بدون دیدگاه

تسخیرشدگی دولت با سیاست‌های ناعادلانه

محمدرضا واعظ مهدوی[۱]

 مطالعات زیادی انجام شده که نشان می‌دهد برای حیوانات مشارکت در شرایط تبعیض شکل نمی‌گیرد، چه رسد به انسان که جای خود دارد. فیلم میمون‌ها را دیده‌اید که به آن‌ها انگور می‌دهند که کار شرطی را انجام دهند. به حیوان دیگر که میوه متفاوت می‌دهند حیوان میوه را پرت می‌کند و اینجا به این نتیجه می‌رسند که حیوان تبعیض را برنمی‌تابد. به اعتقاد من در شرایط فعلی تمام اتفاقات پوسته‌ و روبنایی از یک درون‌داد است؛  یک موتور از یک شرایط ایجادکننده‌ و بسته سیاست‌های تبعیض‌آمیز و بی‌عدالتی‌گستر که در جامعه ما نهادینه شده است و شاید بتوان گفت پس از یک دهه از پیروزی انقلاب ایجاد شده و استمرار پیدا کرده است. این بسته سیاست‌ها هم در جهان اعمال شد که تقریباً معادل زمان فروپاشی قدرت در شرق در سال ۱۹۹۳ در واشنگتن با نام اجماع واشنگتن (Washington Consensus)[۲] خوانده شد و در آن صاحب‌نظران اقتصادی صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی درو هم جمع شدند و بسته‌های سیاستی بنام بسته سیاستی تعدیل را ارائه کردند که عوامل شکل‌دهی آن مفصل است و گفته می‌شود بحران بدهی‌های کشورهای جهان سوم در آن مؤثر بوده است. آن بسته مشتمل بر ابعادی  از آزادسازی نرخ ارز، آزادسازی واردات، کاهش دخالت دولت‌ها و کوچک‌سازی دولت بود. این‌ها را شرط دادن وام به کشورهای جهان سوم قرار دادند. کشورهایی که تحت فشار صندوق بین‌المللی پول بودند و بانک جهانی آن را اعمال کرد تا در سال ۱۹۹۸ در چین اجلاس دیگری شکل گرفت که به «پست واشنگتن» موسوم شد. در آنجا اشخاصی مثل جوزف استیگلیتز[۳] و بعضی مسئولان بانک جهانی آن زمان استعفا دادند و رسماً اعتراف کردند در جهان، آنان که این سیاست‌ها را پذیرفتند ورشکسته و بدبخت شده‌اند. نمونه آن کشورهای امریکای لاتین و اتفاقاتی بود که آن روز در برزیل و آرژانتین افتاد و موج تورم به‌قدری بود که دیگر در آرژانتین بر روی اجناس قیمت نمی‌زدند و باندهای فروش اعضای بدن ایجاد شد. آن‌هایی که این سیاست‌ها را پذیرفته بودند به این روزگار افتادند و آن کشورهایی که مقاومت کردند و مانند کشورهای آسیای جنوب شرقی به سنت‌ها و روش‌های خود روی آوردند توانستند موفق شوند. تقریباً از سال ۱۹۹۸ این بسته شروع به ایجاد تغییرات زیاد کرد و شروع به مقاومت کرد و حالا حداقل هفت الی هشت سال است که جایزه نوبل اقتصاد را کسانی می‌برند که در مقابل این اندیشه حرف‌هایی دارند.

متأسفانه در ایران آن موج اول آمد، موج دوم دیگر نیامد و این سیاست‌ها ادامه پیدا کرد. در دوران آقای خاتمی شورای ساماندهی اقتصادی شکل گرفت و ایشان یک تعادلی ایجاد کرد. در دولت آقای رفسنجانی کاملاً به سمت اجماع واشنگتن چرخیدند. آقای خاتمی تغییراتی در آن دادند و تعادلی را ایجاد کردند و نتیجه آن این شد که شاخص‌های رفاه اجتماعی در سال ۱۳۸۳ درخشان‌ترین شرایط بعد از انقلاب بود. در بسیاری از سیاست‌ها در برنامه چهارم توسعه شاخص‌های عدالت و هدف‌گذاری عدالت اجتماعی مبنا گرفت. دولت آقای احمدی‌نژاد با تمام انتقاداتی که به دولت آقای رفسنجانی داشت عیناً همین سیاست‌ها را انجام دادو زمانی که گفتند دولت‌های قبل جرئت نکردند یارانه‌ها را قطع نکنند و من انجام دادم واقعاً این‌طور بود که در دولت‌های پیشین این بحث مکرر گفته می‌شد ولی به علت آثار اجتماعی که می‌گذاشت دولت‌ها به آن اعتراض می‌کردند.

از سال ۱۳۸۹ دقیقاً شرایط شاخص عمده‌فروشی کالا، شاخص تولید و شاخص‌های دیگر به‌شدت نزول کرد. دولت آقای روحانی عین همان سیاست‌های اجماع واشنگتن را ادامه داد. در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰ عوامل این سیاست‌ها در هر چهار کاندیدا نفوذ کرده و می‌بینیم که دولت فعلی کارهایی را که دولت‌های قبلی هیچ‌وقت جرئت نمی‌کردند انجام دهند، با شدت و حدت بیشتری در دستور کار قرار داده است. وقتی ارزش پول ملی هشت برابر کاهش پیدا می‌کند، وقتی امواج تورمی بسیار شدیدی در جامعه شکل می‌گیرد، برای ما که دست کوچکی در مسئولیت اجرایی و اجتماعی داریم کاملاً روشن بود مردم به صحنه می‌آیند. این سیاست‌ها در هر جای جهان اجرا شده مردم را به خیابان‌ها کشانده است. هر جا یک بهانه دارد، مثلاً اینجا خانم مهسا جای دیگر یک بهانه دیگر. عاقبت سیاست‌های تعدیل ساختاری آوردن مردم به خیابان‌ها ، نارضایتی بسیار شدید  و از بین رفتن امید و افق‌های اجتماعی است.

با کسانی که در خیابان‌ها در حال اعتراض هستند صحبت کرده‌اند. نمونه آن می‌گویند ما از خدا می‌خواهیم توسط پلیس کشته شویم والا ده سال دیگر قصد خودکشی خواهیم داشت، چون نه امیدی برای شغل و ازدواج داریم نه می‌توانیم خانه و ماشین بخریم. امیدوارم در انتهای این جلسات بتوانیم یک کارکردهای داشته باشم و بتوانیم توصیه‌های به سیاست‌گذاران بدهیم. این توصیه‌ها نباید صرفاً و منحصراً به مسائل روبنایی موجود و صحنه‌هایی که در خیابان‌ها می‌بینیم باشد. ما این کار را تقریباً در یک کاری که در سیستان و بلوچستان انجام داده‌ایم و یک سری مداخلاتی کردیم انجام دادیم. سپس یک گروه درست کردیم و با مسئولین صحبت کردیم. مؤثر هم بود و گاهی گفته می‌شود الگوی سیستان برای کل کشور نیز انجام شود. این‌ها البته پوسته رویی است، اما تا وقتی پوسته زیرینتا وقتی این سیاست‌ها اصلاح نشود امیدی به حل مسئله وجود ندارد.

ما به‌عنوان مسئول انجمن علمی خودمان در دی‌ماه سال گذشته مسائل را پیش‌بینی کردیم و رسماً به رئیس‌جمهور و وزیر بهداشت نامه دادیم و با سران سه قوه مکاتبه کردیم که این شرایط منجر به این مسائل می‌شود. در بخش دارو اگر قیمت ارز دارو را افزایش دهیم دارو کم می‌شود. قیمت‌ها ده برابر می‌شود و وقتی شما قیمت‌ها را این‌گونه افزایش می‌دهید تشنج‌های اجتماعی و اعتراضات ایجاد می‌شود و زمینه تمام آن سوءاستفاده دشمنان از شرایط فعلی گفته می‌شود.

متأسفانه کسانی که در این شرایط منافع دارند آن‌قدر قوی شده‌اند که امکان تغییر این سیاست‌ها را سلب کرده‌اند. اقتصاددان به این شرایط تسخیرشدگی می‌گویند؛ تسخیر شدن زمینه فکری سیاست‌گذاران توسط مافیاهای دارای منافع. در جلسات با سیاست‌گذاران صراحتاً گفتیم که توصیه ما به دلسوزان نیست، به خیرین و افراد مسئول و فرهیختگان نیست، ما به رانت‌خواران می‌خواهیم توصیه کنیم. خاصیت این بسته‌های سیاستی همین است که جامعه را به هم می‌زند، تورم ایجاد می‌کند، فاصله اجتماعی را زیاد می‌کند، فقر را تشدید می‌کند، آینده را نابود می‌کند و مافیا را حاکم می‌کند.

حتی در امریکا که سونامی هست مافیا خانه ماهیگیری‌های کوچکی که در ساحل داشتند را گرفته و آن‌ها را از آنجا بیرون می‌کند و آنجا تبدیل به سایت بزرگ توریست می‌شود؛ ولی بالاخره آن‌ها ساختاری دارند که این حاکمیت کاپیتالیست را مهار و کنترل می‌کند. ما آن ساختارهای کنترلی را نداریم و درنتیجه به شکل اعتراض درمی‌آید. الآن در بخش‌های مختلف مثل ارزاق به مردم فشار می‌آید و این هم اصلاً درک نمی‌شود و حساسیت ایجاد نمی‌کند. شاید این قضایا با رویکردهای امنیتی آرام شود، تغییراتی کند، اما دو ماه دیگر دوباره آغاز می‌شود، چون آن موتور هنوز دارد کار می‌کند و یک مسئله جدید آغاز می‌شود. عاقبت این سیاست‌ها این است؛ این کاشتن بادی است که طوفان به دنبال خود می‌آورد. مسائل اقتصادی باید اصلاح شود، حتی اگر تمام مسائل حل شود، ولی تا زمانی که آن موتور کار می‌کند باز دوباره مشکلات جدید به وجود می‌آید. در سیستم دولت افرادی علاقه‌مند به اصلاح سیستم هستند. کسانی هم خواستار رادیکالیسم هستند. اگر افرادی که خواستار اصلاح هستند زور بیشتر بر آن گروه داشته باشند امید برای برطرف کردن موضوع هست.

با توجه به قسمت پایانی فرمایشات می‌توان گفت اثرات اپی‌ژنتیک تاریخ در تعیین شرایط امروز ما هم مؤثر خواهد بود. بحث بیولوژیک با حوزه اجتماعی پیوند می‌خورد.

 

[۱]. عضو هیئت‌علمی دانشکده پزشکی دانشگاه شاهد، معاون اسبق توسعه امور علمی و فرهنگی سازمان برنامه و بودجه کشور و مدیرعامل سابق صندوق بیمه اجتماعی کشاورزان، روستاییان و عشایر

[۲]. توافق واشنگتن پیمانی‌ است با محوریت ۱۰ مؤلفه شامل ۱. نظم مالی ۲. باز ترتیب اولویت‌های مخارج عمومی ۳. اصلاح مالیات ۴. آزادی سازی نرخ‌های بهره ۵. نرخ ارز رقابتی ۶. آزادسازی تجاری ۷. آزادسازی سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی ورودی ۸. خصوصی‌سازی ۹. مقررات‌زدایی ۱۰. حقوق مالکیت.

[۳] . Joseph Stiglitz اقتصاددان معاصر امریکایی و بانک جهانی و برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال ۲۰۰۱ است. وی از مشهورترین نمایندگان مکتب اقتصاد کینزی نو است که شهرتش را به‌خصوص بعد از انتقادهای شدید از صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی به دست آورد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط