نسیم هدایتی
نگاه متفاوت به ابرچالش افغانستانیها
اظهارنظرهای پیاپی وزیر کشور در مورد مهاجران و ساماندهی مرزها در روزهای اخیر نشان میدهد موضوع اتباع و بهطور خاص مهاجران افغان یکی از چالشهای جدی دولت چهاردهم است. پیشینه این چالش به دولت قبل بازمیگردد، بهطوریکه بعد از قدرت گرفتن طالبان تعداد زیادی از افغانستانیها به کشورهای همسایه ازجمله ایران پناهنده شدند. بسیاری از آنها ترک وطن کردند تا شاید بتوانند وضعیت بهتری برای زندگی خود رقم بزنند، اما حضور پررنگ آنها در یکی دو سال اخیر در کشور سبب شد با حجم گستردهای از واکنشها مواجه شویم. به نظر میرسد، چه در ساختار حکومت و چه در مورد اظهارنظرهای موافق یا مخالفی که صورت میگیرد، هنوز اطلاعات دقیق از شرایط این مهاجران وجود ندارد که این مسئله وجود اختلافات و پارهای اظهارنظرهای غیرعلمی را بیشتر کرده است. مسئله اول در بررسی این موج مهاجران این است که آیا آمار دقیقی از مهاجران افغان در ایران وجود دارد؟
جمعیت افغانها در ایران چقدر است؟
مهاجران افغانستانی از دهه ۵۰ وارد ایران شدند و از همان ابتدا نکته قابلتوجه این بود که حضور این افراد در ایران چگونه ثبت شود؟ اینکه برگه شناسایی داشته باشند یا مدرک دیگری مسئله دولتها بوده است. از سال ۵۹، دولت وقت تصمیم میگیرد حضور این افراد را در کشور ثبت کند. این کار شروع شد، اما تا همین امروز فرآیند ثبت حضور مهاجران افغانستانی در ایران یکی از مشکلات کشور است. در سرشماری سال ۹۵، مرکز آمار ایران اعلام کرد بیشترین مهاجران افغانستانی در استانهای تهران، خراسان رضوی، اصفهان و کرمان زندگی میکنند. این مرکز تعداد مهاجران افغانستانی را یک میلیون و ۵۸۳ هزار و ۹۷۹ نفر اعلام کرد. با گذشت نزدیک به هشت سال از این سرشماری، گفته میشود تعداد این افراد به ۶ میلیون نفر رسیده است. البته احمد وحیدی، وزیر کشور دولت سیزدهم، مهرماه سال گذشته تعداد مهاجران افغانستانی در ایران را ۵ میلیون نفر اعلام کرد. بسیاری هم این آمار را نادرست دانستند و معتقدند این آمار به ۱۰ میلیون نفر هم میرسد.
از برگهای سبز و سفید تا کارت آمایش
آنچه در این سالها مشخص شده این است که نبود آمار دقیق ساماندهی مهاجران افغان در ایران را مغشوش کرده است. مهاجران افغانستانی در ایران، مدارک هویتی متعددی دارند، یکی از آنها هم برگه سرشماری است. این برگه مختص افرادی است که در چند سال اخیر هویتشان در ایران بررسی و ثبت شده است. برگه سرشماری به دو گروه تقسیم میشود: یکی سبز؛ و دیگری سفید. برگه مهاجرانی که سرشماریشان را از دفاتر وکالت میگیرند سبزرنگ است و آنها که هویتشان در دفاتر پیشخوان دولت بررسی و ثبت شده برگه سرشماری سفید میگیرند. یکی از راهحلها که از اوایل دهه ۸۰ پیگیری شد این بود که هر چند وقت یک بار، طرح سرشماری اجرا شود و تمام افرادی که در ایران زندگی میکنند و مدرک اقامتی ندارند نام خودشان را ثبت کنند. در راستای همین موضوع، در هر دوره به افرادی که مراجعه کردند کارت شناسایی داده شد، مثل کارت آمایش و بعداً پاسپورت خانواده. در سال ۱۴۰۱ هم برگه سرشماری برای آنها صادر کردند اما از آنجایی که دولت وقت میخواست در ثبت کردن این افراد محتاط باشد، فرآیند دائمی برای ثبت کردن این افراد وجود ندارد.
آرش نصر اصفهانی، پژوهشگر اجتماعی درباره طرح سرشماری و ساماندهی مهاجران میگوید: «طرحهای سرشماری در ایران هر چند سال یک بار انجام میشود، اما مشکلی که وجود دارد مکانیسم ثبت هویت و صدور مجوز اقامت برای آنهاست. اعتبار کارتها و برگههایی که برای این افراد صادر میشود، برابر نیست. کسی که کارت آمایش دارد مدرکش نسبت به کسی که برگه سرشماری دارد معتبرتر است و باید هر سه ماه و شش ماه تمدیدش کند. خیلی وقتها ممکن است پلیس برگه سرشماری را معتبر نداند و اقدام به اخراج فرد کند. این برگهها معمولاً تاریخگذشته هستند و بهصورت شفاهی تمدید میشوند».
کارت آمایش مهاجران، یک مدرک شناسایی یا نوعی گذرنامه موقت برای اتباع خارجی است که در دورههای یکساله تمدید میشود. از طریق همین کارت آمایش، ثبت تولد، ازدواج، طلاق و فوت افراد در دفاتر کفالت انجام میشود. از طریق همین کارت، بیمه سلامت رایگان به آنها تعلق میگیرد و با نامه بهزیستی و پاسپورت سفید، این افراد میتوانند معرفینامه صدور یا تمدید گواهینامه از اداره اتباع به پلیس مهاجرت را بگیرند. همچنین از طریق همین کارت میتوانند برای گرفتن مجوز کار در یکی از استانهای مشخص اقدام کنند، اما پروسه دریافت این کارت، صفهای طولانی و شرایط دریافت آنقدر سخت بود که خیلیها را منصرف کرده است.
سازمانی به نام مهاجرت
یکی از راهحلهای مطرحشده برای ساماندهی مهاجران در دولت سیزدهم ایجاد «سازمان ملی مهاجرت» بود، سازمانی بهعنوان یکی از زیرمجموعههای وزارت کشور فعالیت غیررسمیاش را شروع کرد و یکی از اقدامات بحثبرانگیز این نهاد طرحی بود که با دریافت مبلغی از هر پناهنده به او اجازه اقامت موقت میداد و قرار بود این مبلغ برای ساماندهی پناهندگان (مهاجران) استفاده شود.
ماجرا از تیرماه سال گذشته و با امضای تفاهمنامهای بین سازمان ملی مهاجرت و بانک ملی شروع شد. بر اساس آن قرار بود طرحی به شکل پایلوت از استان گلستان شروع شود که بر اساس آن برای افرادی که برگه سرشماری یا بازشماری دارند و همسرشان دارای مدارک آمایش، خانواری یا اقامت است دفترچه اقامت داده شود؛ ولی به شرط اینکه ۱۰۰ میلیون تومان (۱۰۰ میلیون یکجا یا بهصورت اقساط ۱۰ میلیون تومانی) سرمایهگذاری کنند.
در این طرح قرار شد از هر خانواده با فرزندان زیر هجده سال ۱۰۰ میلیون سپرده گرفته شود و هر مرد بالای هجده سال خانواده ۱۰۰ میلیون مجزا پرداخت کند. همچنین گفته شد این رقم برای سال ۱۴۰۲ است و برای سالهای آینده احتمالاً افزایش خواهد داشت. ضمن اینکه این عدد برای تهران ۱۵۰ میلیون تومان اعلام شد. نکته مهم در رابطه با این طرح این بود. اولاً افراد مجرد و همچنین کسانی که بهکلی حضورشان در ایران جایی ثبت نشده بود از این امکان برخوردار نبودند اما در شبکههای اجتماعی اینطور مطرح شد که هر پناهنده افغان با پرداخت ۱۰۰ میلیون تومان اقامت ایران را دریافت میکند؛ البته طرح ابتدا سر و صدای زیادی نکرد، اما وقتی در دیماه نوبت به اجرای آن در استان خراسان رضوی بهعنوان یکی از مهاجرپذیرترین استانهای ایران رسید حاشیهها و حرف و حدیثها شروع شد و حتی در خبرگزاری فارس کارزاری برای مقابله با این طرح به راه افتاد.
با همه این اختلافنظرها اما عده زیادی هم این طرح را مقدمهای برای ساماندهی مهاجران و ایجاد انگیزه برای ساماندهی اتباع افغانستان ثبتنشده میدانستند؛ چراکه امتیازهای این کار برای مهاجران کم نبود از تمدید مجوز سکونت و تردد تا پروانه اشتغال و خدمات بیمه تأمین اجتماعی با پرداخت حق بیمه و امکان افتتاح حساب و دریافت کارت بانکی.
چه باید کرد؟
کارشناسان اجتماعی در روزهای اخیر در مورد این موج خبری ضدیت با مهاجران افغان هشدارهای جدی دادهاند. به اعتقاد آنها این موج نفرتپراکنی درنهایت میتواند آسیبهای جدی به مهاجران و هم میزبانان بزند، اما سؤال اساسی اینجاست که آیا برای مقابله با این چالش تنها راهحل اخراج آنهاست؟
سیمین کاظمی، جامعهشناس، معتقد است: «در حال حاضر در ایران بین مهاجر افغانستانی قانونی و غیرقانونی از نظر حقوق شهروندی چندان تفاوتی وجود ندارد و هر دو دسته تقریباً مثل هم از بسیاری از حقوق محروم هستند، حقوقی مثل بیمه، بهداشت، آموزش، حساب بانکی، تردد و سکونت در بعضی مناطق و اماکن و… . تا وقتی که بین این دو تفاوتی نباشد برای مهاجری که به ایران میآید بهطور قانونی آمدن هیچ امتیاز و جذابیتی نسبت به مهاجرت غیرقانونی ندارد. در نتیجه شاید حتی غیرقانونی آمدن برایش کمدردسرتر باشد؛ یعنی اصرار ما بر قانونی بودن باید مزایایی هم برای شخص مهاجر داشته باشد تا تشویق شود قانونی بیاید».
برخورد ضربتی با مهاجران تا امروز ثابت کرده در بلندمدت نتیجهای دربر ندارد. به نظر میرسد با یک سیاستگذاری مبتنی بر آمایشها میتوان به نتایج مشخصتر و دقیقتری رسید. از آن مهمتر همانطور که بسیاری از کارشناسان میگویند قانون مربوط به پناهندگان به سال ۱۳۱۰ برمیگردد و باید در این زمینه مجلس تصمیمات مهمی بگیرد. از سوی دیگر باید فرصت مهاجرپذیری بر اساس معیارها، اصول و ضوابط صورت بگیرد.
دنیای امروز دنیای مهاجرت است. مردمان بسیاری به امید به دست آوردن شغل، فرصت آموزشی و بسیاری از مسائل دیگر مهاجرت میکنند. ایران هم در صورت داشتن قوانین و ضوابط مشخص میتواند مهاجرپذیر باشد، اما با این شرط که به آنها ویزای کار با قواعد مشخص داده شود. اگر فرد در ایران متولد شده، این فرد باید شناسنامه ایرانی داشته باشد. کاظمی میگوید: «این کارها باید انجام شود تا بتوانیم این جمعیت را ساماندهی کنیم، ولی نادیده گرفتن آنها کمکی به حل مسئله نمیکند، اینکه گروهی نگرانی و هراس اخلاقی در جامعه ایجاد کنند که اینها مسئول مشکلات و آسیبهای ما هستند چیزی را حل نمیکند. تنها راه موجود ساماندهی این جمعیت است که چطور میتوانند در اینجا پذیرفته شوند». آنچه مشخص است این است که با آمایش و ساماندهی مهاجران میتوانیم به کرامت انسانی احترام بگذاریم و هم از حضور آنها بهرهمند شویم و هم مردم را از خشونت علیه مهاجران باز داریم و از آسیبهای مهاجران غیرقانونی جلوگیری کنیم.