محمد احمدی
فراز و نشیب یک دلباختگی
در ۱۴ فوریه سال ۱۹۴۵ که اتفاقاً روز ولنتاین برای عشاق غربی به شمار میرود، دلباختگی درازمدت بین امریکا و حکومت سعودی در ملاقات فرانکلین روزولت، رئیسجمهور وقت، با عبدالعزیز ابنسعود، پادشاه وقت، بر عرشه یک ناو جنگی امریکایی منعقد شد و یکی از ارکان نظم جهانی پس از جنگ بینالمللی دوم پایهریزی گردید.۱
این ملاقات در زمانی صورت گرفت که جنگ جهانی در حال اتمام بود و امریکا به نفت عربستان برای توسعه صنایع و ارتش خود چشم داشت. محل ملاقات کانال سوئز بود که بیشتر نفت غرب آسیا از آن عبور میکند تا به اروپا و امریکا برسد. نفت ایران از سالها پیش در اختیار انگلیس بود و امریکا نفت عربستان را بهعنوان سهم خود در این منطقه در نظر داشت. معامله بین روزولت و ابنسعود اینچنین به نتیجه رسید: ایالاتمتحده حق بهرهبرداری از منابع نفتی عربستان را به دست آورد و این منابع برای دهها سال، موتور محرک اقتصاد و صنایع امریکا شد. در مقابل، روزولت قول داد امریکا همواره از حکومت آل سعود بر عربستان حمایت خواهد کرد و هیچ اقدام خصمانهای علیه ملتهای عرب در قضیه فلسطین نخواهد داشت.
اما ماجرای اسرائیل باعث شد وعدههای این معامله تاریخی زیر پا گذاشته شود. روزولت دو ماه بعد درگذشت و جانشین او هری ترومن سه سال بعد از انعقاد معامله، قول امریکا را نادیده گرفت و از تشکیل اسرائیل و عملیات آن در جنگ ۱۹۴۸ حمایت کرد. ربع قرن بعد، ملک فیصل، فرزند ابنسعود و پادشاه وقت عربستان، در ۱۹۷۳ به علت پشتیبانی امریکا از اسرائیل در جنگ اکتبر، آن کشور و سایر حامیان اسرائیل را تحریم نفتی کرد، بهطوریکه بهای جهانی نفت ۴ برابر شد. صنایع امریکا و اروپا که تا این زمان متکی به انرژی ارزان از منابع غرب آسیا بودند، لطمه شدیدی خوردند، اما ملک فیصل در ۱۹۷۵ به قتل رسید و امریکا نفوذ زیادی در داخل خاندان حاکم بر عربستان پیدا کرد، گرچه واکنشهایی نیز علیه آن شکل گرفت که مشکلات بین طرفین را بیشتر کرد. جناحهایی از عربستان در ماجراهای بنلادن و القاعده، ۱۱ سپتامبر و قتل جمال خاشقچی نقش داشتند که امریکا به خاطر وجود آنها بارها عربستان را تحت فشار گذاشته و از آن باج گرفته است.
امروزه امریکا مانند دوران روزولت نیست که به واردات نفت از عربستان نیاز داشته باشد، اما از منابع آن کشور برای تثبیت بازار انرژی استفاده میکند. جنگ اوکراین و تحریم نفت و گاز روسیه سبب شده امریکا به عربستان فشار بیاورد تا کمبود انرژی را در بازار جهانی جبران کند، اما عربستان هم مانند دوران ابنسعود نیست که اعتمادی به حمایت امریکا برای حفظ حکومت خود داشته باشد، زیرا امریکا در جریان جنگ یمن، حمله به آرامکو و تهدیدات امنیتی دیگر، آن حمایتی را که عربستان توقع داشت، نتوانست تأمین کند. از اینرو عربستان تصمیم گرفت رابطه تاریخی با امریکا را پشت سر بگذارد و جایگاه جدیدی را برای خود تعریف کند.
