بدون دیدگاه

نظام جانشینی؛در ریاست سازمان بورس

حمیدرضا عریضی

در آخرین مقاله‌ای که درباره بورس در مجله چشم‌انداز ایران نوشتم به این موضوع اشاره کردم که دولت نباید با درخواست استعفای رئیس سازمان بورس موافقت کند، بلکه باید ابزارهای هدایت بهتر سکان این کشتی را در اختیار او قرار داده و حتی وی را به جلسات کابینه دولت دعوت کند تا بتواند موانع پیش‌روی بورس را در آنجا با ذی‌نفعان دیگر به‌درستی حل‌وفصل کند. این در حالی بود که رئیس قبلی سازمان بورس هنوز سکان هدایت آن را در دست داشت و استعفای خود را از سازمان بورس اعلام کرده بود. متأسفانه نه‌تنها دولت با استعفای او که کاربلد این رشته بود موافقت کرد، بلکه فردی را به جانشینی او گمارد که با وجود داشتن تحصیلات بالا یعنی دکترای اقتصاد از توان لازم برای هدایت سکان سازمان بورس برخوردار نبود. او محمدعلی دهقان دهنوی است که هم‌اکنون هم رئیس سازمان بورس است. دلایل این‌جانب برای نپذیرفتن استعفای رئیس سازمان بورس، آقای قالیباف اصل، در این نکته نهفته بود که او در دوران خود توانسته بود معادلات بسیار مهمی در سازمان بورس را حل‌وفصل کند. در دوران او انبوه میلیونی افراد وارد سازمان بورس شدند و ایده‌های مهمی از قبیل ارائه سهام عدالت در آن به اجرا گذاشته شده بود و با توجه به چالش‌های موجود عملکرد او در این زمینه موفق بود. سکاندار بعدی که مدیریت فعلی جریان بورس را به عهده دارد متأسفانه به‌درستی هدایت نشد و تصمیم بسیار نادرست دامنه نوسان نامتقارن اولین تصمیمی بود که او در شروع کار خود به اجرا گذاشت. این تصمیم تا به امروز با انتقادت گسترده‌ای روبه‌رو بوده است و تأثیرات بسیار منفی بر بورس داشته است که متأسفانه هرگز اصلاح نشد و بر تداوم یک تصمیم غلط پافشاری شد. با توجه به اینکه این موضوع در مقاله‌های متعددی که نگارش شده است به‌خوبی روشن شده است از پرداختن به آن در اینجا خودداری می‌کنم، اما به این مسئله اشاره می‌کنم انجام این تصمیم بر مبنای تصور نادرستی قرار داشت که انگار افراد می‌توانند با فرمول‌های معجزه‌آسایی اقتصاد را نجات بخشند و این تجارب در اختیار دانشمندان این رشته تا به حال نبوده است. این رؤیاپردازی در اندیشه مدیر بورس به حدی نادرست بود که تصور او بر این بود که با انجام این شکل نادرست از تصمیم‌گیری خواهد توانست مشکلات پیش‌آمده را رفع‌ورجوع کند. نظام سرمایه‌داری علمی است که نمی‌توان با دریافت سطحی ابزارهای آن را درک کرد. دشمنان آن و مثلاً مارکس ابتدا درک بسیار درستی از آن داشت. کارل مارکس نه‌تنها سرمایه‌داری را به فروپاشی بشارت داد، بلکه بالاترین سطح تجلیل را از سرمایه‌داری به عمل آورد که معمولاً به آن در نظام‌های توتالیتر و کمونیستی توجه چندانی نشده است. او سرمایه‌داری را بالاترین مرحله رشد تفکر اقتصادی در زمان خود تصور می‌کرد و عبور از آن را با اعتلای مراحل رشدی آن ممکن می‌دانست و توصیه نمی‌کرد هنگامی ‌که اندیشه‌های پیشرفته در زمینه سرمایه‌داری به منصه ظهور نرسیده است، از این مرحله عبور شود. جوزف شومپیتر در اثر بسیار مهم خود کمونیسم، سرمایه‌داری و کاپیتالیسم که به فارسی نیز ترجمه شده است بر این ایده مارکس تأکید بسیار کرد و نشان داد تا زمان‌های طولانی در آینده سرمایه‌داری باید به رشد و اعتلای خود ادامه دهد. ازجمله این مفاهیم بسیار مهم در نظام سرمایه‌داری بورس است که در نظام‌های سوسیالیستی نمی‌توان برای آن جایگزینی تصور کرد. بدیهی است در افکار و اندیشه‌های کسانی که به اقتصاد اسلامی می‌اندیشند ابزارهایی از نوع بورس اصولاً قابل‌تصور نیست. یکی از طرفداران نظام اقتصاد اسلامی در این اواخر نوشته بود که همه مشکلات و مصائب جامعه ما از آنجا ناشی شده است که در تلویزیون جمهوری اسلامی به مباحث نهج‌البلاغه که به بحث عدالت می‌پردازد کم‌توجهی شده است. این نگاه‌های ساده و سطحی از یاد می‌برند که جملات امیر مؤمنان مربوط به دوره‌ای در تاریخ است که هنوز سرمایه‌داری شکل نگرفته بود و با چالش‌های موجود در نظام سرمایه‌داری جهانی که در اقتصاد غالب هست هنوز مواجه نشده بودیم.

دامنه نوسان متقارن بر مبنای رویکرد شناخته‌شده‌ای قرار گرفته است که در عمل آزموده شده و در ده‌ها مقاله و اثر علمی در زمینه بورس جهات مختلف آن شناخته شده و به‌خوبی ارزیابی شده است. دامنه نوسان نامتقارن که مدیر فعلی بورس اعلام کرد بدون هیچ پیشینه تاریخی ناگهان ایده‌ای را در مقابل ایده سازمان بورس قرار داد که نه‌تنها آزموده شده نبود، بلکه هیچ مقاله توجیهی برای آن نوشته نشده بود و تنها بر مبنای رؤیاپردازی وی به‌صورت یک دستورالعمل برای بورس ارائه شد و نتایج مخرب آن اینک به‌صورت تجربه‌ای تاریخی درآمده است که افرادی که پس از این سکان هدایت بورس را در اختیار می‌گیرند باید از آن پرهیز کنند. (یادداشت اول) این بی‌توجهی به دانش و مهارت‌های مورد نیاز سبب شده است مدیریت اقتصاد ایران در شرایط سرمایه‌داری جهانی نه‌تنها از این ابزار کارآمد نتواند استفاده درستی به عمل آورد، بلکه مسئولیت اجتماعی خود را در مقابل خیل عظیمی از افرادی که سرمایه خود را در بورس قرار داده‌اند انجام ندهد و آن‌ها را با ریسک و خطر از دست دادن سرمایه خود روبه‌رو کند و در آینده نیز از بورس به‌عنوان عاملی یاد شود که سبب این مشکلات شده است. درصورتی‌که بورس می‌تواند نظام اقتصادی را شفاف کند و ارزیابی دقیق سرمایه‌ها را که در نظام سرمایه‌داری بسیار اهمیت دارد انجام دهد. این تصور که بورس می‌تواند این مشکلات را پدید آورد تصوری خطاست، به همان اندازه که تصور کنیم دولت مردم را برای ورود به بورس فریب داده است؛ درواقع ورود مردم به بورس یک پیشنهاد در زمان درست بود و مردمی که به آن پاسخ مثبت دادند توانستند در این در این زمینه کمک‌های بسیار خوبی به نظام اقتصادی کشور هم از نظر شفافیت و هم در جهت کاهش تورم انجام دهند که نیازمند بحث‌های مفصلی است که فعلاً در این مقاله نمی‌گنجد. انتقاد از بورس و یا دعوت از ورود به آن مانند دوره‌ای تاریخ است که تصور می‌شد ورود هوش مصنوعی یا رایانه‌ها و یا ربات‌ها به جهان کار۱ سبب اخراج کارکنان و کم شدن تعداد مشاغل آنان می‌شود، درصورتی‌که نه‌تنها این ابزارها مفید برای جهان کار بودند، بلکه به هیچ عنوان جایگزینی برای نیروی کار افراد نبوده و برعکس شکل کار در جهان را تغییر دادند؛ به‌گونه‌ای که کارها تخصصی‌تر، ایمن‌تر و آسان‌تر شد و انگیزه بیشتری برای کارکنان ایجاد کرد؛ بنابراین نباید ابزارها را به دلیل استفاده ناکارآمد از آن‌ها مورد سؤال قرار داد. این نوع استفاده ما از ابزارهاست که به بازنگری نیاز دارد. فنّاوری‌ها باید به‌درستی درک شوند و الزامات آن‌ها اگر درک نشود نه‌تنها کمکی به حل مشکلات پیش‌روی بشر نخواهند کرد، بلکه موانعی در مقابل آن‌ها خواهند بود. با کاهش نفت در زندگی اقتصادی مردم زمینه‌ای ایجاد شد که مدیریت‌های ناکارآمد بهتر مشخص شوند. درواقع انور خامه‌ای کسی بود که اصطلاح نفرین منابع را ابداع کرد و این ایده بعداً در زمینه علمی در پژوهش‌های اقتصادی بررسی شد. به این معنی که حضور نفت توانسته است مدیریت‌های ناکارآمد را با جبران هزینه‌ای که انجام می‌دهد از دیدها پنهان کرده و آن را بی‌اثر جلوه دهد.

موسی غنی‌نژاد در بحث مفیدی که ارائه داد به تعریف نادرست تخصیص منابع اشاره می‌کند که دو دیدگاه سرمایه‌داری و کمونیسم با توجه به وجود آنکه دو قطب مختلف هستند ممکن است دیدگاه مشترکی داشته باشند که منابع نه به‌صورت لحظه‌ای و با توجه به مناسباتی که در زمان خاصی پدیدار می‌شود، بلکه به‌صورت داده‌های از پیش موجود می‌نگرند، به‌گونه‌ای که انگار این منابع از قبل تعیین شده‌اند و تنها کاری که افراد باید انجام دهند برای مدیران در نظام‌های کمونیستی تقسیم بر مبنای یک الگوی برابر و در نظام‌های سرمایه‌داری بر مبنای بر مبنای شایستگی‌های رقابتی است. غنی‌نژاد به‌درستی تصریح می‌کند این مناسبات به‌صورت لحظه‌ای تغییر کرده و بیش از همه تحت تأثیر نوآوری‌ها و خلاقیت افرادی است که به تولید سرمایه مدد می‌رساند و بنابراین بار دیگر موضع مهم شومپیتر را که اینک با کتاب مهم او در مقابل ماست تکرار می‌کند. این درک در افراد برجسته‌ای که ایده‌های متفاوت با مارکس را دنبال کردند از قبیل ماکس وبر وجود نداشت و همه آن‌ها مفهوم انباشت سرمایه مارکس را پذیرفته بودند که تناقض درونی داشته و به سقوط نظام سرمایه‌داری منجر می‌شود و فقط سعی کردند که چارچوب زیربنایی تفکر مارکس را تفسیر کنند. مثلاً ماکس وبر درباره انباشت سرمایه به زیربنای فرهنگی و ارزشی توجه کرد و از مارکس به دلیل گرایش به زیربنای اقتصادی انتقاد کرد، درصورتی‌که امروزه رویکرد شومپیتر کارآمدی و درستی و صحت خود را نشان داده است و بورس می‌تواند به‌عنوان یک عامل مهم در این مناسبات و در شفاف ساختن این روابط، ابزار بسیار مؤثری باشد.

همان‌گونه که پیش‌تر بیان کرده‌ام مردمی که در بازار پیچیده‌ای مانند بازار سرمایه وارد می‌شوند باید دانش و آگاهی‌های لازم برای انجام محاسبات پیچیده برای سرمایه‌گذاری درست در این بازار را داشته باشد و نباید به شانس و تصادف و اتفاق بسنده کنند، بلکه باید آن را یک آوردگاهی برای محاسبات عقلانی در نظر بگیرند، اما حتی عقلانی‌ترین نوع محاسبات در میدانی که افراد نمی‌توانند هیچ تصوری از ثبات تصمیم‌گیری‌ها و محاسبات در یک فضای منطقی-عقلایی داشته باشند میسر نیست و این برخلاف آن رشد تفکر سرمایه‌داری عقلانی‌شده‌ای است که می‌خواهد از ابزار بازار سرمایه به‌درستی برای شفافیت مناسبات استفاده کنند. درواقع این بازار آن‌چنان دچار ابهام است که بر ابهام‌های موجود خود می‌افزاید و استفاده نادرست از آن به مسئله‌ای منجر شده است که مسئولیت را به‌سادگی از جانب مدیران برداشته و بر دوش ناآگاهی مردم بگذارند. اشاره‌ای که جواد ظریف به اینکه مردم خود انتخاب کرده‌اند در یک برنامه تلویزیونی بلافاصله به استدلال گوبلز۲ در فیلمی تشبیه شد که عین آن جمله را برای تصمیم‌گیری نادرست مردم آورده بود. باید توجه کنیم در این نگاه از این مسئله اصلی غفلت می‌شود که درست است که مردم انتخابی را بر مبنای اعتماد به مسئولان انجام می‌دهند، ولی نمی‌توان آن‌ها را در این اعتماد مقصر دانست، بلکه مسئولان باید برای بهبود اعتماد بکوشند که زمینه رشد سرمایه اجتماعی را فراهم می‌سازد. مشکلی که وجود دارد این است که همه تصمیم‌گیری‌های غلط مسئولان با ارجاع به ناآگاهی یا ناشایستگی‌های مردم سعی می‌شود تفسیر شود. این عیناً هم در بازار بورس و هم در تبعاتی که نظام سلامت امروزه در بحران کرونا با آن روبه‌روست دیده می‌شود. درصورتی‌که در هر دو مورد مدیران بهداشت و بورس وظیفه مهم‌تری را داشتند. مردم مسئول تصمیم‌گیری نادرست مدیری نیستند که جانشین مدیر قبلی شده و به‌صورت ناگهانی تصمیمی غیرعقلانی و بدون توجه به زمینه دانش‌ها و مهارت‌های مورد نیاز می‌گیرد. این خطا تا جایی پیش رفت که یکی از بازیگران سینما در فضای مجازی گفت ما چون همیشه مقصر هستیم در کنار یکدیگر باید بمانیم.

در مقاله قبلی نوشته بودم تصمیم‌گیری‌های نادرست فقط مربوط به مدیران بورس نیست، بلکه در همه سطوح مدیریتی است. یکی از عناصری که سبب ورود گسترده مردم در پی دعوت دولت از مردم برای پیوستن به بورس شد سابقه‌ای بود که با دستور قوه قضائیه برای جبران خساراتی که بانک‌های اعتباری زده بودند این دیدگاه را در مردم ایجاد کرده بود که درصورتی‌که در این فضا وارد شوند خسارات و زیان‌های ناشی از تصمیم‌گیری‌های نادرست آن‌ها توسط دولت جبران خواهد شد و اصطلاح مالباخته که امروزه بسیار شنیده می‌شود در پی آن مداخله قوه قضائیه آن هم یک قاضی در یکی از شهرهای استان خراسان رضوی ایجاد شده بود که سبب ابهام بیشتر در بازار سرمایه شد. به این معنی که مردم تصور درستی از محاسبات عقلانی در این فضا نداشته و بنابراین با توجه به این پیشینه اعتراضات اکنونی آن‌ها را می‌توان تفسیر کرد دلیل آن بی‌توجهی مردم به دعوت‌های دیگر دولت مثلاً برای خرید ارز در گذشته بوده است. به این ترتیب آن‌ها همواره به دعوت دولت پاسخ مثبت نداده‌اند. آن‌ها به تصور خود نگران تبعات آن به دلیل جبران شدن خسارات قبلی در بانک‌های اعتباری نبوده‌اند، اما از این اعتراض مردم باید در عین حال دفاع کرد. برای اینکه در بازار سرمایه در جهان افرادی که سرمایه خود را در این بازار می‌گذارند تریبون‌هایی دارند که می‌توانند از آن طریق به بیان دیدگاه‌های خود بپردازند. اگر مردم بخواهند به این نظام جانشینی غیر مؤثر و نادرست و نظام مدیریتی غلط اعتراض کنند چه تریبونی را در اختیار دارند؟ ما در شروع بورس در آلمان می‌بینیم که تریبون خیلی مهمی توسط ماکس وبر ایجاد شده بود که او در آن دیدگاه طرف سرمایه‌گذاران در بازار بورس را منعکس و نمایندگی می‌کرد و حتی به افرادی که در این سرمایه‌گذاری سهیم بودند آموزش‌های لازم برای سرمایه‌گذاری بهتر را انجام می‌داد. کاری که در بازار سرمایه ایران وجود ندارد و انتظار از مردم انفعال و سکوت می‌باشد که آن‌ها ناگزیر می‌شوند که صدای خاموش خود را از طریق اعتراض خیابانی به گوش مسئولان برسانند. درواقع آن‌ها مسئول ناآگاهی‌های خود می‌باشند، ولی مسئول ناآگاهی‌های مدیران در سازمان بورس نمی‌باشد این آگاهی‌ها را کمپل و کنسل (۲۰۰۳) به‌صورت زیر برشمردند:

آن‌ها دانشی را که مدیران باید برای این کار داشته باشند را به چند دسته تقسیم کردند: نخست اینکه آن‌ها باید مجهز به دانش مربوط به واقعیت‌هایی باشند که به رویدادها و فرایندها و شرایط بازار بورس مربوط می‌باشد؛ دوم آن‌ها باید دارای دانش مربوط به نقشه‌ها و اهداف دور برای نیل به اهداف بازار سرمایه باشند؛ سوم اینکه باید آن‌ها به روابط گزاره‌های منطقی که به‌صورت اگر/ آنگاه می‌باشد آگاه باشند (if/Then)؛ و چهارم آن‌ها باید آگاه به دانش یا رویه‌هایی باشند که برای رسیدن به هدف خاصی مورد نیاز است که رفتارهای شناختی-اجتماعی کسانی را که در بازار سرمایه سرمایه‌گذاری می‌کنند بتوانند بر مبنای آن نتیجه‌گیری کنند.

مدیریت کنونی بازار بورس به هیچ‌یک از این آگاهی‌ها مجهز نیست. نمونه آن روابط مربوط به گزاره‌های منطقی اگر-آنگاه می‌باشد. به این معنی که اگر دامنه نامتقارن نوسان را انتخاب می‌کند آنگاه انتخاب آنچه نتایجی را برای بازار سرمایه خواهد داشت؛ بنابراین اگر مردم باید آگاهی برای سرمایه‌گذاری داشته باشند آیا مدیران نباید این نوع آگاهی‌ها را داشته باشند. برای حل مسئله نیز کمپل و کنسل ویژگی‌های خاص برای مدیران سازمان بورس مدنظر قرار داده‌اند و همچنین آن‌ها مهارت‌های مورد نیاز برای آن‌ها را برشمردند و بر مبنای آن می‌توان شایستگی‌های فردی را که سکان سازمان بورس را در اختیار می‌گیرد تعریف کرد. به همان صورت که در جهان پژوهش‌های متعددی در این زمینه انجام شده است؛ البته نمی‌توان از آن نتایج برای جامعه خاص ایران استفاده کرد، زیرا جامعه ما به دلیل روابط بسیار پیچیده محاط بر نظام اقتصادی ازجمله روابط سیاسی و اجتماعی باید حتی شایستگی‌های بیشتری نیز مدیران داشته باشند که هیچ‌یک از این شایستگی‌ها در نظام بورس ایران مدنظر قرار نمی‌گیرد؛ بنابراین آگاهی مردم باید در زمینه آگاهی بسیار وسیع‌تر از مسئولان نظام بورس در نظر گرفته شود تا بتوان این رویکرد را به‌صورت تعادلی مطرح کرد و نه اینکه ما فقط از مردم انتظار داشتن آگاهی برای سرمایه‌گذاری داشته باشیم و از مسئولانی که قوانین حاکم بر نظام بورس را تعریف می‌کنند انتظار چنین آگاهی‌هایی را نداشته باشیم. در ایران برای مشکلاتی که در نظام مدیریتی پیش آمده است همواره یک عامل انسانی در نظر گرفته شده و این عامل انسانی همیشه ضعیف‌ترین هستند که می‌توان با مطرح کردن مسئولیت شکست برنامه‌های دولت تقصیر را به گردن آنان انداخت. این مسئله در نظام تفکر اجتماعی به‌خوبی شناخته شده و آن نکوهش قربانی دلیل آن بیشتر این هست که این قشر کمترین دسترسی به نظام‌های حقوقی و قانونی برای دفاع از خویش را دارند که در همه عرصه‌های اجتماعی دیده می‌شود. درواقع مشکل اساسی نبود یک نظام حقوقی متقارن است.

وویلیام راشاول۳ نظام جانشینی درست را نظام جانشینی مؤثر نامیده است. تفاوت نظام جانشینی مؤثر با نظام‌های جانشینی دیگر در آن است که در دوره‌ای که فردی مسئولیت و مدیریت سازمانی را بر عهده دارد هم‌زمان افرادی که قرار است در آینده به جانشینی منصوب شوند باید در این فرآیند به‌تدریج آگاهی‌های لازم یا تصمیم‌گیری‌های مورد نیاز را انجام دهند تا روزی که به آن‌ها نیاز است در جایگاه جانشین قرار گیرند. تصمیم‌گیری درباره جانشین قبلی رئیس سازمان بورس تابع این قاعده پرورش مدیر بعدی نبود. یکی از بهترین نظام‌های جانشینی نظام‌هایی است که به‌عنوان نظام‌های سایه‌ای۴ مطرح است. به این معنی که در هر موقعیتی در بازار سرمایه فردی که از او به‌عنوان جانشین نام برده می‌شود تصمیم‌گیری‌های خود را اعلام کند که در مواقعی با تصمیم‌گیری مدیر اکنونی هماهنگ و در مواردی متفاوت است و بعداً بر اساس نتایجی که بر آن تصمیم‌گیری‌ها مترتب شده است چه‌بسا حتی پیش از آنکه ضرورت برای تعیین جانشین به مرحله نهایی برسد زمینه برای تغییر بر اساس نتایج تصمیمات مدیری که در سایه است فراهم شود. این نوع تصمیم‌گیری برای جانشینی کاملاً هماهنگ با خود بازار سرمایه است. به این معنی که در هر دو آن‌ها باید شفافیت ملاک عمل باشد و نتایج تصمیم‌گیری‌های مدیری که در سایه است برای انتخاب جانشین جدید هموار شود. برای کسانی که در این عرصه تصمیم‌گیری می‌کنند باید نظام جانشینی با دقت و تمرکز بر نتایج تصمیم‌گیری مدیر در سایه عمل کند.

سؤالی که پیش می‌آید این است که هنگامی‌که یک مدیر یا به لحاظ تصمیم‌گیری یا به لحاظ نادرست در جایگاه مدیر بازار سرمایه قرار می‌گیرد، تبعات آن چه می‌تواند باشد؟ می‌تواند تصمیم‌های نادرست خود را که بر پایه رؤیاپردازی غیرمتعارف مانند کاهش دامنه نوسان نامتقارن است اصلاح کرده و بلافاصله رویکرد جدیدی را به نمایش بگذارد که از طریق مراجعه به کارشناسان متبحر و نقدهای مؤثری که از سیاست‌های او شده است مسیر را تا حدی به‌سرعت اصلاح کند. می‌تواند این رویکرد سریع به رویکردهایی که زمان بیشتری طول می‌کشند از قبیل اصلاح خود به خودی که زمان‌بر است متوسل شود که درواقع زمان طولانی مورد نیاز برای این اصلاح سبب می‌شود که سرمایه‌گذاران که از تصمیم سریع مدیر ناامید شده‌اند سرمایه خود را به مسیرهای دیگری هدایت کنند که در شرایط فعلی همه آن‌ها وارد مسیر رمزارزها شده‌اند که هم بی‌نهایت مطمئن و هم مسیری غیرتولیدی است.

مدیری که باید مانند یک شطرنج‌باز حرفه‌ای در وقت مقرر نیازهای بازار مالی را دریابد و در زمان مناسب به آن پاسخ‌های مناسب بدهد حالا به وقت‌کشی و واگذار کردن امور به حال خود و اصلاح خود به خودی قیمت‌ها چشم دارد که تبعات آن برای بازار سرمایه بی‌اندازه مهلک است. سؤالی که پیش می‌آید این است دولتی که در نظام جانشینی فرد نامناسبی را در جایگاه سکاندار بازار سرمایه نشان داده است به لحاظ اخلاقی باید چه کار بکند. نخست می‌تواند مانند مورد بانک‌های اعتباری زیان سرمایه‌گذارانی را که تاوان مدیر بد نصب‌شده توسط دولت را می‌پردازند پرداخته و آن‌ها را از تبعات تصمیم‌های نادرست خود رهایی بخشد. مشکل این تصمیم آن است که هزینه عمل نادرست دولت را همه مردم می‌پردازند و مردم که هیچ نقشی در گزینش مدیر نامناسب نداشته‌اند از ناحیه تصمیم‌های نادرست مدیر نصب‌شده متضرر می‌شوند که با اصول اخلاقی نظام سرمایه‌داری هماهنگ نیست.

ابزاری که در یک نظام سرمایه‌داری برای شفافیت‌بخشی به تصمیم‌گیری‌ها به کار رفته و در هر زمان می‌تواند نقش مؤثری در ارزیابی عملکرد شرکت‌ها و سازمان‌هایی که در بازار سرمایه حضور دارند داشته باشند، به یک ابزاری برای از بین بردن اعتماد و سرمایه اجتماعی مردم به نهادهای مجریه منجر شده است نکته اساسی آن است که این مدیران در ویژگی‌های مورد نیاز ارزیابی نمی‌گردد، امروزه ارزیابی مدیران در ویژگی‌هایی که می‌تواند نقش آن‌ها را در آینده به‌خوبی پیش‌بینی کند در کانون‌های ارزیابی انجام می‌گیرد. در ایران اما برای گمارش مدیران مؤثر هیچ‌گونه شایستگی به‌جز شرایط احراز که آن هم مدرک تحصیلی دکتری می‌باشد مدنظر قرار نمی‌گیرد. آن‌چنان تعداد دکترا در کشور افزایش یافته که فاضل نظری شاعر طنزپرداز آن‌ها را از تعداد قطرات باران و برف بیشتر دانسته است و چگونه می‌توان به چنین ملاک برای انتخاب مدیران توسل جست. مدیرانی که حتی در کارنامه اجرایی خود عملکرد مدیریتی را در سطوح پایین‌تر نداشته ناگهان سکان‌دار بالاترین مرکزی تصمیم‌گیری در مورد بورس می‌شوند. در صورتی که کارراهه یا مسیر پیشرفت شغلی باید مهارت‌های مورد نیاز آن‌ها را در هر مرحله به آن‌ها یاد داده بود. یکی از ویژگی‌هایی که سکان‌داران بورس ایران لزوماً باید دارا باشند هوش تجاری است که از این طریق بتوانند عملکرد مؤثری در بازار سرمایه داشته باشند. ابزارهای کانون ارزیابی که با ایفای نقش در سناریوهای احتمالی بازار بورس تدوین می‌شود در سایر کشورها در کانون ارزیابی برای شناسایی افراد محتمل که در این سمت می‌توانند مؤثر عمل کنند به کار رفته است.

سقراط جمله مشهوری دارد که زندگی ارزیابی نشده ارزش زیستن ندارد این جمله در مورد افراد می‌باشد که باید زندگی خود را در هر زمان مورد ارزیابی قرار دهند تا بتوانند مسیر زندگی بهتری را برای خود بسازند. کسی که در بالاترین مراتب تصمیم‌گیری و سکانداری بازار سرمایه قرار می‌گیرد به‌تبع اولاً باید ارزیابی شده و در مراحلی که در کار راهی پیشرفت شغلی او می‌باشد عملکرد موفقی را داشته باشد تا اینکه به تصمیم‌گیری مدیران اقتصاد کشور و چه‌بسا بر اساس روابط قبیله‌ای در بالاترین سطح در سکان‌داری مدیریت بازار سرمایه می‌نشیند.

نباید همه مشکلات اقتصادی ایران را به مدیریت بازار بورس نسبت داد مسئله اصلی آن است که بازار سرمایه که می‌تواند ابزار مناسبی برای کاهش تورم و حمایت از تولید باشد، اینک نقش خود را از دست داده و بی‌اعتمادی به این زمینه‌ها به دلیل مدیریت نادرست افزون شده است. نویسنده این مقاله نمی‌خواهد بر اینکه تصمیم‌گیری‌ها باید سریع‌تر انجام شود تأکید کند، زیرا نمونه‌های بسیاری در اقتصاد ایران وجود دارد که تصمیم‌گیری‌های سریع و عاجل منجر به نتایج نامناسبی شده‌اند. در همین یکی دو سال اخیر، کاهش شدید نرخ بهره تا میزان ۸ درصد منجر به خلق پول توسط بانک‌ها شد که بر نظام اقتصادی ایران تأثیر منفی داشت. کاهش نرخ بهره تا به این حد تنها یکی از دلایل افزایش یک درصدی ضریب تکاثری پول بود و عوامل دیگر ازجمله ذخیره قانونی بانک‌ها نیز بر این مسئله مؤثر بود که رئیس بانک مرکزی به آن تصریح کرده است. از طرف دیگر مسئله مهم تصمیم‌گیری نادرست مدیر بازار سرمایه است که به‌صورت زنجیره‌وار بر تصمیم‌گیری‌های منفی مدیران ارشد نظام اقتصادی ایران تأثیر می‌گذارد. یکی از این مسائل حمایت از بازار سرمایه توسط بانک مرکزی است. این‌جانب در مقاله خود قبلاً اشاره کرده بودم که تصمیم‌گیری‌هایی که نیاز به هماهنگی و درهم‌تنیدگی دیدگاه‌های وزیر اقتصاد و رئیس بانک مرکزی و رئیس بازار سرمایه است قبل از عملی شدن، باید در جلسات هیئت دولت و با هماهنگی آن‌ها انجام گیرد وگرنه بعداً به‌طور مکانیکی انجام دادن آن ممکن است تأثیرات نابجایی بر اقتصاد ایران داشته باشد. مثالی در این زمینه حمایت اخیر بانک مرکزی از بازار سرمایه است؛ که خود سبب افزودن نقدینگی در نظام اقتصادی ایران شده است. به دلیل برخی از ملاحظات بانک مرکزی از افزایش نرخ سود اجتناب کرد و حتی تا حد ۸ درصد کاهش داشت. اقدامات سیاست‌گذاری در این زمینه برای حمایت از بازار سرمایه از دو مسیر انجام گرفت. اولی، جلوگیری از افزایش نرخ سود و دومی، دادن تسهیلات به کارگزارهای بورس می‌باشد که هر دوی این اقدامات نقدینگی را در کشور افزایش داد. گزارش تسهیلات دهی در ۱۴ اسفند ۱۳۹۹ توسط بانک مرکزی نشان‌دهنده اثر منفی این دو بر رشد نقدینگی در جامعه از طریق‌های مختلف می‌باشد.

به همین دلیل در طی ماه‌های گذشته ایران ابر نوسانی را در اقتصاد تجربی کرد که به‌صورت غیرمنتظره هم مرحله افزایشی و هم مرحله کاهشی داشت. از آنجا که سیاست‌گذاران اقتصادی ناگزیر به حمایت از رشد بورس بودند، فشار برای همراهی در این مسیر بر بانک مرکزی افزایش یافت. مشکل اساسی آن بود که استقلال این نهاد از طریق این فشارها در معرض خطر قرار گرفت، در حالتی که بانک مرکزی در جلسات هیئت دولت می‌توانست به‌طور مستقیم با رئیس سازمان بورس گفت‌وگوهایی انجام داده و هزینه‌های تصمیم‌های نادرست خود را در آنجا مورد سنجش قرار دهند، این حمایت پسا تجربه نتایج معکوس در بر داشته است، به این معنی که در مسیر افزایشی بورس سیاست در حمایت از این جریان منجر به آن شد که رشد بورس به جای آنکه بتواند به تولید خدمت کرده و اقتصاد را افزایش دهد رشد حبابی ایجاد کرد. هنگامی‌که نرخ سود بازار بین‌بانکی تا حدی کاهش یافت که تک‌رقمی شد و این فرصت برای سرمایه‌گذار ایجاد شد که به انتشار اوراق و جمع‌آوری نقدینگی سیال از بازارها بپردازد و تعادل به نرخ سود را در مرحله بعد ایجاد کند و فضای مناسبی برای اقتصاد کلان پدید آورد با عقب انداختن سیاست‌گذاری مناسب فرصت تأمین غیر تورمی از مسیر انتشار اوراق بهادار از بین رفت و عدم تعادل سود بازارها را در خدمت جریان ابرنوسان قرار دادند.

به صورتی کاملاً استثنائی در تعامل بانک مرکزی و بازار سرمایه این روال تعلل در مسیر کاهشی بورس نیز دیده شد. به این معنی که سیاست‌گذار نه‌تنها از ابزار بهره برای جذاب سازی بازار پول و کاهش نقدینگی در جامعه استفاده نکرد؛ بلکه مجدداً شبکه بانکی در این مرحله نیز ناگزیر به حمایت از بازار سرمایه شد که نفع آن هم در مسیر افزایشی و هم در مسیر کاهشی به افرادی رسید که هیچ تلاشی برای ایجاد ارزش‌افزوده اقتصادی نکرده بودند.

رئیس‌جمهور بعدی که در ایران به قدرت خواهد رسید باید توجه به این نکته داشته باشد که در مقابل قولی که به ملت می‌دهد مسئول است. ریاست جمهوری فعلی ابتدای دوره ابتدایی ریاست‌جمهوری خویش وعده داد که آن‌چنان رونق اقتصادی در دوره خود پدید می‌آورد که مردم دیگر احتیاجی به این ۴۵ هزار تومان یارانه نداشته باشند اما اینک با سقوط ارزش پول ملی به جایی رسیده‌ایم که تنها این رؤیای رونق اقتصادی دور از دسترس است که همان ۴۵ هزار تومان هم دیگر اینک بود یا نبودش فرقی به حال مردم ندارد.

باید توجه داشت که نمی‌توان دامنه نوسان نامتقارن را به‌طوری کلی رد کرد. می‌توان در آن در مواقع خاص نتایج مثبتی را نیز مشاهده کرد، اما این مشاهدات لحظه‌ای ممکن است در کل تأثیر منفی بر بازار سرمایه آن‌چنان‌که تا به حال داشته باشند ایجاد کنند که به این تأثیرات مثبت لحظه‌ای نباید توجه چندانی داشت. ممکن است در هر سیاست در زمان کوتاهی امر مثبتی وجود داشته باشد اما برآورد کلی آن سیاست است که تأثیرگذار است. به‌خصوص در بازار بورس که امور آینده با ابهام بسیار و عدم قطعیت بسیار ظاهر می‌شود و نمی‌توان در این دریای ابهام با سیاست‌های کلی نادرست وارد شد. قرآن کریم در سوره بقره به این نتایج مثبت گاه‌گاهی اشاره ظریفی دارد و آن اینکه دو نفر که از مدینه به مکه می‌گریزند تا با مشرکین همراه شوند به دلیل رعد و برق، لحظه‌ای جلوی چشمان خود را می‌توانند ببینند و گام‌های کوتاهی در جهت جلو بردارند اما با قطع برقی که از آسمان جلو راه آن‌ها را روشن می‌کند در تاریکی فرو می‌روند که از تاریکی یکنواختی که بدون وجود رعد و برق میسر بود خوفناک‌تر و بدترند. در زمان حال که این مقاله را می‌نویسم به دلیل اینکه دامنه نوسان مثبت دو برابر امکان کاهش قیمت می‌باشد نوسان قابل‌توجهی در ریزش بازار نداریم. هنگامی‌که تقاضای مؤثر در بازار وجود نداشته باشد، افت شاخص فقط در حدود یک درصد می‌باشد. این عدم تقارن هنگامی‌که یک یا دو صنعت بزرگ در بازار تقاضای بیشتری دریافت کنند اثر نظر روانی قوی بر شاخص کل بورس خواهند داشت. آنچه امروز به‌عنوان محرک کرونای هند مطرح است رشد نمایی مبتلایان به کرونا است که تولید محصولات شیمیایی و فلزی در این کشور را به دلیل کاهش نیروی کار تحت تأثیر قرار داده است و سبب شده که قیمت‌های جهانی بر بورس ایران نیز به‌واسطه آن تأثیر گذاشته و این دو گروه که اتفاقاً در هند متمرکز هستند (یادداشت ۲). بخش مهمی از عقبگرد شاخص بورس را در روزهای قبلی جبران کنند. اگر محرک کرونای هندی همچنان بر بازارهای جهانی تأثیر خود را حفظ کند احتمالاً خرید سهام دلاری از طرف سرمایه‌گذاران خرد افزایش خواهد یافت.

در این مقاله نقش مسئولیت دولت در گمارش افرادی که شایستگی لازم برای سمت رئیس سازمان بورس را ندارند مورد بحث قرار دادیم. دولت در آستانه سال ۱۴۰۰ مشکلات خود را در بازار بورس مطرح کرد که در مجال دیگری به آن خواهیم پرداخت. نکته جالب آنکه نسبت به مدیریت نادرست بازار سرمایه هیچ اشاره‌ای در گزارش دولت نشده بود.

از نظر نگارنده این مقاله پیشنهادهای ده‌گانه اخیر سازمان بورس که هفت مورد آن باید با تصویب سران سه قوه انجام گیرد همچنان در مسیر رؤیاپردازی‌های قبلی از طریق ایجاد فضایی است که همه سازمان‌های دیگر در خدمت بازار سرمایه قرار گیرند و کل اقتصاد کشور به‌صورت تصنعی برای برساخت این بازار تلاش کنند؛ اما جای غایب بزرگ یعنی اصلاح دامنه نامتقارن بورس همچنان وجود دارد، رئیس سازمان بورس امیدوار است با این بسته حمایتی اثر تصمیم نادرست قبلی خود را بپوشاند آن‌چنان‌که نفت قبلاً این کار را انجام می‌داد. سؤال این است که چرا دولت این بسته حمایتی را برای مدیر کاربلد قبلی خود هزینه نکرد. باید توجه کرد که این پیشنهادها در ادامه رؤیاپردازی‌های قبلی محمدعلی دهقان دهنوی، رئیس سازمان بورس، می‌باشد که با بالاترین حمایت قوه مجریه در صدد احیای بازار سرمایه می‌باشد که این نوع پاداش و تنبیه‌هایی که فضای اقتصادی کشور را به جای شفاف‌سازی که هدف بازار سرمایه است مبهم‌تر می‌کند و برای ورود بانک‌ها به عرصه بازار سرمایه فضای روشن و قابل پیش‌بینی برای آینده نمی‌سازد همچنین اعطای پاداش‌هایی از قبیل اقامت در ایران به افراد سرمایه‌گذار خارجی در ازای ورود به بازار سرمایه همچنان در مسیر دور شدن از تعریف بازار سرمایه به‌صورت یک نهاد روشن‌کننده روابط و سازوکارهای درونی اقتصاد می‌باشد. اینکه تلاش یک مدیر به‌جای تصمیم‌گیری‌های درست معطوف به ایجاد محرک‌هایی از بیرون روابط تعیین‌کننده بازار سرمایه باشد را نمی‌توان به‌عنوان رویکردهای مناسب برای بازار سرمایه در نظر گرفت.

به زیر سؤال بردن و مورد تردید قرار دادن بسته بورسی که با تبلیغات زیاد امید محدود و موقتی برای سرمایه‌گذاران بورسی ایجاد کرده است و سبزپوشی در چند روز اول به معنای پایدار بودن این وضعیت در آینده نخواهد بود. این مشابه روشن کردن موقتی در داستان ابتدای بقره است. سؤالات بسیاری وجود دارد که مهم‌ترین آن‌ها این است که چگونه این بسته بورسی بدون اصلاح دامنه نوسان نامتقارن که عامل اصلی مشکلات کنونی است می‌تواند بازار سرمایه در ایران را بهبود بخشد. در مورد بندهای آن باید توجه داشت که از منظر روان‌شناسی اجتماعی نوعی نشانگر۵ می‌باشد به معنی اینکه نوعی نمایشگری از احساس مسئولیت دولت برای بهبود سرمایه مردم در بازار سرمایه بدون آنکه اقدام عملی خاصی صورت پذیرفته باشد. مثلاً در مورد دادن اجازه اقامت ۵ ساله توسط سرمایه‌گذاران آیا آن‌ها از خود نخواهند پرسید که چگونه می‌توان در بازار سهام ایران سرمایه‌گذاری کرد؟ کشوری که خارج از مرزهای آن نمی‌توان از خدمات برخط سایت‌های بازار و شرکت‌های کارگزاری اصلی استفاده کرد. از طرف دیگر اینکه رابطه بانک ایران با دیگر کشورها قطع می‌باشد چگونه می‌توانند این داوطلبان اقامت در ایران دارایی خود را به بازار وارد یا از آن خارج کنند؛ بنابراین به نظر نمی‌رسد که تمهیدات اندیشیده شده بتواند مؤثر باشد. رئیس سازمان بورس باید خطای بزرگی را که در دامنه نوسان نامتقارن انجام داده است اصلاح کند، اما به جای آن و برای تأکید بر درستی عمل خود نگران سرمایه مردم در بازار سرمایه نبوده و بر دیدگاه قبلی خود استوار مانده است. به نظر می‌رسد که برای اصلاح خطاهای جبران‌ناپذیری که در دامنه نوسان نامتقارن ایجاد شده است، یعنی دامنه‌ای که به لحاظ انگیزشی به‌شدت در جذب سرمایه‌ها در بازار بورس بد عمل می‌کند به موارد دیگری متوسل شده‌اند که نمی‌تواند جبران این خطا را انجام دهد. به همین دلیل در بسیاری از موارد از این تمهیدات به‌عنوان بسته با یک غایب بزرگ نام برده‌اند. آن غایب بزرگ دامنه نوسان متقارن می‌باشد که به‌صورت یکنواخت با دیگر بورس‌های عمده جهانی وضعیت باثبات‌تر و دقیق‌تری برای سرمایه‌گذاران در بازار بورس فراهم می‌کند.

در آینده نزدیکی به تحلیل پیشنهادهای ده‌گانه سازمان بورس بر آینده اقتصاد ایران به‌طورکلی نظام بانکی کشور و شفاف‌سازی بازار سرمایه خواهم پرداخت.

یادداشت (۱): یکی از دوستان که در کار تحلیل بنیادی بورس می‌باشد و اقتصاددان و آماردان برجسته‌ای است در دانشگاه اصفهان یک بار دامنه نامتقارن نوسان را به دامنه فاصله اطمینان در علم آمار تشبیه کرد. من به او گفتم که این تشابه بسیار خوبی است، زیرا نمی‌تواند فردی دامنه فاصله اطمینان را متقارن است و بر مبنای شاخص آماری در نمونه و انحراف استاندارد اندازه‌گیری ساخته می‌شود را به‌صورت دلبخواهی به شکل نامتقارن درآورد.

یادداشت (۲): هند در تأسیسات شیمیایی بسیار پیشرفته است و بخشی از این صنعت را در جهان نمایندگی می‌کند. ایران نیز کارخانه‌های آن ارتباط زیادی دارد و در سازمان‌های ایرانی که تأسیسات شیمیایی استفاده می‌کند این ارتباط وجود دارد با کرونای هندی کارکنان این تأسیسات به سر کار نرفته و بنابراین معادلات مربوط به آن در سطح سازمان‌های بین‌المللی تغییر کرد. فهرست تحلیل آن در این مختصر وجود ندارد، اما به‌طورکلی دامنه نوسان نامتقارن به‌صورت لحظه‌ای و بدون پیش‌بینی قبلی در این زمینه عملکرد خوبی داشت. صنایع شیمیایی هند از یک فاجعه زیست‌محیطی در دهه ۸۰ در کارخانه بوپال شهرت جهانی یافت.■

 

پی‌نوشت:

  1. World of work
  2. Gobels
  3. William Rothwel
  4. Shadowing
  5. tokenism

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط