علی نظیفپور
امریکا کشوری بسیار دوقطبی و حزبگراست. معمولاً هواداران دو حزب اصلی امریکا درباره موضوعهای مختلف اختلافنظر دارند و تعداد موضوعهایی هم که مورد توافق هر دو حزب است روزبهروز کمتر میشود، اما مسئله جنگ اوکراین یکی از معدود مسائلی است که در آن گسل اختلاف بین دو حزب اصلی امریکا نیست، بلکه بین جریان اصلی و رادیکالهاست؛ یعنی جریان اصلی حزب دموکرات و جمهوریخواه –چه در سطح نخبگان و چه در سطح افکار عمومی– طرفدار اوکراین و حمایت از آن در برابر تجاوز نظامی روسیه هستند؛ اما در مقابل چپ رادیکال و راست رادیکال هر دو نسبت به اوکراین بدبین هستند تا حدی به پوتین گرایش دارند و خواهان کاهش یا قطع کمکهای مالی و نظامی و اطلاعاتی امریکا به اوکراین هستند. برای این دو گروه، اما مسئله اوکراین یک جنگ سیاسی و ایدئولوژیک نیابتی است. میتوان گفت که در قلبِ این اختلافنظر، مسئله لیبرال دموکراسی و نظم لیبرال بینالملل قرار دارد و درواقع اوکراین در گفتمان سیاسی داخلی امریکا نماد این نظم شده است؛ بنابراین هواداران و مخالفان اوکراین درواقع بر سر این مسئله با یکدیگر به جنگ رفتهاند.
بخش اول: هواداران اوکراین
جو بایدن،[۱] چهلوششمین رئیسجمهور امریکا، در سخنرانی سالانه خود در برابر کنگره، درباره سیاست خود در قبال اوکراین چنین گفت: «من یک سال پیش در همین مجلس صحبت کردم، درست چند روز پس از آنکه ولادیمیر پوتین[۲] حمله وحشیانه خود را علیه اوکراین آغاز کرد؛ یک حمله مرگبار، تداعیکننده تصاویری از مرگ و ویرانی که اروپا در جنگ جهانی دوم شاهد آن بود. تهاجم پوتین آزمونی برای اعصار بوده است؛ آزمونی برای امریکا، آزمونی برای دنیا. آیا ما از ابتداییترین اصول خود دفاع خواهیم کرد؟ آیا ما از اصل تمامیت ارضی دفاع خواهیم کرد؟ آیا ما از حق مردم برای زندگی عاری از استبداد دفاع خواهیم کرد؟ آیا ما برای دفاع از دموکراسی خواهیم ایستاد؟»
این سخنان بایدن نماینده تفکر او و دیگر افرادی است که به جریان اصلی دو حزب دموکرات و جمهوریخواه تعلق دارند. برای این افراد، اوکراین نماد لیبرالدموکراسی و همچنین نظم لیبرال بینالمللی است. در نگاه این افراد اوکراین یک نظام دموکراتیک است که توسط یک دیکتاتور مورد حمله قرار گرفته است و موجودیت آن بهعنوان یک نظام دموکراتیک تحت تهدید قرار گرفته است. از نظر این افراد پوتین قصد دارد در کییف[۳] یک دولت دستنشانده و فرمانبردار از خود منصوب کند؛ دولتی مشابه دولت الکساندر لوکاشنکو[۴] در بلاروس. این دولت به صدای مردم اوکراین بیتفاوت خواهد بود و در عوض از روسیه دستور دریافت خواهد کرد.
همچنین برای این افراد معنیدار است که پوتین هنگامی را برای حمله به اوکراین گزیده است که نظام بینالملل از مرحله تکقطبی در حال خارج شدن است و این احتمال دارد که چین، نظامی که لیبرال دموکراتیک نیست، در برابر امریکا بهعنوان یک ابرقدرت رقیب قد علم کند. روسیه که نزدیکترین متحد چین است دلیل اصلی حمله خود را نزدیک شدن اوکراین به ناتو و اتحادیه اروپا و غرب بهطور کلی میخواند که دو سازمان بینالملل و یک بلوک فرهنگی هستند که نماد نظم لیبرال بینالملل و محافظان آن محسوب میشوند. این نظم (حداقل از نظر هواداران آن) بر مبنای دموکراسی، اصول لیبرال حقوق بشر، دیپلماسی و حلوفصل مسالمتآمیز اختلافات بینالمللی و کاپیتالیسم و تجارت آزاد بنا شده است. برای این افراد بسیار مهم است که به روسیه (و به چین) نشان دهند که از این نظم در برابر تجدیدنظرطلبی محافظت خواهند کرد. درواقع این شاید اولین بار پس از سقوط شوروی سابق است که هواداران این نظم برای ادامه بقای آن احساس خطر جدی میکنند و اوکراین به همین دلیل برایشان اهمیت اساسی دارد و به مسئلهای حیثیتی تبدیل شده است.
در عمل نیز دولت بایدن نشان داده است که به این موضع متعهد است. امریکا تاکنون سرمایه زیادی برای حمایت از اوکراین هزینه کرده است. تاکنون امریکا بیش از ۱۰۵ میلیارد دلار کمک مالی به اوکراین تخصیص داده است. از این ۱۰۵ میلیارد دلار نزدیک به ۶۰ میلیارد دلار کمک نظامی، ۲۰ میلیارد دلار کمک به دولت اوکراین، ۱۰ میلیارد دلار کمک بشردوستانه و باقی معطوف به دیگر کمکهاست. نزدیک به ۷۰ میلیارد آن خرج شده و باقی هنوز خرج نشده است. مجموع این کمکها بیش از مجموع کمکهای همه دولتهای دیگر جهان است. علاوه بر این کمکها، امریکا سختترین و شدیدترین تحریمها علیه روسیه (درمقایسه با دیگر کشورهای تحریمکننده) را اعمال کرده است و همچنین بیش از هر دولت دیگری به مسلحکردن و همکاری اطلاعاتی با اوکراین اقدام نموده است. شکی نیست که بهغیر از روسیه و اوکراین، هیچ دولت دیگری تا این حد در این جنگ خود را درگیر نکرده است.
همانطور که ذکر شد، علاوه بر دولت بایدن و حزب دموکرات، جریان اصلی حزب جمهوریخواه نیز در این زمینه همنظر است. این جمهوریخواهان درواقع یا از بایدن در زمینه اوکراین دفاع میکنند یا اگر هم انتقاد میکنند، ادعا میکنند که بایدن به مقدار کافی از اوکراین حمایت نکرده است. میچ مککانل،[۵] رهبر اقلیت جمهوریخواه در سنا، بارها سیاست بایدن در قبال اوکراین را ستوده است و در عمل نیز بارها سناتورهای حزب خود را رهبری کرده است تا به کمکهای مالی و نظامی به اوکراین رأی مثبت دهند. از طرف دیگر تام کاتن،[۶] سناتور ایالت آرکانزاس، از بایدن انتقاد کرده است که در کمک به اوکراین دیر و کم عمل کرده است و گفته که مردد بودن بایدن باعث شده بسیاری از اوکراینیها کشته شوند. مثلاً کاتن معتقد است که بایدن باید بسیار زودتر برای فرستادن تانکهای آبرامز[۷] به اوکراین اقدام میکرد. رقبای اصلی ترامپ[۸] در انتخابات مقدماتی ریاستجمهوری حزب جمهوریخواه در سال ۲۰۲۴، یعنی ران دسنتیس[۹] فرماندار فلوریدا، مایک پمپئو،[۱۰] وزیر خارجه سابق، نیکی هیلی،[۱۱] نماینده سابق در سازمان ملل، و جان بولتون[۱۲] مشاور سابق امنیت ملی همه موضعی مشابه کاتن دارند و سرسختانه از اوکراین حمایت و از بایدن انتقاد میکنند که به قدر کافی کمک نمیکند.
این اتحاد محدود به سیاستمداران نیست. روزنامهنگاران و متخصصان سیاست خارجی و تحلیلگران لیبرال و محافظهکار نیز در حمایت از اوکراین متحد هستند. این افراد که پس از خروج بایدن از افغانستان به شکلی شدیداللحن از او انتقاد کرده بودند عملکرد او در قبال اوکراین را بسیار ستودهاند. آنها معتقدند که اوکراین نشان داده است که سابقه طولانی بایدن در سیاست خارجی برای او مفید واقع شده و او کفایت سیاسی خود را ثابت کرده است. ریچارد هاس،[۱۳] رئیس اندیشکده شورای روابط خارجی، یکی از این افراد است که عملکرد بایدن را ستوده است. هولمن جنکینز،[۱۴] ستوننویس روزنامه وال استریت ژورنال[۱۵] که یک محافظهکار است، نوشته: «آقای بایدن چندین ایراد دارد، اما او متعلق به دوران جنگ سرد است و مگر اینکه اشتباه کنم، ولادیمیر پوتین را با واکنشی بسیار متفاوت با اوباما به تجاوز او به اوکراین متعجب و متحیر کرده است». برای همه این افراد اهمیت دفاع از اوکراین به مسئله دفاع از دموکراسی و نظم لیبرال بینالملل بازمیگردد.
البته نباید فرض کرد که این مسئله بدین معنی است که حمایت امریکا از اوکراین مطلق است. بسیاری گمان میکنند امریکا در زمینه پایان جنگ موضع خاصی ندارد و در این زمینه کاملاً مسئله را به دولت اوکراین واگذار کرده و آماده است که به حمایت بیقیدوشرط از اوکراین به شکل بیپایان ادامه دهد؛ اما این موضع لزوماً صحیح نیست. اگرچه دولت بایدن در مواضع علنی و آشکار خود تاکنون اختلافنظر با اوکراین نداشته است اما نشانههای زیادی حاکی از این هستند که دولت امریکا خود را به حمایت بیپایان از اوکراین مشروط نکرده است و میتوان آیندهای را متصور شد که در آن امریکا، اوکراین را به پذیرش صلح وادار کند. همچنین نشانههای زیادی وجود دارند که امریکا برای جنگ یک نقطه پایان متصور است و این با نقطه پایان مطلوب اوکراین (بازپسگیری کریمه) یکسان نیست. گزارشهای متعددی نشان دادهاند امریکا در پشت پرده بر اوکراین فشار آورده است که خود را متعهد به مذاکرات صلح کند و همچنین یک نقطه پایان واقعبینانه برای جنگ مشخص کند. اگر پیشرفتهای اوکراین متوقف شوند و نشانههای بارزی به وجود بیایند که جنگ به مرحله فرسایشی و بنبست رسیده است، احتمالاً اختلاف بین امریکا و اوکراین علنی خواهد شد و امریکا به شکل جدی برای پایان دادن زودتر به جنگ تلاش خواهد کرد.
بخش دوم: دشمنان اوکراین
مخالفان اوکراین اما کسانی هستند که به دلیلی با نظم بینالملل لیبرال مخالف هستند که عمدتاً شامل راست و چپ رادیکال میشود. راست رادیکال برای هواداری از روسیه دلایل بسیاری دارد. این افراد طرفدار حکومت غیردموکراتیک او هستند و همچنین در مسائل اجتماعی نیز محافظهکار محسوب میشوند و به همین دلیل هوادار پوتین هستند، اما چپگرایان بیشتر مخالف دولتهای غربی و ناتو هستند؛ یعنی یک گروه بیشتر رویکردی ایجابی در مخالفت با اوکراین و گروه دیگر رویکرد سلبی دارند.
بهرغم این تفاوت، بین مواضع این دو گروه شباهتهایی هست. این افراد عمدتاً معتقد هستند که حکومت زلنسکی[۱۶] اصولاً دموکراتیک نیست و سرنگونی حکومت ویکتور یانوکویچ[۱۷] در سال ۲۰۱۴ را یک کودتا میدانند. این افراد معمولاً استدلال میکنند که گسترش ناتو بهسوی شرق تحریکِ روسیه بوده است و پوتین حق داشته که از مرزهای غربی خود در برابر گسترش ناتو دفاع کند. همچنین این افراد معتقدند که امریکا هیچ برنامهای برای پایان دادن به جنگ ندارد و در عمل به «جنگ بیپایان» تعهد داده است. این افراد معتقدند که امریکا هیچ برنامهای نیز برای مذاکره صلح با روسیه یا فشار بر اوکراین برای ورود به چنین مذاکراتی ندارد. این منتقدین استدلال میکنند که چنین رویکردی باعث میشود نه روسیه و نه اوکراین انگیزهای برای پایان دادن به جنگ نداشته باشند و جنگ ادامه یابد و انسانهای بیشتری کشته شوند و آسیب ببینند؛ بنابراین درنهایت در تحلیل این افراد، این غرب است که در این جنگ مسئول واقعی است. باید ذکر کنم که از نظر نگارنده تمام این استدلالها غلط هستند و بیشتر بر مبنای نظریههای توطئه یا پروپاگاندای روسی تنظیم شدهاند و با واقعیتها همخوانی ندارند. در نهایت این پوتین بود که به اوکراین تجاوز کرد و نشان داد که مردم اوکراین در روی آوردن به ناتو و غرب برای حفاظت از خود در برابر او محق بودهاند، اما نکته مهم این است که برای این افراد لزوماً واقعیتهای میدانی اوکراین مهم نیست، بلکه این افراد مخالف غرب و نظم لیبرال بینالملل هستند و به همین دلیل در این نزاع، طرفِ بخش تجدیدنظرطلب را گرفتهاند.
در امریکا مهمترین نماینده این رویکرد رئیسجمهور پیشین امریکا، یعنی ترامپ است. ترامپ از سال ۲۰۱۶ بارها نشان داده است که نظر مطلوبی در قبال پوتین و دیگر حاکمان خودکامه دارد، ازنظر ایدئولوژیک علاقه چندانی به دموکراسی ندارد (که در تلاش او برای لغو نتیجه مشروع انتخابات ۲۰۲۰ مشهود است) و در سیاست خارجی هم نسبت به نظم لیبرال و ناتو دل خوشی ندارد و طرفدار یکجانبهگرایی و مخالف معاهدات و سازمانهای بینالمللی است.
ترامپ قصد دارد در سیاست خارجی خود را فردی مخالف با دخالتجویی و جنگطلبی نشان دهد و خود را نامزدی هوادار صلح و دیپلماسی و شاید حتی انزواگرایی معرفی کند. ترامپ قصد دارد با در پیشگرفتن رویکردی متفاوت در سیاست خارجی، خود را از رقبای خود متمایز کند. درواقع هدف ترامپ این است که «کبوتری در میان بازها» باشد. ترامپ قصد دارد که هم رقبای جمهوریخواه و هم جو بایدن را بهعنوان گزینه خطرناک در سیاست خارجی معرفی کند و مدعی شود که ادامه ریاست جمهوری بایدن ممکن است به جنگ جهانی سوم ختم شود. ترامپ بیشترین تأکید خود در این زمینه را بر مسئله اوکراین گذاشته است. او ادعا کرده است که میتواند در عرض «۲۴ ساعت» به درگیریِ بیش از یکساله در اوکراین پایان دهد، اما بدون هیچ اشارهای به چگونگی دستیابی به این هدف و گفته است که ارسال تانک به این کشور ممکن است جرقه جنگ هستهای را روشن کند. درحالیکه حمایت از اوکراین در بین رأیدهندگان جمهوریخواه بسیار اختلافبرانگیز است و نزدیک به نیمی از افکار عمومی محافظهکار حامی کاهش یا قطع حمایت از اوکراین هستند، بین نامزدهای ریاستجمهوری جمهوریخواه تنها ترامپ است که چنین نظری را نمایندگی میکند؛ بنابراین ترامپ اگر موفق شود که این مسئله را در انتخابات مقدماتی به موضوعی عمده برای رأیدهندگان تبدیل کند، بهتنهایی نماینده جناح خود خواهد بود درحالیکه دیگر نامزدها رأی همدیگر را خواهند شکست.
دیگر سیاستمداران متعلق به راست افراطی نیز مواضع مشابهی اتخاذ کردهاند. جی دی ونس،[۱۸] سناتور راست افراطی از ایالت اوهایو، در مقالهای رسماً از ترامپ برای ریاستجمهوری مجدد حمایت کرد و موضع او درباره اوکراین را دلیل اصلی این حمایت خود دانست. چندین نماینده راست افراطی در مجلس نمایندگان، مثلاً مارجری تِیلِر گرین،[۱۹] خواهان قطع یا کاهش جدی کمکهای امریکا به اوکراین شدهاند. گرین در جریان رقابتهای انتخاباتی گفته بود که «در مجلس جمهوریخواه حتی یک پنی بیشتر به اوکراین نخواهد رفت… دموکراتها تنها به مرز یک کشور اهمیت میدهند و آن اوکراین است، نه مرز جنوبی امریکا». او همچنین از حضور و سخنرانی زلنسکی در کنگره امریکا انتقاد کرده بود و مدعی شده بود که زلنسکی رئیسجمهور واقعی امریکاست و نه بایدن.
علاوه بر سیاستمداران، چهرههای رسانهای راست رادیکال نیز نظری مشابه دارند. تاکر کارلسون،[۲۰] پرطرفدارترین مجری شبکه فاکسنیوز[۲۱] که پرنفوذترین چهره رسانهای راست افراطی است، بارها به اوکراین در برنامه خود حمله کرده است تا جایی که رسانههای روسی مرتباً از کلیپهای برنامه او استفاده میکنند و یکی از چهرههای رسانهای بسیار تندروی روسی، مارگاریتا سیمونیان،[۲۲] در مصاحبه با تلویزیون دولتی روسیه گفته بود که معتقد است که تاکر کارلسون تنها شهروند امریکاست که لایق مرگ نیست. کارلسون در یکی از برنامههای خود بهشدت به زلنسکی در جریان بازدید او از کنگره حمله کرده بود. کارلسون زلنسکی را به سخره گرفته بود که بهجای کت و شلوار یونیفرم نظامی به تن کرده است، گفته بود که او با لحنی گستاخانه از امریکا مطالبات خود را مطرح کرده و بهشدت از قانونگذاران امریکایی انتقاد کرده بود که مرتباً او را تشویق میکردند و «مثل خوک دریایی هرچه میگفت دست میزدند».
راست و چپ رادیکال اما تفاوتی عمده دارند. برخلاف راست رادیکال، چپهای ضد اوکراین هیچ نمایندهای در ساختار قدرت در امریکا ندارند. چهرههای عمده جناح چپ در کنگره (مانند برنی سندرز،[۲۳] سناتور ورمانت، الیزابت وارن،[۲۴] سناتور ماساچوست، یا الکساندریا اوکازیو کورتز[۲۵] نماینده نیویورک) حامی تمامقد اوکراین هستند. همچنین در رسانههای معتبر نیز هیچیک از تحلیلگران لیبرال یا چپگرا موضعی متفاوت با بایدن ندارند؛ بنابراین مواضع مخالف اوکراین در جناح چپ امریکا محدود به برخی چهرههای رسانهای است که تنها از طریق وبلاگ شخصی خود یا توییتر با مخاطبین خود در ارتباط هستند مانند گلن گرینوالد،[۲۶] مت تائیبی،[۲۷] مایکل تریسی،[۲۸] و جیمی دور.[۲۹] افکار عمومی دموکرات نیز با اکثریت قاطع هوادار اوکراین هستند؛ بنابراین میتوان گفت اگرچه در جناح راست بخش مهمی از افراد با قدرت حقیقی ضد اوکراین هستند ولی در جناح چپ قدرت کاملاً در دست هواداران اوکراین قرار دارد.
پایان سخن
طرفداران چپ رادیکالِ پوتین، اگرچه در حاشیه قرار دارند و تأثیری معنادار بر سیاست امریکا نمیگذارند، ولی نشان میدهند که ادعای اصلی این مقاله صحیح است. این افراد نهفقط در مسئله اوکراین بلکه در بسیاری مسائل دیگر نیز اشتراک نظر با همتایان راستگرای خود دارند؛ مثلاً بدبین بودن به واکسن یا همدلی با افرادی که در ششم ژانویه به ساختمان کنگره هجوم بردند. مسئله اصلی این افراد مخالفت با جریان اصلی و قدرت حاکم است. این افراد معمولاً در دوران بوش پسر[۳۰] به عرصه سیاست و رسانه وارد شدند و در آن دوران با سیاست خارجی مخالفت شدید پیدا کردند. این مسئله کاملاً قابل درک و صحیح است: در آن دوران سیاست خارجی امریکا با تجاوز به خاک کشورها، جنگهای ابلهانه و فاجعهبار، شکنجه و نقض گسترده حقوق بشر، نفرت و تبعیض علیه اقلیت مسلمان و نهایتاً جاسوسی از شهروندان عادی و نقض حق فضای خصوصی تعریف شده بود.
اما این افراد تا حدی در موضع ضدامریکایی خود تند رفتند که فراموش کردند که مخالفت با سیاست خارجی امریکا باید به دلیل نقض اصول اخلاقی باشد و به این نقطه رسیدند که در نگاهشان امریکا به شر مطلق و همه دشمنان امریکا به خیر مطلق تبدیل شدند. این افراد با هرکسی که با قدرت حاکم در امریکا مخالف باشد همراه هستند، درحالیکه لزوماً اینگونه نیست که همیشه قدرت حاکم در امریکا در جبهه باطل و مخالفانش در جبهه حق باشند. به نظر من همین آسیب در طرفداران ایرانی پوتین نیز دیده میشود. ما ایرانیان همان ملتی هستیم که مورد تجاوز نظامی رژیم صدام حسین قرار گرفتیم و شعار مخالفت با استکبار و جهانخواری دادهایم، اما اکنون برخی از انقلابیترین چهرههای ما در کنار رژیمی قرار گرفتهاند که دست به استکبار و تجاوز زده است. شاید خوب باشد که مرزبندیهای امریکا در قبال جنگ اوکراین به ما یادآوری کنند که این استکبار است که ماهیتاً بد است و نه امریکا یا روسیه و هرکدام که مرتکب جنایت شوند، همان دولت را باید محکوم کنیم.
[۱] Joe Biden
[۲] Vladimir Putin
[۳] Kiev
[۴] Alexander Lukashenko
[۵] Mitch McConnell
[۶] Tom Cotton
[۷] Abrams Tanks
[۸] Donald Trump
[۹] Ron DeSantis
[۱۰] Mike Pompeo
[۱۱] Nikki Haley
[۱۲] John Bolton
[۱۳] Richard Haass
[۱۴] Holman Jenkins
[۱۵] The Wall Street Journal
[۱۶] Volodymyr Zelenskyy
[۱۷] Viktor Yanukovych
[۱۸] J. D. Vance
[۱۹] Marjorie Taylor Greene
[۲۰] Tucker Carlson
[۲۱] Fox News
[۲۲] Margarita Simonyan
[۲۳] Bernie Sanders
[۲۴] Elizabeth Warren
[۲۵] Alexandria Ocasio-Cortez
[۲۶] Glenn Greenwald
[۲۷] Matt Taibi
[۲۸] Michael Tracey
[۲۹] Jimmy Dore
[۳۰] George W. Bush