کتاب گذار از دفاعیه گرایی؛ بهسوی پدیدارشناسی متن در سال ۱۳۹۷ به کوشش فرامرز معتمدی دزفولی در انتشارات نقد فرهنگ منتشر شده است. گفتنی است قرار بود نام این کتاب الله و دنیای مدرن باشد که بعداً به نام فعلی تغییر یافت. این کتاب مجموعه مصاحبههای دزفولی با اندیشمندانی مانند عبدالعلی بازرگان، حبیبالله پیمان، تقی رحمانی، مقصود فراستخواه، محمد مجتهد شبستری، لطفالله میثمی، حسن یوسفی اشکوری، سارا شریعتی و احسان شریعتی است. در زیر گزیدهای از مصاحبه معتمد دزفولی با مهندس عبدالعلی بازرگان با عنوان «خدا، امری ایمانی نه اثباتی» را خواهیم آورد.
آنچه در گفتوگو با مهندس عبدالعلی بازرگان تقدیم به خوانندگان میشود درباره اثباتناپذیری خدا و ایمانی بودن آن است که با استناد به متن قرآن و استدلالهای بیرونمتنی این امر را نشان دادهاند. ایشان از کفر و ایمان تعاریفی ارائه دادهاند که با فرهنگ جاری که کفر را بیخدایی و بیدینی مینامد متفاوت است، چراکه در فرهنگ قرآن شیطان و فراعنه نیز خدای خالق را قبول دارند و مهم این است که تا چه حد این امر در انسانها نهادینه شده است. گفتنی است زندهیاد مهندس مهدی بازگان نیز در کتاب راه طی شده نوشتهاند که اصولاً انبیا برای اثبات خدا نیامدهاند. لازم به ذکر است که در شمارههای ۱۱۷، ۱۱۸، ۱۱۹ چشماندازایران گزیدههایی از گفتوگو با سارا شریعتی، تقی رحمانی و احسان شریعتی آمده و بهتر آن است که در هر چهار مورد به اصل کتاب مراجعه شود.
«ارتباط انسان با خدا قبل از آنکه امری «اثباتی» باشد، ارتباطی «ایمانی» است. اینگونه اثباتِ وجود خدا هرچند کار فلاسفه و اهل کلام را راحت میکند، اما ایمانی از آن زاییده نمیشود و درد دنیا و آخرت کسی را درمان نمیکند.»
مهندس عبدالعلی بازرگان با استناد به قرآن و معارف دینی میگوید: «نه خداوند در کتابش از ما خواسته او را «اثبات» کنیم، حتی برای یکبار، و نه دینداری امری ذهنی و تجریدی است.
واژه «باور» نیز که معادل ایمان گرفته میشود، نارسا برای مفهوم درست رابطه انسان با خداست و «باور داشتن خدا» هرگز عمق معنایی ایمان را نشان نمیدهد. به تعبیر مرحوم طالقانی، «ایمان» از ریشه «امن» ناشی شده است و در باب افعال (ایمان) معنای گرویدن و به «امنیت» رساندن خود و دیگران است. همچنان که اسلام (در باب افعال) از سِلم به معنای صلح و آشتی میآید و مفهوم به «سلامت» رسیدن دارد.»
مهندس بازرگان اشاره به پزشکانی میکند که به مضرات سیگار و مشروب باور دارند، ولی آگاهی خود را به مرحله عمل درنمیآورند. آنگاه اضافه میکند: ««اثبات وجود خدا» و «اعتقاد» به آفریدگار جهان هم چیزی در همان مقوله است»!
«ایمان» طیفی است از احساس تا عمل برای درک خطر و پناه بردن به مأمن مطمئن. به تعبیر قرآن ایمان «محبوب نفس آدمی» و «زینت دل» اوست که آفریدگار انسان در سرشت وی نهاده است: «… وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیکُمُ الْإیمانَ وَ زَینَهُ فی قُلُوبِکُمْ …» (سوره حجرات، آیه ۷) همچنان که عشق مادری یا عشق جنسی و سایر تمایلات غریزی در جان ما ریشه دارد، «ایمان» نیز امری فطری است که جاذبه معشوق در دل عاشق پرتو افکنده است، هرچند بیشتر مردم این نور را ندیده میگیرند و آن را میپوشانند.»
بازرگان تعریف کفر به خداوند را ندیده گرفتن خداوند، بهحساب نیاوردن خداوند در معادلات، پوشاندن حق، انکار واقعیت و استکبار و خودبزرگبینی میداند که بیخدایی از آن نتیجه نمیشود و میگوید: واژه مقابل «ایمان» در قرآن «کفر» است. کفر معنای پوشاندن دارد. به ابر میگویند کافر، چون خورشید جهان تاب را میپوشاند و کفّاره گناه، عملی است که آثار آن را بپوشاند. کفر به خدا، حق، قرآن و … یعنی ندیده گرفتن آن، انگار چنین حقایقی وجود ندارند، یعنی به حساب نیاوردن و اعتنا نکردن به آن. کسی که ایمان میآورد میپذیرد که جهان حسابوکتاب و صاحبی دارد و نظم و مقررات و مشیتی در عالم، برقرار است که باید با آن هماهنگ و به آن «تسلیم» شد تا به «امنیت و سلامت» رسید. همچنان که در همه جوامع انسانی با نظامات حقوقی و قوانین اساسیاش چنین شرطی حاکم است.
کافر قوانین و مقررات هستی را ندیده گرفته و به دلیل خودبزرگبینی از تسلیم در برابر آن و اطاعت و انقیاد نسبت بهحق، شانه خالی میکند و سرانجام به خاطر حفظ منافع خود آن را میپوشاند و انکار مینماید.
همچنین قرآن با سه واژه سه وجه مقابل ایمان را به نمایش گذاشته است که عبارتاند از ۱. کفر؛ ۲. فسوق؛ ۳. عصیان. در آیه ۷ حجرات میگوید: «خداوند ایمان را محبوب شما و زینت دلهایتان قرار داده و کفر و فسوق و عصیان را مکروه دلتان ساخته است، مؤمنان رشد یافتگاناند.»
«معنای فسق خروج از پوسته محافظ یا مرز و محدوده مقررات است. فاسق کسی است که حریم و حدود و حرام و حلالها را ندیده میگیرد و موجب فساد میشود. واژه مقابل «عصیان» که وجه سوم بیایمانی است، «اطاعت» است که به معنای فرمانبری با طوع و رغبت بهجای نافرمانی و تعدی و طغیان است. به این ترتیب تفاوت عمیق «ایمانی» را که قرآن در ارتباط انسان با خدا طلب میکند با اعتقاد و اثبات وجود او درک میکنیم… اصطلاح «واجبالوجود»، «ممتنعالوجود» و «ممکنالوجود» و امثالهم که قرنها متفکران ما را مشغول داشته، تماماً تعریفها و توجیهاتی است که فیلسوفان مسلمان در رویارویی با اندیشههای حکمای یونان در قرون اولیه اسلام ابداع کردهاند.»
«من نمیگویم «پای استدلالیان چوبین بود»، که استدلال هم البته در ارتباط با خدا در قرآن آمده است، اما کمتر در کنج خانه و خانقاه، و بیشتر- همچون شیوه ابراهیم- در دل طبیعت و با نگاه به ستاره و ماه و خورشید-یعنی «آیات» و «علامات»- مطرحشده است.»
«آیات به معنای علامتهایی هستند که در جادههای میان شهری قرار میدهند تا راننده را برای رسیدن به مقصد راهنمایی کند؛ هم فاصلهها را نشان دهد و هم هشدارهایی در تندرویها، سبقتهای بیجا، سرازیریهای خطرناک، پرتگاهها و پیچ ناگهانی بدهند.» و آیات به دودسته تشریعی و تکوینی تقسیم میشوند. از سوی دیگر آیات به آفاقی و انفسی تقسیم میشود: «بهزودی نشانههایمان را در آفاقوانفس به آنها نشان میدهیم تا برایشان آشکار گردد که آن حق است…» (سوره فصّلت، آیه ۵۳)
خبرنگاری از برتراند راسل، فیلسوف مشهور انگلیسی که ناباوریاش نسبت به خدا و حقایق ایمانی معروف بود، میپرسد: اگر قیامتی در کار بود و پس از مرگ متوجه شدید جهان آفریدگاری داشته و تکالیفی از انسان طلب میکرده، چه پاسخی به او میدهید. راسل میگوید در این صورت به او خواهم گفت تو که وجود داشتی پس چرا نشانههایت را بهطور واضح برای ما آشکار نکردی؟!۱ در پاسخ چنین سؤالاتی قرآن پاسخ داده است: «وَ کَأَینْ مِنْ آیهٍ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یمُرُّونَ عَلَیها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُونَ؛ چه بسیار نشانههایی در آسمانها و زمین که از کنار آن (با بیتوجهی) میگذرند و از آن روی میگردانند» (سوره یوسف، آیه ۱۰۵).
«همه ذرات جهان در آسمانها و زمین «آیه» محسوب میشوند، مشروط بر آنکه با چشم بصیرت به آنها نگاه کنیم. به تعبیر علی در دعای کمیل، همه اشیاء عالم همچون نورافکنهای نیرومندی «وجه خدا» را در پرتو «ضیاء» خود نورانی و روشن کردهاند. «وَ بِنُورِ وَجْهِک الَّذی أَضاءَ لَهُ کلُّ شیء» از این نظر هر اثری از او «آیه» محسوب میشود.»
«واژه «مؤمن» در مواردی در برابر «مجرم» به کار رفته است. جرم از ریشه «جَرَم» به معنای نوعی بریدگی و جداشدن است. نهالی که ارتباط خود را با عناصر طبیعت همچون آب و خاک و باد و خورشید قطع کند، خشک میشود و خسران میبیند. نهال آدمی نیز موقعی بارور و برومند میشود که هر چه بیشتر ریشههای امنیتی و ایمانی خود را در زمینه حقایق هستی مستحکمتر سازد.»
وحی برای امروز
«وحی در قرآن۲ هم به کلام خداوند که بهگونهای خاص و اسرارآمیز بر پیامبر القا شده گفته میشود، و هم به گفتوگوهای محرمانه یا با ایما و اشاره مردم با یکدیگر، بهصورت دوطرفه یا جمعی با یکدیگر. عموماً تصور میکنند «وحی» فقط به شکل سلسلهمراتبی یعنی عمودی و از بالا به پایین یعنی از ناحیه خدا به انسان صورت میگیرد؛ درحالیکه در قرآن وحی به شکل افقی و عرضی هم آمده است؛ برای مثل، حضرت زکریا که از هیجان بشارت فرزنددار شدن و بهعنوان نشانهای از لطف خدا موقتاً برای سه روز زبانش بند آمد، و قادر به تکلم نبود. با ایما و اشاره و یا حرکت دادن سر و دست هنگام خروج از محراب به مردم فهماند که شایسته است صبح و شام تسبیح گویند (همواره کار مثبت کنند). قرآن اینگونه سخن گفتن اشارهوار را «وحی» نامیده است: «فَخَرَجَ عَلی قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرابِ فَأَوْحی إِلَیهِمْ آن سَبِّحُوا بُکْرَهً وَ عَشِیا» (سوره مریم، آیه ۱۱)»
همچنین در آیه ۱۲۱: «… وَ آن الشَّیاطینَ لَیوحُونَ إِلی أَوْلِیائِهِمْ لِیجادِلُوکُمْ…؛ شیطانصفتها به دوستانشان وحی میکنند تا با شما مجادله کنند»
«جالب اینکه از اشعار دوران جاهلیت قبل از اسلام میتوان دریافت که اعراب بیسواد و بیاطلاع از حروف و کلمات، نامهها و نوشتهها را «وحی» مینامیدند.۳»
«در قرآن خداوندی که ناظر بر گذشته و حال و آینده، خالق زبان و پدیدآورنده انسان و جهان است، همهچیز را در ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر و همزمان میبیند، به همین دلیل است که در سورههای قرآن بهکرات موضوعات پنجگانِ ذیل را در کنار هم میخوانیم:
- گذشته (تاریخ اقوام و تمدنها جهت عبرتگیری)
- حال (وضعیت معاصرین پیامبر و مسائل زمان نزول قرآن)
- آینده (درهمریختگی نظم طبیعی جهان فعلی و تعیین سرنوشت انسان)
- شریعت (هدایت انسان به اصول ثابت و ارزشهای اخلاقی)
- طبیعت (نشانهها- آیات- خدا در جهان هستی).»
«کسی که با فرهنگ قرآن آشنایی کافی نداشته باشد، وقتی آن را ورق میزند، به دلیل عادت و انسی که با کتابهای معمولی دارد، احساس میکند با کتاب درهمبرهم و آشفتهای درگیر شده است. گویی مطالبش درهمآمیخته شده است، امّا بهزودی با نظم آن خو میگیرد و بهجای تجزیهوتحلیل موضوعات و جزءنگری به عالم، ترکیب اجزا، کثرت در وحدت، و وحدت در کثرت را میبیند، اما خالق زمان و مکان همه این پنج مقوله را با یکدیگر میبیند و به ما میآموزد چگونه از اسارت زندان زمان و مکان آزاد شویم و در کتابش همه اینها را در ترکیب با یکدیگر تلاوت کنیم. آیا انسان هرگز میتواند گذشته، حال، آینده، شریعت و طبیعت را در ترکیب با یکدیگر ببیند و حکمی واحد بر همه آنها صادر کند؟! چنین است که تحدّی قرآن ابطالناپذیر و ابدی هست؛ چراکه نه از سنخ سخنان بشری است و نه محدود به جزءنگریهای ذاتی انسان.»
نقش محیط در نزول وحی
همچنین «هنگامیکه پیامبر به جریان این الهام، آگاهی و اشعار یافته میخواهد آن را خود به زبان بیاورد، بازهم این هشدار را میشنود که: «به (تلاوت) قرآن قبل از آنکه (جریان) وحی بگذرد شتاب مکن و بگو پروردگارا علم مرا بیفزای» (سوره طه، آیه ۱۱۴)
رمز و راز وحی
«اگر وحی را رمز و رازی میان خدا و رسول شناختهایم، چه اصراری است برای قانع کردن غربیانی که قطعاً با ابزار علمی موجود این پدیده را درک نمیکنند، آن را تحریف کنیم. چرا از دو طرف کلام یعنی خدا و رسول (کتاب و سنت) نمیپرسیم ماجرا از چه قراری بوده است؟»
قرآن و علم
«در کتاب بسیار ارزشمند قرآن، عهدین و علم نوشته دکتر موریس بوکای، جراح فرانسوی، که با دیدی علمی و بیطرفانه قرآن و کتاب مقدس (تورات و انجیل) را توأمان بر علوم زمانه در زمینههای متنوع عرضه کرده و سرانجام چنین نتیجهگیری کرده است که مطالب کتاب مقدس، تعارضات فراوان و آشکاری با علم دارد؛ اما قرآن، هرچند همه مطالبش قابل توضیح علمی نیستند، اما در هیچ موردی تناقض با مسلمات علمی ندارد.»
«تفسیر علمی قرآن اگر به معنای انطباق دادن اشارات علمی این کتاب به دانشهای در معرض ابطال یا اکمال باشد، قطعاً بیاعتبار و زوالپذیر میباشد؛ اما اگر علم را چراغی بدانیم که با آن میتوان به سراغ تاریکیها و پردههای مقابل غیب رفت و پارهای از آنها را به توفیق الهی کنار زد، در این صورت استفاده از دستاوردهای علمی برای شناخت بهتر آیات تکوینی قرآن در آفاقوانفس، توصیه مؤکد نازلکننده آن در دهها آیه و مطمئنترین شیوه قرآنپژوهی است.
اما استفاده مرحوم پدر از ریاضیات (همچنین ملاحظات آماری) در کتاب سیر تحول آماری در کتاب تحول قرآن دخالت در «زبان دینی» محسوب نمیشود. تحقیقات ایشان در کتاب مذکور ناظر به قالب و شکل ظاهری قرآن، نه محتوا و مضمون آن میباشد. ایشان طول متوسط، دامنه، ارتفاع غالب و متوسط و شاخصههای هندسی سورهها را برای یافتن ترتیب نزول آیات و کشف مسیر تحول آن ارزیابی و اندازهگیری کرده و به نتایج شگفتآوری رسیده بودند.
به نظر بنده زبان ریاضیات در روزگار ما که اعداد و ارقام حرف اول را میزند و ماشینهای الکترونیک ضریب دقت را میلیونها برابر بالابردهاند، زبان اول است. زبانهای ذوقی عرفانی و ادبیات بهراحتی به بهانه اینکه سلیقهای و برداشتی شخصی است، انکار میشود؛ اما علوم دقیقه را جز با علم برتر نمیتوان مقابله کرد و ریاضیات دقیقترین آنهاست.
تحقیقات گسترده عددی و آماری در قرآن که از حدود چهل سال قبل همزمان با عمومی شدن کاربرد کامپیوتر آغاز گردید، امروزه بهسرعت در کشورهای مسلمان و بهخصوص کشورهای غربی در حال گسترش است و هرروز به نتایج حیرتآوری میرسند.
عصای موسوی مؤمنین متفکر عصر ما در برابر ساحران زمانه، نفس مسیحائی زندهکننده مردگان متحرک و بصیرتبخش کوران مدعی هدایت خلق و بالاخره مؤثرترین شیوه ابلاغ بصیرتهای قرآنی در روزگار انفجار اطلاعات، هماهنگی با ساز و کار و سرشاخههای علوم و فنّاوری زمانه است.
«وَ یرَی الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذی أُنْزِلَ إِلَیکَ مِنْ رَبِّکَ هُوَ الْحَقَّ وَ یهْدی إِلی صِراطِ الْعَزیزِ الْحَمیدِ؛ و کسانی که بهرهای از دانش بردهاند میبینند آنچه از پروررگارت بر تو نازل شده همان حقیقت است و (مردم را) به راه عزت و ستودگی رهنمون میگردد». (سوره سبأ، آیه ۶)»■
پینوشت:
- چشمانداز: کشیش کاپلستون در گفتوگو با برتراند راسل میپرسد بر اساس آنتروپی که یک تجربه جهانشمول است و شما آن را قبول دارید باید جهان رو به افول و محدودیت باشد. راسل در پاسخ میگوید من جهان رو به افول را دوست ندارم. او اعتراف میکند که در بن جانش به جاودانگی باور دارد و نتیجه میگیرد که چیز محدود را دوست ندارد. (رجوع شود به استدلال سوره حضرت ابراهیم؛ و رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلِینَ…(انعام، آیه ۷۶)
- چشمانداز: منتقدین پیامبران، هم خدای رحمان را قبول داشتند و هم وحی را ولی سؤالشان از انبیا این بود که از کجا معلوم وحی که به شما میشود از جانب خداوند رحمان است. (سوره یاسین آیه ۱۵) در قران هم به زنبورعسل وحی میشود و هم به مادر موسی وحی شده است.
- برایدرکدقیقوعلمیترمسئلهوحیمیتوانیدبهکتابسابقالذکر (خداوانساندرقرآن) نوشتهزبانشناسدکترایزوتسوتوشیهیکو (فصل ۷ صفحات ۱۹۲ تا ۲۵۴) مراجعهنمایید.