بدون دیدگاه

انسان‌دوستی محققی

 

در روز پنج‌شنبه مورخ ۲۶ خردادماه ۱۴۰۱ مراسم ختمی برای زنده‌یاد مهندس محسن محققی از طرف نهضت آزادی ایران در سالن خیریه رعد برگزار شد. پس از قرائت آیاتی چند از قرآن توسط همبند زندان زنده‌یاد محققی، مهندس فرید طاهری، فرزند ایشان از ویژگی‌های تربیتی و کارشناسی او صحبت‌های دل‌نشینی کرد که جا دارد به‌صورت کتابی با نام «سیمای یک کارشناس» منتشر شود.

دیگر همبندهای زندان محققی، دکتر علیرضا رجایی و دکتر مسعود پدرام هم درس‌های ارزنده‌ای از رفتار و کردار و پندار زنده‌یاد را یادآور شدند. محمد جواد مظفر همبند دیگری بود که آشنایی خود را با زنده‌یاد محققی به شرح زیر بیان کرد:

«من توفیق این را داشتم که دو بار کنار ایشان بودم. ابتدا در سال ۸۸ وقتی که ما را بعد از حدود یک ماه از سلول‌ها بیرون آوردند و گفتند باید برای تجدید حکم بازداشت به دادگاه بروید. از سلول که بیرون آمدیم یک دفعه متوجه شدیم که ایشان کنار ماست و همین طور در سلول‌های دیگر چه عزیزانی بودند. ما را با هم به دادگاه انقلاب بردند و قاضی مقیسه احکام ما را تجدید کرد و دوباره به سلول بازگرداندند. بار دوم بعد از اینکه در سال ۹۰ در بند ۳۵۰ مشغول گذراندن دوران یک‌ساله زندان بودم یک روز یک دفعه اعلام کردند که آقای مهندس محققی هم دارد وارد بند می‌شود و ما به استقبال ایشان رفتیم و طبیعی بود که دعوت کردیم ایشان به اتاق ما بیاید و از آن روز ما در کنار هم در یک اتاق بودیم».

آقای مظفر آیاتی از قرآن۱ را قرائت کرد و به شرح و تفسیر آن پرداخت و اینکه خداوند هم موت را آفرید و هم حیات را تا ما را در زندگی دنیا آزمایش کند و منظور او این بود که محققی از این آزمایش‌ها سربلند بیرون آمد و به بهترین عمل رهنمون شد.

آقای مظفر خاطره‌ای را از زنده‎یاد محققی یادآور شد که عمق «انسان‎دوستی» ایشان را نشان می‌داد. به راستی چه درس‎های عمیقی در این خاطره وجود دارد: «زمانی که منزل ایشان در آپارتمانی در محدوده ولنجک بود شبی می‌بینند که خانه‌شان را دزد زده است. دزدها وسایلی را که برده بودند باز می‌کنند و می‌بینند یک وسایلی از مرحوم مهندس بازرگان در آن است. تلفن می‌زنند و می‎گویند راستش را بخواهید ما اشتباهی وارد خانه شما شدیم. ما می‌خواستیم طبقه بالا یا پایین را بزنیم. ما به هدف آنجا آمدیم، ولی اشتباه وارد خانه شما شدیم. خوب دقت کنید گفت‌وگوی میان دو نفر دزد و آقای مهندس محققی انجام می‎گیرد. فکر می‌کنید چه اتفاقی افتاد؟ فرداشب آن دو نفر برای شام به منزل مهندس محققی دعوت می‌شوند. تصور کنید کسی دزد خانه‌اش را برای شام به خانه دعوت کند و فکر نکند که حالا شاید سر او را ببرند. فرداشب آن دو دزد مهمان خانه مهندس محققی و خانواده می‌شوند و شام را با هم می‌خورند. اگر اشتباه نکنم معلوم می‌شود یکی از آن‌ها دانشجوست و بعد آقای مهندس برای آن‌ها کار پیدا می‌کند و آن‍‎ها مشغول به کار می‌شوند و این گونه از یک عمل خطا، خیر بزرگ سر می‌زند».

مظفر در پایان این خاطره توضیح داد که چرا چنین مردان بزرگی باید از شرکت در چرخه مشارکت کشور محروم باشند. با هم می‌خوانیم: «خدایا امروز در این جمع عزیز شهادت می‌دهم که بسیاری از زنان و مردان حاضر در این جمع انسان‌های شریف و خدمتگزاری هستند که متأسفانه به دلیل ویژگی‌های این حاکمیت هیچ نقشی در مدیریت جامعه ندارند و این بلایی است که بر سر این جامعه آمده است. چرا باید این همه زن و مرد متخصص و شایسته و توانمند در این جامعه نتوانند در فرآیند مدیریت کشور نقش داشته باشند. رحمت و رضوان خدا بر مرحوم مهندس محققی که پاک زیست، اخلاقی زیست، خدمتگزار زیست و همیشه دغدغه این را داشت که خودش و اطرافیانش درست عمل کنند. امیدوارم که همه ما بتوانیم همان‎طور که در آیات اولیه صحبتم از قرآن خواندم روزی که به سوی خداوند باز می‌گردیم و از خودمان و از نتایج اخلاقی که در جامعه به جای گذاشتیم سربلند باشیم».

محققی مؤمن بود

بر سر مزارش هنگام تدفین میثمی شکایتی به پیش خدا برد که چرا این نیکمردان آزاده چون محققی یا باید در زندان باشند یا خانه‌نشین. همبندها و دیگر دوستان او، او را به نیکی یاد می‌کنند. او به معنای واقعی کلمه مؤمن بود یعنی امنیت‌بخش و آرامش‌بخش.

روحش شاد و یادش گرامی.■

 

پی‌نوشت:

  1. آیه ۲ سورهملکوآیه ۱۱۵ سورهمؤمنون.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط