سخنرانی ماه رمضان ۱۳۹۶ درباره اخلاق و خیر عمومی در نظر امام علی (ع)
ابوطالب آدینهوند
مقدمه
آنگونه از روابط و مناسبات که انسان با خدا و هستی و نفس خویش و دیگری برقرار میکند و بر اساس معیارها و هنجارهایی قابل تنظیم است در چارچوب اخلاق قرار میگیرد. رعایت این ضوابط و معیارها به آرامش اجتماع و علو و شکوفایی نفس انسان منجر میشود.
اخلاق جمع خلق است و علمی است که به تنظیم مناسبات با خود و غیر دلالت دارد. پس غایت اخلاق، شناخت فضیلتها و چگونگی بهکارگیری آنها در جهت زیست اخلاقی و خیر عمومی است. فیالواقع تأمل درباره اخلاق در وجه عملی، پاسخی است به پرسش همیشگی بشر که «چگونه باید زندگی کنیم؟» و چه اصول اخلاقی و باید و نبایدی را بر اساس «خوب و بد» و «درستی و نادرستی» به انجام رسانیم، آنچنان که زندگی درخور کرامت انسان از خود بروز دهیم و متصف به فضیلت باشیم و نیز آنگونه که بایسته آگاهی و شکوفایی انسان است؟
اخلاق نظری نیز شاخهای از فلسفه اخلاق است که به مبادی و مبانی و اهداف و غایات اخلاق میپردازد که مبنای خیر و شر چیست و چه پیامدی در انتظار امر خیر و شر است؟
اخلاق اجتماعی را باید در این فضای معرفتی درک کرد و به نظر گرایشی از اخلاق عملی است که سامانبخش روابط بین انسانهاست آنگونه که بتوان در پرتو الزام اخلاقی به اصول و هنجارهایی معروف، فضای زیست بهتری را برای جامعه و محیط اطراف فراهم آورد.
آنگونه که پیداست اخلاق جنبه رفع تکلیف ندارد و در حسن فعلی محدود نیست، بلکه علاوه بر حسن فعلی به حسن فاعلی و جنبه زیباییشناختی و ادب و آداب اخلاقورزی هم نظر دارد و این دو بدون توجه به هارمونی و هماهنگیشان حاصل نمیشود. بهطور مثال و برای وضوح معنایی مسئله به بحث انفاق و دستگیری از محروم بهعنوان یک ضرورت اخلاق اجتماعی از منظر قرآن میپردازیم تا آداب و ظرافتهای عملیاتی را که از زبان پروردگارمان در آیاتی از سوره بقره و در جاهای دیگر آمده است، درک کنیم.
اخلاق عملی و کاربردی در پی استاندارد کردن رفتارها و با معیارنمودن روابط انسانهاست و چون در اینجا مسئله «دیگری» در میان است، پس باید رویه، رویکردها و منشها بین قابلیت پذیرش و وفاق بینالاذهانی داشته باشد؛ یعنی به تعبیری از کانت: «تنها بر پایه آن قاعده کلیای رفتار کنید که همزمان بتوانید اراده کنید چنان رفتاری قانون جهانی و فراگیر شود.»
قرآن و انبیا خود را دارای رسالت جهانی و حاملان پیام فراقومی و فرازمانی میدانند. بدین معنا که آنها مبلغان ارزشهای جاودانهای چون تعاون، صلح، ستیز با ستم، ایثار، صداقت و شفقت بر خلق هستند. قرآن نیز مدعای خود را بر انگاره «هُدًی لِّلنَّاسِ وَبَینَاتٍ مِّنَ الْهُدَی وَالْفُرْقَانِ» قرار داده و حاوی ارزشها و فضیلتهایی است که موجب روشنی راه برای همه مردم میشود و در اینجا فرقه و مذهب و طبقه جای خود را به امکان و استعدادی برای هدایت همگان میدهد. این اسباب رشد، مقید و محدودیتبردار نیست و شمول آن کل کران تا کران نوع انسان را در برخواهد گرفت. در آیات ۲۷ سوره تکویر و ۵۲ سوره قلم نیز اشاره به این است که قرآن، پند و تذکری است برای جهانیان و تکیه بر جهانی بودن پیام است و با نگاه تنگ فرقهای ناسازگار است. آموزههای وحیانی و عقلانی چون وفای به عهد و پیمان و نگهداشت قراردادها که نفع ناس نیز در آن است و همچنین عدم تعدی و تجاوز به حقوق دیگری، سازنده گفتمان ارزشی است که دربرگیرندگی آن، عام خواهد بود.
اصل زرین اخلاق، جهانشمولی و پرهیز از فرقهگرایی
قاعده زرین در همه فرهنگها با ادبیات و تجلیات گوناگون وجود دارد و پایه معیارین و سنجهای بنیادین برای ارزشهای جهانشمول است. وانگهی خود این قاعده، اصلی جهانرواست که توافقی عام بر سر آن وجود دارد. امام علی (ع) در نامه به فرزندش در خطبه ۳۱ نهجالبلاغه، آن قاعده را چنین بیان کرده و پیامدیهای نیک و عوارض و آسیبهای عدم التزام بدان را گوشزد میکند:
«پسرکم! خود را میان خویش و دیگری میزانی بشمار. پس آنچه برای خود دوست میداری برای جز خود دوست بدار؛ و آنچه تو را خوش نیاید برای او ناخوش بشمار؛ و ستم مکن چنانکه دوست نداری بر تو ستم رود، و نیکی کن چنانکه دوست میداری به تو نیکی کنند؛ و آنچه از جز خود زشت میداری برای خود زشت بدان، و از مردم برای خود آن را بپسند که از خود میپسندی در حق آنان، و مگوی به دیگران آنچه خوش نداری شنیدن آن، و مگو آنچه را ندانی، هرچند اندک بود آنچه میدانی، و مگو آنچه را دوست نداری به تو گویند و بدان که خودپسندی آدمی را از راه راست بگرداند، و خردها را زیان رساند. پس سخت بکوش و گنجور دیگری مشو، و چون راه خویش یافتی، چندانکه توانی پروردگارت را فروتن باش ـ و به راه طاعت او رو.»
بر سر این قاعده توافقی جهانی وجود دارد، زیرا اصل اخلاقی، در شرایطی اخلاقی است که برای همه انسانها در وضعیت برابر اعمال شود؛ یعنی اگر کسی اینچنین داوری کند که عملی درست است، پس باید برای همه افراد انسانی در همان شرایط، مساعد و مناسب باشد. آنچنانکه امانوئل کانت درباره اصل قانون طبیعت میگفت: «چنان عمل کن که انگار قاعده کلی رفتار تو توسط اراده تو، قانون جهانی طبیعت بشود.» و اینچنین است که عُجب و خودپسندی و استبداد رأی و تخریب محیطزیست جای خود را به انصاف و رعایت حقوق دیگران میدهد. بهطور مثال اکنون خروج دونالد ترامپ از معاهده محیط زیستی پاریس علاوه بر نقض پیمانهای بینالمللی، خلاف «اصل خلاقی قانون طبیعت» کانت نیز است؛ زیرا خروج از آن معاهده، تجاوز به حقوق بشر نسلهای آینده است و حیات در کره زمین را به مخاطره میافکند.
بنابراین، این قاعده بر آن نیست که با دیگران آنگونه که رفتار میکنند رفتار کن؛ بلکه بیان میدارد با دیگران آنگونه که میپسندی و توقع داری آنها با تو رفتار کنند، رفتار کن. فیالواقع «چگونه شدن» را میآموزد و همین باعث رشد روحیه و خصلت دگرخواهی و شفقت و حقوق بشردوستانه خواهد شد. البته ناگفته پیداست که این را به قصد توقع در آینده سامان نمیدهد؛ گرچه در این هستی هوشمند قدر خود را بازمییابد.
در این قاعده بیطرفی و انصاف و عقل انسانی ـ نه عقل محاسبهنگر ابزاری ـ معیار و هنجار میشود. در واقع این ویژگی بیطرفی و عقلایی بودن، زمینه جهانشمول بودن را فراهم میکند. غایت این انگاره، همزیستی مبتنی بر انصاف برای انسانها و جوامع است و این میتواند حتی زیربنای یک قرارداد بزرگ بینالمللی برای فرصت برابر و منصفانه و بدون تجاوز به همه مردم جهان را فراهم سازد.
قاعده زرین اخلاق میثاقی فربه است که استعداد آن را دارد بهمثابه مقولهای مشترک و بینالاذهانی، سپهر گفتمانی نوین مبتنی بر اخلاق را برسازد که در آن سازواره فضائل برتراوند و رذائل فروکش شوند.
فیالواقع پاسخ به سؤال «چگونه زندگی کنیم؟» زمانی معنابخش و جهتبخش و سامانبخش خواهد بود که بتواند بگوید چقدر نگران پسندیده و ناپسندیده شدن درباره «دیگری» است و به تعبیری از امانوئل لویناس «اخلاق یعنی مسئولیت در قبال دیگری، شر مرسان و خیر برسان.»
به باورم بخشی از خشونت به نام دین و عدم رواداری، محصول نگاه فرقهای و نیز فروگذارنمودن نگاه عام و دربرگیرنده به اخلاق است.
تحویل اخلاق به خیر عمومی
در تلقی ارسطو در اخلاق نیکوماخوس، رویکرد رشد فضائل فردی، فضیلت بیشتر دارد و نتیجهاش خیر است. در نگاه فیلسوفان اسلامی چون فارابی و علامه طباطبایی هم ملکات نفسانی تحویل شده است و در فرهنگ اسلامی غالباً فروتر از فقه دیده میشده است. ابوالقاسم فنایی در کتاب دین در ترازوی اخلاق، اخلاق را شاقول و بالادستی هر حکم فقهی قرار میدهد و معتقد است که «فقه باید در ترازوی اخلاق توزین شود»، اما این همه ماجرا نیست.
اخلاق در فرهنگ ما از یک پرسش بنیادین زندگی، به آدابی ظاهری و فردی و یا خوشاخلاقی تقلیل داده شده و تحویل یافته است؛ اما در فرهنگ مسیحیت، اخلاق به «خیر عمومی» تحویل شده است؛ زیرا در تلقی آنها ملکات اخلاقی و نفسانی در نسبت با «دیگری و غیر» تجلی پیدا میکنند. حضرت مسیح میگوید «دین، محبت به دیگران است» و اخلاق در آن روح جمعی دارد و حول آن پردازش نظری و مفهومسازی انجام پذیرفته است.
در متن قرآن به تعبیر طالقانی «ایده تعاون برای بقا بهجای تنازع برای بقا» مطرحشده و اتمسفر فرهنگی آن ذیل «فاستبقو بالخیرات» است و قوام حیات جمعی را به همیاری اجتماعی ملزم دانسته است و در نهجالبلاغه، نیز مبانی محکمی برای حیات و وفاق اجتماعی وجود دارد که میتوانند سپهری مشارکتجویانه و مدنی را در بستر خیرخواهی عمومی جاری سازند.
امام علی (ع) در قطعهای از خطبه ۱۶۷ میگوید: «چون خیر و نیکی یافتید، به یاری آن بشتابید و از شر احتراز کنید… از خدا مخواهید که تو را از مردم بینیاز کند؛ زیرا انسانها همچون اعضای بدن به همدیگر وابسته هستند، چه وقت انسان از دست و پایش بینیاز میشود؟»
در اینجا امام علی(ع) تعاون و خیر عمومی را بهعنوان ضرورت گریزناپذیر زیست اجتماعی انسان و بهمثابه قاعدهای فراگیر و عمومی مطرح میکند. رشد این انگاره میتواند بسترساز قوام مدنی مستقل از قدرت باشد و رفع نیازها و آسیبهای اجتماعی را تسهیل کند.
دیگر مسئلهای که در تحقق مبانی خیر عمومی در فرهنگ نهجالبلاغه پررنگ است، مسئله ترک مخاصمات و معاهدات صلح است؛ زیرا در آن، خیر برای همه ازجمله دشمنان نیز نهفته است و مخصوص مؤمنین و یا قیدبردار نیست و مسئلهای با منافع مشترک طرفین مخاصمه است.
در یک مصاحبه با مهاتما گاندی از او میپرسند آیا عدم خشونت و صلح در اسلام نیز وجود دارد؟ او بهدرستی پاسخ میدهد که در رفتار پیامبر اسلام در معاهدات و نیز در فتح مکه صلح و عدم خشونت در اوج اقتدار دیده میشود. او میگوید صلح، ضامن حیات انسانی بوده است و این گفتمان به قدمت کوهها و همزاد بشر است و ما میبینیم آنچنانکه در قرآن و سیره پیامبر آمده است، یکی از مبانی صلح و همزیستی توافقات و قراردادهای اجتماعی است و در تاریخ و قرآن، بسیاری از معاهدات و توافقات پیامبر با مشرکان و یهودیان و دشمنانش ذکر شده است و در نگاه راهبردی قرآن به زیست اجتماعی، اصل قرارداد نوعی رابطه مدنی مشارکتجویانه است که با انعقاد قرارداد باعث کاهش اصطکاک منجر به استهلاک در جامعه شده است و طولانیترین آیه قرآن نیز ـ آیه ۲۸۲ سوره بقره ـ درباره مکتوب نمودن قراردادهاست تا در پس آنگونه معاهدات هرچند کوچک اما مکتوب، تنظیم روابط اجتماعی، حقوقی و مدنی شود و در صورت مناقشه بر سر آن، قرارداد مبنای داوریِ داوران قرار گیرد که این تسهیلگر صلح در پسِ اختلافات است و زیست جمعی در چارچوبی مسالمتآمیز به سامان میشود.
درباره اهمیت و ضرورت توجه به معاهدات بهمثابه یک موضوع همهشمول، امام علی (ع) در نامه ۵۳ نهجالبلاغه میفرماید: «حتی مشرکان هم، پیمانها را در میان خود محترم میشمردند، زیرا عواقب پیمانشکنی را دریافته بودند.» در قطعهای از نامه به مالک اشتر مینویسد:
«صلحی را که دشمنت تو را بدان فرامیخواند و رضای خدا در آن است، از خود دور مکن؛ زیرا در صلح [فواید مهمی چون] حفظ قوای مسلح تو، آسایش فکر و فراغ بال تو، و امنیت سرزمینت نهفته است.»
بنابراین امام علی (ع) پس از دعوت مالک به صلح و برشمردن مزایای آسایش و امنیت در آن، مالک را پایبندی به مفاد صلح فرامیخواند:
«هرگاه قرار صلحی بین خود و دشمنت بستی، به عهد خود وفادار باش… زیرا هیچ واجبی از واجبات الهی بهاندازه عظمت وفای به عهد مورد اجماع مردم نیست. مردم بهرغم آنکه آرزوهای پراکنده و آراء پریشان دارند در اهمیت وفای عهد اتفاقنظر دارند. قطعنظر از مسلمانان، حتی مشرکان نیز با توجه به عواقب ویرانگر عهدشکنی، بر حفظ پیمان التزام دارند.»
در اینجا فراگیرترین و جهانشمولترین اصل اخلاقی و اجتماعی که حضرت امیر به مالک گوشزد میکند وفای به معاهدات است و این آموزه را مورد وفاق عام میداند. از اینرو آنچنانکه در سیره پیامبر و آموزههای حکیمانه قرآن و نهجالبلاغه دریافتیم، سیاست صلح و همزیستی مسالمتآمیز مبتنی بر قراردادها و حفظ حقوق حتی با مشرکان و در حین جنگ، سیاست اصلی و غالب است و این آموزه اکنون نیاز همه بشریت است. ساموئل هانتینگتون در نظریهاش به نام «جنگ تمدنها» در یک تحلیل غیرمتنی و امنیتی، اسلام را دارای روح جنگطلبانه میداند و در استراتژی خود، اسلامفوبیا و وحشت از اسلام را بهجای وحشت سرخ و کمونیسم بعد از فروپاشی شوروی مینشاند، اما اکنون بهوضوح میتوان نشان داد که رویکرد متن اصلی مسلمانان چگونه بر صلح و مسالمت استوار گشته است. قرآن و نهجالبلاغه نشان میدهند که پیام جهانی انبیا زیست مبتنی بر توافق جمعی و صلح منتج از آن است. در اینجا امام علی جهاد، دین، اخلاق و صلح را به خیر عمومی تحویل کرده است. این نگاه میتواند دستمایه معرفتی جدی برای سیاستگذاریهای برسازد.
عیار اخلاق نباشد، همهچیز مجاز است
امام علی در نوع روابط و حتی مخاصمت معیار و اخلاق را محکم میگیرد. در اوج مخاصمه خندق، در برابر «خدوی خصم» به تعبیر مولوی گفت: «تیغ از پی حق میزنم» و مأمور به معیارهای حق هستم. در دوران معاصر، مرتضی صمدیهلباف در قصه برادرکشی درونسازمانی مجاهدین خلق، با اتکا به چنین فرهنگی با اینکه میتوانست عامل ترور خود را با تیراندازی بزند، اما بهسان امام علی شاهکاری از اخلاق زیباشناسانه و هنری از خود بهجای گذاشت، اما علی در مواجهه با ابنملجم، نهایت حقوق بشر را بهجا آورد و حدود حقوق بشردوستانه را درنوردید و ترجیحش گذشت ابنملجم بود. در برابر «اخلاق سیاستِ زرد معاویه» در خطبه ۲۰۰ میگوید: «به خدا سوگند معاویه از من زیرکتر نیست، لیکن شیوه او پیمانشکنی و گنهکاری است، اگر پیمانشکنی ناخوشایند نبود، من از او زیرکتر بودم.»
امام به معیارهایی چنگ میزند که در بحث جهانشمولی اخلاق بدان اشاره شد و عیار اخلاق را شاقول کنش قرار میدهد. در خطبه ۱۲۶، پیروزی و سیادت با تبعیض را نفی میکند و موفقیت در پرتو بیاخلاقی و بیمعیاری را قربانگاه فضیلت عدالت میشمارد و اشاره میکند: «شما میخواهید که پیروزی را به قیمت تبعیض و ستمگری به دست آورم. از من میخواهید که عدالت را بهپای سیاست و سیادت قربانی کنم؟ خیر به ذات خدا که تا دنیا دنیاست چنین نخواهم کرد.»
جهان امروز در بحرانهای بسیاری، اعم از جنگ، فاصله فاحش طبقاتی، استبداد و آسیبهای فقر و فساد است. به باورم اگر اخلاق و معیارهای آن در حیات جمعی انسانها احیا و بارور نشود و در سازوکارها و سیاستگذاریها قوام نیابد، همهچیز مجاز خواهد شد، آینده بشر بی یشبینی و چشمانداز خواهد شد یا چیزی شبیه جنگ همه علیه همه.