بدون دیدگاه

عباس معارف و عینیت توحید

 

بخشی از سخنرانی لطف‌الله میثمی در کنگره بررسی و شناخت آثار و افکار استاد سید عباس معارف[۱]

 

در پی ملاقات با استاد سید عباس معارف، هرچه می‌گذشت احساسم نسبت به ایشان عمیق‌تر می‌شد. در رشته‌های زیادی صاحب‌نظر بودند. روزی از حنیف‌نژاد پرسیدم کادر یعنی چه؟ و او در پاسخ گفت کادر شخص همه‌جانبه‌ای است که در هر لحظه به سمت‌داری تاریخ و غلبه حق بر باطل ایمان داشته باشد و یک لحظه هم ناامید نشود. عباس معارف با وجود ضعف جسمانی همه این وجوه را داشت.

من عضو سازمانی بودم که سال‌ها مبارزه مکتبی و مسلحانه می‌کرد و میان اعضا برای فداکاری و جان‌برکفی رقابت بود. در بستر همین پروسه بود که اعضا به پرسشی رسیدند که نقش خدا در خط‌مشی، مسائل روزمره و ریزمره چیست و چگونه می‌توان مانند انبیا از خدا مدد گرفت. این گمشده ما در سال‌های ۵۳ و ۵۴ بود. هرچند توشه‌گیری‌های زیادی از قرآن داشتیم، اما این مسئله ما را متوقف کرد. سازمان هم در پی همین مسئله بود که در سال ۵۴ ضربه خورد. در تاریخ نمونه‌ای ندیدم سازمانی مبارزه مسلحانه و مکتبی بکند در مقطعی گمشده‌اش حقیقت؛ یعنی خدا باشد. در ضربه ۵۴ به سازمان مجاهدین، سازمان جای خدا را گرفت. بچه‌های سازمان‌خدابین شدند. احساس من این بود که ایشان گمشده ما گمشده عباس‌آقا هم هست. حضرت موسی وقتی به کوه طور می‌آیند، خدا به ایشان می‌گوید: «وَ أَنَا اخْتَرْتُک فَاسْتَمِعْ لِما یوحی إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَ أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکرِی»؛ من تو را انتخاب کردم و خوب گوش‌هایت را باز کن ببین به تو چه وحی می‌شود. آنگاه پیام وحی این است به‌درستی که من خدا هستم و جایگاه من خدایی کردن است و جایگاه تو بندگی کردن؛ نه تو می‌توانی خدایی کنی نه جایگاه من بندگی کردن است. مشاهده می‌کنیم تعریف وحی یک استدلال است که رابطه انسان و خدا جایگزین ندارد. احساس می‌کردم استاد معارف یک احساس مخلوقیت قوی با خداوند دارد و خضوع، خشوع، تواضع، ادب و عرفانش همه از این اصل نشأت می‌گیرد. احساس من این بود که رابطه بندنافی با هستی داشت. انسجامی که او داشت ناشی از خدای واحد بود و اینکه مابازای توحید در انسان، جامعه و تاریخ چه می‌شود. او مانند هر خداپرستی نبود که خدا را فقط عبادت کند، بلکه می‌خواست خدا را در مسائل جامعه و تاریخ وارد کند. ابتدای انقلاب انگیزه‌مند شد روی قانون کار تلاش کند. به من می‌گفت ما چند میلیون کارگر داشتیم که با خانواده‌هایشان جمعیت زیادی می‌شدند و پشتوانه و امنیت لازم را نداشتند. قانون کار باید ضمانتی برای دستیابی به حقوقشان می‌شد. در آن شرایط عده‌ای بودند که با قرائتی که از مذهب داشتند می‌گفتند حضرت شعیب موسی را اجاره کرده؛ بنابراین قوانین کار را قبول نداشتند. عده‌ای هم می‌خواستند از طریق حکم ثانویه به مستضعفین کارگر لطفی داشته باشند. می‌دانیم حکم ثانویه در شرایط اضطرار و موقتی بوده و شرایط اضطرار که از بین رفت حکم ثانویه هم پایان می‌یابد؛ بنابراین اگر بخواهیم کاری برای مستضعفین انجام دهیم، باید آن‌ها را هم‌ردیف «اکل میت» و «گوشت خوک» درآورد. نه‌تنها جامعه کشش این را نداشت، بلکه خود علما هم گفتند حکم ثانویه دارد اولیه می‌شود و این درست نیست و در مقابل آن مقاومت کردند. مرحوم امام نصف به‌علاوه یک رأی موافق نمایندگان شورای اسلامی و در پی آن دو سوم رأی موافق نمایندگان را مطرح کردند که اگر آن‌ها طرح یا لایحه‌ای را تأیید کردند، شورای نگهبان مخالفتی نکند. از جانب آموزش‌های جاری یا اجتهاد مصطلح با هر دو مخالفت شد. سپس مرحوم امام با استناد به آیه ۵ سوره قصص، ملاکی برای مصلحت مردم و نظام مطرح کردند و راه برای قانون کار و مشابه آن گشوده شد. ایشان بدین مضمون گفتند: اگر خود فقهای شورای نگهبان مصلحت مردم را تشخیص می‌دادند، به مجمع تشخیص مصلحت نیازی نبود. مهندس میرحسین موسوی سه نفر از وزرای دولتش (آقایان بهزاد نبوی، سید محمد خاتمی و سید محمد اصغری) را مأمور نوشتن قانون کار کردند که عملاً کار بر دوش استاد معارف افتاد و نقطه عطفی در تاریخ انقلاب شد. این قانون در دوره ریاست‌جمهوری آقای هاشمی تصویب شد. استاد معارف خداپرستی بود که می‌خواست عینیت توحید را در انسان، جامعه و تاریخ دنبال کند و تحقق دهد. به قانون کار رسیدند که کار ساده‌ای نبود. خدایش او را رحمت کند. پس از هفده سال دوستان آقای معارف کنگره‌ای در ۲۸ و ۲۹ آذر در خانه اندیشمندان ترتیب دادند که اساتید زیادی در رسای ایشان صحبت کردند و این بخشی از صحبت‌های من در آن کنگره بود. وفات ایشان در شب یلدا بود که این شعر را به‌یاد من آورد: «دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند/ و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند»

[۱] این مقاله در کنار مقالات سایر اساتید و دوستان استاد معارف از طرف کنگره به‌زودی چاپ و منتشر خواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط