بیایید امیدوار باشیم همه ما آمادهایم که در حال حاضر انتخابی درست کنیم
برگردان: آزاده دشتی
برای اولین بار، امریکا از حق وتو خود درباره قطعنامه سازمان ملل متحد مبنی بر توقف شهرکسازیهای اسرائیلی استفاده نکرد. در پی آن جان کری و بن رودز توضیحاتی ارائه دادند. از آنجا که این اقدام امریکا، گامی مؤثر در جهت انزوای جهانی اسرائیل و حقانیت فلسطین است، در اینجا گزیدهای از سخنرانی جان کری را آوردهایم. متن کامل این سخنرانی که میتواند سند مهمی تلقی شود، در سایت meisami.net قابل دسترسی است. تمام مطالب این سخنرانی مورد تأیید نشریه نیست.
درگیری بین اسرائیل و فلسطین، چندین دهه است موضوع مطرح سیاست خارجی امریکا و سراسر جهان بوده است. اوباما در طول دولت خود، عمیقاً به اسرائیل و امنیت آن متعهد بوده است. راهحل دودولتی تنها راه برای رسیدن به صلحی عادلانه و پایدار بین اسرائیل و فلسطین است. این تنها راه مطمئن برای آینده اسرائیل بهعنوان یک دولت یهود و دموکرات و زندگی با صلح و امنیت در کنار همسایگان خود است. این تنها راه مطمئن برای آزادی و کرامت مردم فلسطین است؛ و روش مهمی برای پیشبرد منافع ایالاتمتحده در منطقه است.
میخواهم روی این نکته تأکید کنم که کار من بیش از هر چیز، دفاع از ایالاتمتحده امریکا، دفاع از ارزشها و منافعمان در جهان است. ما سابق اقدامی نمیکردیم، ولی اکنون میدانیم که سکوت ما عواقب خطرناک، درگیریهای محتمل بیشتر و بیثباتی در منطقه را در پی خواهد داشت، منطقهای که ما از آن منافع حیاتی داریم و در آینده خودمان مسئول خواهیم بود.
متأسفانه ظاهراً برخی بر این باورند که دوستی ایالاتمتحده به این معناست که ایالاتمتحده باید هر سیاستی را از طرف اسرائیل بپذیرد، بدون در نظر گرفتن منافع، موقعیت و اصول خودش، حتی پس از اصرار بسیار که سیاستشان باید تغییر کند. دوستان نیاز دارند به یکدیگر حقایق تلخ را بگویند و دوستی نیاز به احترام متقابل دارد. ایالاتمتحده، در واقع، درست مانند عملکرد دولتهای قبلی ایالاتمتحده در شورای امنیت، رأیی مطابق با ارزشهایش داد. ما میخواهیم که در آینده، اسرائیل بهعنوان یک دولت یهودی و دموکرات، در صلح و امنیت کنار همسایگان خود زندگی کند.
میخواهم بسیار روشن بیان کنم که هیچ دولت امریکایی بهاندازه دولت باراک اوباما برای امنیت اسرائیل اقدامی انجام نداده است. شخص نخستوزیر اسرائیل به همکاری بیسابقه نظامی و اطلاعاتی ما اشاره کرده است. ما همواره از حق اسرائیل برای دفاع از خودش حمایت کردهایم، ازجمله در طول اقدامات غزه که موجب بحثهای بسیاری شد، همواره نشان دادیم که حامی اسرائیل هستیم. ما بسیار مخالف تحریمهایی بودیم که در مجامع بینالمللی اسرائیل را هدف قرار داده و مشروعیتش را زیر سؤال بردند. ما برای گنجاندن اسرائیل در سیستم سازمان ملل متحد جنگیدهایم. در بحبوحه بحران مالی و بودجه کسری خود ما، بارها و بارها بودجه برای حمایت از اسرائیل را افزایش دادیم. در واقع، بیش از نیمی از کل بودجه مالی نظامی خارجی ما به اسرائیل میرود؛ و این پائیز، ما تفاهمنامه تاریخی ۳۸ میلیارد دلاری با اسرائیل بستیم که بیش از هر کمک نظامی ایالاتمتحده به کشورهای دیگر در هر زمانی است که در دفاع موشکی اسرائیل سرمایهگذاری خواهد شد و برتری کیفی نظامی اسرائیل را برای سالها حفظ خواهد کرد.
اولین سفر من به اسرائیل بهعنوان یک سناتور جوان در سال ۱۹۸۶ بود. من از جوامع کرانه باختری بازدید کردم، جایی که فلسطینیان درگیر آزادی پایه و کرامتشان در وضعیت اشغال بودند، باید از ایستهای بازرسی نظامی حتی برای سفرهای معمول روزانه به کار یا مدرسه عبور میکردند. من حتی از رؤسای تجاری شنیدم که نمیتوانند مجوز مورد نیاز برای ارسال محصولات خود به بازار را بگیرند و خانوادهها درگیر تلاش برای اخذ مجوز سفر برای دریافت مراقبتهای پزشکی مورد نیاز بودند.
من مستقیماً شاهد نابسامانیهای درگیری بین دو گروه بودم که مدت طولانی است ادامه دارد… هیچ کودکی -فلسطینی یا اسرائیلی – نباید زیر بمباران و در جنگ زندگی کند.
مانند دولتهای پیشین امریکا، ما نفوذ و منابع خود را برای حلوفصل مناقشه اعراب و اسرائیل بهکار میبریم، زیرا منافع امریکا، ایجاد ثبات منطقهای و تحقق تعهد امریکا به بقا، امنیت و رفاه اسرائیل در صلح با همسایگان عرب خود است، اما با وجود تلاشهای ما در طول سالها، راهحل دودولتی در حال حاضر در معرض خطر جدی است.
یهودیان و فلسطینیان میتوانند انتخاب کنند تا با هم تحت عنوان یک کشور یا بهعنوان دو کشور مجزا زندگی کنند، اما در اینجا یک واقعیت اساسی وجود دارد: اگر انتخاب یک دولت باشد، اسرائیل میتواند یا یهودی یا دموکرات باشد – نمیتواند هر دو باشد- و هرگز نمیتواند در صلح باشد. علاوه بر این، فلسطینیها هرگز نمیتوانند بهطور کامل پتانسیل گسترده خود را در میهن خود، با راهحل یکدولتی درک کنند.
جبههگیری در این درگیری مختص بین فلسطینیها و اسرائیلیها نیست، متفقین هر دو طرف تقویتکننده تفکر «یا با ما یا علیه ما» هستند که در آن، هرکس از اقدامات فلسطینیها سؤال کند، مدافع اشغال و هرکس مخالف سیاستهای اسرائیل باشد، ضد اسرائیلی یا حتی ضد سامی نامیده میشود.
غزه خانه مردمی است که در شرایط سخت با امکانات اندک به سر میبرند. ۱.۳ میلیون نفر از ۱.۸ میلیون نفر جمعیت غزه نیازمند مایحتاج روزانه مانند غذا و سرپناه هستند. بیشتر آنها زمان اندکی در روز برق دارند و تنها ۵ درصد از آب، برای نوشیدن سالم است. در حال حاضر، ما باید درباره آنچه در کرانه باختری اتفاق میافتد آگاه باشیم. نخستوزیر اسرائیل علناً از راهحل دودولتی پشتیبانی کرده است، اما ائتلاف فعلی او بیش از هر زمانی در تاریخ اسرائیل، جبهه راست و با برنامهای مشتق از عناصر افراطی است. نتیجه این است که سیاستهای این دولت که خود نخستوزیر عنوان کرده «بیشترین تعهد به شهرکسازیها را در تاریخ اسرائیل دارد» در جهت مخالف و به سمت تکدولتی است. در واقع، اسرائیل کنترل بیش از حد خود بر کرانه باختری را برای تثبیت اهدافش، افزایش داده است که عملاً معکوس پیمان اسلو مبنی بر اعطای قدرت مدنی بیشتر به فلسطینیان است.
تعداد مهاجران در حدود ۱۳۰ شهرک اسرائیلی، در شرق مرزهای سال ۱۹۶۷ بهطور پیوسته افزایش یافته است. جمعیت شهرکنشینان در کرانه باختری بهتنهایی، بهجز شرق بیتالمقدس، نزدیک به هزار نفر از زمان پیمان اسلو افزایش یافته است، (فقط افزایش ۱۰۰ هزار نفر از سال ۲۰۰۹، زمانی که ریاستجمهوری اوباما آغاز شد.) این جمعیت فقط در بلوکهای شهرکها وجود دارند: نزدیک به ۹۰ هزار مهاجر در شرق مرزی زندگی میکنند که خود اسرائیل تعریف کرده بود و در وسط مکانی است که دولت آینده فلسطین ممکن است باشد. جمعیت این شهرکهای دور فقط از سال ۲۰۰۹، ۲۰ هزار نفر افزایش داشته است. در واقع، بهتازگی، دولت ساخت شهرکهای جدیدی در شرق مرزها را تصویب کرده است که به اردن نزدیکتر از اسرائیل است. نمیتوان گفت ساخت شهرکها علت و از دلایل اولیه درگیریها است. نمیتوان گفت با پاککردن شهرکها صلح برقرار میشود. بدون یک توافق بزرگتر هرگز نمیشود؛ و میدانیم که در توافق نهایی، شهرکهای خاصی تبدیل به بخشی از اسرائیل میشوند، اما اگر مهاجران بیشتر و بیشتر به وسط مناطق فلسطینی حرکت کنند شرایط بسیار سختتر خواهد شد.
در این میان موضوع نگرانکننده، گسترش پایگاههای مرزی است که تحت قوانین خود اسرائیل غیرقانونی است. آنها اغلب در زمینهای خصوصی فلسطین قرار دارند و از لحاظ استراتژیک امکان راهحل دودولتی را غیرممکن میکنند. بیش از ۱۰۰ عدد از این پایگاهها وجود دارند؛ و از سال ۲۰۱۱، نزدیک به یکسوم از آنها، با وجود وعدههای دولتهای گذشته اسرائیل به از بین بردن آنها در حال قانونی شدن هستند.
مشکل فراتر از شهرکسازیها است. گرایشها نشان میدهد اسرائیل برای گرفتن سرزمینهای کرانه باختری و ممانعت از توسعه فلسطینیان در آنجا تلاش بزرگی میکند. امروزه ۶۰ درصد از غرب کرانه باختری بهعنوان منطقه C معروف است (که بیشتر آن قرار بود تحت پیمان اسلو مدتها پیش، به فلسطینیها داده شود) که اکثر آن خارج محدوده توسعه فلسطینیهاست. اکثر آن زمینها بهطور یکطرفه از اسرائیل، بهعنوان «سرزمین ملی» تعیینشده و منحصراً اسرائیلیها از آنها استفاده میکنند. مزارع اسرائیلی، در دره رود اردن، آباد شدهاند و اسرائیلیها در سواحل بحرالمیت، استراحت میکنند «که فلسطینیها اجازه ندارند به آنجا بروند». در واقع هیچ ساختمانی مختص فلسطینیها در منطقه C وجود ندارد (اسرائیل فقط یک مجوز در سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ صادر کرد در حالی که در همان دوره، توافق ساخت صدها شهرک جدید برای اسرائیلیها صادر شد). ساختمان فلسطینی در منطقه C که از ارتش اسرائیل اجازه نداشته باشد، تخریب میشود. در اثر تخریب خانههای بدون مجوز، تعداد تاریخی، یعنی ۱۳۰۰ فلسطینی، شامل ۶۰۰ کودک، تنها در سال ۲۰۱۶ آواره شدند. هدف و برنامه این شهرکها و ساکنان آنها مشخص است. آنها یک دولت (اسرائیلی بزرگتر) میخواهند. در واقع یک وزیر برجسته که ریاست یک حزب طرفدار مهاجرت یهودیها است، درست پس از انتخابات امریکا گفت: دوره راهحل دودولتی تمام شده است. بسیاری از وزیران متفق دیگر بهطور عمومی دولت فلسطین را رد کردند؛ و اخیراً اعلام کردند که برنامه برای ساخت صدها واحد جدید در شرق اورشلیم و ساخت شهرکها در کرانه باختری ادامه دارد. اگر این برنامه موفق شود، چه اتفاقاتی میافتد؟ به کجا ختم میشود؟ در حال حاضر، در حدود ۲.۷۵ میلیون فلسطینی، تحت اشغال ارتش در کرانه باختری هستند و اکثراً در مناطق A و B، (۴۰ درصد از کرانه باختری) با حدود اختیارات محدود زندگی میکنند؛ و برای هر سفر به داخل و خارج کرانه باختری، باید از اسرائیلیها اجازه بگیرند. پس اگر یک دولت وجود داشته باشد، میلیونها فلسطینی بهطور پراکنده در مرکز کرانه باختری، بدون حق سیاسی واقعی، آموزشوپرورش و سیستم حملونقل، تحت اشغال دائمی ارتش باقی میمانند و آزادیهای اولیه از آنها سلب خواهد شد.
کشورهای عربی بهطور واضح بیان کردهاند که پس از حل مناقشه بین فلسطین و اسرائیل، با اسرائیل در صلح خواهند بود. رهبران عرب آمادگی خود را در زمینه صلح اسرائیل و فلسطین اعلام کردهاند که نه فقط با عادیسازی روابط، بلکه با تأمین امنیت با همکاری قابل توجه منطقه باشد.
ما نمیتوانیم با اسرائیلیها مقابله کنیم، ولی از آنها دفاع نیز نمیکنیم؛ و مطمئناً هیچ کشوری خلاف سیاستهایش عمل نمیکند. به همین دلیل ما قطعنامه سازمان ملل را وتو نکردیم که روشن میکند هر دو طرف برای راهحل دودولتی باید قدمی بردارند.
دولتهای قبلی نیز به قطعنامههایی که مخالف شهرکسازیها بودند، اجازه عبور دادند. در دهها مورد تنها در دولت جرج بوش، شورای امنیت شش قطعنامه داد که یکی از آنها خواستار توقف کامل شهرکسازیها بود. یک پاراگراف از روزنامه نیویورکتایمز در ۲۳ دسامبر نوشته بود: با امتناع امریکا، شورای امنیت امروز، قطعنامهای داد که از اشغال فلسطین توسط اسرائیل اظهار تأسف کرد. این در حالی است که همه ۱۴ عضو دیگر شورا امنیت با اتفاق به نفع آن رأی دادند. این داستان مربوط به امسال نیست، مربوط به ۲۳ دسامبر سال ۱۹۸۷، یعنی ۲۶ سال قبل است، زمانی که ریگان رئیسجمهور بود. با وجود افزایش فشارها، دولت اوباما مقابل هر حرکت سازمان ملل محکم ایستاد. امریکا تنها دولتی بود که از سال ۱۹۶۷، مقابل هر قطعنامهای علیه اسرائیل ایستاد. در واقع دولت اوباما، در این هشت سال تنها یک بار از حق وتو خود در سازمان ملل در سال ۲۰۱۱(قطعنامه علیه شهرکسازیهای یکطرفه) استفاده کرد که در آن به تحریک به خشونت اشارهای نشده بود. نگاه کنید پس از آن چه اتفاقی افتاد: از آن زمان به بعد، ساخت بیش از ۳۰ هزار واحد شهرک برنامهریزیشده است که علیرغم مواضع امریکا و کشورهای دیگر است؛ و اگر ما این قطعنامه را وتو میکردیم، مجوزی برای ساخت نامحدود شهرکها بود که ما اساساً مخالف آن هستیم. ما این انتقاد را رد میکنیم که اسرائیل را رها کردهایم، در مقابل این قطعنامه باعث منزوی شدن اسرائیل نمیشود. این ساختوساز خطری برای صلح است و همه کشورها جز اسرائیل مخالف آناند. حتی کشورهای دوست اسرائیل، چون انگلستان، فرانسه و روسیه با آن مخالف بودند (در سال ۲۰۱۱ نیز که ما وتو کردیم آنها موافق بودند.) و اکنون نیز مخالف هستند و در کنار اعضای شورا ایستادهاند. این قطعنامه موضوع جدیدی نیست. در سال ۱۹۷۸، مشاور حقوقی وزارت امور خارجه به کنگره نتیجهگیریاش را گفت که برنامه دولت اسرائیل از ایجاد شهرکهای غیرنظامی در سرزمینهای اشغالی متناقض با قوانین بینالمللی است.
در این قطعنامه هیچ موضوع جدیدی مطرح نشده است و در ادامه قطعنامههای شورای امنیت از سال ۱۹۶۷ است (که همه شرق اورشلیم را بخشی از سرزمینهایی نامیدند که اسرائیل اشغال کرده است) که طی سالهای ریاستجمهوری ریگان و بوش نیز به همین صورت بوده است. باید بهیاد داشت که همه دولتهای امریکا به همراه جامعه بینالمللی از سال ۱۹۶۷ شرق اورشلیم را جزو سرزمینی میدانند که طی جنگ شش روزه اسرائیل اشغال کرده است. تأکید میکنم ما کاملاً به تعلق تاریخی مذهبی اسرائیل به این مکان مقدس احترام میگذاریم. ما بهطور محکم این نظریه را رد میکنیم که امریکا هدایتکننده اصلی این قطعنامه است. مصر آن را آماده و معرفی کرد که یکی از نزدیکترین دوستان اسرائیل در منطقه در هماهنگی با فلسطینیها و دیگران است؛ و در این روند، ما برای دیگران و اعضای شورای امنیت روشن کردیم که اگر قطعنامه متعادل شود و موارد تحریک به خشونت و تروریسم را شامل شود، -در آن صورت که متعادل و منصفانه باشد- امکان دارد امریکا از آن حمایت کند و آن را وتو نکند. در نهایت ما با همه موارد این قطعنامه موافقت نکردیم. مسائل مهمی وجود دارد که در قطعنامه آورده نشده است. ولی ما با وجدان درست، نمیتوانیم این قطعنامه را وتو کنیم که خشونت را محکوم میکند و خواستار گامهای مؤثری برای پیشبرد راهحل دودولتی باشیم.
اسرائیلیها میخواهند دولتشان مشروعیت بیابد و دولت یهود وجود داشته باشد. ولی این رأیگیری درباره آن موضع نبود. بلکه درباره اقداماتی بود که اسرائیلیها و فلسطینیها انجام دهند تا روند راهحل دودولتی تسریع یابد. از آنجا که دو طرف قادر به از سرگیری مذاکرات نبودهاند، امریکا و گروه ۴ خاورمیانه (ایالاتمتحده امریکا، اتحادیه اروپا، روسیه و سازمان ملل) بارها از دو طرف خواستهاند که بهطور مستقل تعهد خود به راهحل دودولتی را نشان دهند که نه تنها با کلمات، بلکه با عملکرد و سیاستهای واقعی، برای ایجاد شرایط مذاکره باشد.
ایالاتمتحده و شرکای آن، اسرائیل را برای از سر گیری انتقال قدرت غیرنظامی بیشتر به فلسطینیها در منطقه C تشویق کردهاند که سازگار با انتقالی است که در اسلو آمده است. یک راه جدی برای پیشبرد روند جدایی در حال حاضر، میتواند تفاوت قابل توجهی در نجات و ممکن بودن راهحل دودولتی بکند؛ و میتواند در پیشبرد مذاکرات بر پایه و اساس مذاکرات اسلو پیشرفتهای بسیاری به دست آید. ما نمیتوانیم صلح را تحمیل کنیم و توافق نهایی تنها از طریق مذاکرات مستقیم میان طرفین به دست میآید.
نگاهی مختصر به تاریخچه این درگیریها ارزشمند است. ۱۲۰ سال پیش، اولین کنگره صهیونیستی در بازل،[۱] با گروهی از متفکران یهودی تشکیل شد که جمع شدند و تصمیم گرفتند که تنها پاسخ مؤثر به امواج وحشت ضد سامی فراگیر در سراسر اروپا ایجاد یک دولت در خانه تاریخی مردم یهودی است، دولتی که بتواند از مرزهای خود دفاع کند، از مردم خود محافظت کند و در صلح با همسایگان خود زندگی کند؛ و آن امروز رؤیای اسرائیل باقی مانده است.
نزدیک به ۷۰ سال پیش، قطعنامه ۱۸۱ مجمع عمومی سازمان ملل در نهایت راه را برای ساخت دولت اسرائیل هموار کرد. مفهوم ساده بود: ایجاد دو کشور برای دو ملت: یکی یهودی، یکی عرب.
فلسطینیها نیز در جنگ ۱۹۴۸ بهطور وحشتناکی رنج بردند، ازجمله کسانی که برای نسلها در سرزمینی زندگی کرده بودند که به مدت طولانی خانه آنها نیز بود. هنگامیکه اسرائیل هفتادمین سالگرد خود را در سال ۲۰۱۸ جشن بگیرد، برای فلسطینیها بسیار متفاوت و هفتادمین سالگرد فاجعه و به قول خودشان نکبت است. سال آینده پنجاهمین سال پس از پایان جنگ شش روزه است، زمانی که اسرائیل دوباره برای بقای خود جنگ کرد. ولی برای فلسطینیها ۵۰ سال پس از اشغال نظامی است. هر دو طرف قطعنامه ۲۴۲ شورای امنیت سازمان ملل را پذیرفتهاند که درخواست برای عقبنشینی اسرائیل از زمینهای اشغالی در سال ۱۹۶۷، در ازای صلح و مرزهای امن، بهعنوان مبنایی برای پایاندادن به درگیری است.
بیش از ۲۰ سال از امضای اولین توافق بین اسرائیل و سازمان آزادیبخش فلسطین –پیمان اسلو– میگذرد و ساف بهطور رسمی اسرائیل را به رسمیت شناخته است. هر دو طرف به برنامهای برای انتقال بخش بسیاری از کرانه غرب و نوار غزه به کنترل فلسطینیها در مذاکرات دائمی برای پایاندادن به درگیریها، متعهد شدند. متأسفانه، انتقال و توافق نهایی انجام نشدند و هر دو طرف مسئولیت آن را تحمل میکنند. در نهایت، حدود ۱۵ سال پیش، ملک عبدالله، پادشاه عربستان سعودی، با طرح تاریخی صلح عرب، پیشنهاد روابط عادی با اسرائیل را ارائه کرد ولی از این فرصت عظیم، هرگز بهطور کامل استقبال نشد.
رئیسجمهور کلینتون، پایهریز پارامترهای گسترده طراحیشده برای برداشتن این شکاف، در مذاکرات نهایی ۱۶ سال پیش بود. امروز، بیاعتمادی بیش از حدی حتی برای شروع مذاکرات وجود دارد. همه میدانند مذاکرات سخت و پیچیده خواهد بود، اما اگر دو طرف حداقل نشان دهند که نیازهای اساسی طرف مقابل را درک میکنند شاید پس از آن اعتماد کافی برای شروع روندی معنیدار ایجاد شود. در چنین صورتی ما اصول زیر را ارائه میدهیم. توافق نهایی که میتواند نیازهای هر دو طرف را پوشش دهد به این قرار است:
اصل شماره ۱: فراهمکردن امنیت در مرزهای بینالمللی مشخص بین اسرائیل و یک فلسطین پویا و به هم پیوسته، بر پایه مذاکرات سال ۱۹۶۷ که دو طرف آن را پذیرفتهاند. قطعنامه ۲۴۲ که در قوانین بینالمللی برای ۵۰ سال حفظ شده است، زمینه برای عقبنشینی اسرائیل از قلمرویای که در سال ۱۹۶۷ اشغال کرده در ازای صلح با همسایگان خود و تأمین مرزهای امن و شناختهشده را فراهم میکند. این مورد مدتی طولانی است که طرفین بر آن توافق دارند و امروز بهعنوان پایه و اساس توافق باقی مانده است. طرف اسرائیلی باید از امنیت و قابل دفاع بودن مرزهای خود مطمئن باشد و طرف فلسطینی باید بههم پیوسته باشد. جامعه بینالمللی هر تغییری در طرح سال ۱۹۶۷ را در صورتی به رسمیت میشناسد که طرفین موافق آن باشند.
اصل ۲: تحقق چشمانداز قطعنامه ۱۸۱ مجمع عمومی سازمان ملل متحد (دو کشور برای دو ملت، یکی اسرائیلی و یکی عرب) با بهرسمیت شناختن متقابل و حقوق کامل برابر برای همه شهروندان مربوطه است.
بهرسمیت شناختن اسرائیل بهعنوان دولتی یهودی، برای سالها موضع امریکا بوده است و بر اساس گفتوگوهای من در این ماههای اخیر کاملاً متقاعد شدم که فراهمکردن نیازهای دولت فلسطینی نیز اهمیت دارد. ما همچنین میدانیم که برخی از ۱.۷ میلیون شهروند عرب که اسرائیل را خانه خود مینامند، در حال حاضر و همیشه باید بهعنوان شهروند برابر قادر به زندگی باشند. به همین دلیل خیلی مهم است که اسرائیل برای مردم یهودی و فلسطین برای مردم فلسطین وجود داشته باشد و هر دو طرف متعهد به حمایت از حقوق کاملاً برابر برای همه شهروندانشان باشند.
اصل ۳: ارائه یک راهحل توافقی، عادلانه و واقعبینانه برای پناهندگان فلسطینی است که با کمکهای بینالمللی، شامل پرداخت غرامت و کمک در پیدا کردن خانههای دائمی برای آنهاست؛ دیگر اقدامات باید برای راهحلی جامع و سازگار با دو کشور برای دو ملت باشد.
گرفتاریهای بسیاری از پناهندگان فلسطینی دلخراش است و همه توافق دارند که باید به نیازهایشان رسیدگی شود. بهعنوان بخشی از راهحل جامع باید به آنها غرامت داده شود، درد و رنجشان تصدیق شود و برایشان خانههای دائمی فراهم شود. جامعه بینالمللی میتواند حمایت و کمک قابلتوجهی بکند. من میدانم که ما برای انجام این کار آمادهایم و بسیاری ابراز تمایل به کمک کردهاند، بهخصوص اگر آن کمک، صلح به ارمغان آورد.
اصل ۴: ارائه قطعنامه توافق برای اورشلیم بهعنوان پایتخت شناختهشده بینالمللی از دو کشور و محافظت و اطمینان آزادی دسترسی به اماکن مقدس سازگار با وضع موجود است.
در حال حاضر، اورشلیم حساسترین موضوع برای هر دو طرف است و راهحل باید پاسخگویی نه تنها برای نیازهای دو طرف، بلکه هر سه ادیان توحیدی باشد. به همین دلیل است اماکن مقدس که برای میلیاردها نفر از مردم در سراسر جهان مقدس هستند باید حفظ شوند و در دسترس باقی بمانند. بسیاری اذعان کردهاند که بیتالمقدس نباید دوباره مانند سال ۱۹۶۷ تقسیم شود و ما نیز بر این باوریم.
اصل ۵: نیازهای امنیتی اسرائیل برآورده شود و کاملً به اشغال پایان دهد، در حالی که اطمینان حاصل شود که اسرائیل میتواند از خودش بهطور مؤثر دفاع کند و فلسطین میتواند امنیت را برای مردم خود در کشوری مستقل و غیرنظامی شده فراهم کند. بهطور کامل پایاندادن به اشغال موضوع اساسی برای فلسطینیهاست. آنها باید بدانند که اشغال نظامی واقعاً پس از یک روند توافق به پایان خواهد رسید. آنها باید بدانند که میتوانند در آزادی و کرامت در کشوری مستقل زندگی کنند در حالیکه امنیت مردمشان حتی بدون نیاز به نیروی نظامیشان وجود داشته باشد. همچنین امنیت مسئله اساسی و مهم برای اسرائیل است. به همین دلیل یک تیم به رهبری جنرال جان آلن (John Allen) و دهها تن از کارشناسان اداره دفاع و سازمانهای دیگر، همه بهطور گسترده با ارتش اسرائیل در تلاش برای پیداکردن راهحلهایی هستند که بتوانند نیازهای امنیتی اسرائیل را حتی پس از پایان اشغال فراهم کنند. ژنرال آلن و تیم او، به دنبال اقداماتیاند که امنیت اسرائیل را تحت نتیجه هر توافقی، حفظ کنند. کارهای مهمی کردهاند و من مطمئن شدهام که امنیت اسرائیل حفظ میشود.
اصل ۶: پایاندادن به جنگ، امکان عادیسازی روابط و افزایش امنیت منطقه را برای همه خواهد داشت همانطور که طرح صلح عرب در نظر داشت. برای هر دو طرف ضروری است که توافق نهایی همه مسائل مهم را حل کند و در نهایت درگیریها پایان یابند. بهطوریکه هر دو طرف در دورهای جدید، با همزیستی و همکاری صلحآمیز زندگی کنند. برای اسرائیل، این نیز باید صلح گستردهتر با تمامی همسایگان عرب خود به ارمغان بیاورد؛ که وعده اساسی طرح صلح عرب است. طرح صلح عرب همچنین افزایش امنیت برای کل منطقه را در نظر داشت که در این پروژه، اسرائیل در این تلاش برای صلح شریک باشد. با صلح اسرائیل و فلسطین، اسرائیل، ایالاتمتحده امریکا، اردن، مصر – همراه با کشورهای شورای همکاری خلیج – آماده و مایل به تعریف همکاری امنیتی جدیدی برای منطقه خواهند بود.
ما به راهحل دودولتی امیدواریم، مهم نیست که چقدر مشکل بهنظر برسد، چون واقعاً هیچ راه جایگزین مناسب دیگری وجود ندارد. اگر آنها این اقدامات را انجام دهند، صلح میتواند مزایای فوقالعادهای در افزایش امنیت و ثبات و رفاه اسرائیلیها، فلسطینیان و همه کشورهای منطقه به ارمغان بیاورد. با زمینه استقلال، اقتصاد فلسطین پتانسیلهای شگفتانگیزی دارد که با امکان سرمایهگذاری بخش خصوصی بزرگ و نیروی کار جوان بااستعداد و مشتاق به کار شکوفا میشود. اقتصاد اسرائیل میتواند رشد بیسابقهای داشته باشد؛ زیرا قدرت اقتصادی منطقهای میشود.
دولت آینده نشان داده است که ممکن است مسیر متفاوتی داشته باشد و حتی پیشنهاد داده سیاست دیرین ایالاتمتحده در شهرکها، بیتالمقدس و امکان راهحل دودولتی را از بین ببرد. این تصمیمگیری به آنها مربوط میشود؛ اما ما با وجدان درست نمیتوانیم زمانی که میبینیم امید به صلح از بین میرود، هیچ نگوییم و هیچ اقدامی نکنیم. زمان آن است که برای آنچه درست است بایستیم.
من بهتازگی با رئیسجمهور اوباما در اورشلیم برای تشییعجنازه دولتی، برای شیمون پرز (Shimon Peres) بودم. شیمون یکی از پدران بنیانگذار اسرائیل بود که به یکی از دولتمردان بزرگ جهان تبدیل شد. او بهسادگی و فصاحت گفت و من نقلقول میکنم: «حکم اصلی دادن ۴۸ درصد زمین به فلسطینیها بود، در حال حاضر به ۲۲ درصد کاهش یافته است. من فکر میکنم ۷۸ درصد برای ما کافی است.»
با رفتن شیمون بسیاری از ما نمیدانیم که آیا ممکن است صلح میان اسرائیل و فلسطین نیز همراه با یکی از قهرمانان آن به خاک سپرده شود یا نه؟ نمیتوانیم اجازه دهیم که آن اتفاق بیفتد. ما نباید امید به ممکن بودن صلح را از دست بدهیم. این به عهده اسرائیلیها و فلسطینیها است تا تصمیمهای دشوار برای صلح را بگیرند، اما ما میتوانیم کمک کنیم؛ و به خاطر نسلهای آینده اسرائیلی و فلسطینی، برای همه مردم منطقه، برای ایالاتمتحده و برای همه کسانی که در سراسر جهان برای صلح اقدامی میکنند، بیایید امیدوار باشیم که ما همه آماده ایم- و بهویژه اسرائیل و فلسطین – که در حال حاضر انتخابی درست کنیم.
[۱]. Basel