بومرنگ امریکایی
یکی از ارکان نظم امریکایی استفاده از تحریم است. این سلاح در دوران جنگ سرد علیه شوروی، چین، کوبا و کره شمالی هریک در مقاطعی به دلیل اختلاف ایدئولوژیک امریکا با آنها مورد استفاده قرار گرفت. ایران نیز پس از انقلاب بهطور فزاینده، با تحریمهای امریکا روبهرو شد، اما پس از پایان جنگ سرد، رژیم تحریمها از دهه ۱۹۹۰ بهشدت گسترش یافت و تاکنون دهها کشور و نهاد و صدها شخصیت حقیقی و حقوقی در فهرست تحریمهای امریکا جای گرفتهاند. در این دوران، بر اساس نظم جهانی مورد نظر امریکا، این کشور در تنشهای داخلی کشورهای دیگر یا در تنشهای منطقهای دیگران، منافعی را برای خود تعریف کرده و از تحریم بهعنوان اهرم فشار علیه آنها استفاده کرده است. ایالاتمتحده حتی نهادهای بینالمللی مانند سازمان ملل، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی را نیز مجبور کرد تعدادی از کشورها و نهادهای موجود در این فهرست را تحریم کنند. از دهه ۱۹۹۰ تاکنون دوسوم موارد تحریم در جهان توسط ایالاتمتحده وضع شده و بسیاری از سایر تحریمها نیز بهطور غیرمستقیم به سیاستهای امریکا مربوط میشود.۲
هدف مشترک در همه این تحریمها بیثبات کردن کشورهای دیگر و ترغیب مردم به سرنگونی حکومت خود یا وادار کردن حکومتها به قبول نظم امریکایی در جهان است، اما پژوهشها نشان میدهد این بیثباتی بهجای آنکه باعث شود رفتارهای مورد نظر امریکا در آن کشورها شکل بگیرد، منجر به نتایج دیگری شده است: افزایش کنترل آن حکومتها بر مردم خود به بهانه مقابله با دخالت خارجی، محرومیت مردم آن کشورها از توسعه، محرومیت شرکتهای امریکایی از فرصتهای اقتصادی در آن کشورها، اصطکاک ایالاتمتحده با کشورهای ثالث ازجمله دوستان امریکا که در تعامل با کشور تحریمشده بودهاند، روی آوردن کشورهای تحت تحریم به تجارت زیرزمینی، گسترش قاچاق و پولشویی برای دسترسی به بازارهای جهانی، شکلگیری پیمانهای جدید بین کشورهای تحریمشده مانند ایران و ونزوئلا، حذف دلار از تجارت بین کشورهای تحریمشده و کشورهای دیگری که نگران تحریم در آینده هستند و مجموعه این تحولات نشان میدهد نظام تحریم پس از سه دهه فشار بر کشورهای مختلف جهان، در حال تبدیل به ضد خود است. این به معنی افول نظم امریکایی جهان و شکلگیری نظمی جدید است که امریکا اصلاً تمایلی به آن ندارد. نظم گذشته دارای مدیریت متمرکز و قواعد مشخصی بوده که ویژگی دوران مدرن است، اما نظم جدید بر اساس مدیریت پراکنده کشورهای مختلف و قواعدی نانوشته در حال شکلگیری است که آن را میتوان نظم پستمدرن دانست. نمونه آن را در رویکرد جدید عربستان به ایران میتوان مشاهده کرد.
ستیزهجویی پرهزینه
پس از سالها کشمکش با ایران، عربستان دریافته که هزینه رودررویی با ایران در مقابل آنچه به دست میآورد بسیار گزاف است. نیز رابطه عربستان با همسایگان خود ازجمله کشورهای عربی عضو محور مقاومت و امنیت سرمایهگذاری در عربستان در گرو کنار آمدن با ایران است. وساطت چین بین این دو کشور از آنجا حائز اهمیت است که رویکرد چین به جهان با رویکرد امریکا تفاوت اساسی دارد. امریکا در غرب آسیا همواره یک رویکرد امنیتی داشته است، مثلاً تأمین امنیت اسرائیل و امنیت صادرات نفت، مهار کردن شوروی در دوران جنگ سرد، مهار ایران و رقبای امریکا در عصر حاضر، سرکوب نیروهای مخالف خود در منطقه تحت عنوان جنگ علیه ترور، حمایت از شبهنظامیان همسو با خود برای فشار بر کشورهای منطقه و مانند آن، اما امریکا هرگز به سرمایهگذاری کلان و راهبردی در توسعه کشورهای این منطقه مانند ایران عصر پهلوی، یا مصر، اردن و عراق کنونی تن نداده است. روش امریکا این بوده که کمکهای نظامی یا مالی سالانه و محدودی به تعدادی از این کشورها بکند تا وابسته به آن شوند و آنگاه مجبور شوند توقعات امریکا را عملی کنند. این یک رویکرد کاملاً امنیتی است که بر اساس آن، غرب آسیا و شمال آفریقا شایستگی سرمایهگذاری در جهت توسعه را ندارند و سرنوشت محتوم آنها جنگ، کودتا، تحریم و فشار سیاسی و نظامی است.
علت دیگر برای رویکرد امریکا این است که صنایع نظامی این کشور از منازعات نظامی و تنشهای سیاسی حاکم بر بعضی مناطق جهان سود میبرند، چنانکه کشمکشهای غرب آسیا و شبهجزیره کره بهعنوان بزرگترین بازارهای اسلحه امریکایی به مدت دهها سال، این صنایع را تغذیه کردهاند. امروزه جنگ اوکراین و هراس دولتهای اروپایی از روسیه نیز بازار جدید تسلیحاتی را برای امریکا ایجاد کرده است. از سوی دیگر، اسرائیل نیز هیچ علاقهای به توسعه کشورهای مسلمان غرب آسیا ندارد، مگر آنکه این توسعه محدود به زمینههای سودآور برای حضور و نفوذ اسرائیل در آن کشورها بهویژه در زمینه محصولات نظامی و امنیتی باشد.
فیلم سینمایی «جنگ چارلی ویلسون»۳ محصول سال ۲۰۰۷ به شکلی طنزآمیز رویکرد امنیتی امریکا را نشان میدهد. در آن فیلم که بر اساس واقعیت ساخته شده، تام هنکس در نقش یک سیاستمدار امریکایی در دهه ۱۹۸۰ مأموریت مییابد که بودجه، آموزش و امکانات نظامی لازم برای سازماندهی گروهی از شبهنظامیان افغانستان را فراهم کند تا ارتش اشغالگر شوروی را شکست دهند. او با جمعآوری میلیاردها دلار از منابع دولتی داخلی و خارجی شامل امریکا و عربستان و پشتیبانی دولت پاکستان، در مأموریت چندساله خود موفق میشود و پس از عقبنشینی شوروی از افغانستان، دولت امریکا از وی تقدیر مفصلی به عمل میآورد، اما پس از آن، وقتی او از مقامات امریکایی تقاضا میکند که کمتر از یک درصد مبالغ قبلی را برای خدمات اجتماعی مانند ساختن مدرسه در افغانستان آزادشده هزینه کنند تا مردم به گروههای افراطی نپیوندند، او را مسخره میکنند و میگویند این نوع هزینهها ربطی به امریکا ندارد. در نهایت، فیلم نتیجه میگیرد گرچه امریکا بودجه و امکانات بسیاری برای جنگها و منازعات خارجی خرج میکند، ولی به مسائل توسعه و ریشههای بیثباتی کشورهای دیگر اهمیتی نمیدهد و با این بیتوجهی، زحمات خودش را نیز بر باد میدهد.
اگر پس از شکست و خروج شوروی، امریکا بودجهای کمتر از هزینههای نظامی خود را صرف توسعه افغانستان میکرد، نه بنلادن و القاعده میتوانستند نیرو جمع کنند، نه واقعه ۱۱ سپتامبر شکل میگرفت و نه دلیلی داشت که امریکا در سال ۲۰۰۱ به آن کشور لشکرکشی کند. نیز در دوران اشغال بیستساله امریکا در افغانستان، اگر توسعه این کشور که هزینهای کمتر از مخارج هنگفت نظامی را لازم دارد در دستور کار میبود، امریکا مجبور به عقبنشینی و فرار از آنجا نمیشد، بلکه اکنون بهعنوان یک دوست در افغانستان حضور داشت و با شرکت در پروژههای اقتصادی، سود خود را هم میبرد. رویکرد امنیتی-نظامی ایالاتمتحده علاوه بر کشورهای مسلمان، به خود امریکا نیز در درازمدت ضرر میرساند. یکی دیگر از این ضررها برانگیختن افکار عمومی این ملتها علیه امریکاست. مثلاً نظرسنجی مرکز مطالعات بینالمللی و امنیتی دانشگاه مریلند۴ از ایرانیان در سپتامبر ۲۰۲۱ نشان میدهد که ۸۵ درصد آنان دیدگاهی منفی نسبت به امریکا دارند، درحالیکه ۴۲ درصد آنها چنین نظری درباره چین دارند (صفحه ۳۵ گزارش تفصیلی).۵
رویکرد اقتصادی چین
برخلاف ایالاتمتحده، چین رویکرد امنیتی و نظامی نسبت به کشورهای این منطقه نداشته و سیاست راهبردی آن گسترش تجارت در هر زمینه است تا بتواند سود بیشتری ببرد. این به نفع چین است که خواهان ثبات در این کشورها باشد تا بتواند در آنها سرمایهگذاری کند. برخی منتقدان رابطه با چین میگویند این کشور فقط به سود تجاری خود میاندیشد و توسعه کشورهای دیگر را صرفاً با این انگیزه دنبال میکند، اما مگر کشورهای صنعتی دیگر چنین انگیزهای ندارند و مگر کسب سود بیشتر در دنیای تجارت بینالمللی، موتور محرک سرمایهگذاری نیست؟ بدون شک، هر نوع رابطه تجاری با کشورهای دیگر، چه شرقی و چه غربی، باید هوشمندانه باشد و نمیتوان بدون اخذ ضمانتهای لازم، به آنها اعتماد کرد.
برخی نیز این ایراد را مطرح میکنند که چین فعلاً توان آن را ندارد تا مثل امریکا عمل کند و اگر در آینده به چنین توانی دست پیدا کند، همان رویکرد را خواهد داشت، اما باید توجه داشت که امریکا در نتیجه جنگ دوم جهانی و کشمکشهای سیاسی و نظامی دوران جنگ سرد به رویکرد امنیتی خود رسیده، درحالیکه چین بر اساس رشد اقتصادی و سرمایهگذاری داخلی و خارجی پیشرفت کرده و در جهان چندقطبی آینده نمیتواند از بیثباتی سودی ببرد. وقتی چین چند صد میلیارد دلار در داخل و خارج از خاک خود سرمایهگذاری میکند، نیاز زیربنایی به ثبات جهانی دارد و نمیتواند مثل امریکا به بهانه دموکراسی یا حقوق بشر، به کشورهای دیگر فشار بیاورد.
در واقع برای چین، اقتصاد باثبات در کشورهای طرف معاملهاش یک اصل است، بدون توجه به اینکه در آنها چه ایدئولوژی یا نظام سیاسی حاکم است. چینیها ابراز میکنند با هر کس که چنین دیدگاهی دارد وارد معامله میشوند و دخالتی در سیاست داخلی آن نمیکنند. این نوعی پسخورد پایدار ایجاد میکند، یعنی ثبات منجر به تشویق سرمایهگذاری میشود و سرمایهگذاری به ثبات بیشتر میانجامد، اما رویکرد امنیتی امریکا پسخورد ناپایدار ایجاد میکند؛ یعنی فشار باعث بیثباتی و بیاعتمادی در سرمایهگذاری میشود و آن منجر به عقبماندگی و نارضایتی میگردد و در نتیجه، بیثباتی بیشتر میشود. اگر رویکرد چین ادامه یابد، از لحاظ نظری میتواند منجر به صلح پایدار در منطقه شود، درحالیکه رویکرد امریکا منجر به تنشهای بیشتر میگردد. امریکا برای اینکه ایران را مهار کند، بارها گفته همه گزینهها -ازجمله گزینه نظامی- روی میز است. این اظهارات از زمان دولت جرج بوش تا دولت جو بایدن تکرار شده و نشانه رویکرد امنیتی حاکم بر امریکاست.۶
سازمان شانگهای: نظم جدید
سیاست عربستان برای نزدیک شدن به چین و ایران میتواند باعث تغییرات زیربنایی در منطقه شود، بهطوریکه توسعه روابط اقتصادی، صنعتی و علمی، جایگزین فضای نظامی و امنیتی غرب آسیا شود. در واقع، یکی از دلایل کشمکشهای این منطقه و عقبماندگی برخی از کشورهای آن، این است که برخلاف مناطق توسعهیافته جهان، در دوران مدرن هیچگاه پیوند محکمی بر اساس منافع مشترک و درازمدت اقتصادی بین این کشورها برقرار نبوده است. اقتصاد آنها بیشتر با کشورهای غرب یا شرق پیوند داشته است، نه با یکدیگر. اکنون که چین در صدد توسعه جاده ابریشم زمینی و دریایی در این منطقه است، کشورهای غرب آسیا بهطور طبیعی باید کشمکش بین خود را فراموش کرده و پیوندهای راهبردی اقتصادی ایجاد کنند. وقتی آنها در یک شبکه تجاری و اقتصادی جمع شوند، بیثباتی در هریک از آنها به زیان بقیه خواهد بود. پس هریک تلاش میکند مرزهای امنی برای همسایگان خود فراهم کند، در امور داخلی آنها دخالت نکند و به گروههای مخالف پناه ندهد. این شبیه وضعیت بین اعضای اتحادیه اروپاست و در چنین شرایطی، یک اتحادیه آسیایی میتواند به شکلی مشابه، بین کشورهای منطقه انسجام برقرار کند. در سال ۱۹۹۶ چند کشور آسیایی سنگ بنای آن را گذاشتند که اکنون با نام سازمان همکاری شانگهای۷ شناخته میشود و بزرگترین اتحادیه سیاسی، اقتصادی و امنیتی جهان از نظر جمعیت و مساحت تحت پوشش به شمار میرود.۸
ایران به این سازمان پیوسته و چند کشور عربی ازجمله عربستان، امارات، قطر و مصر نیز از سال ۲۰۲۱ به بعد در تعامل با آن قرار گرفتهاند و ممکن است در آینده به آن ملحق شوند. هدف این سازمان برقراری نظم جهانی جدیدی است که تفاوتهای اساسی با نظم سنتی دوقطبی یا تکقطبی پس از جنگ جهانی دوم دارد. ایالاتمتحده که نگران قدرت فزاینده این سازمان در عرصه جهانی است، درخواست پیوستن به سازمان همکاری شانگهای را ارائه کرده اما همانطور که انتظار میرفت این درخواست رد شده است.
چین و روسیه و تعدادی دیگر از اعضای این سازمان، از نظر امنیتی، آن را یک ائتلاف شرقی در مقابل ناتو میبینند که ائتلافی غربی تحت رهبری امریکاست، اما ابعاد اقتصادی سازمان همکاری شانگهای مهمتر است. از یکسو این سازمان تا حد زیادی منطبق بر کشورهای شبکه جاده ابریشم است. از سوی دیگر، اعضای آن برخلاف کشورهای غربی، امور داخلی یا اختلافات ایدئولوژیک را در پیوندهای اقتصادی دخالت نمیدهند؛ به عبارت دیگر، تحریم یک کشور به دلیل اختلافات سیاسی با آن، در راهبردهای آن جایی ندارد و ترجیح اقتصادی فقط به دلایل اقتصادی تحقق مییابد. درحالیکه طبق الگوی غربی، وقتی امریکا کشوری را بر اساس دلایل سیاسی و ایدئولوژیک خود تحریم اقتصادی میکند، متحدان آن هم باید از آن پیروی کنند، حتی اگر برخلاف منافع خودشان باشد.
اولویت بین دشمنان امریکا
یکی از ابعاد ستیزهجویی، تشکیل فهرستی از دشمنان است. نظرسنجیهای گالوپ از مردم امریکا درباره مهمترین دشمنان کشورشان در دوره ۲۰۰۵ تا ۲۰۲۳ نتایج جالبی را نشان میدهد.۹
البته دیدگاه مردم امریکا درباره سیاست خارجی تا حد زیادی انعکاس نظر مقامات و رسانههای ایالاتمتحده است. در نیمه اول دوره تحت بررسی، در بین دشمنان امریکا، ایران بزرگترین تهدید تلقی میشد. این زمانی است که امریکا ایران را پشت پرده مقاومت مردم عراق علیه اشغالگری میدانست و از سوی دیگر، طرحهایی را برای حمله به تأسیسات هستهای ایران تدارک میدید. اکنون شبهنظامیان طرفدار ایران و برنامه هستهای آن همچنان فعال هستند، اما فقط ۲ درصد امریکاییها ایران را مهمترین دشمن کشورشان تصور میکنند. از سوی دیگر، در نیمه اول دوره زمانی فوق، کمتر کسی در امریکا، روسیه را دشمن اصلی میدانست، زیرا این کشور در تقابل مستقیم با سیاستهای ایالاتمتحده نبود و مثلاً در قبال برنامه هستهای ایران خواستار محدودیتهایی مشابه خواست امریکا بود، اما در سالهای اخیر و بهویژه از آغاز بحران اوکراین، حدود یکسوم امریکاییها روسیه را دشمن اصلی خود میدانند. در بین رقبای ایالاتمتحده، چین به نحوی فزاینده، دشمن اصلی تلقی میشود و اکنون ۵۰ درصد امریکاییها چنین تصوری دارند.
از نمودار گالوپ در این باره میتوان دریافت که برای امریکا، درگیریهای غرب آسیا، نفوذ منطقهای ایران و برنامه هستهای آن اهمیت خود را تا حد زیادی از دست داده و تهدیدات حیاتی دیگری جایگزین آن شده که از جانب چین و روسیه برخاسته است؛ بنابراین نگرانی و تمرکز ایالاتمتحده در مرحله اول بهسوی شرق آسیا و سپس به شرق اروپا معطوف شده است. این فرصتی برای ایران است تا در آینده با آسودگی بیشتری سیاستهای خود را پیش ببرد. اخیراً مقامات اسرائیل چند بار ابراز نگرانی کردهاند که امریکا در مذاکرات محرمانه با ایران در حال دادن امتیازاتی خطرناک است. از نظر آنها دیگر احیای برجام برای امریکا و ایران اهمیتی ندارد و مذاکرات در جهت یک توافق دوجانبه جدید پیش میرود که دست ایران را در بسیاری از مسائل باز میگذارد، مثلاً به ایران اجازه میدهد وضعیت هستهای کنونی خود را حفظ کند به این شرط که به سمت سلاح اتمی پیش نرود. نفوذ اسرائیل در کنگره و سنای امریکا در دوره کنونی کم شده و در حدی نیست که بتواند مانع توافق جدید بشود.۱۰
روابط مصر و ایران
رویکرد عربستان برای برقراری رابطه با ایران سبب شد پرجمعیتترین و از برخی جهات، مهمترین کشور عرب یعنی مصر نیز به تجدید رابطه با ایران بیندیشد. این چیزی است که رابطه ایران با مصر برای اسرائیل اصلاً خوشایند نیست. منطق اسرائیل این است که ایران باید در میان اعراب منزوی شود تا بر تودههای عرب نفوذی نداشته باشد. بر اساس یک نظرسنجی که نهادهای اسرائیلی در مصر به عمل آوردهاند، ۶۱ درصد مصریها از برنامه هستهای ایران حمایت میکنند.۱۱
از لحاظ امنیتی، ایران توانسته با متحدان نظامی خود، اسرائیل را محاصره کند: حزبالله در لبنان، حکومت اسد در سوریه، حماس در غزه و فعالان فلسطینی در کرانه باختری. مقامات اسرائیل میگویند نگران هستند در صورت بهبود روابط ایران با مصر، این حلقه در آینده کاملتر شود.
در واقع، اسرائیل از عهد پهلوی تاکنون نقش مهمی در فراز و نشیب روابط ایران و مصر داشته است. از وقتی که جمال عبدالناصر در مصر با سرنگونی پادشاهی بر سر کار آمد، رژیم شاه که روابط پنهانی با اسرائیل داشت، خود را در جبهه مقابل مصر میدید. با اینکه نهضت ملی شدن نفت ایران در ۱۹۵۳ با کودتا متوقف شد، عبدالناصر رئیسجمهور مصر در سال ۱۹۵۶ با الهام از این نهضت ضد انگلیسی، کانال سوئز را که تحت کنترل انگلیس و فرانسه بود، ملی اعلام کرد. این منجر به حمله اسرائیل، انگلیس و فرانسه در همان سال برای تصرف صحرای سینا و کانال سوئز شد. این نقشه در نهایت، ثمری برای مهاجمان نداشت، اما عبدالناصر را به قهرمان عرب در چشم مردم ایران و سایر کشورهای مسلمان تبدیل کرد. محمدرضا شاه که عبدالناصر را دشمن میدانست، در ۱۹۶۰ سفیر آن کشور را اخراج کرد و در ۱۹۶۳ در جریان وقایع ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ این اتهام را مطرح کرد که عبدالناصر از انقلابیون ایران حمایت مالی میکند.۱۲
پس از مرگ عبدالناصر در ۱۹۷۰ و روی کار آمدن انور سادات، مصر تلاش کرد صحرای سینا را از اسرائیل پس بگیرد. در جریان جنگ اکتبر ۱۹۷۳ چندین کشور مسلمان نفتخیز در حمایت از اعراب، دست به تحریم نفتی امریکا و سایر حامیان اسرائیل زدند، اما رژیم پهلوی با تداوم جریان نفت ایران، به غرب و اسرائیل کمک کرد و به دلیل افزایش بهای نفت، سود فراوانی هم به دست آورد. امریکا با ارسال تجهیزات بسیار برای ارتش اسرائیل و یافتن راهی برای نفوذ آن به پشت جبهه مصر، سبب شد مصر در جنگ ۱۹۷۳ به نتیجه مطلوب نرسد. سپس هنری کیسینجر از سوی دولت امریکا با همکاری شاه ایران، بین مصر و اسرائیل وساطت کرد. شاه با وعده کمکهای مالی و غیر آن به انور سادات، رابطهای دوستانه و شخصی با او برقرار کرد و مصر را تشویق به دوری از بلوک شرق و نزدیکی به غرب و اسرائیل نمود. شاه همچنین با سران اسرائیل قرار گذاشت چاههای نفت در غرب سینا به مصر بازگردانده شود و در مقابل، ایران به اسرائیل نفت رایگان بدهد. کیسینجر با همکاری شاه، انور سادات را تشویق به مذاکره و توافق کمپ دیوید با اسرائیل کرد، اما پیش از امضای نهایی پیمان صلح، انقلاب اسلامی شکل گرفت و شاه سرنگون شد.
به دنبال امضای این پیمان در ۲۶ مارس ۱۹۷۹ در واشنگتن و برقراری رابطه دوستانه بین دولتهای مصر و اسرائیل، بسیاری از کشورهای مسلمان ازجمله ایران، آن را خیانت به آرمان فلسطین و آزادی سرزمینهای اشغالی دانستند و رابطه خود با مصر را قطع کردند. بهعلاوه ایران از پذیرش محمدرضا پهلوی توسط انور سادات ناخشنود بود. شاه سابق پس از مرگ در تابستان ۱۹۸۰ به دستور سادات با تشریفات فراوان و تشییع جنازه رسمی در قاهره دفن شد، گویی از نظر دولت مصر او هنوز یک رهبر کشور محسوب میشد. در دهه ۱۹۸۰ چندین کشور عرب ازجمله مصر و عربستان، صدور انقلاب ایران را تهدیدی جدی برای حکومت خود میدانستند و در جریان جنگ عراق علیه ایران، از صدام حسین حمایت کردند، بهطوریکه با پشتیبانی مالی عربستان، بسیاری از سربازان مصری به کمک ارتش بعث اعزام شدند. در سال ۱۹۸۱ در مراسم سالگرد جنگ اکتبر، انور سادات به دست یک افسر ارتش به نام خالد اسلامبولی که مخالف صلح با اسرائیل بود، به قتل رسید. یک سال بعد این افسر مصری اعدام شد، اما شهرداری تهران با تجلیل از او، نامش را بر خیابانی در تهران گذاشت.
سالها بعد در دوران حسنی مبارک، وقتی روابط کشورهای مسلمان با مصر به حالت عادی بازگشت، ایران نیز تمایل خود به برقراری مجدد رابطه با آن را ابراز کرد، اما دولت مصر که از سوی امریکا و اسرائیل تحت فشار بود تا به ایران نزدیک نشود، نامگذاری آن خیابان را از موانع برقراری رابطه برمیشمرد؛ البته مصر بیشتر نگران تأثیر انقلاب ایران بر مردم خود بود و ایران نیز از همکاری مصر با اسرائیل در محاصره غزه، بهویژه در مواقع حساس مثل زمان حملات اسرائیل، ناخشنود بود. پس از انقلاب مصر و روی کار آمدن اخوان المسلمین، رئیسجمهور جدید، محمد مرسی در چارچوب نشست سران جنبش عدم تعهد در اوت ۲۰۱۲ سفر کوتاهی به تهران داشت و سپس در فوریه ۲۰۱۳ محمود احمدینژاد رئیسجمهور وقت ایران از مصر دیدار کرد. طرفین تا آستانه تبادل سفیر و بازگشایی سفارتخانهها پیش رفتند و امیدها برای برقراری رابطه کامل زنده شد، اما در ژوئیه ۲۰۱۳ به دنبال کودتا و سقوط دولت مرسی و روی کار آمدن نظامیان در مصر، بار دیگر نفوذ امریکا، اسرائیل و عربستان در آن کشور شدت گرفت و موانع برقراری رابطه با ایران به جای خود بازگشت. ده سال دیگر گذشت تا اینکه تحولات عمدهای در منطقه پدیدار شد: تمرکز امریکا بر چین و کاهش نفوذ آن در غرب آسیا و شمال آفریقا، بحران در اسرائیل و آسیبپذیری آن در مقابل حزبالله و گروههای فلسطینی، پیروزی سوریه در مقابل دشمنان متنوع خود و بازگشت آن به اتحادیه عرب، فعال شدن چین در این منطقه برای توسعه سیاست جاده ابریشم و سرانجام چرخش عربستان بهسوی آشتی با ایران که به معنی قدمی مهم برای پایان تهدید پنداشتن جمهوری اسلامی از نگاه اعراب تلقی میشود. همه این تحولات راهبردی باعث شده است که مصر در نزدیک شدن به ایران مصمم شود.
بهره چین و عربستان
توافق ایران و عربستان سبب پایان رقابتهای پرهزینه نظامی و امنیتی دو کشور میشود و این امریکا بهعنوان بزرگترین فروشنده تسلیحات را متضرر میکند. در عوض، رقابت دو همسایه مسلمان در حوزه اقتصادی متمرکز میشود که باعث توسعه هر دو میگردد و این برای چین بهعنوان یکی از بزرگترین سرمایهگذاران جهان سودمند است. چین در این معامله از یکسو موفق شده با دو کشور کلیدی ایران و عربستان رابطه ویژهای ایجاد کند و از سوی دیگر، از نفوذ امریکا در این منطقه نفتخیز کاسته و حتی با تخریب بازار اسلحه امریکایی در خلیج فارس، ایالاتمتحده را تحقیر کند.
سودی که عربستان از توافق با ایران میبرد، علاوه بر تمرکز بر توسعه اقتصادی خود بهجای رقابت نظامی با ایران، یافتن اهرمی مانند چین است که در مقایسه با امریکا، تأثیر بیشتری بر ایران دارد. شکست سیاست فشار حداکثری ایالاتمتحده بر ایران، بهعلاوه ناتوانی آن کشور در محدود کردن برنامه هستهای ایران، عربستان را به این نتیجه رساند که امریکا را رها کند و برای توازن با ایران به سراغ چین برود. سود دیگر این توافق برای عربستان آن است که اگر اسرائیل یا امریکا در یک درگیری نظامی احتمالی در هر سطحی با ایران وارد شوند، ایران دلیلی ندارد که عربستان را شریک آنها بداند و به تأسیسات آن حملات انتقامجویانه بکند. حکومت سعودی در مورد جنگ اوکراین نیز موضعگیری روشنی نکرده تا در رویکرد امنیتی غرب سهیم نباشد و متحمل عواقب پرهزینه و بیثمر این جنگ نشود. این کار به عربستان کمک کرده تا اعتماد روسیه و چین را به خود جلب کند.
سودهای ایران از توافق با عربستان
مقامات امریکایی تغییر اساسی در رویکرد عربستان و نزدیکی آن به چین و ایران را نوعی خیانت به دوستی با ایالاتمتحده میدانند. عربستان نهتنها رضایت امریکا را جلب نکرده، بلکه حتی اطلاع قبلی هم به امریکا نداده که چنین قصدی دارد. این ابراز بیاعتمادی به شکلی تحقیرآمیز و تکاندهنده است و مثل آب سردی است که بر سالها تلاش امریکا برای عادیسازی روابط عربستان و اسرائیل ریخته شد. یکی از مهمترین دلایل چنین رویکردی، انفعال امریکا در برابر پیشرفتهای هستهای ایران است. کارشناسان امریکایی میگویند ایران برنده معامله با عربستان است و سود زیادی از آن میبرد. از نظر آنها این یک قدم بزرگ برای پیشبرد جایگاه ایران در منطقه است و تأیید ضمنی بر سیاست هستهای آن محسوب میشود.۱۳
این کارشناسان میگویند عربستان بر اساس توافق با ایران متعهد شده است که لحن رسانه فارسی تحت حمایت خود یعنی «ایران اینترنشنال» را متعادل کند، زیرا از نظر دولت ایران، این رسانه تحریککننده اصلی اعتراضات پاییز ۲۰۲۲ بوده است. سود دیگر ایران جدایی عربستان از سازمان مجاهدین خلق است. این گروه شبهنظامی در دوران صدام حسین از حمایت مالی صدام برخوردار بود و با سقوط او، تحت حمایت مالی و رسانهای عربستان قرار گرفت. در سالهای اخیر، ترکی بن فیصل، از مقامات پرنفوذ امنیتی سعودی، رابطه نزدیکی با مجاهدین خلق داشته و در گردهمایی سالانه آنها فعالانه حضور یافته است. سخنگویان سازمان از طریق شبکههای رسانهای وابسته به عربستان سعودی به زبانهای مختلف برای اهداف سازمان تبلیغ کردهاند و تجمعات اعتراضکنندگان را مربوط به هواداران خود دانستهاند، اما ترکی بن فیصل که از زمان انقلاب ایران تا سال ۲۰۰۱ رئیس تشکیلات امنیتی سعودی بوده، پس از توافق ایران و عربستان، با استقبال از آن گفت امیدوار است که این توافق منجر به تغییر شرایط بازی در منطقه شامل سوریه، لبنان، عراق و بهویژه یمن شود.۱۴
چراغ سبز عربستان بهعنوان حامی باسابقه مجاهدین خلق به دولت آلبانی برای فشار بر آنها، نتیجهای غافلگیرکننده داشت. پلیس آلبانی در ۳۰ خرداد ۱۴۰۲ یعنی سالگرد آغاز قیام مسلحانه مجاهدین خلق در ۱۳۶۰ با حمله به اردوگاه آنها و توقیف تجهیزاتشان ضربه مهلکی به سازمان زد. از سوی دیگر، پژوهشگران دانشگاه امریکایی قاهره نیز منافع ایران از توافق با عربستان را برشمردهاند.۱۵
بر اساس تحلیل آنها ایران با این توافق، اهرمهای خود در منطقه و در کشورهای عضو محور مقاومت را تحکیم میبخشد، زیرا عربستان از دور رقابت امنیتی با ایران در این حوزهها خارج میشود. بر این اساس، ایران میتواند از یک جایگاه محکمتر برای اخذ امتیاز بیشتر از امریکا در یک توافق هستهای احتمالی استفاده کند. از سوی دیگر، دورنمای همکاری امنیتی اسرائیل با عربستان علیه ایران بیمعنی میشود و سالها تلاش اسرائیل برای تشکیل یک پیمان امنیتی منطقهای متشکل از دولتهای عربی بهمنظور برخورد با ایران خنثی میگردد. منابع اسرائیلی به این نکته حیاتی اذعان کردهاند و گفتهاند توافق ایران و عربستان منجر به مشکلات بیشتر برای طرحهای نظامی اسرائیل شده است.
بهره دیگر ایران این است که حمایت کشورهای عربی از شورشیان سوریه کاهش مییابد و حکومت متحد ایران در این کشور به ثبات میرسد. ممکن است تصور کنیم بهبود روابط عربستان با سوریه، منافع ایران در آن کشور را تهدید میکند، اما همانطور که روابط قوی امریکا با عراق نتوانسته خللی در نفوذ ایران در عراق وارد کند، حضور عربستان در سوریه نیز منجر به کاهش نفوذ ایران در سوریه نخواهد شد. از سوی دیگر، ایران از دخالت چین در مسائل خلیج فارس بهعنوان اهرمی برای بیاثر کردن نظم امریکایی در این منطقه سود میبرد. از نگاه ایران، طرحهای دیپلماتیک جدید با حضور کشورهای دیگر منهای غربیها منجر به تضعیف ساختار امنیتی امریکا در غرب آسیا خواهد شد. تمرینهای نیروی دریایی سه کشور ایران، چین و روسیه در سالهای اخیر برای همین منظور برگزار میشود.
پینوشتها
- https://www.rfi.fr/en/international/20220715-roosevelt-and-ibn-saud-built-groundwork-for-current-world-order-on-a-boat
- https://en.wikipedia.org/wiki/United_States_sanctions
- Charlie Wilson’s War
- CISSM
- https://cissm.umd.edu/research-impact/publications/iranian-public-opinion-start-raisi-administration
- https://iranprimer.usip.org/blog/2023/jan/23/comments-biden-us-officials-iran-2023
- Shanghai Cooperation Organisation
- https://en.wikipedia.org/wiki/Shanghai_Cooperation_Organisation
- https://www.statista.com/chart/17231/united-states-biggest-enemy-poll
- https://www.haaretz.com/israel-news/2023-06-08/ty-article/.premium/as-u-s-and-iran-inch-toward-new-nuclear-deal-israel-worries-its-out-of-diplomatic-ammo/00000188-9773-df21-a1b8-b7ff97cb0000
- https://en.wikipedia.org/wiki/Egypt%E2%80%93Iran_relations
- Sohrab C. Sobhani (1989): The Pragmatic Entente: Israeli-Iranian Relations, 1948–۱۹۸۸, PhD thesis, Georgetown University
- https://www.washingtoninstitute.org/policy-analysis/what-does-saudi-iran-deal-mean-middle-east
- https://www.france24.com/en/tv-shows/the-interview/20230314-ex-saudi-intelligence-chief-hopes-deal-with-iran-will-be-game-changer-for-region
- https://www.thecairoreview.com/essays/the-strategic-calculus-behind-the-saudi-iranian-agreement/