بهیاد دکتر علی شریعتی در چهلمین سالگرد درگذشت او
و نیز به یاد ناصر میناچی و محمد همایون در پنجاهمین سال تأسیس رسمی حسینیه ارشاد
صبا مدنی
از چیزهایی که روایتی همتای روایت پدیدآیی و حیات حسینیه ارشاد دارد، جزئی از آن، یعنی صندلیهای تالار حسینیه ارشاد است. صندلیهایی که مانند هریک از ساختههای دست انسان وجوه مختلفی دارد که ماهیت آن را میسازد: شکل و صورت، سیاق، پدیدآورنده، حامیان و کاربران.
این صندلی شکل خاصی دارد. گویی نه از تبار صندلیهای مدرن است، مانند آنهایی که به دست معمارانی مشهور در سطح جهان طراحی میشد و نه از خانواده صندلیهایی به سبک استیل و کلاسیک که شکل گرفتنشان خود پیشینهای طولانی دارد. با صندلیهای تولید کارخانه ارج، در دوره خودش نیز هیچ نسبتی ندارد. چطور میشود شکل این صندلی را توضیح داد؟
بهطور اتفاقی از اولین مطالبی که درباره این صندلیها یافتم در کتابی با عنوان آفاق حکمت در سپهر سنت بود، گفتوگوی حامد زارع با سید حسین نصر درباره مسائلی بسیار متنوع. نصر در این گفتوگو، در بخشی درباره روشنفکری دینی، گفته است:
یادم میآید یک بار برای ساختمان حسینیه از من نظر خواسته شد. من هم چون به هنر اسلامی توجه زیادی داشتم، گفتم که اگر میخواهند فضای حسینیه نزدیک به وجه غالب هنر اسلامی و فضای ایرانی درآید باید یک سلسله اصول را رعایت کنند. ازجمله اینکه در ساخت گنبد حسینیه حتماً باید از کاشیکاری اصیل ایرانی استفاده کنند.
آنها هم بدون کموکاست و با صرف هزینههای فراوان آن گنبد و ساختمان را ساختند. حتی وقتی میخواستند برای سالن حسینیه صندلی تهیه کنند، به آنها توصیه کردم که صندلیها را به سبک سنتی بسازند. آنها هم کارشناسی را که هتل عباسی را طراحی کرده بود، از اصفهان آوردند و طراحی فضای اصلی حسینیه را به او سپردند.[۱]
همچنین، در همان مصاحبه و کمی قبلتر، گفته است:
ما اصرار داشتیم که حتی مبلهای این هتل [هتل عباسی] نیز جنبه ایرانی داشته باشند. به همین سبب طرحی ریخته شد و جوان ایرانی بسیار بااستعدادی به نام ابراهیمیان که از شاگردان پیشین خود من بود، این طرح را اجرایی کرد. من او را به اصفهان فرستادم و او طراحی تمامی مبلها را به سبک ایران قدیم انجام داد. این کار بعداً در تهران نیز متداول شد. ساخت این هتل اثر بسیار مهمی در احیای هنرهای دستی و هنر سنتی در اصفهان و بعداً در تهران داشت.[۲]
بنابراین، از اولین سرنخها درباره شکل صندلیها تعبیر نصر مبنی بر سنتی بودن آن بود. منتها در همین ابتدا اشکالی وجود دارد: در ایران تا پیش از دوره قاجاریه نشستن بر صندلی مرسوم نبود، حتی در آغاز به کار مجلس شورای ملی نمایندگان بر زمین مینشستند؛ در نتیجه سنّت صندلیسازی نداشتیم که در صورتِ صندلیهایمان یک «سبک سنتی» وجود داشته باشد؛ بنابراین منظور نصر واضح نیست. فقط شاید بااحتیاط به خود اجازه دهیم و منظور او از «سنتی» را به استفاده از تکنیکهای تزئینی هنرهای سنتی چوبی در این صندلی تعبیر کنیم. ابراهیمیان، طرّاح این صندلیها، در مصاحبه با نگارنده درباره منشأ طرحهایش گفت: «از لابهلای مینیاتورهای قدیمی ایران دانهدانه الهام گرفتهام. شما اگر مینیاتورها را با دقت نگاه کنید، میزها و تختهای پادشاهی در آن هست. در [نقوش] تخت جمشید هم یک صندلی هست که داریوش رویش نشسته که وقتی نوروز میشد بار عام میداد. از همان صندلی سنگی الهام گرفتم و ساختم.»[۳] اما ابراهیمیان خود نیز طرّاحی مبلمان را نه در ایران و در سنّتی احیاناً موجود که نخست در فرانسه آموخته بود.
۲. این صندلی در زمانی معین در یک مکان مشخص قرار دارد، یعنی در دهه ۱۳۴۰ شمسی در یک حسینیه. این وجه از این صندلی نیز در همین بدو ورود به بحث سؤالبرانگیز بود: مگر در دهه ۱۳۴۰ مرسوم بود که در حسینیهها صندلی بگذارند؟ حسینیه بهطور عام «مکانی برای برگزاری مراسم مذهبی بهویژه مراسم سوگواری حسین بن علی (ع)»[۴] است. عزاداری برای امام حسین (ع) در ایران بهتناسب فرهنگ و جغرافیا بهصورتهای بسیار متنوعی برگزار میشود، اما متداولترین سینهزنی و اعمالی شبیه به آن بهصورت ایستاده است و نشستن روی زمین و شنیدن روضه و گریستن در رثای او. در این میان، صندلی نقشی نامعلوم دارد. این امر وقتی بدانیم بهطور کلی در آن زمان هنوز در مکانهای مذهبی صندلی گذاشتن امری رایج نبوده ابهام بیشتری پیدا میکند. مثلاً در همان زمان، یعنی در آغاز دهه ۱۳۴۰، مسجد تازهتأسیس شفا در محله یوسفآباد تهران، طبق تصاویر موجود از روز افتتاحیهاش صندلی نداشت. در تصویر، محمدتقی فلسفی، واعظ شناختهشده آن زمان، روی یک منبر کوتاه نشسته است و سایر حضار، چه کتوشلوار و کراوات پوشیده باشند و چه معمم، روی زمین نشستهاند. در حالی که در همان سالها در حسینیه ارشاد، حضار روی صندلیهایی رو به یک سن نشستهاند، و روی سن، یک تریبون رو به حضار قرار دارد و کسی که صحبت میکند پشت آن تریبون قرار دارد.
همچنین، وجود این صندلی در اینجا، امری خلقالساعه نبوده است. میدانیم حسینیه ارشاد، پیش از ساختهشدن بنای فعلیاش در محلی موقت برپا میشود. ناصر میناچی، از مؤسسان حسینیه ارشاد، در خاطراتش در توصیف محل موقت میگوید: «البته محل موقت با یک سالن و تعدادی صندلی، تریبون، دستگاههای صوتی و دو بخش زنانه و مردانه احداث شده بود.»[۵] بنابراین این صندلی، با قصد و برنامهای پیشینی در اینجاست، و حال، باید پرسید چرا؟
۳. اگر بدانیم چطور این صندلی به این مکان آمده، شاید آسانتر بتوان به چرایی آن پاسخ داد. با نگاهی دیگر به این صندلی، نکات بیشتری عایدمان میشود. این صندلی طراح داشته است. چوبی است و پارچه تشک آن چرمی، دستهها و پایههایش پر از جزئیات است. ساخت آن صنعتی نیست بلکه کارگاهی است، و گفتهاند در این مکان ۱۲۰۰ عدد از آن موجود است. همچنین از عمر آنها ۵۰ سال میگذرد و همچنان سالماند؛ همه این خصوصیت، حاکی از هزینهای گزاف برای تهیه آنهاست. اتفاقاً، نصر در این باره نیز صحبتهایی دارد:
در مجموع حسینیه ارشاد چه درون و چه برونش از لحاظ هنری در سطحی بسیار بالا بود و از زیبایی هنری بهرهمند بود. البته این زیبایی با صرف هزینههای گزاف به دست میآمد و مرحوم همایون در پاسخ به این پرسش که این پولها از کجا میآید، همیشه میگفت که از ثروت شخصی خودش استفاده میکند. من قصد ندارم پشت سر کسی مخصوصاً کسی که فوت کرده سخنی بگویم، ولی این ماجرا همیشه نادرست و تا حدی مشکوک به نظرم میآمد و همیشه فکر میکردم حتماً شخص یا اشخاص قدرتمند و بانفوذی پشت صحنه هستند که این هزینهها را تأمین میکنند.
مصاحبهکننده در اینجا پرسیده است: «اما شاید افراد نیکوکاری بودند که میخواستند در ثواب ساخت حسینیهای شریک شوند؟» نصر پاسخ میدهد:
شاید اینگونه بوده باشد. ولی من این مطلب را به ضرس قاطع به شما میگویم که افراد بسیار متنفذی در درون نهادهای مختلف حکومت پیشین بودند که از این نوع تفکری که مرحوم شریعتی منادی آن بود و در پی امتزاج اسلام و مارکسیسم بود، پشتیبانی میکردند و این پشتیبانی تا وقتی که ماجرای سیاهکل رخ نداده بود نیز ادامه داشت.[۶]
طبعاً در کار تحقیق نمیتوان با اتکا به یک نقلقول در مورد موضوع قضاوت کرد. از اینرو، با بسیاری از افرادی که در جریان تأسیس حسینیه بودهاند و یا بهنحوی مؤسسان را میشناختند صحبت کردم. ابراهیمیان، طراح صندلیها در این باره گفت: «آقای چایچی (استادکار نجّاری که ساخت صندلیها را انجام داده بود) مرا به آقای کریمآبادی (احتمالاً منظور ابراهیم کریمآبادی از اعضای جبهه ملی است) معرفی کردند و آقای کریمآبادی مرا به حسینیه ارشاد معرفی کرد. من همان طرح [مبلمان] ورودی کافهتریای هتل عباسی که طراحی کرده بودم را دادم.» ازجمله کسان دیگری که بهخصوص درباره مسائل مالی حسینیه ارشاد با آنان گفتوگو کردم آقایان محمد محمدی اردهالی و ناصر کلاری، دو تن از فعالان سیاسیـمدنی پیش از انقلاب بودند؛ هر دو نفر، از محمود مانیان در مقام کسی یاد کردند که در تأمین هزینههای ساخت و تأسیس حسینیه فراوان مشارکت داشت. روایت اردهالی از تهیه صندلیها قرابتها و تفاوتهایی با روایت نصر و ابراهیمیان دارد:
حاج محمود مانیان آنجا را که میخواستند بسازند، تنها کسی بود که در میان تجار بازار تهران حرکت میکرد و برای حسینیه پول جمع میکرد، در میان روشنفکران، صاحبنظران، حرکتها هر جا لنگ میماند، از کمک ایشان استفاده میکردند. کسی بود که خودش نیز قدرتش را داشت و کمک میکرد. حالا برای نمونه میگویم: ایشان رفته بود اصفهان، به این هتل شاهعباس و آنجا دیده بود که یک سالنی درست کردهاند و در آن سالن صندلیهای قشنگی گذاشتهاند. خوشش آمده بود و رفته بود پرسیده بود این صندلیها را از کجا خریدهاید. گفته بودند این یک نجاری است که ما به او سفارش دادهایم و ساخته. آدرسش را گرفته بود و رفته بود پهلویش. دعوتش کرده بود و او را آورده بود به حسینیه و برای حسینیه سفارش گرفته بود. جالب اینجا بود، با آقای میناچی نشسته بودند، مثلاً فکر کرده بودند ۸۰۰ تا صندلی احتیاج داریم. گفته بود ۸۰۰ تا صندلی بغل هم اینطوری درست میکنی، این چوبیاش را درست میکند، سوا سوا، این تشکهایش را هم میدهیم به یک نفر دیگر درست کند. حاج محمود مانیان قرارداد بسته بود یک بیعانه داده بود به نجار، گفته بود ببین آقاجان پنجاهتاپنجاهتا تو بساز، کارت نباشد، ما پولش را میدهیم و برمیداریم میبریم. حالا میآمد در بازار تهران، میرفت در دکان تجار همفکر، که بیشترشان سابقه طرفداری از دکتر مصدق هم دارند؛ میگفت آقاجان ما داریم برای حسینیه ارشاد صندلی درست میکنیم. هر صندلیاش فرض کنید مثلاً دانهای ۷۰ تومان درمیآید. چند تا صندلی برایت بنویسم؟ یا میگفت ۲۰ تا یا میگفت ۱۰ تا یا میگفت ۳۰ تا بالاخره چیزی میگفت، میگفت و میآمد یادداشت میکرد، میگفت خیلی خوب، ۲۰ تا صندلی مثلاً ۲۰ تا ۷۰ تومن میشود ۱۴۰۰ تومن، بده! یکی دیگر میگفت ۵ تا مینوشت ۵ تا پولش را بده. یکی میگفت ۲ تا یکی میگفت ۱۰۰ تا. حاج محمود مانیان پول صندلیهای حسینیه ارشاد را اینطوری جمع کرد. در تمام جریانات هم همین حالت را داشت. اگر تیرآهن میخواستند بخرند، حتیالمقدور راه میافتاد در بازار، از آهنفروشها آهن میگرفت و از سایرین کمک میگرفت. حاج همایون سرمایهاش را آورد اینجا، اما شما فکر نکنید فقط سرمایه حاج همایون بود. حاج همایون کلید زد. واقعاً امثال حاج محمود مانیان در جمعآوری هزینهها و ساخت، خیلی نقش داشتند، خدا رحمتش کند![۷]
حسین مهدیان، از کسانی که در گفتوگوها با عنوان فردِ مطلع درباره تأسیس حسینیه ارشاد بارها نامش گذشت نیز در نامهای از خودش درباره حسینیه ارشاد که در اختیارم گذاشت تصریح میکند که حسینیه ارشاد ابتدا با نیتی خیر تأسیس شد، اما بعد به دست نااهلان افتاد. او به لحاظ فکری البته با کسانی همچون اردهالی بسیار متفاوت است اما در توضیح آن نیت خیر اولیه نوشته بود: «حتی صندلیهایش را هر کسی به وسع خود از ۱۰ عدد تا ۵۰ و ۱۰۰ عدد بانی میشد که در مجلس امام حسین (ع) مردم آسایش و آرامش داشته باشند.»
۴. یکی دیگر از وجوه قابل بحث درباره این صندلی، شیوه استفاده از آن است. البته منطقاً نحوه استفاده از صندلی این است که روی آن بنشینند؛ اما کسانی که روی این صندلیها مینشستند، صحبتهای جالبی دربارهاش داشتند. مثلاً یک نفر گفت که این صندلیها راحت بود و گاهی روی آنها خوابش میبرد. کس دیگری گفت که دسته پهن آنها از این جهت که میشد کاغذ روی آنها گذاشت و یادداشت برداشت بسیار خوب بود، اما مهمترین نکتهای که بیشتر این افراد گفتند، این بود که اصلاً چندان به این صندلیها توجهی نداشتند، بلکه روی آنها مینشستند تا به سخنرانیهایی گوش دهند و بیش از همه، به سخنرانیهای علی شریعتی.
دکتر علی شریعتی، چه در دهههای ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ شمسی و چه همین حالا شخصیتی است که دوستداران و مخالفان بسیار دارد. پیش از انقلاب دوستدارانش بیش از همهکسانی بودند که روی صندلیهای حسینیه ارشاد مینشستند و سخنرانیهایش را میشنیدند. مخالفانش، از گروههای مختلفی بودند و طیفی از اتهامات را به او وارد میکردند، از تبلیغ سنیگری و وهابیگری تا دعوت به گرایش به مارکسیسم یا مبارزه چریکی. اتفاقاً، نصر در بحث درباره روشنفکری دینی، چنانکه پیشتر آوردم بهصراحت خود را در صف مخالفان شریعتی قرار میدهد و بهجای نقد طرز فکر او میگوید:
من این مطلب را به ضرس قاطع به شما میگویم که افراد بسیار متنفذی در درون نهادهای مختلف حکومت پیشین بودند که از این نوع تفکری که مرحوم شریعتی منادی آن بود و در پی امتزاج اسلام و مارکسیسم بود، پشتیبانی میکردند و این پشتیبانی تا وقتیکه ماجرای سیاهکل رخ نداده بود نیز ادامه داشت.[۸]
چنین اتهاماتی، پیش از انقلاب، گریبانگیر صندلیهای حسینیه ارشاد نیز شد. در آذرماه سال ۱۳۵۰، در تالار بزرگ حسینیه ارشاد، جلسهای برای پاسخ به اتهامات و انتقادات برگزار شد. در بخشی از آن جلسه بحث صندلیها نیز به میان آمد:
– امیرپور [گرداننده جلسه]: یک سؤالی است که اگر بنده اسم سؤالکننده را پای ورقه میدیدم، نمیخواندم برای اینکه واقعاً این سؤال دیگر خیلی مسخره است ولی چون اسم ندارد، بنده این سؤال را میخوانم که آقایان بدانند که ما در چه جوی هستیم و چه مسائلی برای مردم اینقدر در هنگامه امروز مهم است.
از آقای بلاغی بنده خواهش میکنم که اگر مصلحت میدانید جنابعالی این سؤال را پاسخ بفرمایید.
نوشتهاند: «کسی که میگوید حسینیه ارشاد گرایشی به سنیگری دارد، بیشتر از آنکه به حرف شما نظر داشته باشد، منظورش اعمال شماست»
خوب تا اینجا ممکن است مطلبی باشد، مثلاً کسی را دیده از آقایان در «حسینیه ارشاد» که لابد دستبسته نماز میخواند یا یک کاری سنیمآبانه کرده است، حالا اعمال را توضیح میدهند: «این صندلیها و این تزئینات»!
– صدر بلاغی: خوب آقا اینها باید تشبه به کفار باشد مربوط به سنی نیست، کفار روی صندلی مینشینند.
– امیرپور [ادامه انتقاد را میخواند]: «دور و برتان نگاه کنید و اینجا را با مسجد پیغمبر مقایسه کنید؟ بعد مسجد پیغمبر را با مسجدی که بعداً ساخته شد، مسجد شام…»
– بلاغی: لابد آن را هم حسینیه ارشاد ساخته، چون مسجد شام مورد تخطئه است اینجا.
– امیرپور [ادامه انتقاد را میخواند]: «خودتان به نتیجه خواهید رسید و استدلالی که برای توجیه این تشریفات یعنی این صندلی و مبل و کاشیکاری میکنند، این است که بدون صندلی اتوی شلوار مستمعین خراب میشود. وای بر مسلمانی که شلوار برایش از دین بهتر باشد.»
– علی شریعتی: این سؤال را باید مستمعین جواب بدهند، انتقادها کمکم سطحش بالاتر میرود! اینها دیگر مورد و ملاک و میزان از دستشان در رفته، هر چه به دهنشان آمد میپرانند! هدفشان فقط بدگفتن است، دیگر مقید نیستند که موضوع خاصی را دنبال کنند. دشمن، شکر خدا، به هذیان افتاده است. قضیه گفتوگوی علمی بره و گرگ است در قصههای «لافونتن»![۹]
۵. اتهام تبلیغ سنیگری در آن سالها اتهامی رایج علیه حسینیه ارشاد نیز بود. به نظر میآید پیوندزدن وجود صندلی در حسینیه به این امر نیز بیشتر بهانهای برای طرح همان اتهام اصلی بود. به همین علت نیز از نظر نویسنده پرسش، پاسخی که ظاهراً قبلاً درباره علت وجود صندلی بیانشده فقط توجیه است، اما اتفاقاً آن پاسخ نکته مهمی در بردارد. اگر اهمیت اتوی لباس و تقابلش با نشستن بر زمین را نشان از نوعی شیوه زندگیِ غربی یا -بهقول صدر بلاغی_ «کفار» بدانیم، دو فرضِ محتمل درباره علت وجود صندلی در حسینیه ارشاد پیش میآید: نخست اینکه صندلیها برای دعوت کسانی به حضور در مکانی مذهبی است که به آن شیوه زندگی میکنند؛ دوم اینکه دینداران بیاموزند که میشود و ایرادی ندارد به وجوهی از این شیوه زیست تن داد و همچنان در مکانهای مذهبی حضور یافت.
آنچه در عمل در حسینیه ارشاد روی داد نشان میدهد در نهایت هر دو فرض تا حدی به واقعیت نزدیک است، اما حسینیه ارشاد در آن برهه، به همت شریعتی، از این اهداف بسیار فراتر رفت و به تعبیر خود شریعتی تبدیل به یک جریان شد. از نتایج ضمنی هر دو فرض این است که ساختار فضای تالار حسینیه ارشاد تعمداً مشابه فضاهایی با تعداد زیادی صندلی، مثل کلاس درس یا سالن نمایش، است. این نکته از این لحاظ اهمیت دارد که شریعتی، در سالهای پایانی فعالیت حسینیه ارشاد پیش از انقلاب، اتفاقاً با اتکا به همین ساختارِ نمایشی و آموزشی مواجههای خلاقانهتر با فضا داشت و کارکردهای تازهای بر تالار حسینیه ارشاد افزود، مهمترین آنها برگزاری کلاسهای تاریخ ادیان و اسلامشناسی و نیز اجرای دو نمایش بود. کارکردهایی که موجب شد حسینیه ارشاد را نه با صندلیها و کاشیکاری و در و دیوار آن، که همواره با نام و یاد شریعتی بهخاطر بیاوریم.
[۱]. سید حسین نصر و حامد زارع، آفاق حکمت در سپهر سنت، ص ۲۸۸- ۲۸۹.
[۲]. همان، ص ۲۴۲- ۲۴۳.
[۳]. مهدی ابراهیمیان (طرّاح داخلی هتل عباسی اصفهان)، گفتوگو با نگارنده.
[۴]. فرهنگ سخن، ذیل حسینیه.
[۵] . ناصر میناچی، تاریخچۀ حسینیۀ ارشاد، ص ۲.
[۶]. سید حسین نصر و حامد زارع، آفاق حکمت در سپهر سنت، ص ۲۸۸- ۲۸۹.
[۷]. محمد محمدی اردهالی (از آشنایان مؤسسان حسینیۀ ارشاد)، گفتوگو با نگارنده.
[۸]. سید حسین نصر و حامد زارع، آفاق حکمت در سپهر سنت، ص ۲۸۸- ۲۸۹.
[۹]. ناصر میناچی، تاریخچۀ حسینیۀ ارشاد، ص ۵۲۹.