سایه «میدان تحریر» بر فراز «سرزمین موعود»
پروین امامی
سال ۱۹۹۴ بود و جهان سرگرم مسابقات جام جهانی فوتبال که در امریکا برگزار میشد. ماههای جون و جولای آن سال (خرداد و تیر ۱۳۷۲) و در جریان این رخداد هیجانانگیز، میلیونها نفر در حیرت محروم شدن مارادونای افسانهای از بازی مقابل رومانی-به علت استفاده از داروهای لاغرکننده- بودند و میلیونها نفر دیگر در شگفت از حذف تیم اسطورهای آلمان در بازی نیمهنهایی در مقابل بلغارستان.
هواداران و دنبالکنندگان این رویداد پرتکاپو به تنها موضوعی که نمیاندیشیدند جرقه خوردن تغییری کوچک، اما حیاتی در گوشهای از قاره آسیا و در قلب خاورمیانه پرهیاهو در همان ایام بودند.
در سیزدهم ماه جون، دقیقاً در همان ساعاتی که فوتبالیستهای آلمانی و بلغارستان، نفوذ به دروازههای زمین رقیب را هدف پیروزی خود قرار داده بودند، در گوشهای از تلآویو و در سالن یکی از تالارهای دانشگاه اصلی پایتخت، مناظرهای در جریان بود حول محور چگونگی و چیستی وجود پدیدهای به نام «اسرائیل».
مدعوین مناظره، دو گروه از مورخان و جامعهشناسان اسرائیلی بودند گروه اول وابستگان به پایگاه عقیدتی و ایدئولوژیک حاکم بر جامعه اسرائیل؛ و گروه دوم جامعهشناسانی تجدیدنظرطلب که میکوشیدند با طرح دیدگاههای خود این امکان را به مردم دهند تا در اعتبار اخلاقی اندیشهای کهن که بر مبنای آن دولت-ملتی به نام اسرائیل شکلگرفته بود تردید کنند.
یکی از شرکتکنندگان در این مناظره مورخی بود به نام «ایلان پاپه»، تاریخنگار سرشناس اسرائیلی که در همان دوران یک روزنامه معتبر و پرتیراژ در معرفی بنیان فکری او نوشته بود: ایلان پاپه مدعی است که صهیونیسم بهمثابه استعمار و مترادف با معنای آن است. او ادعا دارد برابری این دو پدیده (صهیونیسم و استعمار) در اسرائیل امری بدیهی و پذیرفته شده است.
حاضران در مناظره آن شب دانشگاه تلآویو که عمدتاً دانشجویان و طیف نوگرای جامعه بودند در لوای سخنان و اظهارنظرهای گاه آتشین سخنرانان، شاهد تبیین دیدگاه و نظریاتی بودند که هرکدام میکوشیدند روایتی علمی و قابلقبول از ایده اولیه شکلگیری سرزمین اسراییل ارائه دهند.
ماهیت و محتوای عقاید سخنرانان و مباحثی که در آن جمع مطرح شد، بعدها دستمایه نگارش کتابی توسط پاپه دگراندیش شد. او کتاب خود را ایده اسرائیل نام گذاشت.
نویسنده در این کتاب تصریح میکند کوشیده نگاهی بیطرفانه پیرامون موجودیت اسرائیل ارائه داده و درواقع نه مخالفتی با ماهیت شکلگیری این کشور، بلکه به چالش کشیدن تفکری که بر مبنای آن اسرائیل شکلگرفته را تحلیل کند.
وی ضمن مخالف بودن با برخی روایات رسمی و حاکمیتی از این ایده تلاش کرده در عین پذیرش این نکته که اسرائیل بهعنوان پدیدهای واقعی در عرصه جهان وجود دارد و نفی و انکار آن غیرممکن است، پیروان دیدگاههای تجدیدنظرطلبانه را هم که معتقدند باید ارزیابی دقیق و منصفانهای به لحاظ سیاسی و اخلاقی در این باره به عمل آید به رسمیت بشناسد.
شالوده و بنیان طرح این دو نحله فکری به بازنمایی دو زاویه از یک پدیده ثابت در جامعه اسرائیل منجر شده است. از یکسو روایت صهیونیستهایی باز گفته میشود که فارغ از اینکه یهودی مؤمن یا سکولار باشند به ایده تشکیل اسرائیل همچون فرمان الهی مینگرند و از سوی دیگر قرائت مردمانی ارائه میشود که هویت صهیونیستی را برای قامت این سرزمین برازنده نمیدانند و مخالفت خود را گاه حتی در قالب جدال با راویان رسمی و مدافع تئوری «دولت یهود= صهیونیسم» پیش میبرند.
به باور پاپه بسیاری از روشنفکران صهیونیست هویت اسرائیل را مترادف با یک «ایدئولوژی فرهیخته» میدانند که در گذر زمان و بر اساس آرمان شکلدهندهاش در قالب یک کشور به واقعیت تبدیل شده است. میدان تفکر و عملکرد این گروه -که سیاستمداران و حاکمان عموماً از میان آن برخاستهاند- در تقابل با جبههای قرار میگیرد که پیروانش در پی زیر سؤال بردن اصالت جوهری آن ایدئولوژی هستند.
نویسنده کتاب تصریح میکند از آنجا که اسرائیل خود را رسماً تنها رژیم مبتنی بر دموکراسی در خاورمیانه دانسته و در این خصوص ماهیت نظام سیاسی خویش را مقید و متکی به قانون اساسی پیشرفته میداند، احتیاج به ابزار متنوعی دارد تا بتواند ایده به وجود آورنده خود را در دو وجه اعتبار اخلاقی و اعتبار منطقی عرضه کند.
در همین باره در سال ۲۰۰۰ میلادی وزارت اطلاعات این کشور کتابچهای تدوین کرد که برای مدتی به گردشگران خارجی به هنگام خروج از فرودگاه «بن گوریون» تلآویو داده میشد. [این کتابچه امروز در اینترنت در دسترس است]. اقداماتی از این دست در پی آن بود که ایده اسرائیل-بهعنوان جوهر کالبدبخشی به سرزمین موعود- را در قالب یک روایت یا حکایت بیان کند و از طریق عمومی کردن این ایده، اعتبارش را تعمیق بخشد.
آرزوی حاکمان اسرائیل همواره آن بوده که نخبگان روشنفکری دانشگاهیاش اسرائیل را همانگونه ببینند که تصویر و تصور ایدهآل آن در کتابچه یادشده آمده است.
جهتدهی نظام آموزشی در درون یک کشور یکی از مهمترین راهکارهای اتخاذشده توسط زمامداران اسرائیلی در همین راستاست؛ هرچند نهادهایی از قبیل رسانههای جمعی و دانشگاهها بهعنوان بخشی از مؤلفههای فرهنگساز برای مهندسی افکار عمومی، دستکم به لحاظ نظری و بر اساس قوانین موضوعه آزادند و نمیتوانند همزمان و به یک شیوه کنترل شوند.
از منظر تئوریسینها و استراتژیستهای حاکم، بهموازات طرح ماهیت ایده و گسترش آن در داخل کشور، بسط و تثبیت جایگاه آن در خارج از کشور و نزد افکار بینالمللی نیز قطعاً باید مورد توجه باشد.
در همین فرایند است که پتانسیل دانشگاهها بهعنوان قویترین پایگاه تئوریزه کردن ایده اسرائیل و انسجام بخشیدن به آن رسمیت مییابد؛ البته شکلگیری فضای تقابل نسبی این دو نهاد (رسانههای جمعی بهعنوان بال داخلی و دانشگاهها و مراکز علمی بهعنوان بال خارجی) در دهه ۹۰ میلادی، در قبال روایت متصلبی که حکومت از ایده اسرائیل ارائه میکرد بهتدریج به بروز ارزیابیهای انتقادی انجامید و به تعبیر نویسنده در همین دهه، در فرآیندی تدریجی و بطئی دوره پساصهیونیستی و بعدها نوصهیونیستی اسرائیل متولد شد.
پاپه در تحلیل چرایی ایجاد این فضا، رخدادهای دهه ۶۰ میلادی و ازجمله وقوع جنگ ژوئن سال ۱۹۶۷ و پسایند آن را ازجمله عللی میداند که پساصهیونیستهای آتی را واداشت تا پرسشهایی را که درباره رفتار و سیاست دولتهای وقت اسرائیل مطرح میشد مورد توجه قرار دهند.
این پساصیونیستها که در پی هنجارزدایی از باورهای دگم حاکمیتی در سطح جامعه بودند، بر این نکته متمرکز شدند که از منظر حاکمان یهود، برای اینکه ایده تشکیل اسرائیل، عمومی و جاافتاده شود باید چگونگی تأسیس کشور و کشمکشهایی که برای بقای آن پیشآمده یا ضرورت داشته، در قالب «تولد یک ملت» نگاه شود: تولد ایدهآل یک ملت برگزیده.
عمومی شدن این ایده، اعتبارش را غنا میبخشید. در پس ذهن سیاستمداران، این تئوری مقدس انگاشته میشد: مادام که کشور بتواند بر قدرت نظامی، اعتقادی و سیاسی خود تکیه کند، شایسته بودنش را به اثبات خواهد رساند.
کتاب ایده اسرائیل به لحاظ اسلوب و روش شناخت، ایده بهوجودآورنده اسرائیل، چالش با آن و واکنش به آن را ابتدائاً به همان شکلی که در تولید دانشگاهی آن ظاهر شده بررسی میکند. درواقع نویسنده به اعتبار مورخ بودن خود، کتاب را بر تاریخ تولید ایده و به نقد کشیدن آن متمرکز کرده و معتقد است تفسیر علیالظاهر رضایتبخشی که حاکمان از صهیونیسم سنتی به دست میدهند و آن را مبتنی بر تأویل و ذاتی میهنپرستانه میدانند، نوسانهای زیادی داشته که اصالت وجودی آن را در سایه تردید قرار میدهد.
به باور این مورخ نوگرا، صهیونیسم سنتی ایدئولوژیای بود که دولتهای مختلف اسرائیل، از هر دو جناح چپ و راست، دستکم تا سال ۱۹۹۳ متعهد به آن بودهاند. از آن پس برای دورهای کوتاه، تقریباً تا زمان سوءقصد به جان «اسحاق رابین» در سال ۱۹۹۵ یا حتی تا سال ۱۹۹۹، تمایل و نزدیکی ملموسی به لیبرالیسم و حتی پساصهیونیسم در بخشهایی از تفکر سنتی دیده میشود و پس از آن بازه زمانی تا همین امروز ساختار سیاسی و فرهنگی کشور، بهنوعی متأثر از سیاست نوصهیونیستی به بازتعریف خود پرداخته است.
نویسنده در فرآیند نگارش و تدوین کتاب خود ایده اسرائیل تمام الزامات تاریخی ازجمله پرداختن به انگیزه چرایی حضور مستمر یهودیان در منطقه فلسطین را بهطور مفصل مورد اعتنا قرار داده است.
بر اساس مستندات، در سال ۱۹۳۷ و در هفته مانده به شروع کار کمیسیون «پیل» که مأموریت داشت برای منازعه فلسطین راهحلی بیابد، «دیوید بن گوریون»(رهبر جامعه یهودیان) در دیدار با «بن زیون دینور»، شیخالرئیس تاریخنگاری صهیونیستی در فلسطین –که یک دوره هم وزیر اسرائیل شد- از وی خواست تا تحقیقی انجام دهد، متضمن حضور دائمی و حتمی یهودیان در منطقه فلسطین.
وقتی بن زیون گفت انجام این تحقیق به لحاظ بررسی دورههای تاریخی طولانی، به فرصتی دهساله نیاز دارد، بن گوریون به وی گفت: «فوریت امر را درک نمیکنید؟ کمیسیون پیل دو هفته دیگر شروع به کار میکند. نتیجه و جمعبندی نظر خودتان را تا آن تاریخ اعلام کنید، پس از آن تا یک دهه وقت خواهید داشت تا اثباتش کنید!». کمیسیون پیل، کمیسیونی بود که به سرپرستی یک لرد انگلیسی به نام پیل۲ در سال ۱۹۳۶ برای بررسی ناآرامیها در فلسطین تحت قیمومیت بریتانیا به دنبال اعتصاب سراسری ششماهه اعراب فلسطینی از سوی بریتانیا تشکیل شد. این کمیسیون در ماه ژوئیه سال ۱۹۳۷ گزارشی انتشار داد که برای اولین بار طرح تقسیم فلسطین را مطرح و حتی توصیه میکرد. بر اساس این گزارش تا ۳۳ درصد از سرزمین فلسطین به کشور آینده یهود تعلق میگرفت و بخشی از مردم فلسطین نیز از این منطقه رانده یا جابهجا میشدند.
از همان مقطع مهم تاریخی بود که بهتدریج و در دهههای متمادی پس از آن، تفکر مدافع این طرح همیشه مشتاق آن بوده که تاریخ فلسطین و قوم یهود بهگونهای نوشته شود که به لحاظ تاریخی، مدعای یهودیان درباره سرزمین اسرائیل اثبات شود. همچنان که ایده تأسیس اسرائیل بهتدریج به سمت ارائه تصویری مدرن و مترقی و دموکرات از خود پیش میرفت، محتاج آن بود تا خلع ید و سلب مالکیت از مردمان بومی منطقه را پشت ادعای اشغال آن جغرافیا توسط آنان پنهان کند. ایدئولوژیستهای اسرائیل نوین در این خصوص به روایتهای صهیونیستی قدیمی مربوط به قبل از سال ۱۸۸۲ استناد میکردند که بر مبنای آن، فلسطین سرزمینی خالی از سکنه معرفی شود که در انتظار آبادی و آزادی توسط قوم به تبعید رفته یهود به سر میبرده است.
بعدها در دهه ۷۰ میلادی، نظام آموزشی برای تصویرسازی از این دوران مورد استناد خود، در دایرهالمعارفهای مخصوص نوجوانان، نقاشی آرمانی زیبایی چاپ میکرد که در تپهای برهوت و لمیزرع، یک درخت سرو، باوقار و شکوهمند سر به فلک کشیده است!
البته ایده اثبات محق بودن این تئوری ساده نبود. لایههای تودرتوی اندیشه مبتنی بر صهیونیسم سنتی افراطی در روند اثبات هویت خویش در منظر جهانی، نیاز به تباه نشان دادن جایگاه مردمان و ساکنان اصلی سرزمین موعود؛ یعنی همان فلسطینیان راندهشده داشت. در این مسیر هیچ راهکار و امکانی از چشم حافظان نظم مستقر در تلآویو دور نمیماند و این سیاستگذاریها در طول زمان بهمرور پیچیده و پیچیدهتر میشد. در ماه ژانویه ۲۰۱۲ تلویزیون اسرائیل باافتخار و غرور برنامهای را به نام «تاریخچه ترور» که محصول مشترک تلویزیون اسرائیل با شبکه دوم تلویزیون فرانسه بود پخش و اعلام کرد این برنامه حاصل همکاری مشترک دانشگاهیان اسرائیلی و فرانسوی است. «بال خارجی» (دانشگاه اسرائیل) در تولید این برنامه سریالی سنگ تمام گذاشته بود.
سازندگان برنامه در ردیابی خط سیر تروریسم مدرن در دنیا، ریشه این پدیده را در جبهه آزادیبخش الجزایر، انقلاب کوبا و سازمان آزادیبخش فلسطین خلاصه کردند و درنهایت آخرین قسمت سریال را بر حماس و بهار عربی-بهمثابه بخشی از تاریخ ترور که هنوز کامل نشده- اختصاص دادند.
در این سری از برنامهها البته از ریشهگیری برخی خشونتها و بیحرمتیهای اسرائیلی در قبال فلسطینیان و حتی خارجیهای منتقد ازجمله برخی نیروهای بریتانیایی سخن و تصویری نشان داده نشد. بررسی ماهیت گروههای تشکلیافتهای که از ابتدای قرن بیستم در پی یاریرسانی به جامعه یهود، فراسوی نقاب قاطعیت، تروریسم دولتی اسرائیل را علیه مخالفان به کار گرفتند (گروههایی همچون هاگانا، ایرگون، اشترن) مغفول بزرگ این سری برنامه تلویزیونی بود.
فعالیتهایی از این دست، مشخصاً تفکرات انتقادی مخالفان عموماً داخلی علیه سیاستهای رسمی حکومتی را هدف گرفته بود.
با شروع قرن بیستویکم میلادی، روند تغییرات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی در داخل و خارج اسرائیل تمایل بیشتری به اعلام وجود نشان داد و در این رهگذر روشنفکران، هنرمندان و اندیشمندانی متعلق به طیف منتقد، خواهان باز شدن شرایط زیستی و فکری داخل مرزهای کشور شدند. سینما، تئاتر، شعر، ادبیات، ژورنالیسم انتقادی و حوزههایی از این قبیل با اتکا به تجارب جهانی مشابه کوشیدند از زیر به روی آیند و با استفاده از اهرم و مضامین و امکانات در اختیار، این باور را در اذهان هموطنان و افکار عمومی جهانیان بنشانند که اسرائیل، صرفاً همانی نیست که در آکواریوم حکومتی نمایش داده میشود.
بخشی از اسرائیلیهای مردد در پذیرش قرائتهای رسمی، خواهان دیده شدن خود توسط حاکمان بودند. نضج گرفتن مجدد جنبشهای صهیونیستی داخل کشور که بذر نخست شکلگیری آنان به دهه ۶۰ میلادی برمیگشت، وجود خود را درواقع مرهون منتقدان سیاسی عمدتاً جوانی بودند که در ابتدای دهه ۶۰ میلادی و مشخصاً در سال ۱۹۶۲ به جرم انتقاد دائم از سیاستهای تشکلها و احزاب متبوع خود- ازجمله حزب کمونیست اسرائیل- از صحنه فعالیتهای رسمی طرد شده و به ناگزیر خود در پی ایجاد تشکلهایی نوین با هدف رویارویی با باورهای صهیونیستی افراطی برآمده بودند.
تولد جنبش «مَتزپِن» (به معنای جهتیاب) مهمترین دستاورد فعالیت این عده از اخراجیهای احزاب رسمی بود. این گروه که در ابتدا با دوازده عضو شروع به فعالیت کرد، پس از جنگ ششروزه ژوئن ۱۹۶۷ بهگونهای چشمگیر رشد کرد و در سالهای پسین، هرچند بهموازات درگیر شدن در بحرانهای عقیدتی درونگروهی و انشعابات متعدد، موفق به ایجاد فضایی انتقادی و پرسشگری از زمامداران اسرائیل شد.
یکی از نقاط عطف فعالیت این نخستین تشکل جدی منتقد در زیر سؤال بردن خصلت هویت اسرائیل، صدور بیانیه مشترکی بود که در روز هشتم ژوئن ۱۹۶۷ به همراه جبهه دموکراتیک برای آزادی فلسطین به رهبری «نایف حواتمه» همچون انفجار بمب، پهنه بینالمللی را تحت تأثیر قرار داد.
انتشار این بیانیه درواقع به امحای کامل شخصیت صهیونیستی اسرائیل منجر شد و به تعبیری تأسیس یک کشور فدرال- سوسیالیست ملی به جای ساختار پیشین را نوید داد.
ایلان پاپه بخشهای مشروحی از کتاب را به توضیح و تحلیل بروز نقطه عطفهای برخاسته از آرمانهای آن دوران ناراضیان درون کشور اختصاص داده و شاکله تجدیدنظرطلبی در جنبشهای متنوع دانشجویی، کارگری، هنری و روشنفکری را زیر ذرهبین قلم تاریخنگارانه خود برده و در همین زمینه تأکید میکند که بهویژه در سالهای اخیر، دو الگو و نمونه مترقی در تلاشهای فعالان اجتماعی و دانشگاهیان برای هرچه دقیق و اخلاقیتر نشان دادن پدیده صهیونیسم در اسرائیل سر برآورده است. الگو و نمونه مهاجر استعمارگر و نیز الگو و نمونه آپارتایدی. این هر دو بهگونهای مؤثر، رویکرد رسمی اسرائیلی و دانشگاهی حاکم را به نقد میکشند؛ رویکردی که اصرار دارد صهیونیسم منحصراً بهعنوان یک جنبش لیبرال ملی و اسرائیل بهمثابه یک لیبرالدموکراسی دیده و شناسایی شود.
بازبینی مسیر وقایع تاریخی در اسرائیل و نگاه مستمر حاکمیتی زمامداران آن در دو دهه اخیر بیانگر این نکته است که جنبشهای مخالف صرفاً محصور و محدود به درون کشور نیستند. فشار از دنیای خارج بر اسرائیل در دو دهه اخیر افزایش یافته است؛ بهویژه در تابستان سال ۲۰۱۳ و زمانی که اتحادیه اروپا تحریمهای محدودی علیه دولت وقت این کشور اعلام کرد، تصویری که همواره نهایت آمال و تلاش حکومت اسرائیل بوده را فروپاشید؛ تصویری که اسرائیل از سال ۱۹۴۸ از خود ترسیم و در جهان به تبلیغ آن پرداخته بود: جزیره ثبات و آرامش، متمدن و بااخلاقی که در دریایی آکنده از بربریت و بدویت و خرافه و تعصب، سرافراز و استوار برای اعتلای ارزشهای انسانی تلاش میکند!
فروپاشی همین تصویر بود که بهتدریج اسرائیلیهایی را که در پی ارتقای استانداردهای زندگی خود، راه خیابانها و میدانها را برای اظهار اعتراض پیدا کرده بودند، در یکی از همان بعدازظهرهای گرم تابستان ۲۰۱۳ در میادین اصلی تلآویو گرد هم آورد تا در تظاهراتی گسترده فریاد بزنند «تلآویو میدان تحریر بعدی است» و بدین ترتیب چهره نمایشی کشورشان را که همواره خود را مدافع حقوق همزمان یهودیان و فلسطینیان ساکن در داخل مرزها قلمداد میکرد وارونه کنند.
پاپه البته در کنار تمام کاستیها معتقد است ایده اسرائیل بهعنوان موجودی زنده، تجسم کشوری است با ۷ میلیون نفر جمعیت، اقتصادی پیشرفته، دارای ارتشی قوی با فرهنگی پررونق و نسل سومی از مهاجران تازهنفس که بهمرور بومی این سرزمین شدهاند، تحت تدبیر سیستمی که در طول دههها با حمایت و محافظت از سوی امریکا و جامعه سرمایهداری جهانی، خود را به دهه سوم قرن بیستویکم رسانده و اگر بخواهد اندکی وجهه خود را به خاطر ستم و بیداد مداوم علیه فلسطینیان بهبود بخشد و بازتعریفی منصفانه از موجودیت خود پس از یک قرن فشار، سرکوب، مصادره، غصب اموال و چندپاره کردن جغرافیای زیست فلسطینیها ارائه دهد، باید با سناریوهای شوم و ناآرامی که تحت عناوین ملیگرایانه و در شمایل حقوق بشری و ارج نهادن مفرط به آرمان «ملت برگزیده»، حقوق ملت فلسطین را انکار میکند خداحافظی کند، از پرداختن بیش از حد و بیمارگونه به فاجعه هولوکاست رهایی یابد، جهان را صحنه نمایشی نبیند که در آن ناگزیر بوده همواره در نقش «قربانی ابدی» به بازتوصیف ایدئولوژیک تاریخ بپردازد و درنهایت، بپذیرد که میدان تحریر از آنچه حاکمان اسرائیل فکر میکنند به تلآویو نزدیکتر است.■
پینوشت:
- کتاب ایده اسرائیل نوشته ایلان پاپه با ترجمه محسن کرباسفروشان و به قیمت ۸۰ هزار تومان توسط انتشارات روزنامه اطلاعات منتشر شده و در بازار کتاب موجود است.
- peel