محمد احمدی/ پژوهشگر
سقوط حکومت بشار اسد در سوریه منجر به بیم و امیدهایی برای مردم این کشور و بازیگران منطقهای شده و ابهاماتی را نیز برانگیخته است. احتمالات درباره آینده سوریه را با بررسی ریشههای بحران، نقش گروهها و کشورهای درگیر و طرز برخورد غرب و کشورهای منطقه با وقایع سوریه میتوان پیگیری کرد.
تطهیر تروریسم
احمد الشرع، معروف به ابومحمد جولانی، رهبر هیئت تحریرالشام که حکومت سوریه را سرنگون کرد، بیش از نیمی از عمر خود را در گروههای شبهنظامی سپری کرده است.۱ جولانی در سال ۱۹۸۲ در عربستان متولد شد، در زمان اشغال عراق توسط امریکا به القاعده پیوست تا با اشغالگران مبارزه کند، اما در سال ۲۰۰۶ امریکاییها او را دستگیر کردند. در سال ۲۰۱۱ با شروع ناآرامیها در سوریه، جولانی آزاد شد و به سوریه رفت تا جبهه النصره را بهعنوان شاخه جدیدی از القاعده در آنجا راه بیندازد. او برای این منظور با ابوبکر البغدادی همکاری داشت تا اینکه در ۲۰۱۳ البغدادی تأسیس داعش را اعلام کرد و از النصره خواست که به آن بپیوندد، اما جولانی نپذیرفت و النصره را بهعنوان شعبه القاعده در سوریه حفظ کرد. در ۲۰۱۶ النصره از القاعده جدا شد و سپس با متحد کردن دهها گروه شبهنظامی، هیئت تحریرالشام به رهبری جولانی راتشکیل داد. این مجموعه سلفی از ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۴ در استان ادلب در شمال غربی سوریه با حمایت ترکیه، حکومتی محلی را اداره میکرد که نظام قضایی و آموزشی آن، سنی شافعی بود که مذهب اکثر سوریهاست. در این سالها هیئت تحریرالشام از نظر شورای امنیت سازمان ملل، امریکا، اتحادیه اروپا و حتی ترکیه گروهی تروریستی بوده است. با این حال، روابطی راهبردی با ارتش ترکیه و گروه موسوم به ارتش آزاد سوریه داشته که تحت حمایت ترکیه است. تحریرالشام در دوران حضورش در ادلب، مرتکب انواع قتلهای بدون محاکمه، بازداشتهای بیدلیل و آدمربایی شده است. مخالفان، فعالان اجتماعی، خبرنگاران و افراد عادی که متهم بودند از تحریرالشام انتقاد کردهاند، مورد آزار قرار میگرفتند و بازداشت میشدند. نارضایتیها به شکل خشونتآمیز سرکوب میشد و شکنجه و بدرفتاری علیه زندانیان تحریرالشام رایج بود. زنان در ادلب مورد تبعیض و خشونت خاص قرار داشتند و به بهانههای مختلف از تحصیل محروم میشدند.۲
بر اساس این سوابق میتوان پیشبینی کرد اقلیتهای قومی و مذهبی سوریه که در زمان اسد از حقوق کم و بیش مساوی برخوردار بودند، در حکومت جدید مورد ستم خواهند بود. پس از سقوط اسد، آزار کردها، علویان و مسیحیان تبدیل به امری روزمره درآمده و دو اقلیت اخیر به تبعیت از کردها، در پی تشکیل گروههای مسلح برای دفاع از خود هستند.
وزارت خارجه امریکا، جولانی را در ماه مه ۲۰۱۳ در فهرست تروریستهای بینالمللی قرار داد و چهار سال بعد، جایزهای ۱۰ میلیون دلاری برای اطلاعات منجر به دستگیری او تعیین کرد، اما کمی پس از پیروزی و استقرار وی در دمشق و ملاقاتش با مقامات امریکایی آن را لغو کرد. درواقع، امریکا که سالهاست در سوریه حضور نظامی مستقیم دارد، چشمانش را بر پیشروی این تروریست بست تا او بتواند در کمتر از دو هفته دمشق را فتح کند. ریاکاری و مغشوش کردن معیار تشخیص تروریستها نشان میدهد آنها میتوانند با اهداف امریکا همراهی کنند و بهسرعت تطهیر شوند، بدون آنکه اعمال گذشته آنها تأثیری داشته باشد. بر این اساس میتوان پیشبینی کرد در آینده از همین ابزار؛ یعنی گروههای تروریستی برای کارهای بیشتری استفاده خواهد شد، مثلاً تهدید امنیت همسایگان سوریه مانند عراق و لبنان، اما این شیوه برخورد، تناقضات خاص خود را خواهد داشت. امریکا نمیتواند، هم به کردهای متحد خود کمک کند و هم به تروریستهای متخاصم با آنها. از سوی دیگر نمیتوان از مردم سوریه انتظار داشت حکومتی سرشار از آشوب و خشونت، تحت کنترل تروریستها را بپذیرند و نمیتوان از همسایگان مسلمان سوریه توقع داشت با چنین حکومتی همزیستی داشته باشند.
توهم و واقعیت سوریه
مجله تایم پس از انقلابهای عربی اوایل دهه ۲۰۱۰ اذعان کرد بشار اسد با رؤسای جمهور وابسته به امریکا مانند زینالعابدین بنعلی دیکتاتور تونس و حسنی مبارک دیکتاتور مصر، تفاوتهای مهمی دارد. در آن زمان حتی منتقدان اسد قبول داشتند او محبوبیت مردمی، بهویژه بین نسل جوان دارد و به همین دلیل توانسته سالها در مقابل تهدیدات امریکا و عربستان برای انزوای بینالمللی و تغییر رژیم مقاومت کند.۳
سوریه در آن زمان از لحاظ نظام آموزشی، بهداشت و درمان، صنعت، کشاورزی و رفاه اجتماعی عملکردی بهتر از اکثر کشورهای عربی داشت، اما تهدیدات خارجی علیه حکومت سوریه از چند دهه قبل وجود داشت و پس از اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ شدت گرفت. سوریه یکی از کشورهایی بود که پس از افغانستان و عراق در نوبت لشکرکشی امریکا قرار داشت، اما اسد در آن دوران توانست عواقب ناشی از جنگ در همسایگی خود و تحریمهای امریکا بر کشورش را کاهش دهد. برخلاف دیکتاتورهای تونس و مصر، اسد با اسرائیل مخالفت میورزید، از فلسطینیها حمایت میکرد، به آنها پناه میداد و رابطه مثبتی با حزبالله داشت. از اینرو، احساسات مردم سوریه بهطورکلی با او بود و رسانههای سوریه نیز همین تفاوتها را دلیل ثبات آن کشور و سقوط رژیمهای دیگر معرفی میکردند.
نشریه گاردین نیز در دوران انقلابهای عربی نوشت اکثر مردم سوریه از بشار اسد حمایت میکنند، اما رسانههای غربی هرگز این را به مردم نمیگویند چون غرب در پی سرنگونی اوست. در آن زمان، یک مؤسسه نظرسنجی مستقر در قطر دریافته بود که حدود ۵۵ درصد سوریها به خاطر واهمه از جنگ داخلی میخواستند دولت اسد باقی بماند. درحالیکه امیر قطر موضعی تند علیه اسد داشت و خواهان لشکرکشی کشورهای عربی برای سرنگونی او شده بود.۴
گاردین اضافه کرد تصویرسازی رسانهها از درگیریهای داخلی سوریه بهعنوان اعتراضات مسالمتآمیزی که ارتش و پلیس بیرحمانه سرکوب میکنند، نادرست است. درواقع، درگیری در شهرهای سوریه شبیه وضعیتی بود که بیروت در حین جنگ داخلی لبنان و سارایوو در زمان جنگ داخلی یوگسلاوی داشت؛ یعنی نبرد بین شبهنظامیان وابسته به فرقهها و قومیتهای مختلف. در همان دوران، نیروهای ویژه انگلیس و فرانسه به تعدادی از این شبهنظامیان آموزش میدادند و مأموران سیا به آنها تجهیزات و اطلاعات میرساندند.
درست است که اسد یک رهبر دموکراتیک نبود، اما در میان کشورهای عربی نمونههای بدتری از دیکتاتوری را میتوان یافت که مورد حمایت غرب هستند. حکومت حافظ اسد و پسرش بشار اسد اگر به تهدید و تطمیع غرب و شیوخ عرب تن میداد، هیچ سیاستمدار و رسانه غربی یادش نمیافتاد که درباره دیکتاتوری و کمبود دموکراسی در سوریه سخن بگوید. همچنان که آنها معمولاً درباره همین نقایص در عربستان، امارات، بحرین و مصر حرفی نمیزنند و از مخالفان آن نظامها جانبداری نمیکنند. اسد در مورد انواعی از آزادیهای مدنی در کشور خود، سیاستی لیبرال داشت که بسیاری از کشورهای عربی ندارند. همچنین اسد بر کشوری چندقومیتی حکومت میکرد بدون آنکه آنها را علیه یکدیگر تحریک کند؛ بنابراین برخلاف مدعیان دیگر در سوریه تنها دولتی بود که امکان داشت یکپارچگی کشور را حفظ کند. در میانمدت، بهسختی میتوان جایگزینی صلحآمیز و قابل دوام برای حکومت اسد تصور کرد.
مشکل سوریه از نظر غرب و متحدان منطقهای آن، هیچیک از اینها نبود، بلکه سیاست خارجی آن در همراهی با محور مقاومت بود. حمایت ایران از حکومت اسد نیز به خاطر خود او یا مشی سکولار وی نبود، بلکه عمدتاً به علت سیاست خارجی او بود. دولت اسد قبول نمیکرد مثل برخی از رژیمهای منطقه همدست اسرائیل شود. از دیدگاه ایران، سکولار بودن و بعثی بودن حکومت سوریه نامطلوب بود، اما همراهی کلی آن با محور مقاومت شامل کمک به حزبالله، امنیت شیعیان منطقه و حفاظت از اماکن مقدس آنان انگیزههایی برای همکاری با آن بود.
برای اسرائیل و امریکا مهم نیست حکومت سوریه در دست تروریستها باشد یا نباشد. مهم نیست در سوریه یک حکومت سکولار سقوط کند و سلفیها جانشین آن شوند. مهم نیست نظام سابق مبتنی بر همزیستی اقلیتها، جایش را به یک نظام ستیزهجو و سرکوبگر اقلیتها بدهد. مهم نیست آنها اقلیتهای مسیحی و علوی را به خاک و خون بکشند یا در خیابانهای سوریه تحقیر کنند، حتی اگر کردها را هم سرکوب کنند، میتوان آن را نادیده گرفت. مهم آن است که سوریه با محور مقاومت ازجمله ایران و فلسطینیها همراه نباشد.
رابطه با ایران
پس از آغاز جنگ داخلی سوریه، ایران تلاش داشت حکومت آن را به برقراری دموکراسی، انتخابات آزاد و اصلاح قانون اساسی تشویق کند تا آن کشور به سمت ثبات پیش رود، اما حرکت دولت سوریه در این راستا کندتر از حد انتظار بود. اگر ایران تصمیم به قطع کمکهای خود به سوریه میگرفت، فقط باعث میشد اسد سقوط کند، درحالیکه هیچ جایگزین مطلوبی برای آن حکومت قابل تصور نبود. در زمان جنگ با داعش، قطع کمک ایران به سوریه میتوانست باعث پیروزی داعش، قتلعام بسیاری از مردم بهویژه اقلیتها و تخریب اماکن مذهبی شود. همچنین وقایع آن سالها نشان داد داعش در حال نفوذ به لبنان بود تا با همراهی سلفیهای آنجا حکومت لبنان را به دست بگیرد و دست به کشتار شیعیان بزند. حضور ایران در سوریه به سرکوب داعش و نجات سه کشور لبنان، سوریه و عراق از چنگ داعش منجر شد. هزینههای ایران برای کمک به این تحولات بسیار کمتر از هزینه عظیم اعراب و غرب برای سرنگونی نظام این سه کشور بود؛ البته دولت اسد به معنی دقیق، عضو فعالی از محور مقاومت نبود، بلکه میزبان مقاومت بود. آن کشور حتی به حملات اسرائیل به خاک خود در چند سال اخیر پاسخ نمیداد و ایران از این حملات متضرر میشد. سوریه آمادگی لازم برای شرکت در عملیات مقاومت را نداشت و خود تبدیل به باری بر دوش آن شده بود، بهطوریکه ایران و حزبالله در طی جنگ داخلی سوریه باید هزینه نگهداری از آن کشور را میپرداختند. اکنون که اسد سقوط کرده این هزینه از دوش آنها برداشته شده و باید در امور دیگری صرف شود، اما احتمالاً مردم سوریه، هزینههای تلختر و بزرگتری را خواهند پرداخت.
ایران گرچه طی چند سال جنگ داخلی سوریه توانست با همکاری روسیه، حکومت اسد را حفظ کند، اما این دولت به شکل لازم اصلاح نشد و روابط آن با مخالفان ترمیم نشد. به جای آن بشار اسد کوشید از طریق ارتباط بهتر با برخی از دولتهای عربی و غربی، پشتیبانی خارجی قویتری برای خود ایجاد کند. او پس از پیروزی چند سال پیش در برابر داعش به این تصور رسیده بود که برای تأمین امنیت کشور خود، دیگر به ایران نیازی ندارد و اکنون با فاصله گرفتن از ایران و محور مقاومت میتواند حمایت سیاسی و سرمایهگذاری اقتصادی اعراب و غرب را برای بازسازی سوریه جلب کند. آلستر کروک۵ دیپلمات و مأمور اطلاعاتی سابق انگلیس، درباره سقوط اسد میگوید او با وعدههای غرب و برخی کشورهای عربی برای کمک اقتصادی و برداشتن تحریم به شرط جدایی از ایران فریب خورد. یکی از شرایط کمک به اسد، انحلال بسیج مردمی سوریه موسوم به نیروهای دفاع الوطنی بود که بهعنوان نیرویی فراگیر با حمایت ایران شکل گرفت و نقش مهمی در پیروزیهای گذشته داشت. زمانی که اسد از پشتیبانان قبلی خود دور شد و ابزارهای قدرت خود را از دست داد، جنگ برای سرنگونی او بهسرعت شکل گرفت و به نتیجه رسید.
ارتش سوریه به خاطر آموزههای سکولار حزب بعث، انگیزههای دینی یا ملی قوی برای مقاومت نداشت و حتی تعدادی از سران ارتش و مقامات دولتی به علت نفوذ اطلاعاتی خارجی با دریافت وعده از دشمنان اسد به او پشت کردند. همین گروه در سالهای اخیر، اطلاعات محل استقرار مستشاران ایرانی را از طریق واسطهها به اسرائیل میرساندند تا آنها را هدف حمله قرار دهد. طی یازده روز، مخالفان مسلح اسد به سهولت بر حلب و سایر شهرها چیره شدند؛ نه ارتش سوریه با آنها جنگ جدی داشت و نه مردم مقاومت کردند. بسیاری از مردم سوریه که از ۲۰۱۱ تاکنون به خاطر گروههای تروریستی، جنگ داخلی، آوارگی و تحریمهای غرب، سالهای سختی را پشت سر گذاشتهاند با این تصور که سقوط اسد پایانی بر رنجهای آنان است شادی کردند. آنها انتظار دارند امنیت، رفاه و دموکراسی در کشورشان حاکم شود. در نهایت، گروههایی اسد را سرنگون کردند که کمتر از داعش، تندرو هستند، اما اکنون که رژیم جدیدی در آن کشور بر سر کار آمده، سوریه هنوز در بحران است و افق مثبتی برای رها شدن از خطرات مختلف شامل جنگ داخلی، تجزیه، تصرف سرزمینی توسط اسرائیل، تروریسم، قتل نخبگان، آشوب، ویرانی و فقر اقتصادی ندارد. حکومت اسد عیوب متعددی داشت، اما جایگزین آن یک سوریه آزاد و یکپارچه نیست. از سوی دیگر، درخواست پناهندگی هزاران آواره سوری در کشورهای مختلف بهخصوص اروپا پس از سقوط اسد رد شده تا راه برای اخراج آنها هموار شود.۶
درواقع، وعده آزادی فقط برای سرنگونی اسد به کار گرفته شد و تحقق آن برای سوریها در میانمدت بعید به نظر میرسد. شبیه همین وضعیت را مردم افغانستان در سال ۲۰۰۱ و مردم عراق در سال ۲۰۰۳ پس از سقوط دولتهای خود داشتند، اما آنچه در آن دو کشور به جای رژیم سابق مستقر شد آشوب و هرج و مرج از نوع جدیدی بود. گروههای شبهنظامی با اهداف جدید به کار خود ادامه دادند و گروههای دیگری نیز شکل گرفتند. اشغالگران خارجی بهسرعت پایگاههای نظامی و زندانهای ویژه تأسیس کردند، دولتهای دستنشانده بر سر کار آوردند و منابع طبیعی آن کشورها را برای خود استخراج کردند. ناامنی و کشتار مردم ادامه یافت و دولت جدید و ضعیف آنها به جای تلاش برای نجات مردم ستمدیده باید پاسخگوی خواستههای اشغالگران و قدرتهای خارجی میبود و این وضعیت مدتها ادامه یافت. فساد حاکمان جدید و ناتوان برای سامان دادن به اقتصاد کشور، همان چیزی بود که آن قدرتهای بیگانه میپسندیدند؛ زیرا به تداوم سلطه آنها کمک میکرد
اسرائیل و آینده سوریه
اسرائیل پس از سقوط اسد بیشترین فرصتطلبی را از خود نشان داد و با تصرف صدها کیلومترمربع از خاک سوریه و تخریب بسیاری از زیرساختها در سراسر آن کشور ثابت کرد مهم نیست چه کسی بر سوریه حکومت میکند، حتی اگر همپیمان و دوست غرب و اسرائیل باشد، بلکه مهم این است که یک کشور مسلمان دیگر نتواند خود را حفظ کند. این پاسخ به کسانی است که تصور میکردند مشکل سوریه وجود بشار اسد است. دولت اسد انقلابی نبود و حتی از پاسخ به حملات هوایی اسرائیل پرهیز داشت، اما اسرائیل نگران است که سوریه جدید در آینده همپیمان حماس و جناح سنی مقاومت خواهد شد. درواقع، نگرانی اسرائیل منجر به اقداماتی از جانب آن شده که آن نگرانی را تحقق خواهد داد. میتوان پیشبینی کرد اقدامات تخریبی اسرائیل سبب خواهد شد چشم مردم سوریه به واقعیت باز شود و در آینده، ملت جدیدی به دشمنان قسمخورده اسرائیل افزوده شود؛ البته پس از دورانی پرتنش از جنگ داخلی مانند آنچه بر سر کشورهای تحت اشغال امریکا آمد.
اسرائیل با دشمنسازی، اشتباهات گذشته خود را تکرار میکند. لبنان سالها در جنگ داخلی بود، اما حمله اسرائیل به آنجا در ۱۹۸۲ و پیشروی تا بیروت و نصب حکومت وابسته به خود در لبنان منجر به شکلگیری مقاومت در آنجا شد. حزبالله در این روند به وجود آمد، جنگ داخلی پایان یافت و لبنان به پایگاه مهمی در دشمنی با اسرائیل تبدیل شد. در طی تاریخ همواره اشغال سرزمینی سبب ظهور جنبشهای مقاومت شده، حتی در کشورهایی که سابقه انقلابی نداشتهاند. نمونههای آن را در جنگ جهانی دوم و در جنگهای ویتنام، عراق، افغانستان و لبنان میتوان یافت. این اشتباه را امریکا در اشغال عراق مرتکب شد و در یک فرآیند چندساله، عراق به عضو فعال محور مقاومت تبدیل شد. عربستان هم با تحریک از جانب امریکا به یمن حمله کرد، اشتباهی که منجر شد یمن در روندی چندساله عضو فعال محور مقاومت شود. در تحولات سوریه نیز احتمالاً تاریخ تکرار خواهد شد. سوریه سالها در جنگ داخلی بوده و اکنون اسرائیل با اشغال مناطق وسیعی از سوریه تا نزدیک دمشق پیش رفته و در صدد است حکومتی وابسته به خود را در آنجا مستقر کند. میتوان انتظار داشت در میانمدت سوریه همان مسیر لبنان را طی کند: مقاومت علیه اسرائیل شکل بگیرد و جنگ داخلی به پایان برسد، بهطوریکه سوریه به پایگاه مقاومت علیه اسرائیل تبدیل شود. سوریه در گذشته، عضو منفعل محور مقاومت بود، اما در آینده ممکن است عضوی انقلابی از این محور شود.
اسرائیل با تخریب زیرساختهای سوریه نشان داد هیچ اعتمادی به حکومت جدید آنجا ندارد. افکار عمومی مردم سوریه علیه اسرائیل است و سنیهای آن بیشتر از حکومت بشار اسد با فلسطینیها همدردی دارند. اگر تاکنون نتوانستهاند به آرمان فلسطین خدمت چشمگیری کنند، به علت جنگ داخلی و همچنین سیاست انفعالی اسد در مقابل اسرائیل بوده است. اکنون با رفتن اسد اگر جنگ داخلی تمام شود، میتوان گفت هر دو مانع فوق برطرف شده و مردم سوریه آماده کمک جدی به آرمان فلسطین خواهند بود و آنها دیر یا زود بهطور طبیعی در کنار محور مقاومت قرار خواهند گرفت. اسرائیل و غرب در مواجهه با این خطر تلاش خواهند کرد جنگ داخلی جدیدی را تحریک کنند تا تفرقه بین اقوام مختلف سوریه، آنها را به خود مشغول کند و اگر این نقشه موفق نشود، ویرانی زیرساختهای دفاعی باید سبب تضعیف سوریه و ناتوانی از کمک به فلسطینیها شود؛ البته ارتش کلاسیک اسد هیچگاه بهتنهایی، بازدارندگی لازم برای مقابله با اسرائیل را نداشته؛ بنابراین ویرانی امکانات آن، تغییر عمدهای در توانایی نظامی سوریه جدید برای جنگ کلاسیک با اسرائیل پدید نمیآورد. آنچه برای آینده سوریه لازم است نیروهای باانگیزهای است که فنون جنگ نامتقارن را بیاموزند و همچون فلسطینیها توانایی نبرد مردمی و چریکی را پیدا کنند. سوریه جدید برای مقابله با گروههای تروریست، تجزیه، توسعهطلبی اسرائیل و ترکیه و مسائل دیگر هیچ پشتیبانی ندارد و احتمال دارد در آینده بار دیگر به ایران روی بیاورد. همانطور که فلسطینیها، لبنانیها، یمنیها و عراقیها هریک در دورانی برای بقای خود به ایران روی آوردند، زیرا حامی دیگری نداشتند.
رقابت خارجی در سوریه
کشورهای منطقه منافعی ناهمگون در سوریه دارند که منجر به رقابتی بین آنها شده است. عربستان، امارات و مصر نگران قدرت گرفتن گروههای اسلامگرا مانند اخوان المسلمین هستند، درحالیکه ترکیه و قطر از این گروهها حمایت میکنند و بهعلاوه در پی صدور گاز قطر از مسیر اردن، سوریه و ترکیه هستند. یکی از انگیزههای شروع جنگ در سوریه، پروژه خط لوله گاز قطر به ترکیه و اروپا بوده که اعراب و ترکیه امید دارند جانشین گاز روسیه و ایران شود، اما در کنترل حکومت متحد با این دو نباشد. از سوی دیگر، اسرائیل برای تأمین منافع خود، خواهان درگیری مداوم بین گروههای مختلف سوریه و تجزیه آن است تا هیچ دولت پرقدرتی در آنجا بر سر کار نیاید. این با پروژه خط لوله گاز در تضاد است؛ زیرا سرمایهگذاری در انتقال گاز از منطقه آشوبزده ممکن نیست. از سوی دیگر، امریکا با حمایت از شبهنظامیان کرد به دنبال حضور دائمی در سوریه، تأسیس چند پایگاه نظامی و تسلط بر منابع نفت و گاز آن است، اما ترکیه هم به این منابع چشم دوخته و همچنین نگران است کردهای سوریه بر جمعیت بزرگ کردها در ترکیه تأثیر بگذارند. کردستان سوریه حدود ۲ میلیون کُرد را در خود جای داده، اما میتواند پناهگاه و الگوی خوبی برای حدود ۱۵ میلیون کرد ترکیه باشد که از تبعیض رنج میبرند.۷
کلاف سردرگم ناشی از رقابت کشورهای دیگر احتمالاً تا سالها بر تحولات سوریه سایه خواهد افکند. هیئت تحریرالشام یکدست و یکپارچه نیست و از جمع چندین گروه کوچکتر تشکیل شده که تنها برای سرنگونی حکومت قبلی متحد شدند، اما در اهداف و روشهای خود برای آینده سوریه اختلاف دارند. همانطور که ترکیه و اسرائیل در سرنگونی اسد همراستا بودند، اما برای آینده سوریه نقشههای متفاوتی دارند که یکی از ابعاد آن بر سر کردهای سوریه است. اسرائیل از دهها سال پیش تاکنون در پی تشکیل کردستان مستقل در بین کشورهای ایران، عراق، سوریه و ترکیه بوده و مایل به استفاده از آنها برای تضعیف و تجزیه این کشورهاست تا پایگاه مناسبی برای اسرائیل به وجود بیاید. جدایی کردهای سوریه یک قدم در این راستا محسوب میشود، اما ترکیه مایل به سرکوب کردها در سوریه است تا حاکمیت گروههای خودی بر کل کشور میسر شود و کشیدن خط لوله گاز قطر به ترکیه و اروپا محقق شود، اما یکی از اهداف مهمتر اسرائیل در سوریه قطع رابطه زمینی آن با لبنان بهمنظور محاصره حزبالله است. اشغال جنوب غربی سوریه همچنین برای کنترل بلندیهای مشرف به سوریه و لبنان و نزدیک شدن به رود مهم لیتانی در لبنان است. اسرائیل همچنین به دنبال ایجاد منطقه حائل بین جولان و بقیه سوریه است تا دولت جدید سوریه را وادار به امضای قرارداد صلحی کند که جولان اشغالی را برای همیشه به اسرائیل ببخشد. همانطور که دولت اردن در سال ۱۹۹۴ با یک قرارداد صلح، کرانه باختری را به اسرائیل تحویل داد.۸ امریکا در همه این زمینهها با اسرائیل همسو یا ساکت است.
تهدید محور مقاومت
بلافاصله پس از آتشبس بین اسرائیل و لبنان در ۲۷ نوامبر ۲۰۲۴، هیئت تحریرالشام و متحدان آن حملات سازمانیافته و گسترده خود در سوریه را آغاز کردند و پس از یازده روز موفق شدند حکومت اسد را در هشتم دسامبر سرنگون کنند. این فرصتطلبی کشورهای حامی سقوط اسد بود که چنین زمانی را برای حمله انتخاب کردند. نیروهای حزبالله در جنوب لبنان پس از جنگ زمینی با اسرائیل مشغول بازسازی مواضع خود بودند و فرصت این را نداشتند که به کمک اسد بروند. به نظر میرسد جنگ سوریه با هماهنگی اسرائیل شروع شد که قرار بود حزبالله را در لبنان مشغول نگه دارد تا سقوط اسد تسهیل شود. در این صورت در پایان دوره دوماهه آتشبس لبنان، اسرائیل میتواند علاوه بر جنوب از طرف شرق لبنان نیز با حزبالله درگیر شود، بهویژه اینکه راه کمک به حزبالله از سمت سوریه مسدود شده است؛ البته مدتها طول میکشد تا اسرائیل بتواند استحکامات لازم را برای حفاظت از نیروهای خود در مرزهای شرقی لبنان بسازد و مسیر تدارکات خود به آنجا را امن کند. از سوی دیگر، مسیر کمکرسانی محور مقاومت به حزبالله منحصر به سوریه نبوده است. حزبالله بسیاری از سلاحهای خود را از طرق دیگر هم به دست آورده و از راه دریا وارد میکند و یا از تولیدات خود بهره میبرد. همانطور که یمن تحت محاصره، سلاحهای مورد نیاز خود را میسازد و یا از بازارهای غیررسمی سلاح میخرد و از راه دریا وارد میکند. از سوی دیگر، اسرائیل و برخی حامیان آن به این نتیجه رسیدهاند که اکنون فرصت حمله به ایران فراهم شده است. ایران در دوران حکومت جرج بوش و حتی پس از او با ارتش امریکا و ناتو در دو سوی خود یعنی افغانستان و عراق تحت اشغال مواجه بود. در آن زمان نیز این بهعنوان بهترین فرصت برای حمله به ایران تلقی میشد و اسرائیل مشتاق آن بود، اما جنگ بیپایان با نیروهای شبهنظامی در آن دو کشور اشغالشده به علت هزینه زیاد و فرسودگی توان امریکا، اجازه چنین کاری را نمیداد. اکنون اسرائیل تصور میکند بار دیگر فرصت مناسبی به دست آمده و پس از چند موفقیت نظامی در منطقه باید با کمک امریکا به ایران حمله کرد، اما این تکرار همان اشتباه است: جنگ بیپایان با نیروهای مقاومت در فلسطین و یمن و احتمالاً بار دیگر در لبنان که جز هزینه زیاد و فرسودگی، حاصلی برای اسرائیل و امریکا ندارد، اجازه درگیر شدن با ایران را نمیدهد.
سرنگونی اسد در سوریه نباید باعث غرور کاذب در مخالفان محور مقاومت شود. در سالهای اخیر، یمن، حزبالله و عراق اعضای پایدار محور مقاومت بودهاند، اما سوریه عضو ناپایدار و منفعل آن بود. شیعیان انقلابی در آن سه کشور، جایگاهی محکم و تعیینکننده دارند، اما در سوریه چنین نبود. آن سه فعالانه در مقابل اسرائیل ایستادند، اما سوریه تحت حکومت سکولار اسد با اسرائیل نمیجنگید، بلکه فقط راه دسترسی به حزبالله را در اختیار ایران میگذاشت. اکنون که اسد رفته، بار حفاظت از سوریه از دوش ایران و حزبالله برداشته شده و هر دو میتوانند بیشتر روی اعضای فعال محور خود بهویژه یمن متمرکز شوند، گرچه با طرحی جدید و متفاوت از گذشته.
یمن نقاط قوت خاص خود را دارد که اعضای دیگر محور مقاومت بهره کمتری نسبت به آن دارند. ایران و لبنان درجه جهانیشدن نسبتاً بالایی دارند و به ارتباطات و تجارت بینالمللی خود بسیار اهمیت میدهند، برخلاف یمن.۹
این به معنای آن است که یمن کمتر تحت تأثیر سیاستها و محدودیتهای خارجی است. حزبالله برای جنگ با اسرائیل موانعی دارد که در رأس آن نارضایتی سایر لبنانیهای غیرشیعه است. این لبنانیها بیشتر به فکر رفاه و رفع تورم و تحریم اقتصادی هستند و حزبالله همیشه نمیتواند آنها را متقاعد به مواجهه با اسرائیل کند. عراق هم به علت مسائل داخلی خود و نقش امریکا در آن، برای مواجهه با اسرائیل محدودیتهایی دارد. ایران نیز به علت مشکلات داخلی و نگاه برخی جناحها برای اولویت دادن به روابط با غرب و توسعه مبتنی بر آن، مایل به رویارویی مستقیم با اسرائیل نیست و سیاست آن فقط در حد پشتیبانی از سایر اعضای محور مقاومت است، اما جایگاه یمن متفاوت است: یمنیها مصمم به همراهی با مقاومت در غزه هستند و در این مسیر چیزی برای از دست دادن ندارند که نگران آن باشند. آنها بدون واهمه با امریکا و اسرائیل میجنگند و ایستادگی مقابل آن دو را مایه غرور ملی میدانند. همانطور که در تاریخ خود با استعمار انگلیس جنگیدهاند و به آن افتخار میکنند. انصارالله بر اساس آن، بسیاری از مردم یمن شامل افراد بیطرف یا مخالف را جذب خود کرده و کشور را بهسوی یکپارچگی و دوری از جنگ جناحی حرکت داده است. این فضا با لبنان، عراق و حتی ایران تفاوتهایی دارد که ناشی از وجود برخی جناحهای طرفدار نادیده گرفتن اسرائیل در این کشورهاست.
اکنون یمن بهعنوان یکی از فقیرترین کشورهای جهان در برابر برخی از ثروتمندترین کشورهای جهان ایستاده و به کمک محور مقاومت از آموزشها و تسلیحات پیشرفته برخوردار شده است. یمنیها مکرراً به ناوهای هواپیمابر و ناوشکنهای امریکایی حمله میکنند؛ کاری که هیچیک از اعضای دیگر محور مقاومت نکردهاند و بعید است در آینده نزدیک انجام دهند. از یکسو، یمن کنترل مدخل دریای سرخ و بخش مهمی از اقیانوس هند را در اختیار گرفته و مانع رفتوآمد آزاد ناوگان امریکا میشود و از سوی دیگر، اسرائیل و غرب نفوذ اطلاعاتی چندانی در یمن ندارند تا به خرابکاری و ترور در آنجا بپردازند، برخلاف لبنان، عراق و حتی ایران. همچنین یمن دارای جمعیت بسیار بیشتر از شیعیان لبنان و فلسطینیهای غزه و کرانه باختری است و از موقعیت راهبردی در گلوگاه تجارت بینالمللی برخوردار است. موقعیت جغرافیایی یمن این امتیاز را دارد که حمله زمینی امریکا یا اسرائیل به آن را غیرعملی کرده است، برخلاف لبنان و غزه. حمله به یمن فقط از راه دور ممکن است، کاری که تأثیر زیادی بر یمنیها ندارد. ایران از این امتیازات یمن آگاه است و با تقویت بنیه نظامی آن، اسرائیل و امریکا را با مشکلی پیچیده درگیر کرده، بدون آنکه خود مستقیماً وارد جنگ شود.
پینوشتها
1. https://en.wikipedia.org/wiki/Hay%27at_Tahrir_al-Sham
2. https://en.wikipedia.org/wiki/Hay%27at_Tahrir_al-Sham
3. https://content.
https://www.theguardian.com/commentisfree/2012/jan/17/syrians-support-assad-western-propaganda
https://www.euronews.com/my-europe/2025/01/09/what-does-the-fall-of-the-assad-regime-mean-for-eu-member-states-and-their-asylum-policies
https://en.wikipedia.org/wiki/Kurdish_population#:~:text=According%20to%20the%20World%20Factbook,in%20Southeastern%20and%20Eastern%20Anatolia.
https://en.wikipedia.org/wiki/Israel%E2%80%93Jordan_peace_treaty
https://kof.ethz.ch/en/forecasts-and-indicators/indicators/kof-globalisation-index.html
time.com/time/specials/packages/article/0,28804,2045328_2045338_2057067,00.html
4. https://www.theguardian.com/commentisfree/2012/jan/17/syrians-support-assad-western-propaganda
5. Alastair Crooke
6. https://www.euronews.com/my-europe/2025/01/09/what-does-the-fall-of-the-assad-regime-mean-for-eu-member-states-and-their-asylum-policies
7. https://en.wikipedia.org/wiki/Kurdish_population#:~:text=According%20to%20the%20World%20Factbook,in%20Southeastern%20and%20Eastern%20Anatolia.
8. https://en.wikipedia.org/wiki/Israel%E2%80%93Jordan_peace_treaty
9. https://kof.ethz.ch/en/forecasts-and-indicators/indicators/kof-globalisation-index.html