بدون دیدگاه

فقرزدایی از طریق گسترش حضور و فعالیت شرکت‎های بزرگ در مناطق کمتر توسعه یافته

 

رضا عبدی

آیا باید از فقرزدایی پول درآورد؟۱

استراتژی‎های مبارزه با فقر پایدار، بسته به شرایط سیاسی و اجتماعی هر کشور تنظیم و اجرا می‎شوند. هم‌اکنون بیش از ۴ میلیارد نفر در قعر هرم اقتصادی زندگی می‎کنند و مخاطرات نظامی، تغییرات اقلیمی و سیاست‎های نئولیبرالی روز‎به‎روز بر میزان فقر پایدار جمعیت فقیر زمین می‎افزایند. سی. کی. پراهالاد در کتاب ثروت در جامعه قعر هرم: ریشه‌کنی فقر از طریق سودآوری ضمن بیان این نکته که صاحبان کسب‌وکارهای مختلف، می‌توانند با اختصاص بخشی از کسب‌وکار خود به طراحی کالاها و خدمات موردنیاز فقرا، طراحی شیوه‌های توزیع مناسب برای رساندن کالا و خدمات به مناطق فقیرنشین و کمتر برخوردار و نیز به‌کارگیری ایده‌هایی به‌منظور ایجاد موقعیت‌های شغلی ویژه فقرا در شرکت خود بدون آنکه از سود خود بکاهند، به فقرا کمک کنند این پرسش را پیش می‌کشد که چگونه این‎ فعالیت‎ها خلاقانه باشد تا فقر را از بین ببرد و سودآور هم باشد.

عبارت BOP[۱] یا قعر هرم، نخستین بار برای اشاره به بازار بسیار وسیعی متشکل از «فقرا» که جمعیت افراد در قعر یک هرم اقتصادی هستند با انتشار دو مقاله مطرح شد. پراهالاد با همکاری دو نویسنده دیگر مفهوم بازارهای قعر هرم را با تشویق ورود شرکت‎های بزرگ چندملیتی برای کسب سود و در عین حال کمک به کاهش فقر مطرح کرد. او همچنین بعدتر کتابی را تحت عنوان ثروت در بازارهای قعر هرم منتشر کرد و در آن به این بحث پرداخت که مشارکت شرکت‎های چندملیتی از طریق سرمایه‌داری فراگیر هم برای کسب‌وکارها و هم برای جمعیت قعر هرم سودمند است. لندن نیز با همین رویکرد می‎گوید برنامه‎های کمک‎رسانی مدل خیریه‎ای روش‎های پایداری برای کاهش یا از بین بردن فقر نیست و مکانیسم‌های مبتنی بر بازار مثل رویکرد BOP را به‌عنوان یک آلترناتیو معرفی می‎کند. به‌گفته او، از آنجا که این رویکرد درباره خلق مشترک ارزش‌افزوده است، مشارکت با گروه‎های محلی، بخشی ضروری از هر استراتژی BOP است و اینکه خلق ارزش بیشتر برای مصرف‎کنندگان به موفقیت بیشتر تجاری شرکت‎ها منجر خواهد شد.

در مراحل بعدی، زیمانیس و هارت نسل بعدی استراتژی‎های BOP را طرح کردند. از نظر آنان، اغلب رویکردهای BOP به افراد فقیر، فقط به چشم مصرف‎کننده نگاه کرده‎اند و تنها به دنبال فروش محصولات به آنان بوده‎اند. ابن دو نویسنده رویکرد اول را BOP 1 0 نامیده و BOP 2.0 را به شکل همکاری مشترکی تبیین کردند که در آن کسب‌وکارها شراکتی برابر را با جمعیت‎های محلی ایجاد می‎کند. BOP 2.0 به یک فرآیند همکاری در ابداع و ایجاد یک کسب‌وکار برای رشد درازمدت اقتصادی، ضمن پایداری فرهنگی و زیست‌محیطی نیاز دارد.

با این همه انتقادات زیادی نیز به گفتمان بازارهای قعر هرم ایراد شده است. یکی از دیدگاه‎های مشهور انتقادی را کارنانی ارائه کرد که پیش‎فرض‎های اولیه پراهالاد را مورد سؤال قرار داده و بحث می‎کند که در نظر گرفتن جمعیت‎های فقیر به‌عنوان مصرف‎کنندگان محصولات شرکت‎های چندملیتی اولاً غیراخلاقی است و ثانیاً بازارهای قعر هرم اقتصادی از آنچه پراهالاد ادعا کرده بسیار کوچک‎ترند و درنتیجه آن‎گونه که فرض شده، برای شرکت‎های خصوصی سودآور نخواهند بود. به بیان او در هر رویکردی برای کاهش فقر، لازم است که افراد فقیر به‌عنوان تولیدکننده و نیروی کار وارد شوند تا بتوانند درآمدهای خود را افزایش دهند.

آگنیهورتی در سال ۲۰۱۲ پیش‎فرض‎های پراهالاد را با مراجعه به تجربه‎های واقعی مورد بررسی قرار داد و به این نتیجه رسید که این موارد درواقع تجربیات تجاری موفقیت‎آمیزی نبوده‎اند. برخی از آن‌ها سازمان‎های مردم‎نهادی بوده‎اند که به مقوله کاهش فقر پرداخته‎اند و گروهی نیز پروژه‎های مسئولیت اجتماعی شرکت‎ها بوده‎اند و برخی دیگر اصولاً در پرداختن به مسئله فقر و جمعیت‎های فقیر شکست ‌خورده‌اند و در عوض طبقه‎های اقتصادی متوسط را هدف قرار داده‎اند. آگنیهورتی این نظر زیمانیس را تأیید می‎کند که برای مواجهه با فقر، شرکت‎های چندملیتی باید خود فقرا را به‌عنوان همکار در خلق ارزش‌افزوده از طریق پروژه‎های BOP درگیر کار کنند.

افزون بر این انتقادات اولیه درون‌گفتمانی، انتقادات جدی نیز بر کلیت این گفتمان وارد شده است. با توجه به اینکه رویکرد کسب‌وکار در بازارهای قعر هرم به هدف کاهش فقر، یک مدل مبتنی بر بازار است که شرکت‎های خصوصی را به‌طورجدی وارد بحث توسعه اجتماعی-‌اقتصادی برای فقرا می‎کند، بونسو و پوسلا در سال ۲۰۱۱ با استفاده از ایده «حکومت‎داری» فوکو این بحث را مطرح می‎کنند که استراتژی BOP با استفاده از لفاظی‎های نئولیبرال درباره آزادی انتخاب و توانمندسازی فردی، هدف حل مشکل کوچک شدن بازارهای شرکت‎های چندملیتی را دنبال می‎کند و هشدار می‎دهند که فرض ایدئولوژیک BOP در سرمایه‎داری معاصر غالباً نادیده انگاشته شده است.

پردو و همکارانش در سال ۲۰۱۷ در مقاله‎ای به تحلیل این گفتمان می‎پردازند و به بیان آنان، مسئله تنها این نیست که پارادایم BOP به شکلی پنهانی حامل ایدئولوژی غیرکارآمد و غیرصادقانه نئولیبرالیزم است، بلکه مشکل اصلی آنجاست که مدافعان و مروجان BOP این ایدئولوژی را آن‎چنان عمیقانه بدیهی فرض می‎‌کنند که گویی تنها راه‌حل طبیعی برای مقابله با مسئله فقر است. این گفتمان آن‎گونه در مباحث، غلبه یافته که امروزه عملاً کلمه «فقر» با عبارت BOP جایگزین شده و درنتیجه هر راه‌حل و رویکرد توسعه‎ای جایگزینی بر مبنای تنوع‎های فرهنگی-‌اجتماعی بلافاصله طرد می‎شود. گفتمان BOP با وجود همه ادعایی که درباره تازگی و نو بودن دارد، درواقع تنها بیانی جدید از یک تئوری آشنا اما وسیعاً سانسور شده توسعه است: مدرنیزاسیون. نویسندگان این مقاله با ارائه یک تحلیل انتقادی از گفتمان BOP مسیرهایی را شناسایی می‎کنند که از طریق BOP هژمونی سرمایه‎داری برای حذف هرگونه بدیل اقتصادی تقویت می‎شود.

زنان در محور اغلب پروژه‎های BOP قرار دارند؛ به عبارت دیگر، از زنان «جهان‌سومی» دعوت می‎شود به‎عنوان سوژه و ابژه مداخلات نئولیبرال برای مقابله با فقر وارد عمل شوند. سیدنی کالکین در ابتدای مقاله‎اش با عنوان «اختلال ناتوان‎سازی: فمینیسم، همکاری و حکمرانی خصوصی‎سازی شده جنسیت و توسعه» سؤال درخشان و ساده‎ای را طرح می‎کند: آیا باید از فقرزدایی پول درآورد؟[۲] او در این مقاله روند اقتصادی و اجتماعی پیشرفت جنبش‎های برابری جنسیتی و به‌اصطلاح «همکاری» فمینیسم با نئولیبرالیسم را مرور می‎کند و در ادامه، فرآیند و نتایج یکی از معروف‎ترین پروژه‎های BOP به نام «شتاب‎دهنده تأثیر دختران»[۳] را بررسی کرده تا به بحث درباره اینکه چرا نئولیبرالیزم به این نوع خاص از برابری علاقه‌مند است بپردازد. کالکین درنهایت نتیجه می‎گیرد علاقه و منافع نئولیبرالیزم به بحث نابرابری جنسیتی ریشه در گسترش قدرت شرکت‎های خصوصی دارد.

با در نظر گرفتن تصویر کلی ناکارآمدی و نابسندگی استراتژی‎های BOP، در سال‎های اخیر تلاش‎هایی برای حرکت به سمت BOP 3.0 به‌عنوان بک رویکرد پایدارتر افزایش یافته است. کانک و هارت در سال ۲۰۱۵ کتابی تحت عنوان قعر هرم ۳.۰: توسعه پایدار از طریق نوآوری و کارآفرینی منتشر کردند. کانک درباره کتاب می‎گوید که هدف از انتشار آن تحول کل سیستم اجتماعی-‌اقتصادی از طریق پیش بردن برنامه کسب‌وکار فراگیر است. به این منظور نیاز فوری به ارائه راه‌حل‌های مقیاس‎پذیر به‌جای پروژه‎های مشخص پایلوت است که تأثیرات بسیار محدودی ایجاد می‎کنند. نویسندگان کتاب با اشاره دسترسی گسترده امروزی به پلتفرم‎های تولید علم، حرکت از ایجاد ارزش‎افزوده مشترک در BOP 2.0 به سمت «نوآوری باز» و «خرد جمعی» را تشویق می‎کنند.

در مقاله‎ای دیگر، اشمیلوسکی و همکارانش در سال ۲۰۱۸ پس از بررسی پروژه‎های BOP اجرا شده نتیجه می‎گیرند که نه‌تنها به موفقیت‎های محدودی دست‌یافته‌اند، بلکه گاهی نیز مشکلاتی را که قرار بوده حل کنند وخیم‎تر کرده‎اند. این نویسندگان با بررسی مواردی در فیلیپین به این نتیجه می‎رسند که یک رویکرد «جماعت‎محور» که بر ساختن یک اجتماع خودمتکی متمرکز باشد هویت اصلی سازمان‎های موفق مقابله با فقر در این کشور را تشکیل می‎دهند. آنان یک مدل مفهومی جدید برای BOP 3.0، با سه بعد: درک مسائل و دغدغه‎ها، شناسایی محدودیت‎ها و مدیریت و هدایت زمان را پیشنهاد می‎دهند.

در ایران نیز سعید مدنی در کتاب جماعتگرایی؛ نظریهای برای عدالت، توسعه و مشارکت، جماعت‎محوری را تلاش نظری و عملی و راه‌حل مناسبی برای فاصله گرفتن از دنیای سراسر نابرابر و تبعیض‎آلود و گشایش چشم‎انداز امید به آینده‎ای عادلانه‎تر، دموکراتیک‎تر و برابرتر می‎داند.

او در پایان کتابش نتیجه می‎گیرد هر دو سوی چپ و راست اغلب نسبی‎گرا شده‎اند. دیگر نه دست نامرئی و بازار آزاد رنگ و حنایی دارد و نه کسی به فکر دولت اقتدارگرای سوسیالیستی است، اما در این میان نیولیبرالیسم به‌مثابه یک کلاه‎برداری منفعت‎طلبانه بر فضیلت نابرابری اصرار می‎ورزد و وعده بهبود وضعیت طبقه متوسط و فقیر را از طریق ریزش قطرات ثروت حاصل از رانت‎جویی، انحصار، سفته‎بازی و استثمار دیگران در سطح ملی و جهانی می‎دهد.

سعید مدنی جماعت‎گرایی را بدیلی می‎داند برای رهایی از این اندیشه و نظام سراسر ناعادلانه و منحط که جز تخریب محیط زیست، بیکاری مزمن و فقیرتر شدن فقرا، ارمغانی برای جامعه انسانی نداشته است.

منابع:

مدنی، سعید. جماعتگرایی؛ نظریهای برای عدالت، توسعه و مشارکت (۱۳۹۶) نشر صمدیه.

 

Agnihotri1, A. (2012). Revisiting the Debate over the Bottom of the Pyramid Market. Journal of Macromarketing.

Ana Maria Peredo, N. M. (2017). The BoP business paradigm: what it promotes and what it conceals. Oxford Development Sudies.

  1. K. Prahalad, S. L. (1999, August). Strategies for the Bottom of the Pyramid:Creating Sustainable Development.

C.K. Prahalad, A. H. (2002, September). Serving the world’s poor, profitability. Harvard Business Review.

Calkin, S. (2017). Disrupting Disempowerment: Feminism, Co-optation, and the Privatized Governance of Gender and Development. New formations.

Danielle A. Chmielewski, K. D. (2018). ‘Business Unusual’: Building BoP 3.0. Journal of Business Ethics.

Erik Simanis, S. H. (2008). The Base of the Pyramid Protocol:Toward Next Generation BOP Strategy. Cornell University.

Fernando Casado Caneque, S. L. (2015). Base of Pyramid 3.0. Greenleaf Publishing.

Karnani, A. (2006, August). Mirage at the bottom of pyramid: How the private sector can help alleviate poverty. The William Davidson Institute.

London, T. (2007, July). A Base-of-the-Pyramid Perspective on Poverty Alleviation. The William Davidson Institute.

Prahalad, C. (2005). The fortune at the bottom of pyramid. NJ: Wharton School Publishing.

Samuel K. Bonsu, P. P. (2011). Governmentality at the Base-of-the-Pyramid. Journal of Macromarketing.

 

 

[۱] Base of Pyramid

[۲] “Is there money to be made from eradicating poverty?”

[۳] Girl effect accelerator

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط