سویه اقتصادی معامله قرن
طرح اقتصادی امریکا برای فراموشی آرمان فلسطین
#بخش_هشتم
در این شماره آقای محمد احمدی در گفتوگو با چشمانداز ایران به چند مسئله مهم پیرامون طرح معامله قرن پرداخته است؛ طرح اقتصادی امریکا برای فراموشی آرمان فلسطین، اسناد اسرائیل از رابطه نزدیک با شاه و اینکه منافع اسرائیل در ایران چه بود.
کنفرانس بحرین در ۲۵ و ۲۶ ژوئن ۲۰۱۹ برای طرح موسوم به «معامله قرن» چه دستاوردی داشت؟
امریکا به نمایندگی جارد کوشنر،[۱] داماد و مشاور ارشد ترامپ، طراح این کنفرانس بود. او در افتتاحیه این نشست تأکید داشت طرحهای اقتصادی، پیشنیاز برای حل مشکل سیاسی لاینحل در این منطقه است. شبکه الجزیره و روزنامه انگلیسی گاردین تلاشهای امریکا برای آشتی بین فلسطینیها و اسرائیل از راه طرحهای توسعه اقتصادی را بررسی کردهاند.[۲]
مبلغ پیشنهادشده برای سرمایهگذاری در این طرحها بهمنظور تشویق فلسطینیها برای پذیرش طرح ترامپ ۵۰ میلیارد دلار است که احتمالاً بیشتر آن را عربستان و شیخنشینهای خلیج فارس تأمین میکنند. بر اساس این طرح، پولها باید در کرانه باختری، غزه و کشورهای همسایه که فلسطینیها در آنها آوارهاند هزینه شود تا اقتصاد آنها رشد کند. سهم کرانه باختری و غزه ۲۸ میلیارد دلار است که بیشتر آن در کنترل اسرائیل خواهد بود. سهم مصر ۹ میلیارد دلار، سهم لبنان ۶ میلیارد دلار و سهم اردن بیش از ۷ میلیارد دلار است.
محور این نشست، «توسعه اقتصادی بهعنوان مقدمهای برای راهحل پایدار مناقشه» بود، اما هیچیک از طرفین، آن را تحویل نگرفتند. مقامات فلسطینی در کرانه غربی و غزه، علاقهای به پیشنهادهای امریکا نشان ندادند و کنفرانس را تحریم کردند، حتی رسانههای اسرائیل هم این نشست را کماهمیت توصیف کردند و شوقی برای آن نشان ندادند. کشورهای همسایه اسرائیل نیز که باید در جذب این مبلغ برای نگهداری از فلسطینیها همکاری کنند، یعنی مصر، اردن و لبنان، اشتیاقی به آن نشان ندادند، حتی مقامات لبنانی گفتند پولی که قرار است طبق این طرح به آنها داده شود رشوهای بیشرمانه است. بهقول گاردین، قرار بود این کنفرانس، راهی نوین برای خروج از رنجهای مناقشه فلسطین باشد، اما طرحهای آن بیشتر مانند یک مزایده شکستخورده بود که حتی با وجود تسهیلات ارائهشده باز هم خریداری نداشت.
دورویی طراحان این نشست قابلتوجه است. طرح اقتصادی امریکا هیچ اشارهای به ریشه مشکلات اقتصادی فلسطینیها یعنی اشغال زمین و منابع آنها و محاصره اقتصادی ندارد. پیشنهادهای آن نیز تکرار دهها سال تعهدات انجامنشده یا نقضشده کشورهای ثروتمند و سازمان ملل در کمک به آوارگان فلسطینی است. امریکا و اسرائیل در همین سالهای اخیر، توافقات مالی خود با تشکیلات خودگردان را زیر پا گذاشته و حتی نهادهای مالی مرتبط را تحریم کردهاند. از سوی دیگر، هیچ توافق سیاسی که این قولها در چارچوب آن تحقق یابد، وجود ندارد. در نشست بحرین قرار بود هیچکس درباره مسائل سیاسی صحبتی نکند، چون طراحان میدانستند بحث سیاسی باعث خراب شدن زرق و برق طرحهای اقتصادی آنها خواهد شد. بهجای توافق بر سر یک فرمول سیاسی برای حل مشکل، قرار بود شرکتکنندگان این کنفرانس به دولت ترامپ اعتماد کنند که بعداً پیشنهادهای عادلانه سیاسی ارائه خواهد کرد. در منطق وساطت از نوع سابقهای که ترامپ در دلالی امور تجاری دارد، این یعنی اول با قیمتی چرب و نرم، فروشنده را راضی کن و بعد در بندها و جزپیات قرارداد، آنچه را میخواهی بنویس.
اما گاردین میگوید این خواسته را بهزحمت میتوان به کسی قبولاند، زیرا دولت فعلی امریکا بهشدت طرفدار اهداف اسرائیل است و آشکارا فلسطینیها را سرزنش میکند. بیجهت نیست که رهبران همه جناحهای فلسطینی، این نشست را تحریم کردند. بهقول گاردین همه ابتکارات کوشنر، در حمایت از منافع اسرائیل طراحی شده بودُ چون خودش بهلحاظ ایدئولوژیک با آن همسوست. کوشنر که یک صهیونیست است، اشارهای کوتاه هم به موضع سیاسی خود کرد. او گفت طرح صلح اعراب که ملک عبدالله پادشاه سعودی در هفده سال پیش ارائه کرد، قابل اجرا نیست و باید به طرح اسرائیل نزدیک شود. طرح عربستان در آن زمان، فرمولی با حمایت بینالمللی برای رسیدن به راهحل با تشکیل دو کشور بود.
اعراب فوراً دریافتند که منظور کوشنر، مخالفت با تأسیس کشور مستقل فلسطین است. خانم حنان عشراوی، استاد مسیحی فلسطینی و نماینده ساف در چند دوره پیشین مذاکرات صلح، درباره طرح کوشنر میگوید: «کاملاً از واقعیت دور افتاده. فیل در اتاق، همان موضوع اشغال است.» اشاره او به اشغال فلسطین بهعنوان مسئلهای آشکار است که حاضران در تالار کنفرانس نمیخواهند درباره آن صحبت کنند. گاردین میگوید وقتی به موضوعی اینچنین زیربنایی بیتوجهی میشود مناقشه بهجاهای پیشبینینشده خواهد کشید. امریکا در دوران ترامپ تلاش کرده جایگاه فلسطینیها را از همیشه ضعیفتر کند. مانع کمکهای انساندوستانه به آوارگان شده، دفترهای خود در کرانه باختری و غزه را تعطیل کرده، دیپلماتهای فلسطینی را از واشنگتن اخراج کرده، اقتصاد آنها را تحت فشار گذاشته و ساختارهای سیاسی آنها را از بین برده است. اگر رئیسجمهور امریکا همه اختیارات خود را به نتانیاهو میداد، آیا روندی غیر از این اتفاق میافتاد؟
آیا میتوان گفت همه اینها به نفع اسرائیل تمام میشود؟
فلسطینیها حتی اگر بخواهند در مذاکرات صلح شرکت کنند، چیزی برای معامله ندارند. نتانیاهو از این وضع خوشحال است و تصور میکند فلسطینیها مجبور به قبول همه شرایط او و ترامپ خواهند شد. او نمیتواند درک کند که سازمانهای مخالف این نوع طرحها، یعنی حماس و جهاد اسلامی از همین فشارها سود میبرند. افکار عمومی فلسطینیها بیش از هر زمان دیگری به این نتیجه رسیده، که صلح با اسرائیل معنایی ندارد.
گاردین میپرسد اگر فلسطینیها باز هم طرح معامله قرن را نپذیرند، امریکا تا کجا پیش خواهد رفت؟ آیا ترامپ همان نوع فشار اقتصادی را که بر ایران وارد میکند بر فلسطینیها نیز وارد خواهد کرد؟ آیا به روشی که در ایران دنبال میکند دنبال تغییر رژیم آنها خواهد بود؟ یا همین سکوت تأییدآمیز از اشغالگری اسرائیل توأم با توسعه شهرکسازیها را ادامه خواهد داد بدون آنکه از حقوق بشر برای فلسطینیها یا وخیم شدن اوضاع معیشتی آنها سخنی بگوید؟
همه اینها ممکن است، اما این نشانه شومی برای اسرائیل و امریکا بهعنوان شرکایی خواهد بود که هر راه صلحجویانه را به روی فلسطینیها بستهاند. فلسطینیها چیزی برای از دست دادن ندارند، اما اسرائیل در فضای پرتنش آینده، ضررهای زیادی خواهد کرد. اسرائیل با هل دادن فلسطینیها بهسوی مخالفان سرسخت خود، در حال تخریب هرگونه راه صلحآمیز برای آینده خود است.
ترامپ تلاش دارد ابعاد سیاسی طرح صلح خود را محرمانه نگه دارد، اما در موقعیتهای دیگر، مخالفت خود با کشور مستقل فلسطینی را به تبعیت از اسرائیل ابراز داشته است. از نظر سازمان آزادیبخش فلسطین، دولت ترامپ میخواهد با «سراب وفور اقتصادی» به اسارت فلسطینیها استمرار دهد. از نظر ساف، صلح بدون پایان اشغالگری و سلطه اقتصادی اسرائیل حاصل نمیشود.
بهنظر میآید روابط مخفی اسرائیل با رژیمهای عربی، از الگوی روابط اسرائیل با ایران قبل از انقلاب، پیروی میکند. این الگو چگونه بوده و چه مدارکی درباره آن در اختیار داریم؟
بهتازگی بیش از ۱۰ هزار سند محرمانه وزارت خارجه اسرائیل درباره روابط با ایران از دهه ۱۹۵۰ تا سقوط رژیم شاه، آزاد شده است. این اسناد فقط شامل روابط سیاسی و کلیاتی از همکاری امنیتی و نظامی میشود و جزئیات روابط نظامی و همکاریهای اطلاعاتی بین دو ارتش و سازمانهای جاسوسی موساد و ساواک را دربرنمیگیرد. گزیدهای از این اسناد اکنون در آرشیو دولتی اسرائیل در دسترس مراجعان است، اما در مقایسه با اسناد روابط اسرائیل با سایر کشورها، بهشدت سانسور شده است.[۳]
اسناد فارسی نهادهای ایرانی در زمینه روابط با اسرائیل در حوزههای سیاسی، امنیتی و نظامی قبلاً در ایران در برخی کتب و نشریات ازجمله کتاب ساواک و دستگاه اطلاعاتی اسرائیل را مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی در دهه ۱۳۸۰ به چاپ رسانده است، اما اسناد طرف اسرائیلی این روابط که به زبان عبری است، اخیراً آن هم به شکل محدود، در دسترس قرار گرفته است. ایتای ماک،[۴] حقوقدان اسرائیلی، بر اساس این اسناد، تاریخ نانوشته اتحاد اسرائیل با دیکتاتوری شاه ایران را بررسی میکند. ماک در زمینه حقوق بشر فعالیت میکند و اعلام کرده که هدفش جلوگیری از کمک نظامی اسرائیل به رژیمهایی است که مرتکب جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت میشوند. پرونده ایران شاهنشاهی نمونهای از این موارد است.[۵]
این اسناد نشانگر روابط گسترده و استثنایی اسرائیل با یک کشور حساس است: از یکسو، طرف مقابل یعنی ایران، یک کشور مسلمان است با همه ریسکهایی که ممکن بود برای اسرائیل داشته باشد. از سوی دیگر، بهعنوان رژیمی دیکتاتوری، روابطی راهبردی با اسرائیل داشته و نقشی محوری در حوزه سیاسی، امنیتی و اقتصادی اسرائیل ایفا میکرده است. درحالیکه روابط اسرائیل در همان دوران با بسیاری از دوستان دیگرش، در فروش سلاح به آنها برای کسب رأی موافق آنها در مجامع بینالمللی خلاصه میشد.
اسرائیل بخشی مهم و در بعضی از سالها همه نیازهای نفتی خود را از ایران میخرید. ایران هم از اسرائیل بهعنوان واسطه برای فروش نفت خود به کشورهای مسئلهدار دیگر مانند آفریقای جنوبی تحت آپارتاید استفاده میکرد. این همکاری نفتی به همکاری ایران و اسرائیل برای کنترل امنیتی مسیرهای کشتیرانی منجر میشد. مثلاً این دو علیه یک کشور مسلمان دیگر؛ یعنی مصر تحت حکومت جمال عبدالناصر همکاری داشتند تا مانع تلاشهای مکرر ناصر برای اتحاد نظامی و سیاسی اعراب شوند.
شرکتهای اسرائیلی دولتی و خصوصی در زمینههای بسیار شامل صنایع نساجی، کشاورزی، کود شیمیایی، لوازم الکتریکی، آب، گاز، ساختمان، هوانوردی، کشتیرانی، لاستیک خودرو، دندان مصنوعی بهطور گسترده در ایران فعالیت داشتند. در برخی از سالها، ایران از مهمترین بازارهای صادرات اسرائیل بود. دانشگاهیان اسرائیل نیز همکاری نسبتاً مفصلی با دانشگاهیان ایران داشتند.
با همه اینها، ایران فقط به شکل دوفاکتو اسرائیل را به رسمیت میشناخت. مارس ۱۹۵۰ یعنی کمی پیش از روی کار آمدن دولت مصدق، آغاز این رابطه بود. شاه از شناسایی رسمی اسرائیل پرهیز داشت، چون پس از وقایع سالهای تشکیل اسرائیل و جنگهای طولانی آن با مسلمانان، فضای داخلی ایران بهشدت مخالف اسرائیل و سیاست هواداری از غرب بود. همچنین ایران در سازمان ملل علیه تقسیم فلسطین رأی داده بود و در صورت شناسایی اسرائیل، جایگاه ایران نزد کشورهای عربی و مسلمان دیگر بهشدت متزلزل میشد.
این پرسش باقی میماند که پس چرا ایران سیاستی چنین دورویانه در پیش گرفت که در صورت افشای آن، با ضربه شدید داخلی و خارجی مواجه میشد. ظاهراً شاه که چنین ریسکی را قبول کرده بود، به حمایت امریکا، انگلیس و برخی محافل داخلی قدرت نیاز داشت. همانطور که بعضی از کشورهای دیگر با وجود لطمه به روابطشان با جهان اسلام، زیر نفوذ و فشار غرب، اسرائیل را به رسمیت شناختند و با آن رابطه دوستانه برقرار کردند. در آن زمان، اسرائیل هنوز توانایی لازم برای کمک به دوستان دیکتاتور خود را نداشت؛ بنابراین رابطه با اسرائیل سود خاصی برای ایران نداشت، مگر با دخالت و از طریق کشورهای غربی.
پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شاه رابطه خود با اسرائیل را توسعه داد و از ۱۳۴۰ در تلآویو، دفتر سرّی نمایندگی به راه انداخت. اسرائیل نیز دفتری دائمی و مخفی در تهران تأسیس کرد که در طی زمان، تبدیل به سفارتخانه همراه با وابسته نظامی شد. بهعلت حساسیت موضوع، نمایندگان اسرائیل معمولاً از طریق کارمندان وزارت خارجه ایران یا سایر وزارتخانههای آن با رژیم شاه تماس نمیگرفتند. اسرائیلیها بهجای مسیرهای رسمی، با گروه خاصی از سیاستمداران و افسران بهشدت وفادار به شاه ازجمله در ساواک و ارتش، با این رژیم در تماس بودند. یک رابط مستقیم اسرائیل با شاه، وزیر دربار، اسدالله علم بود.
علاوه بر اسناد فوق، خاطرات مئیر عزری،[۶] سفیر اسرائیل در تهران، نیز منبع مهمی برای شناخت نفوذ اسرائیل بین نخبگان رژیم شاه است، اما شامل مطالب حساس نمیشود. این خاطرات در سالهای اخیر در ایران نیز به چاپ رسیده است. عزری یک یهودی اصفهانی بود که در ۱۹۵۰ به اسرائیل مهاجرت کرد و از سوی آژانس یهود بهعنوان مسئول انتقال یهودیان ایران و عراق به اسرائیل منصوب شد.[۷]
عزری در سال ۱۹۵۷ از سوی نخست وزیر اسرائیل دیوید بنگوریون[۸] بهعنوان نماینده ویژه در تهران حکم گرفت. سپس از ۱۹۶۸ تا ۱۹۷۳ سفیر و فرد کلیدی برای گسترش روابط اسرائیل با ایران بود. عزری مدالهای متعدد از شاه و دولت ایران گرفت، از جمله مدال تاج که بالاترین مدال ایران بود. او در سال ۲۰۰۰ ، نوشتن خاطراتش با نام میراث کوروش را کامل کرد و آن را به عبری، فارسی و انگلیسی منتشر کرد.
دسترسی ما به همه این مدارک، تنها پس از انقلاب میسر شده است. در زمان رژیم سابق، اسرائیل تلاش داشت رابطه خود با شاه و بهویژه دخالت خود در سازمانهای امنیتی ایران و سرکوب مردم را پنهان کند. با این حال، ایرانیان متوجه ابعادی از این رابطه شده بودند. یکی از دلایل نفرت مردم از رژیم شاه که منجر به سقوط او شد، آگاهی کلی از همین رابطه و همکاری نظامی و امنیتی ارتش و ساواک با اسرائیل بود، گرچه اسناد و جزئیات همچنان محرمانه بود. در واقع، دورویی و پنهانکاری که از ابتدا در هنگام به رسمیت شناختن اسرائیل، باعث نگرانی شاه از افشای آن بود، آن قدر گسترده شد که در نهایت به مشکلی اساسی برای آن رژیم تبدیل شد.
همکاری اسرائیل با شاه چگونه بر فضای سیاسی ایران سایه میانداخت؟
مأموران اسرائیل نقش مهمی در حفظ متحد خود یعنی شاه در ایران داشتند. از دهه ۱۹۵۰ تا زمان انقلاب، اسرائیل پیگیر سرکوب مخالفان شاه در ایران بود. مأموران نظامی و امنیتی اسرائیل در ایران، مسئول آموزش ساواک و روشهای شکنجه بودند. نیز در سامان دادن به ارتش شاه برای سرکوب قیامها از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ تا زمان انقلاب نقش داشتند. جزئیات این اقدامات در اسناد آزادشده نیامده، اما سندها نشانگر توجه خاص اسرائیل به این زمینه است.
بر اساس یکی از اسناد، در ۹ سپتامبر ۱۹۶۳؛ یعنی سه ماه پس از قیام ۱۵ خرداد، مدیر بخش خاورمیانه وزارت خارجه اسرائیل نوشت تعدادی از شعارهای این تظاهرات، ضداسرائیلی بود که با تلاش دولت، این فضا به طور کامل محو شد. بهقول او: «نباید اجازه داد که روابط اسرائیل با ایران بهعنوان عاملی برای این وقایع معرفی شود.» همچنین در ۲۱ ژوئیه ۱۹۶۶ یک دیپلمات اسرائیلی در تهران به تلآویو گزارش داد که شاه و نخبگان حاکم اطمینان یافتهاند که: «هیچ خطر داخلی توسط مخالفان چپگرا متوجه رژیم نیست و نیروهای امنیتی قادر به سرکوب هر جنبش زیرزمینی یا نیروی مقاومتی هستند.»
اسرائیل تلاش شاه برای توصیف دموکراتیک از خود را نیز پیگیری میکرد. بر اساس اسناد آزادشده، شاه بهشدت متکی بر حزب حاکم «ایران نوین» بود، اما سعی داشت نوعی جناح مخالف هم درون سیستم طراحی کند. بر اساس یک سند وزارت خارجه اسرائیل به تاریخ ۲۵ نوامبر ۱۹۶۴ شاه از حزب «مردم» بهعنوان اپوزیسیون ساختگی در نظام تکحزبی خود بهره میبرد تا کاراکتری دموکراتیک برای مجلس ایران ترسیم کند. ارزیابی سفارت اسرائیل در ۸ مارس ۱۹۶۷ در زمینه اقدامات شاه برای تصویب لایحه موسوم به حمایت از خانواده این بود: «باید پذیرفت که این قانون جدید، مثالی کلاسیک از منافع یک رژیم تمامیتخواه روشنفکر است.»
اسرائیل به روابط ایران و اعراب هم حساس بود. در دیدار آبا ابن،[۹] وزیر خارجه اسرائیل و همتای ایرانیاش، عباس آرام، در ۱۹ دسامبر ۱۹۶۴ وزیر خارجه ایران با ستایش از روابط طرفین گفت ایران با هیچ کشوری چنین رابطه نزدیکی ندارد. مئیر عزری در ۵ مه ۱۹۶۵ درباره دیدارش با عباس آرام گزارش داد که آرام از بروز برخی فعالیتهای اسرائیل در ایران و لطمه آن به روابط ایران با کشورهای عربی نگران است. عزری در پاسخ به وزیر خارجه ایران گفت «با وجود تلاشهای ایران، ما باور نداریم که اعراب هرگز با ایران دوستی کنند. دوستی اسرائیل و ایران، ما را ملزم میکند که آنچه درباره اقدامات اعراب علیه منافع بسیار حیاتی ایران میدانیم، به ایران یادآوری کنیم.» در همین راستا، کارشناسان اسرائیلی در نظام تبلیغاتی ایران علیه ناصر کار میکردند.
در ۲۳ فوریه ۱۹۶۶ مدیر بخش خاورمیانه در وزارت خارجه اسرائیل طی سندی نوشت: «روابط ایران و اسرائیل نوعی اتحاد مخفی نانوشته است که امتیازات متعددی را در حوزههای اقتصاد، امنیت، خاورمیانه و مبارزه با ناصریسم به اسرائیل میدهد.» بر اساس این سند، اسرائیل از طریق «بازسازی هواپیماهای مسافری و نیروی هوایی ایران، سود مالی بزرگی برده… همکاری بسیار نزدیک اطلاعاتی با بهرهگیری کامل از سرزمین ایران را به دست آورده… با همکاری نزدیک ارتشهای اسرائیل و ایران… وابستههای نظامی اسرائیل در تماس روزانه با ژنرالهای ایران هستند… خرید ایران از صنایع نظامی اسرائیل در مراحل پیشرفتهای از مذاکرات است.» اسناد آزادشده اسرائیل شامل جزئیات همکاری اسرائیل با ساواک نیست، اما اشاراتی کوتاه در آنها وجود دارد. این همکاری آن قدر حساس بوده که جزئیات آن همچنان سانسور میشود. یک دلیل آن، روشهایی است که هنوز در روابط اسرائیل با نهادهای اطلاعاتی سایر کشورهای دیکتاتوری و گروههای تروریستی کاربرد دارد.
سال ۱۹۶۷ یک سال کلیدی در تاریخ اسرائیل است که طی جنگ ششروزه در آن، اکثر اراضی فلسطینیها بهعلاوه جولان به اشغال در میآید تا بر اساس آن، اسرائیل به مرزهای کنونی خود برسد و آن را رها نکند. روابط ایران و اسرائیل در آن سال قابل توجه است. امیرعباس هویدا، نخست وزیر ایران، در ۴ ژانویه ۱۹۶۷ طی تلگرامی، از یعقوب نیمرودی،[۱۰] وابسته نظامی اسرائیل در تهران خواست تا آموزش رئیس محافظان نخستوزیری را برنامهریزی کند. نیمرودی افسر ارشد موساد در ایران و از ۱۹۵۶ تا ۱۹۷۹ نماینده نظامی و اطلاعاتی اسرائیل در رژیم شاه بود. یک ماه بعد، طبق گفته هویدا در ملاقاتش با مئیر عزری سفیر اسرائیل: «به فرمانده ژاندارمری ایران دستور خرید مسلسل یوزی را داده و بودجه لازم برای آن را نیز طبق سفارش وابسته نظامی اسرائیل در تهران اختصاص داده است.»
آیا میتوان گفت شاه در توسعهطلبی اسرائیل شریک بوده است؟
طبق یک سند، در ۱۳ آوریل ۱۹۶۷ اسحاق رابین، رئیس وقت ستاد مشترک ارتش اسرائیل، پس از گفتوگویی با شاه، از آگاهی او بر اوضاع و بهخصوص مسائل نظامی و امنیتی سخن گفت. دو ماه بعد، توسعهطلبی اسرائیل در جنگ ششروزه با اشغال قدس، کرانه باختری، غزه، جولان و سینا به نتیجه رسید.
سفیر اسرائیل در ۲۹ آگوست ۱۹۶۷ طی سندی میگوید: «ما روابطی نزدیک، دوستانه و عملیاتی بین ارتش و نهادهای امنیتی اسرائیل با همتایان ایرانی آنها برقرار کردهایم که شامل اجرای برنامهها و مأموریتهای مشترک و دارای اهمیت ملی، و دیدارهای مستمر دوجانبه بین سران نیروهای مسلح و مقامات برجسته میشود… مسائل امنیتی مختلفی که برای اسرائیل حیاتی است با همکاری نزدیک ایرانیان حل شدهاند… وابسته نظامی ما روابط گستردهای با ارتش ایران دارد… مذاکرات سطح بالا برای خرید میلیونها دلار تجهیزات اسرائیلی به انجام رساندهاند… فرماندهان ارتش و نهادهای امنیتی اسرائیل بارها با شاه دیدار داشتهاند… ارتش ایران به ارتش و نهادهای امنیتی اسرائیل بهعنوان متحد خود مینگرد… امروز سرهنگ نیمرودی، وابسته نظامی اسرائیل در محافل ارتشی یک قهرمان محسوب میشود.»
طبق یک سند اسرائیلی به تاریخ ۲۷ دسامبر ۱۹۶۷ «ایران رژیمهای عرب انقلابی را نه تنها منبعی از ملیگرایی افراطی عربی میداند بلکه بهعنوان تهدیدی برای رژیم سلطنتی خود تلقی میکند. این موضوعی مناسب و شوقبرانگیز است، نه فقط در روابط نزدیک بین نهادهای امنیتی ما و ایران، بلکه در فضای دیپلماتیک در پایتختهای غربی، بویژه ایالات متحده و بریتانیا، و حتی از لحاظ همکاری در خاورمیانه در مقابل کردها و یمنیها.»
با این حال، نزدیکان شاه که نگران علنی شدن روابط بودند، بارها به رسانههای اسرائیل اعتراض میکردند که دست از گزارش درباره روابط دو کشور بردارند. بخشی از شوق اسرائیلیها برای نشر این اخبار مربوط به فروش محصولات شرکتهای اسرائیلی بود که در آن سالها به دهها میلیون دلار میرسید. این تجهیزات شامل صنایع نظامی، هواپیمایی، مخابراتی بود. مثلاً شعبه شرکت مخابرات و الکترونیک امریکایی موتورولا[۱۱] در اسرائیل و شرکت صنایع الکتریکی و باتریسازی اسرائیلی تادیران[۱۲] بهعنوان شعبهای از یک شرکت فرانسوی از این زمره بودند. فعالیت این دو شرکت و برخی دیگر، در یک سند وزارت دارایی اسرائیل درباره ایران به تاریخ ۲۸ ژوئن ۱۹۷۳ ذکر شده است.
چرا ایران این محصولات را مستقیماً از تولیدکنندگان غربی آنها نمیخرید؟
فیلم مستند جالبی به نام «قبل از انقلاب»[۱۳] (۲۰۱۳) را دان شادور[۱۴] درباره روابط نظامی و اقتصادی اسرائیل با رژیم شاه ساخته است که به این سؤال نیز پاسخ میدهد. سازنده فیلم، فرزند یکی از هزاران مستشار اسرائیلی است که در ایران قبل از انقلاب، زندگی و برخلاف اکثر ایرانیان، با حقوق بالایی کار میکردند. بسیاری از اوقات، زمانی که ایران برای خرید از تولیدکنندگان این نوع تجهیزات در امریکا و برخی دیگر از کشورهای غربی اقدام میکرد، دولتهای آنها برای حمایت از اقتصاد و جایگاه جهانی اسرائیل، رژیم شاه را به خرید از اسرائیل ارجاع میدادند.
اسرائیل نمیتوانست رابطهای با اعراب داشته باشد، پس برای دور زدن و تضعیف اعراب، باید روابط خود را با کشورهای پیرامونی واقع در آن سوی جبهه اعراب تقویت میکرد و این شامل ایران، ترکیه و اتیوپی میشد. از سوی دیگر، اسرائیل کوچک میخواست از امکانات کشور بزرگی مثل ایران برای بازار محصولات، تأمین انرژی، تمرین نظامی و بطور کلی، گسترش نفوذ خود در منطقه بهره ببرد. به همین دلیل، امریکا از ایران میخواست که بسیاری از درخواستهای خود را برای اسرائیل بفرستد.
مقاطعهکاران اسرائیلی در حوزههای مختلف در قالب قراردادهای درازمدت برای ایران کار میکردند. مثلاً پلیس ایران برای آموزش کار با تجهیزات مخابراتی، نیروهای خود را به شعبه شرکت موتورولا در اسرائیل میفرستاد. همچنین بر اساس تلگرامی به تاریخ ۲ ژوئیه ۱۹۷۵ از سفارت اسرائیل در تهران به وزارت خارجه خود، دولت ایران خواستار آموزش کامل پلیس ایران نزد پلیس اسرائیل شد. پلیس اسرائیل نیز از تعلیمات و تجارب خود در سرکوب فلسطینیها برای آموزش به پلیس رژیم شاه استفاده میکرد.
گلدا مایر، نخست وزیر اسرائیل، در سال ۱۹۷۲ با شاه ملاقات کرد و در سندی به تاریخ ۱۹ مه آن سال گفت «شاه فکر میکند روابط و همکاری بین کشورهایی که در مقابل کمونیسم ایستادهاند، باید مستحکم شود: ایران، اسرائیل، ترکیه و اتیوپی.» اینها دقیقاً همان کشورهایی بودند که اسرائیل برای راهبرد پیرامونی خود علیه کشورهای عربی در نظر داشت. در اکتبر ۱۹۷۳ اسرائیل در جنگ رمضان غافلگیر شد و مدتی بعد، گلدا مایر سقوط کرد و اسحق رابین جایش را گرفت. این نخست وزیر جدید اسرائیل نیز به ایران رفت و بر اساس سندی به تاریخ ۸ دسامبر ۱۹۷۴ با سران سازمانهای امنیتی ایران دیدار کرد.
در دهه ۱۹۷۰ اسرائیل بار دیگر، نگران ناپایداری رژیم شاه شد. گزارش وزارت خارجه اسرائیل در ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۲ میگوید: «ناآرامی اجتماعی در میان دانشجویان و روشنفکران آشکار شده و پایداری رژیم از طریق عملیات پلیسی حفظ میشود.» در ژوئن ۱۹۷۶ سفیر وقت اسرائیل در تهران، اوری لوبرانی[۱۵] در سندی میگوید: «احساس بسیاری از ایرانیان آن است که جایگاه شاه بسرعت در حال افول است و این فرآیند قابل برگشت نیست و سرانجام به شکست او و تغییر اساسی در شکل حکومت ایران منجر خواهد شد. بسیار سخت است که زمانی را برای این امر تخمین بزنیم. طبق برآورد شخصی من که بر اساس هیچ داده عینی هم نیست، تحقق این موضوع، کم و بیش طی پنج سال آینده خواهد بود. هیچ پاسخی نداریم که چه کسی یا چه چیزی جانشین رژیم کنونی خواهد شد. عاقلانه است که بگوییم سلطنت پایان مییابد و حداقل در مرحله ابتدایی، افسران نظامی جایش را خواهند گرفت. سؤال بزرگ این است که رهبر این افراد چه کسی خواهد بود و در چه مسیری حرکت خواهد کرد… اگر حکومت شاه افول کند، عواقب وخیمی برای روابط اسرائیل و ایران خواهد داشت. بهترین وضع برای اسرائیل، رژیم فعلی شاه است.» از جمله منافع بقای شاه در نظر او، تأمین نفت اسرائیل و هزینه پروژههای امنیتی است که برای اقتصاد اسرائیل اهمیت دارد.
در سندی از ۲۸ سپتامبر ۱۹۷۸ یعنی ۶ مهر ۱۳۵۷ لوبرانی سفیر اسرائیل به وزارت خارجه خود گزارش داد که به دنبال تظاهرات عظیم علیه رژیم، با شاه ملاقات کرده و شاه همچنان مدعی است که کمونیستها پشت همه این تظاهرات هستند. شاه درباره رابطهای او در ایران پرسید و لوبرانی پاسخ داد «علاوه بر رئیس ساواک، همواره با ارتشبد طوفانیان کار میکند.» حسن طوفانیان از سال ۱۳۴۲ تا پایان حکومت پهلوی، مسئول خرید اقلام نظامی ایران بود. او مورد اعتماد و حمایت مستشاران امریکایی و کمیته نظامی پیمان سنتو بود و نقش مهمی در معاملات اسلحه ایران بازی میکرد. طوفانیان جانشین وزیر جنگ نیز بشمار میرفت و پس از انقلاب با کمک امریکا از ایران فرار کرد، زیرا اسرار زیادی از فساد در معاملات تسلیحاتی امریکا و دولت آن میدانست.
لوبرانی درباره ملاقاتش با شاه در سند فوق میگوید «شاه آدمی بهنظر میآید که به دردسر گرفتار شده. او دیگر آن مردی که میشناختیم نیست، از محیط واقعی دور افتاده و گاهی به نقطهای خیره میشود. بدون شک، او دچار کابوسی شده که به این زودی از آن خلاص نمیشود. او وحشتزده و بیاعتماد به آینده است. نگرانکنندهتر از هر چیز این است که او ظاهراً با سرنوشت خود کنار آمده و هیچ میل محکمی برای به دست گرفتن امور و تغییر آن ندارد.»
آیا اسرائیل جایگزینی هم برای شاه در نظر داشت؟
اسرائیل نمیخواست نفوذ خود در ایران را تحت هیچ شرایطی از دست بدهد. اگر قرار بود شاه سقوط کند، امید اسرائیل به جایگزینی او با یک رژیم نظامی بود. در تلگرامی به تاریخ ۳۰ دسامبر ۱۹۷۸ یعنی ۹ دی ۱۳۵۷ مدیر بخش خاورمیانه در وزارت خارجه اسرائیل نوشت بهترین گزینه برای اسرائیل این است که «ارتش با نهایت شدت وارد عمل شده و رژیمی نظامی را با دولت واقعاً نظامی مستقر کند. این میتواند به شکل کودتای نظامی توسط خود ارتش و یا با رضایت ضمنی شاه انجام شود.» همین مقام اسرائیلی، طی تلگرامی در ۸ ژانویه ۱۹۷۹ نوشت که اگر انقلابیون به قدرت برسند، روابط با اسرائیل قطع خواهد شد، اما امید میرود که ارتش حکومت آنها را ساقط کند و ایران شاهد «شکل جدیدی از ادامه حکومت فعلی و یا بهتر اینکه دارای حکومتی نظامی باشد و حضور اسرائیل با پردهپوشی بیشتری ادامه یابد.»
اسرائیلیها در آخرین روزهای رژیم سلطنتی و کمی پس از آن، بهشدت در تب و تاب بودند. در ۱۱ فوریه ۱۹۷۹ یعنی ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ دولت اسرائیل دستور تخلیه آخرین مأموران سفارت خود در تهران بویژه سفیر جدیدش، یوسف هارملین[۱۶] را صادر کرد. او از سال ۱۹۶۴ تا ۱۹۷۴ و دوباره از ۱۹۸۶ تا ۱۹۸۸ رئیس سازمان امنیت داخلی اسرائیل موسوم به شینبت[۱۷] بود و سابقه سفیری در آفریقای جنوبی را نیز داشت. شینبت مسئول سرکوب فلسطینیها و حفاظت از مقامات و مراکز حساس اسرائیل است. مأموریت چنین فردی بهعنوان سفیر اسرائیل در ایران دوران انقلاب، اهمیت امنیتی این پست را نشان میدهد.
موشه دایان[۱۸] وزیر خارجه وقت اسرائیل، در نظر داشت که با وجود تخلیه سفارت، یک نماینده را باقی بگذارد. یک سند اسرائیلی در این زمینه میگوید: «وزیر خارجه طی دستوری از مدیرکل خواست پس از تأیید موساد[۱۹] مبنی بر تخلیه افراد ما، امکان باقی گذاشتن یک نفر در پست دیپلماتیک را بررسی کند تا خط ارتباطی قطع نشود. نباید ترک آنجا رسماً اعلام شود. اگر هارملین بخواهد (رسماً) خارج شود، با توجه به سابقهاش بهعنوان رئیس شینبت، در خطر دستگیری قرار خواهد گرفت.» البته فیلم مستند و اسرائیلی «قبل از انقلاب» نشان میدهد بیشتر اسرائیلیها در ماههای آخر حکومت شاه، ایران را ترک کردند و فقط عدهای که مأموریت امنیتی و سیاسی ویژه داشتند، باقی ماندند. این عده نیز پس از ۲۲ بهمن و ترک سفارتخانه، در تهران پنهان شدند تا اینکه حدود یک هفته بعد، با گذرنامه جعلی و همکاری سفارت امریکا از ایران خارج شدند.
اسرائیل هنوز امیدوار بود با حکومت جدید رابطهای داشته باشد. بر اساس یک سند، سه روز بعد از سقوط رژیم شاهنشاهی، موشه دایان گفت: «مرحله فعلی، نهایی نشده و یک وضعیت انتقالی به دورهای جدید است. تصور میرود که نفوذ چپگرایان افراطی رشد کند و بهعلاوه، فضای مذهبی تغییر کند و بیگانههراسی توسعه یابد.» پس از انقلاب، اسرائیلیها در همکاری با امریکا و نظامیان طرفدار شاه برای طراحی کودتا به منظور سرنگونی جمهوری اسلامی نقش داشتند. لوبرانی، سفیر سابق اسرائیل در ایران، در فیلم مستندی که پس از انقلاب از او ضبط شده، میگوید که اسرائیل میتواند به کمک یک نیروی داخلی که آمادگی قتل ۱۰ هزار ایرانی را داشته باشد، نظام کنونی ایران را ساقط کند. هدف از چنین عملیاتی، آوردن رژیمی در ایران است که ادامهدهنده سیاست شاه در همراهی با اسرائیل باشد.
در روزهای پس از پیروزی انقلاب، امید موشه دایان به اختلافات داخلی در این دوران، با امید دیگر او یعنی وابستگی ایران به خارج تقویت میشد. اینها میتوانست گذرا بودن حکومت جدید ایران و بازگشت نظامیان رژیم سابق به قدرت را تسهیل کند. طبق سند فوق سه روز پس از سقوط رژیم، موشه دایان معتقد بود ایران بخصوص پس از خروج مستشاران امریکایی، باز هم به خارجیها نیاز دارد تا بتواند سلاحهای پیچیدهاش را اداره کند. البته دایان نگرانی خود از سرنوشت اقلیت یهودی در ایران را نیز ابراز کرد و گفت «باید نگران تأثیر وقایع ایران بر سایر کشورهای منطقه مثل مصر، عربستان سعودی، اردن، سودان و مراکش باشیم که همانند آن، حقوق مدنی را رعایت نمیکنند.»
همان روز، دایان با هارولد براون،[۲۰] وزیر دفاع امریکا، صحبت کرد. براون به او گفت: «ایالاتمتحده درباره آنچه بر سر شاه آمده احساس گناه نمیکند، زیرا شاه نتوانست یک طبقه از مدیران را زیر دست خود تربیت کند که برخی از مسئولیتها را بر دوش بگیرند؛ و اگر همه چیز در کشورش در دست خودش بود، پس اشتباهاتش هم فقط متعلق به خودش بود. مسئله فساد نیز وجود داشت. انقلاب در ایران در سطح تودههاست و حسی قوی از ملیگرایی وجود دارد. میتوان امید داشت ایرانیان عوامل اصلی در منافع ملی خود را درک و بر اساس آن عمل خواهند کرد.»
نگرانی اسرائیل فقط از دست دادن پایگاهش در ایران نبود، بلکه شامل ترس از پیروی تودههای مردم خاورمیانه از ایرانیان و براندازی رژیمهای آنها نیز میشد. اسرائیل از برقراری حکومت دموکراتیک و مردمی در هر کشور مسلمان، هراسی تاریخی دارد؛ زیرا از یکسو میداند که احساس ملتهای مسلمان نسبت به اسرائیل بسیار منفی است، و از سوی دیگر میداند که کنار آمدن و بستن معاهده صلح با تحمیل شرایط اسرائیل، فقط با وجود دیکتاتورها و شیوخ فاسد در کشورهای مسلمان ممکن است.
در همان روز که موشه دایان با هارولد براون تماس گرفت، دایان جلسهای با مدیرکلهای زیر دست خود برگزار کرد. مدیر تحقیقات سیاسی وزارت خارجه اسرائیل به او گفت مسئله مهم «کاراکتر اجتماعی، اقتصادی و عمومی این قیام است که ثابت کرد تودهها در خیابانها میتوانند یک رژیم مسلح به تانک، مدرنترین سلاحها و نیروی هوایی را ساقط کنند… این به عقیده من، نشانهای از خطر برای همه رژیمهای منطقه از جمله حکومتهای رادیکال است.» این پیشبینی در دهههای بعد و تا زمان ما بارها محقق شد و هر بار، اسرائیل و امریکا الگویی کمابیش شبیه دوران شاه را برای مقابله با آن دنبال کردند.
مئیر عزری، سفیر اسرائیل در ایران از ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۲
ملاقات ارتشبد حسن طوفانیان و ارتشبد بهرام آریانا (اول و دوم از چپ) با ژنرالهای اسرائیلی در مقر ارتش اسرائیل در ۱۹۷۵
نمایش کوشنر نزد شرکتکنندگان در نشست اقتصادی «معامله قرن»
پوستر نهضت جوانان فلسطینی در امریکا: معنای «معامله قرن» برای فلسطینیها چیست؟
[۱] Jared Kushner
[۲] https://www.aljazeera.com/news/2019/06/led-bahrain-workshop-palestine-latest-updates-190624092422392.html؛
[۳] https://www.archives.gov.il/en/chapter/ayatollah-ruholla-khomeinis-rise-power-iran/
[۴] Eitay Mack
[۵] https://lobelog.com/the-unwritten-history-of-israels-alliance-with-the-shahs-dictatorship/
[۶] Meir Ezri
[۷]http://gulfc.haifa.ac.il/index.php/about/about-the-benefactor
[۸] David Ben-Gurion
[۹] Abba Eban
[۱۰] Ya’akov Nimrodi
[۱۱] Motorola
[۱۲] Tadiran
[۱۳] Before the Revolution
[۱۴] Dan Shadur
[۱۵] Uri Lubrani
[۱۶] Yossef Harmelin
[۱۷] Shin Bet
[۱۸] Moshe Dayan
[۱۹] Mossad
[۲۰] Harold Brown