بدون دیدگاه

روشنفکری دینی و چالش‌های پیش رو در نگاه ابراهیم یزدی

 

ابوطالب آدینه‌وند

«روشنفکری دینی را نباید یک” قرارگاه” مستقر در یک ایستگاه اجتماعی و فضای فرهنگی تصور کرد، بلکه باید آن را یک “پویش یا فرایند” درنظر گرفت.»[۱]

روشنفکری دینی در ایران متأثر از نیازها و پرسش‌های تاریخ دوران اخیر نمود و نمو یافت  و در این فرآیند به‌صورت یک ضرورت تاریخی و جنبش درآمد. فی‌الواقع فقط طالقانی، نخشب، بازرگان و شریعتی پدر و پسر نبودند بلکه این جنبش تأملات نوین دینی را در سپهر اندیشه اجتماعی‌-‌سیاسی ایران در سطحی بسیار بزرگ فراگیر و گسترده نمود. در سطح اجتماع و سیاست و اقتصاد و هنر تأثیر و تجلی داشت و علاوه بر آن چهره‌ها، فعالان بسیاری در آن جنبش مشارکت داشتند؛ چهره‌هایی چون  دکتر پیمان، دکتر سامی، محمد حنیف نژاد، سحابی پدر و پسر، دکتر یزدی و شماری از هم‌نسلان و حتی نسل بعد نام‌آشنایان این راه بودند.

ابتدا اعتراف کنم که با این وجه زندگی دکتر یزدی تا حد زیادی بیگانه بودم و تنها شناخت اجمالی داشتم، اما در قاب جنبش روشنفکری دینی نیز باید به او نظر کرد و از این منظرگاه نیز او را کاوید. کتاب روشنفکری دینی و چالش‌های جدید، که در سال ۱۳۸۶ منتشر شده، ما را با انگاره‌ها و دغدغه‌های نواندیشانه دینی دکتر یزدی آشنا می‌سازد؛ کتابی که مجموعه مصاحبه‌ها و سخنرانی‌های ایشان است. در این کتاب آنچنان که از نام آن هویداست دکتر یزدی در چالش‌ها و پرسش‌های جدید در نسبت با اندیشه دینی  تأملی کرده است و در این مختصر به چند وجه از منظرگاه او درباره روشنفکری دینی می‌پردازیم. گرچه تأملات دکتر یزدی درباره اندیشه نوین دینی و قرآنی  در پیش و پس از انقلاب بسی بیش از این کتاب است.

دکتر یزدی گرچه به میراث روشنفکران دینی توجه دارد اما این میراث را با میراث احیاگران و نواندیشان دینی متفاوت می‌داند و در شرایط جدید بعد از انقلاب ایران، تجربه حکومت دینی و فروپاشی شوروی به تحلیل و بررسی راه طی‌شده و همچنین مزیت‌ها و کاستی‌های آن و پرسش‌های جدید عطف نظر دارد. در تحلیل پساحکومت دینی یکی از دغدغه‌های دکتر یزدی این است که وقتی کسی از اسلام صحبت می‌کند دریابد که از کدام اسلام سخن می‌گوید و با الهام از تبیین علی شریعتی در مرزگذاری بین شیعه علوی و صفوی و تسنن محمدی و تسنن اموی، بر روشن شدن  کدام تلقی و تفسیر از اسلام  و نیز کدام تلقی از اسلام سیاسی انگشت می‌نهد، رگه‌ای که گرچه دکتر شریعتی با شناخت عمیق از تاریخ اسلام بر آن تأکید کرده بود اما در اتمسفر انقلابی گم شد و نیروهای آزادشده روشنفکری دینی در برخی موارد بدون توجه به میراث فکری دکتر شریعتی در تشخیص صف‌بندی‌ها دچار سرگشتگی شدند.  دکتر یزدی اکنون و در پس از انقلاب باز نگران این اغتشاش‌های مفهومی و استراتژیک بود اما در بعد از انقلاب وجه دیگری از این اغتشاش‌ها پررنگ شد؛ بدین‌صورت که «به‌نظر می‌رسد که برخی، به عملکردهای نادرست و انحصارطلبانه روحانیت که به نام دین انجام می‌گیرد واکنش افراطی نشان می‌دهند، بنابراین غیرسیاسی بودن جنبش اسلامی عملی نیست مگر کسی دنبال غیراسلامی‌کردن جنبش باشد…به‌ هر حال مردم بر اساس باورهایشان در سیاست دخالت می‌کنند؛ اما مسئله وجه دیگری هم دارد که آن رابطه رابطه دین و دولت و نهادهای دینی یا روحانیون است. معمولاً این مقولات با مقوله دین و سیاست خلط می‌شوند»[۲]  از ین‌رو در نگاه دکتر یزدی دین برابر احکام فقهی و یا دین خصوصی نیست بلکه درهم‌ تنیده با سیاست و اجتماع است و اسلام دینی اجتماعی و سیاسی است؛ البته او به تفکیک نهاد دین از نهاد قدرت باور داشت.

دکتر یزدی با تجربه تاریخی خود و در اثر مشاهده پیامدهای سیاسی و اقتصادی و مسئله کارآمدی حکومت  در بعد از انقلاب و سایر تجربیات سیاسی در جهان اسلام اعم از پاکستان، افغانستان، ترکیه و الجزایر و سایر جنبش‌ها بدین جمع‌بندی رسیده بود که جنبش‌های اسلامی با مشکلات درونی جدی مانند نگرش سیاسی روشن روبه‌رو هستند. او این وجه نگرش به مشروعیت قدرت و حقوق بشر از منظر روشنفکری دینی را از لحاظ معرفتی در کاستی می‌دید گرچه بدان امیدوارانه می‌نگریست؛ زیرا بر این باور بود که «روشنفکران دینی در همه جا به‌ضرورت بازنگری و بازسازی اندیشه دینی پی برده‌اند و در جهت آن مجدداً کار می‌کنند. خلاصه آنکه خود حرکت اسلامی نوگرا در سطح جهانی وارد دوران تازه‌ای شده است. دورانی که جاده‌اش خیلی ساده و هموار نیست بلکه برعکس پرتلاطم و پرزحمت و پردردسر است؛ اما آینده از آن این حرکت است.» [۳] دکتر یزدی، روشنفکری دینی را در پسِ این تجربیات و جمع‌بندی این کاستی‌ها در دورانی انتقالی می‌دانست که باید با این‌چنین چالش‌های درونی خود مواجه شود و به سؤالات جدیدی بیندیشد که پیرامون توانمندی و امکان‌های دین در حل مسائل پیچیده و چندلایه امروزین مطرح است.

به‌نظر می‌رسد یکی دیگر از دغدغه‌های اندیشگی دکتر یزدی نحوه سامان‌یافتن تعامل با جهان جدید بود او روشنفکری دینی را واجد تعامل فعال می‌دانست، در نگاه او نوگرایان دینی در جایگاه محلل اشکالات و اصطکاک‌ها نیز بودند؛ چراکه هم با مفاهیم و پرسش‌های جدید آشنایند و از طرف دیگری حاملان ارزش‌ها و فضیلت‌های سنت‌ها و مقولات دینی‌اند اما در تلقی دکتر یزدی  «در کشورهای اسلامی همکنشی میان فرهنگ و تمدن غربی با مصالح ملی و ویژگی‌های دینی و فرهنگی هنوز به‌درستی روشن نشده است  و بنابراین یک تعارض درونی وجود دارد» [۴] البته ایشان پیشنهاد تاریخی روشنفکران دینی یعنی پالایش و بازنگری سنت و احیا و بازسازی اندیشه دینی را مطرح می‌کند  و درنتیجه مواجهه گزینشی با سنت و دنیای جدید اصطکاک منجر به استهلاک، کم شود و موانع توسعه نیز کاهش یابد؛ اما به‌نظر می‌رسد این سپهر انگاره‌ای و متدلوژی مواجهه گزینشی با سنت و مدرنیته، نتوانسته است گره‌های نظری را بگشاید و یا هنوز در مسیر تکامل است تا به چارچوبی قوام‌یافته و سازواره‌ای متقن‌تر دست یابد.

اکنون دامنه پرسش‌ها فراخ و متنوع گشته و عینیت تحول اجتماعی آن‌ها را برمی‌سازد، از مشروعیت سیاسی حکومت‌ها، حقوق بشر، مشارکت سیاسی، عدالت اجتماعی، محیط‌زیست، همزیستی مسالمت‌آمیز، حقوق اقلیت‌ها و مسائل زنان گرفته همه و همه بخشی از دشواری‌های مبتلابه جوامع اسلامی است که روشنفکران دینی با آن مواجه‌اند.

در پایان این یادداشت کوتاه اشاره‌کنم با توجه به مواضع بالا که از دکتر یزدی ذکر شد، دکتر یزدی دین را به حوزه فردی تقلیل نمی‌دهد و آن را با رویکرد حضور در عرصه سیاست و اجتماع با تأیید و تأکید بر تفکیک نهاد دین از نهاد قدرت مدنظر قرار می‌داد.

 

 

[۱]. ابراهیم یزدی، روشنفکری دینی و چالش‌های جدید، تهران: کویر، ۱۳۹۶، ص ۲۰۳.

 

[۲]. همان: ۵۸-۵۹

[۳] . همان: ۶۶

[۴]. همان، ص ۵۶.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط