بدون دیدگاه

موارد تجویزِ توسل به جنگ از نظر حکیم طوس

احمد کتابی

#بخش_پایانی

چنان‌که پیش از این یادآور شدیم، فردوسی اقدامِ به جنگ را تنها در مواردی محدود و مشخص و تحت شرایط و قیودی معین مجاز می‌داند. اکنون هنگام آن است که به احصا و بررسی این موارد و شرایط پرداخته شود:

۱- موارد مشروعیت جنگ

۱-۱-دفاع از کیان و دفع دشمن

اندیشه حفظ وطن و دغدغه صیانت از سرزمین آبا و اجدادی در برابر دستبرد و تهاجم بیگانگان مشروع‌ترین و ممدوح‌ترین دلیل و انگیزه توسل به جنگ از دیدگاه فردوسی است. وی انسان‌هایی را که در مقام پاسداری از میهن و آیین، آماده فداکاری و ازخودگذشتگی‌اند، از بُن جان می‌ستاید و برای آنان، حتی اگر به جبهه مخالف و صف دشمن هم متعلق باشند، بیشترین و بالاترین منزلت و احترام را قائل است؛ ازجمله از زبان تورانیانی که برای دفاع از آب و خاک خود به مقابله با رستم برخاسته‌اند با لحنی ستایش‌آمیز و آکنده از شور میهن‌دوستی چنین می‌گوید:

همه سر به سر تن به کشتن دهیم   به آید که گیتی به دشمن دهیم

 

(شاهنامه، بر اساس نسخه مسکو، انتشارات هرمس، قطع جیبی، داستان خاقان چین، ص ۵۸۲)

باری! فردوسی گرچه مخالف جنگ و خونریزی است، ولی جنگیدن به خاطر حفظ وطن و شرف و ناموس را نه‌تنها جایز، که واجب و ضروری می‌شناسد و جان دادن در راه آن‌ها را بر مرگِ در بستر ترجیح می‌دهد:

اگر مرگ باشد مرا بی‌گمان   به آوردگه۱ به که آید زمان۲

 

(داستان کاموس کشانی، ص ۴۹۶)

در حاشیه این بحث، دریغ است نکته مهمی ناگفته گذارده شود:

در فرهنگ سیاسی امروز گاهی از «وطن‌دوستی» مفهومی آمیخته با نژادپرستی و تعصبات ملی‌گرایانه افراطی و نفرت بیجا از ملل و اقوام دیگر استنباط و یا تبلیغ می‌شود. به دیگر سخن، «حب وطن» که خصلتی بس نیکو و ممدوح است، گاهی با میهن‌پرستی افراطی و تهاجمی (شوونیسم)۳ که اندیشه‌ای یکسره باطل و غیرانسانی است، خلط می‌شود.

وطن‌دوستی فردوسی در شاهنامه، بی‌گمان، از گونه اول و عاری از هرگونه آلایش‌های نژادپرستانه و قوم‌گرایی‌های افراط‌گرایانه و متعصبانه است، احساسی است حکیمانه توأم با اعتدال و خردمندی و آکنده از عواطف انسان‎‎‎‎‎گرایانه نسبت به مطلق بنی‌آدم، آن‌گونه که در ابیات جاودانی سعدی (با مطلع: بنی‌آدم اعضای یکدیگرند) آمده است. در تأیید این مدعا بی‌مناسبت نیست ملخصی از گفته استاد فقید، دکتر محمدامین ریاحی، نقل شود:

«عشق به ایران در شاهنامه به مفهوم عشق به فرهنگ }والای{ مردم ایران و آرامش و آبادی ایران و آزادی و آسایش مردم ایران و برخورداری آن‌ها از عدالت است. نفرتی هم که در جای‌جای شاهنامه نسبت به مهاجمان مشاهده می‌شود، به خاطر تبار آن‌ها نیست؛ به خاطر آن است که بیگانه، بناحق و به‌رغم خواست مردم، به این سرزمین یورش برده است و چون با فرهنگ مردم بیگانه و از علاقه‌مندی و پشتیبانی مردم بی‌بهره است، ناگزیر با توسل به بیدادگری، خونریزی و ویران‌سازی حکم می‌راند. به تعبیری دیگر، نفرت از مهاجم به سبب تنفر از ظلم است؛ نفرت از ضحاک و افراسیاب، نشانه تنفر از افراد نیست که مظهر و نماد نفرت از مظالم و بیدادگری‌های آن‌هاست.

چگونه می‌توان فردوسی و شاهنامه را به نژادپرستی متهم کرد و حال‌آنکه کیخسرو، پادشاه آرمانی شاهنامه، نژادی تورانی دارد و مادرش فرنگیس، دختر افراسیاب، دشمن قسم‌خورده و آشتی‌ناپذیر ایران است؟ مادر «رستم»، جهان‌پهلوان ایران، دختر مهراب کابلی دیوزاد است که تبارش به ضحاک تازی می‌رسد.

نکته شایان تأمل دیگر این است که فردوسی هر جا در میان اقوام بیگانه صفات شایسته و خصایل پسندیدنی از قبیل نیکی، خردمندی و دانایی می‌یابد، از بیان و تحسین آن‌ها فروگذاری نمی‌کند. نمونه بارزش توصیفی است که از پیران‌ویسه کرده است که از تورانیان و سپهسالار دشمن است.

باری! شاهنامه همان‌گونه که به کاوه و رستم و سهراب و سیاوش و اسفندیار و فریدون و کیخسرو و گودرز ایرانی‌تبار عنایت و علاقه‌مندی دارد، با اغریرث و جریره و پیران‎ویسه تورانی‎تبار نیز احساس همدلی می‌کند».۴

۱-۲-حفظ نام و ننگ

از دیگر انگیزه‌های مشروع و ممدوحِ توسل به جنگ در شاهنامه، دفاع از نام و حفظ شرافت و حیثیت فردی و جمعی است. پهلوانان و جنگ‌آوران ایران‌زمین ترجیح می‌دهند در صحنه‌های نبرد جان دهند تا شرف و حیثیت آن‌ها پایمال ترک‌تازی بیگانگان و دشمنان نشود. در تأیید این مدعا شواهد پرشماری در شاهنامه وجود دارد که به چند مورد شاخص آن‌ها اشاره می‌شود:

– رستم، جهان‌پهلوان ایرانی، تا آنجا برای حفظ شرف و نام خود اهمیت قائل است که آماده است جان خود را در این راه فدا کند:

جهان یادگارست و ما رفتنی   به گیتی نماند به‌جز مردمی
به نام نکو گر بمیرم رواست   مرا نام باید که تن مرگ راست

 

(داستان رستم و اسفندیار، ص ۱۰۲۹)

در داستان پادشاهی یزدگرد سوم، رستم فرخزاد، سردار نامی ایران، در پاسخ به مغیره بن شعبه که بدو پیشنهاد تسلیم می‌کند، چنین می‌گوید:

بگویش که در جنگ مردن به نام           به از زنده، دشمن بدو شادکام

(پادشاهی یزدگرد، ص ۱۸۶۹)

۱-۳-مقابله با شر

«شرستیزی» ازجمله انگیزه‌های مشروع جنگجویی از دیدگاه فردوسی به شمار می‌رود: نخستین نمونه از این جنگ‌ها در شاهنامه جنگ کیومرث و پسرش سیامک با اهریمن و یاران اوست. دومین جنگ بین هوشنگ پسر سیامک و دیو سیاه به وقوع می‌پیوندد و سومین جنگ، جنگ تهمورث با دیوان نیز عبرت‌انگیز است. مبارزات رستم با دیوهای گوناگون که در هفت‌خان رستم به‌تفصیل از آن‌ها یاد شده است، نمونه دیگری از جنگ بین نیکی و بدی است، چراکه از نظر حکیم طوس، انسان بد، درواقع مظهر دیو است. (تو مر دیو را مردم بد شناس)

۲- شرایط و محدودیت‌های جنگجویی (آداب و آیین جنگ)

از دیدگاه فردوسی، جنگ، حتی به فرض مشروع بودن، باید در چارچوب حدود، شروط و قیود خاص انجام شود. به دیگر سخن، جنگ هم، با همه بی‌قانونی‌اش، تابع آداب و ترتیباتی ضروری و لازم‏الرعایه است که ذیلاً به موارد مهم آن اشاره می‌شود:

۲-۱-اجتناب از شروع به جنگ

به باور فردوسی هرگز نباید در شروع به جنگ پیش‌دستی و شتاب‌زدگی کرد. چه‌بسا که اختلافات و منازعات موجود به طرق مسالمت‌آمیز هم قابل حل‌وفصل باشد. در تأیید این مدعا هم شواهد متعددی از شاهنامه قابل‌ارائه است:

کیخسرو در نامه‌اش به فریبرز جنگ‌های شتابکارانه و غیرعادلانه طوس -سردار سپاهش- را نکوهش و از تندی و تعجیل در شروع به جنگ انتقاد می‌کند:

مکن هیچ در جنگ جُستن شتاب   ز می دور باش و مپیمای خواب

 

(گفتار اندر داستان فرود سیاوش، ص ۴۷۰)

در برخی از جنگ‌های موصوف در شاهنامه، سران لشکرهای متخاصم، قبل از آغاز درگیری، حتی‌المقدور تلاش می‌کنند منازعه را با گفت‎وگو و به شیوه‌های مسالمت‌آمیز حل‌وفصل کنند. در بعضی موارد هم به‌منظور جلوگیری از کشتار و خونریزی، به جنگ تن‌به‌تن بین دو نفر از سران یا بزرگان و یا پهلوانان دو سپاه اکتفا می‌شود، رویارویی تن‌به‌تن کیخسرو با شیده- پسر افراسیاب- نمونه بارز و ‌تأمل‎برانگیزی از این رویه است که به استناد آن جنگ بین کیخسرو و افراسیاب متوقف می‌شود.

در مبارزه تن‌به‌تن مزبور، سرانجام شیده کشته می‌شود، ولی کیخسرو به کالبد حریف مغلوب خود با نظر تحقیر نمی‌نگرد و دستور می‌دهد پیکر وی را با رعایت ادب و احترام به خاک بسپارند و برایش آرامگاهی شایسته خسروان بسازند:

پس از کشتنش مهربانی کنید   یکی دخمه خسروانی کنید
تنش را به مشک و عبیر و گلاب   بشویید و مغزش به کافور ناب
به گردنش بر طوق مشکین نهید   کله بر سرش عنبرآگین نهید

 

(جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب، ص ۷۶۷)

۲-۲- اجتناب از خونریزی در پی کسب پیروزی

فردوسی در جای‌جای شاهنامه سران و فرماندهانِ غالبِ در جنگ‌ها را به رعایت عدل و انصاف در حق مغلوبان فرامی‌خواند و آنان را از خشونت‌ورزی و کینه‌توزی پس از نیل به پیروزی برحذر می‌دارد و مخصوصاً بر گناه عظیم خونریزی و شوم بودن آن به‌کرات تأکید می‌ورزد و آن را به‌منزله جنگ با خداوند تلقی می‌کند؛ ازجمله از قول ایرج خطاب به برادرش تور می‌گوید:

جهان خواستی، یافتی،۵ خون مریز مکن با جهاندار یزدان ستیز

(داستان فریدون،‌ص ۶۲)

و در جایی دیگر خونریزی را، چه در حق هم‌وطنان و چه در مورد بیگانگان، کاری ناروا و شوم می‌شمارد:

تو دانی که تاراج و خون ریختن   چه با بی گنه مردم آویختن
مهانِ سرافراز دارند شوم   چه با شهرِ ایران چه با مرز روم

 

(پادشاهی شاپور ذوالاکتاف، ص ۱۲۷۱)

۲-۳-خوش‌رفتاری با شکست‌خوردگان و فراریان و امان‌دهی بدانان

در جای‌جای شاهنامه شواهدی در اثبات مدعای بالا می‌یابیم، از آن جمله است: رفتار انسانی کیخسرو که پس از غلبه بر تورانیان از سر خردمندی و بزرگواری لشکریان دشمن را، حتی درصورتی‌که بدخواه او باشند، مشمولِ عفو قرار می‌دهد و خطاب بدانان می‌گوید:

کنون بر شما گشت کردار بد   شناسد هر آن‌کس که دارد خرد
نِیَم من به خون شما شسته چنگ   نگیرم چنین کار دشوار تنگ
همه یکسره در پناه منید   اگر چند بدخواه گاه منید

 

(داستان دوازده رخ، ص ۷۳۹)

در جایی دیگر از قول سرکرده لشکر اردشیر از انتقام‌جویی و کینه‌توزی نسبت به سپاهیان شکست‌خورده و فراری انتقاد و زینهار (امان)دهی بدان‌ها را توصیه می‌کند:

چو پیروز گردی زکس خون مریز   که شد دشمن بد کنش در گریز
چو خواهد ز دشمن کسی زینهار   تو زنهارده باش و کینه مدار
چو تو پشت دشمن ببینی به چیز   مپرداز مگذر هم از جای نیز

 

(پادشاهی اردشیر، ص ۱۲۲۱)

۲-۴-رعایت حال غیرنظامیان

فردوسی حتی از اندیشه دفاع و حمایت از مردم عادی و افراد پشت جبهه و کسانی که مطلقاً دخالت یا شرکتی در جنگ ندارند نیز، غافل نیست؛ از آن جمله، از زبان کیخسرو در مقام توصیه به طوس- سردار بزرگ سپاه- چنین می‌گوید:

نیازرد باید کسی را به راه۶   چنین است آیین تخت و کلاه
کشاورز گر مردم پیشه‌ور   کسی کو به لشکر نبندد کمر
نباید که بر وی وزد باد سرد۷   مکوش ایچ جز با کسی هم‌نبرد
نباید نمودن به بی رنج رنج   که بر کس نماند سرای سپنج

 

(داستان فرود سیاوش، ص ۴۴۰)

سخن کم‌کم به درازا کشید. کلام را با نقل جمع‌بندی عالمانه‌ای به پایان می‌بریم که روانشاد دکتر محمدامین ریاحی از جنگ‌های ایرانیان ارائه کرده است:

«جنگ‌های ایرانیان در شاهنامه هیچ‌گاه به‌قصد کشورگشایی و تصرف سرزمین دیگران یا تحمیل کیش و آیین خویش یا به چنگ آوردن غنائم جنگی نیست. شاهنامه، حماسه اسکندر و چنگیز و تیمور نیست که از شرق و غرب به ایران می‌تاختند. شاهنامه حماسه ایرانیان است در دفاع از هستی ملی و پایداری در برابر هرچه اهریمنی و انیرانی۸ است. از آن گذشته، کین‌خواهی {به خاطر} کشتگان مظلوم، از علل جنگ‌هاست، چون جنگ‌های فریدون و منوچهر با سلم و تور به کین‌خواهی ایرج و جنگ‌های رستم و کیخسرو به کین‌خواهی سیاوش، اساس این است که بیداد و بدی نباید بی‎کیفر بماند.

صرف‌نظر از آنچه گفته شد نبردهای ایرانیان در شاهنامه عموماً مقرون به جوانمردی است: «تا وقتی می‌توان صلح کرد نباید دست به جنگ زد و تا دشمن حمله نکرده نباید به او حمله کرد. به دشمنی که تسلیم شد نباید آزاری برسد. هنگام پیروزی، مهربانی با اسیران، ایمن دانستن زنان و کودکان، پرهیز از ویران کردن شهرها، حرمت داشتن کشتگان دشمن، آیین کارزار است».۹■

 

پی‌نوشت:

  1. محلنبرد،میدانجنگ
  2. مرگبه‌طورطبیعیوبهزمانخودفرارسد.
  3. ایناصطلاحبرگرفتهازنامنیکولاشوونازسربازانفداییناپلئونبناپارتبودهکهنسبتبهویمراتبشیفتگیوجانبازیویژه‌ایداشتهاست.
  4. اطلاعاتسیاسی-اقتصادی،شماره ۱۹۸- ۱۹۷.
  5. فرمانرواییکهمی‌خواستیبهدستآوردی.
  6. درمسیرعبورسپاه.
  7. درمعرضبدرفتاریوآسیبقرارگیرد.
  8. مربوطبهغیرایران،غیرآریایی.
  9. اطلاعاتسیاسی- اقتصادی،شماره ۲۵۶-۲۶۰،ص ۸۳.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط