از واکنش گزینشی تا مهار فعال
بدترین سناریو برای اسرائیل، تبدیل شدن سوریه به سنگری برای ایران در مجاورت مرزهای شمالی اسرائیل است. همان امری که لیبرمن، وزیر امور نظامی اسرائیل، آن را کریدور شیعه از ایران تا دمشق توصیف کرد.
نویسنده: گیل مورسیانو
برگردان: هادی عبادی
تغییر مشهود در وضعیت سوریه از هرج و مرج تا نظمی در حال ظهور، چالشی برای سیاست مداخله محدود اسرائیل محسوب میشود. تأثیر روزافزون ایران در سوریه و تلاش این کشور برای بهبود ظرفیتهای استراتژیک حزبالله باعث شده تا سیاستگذاران در اسرائیل برای جلوگیری از عمل انجامشده و پیش از آنکه ایرانیها در مرزهای شمالی اسرائیل موضع بگیرند، اقدامات ضروری را انجام دهند. این تصور با تعهد نهچندان جدی از جانب روسیه بهعنوان قدرتی فرامنطقهای و همچنین توجه ناکافی از جانب ایالاتمتحده به نیازهای امنیتی اسرائیل تشدید شده است. در ماههای اخیر نشانههای اولیه تغییر در رویکرد استراتژیک اسرائیل و اتخاذ معیارهای فعال برای بازدارندگی در برابر تلاشهای استراتژیک ایران در سوریه آشکار شده است. ترکیبی از سیاست جدید اسرائیل برای در دست داشتن ابتکار عمل و نبود سیستم امنیتی در سوریه برای تنظیم وضعیت، احتمال درگیری ناخواسته را بین دو طرف افزایش میدهد. آلمان باید از روابط و اهرمهای خود در برابر دو طرف استفاده کند تا بین آنها در سوریه وضعیت امنیتی جدیدی برقرار کند و از برخوردی فاجعهبار جلوگیری کند.
جنگ داخلی در سوریه سیستم امنیتی غیررسمی را که برای بیش از چهار دهه میان اسرائیل و سوریه وجود داشته از بین برده است. با وجود وضعیت رسمیِ جنگی دائمی میان این دو کشور و نقش فعال سوریه میان ایران و حزبالله، مرز میان دو کشور از سال ۱۹۷۴ علیرغم تغییرات سیاسی و نظامی در منطقه بدون تنش جدی بوده است. با وجود اینکه سیاستگذاران اسرائیلی حکومت بشار اسد را بهعنوان دشمن فعال میشناسند با این حال آن را بهعنوان رقیبی در نظر میگیرند که از ساختارها و قراردادهای از پیش تصدیق شده پیروی میکند. در این چارچوب، وضعیت حکومت اسد پیش از جنگ داخلی بهعنوان عامل ثبات برای مرزهای اسرائیل و سوریه تصور میشد. این دیدگاه اسرائیلیها بر دو رکن استوار بود: تصوری از اسد بهعنوان حاکمی باثبات که کنترل کاملی بر نیروهای نظامی این کشور داشت؛ و توانایی اسرائیل برای بازداشتن اسد از مواجهه مستقیم نظامی با اسرائیل در بلندیهای جولان.
وقوع جنگ داخلی در سوریه این تفکر استراتژیک را به امری بیمعنا تبدیل کرد. پیش از جنگ، دولت اسد در تعریف حوزه و سیاست عملیاتی حزبالله در هماهنگی با ایران و طبق منافع سوریه کنترل قابلتوجهی داشت. هرچند نقش اساسی ایران و حزبالله در بقای حکومت اسد باعث ایجاد وابستگی روزافزون سوریه به حمایتهای آنها و کاهش توانایی و اشتیاق این کشور در محدود کردن آزادی عمل آنها در خاک خود شده است. کاهش کنترل مؤثر سوریه بر مرز خود با اسرائیل بهعلت وجود جنگ داخلی باعث مهجورماندن معادلۀ بازدارندگی اسرائیل در برابر حکومت اسد شده است.
سیاست اسرائیل طی جنگ داخلی: واکنش گزینشی
اولین رویکرد استراتژیک رهبران اسرائیل در مواجهه با هرج و مرج مداوم را میتوان بهعنوان سیاست واکنش گزینشی توصیف کرد؛ تلاشی برای حفاظت از منافع امنیتی- حیاتی اسرائیل درحالیکه درگیری اسرائیل در کشمکش سوریه در کمترین حد حفظ شود.
در این دوره دو الگوی اصلی را میتوان در اقدامات و گفتمان امنیتی اسرائیل پیگیری کرد. اولین الگوی سیاست اسرائیل در قبال سوریه ادامه همان رویکرد «انزوای کامل» نسبت به وقایع مربوط به بهار عربی است. این امر با آرزوی حفظ فاصله خود از تحولات سیاسی منطقه با اجرای سیاست مداخله نکردن مرتبط است. درنتیجه سیاستگذاران اسرائیل نسبت به تحولات سوریه نیز این بیتفاوتی کلی را نشان دادند. بهعلاوه ظهور گروههای شورشی جهادی در نزدیکی مرز اسرائیل و سوریه، سیاستگذاران اسرائیلی را قانع کرد که آنها از مداخله در درگیری میان دو طرفی که آشکارا یا بالقوه دشمن اسرائیل محسوب میشوند، بهره اندکی خواهند برد.
با وجود این، تحولات روزافزون در مرز نهایتاً با منافع امنیتی اسرائیل تضاد پیدا کرد. اگرچه اسرائیل امید داشت تا از هرج و مرج دور بماند، اما ناچار شد نسبت به محیط پر از کشمکش سوریه واکنش نشان دهد. این تلاشهای مرتبط با مهار خطر، موجب ایجاد دو «فضای درگیری» و دوری اسرائیل از سیاست کلی مداخلۀ محدود شد.
اسرائیل در مرحله اول کوشید تا مرز اسرائیل و سوریه بار دیگر به محل وقوع جنگ تبدیل نشود. دولت اسرائیل نسبت به خطرات در اطراف مرز، مجموعهای از معیارها را برای اجرای سیاست «تحمل صفر» اعمال کرد. یک مثال گویا در این مورد، سیاست اسرائیل در انتقامجویی خودکار در واکنش به سرریز هر نوع نبرد میان حکومت اسد و نیروهای مخالف محلی است. اهمیتدادن اسرائیل نسبت به خطرات در حال ظهور در مرز با سوریه را میتوان به اشتیاق این رژیم در پذیرش خطر مواجهه با ایران نشان داد. در سال ۲۰۱۴، اسرائیل به نشانههایی مبنیبر این امر دست یافت که ایران در حال ایجاد حزبالله دوم در سوریه است تا در بلندیهای جولان علیه اسرائیل اقدام کند. اسرائیل برای ناکام ساختن این تلاشها در ژانویه ۲۰۱۵ به کاروان اعضای حزبالله حمله هوایی کرد. این دکترین اسرائیل با تلاشهای این رژیم برای افزایش قدرت نرم خود بهوسیلۀ رساندن خدمات درمانی به گروههای مخالف اسد پیگیری شد. بعضی از گزارشها نشان میدهد حوزه این کمکها از کمکهای پزشکی فراتر میرود و شامل کمکهای مالی و لجستیک به شورشیان نظامی محلی برای ایجاد منطقهای امن در مرز با سوریه میشود.
در مرحله دوم، هدف اسرائیل جلوگیری از اقدامات حزبالله بهعنوان دشمنی استراتژیک بود. طبق اظهارات افسران ارشد ارتش اسرائیل، این رژیم صدها حمله هوایی در سوریه علیه کاروانها یا انبارهای تجهیزات نظامی پیشرفته انجام داده که قرار بوده به حزبالله در لبنان برسد. این سیاست بهمنظور جلوگیری از بهبود ظرفیتهای حزبالله در تحمیل خسارت به اسرائیل در چارچوبی است که طراحان نظامی این رژیم آن را «جنگ میان جنگها» نامیدهاند. این اقدامات مبتنیبر بهرهگیری از فرصتها، با وجود نمایش قدرت، درواقع واکنشی به چالش بهبود قدرت حزبالله است که درنهایت میتواند به ناموزون بودن استراتژیک میان اسرائیل و حزبالله ختم شود.
زمان تغییر: تلاشهای بینالمللی برای توافق، سیاست اسرائیل را به چالش میکشند
نبرد در سوریه در سال گذشته از مرحله بینظمی به نظمی در حال ظهور در حال تغییر بوده و طرفهای درگیر میدانند که پایان جنگ نزدیک است. تغییر در موازنه قدرت به نفع اسد و همپیمانانش نیز دلالت بر مرحله جدیدی از مدیریت وضعیت دارد. تلاشهای کنونی روسیه و امریکا برای رسیدن به توافقاتی که به ثبات بینجامد، تأثیر مستقیمی بر منافع استراتژیک اسرائیل دارد. از نظر اسرائیلیها این توافقات تأثیر مستقیمی بر نگرانی امنیتی مهم اسرائیل دارند؛ نگرانی از حضور نظامی روزافزون ایران در سوریه و تلاشهای مشهود این کشور برای تبدیل سوریه به سکویی برای اقدامات نظامی علیه اسرائیل در آینده.
عامل اساسی در سیاست امنیتی اسرائیل در دو دهۀ گذشته، مهار قابلیتهای تهاجمی ایران در برابر این رژیم بوده است. جنبۀ کلیدی در این مورد، نیاز اسرائیل به محدود کردن آزادی عمل ایران و نیروهای نیابتی از طرف این کشور در کشورهای همسایه بوده است. اکنون اسرائیل با ظهور نظم جدیدی در صحنه سوریه مواجه است و باید تأثیر روزافزون نظامی و سیاسی ایران را در آنجا بپذیرد. بدترین سناریو برای اسرائیل، تبدیل شدن سوریه به سنگری برای ایران در مجاورت مرزهای شمالی اسرائیل است، همان امری که لیبرمن، وزیر امور نظامی اسرائیل، آن را «کریدور شیعه از ایران تا دمشق» توصیف کرد. نظر اسرائیلیها بهوضوح در اظهارات نتانیاهو و ارتباطی که او میان نظم در حال ظهور و افزایش خطر از جانب ایران برقرار کرده، قابل فهم است: «شکست داعش باعث افزایش نفوذ ایران شده است. درواقع هدف ایران این است که سوریه را لبنانیزه کند».
واقعیات سوریه باعث شده اسرائیل بیش از هر زمانی فکر کند که باید اقدامی انجام دهد. سیاستگذاران اسرائیلی مرحله فعلی در جنگ سوریه را مرحلهای بسیار حساس میدانند که شرایط و قواعد درگیری در حال شکلگیری است. نگرانی اسرائیلیها این است که شکست در برابر چالش حضور روزافزون ایران در سوریه میتواند منجر به پیشرفتهایی از طرف ایران شود که بعداً تغییر دادن آن وضعیت بسیار سخت شود؛ بنابراین بهطعنه میتوان گفت این نظم در حال ظهور در سوریه است که بر اسرائیل تأثیر گذاشته تا برای اجتناب از شکست استراتژیک، میزان درگیری خود را در آن تغییر دهد.
نگرانیهای دولت اسرائیل در مورد واقعیت در حال ظهور حضور ایران به علت بیتعهدی مشهود از جانب روسیه و آمریکا نسبت به نیازهای امنیتی این رژیم در حال افزایش است. رهبران اسرائیل با وجود تلاشهای دیپلماتیک گسترده برای اقناع روسیه و آمریکا برای اعمال معیارهایی برای محدودکردن حضور ایران غالباً ناکام بودهاند. همچنین اسرائیل در قانع کردن آنها برای اقدام در برابر ارسال سلاحهای پیشرفته از طرف ایران برای حزبالله ناموفق و حمایتهای دیپلماتیک آمریکا از اسرائیل در برابر ایران و حزبالله قبل از شروع جنگ داخلی تأثیرگذار بوده است. هرچند بیاعتنایی مشهود دولت اوباما و بعداً ترامپ نسبت به حضور ایران در سوریه، رهبران اسرائیل را به این نتیجه رسانده است که دیگر نمیتوانند برای پیگیری منافع خود در توافقات آینده به ایالاتمتحده تکیه کنند. تصور عمومی در اسرائیل این است که آمریکا غیر از تمرکز بر موضوع داعش، دیپلماسی مشخصی در مورد سوریه ندارد. تلاشهای گسترده دیپلماتیک دولت اسرائیل در دو سال گذشته باعث بهبود هماهنگی نظامی تاکتیکی میان این رژیم و روسیه و فراهم شدن آزادی نسبی برای اقدام جنگندههای اسرائیل در سوریه شده است. اگرچه بهنظر میرسد روسیه نیاز اسرائیل برای منطقهای حائل میان شبهنظامیان مورد حمایت ایران و مرز اسرائیل و سوریه را پذیرفته، اما روسها به نیاز بلندمدت اسرائیل برای ایجاد محدودیت در مورد حضور نظامی ایران توجهی نمیکنند.
جبهه بالقوه و ثانویه ایران در برابر اسرائیل
موضع نیروهای نخبه ایرانی و نیروهای مورد پشتیبانی ایران در سوریه باعث ایجاد مزیت استراتژیک برای ایران در کشمکشهای آینده با اسرائیل خواهد شد. سیاستگذاران اسرائیل برای تحلیل خطر بالقوه فعالیتهای آتی ایران در سوریه بر سه عامل تمرکز میکنند:
۱-این احتمال که ایران از سلاحهای پیشرفته که در خاک سوریه تحت کنترل این کشور باشند استفاده کند. اینها شامل موشکهای زمین به زمین، سیستمهای دفاع موشکی و … میشوند؛
۲-تلاش ایران برای ایجاد یا استفاده از تجهیزات نظامی در سوریه مثل پایگاههای هوایی یا دریایی؛
۳-گسترش و افزایش توان رزمی نیروهای ایران در نزدیکی مرز اسرائیل و سوریه؛
بهروزرسانی قابلیتهای استراتژیک حزبالله
از نظر رهبران اسرائیل خطر عمدۀ حزبالله تلاش آن برای دستیابی به سلاحهای تهاجمی پیشرفته است که این امر قابلیتهای آن را برای حمله به اسرائیل در کشمکشهای آتی افزایش خواهد داد. مثال اصلی در این زمینه دادن موشکهایی با دقت بالا همچون موشک هدایتشوندۀ رعد به حزبالله است. وجود این سیستمها منجر به بهبود قابلیت حزبالله برای حمله به اهداف استراتژیک نظامی در اسرائیل شده و درنتیجه هزینههای اسرائیل در کشمکشهای احتمالی آتی افزایش خواهد یافت. وجه دیگر نگرانیهای اسرائیل به گزارشهایی مربوط است که نشان میدهد ایران در تلاش است تا خودِ حزبالله به قابلیت تولید سلاحهای پیشرفته مجهز شود. چنین قابلیتهایی انعطافپذیری سازمانی حزبالله را در کشمکشهای آتی افزایش خواهد داد.
اسرائیل در ادامه سیاست مداخله محدود، اکنون خود را تنها در فرایند وخیمی میبیند که مستقیماً بر منافع بلندمدت این رژیم انعکاس دارد. نارضایتی اسرائیل کاملاً در انتقاد آشکار از قرارداد آتشبس روسیه و آمریکا در مورد جنوب سوریه (ژوئیه ۲۰۱۷) مشهود بود؛ چنانچه یکی از مقامات ارشد اسرائیلی این توافق را توافق بسیار بدی خواند که بیشتر به نفع ایران است. در نسخه اولیه این توافق نامی از ایران و حضور بلندمدت آن در سوریه مطرح نشده بود.
اکنون سیاستگذاران اسرائیلی اذعان دارند که با وجود چنین شرایطی از لحاظ دیپلماتیک، دیگر منافع این رژیم با ابزار واکنشی یا سیاست مداخله محدود تأمین نمیشود. از نظر سیاستگذاران اسرائیلی اکنون خطر بلندمدتی وجود دارد که اسرائیل باید به هر قیمتی از آن جلوگیری کند و در صورت لزوم آماده اقدام مستقل باشد.
از واکنش گزینشی تا مهار فعال؟
ترکیبی از تحلیل برنامههای دیپلماتیک، عملیات نظامی و گفتمان استراتژیک اسرائیل در چند ماه گذشته، دلالتهای مشخصی از تغییر در رویکردهای سیاستگذاران این رژیم را نسبت به نظم در حال ظهور در سوریه نشان میدهد. این دلالتها هم در گفتمان و هم در اقدامات دولت اسرائیل بازتاب یافته است. این تحلیل بر نشانههای اولیه اشتیاق اسرائیل به مداخلۀ سیاسی و نظامی در این نظم بهمنظور جلوگیری از تضعیف منافع امنیتی این رژیم در سوریه تأکید دارد. در این چارچوب، گامهای اخیر اسرائیل بر اشتیاق این رژیم در انتخاب اقدامات پرخطر در مواجهه با وضعیت نامطلوب در سوریه (از دیدگاه اسرائیلیها) تأکید میکند.
تغییر در گفتمان استراتژیک
در سال گذشته تغییری در گفتمان استراتژیک رهبری سیاسی-نظامی اسرائیل نسبت به مفهوم اساسی چالشهای روزافزون در جبهۀ شمالی رخ داده است. گرایشی جدیدی مبنیبر این وجود دارد تا میان تأثیر ایران در لبنان از طریق حزبالله و اثرگذاری ایران در سوریه تمایزی قائل نشود و نسبت به آن بهعنوان یک کل نگریسته شود. در حالی که قبل از جنگ داخلی در سوریه سیاستگذاران در اسرائیل به لبنان و سوریه بهعنوان دو صحنهای مینگریستند که دشمن در آن فعالیت دارد و از نظر آنها این دو صحنه، محدودیتها و قوانین درگیری خاص خود را میطلبید اما منطق عملیاتی جدید، این دو را بخشی از «محیط عملیاتی یکسان» در نظر میگیرد که ایران بر هر دو تأثیر دارد. در ارزیابی اخیر اسرائیلیها سرریز مواجهۀ مستقیم در سوریه به لبنان یا برعکس، سناریوی محتملی است. بر اساس اظهارات وزیر امور نظامی اسرائیل، این رژیم از محیط لبنان سخن نمیگوید بلکه از محیط یکپارچه شمالی نام میبرد که شامل سوریه، لبنان، حزبالله، حکومت اسد و حامیان آن است.
افزایش کمپین دیپلماتیک
در چند ماه اخیر موضوع تأثیر ایران در سوریه به اولویت اول برنامههای سیاست خارجی اسرائیل در ملاقات با قدرتهای فرامنطقهای تبدیل شده است. این موضوع در ملاقات رهبران اسرائیلی با روسیه شامل ملاقات اخیر نتانیاهو و پوتین در سوچی (۲۳ اوت) و دیدار وزیر دفاع روسیه از اسرائیل (۱۵ اکتبر) بهعنوان مسئله اصلی گفتگوها مطرح بوده است. رهبران اسرائیل همزمان با ناامیدی نسبت به رویکرد دولت ترامپ نسبت به این موضوع، تلاشهای گستردهای را برای هشدار به دولت آمریکا در مورد خطرات بالقوۀ تأثیر روزافزون ایران در سوریه تدارک دیدند. در این چارچوب، نمایندگان ویژهای از جانب مقامات ارشد امنیتی تحت هدایت روسای موساد و اطلاعات ارتش اسرائیل در آمریکا با حلقۀ استراتژیک ترامپ دیدار کردند. (۱۸ اوت ۲۰۱۷) بهعلاوه، موضوع تأثیر ایران در سوریه در ملاقات رهبران اسرائیل و رهبران اروپا نیز موضوع اصلی بوده است چنانچه در گفتگوهای نتانیاهو با مکرون، رئیسجمهور فرانسه، (۱۶ ژوئیه) و ریولین، رئیسجمهور اسرائیل و مرکل، صدراعظم آلمان، (۷ سپتامبر ۲۰۱۷) نیز به همین مسئلۀ اساسی پرداخته شده است.
علائم تغییر در روش عملیات نظامی
اولین اقدام نظامی اسرائیل در سوریه پس از آتشبس ۲۰۱۷ کاملاً با عملیات نظامی این رژیم در پنج سال آخر جنگ داخلی در سوریه متفاوت بوده است. طبق گزارشها، اسرائیل در ۷ سپتامبر ۲۰۱۷ به تأسیسات تولیدی یا تحقیقاتی در نزدیکی مزیف در استان حماء حمله کرد که این تأسیسات متعلق به مرکز تحقیقات و بررسیهای علمی سوریه -آژانسی دولتی و مسئول تحقیق و توسعه سلاحهای استراتژیک- است. کارکرد دقیق این تأسیسات همچنان محل گمانهزنی است. این حمله نهتنها بهعلت ماهیت منحصربهفرد عملیاتی، بلکه به دلیل معانی دیپلماتیک، عملیاتی عجیب بود. حملات اسرائیل در چهار سال گذشته شامل عملیاتی علیه کاروانها یا انبارهای تسلیحاتی میشد، اما حمله ۷ سپتامبر ۲۰۱۷ علیه زیرساختهای استراتژیک سوریه صورت گرفت که بخشی مهم برای تولید سلاحهای پیشرفته این کشور محسوب میشود. انتخاب هدف نشان میدهد اسرائیل برای کاهش احتمال دستیابی سوریه و حزبالله به قابلیتهای استراتژیک اهمیت زیادی قائل است. بهعلاوه، این اقدام نشان از اشتیاق اسرائیل برای افزایش تلاشها برای رسیدن به هدف دارد، حتی به این قیمت که احتمال مقابلهبهمثل ایران، سوریه و حزبالله یا آسیب روابط با روسیه افزایش یابد.
باید به این نکته نیز توجه داشت که این حمله در فضایی اتفاق افتاد که روسیه حضور نظامی قدرتمندی دارد (منطقه مورداشاره کمتر از ۸۰ کیلومتر از فرودگاه حمیم فاصله دارد که اکنون تحت کنترل نیروی هوایی روسیه است). انتخاب هدفی در منطقه تحت کنترل روسیه را میتوان رساندن پیام نارضایتی اسرائیل به روسیه تعبیر کرد و اینکه رژیم اسرائیل منتظر نمیماند تا سوریه و حزبالله با وجود بیاعتنایی روسیه قابلیتهای استراتژیک خود را بهروزرسانی کنند. آموس یادلین، رئیس پیشین اطلاعات ارتش اسرائیل، که این عملیات را غیرمعمولی توصیف کرد، آن را بیانیهای به قدرتهای فرامنطقهای با این مضمون اعلام کرد که این رژیم اجازه نخواهد داد سوریه سلاحهای استراتژیک تولید کند. او زمانبندی این حمله را با این نظر رهبران اسرائیل مرتبط کرد که روسیه و آمریکا «در حال بیاعتنایی به خطوط قرمزیاند که اسرائیل در مورد این موضوع تعیین کرده است».
سه رویکرد محتمل اسرائیل نسبت به تأثیر روزافزون ایران
با توجه به این تحولات در روشهایی که اسرائیل اتخاذ کرده است، سه سناریو برای سیاستهای آتی این رژیم قابل تصور است که هر یک رویکرد استراتژیک متفاوتی را بازتاب میدهد:
سیاست اول؛
پذیرش حضور ایران توسط اسرائیل با توجه به واقعیات موجود
در این وضعیت واکنش اسرائیل به شرایط در حال ظهور در سوریه به اعتراضات دیپلماتیک مداوم و سازگاری فنی در ساختار نیروهای نظامی محدود خواهد بود. رهبران اسرائیل اساساً با حضور ایران در سوریه و افزایش قابلیتهای نظامی و استراتژیک حزبالله کنار خواهند آمد و یاد میگیرند وضعیت جدید استراتژیک ایران را بهعنوان واقعیتی موجود بپذیرند. طبیعتاً در این سناریو حملهای همچون حمله اسرائیل به مرکز تحقیقاتی سوریه نخواهد شد. پذیرش این سناریو باعث کاهش احتمال کشمکش خشن در کوتاهمدت خواهد شد.
با این وجود خط مشی اتخاذشده در اسرائیل از زمان آتشبس ماه ژوئیه، هم در حوزه گفتمان و هم در حوزه اقدام، احتمال پذیرش این وضعیت و بازگشت به سیاست واکنشی را کاهش میدهد.
سیاست دوم؛
مهار فعال از طرف اسرائیل با احتمال افزایش ناخواسته منازعه
تأثیر روزافزون ایران در سوریه به همراه امتناع روسیه و امریکا از اتخاذ معیارهای فعال برای محدود کردن این تأثیرات باعث شده تا رهبران اسرائیل سیاستی مستقل و محدودکننده در پیش گیرند. در این چارچوب، اسرائیل بر تحمیل مجموعۀ جدیدی از خطوط قرمز در مورد وضعیت ایران در سوریه و تلاشهای ایران برای افزایش قابلیتهای استراتژیک همپیمانان خود تمرکز خواهد کرد. چنین خطوط قرمزی شامل سیستمهای پیشرفته در خاک سوریه، بازسازی و گسترش قابلیت تولید سلاحهای پیشرفته از طرف سوریه و حزبالله و استفاده ایران یا نیروهای پشتیبانی شده از طرف ایران از پایگاههای هوایی و دریایی سوریه خواهد بود. حمله هوایی اخیر میتواند بهعنوان شاخصی از منطق عملیاتی جدید اسرائیل تلقی شود.
اسرائیل برای عملیاتی کردن این سیاست به ترکیبی از معیارهای دیپلماتیک و نظامی نیاز دارد. استفاده از ابزار نظامی باعث افزایش تنش این رژیم با دشمنان خود خواهد شد. اول اینکه این روش میتواند اسرائیل را در مواجهه مستقیم با ایران قرار دهد. اگر حملات قبلی اسرائیل مستقیماً نیروهای نیابتی از طرف ایران (حزبالله) یا همپیمانان ایران (سوریه) را هدف قرار میداد، مجموعه اهداف مرتبط با خطوط قرمز جدید احتمال آسیب عمدی یا غیرعمدی به نیروهای ایرانی را افزایش میدهد. دوم اینکه این سیاست جدید سطح مواجهه هم با سوریه و هم با حزبالله را افزایش میدهد. حملات مداوم علیه زیرساختهای استراتژیک سوریه، حزبالله و نیروهای ایران درنهایت آنها را تحریک به واکنش خواهد کرد. سوم اینکه سیاست مهار فعال اسرائیل در بلندمدت به چارچوب حساس روابط اسرائیل -روسیه آسیب خواهد زد.ضمن اینکه حملات اسرائیل به زیرساختهای استراتژیک سوریه احتمالاً اشتیاق روسیه را برای ایجاد مانع در برابر مقابلهبهمثل سوریها کاهش خواهد داد. نهایتاً از چشمانداز منطقهای میتوان اظهار داشت اتخاذ سیاست مهار فعال از طرف اسرائیل میتواند تلاشهای فعلی جهت تأمین ثبات در سوریه و ایجاد چارچوبی برای مدیریت بحران را مختل سازد.
سیاست سوم؛ پذیرش حضور ایران از طرف اسرائیل تحت شرایط از پیش تعریف شده
اسرائیل بهطور غیررسمی حضور نظامی نیروهای پشتیبانی شده از طرف ایران را در سوریه تحت محدودیتهای معینی مطابق با نظارت روسیه و جامعه بینالملل خواهد پذیرفت. اخیراً گزارشهای تائیدنشدهای مبنی بر تلاش روسیه برای یافتن فرمولی قابلقبول برای دو طرف منتشرشده که امکان حضور نیروهای پشتیبانی شده از طرف ایران را فراهم میکند، در عین اینکه نگرانیهای اسرائیل از تبدیلشدن سوریه بهعنوان سکویی برای حملات ایران را مرتفع میسازد.
اگر این گزارشها معتبر باشند به این نکته اشاره میکنند که روسیه ضمن جلوگیری از نبردی ویرانگر میان اسرائیل و شرکای خود، خواهان حفظ منافع خود از طریق حمایت از حکومت اسد است؛ اما این مرحلۀ مشکلی است که عمق تعهد روسیه، میزان اعتماد اسرائیل به روسیه برای حفظ منافع خود و توانایی آن برای یافتن توافقی با روسیه را مورد ارزیابی قرار دهیم.
احتمال افزایش کشمکش
بازی فعلی قدرت در سوریه شامل عوامل مشخصی است که احتمال جنگ تمامعیار میان طرفین را کاهش میدهد. اول اینکه، حضور روسیه در این صحنه به طرز چشمگیری احتمال افزایش عمدی سطح منازعه توسط اسرائیل یا نیروهای پشتیبانیشده از طرف ایران را کاهش میدهد. مواجهۀ خشن در سوریه به تلاشهای روسیه برای بازسازی قابلیتهای حکومت سوریه صدمه میزند. بر اساس گزارشها مداخلۀ روسیه برای جلوگیری از واکنش سوریه نسبت به حمله به مرکز تحقیقاتی در این کشور و تلاشهای روسها برای بحث در مورد نگرانیهای اسرائیل، گواهی بر انگیزههای آنها در کاهش سطح منازعه است. ازآنجاکه مواجهه با روسیه برای همه طرفهای درگیر نامطلوب است، مداخله روسیه میتواند برای همۀ آنها بهعنوان امری متمایز برای کاهش منازعه محسوب شود. هرچند همانطور که در موردحمله اخیر اسرائیل به مرکز تحقیقاتی سوریه اشاره شد، حضور روسیه را نمیتوان بهعنوان مانع قطعی در برابر حملات خطرناک اسرائیل تلقی کرد. دوم اینکه، در این مرحله بیانگیزگی اسرائیل یا ایران برای افزایش سطح منازعه، احتمال افزایش درگیری در کوتاهمدت را از سوی هر یک از طرفین کاهش میدهد.
با وجود این اتخاذ، رویکرد مهار فعال از طرف اسرائیل (سیاست دوم) احتمال منازعه ناخواسته را افزایش میدهد. اگر اسرائیل به حمله به زیرساختهای استراتژیک سوریه ادامه دهد، احتمال دارد این افزایش سطح منازعه جنبه عینی به خود بگیرد. اگر این حملات به سیاست عملیاتی جدید اسرائیل تبدیل شود، انتظار میرود احتمال مقابلهبهمثل ایران و سوریه افزایش و اشتیاق روسیه برای جلوگیری از این رویداد کاهش یابد. مقابلهبهمثل سوریه یا ایران (از سوریه یا لبنان) میتواند نهایتاً به کشمکشی سیستماتیک مشابه جنگ دوم لبنان (جنگ ۳۳ روزه،۲۰۰۶) منتهی شود.
گزینههای آلمان
با توجه به تأثیرات وخیم منطقهای و جهانیِ مواجهۀ مستقیم، آلمان باید نقش فعالی در تلاشها برای یافتن فرمولی برای برقراری سیستمی امنیتی میان اسرائیل و ایران در سوریه بهعهده گیرد. آلمان برای حمایت از تلاشهای بینالمللی در برقراری چنین وضعیتی از موقعیت منحصربهفردی برخوردار است. اولاً، آلمان هم، شریک استراتژیک اسرائیل و هم طرف گفتگوهای مداوم با ایران است که بهمعنی داشتن اهرم اقتصادی، اعتبار و دسترسی سیاسی است. دوماً، این کشور در میانجیگری غیررسمی میان اسرائیل، حزبالله و ایران دارای تجربه است. آلمان در این شرایط میتواند دو نقش محتمل در این فرایند ایفاء کند. یک، این کشور میتواند بهعنوان تسهیلگر، گفتوگوهای جداگانهای را با این دو طرف انجام دهد تا توافقی غیررسمی حاصل شود. دو، این کشور میتواند بهعنوان میانجیگری فعال (به همراه سایر اعضای جامعۀ بینالمللی) فشار وارد آورد تا سطح منازعات نظامی در سوریه افزایش نیابد. چنین مداخلهای باعث میشود تا آلمان بتواند با استفاده از ظرفیتهای استراتژیک خود هم به ثبات در این منطقه کمک کند و مانع افزایش سطح منازعات از وضعیت فعلی به کشمکشی ویرانگر شود و هم از سرایت تبعات آن به مناطق دیگر ازجمله اروپا جلوگیری نماید.
دکتر گیل مورسیانو، همکار پروژه تحقیقاتی «اسرائیل و کشمکشهای منطقهای و جهانی آن: تحولات داخلی، مسائل امنیتی و امور خارجی»، است. این پروژه در بخش خاورمیانه و آفریقای «آس دبلیو پی» انجام میشود و تأمینکننده مالی آن وزارت خارجه آلمان است.
منبع: مؤسسه آلمانی امور امنیتی و بینالمللی
تاریخ: اکتبر ۲۰۱۷