محمد برقعی
درباره دلیل خروج ترامپ از برجام سخن بسیار رفته است: تحریک اسرائیل و عربستان سعودی؛ معامله بد خواندن از سوی ترامپ؛ و برنامه جنگافروزی بنا بر خواسته صنایع نظامی امریکا. بخشی از اپوزیسیون ایرانی هم طبق معمول ایران را مقصر اصلی خواندند که با سیاست امریکا و اسرائیلستیزیاش ترامپ را بر آن داشت که ایران را تنبیه کند، اما در این نوشتار نشان داده میشود که دلیل اصلی آن جلب رضایت مسیحیان دست راستی است که زندگی سیاسی ترامپ به حمایت آنان بستگی دارد. بهعبارتی رفتار ایران هیچ نقشی در آن ندارد، بلکه انگیزه آن مسئله داخلی است.
ترامپ بهعنوان یک بازیگر سیاسی ماهر میداند که حیات سیاسی او بستگی کامل به حمایت نزدیک به ۴۰ درصد جامعه دارد؛ ۴۰ درصدی که بخش اصلی آن مسیحیان دست راستی و وطنپرستان متعصب نژادپرست و طرفداران داشتن اسلحه بدون هیچ محدودیتی هستند. اینان تقریباً همه جمهوریخواه هستند. اینان چند خواسته اصلی دارند که سالهای سال خواستار قانونیکردن و اجرای آن هستند که ترامپ همه آن امتیازها را به آنان داد. امتیازاتی که حتی جرج دبلیو بوش به آنان نداد، کسی که بیش از همه رئیسجمهورهای امریکا ادعای دینداری داشت و به همین سبب این جمع سرسختترین حامیانش بودند. در ذیل به چند ویژگی آنان میپردازم که برای عموم ایرانیان باورنکردنی است و میگویند این مطالب را امریکاستیزان علیه امریکا میسازند، اما هر مطلبی که در ذیل آمده کاملاً مستند است و هرکس جویای مدارک و منابع آن است میتواند به مقالهای از نویسنده این مقاله با عنوان «مسیحیان دست راستی و ترامپ» مراجعه کند. ۱
بیخبری از جهان: از ویژگیهای این جماعت کمخبری و عموماً بیخبری آنان از اخبار جهان است؛ البته این بیعلاقگی به مسائل سیاسی و اخبار جهان در امریکا عمومیت دارد. طبق آمار ۸۰ درصد مردم امریکا اخبار سیاسی خود را از طریق برنامههای کمدی آخر شب میگیرند. شاهد دیگر مطالب نشریات است. چند نشریه در امریکا معروف به نشریات سیاسی هستند، نشریاتی که بیشتر از دیگر نشریات امریکا به اخبار جهانی میپردازند و کشورهای دیگر ازجمله ایران به مطالب آنها استناد میکنند. واشنگتنپست و نیویورکتایمز و لسآنجلس تایمز از شناختهشدهترین آنها هستند، اما در همین نشریات دو تا پنج صفحه از نزدیک به صد صفحه آنها به اخبار جهان میپردازند. بیجهت نیست که رئیس کمیته روابط خارجی کنگره در زمان بوش و در اوج حمله به عراق نمیدانست در اسلام شیعه و سنی دو فرقهاند. اکثر دانشجویان من نمیدانند کاتولیکها هم مسیحی هستند، لذا کمتر کسی از این جمعیت طرفدار ترامپ اصلاً نمیدانند برجام چیست و مسئله بر سر چیست. فقط در اثر تبلیغات ترامپ میدانند امریکا با کشوری که کمتر هم میدانند کیست و کجاست قراردادی بسته که در آن سر اوبامای بیعرضه و نالایق را کلاه گذاشتهاند و با زرنگی بیلیاردها دلار پول امریکا را به جیب زدهاند، رقمی نزدیک به ۱۵۰ بیلیون دلار آن هم نقد. سپس ایران همین پول را به تروریستها داده تا امریکا و اسرائیل را نابود کنند.
مخالفت با سازمانهای جهانی: این جماعت بهطورکلی مخالف روابط بینالملل هستند و بر آناند که همه سازمانهای بینالمللی بهدنبال رابطه با امریکا هستند تا کلاه سر آن بگذارند و در رأس آنها سازمان ملل متحد و شعبات آن هستند. اینان، هم با پول امریکا کیف میکنند وهم موقع رأیگیری مرتباً نمکحرامی میکنند و گاه علیه امریکا موضع میگیرند و مرتب هم علیه اسرائیل مظلوم قطعنامه صادر میکنند و در این چند دهه اخیر هم مسلمانان بر این سازمانها مسلط شدهاند و بیشترین لطمات تبلیغاتی را به امریکای مسیحی و اسرائیل یهودی میزنند. بیجهت نبود که نیکی هیلی، نماینده امریکا در سازمان ملل متحد، در جریان رأیگیری برای انتقال درباره محکومکردن انتقال سفارت امریکا به اورشلیم با عصبانیت گفت اینکه نمیشود کشورها پول ما را بگیرند و مطابق میل ما رأی ندهند. به همین سبب ترامپ با زیرکی مرتباً به سازمان ملل حمله میکند. به این ترتیب جای تعجب ندارد برای این گروه بزرگ از امریکاییها خروج از برجام نهتنها مسئلهای نباشد، بلکه از این بابت ترامپ را تحسین کنند که بیشتر غم منافع امریکا را دارد تا آنکه مانند اوباما برای آنکه روشنفکر شناخته شود به این سازمانهای نمکنشناس باج بدهد.
دشمنی با اسلام: بهطورکلی دانش آنان از ادیان جهان بسیار اندک است، در حدی که وقتی از بسیاری از آنان میپرسیدم دین شما چیست میگفتد مسیحی، ولی وقتی میپرسیدم کاتولیک هستید یا پروتستان میگفتند من مسیحی هستم. بهعبارتی بیشتر آنان فکر میکنند مسیحیت هم یکی از فرقههای متفاوت پروتستان است، منتهی فرقهای انحرافی. البته بهندرت یک امریکایی حتی نام ارتدکس را شنیده است. وقتی به آنان میگویی بسیاری از کشورهای مسیحی ارتدکس هستند باور نمیکنند. کسانی از آنان هم که در چند دهه اخیر و بهدلیل انتخاب کندی درباره کاتولیکها آگاهی پیدا کردهاند معتقدند آنها مسیحی مورد قبول خدا نیستند و فرقهای ضاله و انحرافی هستند و این را موعظهگران دینیشان مرتباً میگویند. با این سطح آگاهی طبیعی است که آنان از اسلام کمتر بدانند و لذا بهآسانی ضد اسلام شوند.
در موقع نوشتن قانون اساسی امریکا هریک از ۱۳ ایالت، دین رسمی داشت که یک فرقه از پروتستانها بود و دیگران از شرکت در انتخابات ممنوع بودند و در جواب کسانی که به این محدودیت غیردموکراتیک اعتراض میکردند میگفتند اگر آزاد بگذاریم، ممکن است یک کاتولیک یا حتی محمدی (اسلام را به این نام میشناختند) انتخاب شود و اساس دموکراسی مسیحی را بهخطر بیندازد؛ لذا باکمی دقت متوجه میشویم میراث نفرت جنگهای صلیبی در درون فرهنگ این جامعه جا افتاده است بیآنکه لزوماً بدانند از چه متنفرند؛ مانند نفرتی که صفویه از اهل تسنن در درون فرهنگ ما جا انداختهاند. این نفرت از اسلام در سالهای اخیر بهویژه پس از واقعه یازده سپتامبر عمومیت بیشتر یافته و این نفرت جاهلانه در میان این جماعت چنان زیاد شده که برای دفاع از دیواری که ترامپ تبلیغ کشیدنش در مرز مکزیک را میکند از بسیاری از اینان میشنویم این دیوار بسیار لازم است تا جلو مهاجرت مسلمانان تروریست و دشمن قسمخورده امریکا را بگیرد. در حالی هرکس با اندک آشنایی از منطقه میداند مسلمانان از مرز مکزیک به امریکا نمیآید و با آنکه هیچکس از این جماعت شاهدی از این مهاجرت ندارد، ولی بر اثر تبلیغات ضد اسلامی ترامپ این فرض تخیلی قوی و قویتر شده است و چون ایران بهعنوان یک کشور سرسخت اسلامی شناخته میشود، پس خروج از قراردادی که یک کشور مسلمان در اندیشه نابودی مسیحیت است کار قابلتحسینی است.
حمایت کامل از اسرائیل. میدانیم اسرائیل در مظلومنمایی از توانایی بسیاری برخورداراست؛ لذا بهآسانی مسئله هولوکاست را با خطر ایرانِ مسلمانِ دشمنِ مسیحیت و یهودیت در هم آمیخته و طی چندین دهه کار تبلیغاتی فشرده به این جمعیت غافل از جهان قبولانده که ایران مسلمان نقشه تسخیر فلسطین و نابودی اسرائیل را دارد و باز میدانیم این مسیحیان در دفاع از اورشلیم، از یهودیان متعصبترند تا آنجا که سرسختترین ساکنان شهرکهای تازهساز در زمین فلسطینیان هستند؛ زیرا آنان کشته شدن در راه حفظ اورشلیم از دست مسلمانان را شهادت در راه حضرت مسیح میدانند. آنان بر این باورند که مسیح زمانی دوباره به جهان برمیگردد و حکومت الهی را ایجاد میکند و دنیایی را از کفر و ظلم نجات میدهد که اورشلیم به دست یهودیان بیفتد. البته بر این باورند مسیح که میآید از یهودیان میخواهد دست از دین خود بردارند و طبق کتاب مقدس به مسیح موعود ایمان بیاورند. از یهودیان عدهای چنین میکنند وعدهای از آنان که نمیپذیرند مسیح آنان را میکشد. توجه شود مسئله آخرالزمان و بازگشت مسیح در میان اینان بسیار قویتر از امام زمان در میان ما شیعیان است و هر چندوقت یک بار جمعی به پیشبینی آمدن آخرالزمان خودکشیهای دستهجمعی میکنند و چندین فرقه آنان مرتب به در خانهها میروند و مردم را به آمدن مسیح و فرارسیدن آخر زمان هدایت میکنند. لذا با آنکه آنان بسیاریشان ضد یهود هستند و بسیاری از خاخامها خطر اینان را به یهودیان گوشزد میکنند، ولی باز حمایت از اسرائیل مانند حمایت از مکه برای مسلمانان است این حمایت چنان نقشآفرین است که نتانیاهو مدتهاست سیاست خود را بر جلب اینان حتی به قیمت از دستدان حمایت یهودیان امریکا متمرکز کرده است. ۲
از اینرو ترامپ فرصتطلبانه برای نشان دادن حمایت خود از اسرائیل، با وجود مخالفت جهانی، اورشلیم را پایتخت اسرائیل کرد و برای آنکه مسیحیان دست راستی را کاملاً راضی کند دو کشیش اوانجلیکن سرسخت را برای سخنرانی در افتتاح سفارتخانه امریکا تعیین کرد که یکی از آنان به نام رابرت جفرز به نفرت از اسلام شهره است.
رئیسجمهور گردنکلفت: امریکاییان بهطورکلی حاکم قدرتمند را دوست دارند، نه حاکمی که برای مراعات حقوق بشر از قدرتنمایی و سرکوب اجتناب کند؛ لذا کارتر را از بدترین رئیسجمهورها و ریگان را قهرمان همه تاریخ میشناسند؛ البته این امر از عوارض قدرتمند بودن است و ما هم برای نمونه نادرشاه را تجلیل میکنیم و بر قتلعام او در هند چشم میپوشیم.
در میان مسیحیان دست راستی عامل اعتقادات دینی این نظر را بسیار قویتر میکند. اینان بر آن باورند که امریکا سرزمین موعود است. وظیفه امریکاییان آن است که همه جهانیان را به دین مسیح بخوانند؛ البته اگر با تبلیغ بشود بهتر است، اما اگر لازم شد جنگ هم مجاز است. لذا آنان بهشدت از داشتن ارتش نیرومند حمایت میکنند و همیشه یکی از موادی که در رأی دادن در نظر میگیرند درجه حمایت کاندیدا از ارتش است و از همین زاویه بسیاری بهشدت مخالف اوباما بوده و هستند. ترامپ در مبارزات انتخاباتیاش بیشترین بهره را از این مسئله گرفت، حال هم مرتب از گردنکلفتی دولتش میگوید و اینکه دنیا متوجه شده دوران سستی اوباما بهسر آمده و حال کسی در کاخ سفید است که هر که به امریکا چپ نگاه کند تاوان سنگینی میپردازد. در همین رابطه است که میگوید اگر برجام را قرارداد خوبی نمیداند مجبور به قبول آن نیست و آن را پاره میکند. بعد هم نهتنها ایران را سر جایش مینشاند، بلکه به اروپا هم نشان میدهد که چارهای جز تبعیت از او ندارد. این قدرتنمایی چنان برای این جماعت سرخوشی میآورد که هر بار در سخنرانیهایش به آن اشاره میکند اینان عنان اختیار از دست میدهند و برای مدتی برایش کف میزنند و در حمایتش شعار میدهند. ضمن آنکه آنان چنان به قدرت امریکا معتقدند که فکر میکنند هر که در مقابلش بایستد بهزانو درمیآید. بیدلیل نبود که دونالد رامسفلد، وزیر دفاع دولت جرج دبلیو بوش در جنگ عراق، اروپا را مسخره کرد که پیر و فرسوده شده است.
معاملهگر بزرگ: ترامپ همیشه با غرور از دو ویژگی خود میگوید: یکی آنکه کاسب توانایی است و بهتر از هرکسی میداند چگونه بهنفع خودش معامله کند؛ دوم آنکه او برد را به هر قیمتی میخواهد. وی بهخوبی همین ویژگیها را درباره همین جماعت ۴۰ درصدی نشان داد. وی پس از آنکه دید مردم بسیاری را به خود جذب کرده، با هوش سرشار و فرصتطلبی متوجه شد که برای مبارزات انتخاباتی به سازمان مجهز و گستردهای برای مبارزات نیاز دارد. امریکا یک کشور جهانسوم نیست که یک رهبر کاریزماتیک بهتنهایی بتواند قدرت را از دست احزاب نیرومند و جاافتاده بگیرد، اما این سازمانها در اختیار دو حزب بزرگ امریکاست که وی علیه هر دو برخاسته است. وی حتی بهعنوان کاندیدای حزب جمهوریخواه از قدرت سازماندهی و بسیج حزبش نیز نمیتواند بهره چندانی بگیرد. پس باید سازمان دیگری را بیاید. این سازمان شبکه نیرومند مسیحیان دست راستی است. مجموعهای که از سال ۱۹۷۹ و تقریباً همزمان با انقلاب ایران با همه توان وارد سیاست شد. خفتهای که بیدارشدنش امریکا را غافل کرد، درست مانند بیدار شدن روحانیت در ایران. این سازمان در طول نزدیک به چهار دهه نشان داده بود از قدرت بسیج بسیاری برخوردار است. در پیروزی ریگان نقش بزرگی داشت. غفلت بوش پدر او را که قهرمان جنگ عراق بود در برابر کلینتون که نابغه بزرگ سیاست بود ناکام کرد. بوش پسر از خطای پدر آموخت و از این جماعت بهره بسیار گرفت و با اینکه از ناکامیاش در جنگ عراق بسیار ضعیف شده بود با حمایت این جمع با موفقیت غیرمنتظرهای برای بار دوم هم انتخاب شد. در حمایت از او این جمع تنها ۳.۵ میلیون نفر داوطلب بسیج کرد تا در خانه نزدیک به ۱۰۰ میلیون امریکایی را بزنند و آنان را برای حمایت از بوش بسیج کنند. ضمن آنکه رهبران دینی در کلیساها تبلیغ میکردند که اگر مسیح زنده بود به بوش رأی میداد و دادن رأی به او وظیفۀ دینی است. قدرت آنان تا بدان جا بود که سناتور مککین با وجود آنکه سیاستمدار برجسته و آگاهی بود برای جلب رضایت مسیحیان دست راستی ناچار شد سارا پیلین را به معاونت برگزیند. خانمی که بسیار عوامپسند بود، اما آگاهیاش از جهان در حدی بود که مرتب رسانهها او را مسخره میکردند؛ اما همین بیخبریاش از جهان این جماعت ناآگاه را بیشتر راضی میکرد، چون او را از جنس خودشان میدیدند. یکی از روحانیون طرفدار احمدینژاد در پاسخ ناقدان احمدینژاد که میگفتند او ماهی یک بار حمام میگیرد گفت بله به همین سبب مردم او را دوست دارند و از جنس خودشان میدانند، اما اشکال در آنجا بود که مککین که یک سیاستمدار سکولار دارای اصول بود پیوندش با خانم پیلین و مسیحیان دست راستی ممکن نشد. ترامپ با مطالعه این جمع و تاریخ عملشان بهسراغ آنان رفت و معامله سودآور و موفقی را جوش داد.
معامله بزرگ ترامپ با اوانجلیکنها: با سوابق ترامپ بهجز چند تن از سران بزرگ و معتبر مسیحیان دست راستی چون فرانکلین گراهام و جری فاول جونیور پذیرای او نبودند؛ اما آنها دیدند بخش وسیعی از نیروهای آنان با آگاهی اندکی که از جهان دارند چون او را ضد نظام موجود میدیدند طرفدارش شدهاند. گردنکلفتی که به آنان وعده بهشت میداد، جلوگیری از آمدن مهاجران که رقیب شغلی آنان هستند، امریکایی قوی که دوباره سرور جهان میشود و مانند اوباما نیست که قدرت امریکا را در قدرت نظامی آن نداند و از جنگ تا حد ممکن پرهیز کند. اوباما از واقعیت جهان میگفت و ترامپ از جهان رؤیایی و طبق معمول این جماعت از آن وعدههای شیرین بیشتر خوششان میآمد. تجربهای که ما در مقطعی از انقلاب ایران شاهدش بودیم.
او به سران اوانجلیکن گفت شما چهل سال است که نشان دادهاید قدرت بسیج فوقالعاده دارید. ریگان و بوش پدر در دور اول و بوش پسر را دو بار رئیسجمهور کردید و چند بار مقامات بسیاری را از فرماندار و نمایندگان کنگره ایالتی و فدرال و بسیاری از مقامات محلی موردنظر خود را پیروز کردید، اما درنهایت به مقاصد اصلی خود نرسیدید؛ زیرا درست است که این مقامات به شما بسیار توجه میکردند، ازجمله شما را مرتب به کاخ سفید دعوت میکردند و حتی در زمان بوش پسر کارمندان کاخ سفید در ساعت ناهارشان در جلسات آموزش کتاب مقدس شرکت میکردند و نطقهای ایشان سرشار از اصطلاحات مذهبی شده بود و فرهنگ مذهبی بر فرهنگ سکولار غالب شده بود، اما وقتی پای اجرای قوانین دینی پیش میآمد، چون سیاستمداران حرفهای و معتبر بودند خواسته اکثریت را بر خواستههای دینی ترجیح میدادند. ازجمله ریگان یک قاضی برای دادگاه عالی برگزید که موافق سقطجنین بود یا جرج دبلیو بوش با تمام اعتقاد دینیاش برخلاف باور خود همجنسگرایی را غیرقانونی نکرد یا از اسرائیل بدون قید و شرط حمایت نکرد، ازجمله کشتار غزه را تأیید نکرد یا قوانین ضد مهاجرت و ضد اسلام را به تصویب نرساند.
ترامپ اضافه میکند در مقابل من هیچ اعتبار سیاسی ندارم و در قید اعتبار اخلاقی و سیاسی امریکا در عرصه بینالمللی هم نیستم که مثلاً نگران خروج از معاهدات بینالمللی درباره آلودگی محیط و گرم شدن زمین باشم؛ لذا اگر شما مرا به کاخ سفید بفرستید هر چه بخواهید اجرا میکنم. ازجمله از داشتن هر اسلحهای با وجود این همه کشتار در داخل حمایت میکنم. مالیاتها را کم میکنم و دولت را کوچک میکنم. از مدارس خصوصی حمایت میکنم تا شما بتوانید فرزندانتان را با کمک دولت به مدارس مذهبی بفرستید و مانع آن شوید که نظام آموزشی سکولار مغز فرزندان شما را با فرضیه تکامل بهجای خلقت شستوشو دهد. نظام آموزشیای که مدعی است جهان بیلیونها سال است که بهوجود آمده و در پروسه تکامل چنین شده است درحالیکه اکثر شما معتقدید طبق گفته خداوند در کتاب مقدس جهان ۱۰ هزار سال پیش خلق شده است و لذا گرمایش زمین یک دانش دروغین است که درست شده تا جلوی توسعه هرچه بیشتر صنایع امریکا را بگیرند. مسیحیان دست راستی این معامله را بسیار شیرین دیدند، لذا از او خواستند که مایک پنس را که یک مسیحی سرسخت است و در مقام فرماندار علیه همجنسگرایی جبهه گرفته است به معاونت برگزیند. بهویژه که او سارا پیلین ناآگاه نیست، بلکه راه و رسم حکومتکردن را میشناسد. به اینسان جفتی مناسب شکل گرفت: یکی عوامفریبی که برنده شدن به هر قیمتی را میخواهد و دیگری معتقدی سرسخت که نحوه کار با کنگره و دیگر مقامات را بلد است؛ یکی پرهیاهو و مردمپسند و بدون اصول و دیگری سیاستمداری ساکت و بهقول معروف آبزیرکاه که میداند چگونه به ترامپ کمک کند تا خواستههای این جماعت برآورده کند.
قبولاندن ترامپ بدنام به مسیحیان مؤمن: اما هنوز یک مشکل اساسی بر سر راه بود و آن قبولاندن مردی که به بیاخلاقی، فساد مالی و فساد جنسی مشهور بود به پیروان مؤمن خودشان. تشویق مسیحیان که بسیاری از آنها صادقانه و با همه وجود به آموزشهای کتاب مقدس و اخلاقیاتی که تبلیغ میکند به حمایت از شخصی که بیشتر اعمالش خلاف آموزشهای دینی است. کسی که کازینودار است و برنامه ملکه زیبایی را اداره میکند و ممیزه اصلی او کسب ثروت و قدرت به هر قیمتی است تا جایی که آشکارا از دادن محاسبات مالیاش میگریزد تا دروغها و تقلبهای مالیاش برملا نشود، آن هم در کشوری که گریز از پرداخت مالیات نابخشودهترین گناه است. چنین بود که آنان با یک نظریه دینی جدید و قرائتی تازه از کتاب مقدس این مشکل را حل کردند. این نظر میگوید خداوند گاه برای خیر مردم فرد گناهکار و فاسقی را به قدرت میرساند. ازجمله بهزعم تورات، سلیمان نبی و داود نبی که یهودیان را به اوج قدرت رساندند زنباره بودند. بهزعم تورات سلیمان حرمسرای بزرگی داشت و داود که برای تصاحب زن زیبای دوستش او را به جبهه جنگ فرستاد تا کشته شود یا هرود که تلاش فراوان کرد که مسیح نوزاد را بیابد و بکشد، اما همین گناهکار بزرگ یهودیان را به قدرت بسیار رساند؛ قدرتی که آنان را در برابر رومیان دشمن یهودیان حفظ کرد. یا خلق خوانشی از مسیحیت در ایام جنگ داخلی که بردهداری را از نظر کتاب مقدس توجیه میکرد و کوکلاکسکلان را از میان مسیحیان مؤمن سفیدپوستان ایجاد کرد.
بدینسان شاهدیم که دین هر جا وارد سیاست میشود، بهجای آنکه سیاست را از آلودگی نجات دهد خود آلوده میشود و برای این آلودگی هم توجیهات دینی لازم را پیدا کند. در اسلام هم با همین توجیه ابوسفیان که دشمن سرسخت پیامبر بود تنها موقعی به اسلام گروید که پیامبر مکه را گرفته بود و او چارهای جز تسلیم نداشت، چنان وارد قدرت شد که فرزندان این دشمن اسلام حاکمان امپراتوری اسلام شدند و اولاد پیامبر و بهترین صحابه او را که بیشترین مبارزات را در راه اسلام کرده بودند به دست این فرصتطلبان کشتند یا خانهنشین کردند.
نتیجه
ترامپ بهدلیل سیاست داخلی امریکا و نافع او در این رابطه از برجام خارج شد از اینرو حاضر بهکنار آمدن با سران اروپا نشد؛ زیرا برای هر سیاستمداری که در اندیشه بردن است اصل را بر حفظ پایگاه سیاسیاش میگذارد و الا ممکن است مانند گورباچف محبوب جهان شود، ولی با آوردن کمتر از ۱ درصد آرای مردم شوروی برای همیشه از قدرت کنار گذاشته شود. عربستان و اسرائیل با درک این امر با این موج همراه شدند و در راه پیروزی ترامپ هرچه توانستند کردند و هر دو روابط نزدیکی با مسیحیان دست راستی برقرار کردند. ناآگاهی از این شرایط داخلی امریکا سبب شده ایرانیان مرتباً آنچه را رسانههای غربی به آنان تلقین کردهاند بازگو کنند که علت اصلی خروج امریکا از برجام امریکا و اسرائیلستیزی ایران و سیاست خارجی تنشآفرین و زیادهخواهی سیاسی آن و دخالت او در کشورهای همسایه است.
-۱. برای شناخت بیشتر اینان به مقالات این نویسنده تحت عنوان «مسیحیان دست راستی» به رسانهها مراجعه شود.
- واشنگتنپست ۲۲ ماه مه