حمیدرضا عریضی
در این مقاله نویسنده به دو گزاره کلی اشاره میکند: نخست اینکه تحریم انتخابات در حضور آینده اپوزیسیونی که انتخابات را تحریم کرده است تأثیر منفی دارد؛ و دوم اینکه تهدید به تحریم میتواند در همان انتخابات نتیجه مثبت داشته باشد. مساعدت اصلی در این نتیجهگیری مربوط به مؤسسه بروکینگز است که این نتیجهگیری را از ۱۷۱ مورد تحریم انتخابات در سالهای ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۹؛ یعنی بلافاصله بعد از پایان جنگ سرد گرفته است، اما توجه به این نکته بسیار مهم است که نمیتوان این موضوع را به دورهای تاریخی جنگ سرد ارتباط داد در آن دوره هم تعداد تحریمهای انتخابات بسیار اندک است و هم از پارادایم دیگری تبعیت میکرده است و بنابراین مانند هر پژوهش دیگری تحقیق مؤسسه بروکینگز به دوره زمانی حال حاضر مربوط است، اما با تاریخ معاصر ایران بهویژه پس از کودتای ۱۳۳۲ تا پیروزی انقلاب هماهنگی ندارد.
***
دانته در کمدی الهی به یک پاپ نامدار کلیسا در زمانه خویش اشاره میکند که در میان دوزخ است و دلیل دوزخی شدنش به گفته دانته «دریغ بزرگ» است. مفسران کمدی الهی این دریغ بزرگ را کنارهگیری او از قدرت میدانند. او میتوانست در زمانی که بر اریکه قدرت بود کارهای زیادی انجام دهد، اما از این فرصت استفاده نکرد و با نگرانی از آخر و عاقبت محیط پرفساد کلیسای قرن یازدهم میلادی قدرت را فروگذاشت. در دوران ما استعفا یا تحریم موقعیتهایی چون انتخابات که احزاب و گروهها در آن به هماوردی میپردازند، مصداقی از آن دریغ بزرگ است. دلیل آن این است که با استعفا یا تحریم افراد بهتدریج زمینه تأثیرگذاری خود بر محیط و جامعه را از دست میدهند. برعکس تهدید به استعفا یا تحریم ابزار مؤثر و کارآمدی است که میتواند زمینه اصلاح را فراهم سازد، زیرا این تهدید ممکن است سبب شود که گروه حاکم برای ایجاد وفاق فضای بهتری فراهم کرده و سخن مخالفان را بشنوند، اما حتی درصورتیکه به تهدید تحریم و استعفا توجهی نشود نباید آن فرد یا گروه استعفا کرده و یا انتخابات را تحریم کند، زیرا بهسرعت از فضای قدرت خارج خواهد شد. هدف این مقاله بررسی این موضوع در چارچوب پژوهش مؤسسه بروکینگز است که ۱۷۱ مورد تحریم انتخابات در کشورهایی را بررسی کرده که دارای دموکراسی ضعیفی هستند و به همین دلیل تقریباً همه آنها کشورهای آسیایی، آفریقایی یا امریکای لاتین هستند. برتراند راسل از محدود کردن کاندیداها در جوامعی که انتخابات برگزار میکنند با نام دموکراسی غیرحقیقی سخن گفته است. این محدود کردن سبب میشود افراد نتوانند کسی را که میخواهند انتخاب کنند. در اکثر ۱۷۱ مورد تحریم انتخابات این نوع دموکراسی غیرحقیقی وجود دارد. این نوع حکومتها که با تکیه بر انتخابات خود را مردمسالار میدانند سعی میکنند از حضور چهرهای مؤثری که میتوانند در انتخابات نقشآفرینی کنند جلوگیری کنند، زیرا از آن بیم دارند که افراد مخالف با آنها در انتخابات به قدرت برسند. در بیشتر موارد تحریم انتخابات به این دلیل صورت گرفته است. هرچند در مواردی نگرانی از سایر تأثیرگذاریهای حکومتها بر نتایج انتخابات مانند احتمال تقلب نیز بهصورتی پیشبینیکننده سبب تحریم انتخابات شده است. فرانکل (۲۰۱۰) که نتایج پژوهش مؤسسه بروکینگز را بررسی کرده با شگفتی متوجه شده است که پدیده تحریم انتخابات، موضوعی جدید است که بهصورت روزافزونی بعد از سقوط شوروی و جنگ سرد رخ داده است. این پدیده بیشتر به امید دخالت و فشار سرمایهداری حاکم بر جهان که مدافع لیبرالیسم است رخ میدهد. امیدی که تقریباً در همه موارد به شکست منجر شده و سرمایهداری جهانی هرچند بهصورت زبانی اعلام موضع کرده، اما از آن فراتر نرفته است و به همین دلیل تحریم انتخابات ایده نادرستی است و حتی در مواردی مانند ونزوئلا که مخالفت جهان سرمایهداری با چاوز و مادر و بسیار جدی بود هم برای تحریمکنندگان دستاوردی نداشت.
تحریم در پاسخ به رد صلاحیتها (NDF)
یکی از نمونهای فرانکل (۲۰۱۰) تحریم در پاسخ به رد صلاحیت در عراق است که «جبهه گفتوگوی ملی» ۱ بهعنوان حزبی سنیمذهب، در اعتراض به رد صلاحیت صدها نامزد انتخاباتی و بهویژه صلاح المطلق، رهبر آن حزب تصمیم به کنارهگیری از انتخابات گرفت. دلیل رد صلاحیت پیوندی بود که در مورد رابطه او با حزب بعث عنوان شده بود. در آخرین فرصت، این حزب از NDF منصرف شد و تصمیم به شرکت گرفت و دلیل آن توجه به این امر بود که تحریم نتیجه مثبتی ندارد. این درسی بود که عراقیهای سنی، پنج سال پیش به بهای سنگینی آموخته بودند.
پنج سال پیش آنها در یک خطای راهبردی در دوران پس از صدام انتخابات را تحریم کردند. این تحریم تقریباً همه احزاب سنی مثل «انجمن استادان مسلمان»، «حزب اسلامی عراق» و «فدراسیون قبایل عراق» را دربر میگرفت. از نظر آنان یک انتخابات مشروع نمیتواند در شرایط اشغال کشور انجام شود، این گروه ابتدا کوشیدند تهدید به تحریم را بهصورت تضمین رسیدن به توافقهایی چون حذف ساختار تکجمعیتی آرا که به سود شیعه میشد یا طرح زمانبندی برای بیرون رفتن سازمان ملل، به کار ببرند، اما آنها با پاسخ منفی روبهرو شدند و از صحنه انتخابات به دست خود کنار رفتند.
نتیجه اینکه تنها پنج کرسی از ۲۷۵ کرسی پارلمان را کسب کردند و طی ماههای کلیدی و شکلدهنده به عراق جدید از صحنه کنار رفتند. تحریم همچنین آنها را از روند تدوین قانون اساسی دور نگه داشت و سنیها بدون داشتن نمایندگی کافی در پارلمان، نتوانستند جلوی تصویب قانون اساسی جدید را بگیرند. هنوز هم لزوم بازبینیهای لازم در این سند، یکی از نقاط اختلاف میان عراقیهای سنی و شیعه است.
چرا تحریم؟
نباید تصور کرد که تحریم فقط در عراق و در سال ۲۰۰۵ رخ داده است. فرانکل (۲۰۱۰) دادهای مربوط به ۱۷۱ تحریم در بیست سال از ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۹ را جمعآوری کرده است که در نمودار (۱) دیده میشود.
آنطور که پیداست فقط بین سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۴ در هر سال ده انتخاب تحریم شده است که همه در کشورهایی با دموکراسی ضعیف بوده است. از نظر فرانکل (۲۰۱۰) پایان جنگ سرد زمینه را برای تحریم انتخابات هموار کرد. دلیل آن این است که در آخرین سال سقوط شوروی، فقط ۴ درصد انتخابها با تحریم مواجه میشود و در عرض ده سال بعد این رقم به ۱۵ درصد میرسد.
معمولاً دلیل فقدان احترام به رقبای انتخاباتی در قوانین مبتنی بر پیشداوری و تبعیض است که حزب حاکم که برگزارکننده انتخابات است برای حذف رقبای انتخاباتی اعمال میکند و گاه به دلیل امکان تقلب در شمارش آراست (لیندبرگ، ۲۰۰۴).۲
در مجله اخبار آفریقا (۲۰۰۸) داستان دو انتخاب در غنا روایت شده است. موضوع اعتراض به انتخاب دوباره جری رولینگ بهعنوان رئیسجمهور بود. آنها خواستار برگزاری مجدد انتخابات ریاستجمهوری بودند، اما هیچ انتخابات دوبارهای انجام نشد و رولینگ تا ۲۰۰۱ رئیسجمهور باقی ماند و به برکت تصمیم نادرست تحریم، حزب او ۱۸۹-۲۰۰ کرسی پارلمانی را در انتخابات ۱۹۹۲ کسب کرد، حتی موقعی که تحریمکنندگان فشار و نیروی زیادی در مخالفت با انتخاباتی که از نظر آنها نامشروع است، وارد میکنند احتمال موفقیت اندک است. نمونه آن تحریم در آذربایجان است، در انتخابات رئیسجمهوری ۲۰۰۳ با وجود تحریم و هفتهها تظاهرات پس از انتخابات، ایالاتمتحده، نتایج انتخابات و پیروزی الهام علیاوف را به رسمیت شناخت.
فرانکل (۲۰۰۸) هرچند تصور میکند تحریم بیاثر است، اما معتقد است تهدید به تحریم گاهی میتواند مؤثر باشد. یک نمونه موفق از تأثیر تهدید به تحریم اولین انتخابات آفریقای جنوبی، پس از ملغی شدن آپارتاید است. با وجود قطعی بودن پیروزی کنگره ملی آفریقا به رهبری نلسون ماندلا، منگوسوتو بوتلزی ۳ رئیس زولوی حزب اینکاتا و چهره برجسته کوازولو برای رسیدن به استقلال کوازولو تهدید به تحریم را پیش کشید. با آنکه بوتلزی سرزمین مستقل خود را به دست نیاورد، ولی به دو توافق مهم رسید. اولی، برچیدن بساط رأیگیری تکصندوقی که در آن بدون در نظر گرفتن مکان اخذ رأی، همه رأیها به یک میزان به حساب میآمدند و دوم، کسب اختیار برای ایجاد یک خودمختاری منطقهای برای کوازولو در درون آفریقای جنوبی. بوتلزی که با این دستاوردها نیرو گرفته بود، در انتخابات شرکت کرد. تحریم ممکن بود بوتلزی را از دنیای سیاست خارج کند، ولی تهدید به تحریم برای او موقعیت برجستهای در دوران پس از ملغی شدن آپارتاید در آفریقای جنوبی پدید آورد و او را به نفر دوم انتخابات ۱۹۹۹ در صف کنگره ملی آفریقا۴(ANC) تبدیل کرد.
برعکس تهدید به تحریم که اراده معطوف برای شرکت در انتخابات است خود تحریم نتایج نامناسبی به همراه دارد. این موضوع سه نتیجه منفی به حاشیه راندن گروه مخالف حزب حاکم۵ توانمندتر شدن حزب حاکم ۶ و نتایج غیرمنتظره انتخابات۷ را در پی دارد.
به حاشیه راندن گروه مخالف
نخستین نتیجه منفی به حاشیه رانده شدن است. تحریم؛ یعنی گروه مخالف به دست خود بهطور خودخواسته، از رقابت دورهای برای کسب قدرت سیاسی کنار میرود. در بسیاری از کشورهای درحالتوسعه، کنترل دولت و وزرای آن به معنای کنترل مراکز حساس اداره کشور است. گزینه شرکت نکردن، گروه سیاسی را به موقعیت یک گروه مخالف که فقط صدا دارد ۸ اما در رقابت برای کسب منابع دولت شکست خورده است تنزل میدهد (یادداشت ۱).
توانمندتر شدن قدرت حاکم
تحریم انتخابات، فقط گروهی که انتخابات را تحریم کرد ضعیف نمیکند، بلکه ابزاری در اختیار قدرت حاکم برای تقویت خود است. غیبت اپوزیسیون از صحنه رقابت، زمینبازی را برای حزب حاکم خالی کرده، به آن امکان میدهد که کنشهای لجامگسیختهای مانند دستکاری در قانون اساسی را اجرا کند. شاید بهترین نمونه آن را در ونزوئلا بیابیم که چندین تحریم ناشیانه توسط اپوزیسیون در فاصله ۲۰۰۴-۲۰۰۵ تنها به تثبیت هر چه بیشتر قدرت پرزیدنت هوگو چاوز انجامیدند. تحریم انتخابات منطقهای ۲۰۰۴ به خاویستاس ۲۰ تا ۲۲ کرسی فرمانداری در سطح ملی بخشید. در سال ۲۰۰۵ چهار حزب اپوزیسیون رده اول که ۴۱ کرسی کنگره را در آن زمان داشتند، برای اعتراض به حکومت سختگیر چاوز تصمیم به تحریمی گرفتند که منجر به اشغال تمام کرسیها توسط دولت شد (آسوشیتدپرس، ۲۰۰۵). درنتیجه، چاوز توانست قوانینی در تقویت قدرت خود به تصویب برساند، ازجمله، حذف محدودیت برای تکرار دوره ریاستجمهوری. او از آن پس چندین رقابت انتخابات رئیسجمهوری را علاوه بر حد معمول، برده است. (یادداشت ۲)
نتایج غیرمنتظره انتخابات
تحریم انتخابات نتایج نامنتظرهای دارد که مهمترین آن پویاییهای جدیدی است که تحریم میآفریند. مثلاً دیدهشده، تحریم، احزابی را پیروز کرده که بدون آن میباختند و بازیگران جدیدی را قادر به پر ساختن خلأ انتخاباتی میسازد. بهترین نمونه این حالت آخر، انتخابات پارلمانی ۱۹۹۲ لبنان بود که طی آن، مسیحیان مارونی به دخالت سوریه در کشور خود اعتراض کردند. غیبت آنها از صحنه انتخابات، تنها به تقویت گروه ای هوادار سوریه انجامید – باید افزود که پیشتر مسیحیان و مسلمانان بهتساوی در ۱۲۸ کرسی مجلس شریک بودند. قابلملاحظهترین آنها گروه اسلامی شیعه و تازهسربرآوردهای بود به نام «حزبالله» که امروزه مهمترین نیروی سیاسی کشور است. حزبالله ابتدا با کسب ۱۶ کرسی، جای پای خود را در نظام سیاسی باز کرد. نبیه بری رهبر جنبش امل وابسته به حزبالله بهعنوان سخنگوی دولت اعلام شد (لسآنجلس تایمز، ۱۹۹۳).
درس مهم: تحریم انتخابات ایده بدی است، مشارکت کنید.
مشارکت در انتخابات با تهدید به تحریم میتواند جایگزین بهتری برای تحریم انتخابات است. تهدید به تحریم در انتخابات دولت سالی بریشا۹ را وادار به تغییر قانون انتخاباتی کرد که بهتازگی وضع و مجادلات۱۰ زیادی ایجاد کرده بود. بریشا که اکثریت پارلمانی را از دست داده بود، یک ماه بعد از قدرت کنار رفت. تصمیم به عدم تحریم، یک تأثیر مثبت بالقوه دیگر نیز دارد: حزب شما در عمل ممکن است به نتایجی دست یابد که فراتر از انتظار بوده است.
تسوانگاری ۱۱ در جنبش تغییر دموکراسی(MDC) ۱۲نیز شاهد پیامدهای مثبت شرکت در انتخابات سراسری سال ۲۰۰۰ در زیمبابوه شد. جنبش تغییر دموکراسی با آموختن درس خود از تحریم نادرست ۱۹۹۵ که منجر به برد حزب موگابه با ۱۱۷ کرسی از ۱۲۰ کرسی رقابت شد، بر آن شد که در انتخابات سراسری سال ۲۰۰۰ زیمبابوه شرکت کند. تسوانگاری هوشمندانه تحریم را رد کرد زیرا از نظر او تحریم به معنای «بازیچه دست موگابه شدن» و ادامه بیقیدوشرط حکومت حزب ZANUPF ۱۳بود .(یادداشت ۳) (کریستین سانیس مونیتور، ۲۰۰۰).
این انگاره چنین عمل میکند: اپوزیسیون به گرایشهای اقتدارگرای رژیم اعتراض و روند انتخابات را ناعادلانه اعلام میکند.
پژوهش در میان دانشجویان در مورد تحریم
نگارنده این سطور همواره معتقد به کنشگری فعال در انتخابات ریاستجمهوری بوده است پژوهش قبلی او (عریضی، رحیمی، ۱۳۸۴) نشان داده است که یکی از دلایل شکست اصلاحطلبان در انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۸۴ موضوع انفعالی اصلاحطلبان بوده است.
این موضع انفعالی سبب شکست اصلاحطلبان در انتخابات ۱۴۰۰ شد. اصلاحطلبان قبلاً در ۱۳۸۴ هرچند شکست خوردند، اما در آن انتخابات فعالانه شرکت کردند. هرچند که در آنجا هم شکست آنها به دلیل تصمیمگیری نادرست بود. تحقیق مؤسسه بروکینگز انتخابات ۱۳۸۴ را بهعنوان یکی از ۱۷۱ نمونه خود آورده و آن را نمونه موفقی شمرده است زیرا اصلاحطلبان در آن زمان به جای تحریم از حربه تهدید به تحریم استفاده کردند (فرانکل، ۲۰۱۰: ۶). تصمیمگیری نادرست تحریم انتخابات در سال ۲۰۰۴ بود که آنها اکثریت مجلس را در سال ۲۰۰۴ از دست دادند. مؤسسه بروکینگز این تحریم را دلیل دیگری بر تأیید فرضیه خود میداند که تحریم به هیچ وجه ایده خوبی نیست، اما در انتخابات سال ۲۰۰۵ آنها تهدید به تحریم کردند تا به حذف نامزدهای خود از انتخابات ریاستجمهوری اعتراض کنند. مؤسسه بروکینگز برعکس تحریم، که آن را ایده بدی میداند (که در انتخابات مجلس یک سال قبل دیده شده بود) تهدید به تحریم را ایده خوبی میداند و مثال خوب آن را همین انتخابات ایران میداند. شورای نگهبان در آن سال در مقابل تهدید به تحریم عقب نشست. صلاحیت دو نامزد اصلاحطلبان یعنی مصطفی معین و محسن مهرعلیزاده تأیید شد و این از موارد نادری بود که شورای نگهبان نظر خود را تغییر داد. موضع نادرست تحکیم وحدت دانشجویان و برخی نیروهای آنان که همواره تحریمی بودند در مقابل اصلاحطلبان قرار گرفت و با وجود عقبنشینی شورای نگهبان و پیوستن اصلاحطلبان به فرآیند انتخابات که تصمیم درستی بود آنها همچنان تحریمی ماندند. دانشجویان تحکیم وحدت که در دانشگاهها در حمایت از اصلاحطلبان نیروی اصلی بودند این بار و در حساسترین موقع رأی خود از آنها را دریغ کردند. نماینده اصلی اصلاحطلبان مصطفی معین شایستگیهای مورد نیاز برای تأثیرگذاری بر انتخابات که مهمترین آن قدرت سخنوری بود را نداشت و پیشینه او در مناصب بالای جمهوری اسلامی هم بسیار ضعیفتر از مهدی کروبی رئیس مجلس ششم بود. او به جای تأکید بر نیازهای جامعه که بسیاری ماهیت اقتصادی داشتند به طرح دعاوی مطلوب همان دانشجویانی پرداخت که انتخابات را تحریم کرده بودند که در رأس آن دعاوی حقوق بشری بود. عبدالکریم سروش به او نصیحت کرد که به نفع مهدی کروبی کنار رود و سازمانی فعال پدید آورد تا آرمانهای خود را به صورتی منظم در آن دنبال کند. این ائتلاف صورت نگرفت و درنتیجه هر سه به علیاکبر هاشمی رفسنجانی و محمود احمدینژاد باختند و کروبی در دور اول فقط ششصد هزار رأی کمتر از احمدینژاد داشت. معین فقط ۴ میلیون رأی به دست آورد. اصلاحطلبان هرگز خود را نقد نکردند.
نگارنده که با دو نفر از تحریمکنندگان در ۲۰۰۵ آشنایی نزدیک دارد (سعید مدنی۱۴ و عبدالله مؤمنی ۱۵) با این موضعگیری آنها مخالفت داشت و بارها بر اثربخش نبودن این مخالفت تأکید داشت، شاهد بوده است که آنها در همه این سالها این موضع خود را ادامه دادهاند و با وجود اینکه کوچکترین نتیجهای از آن عاید نشده این موضع خود را در قبال انتخابات اخیر هم ادامه دادهاند. برای درک دلایل تحریم پژوهشی با ۲۴۱ نفر از دانشجویان معتقد به تحریم انجام شد که از روش تحقیق ترکیبی (کیفی و کمّی) استفاده گردید. در مرحله اول از روش گراندد تئوری و با ده نفر از دانشجویان از هر دو طیف نزدیک به اصلاحطلبان و عبور از اصلاحطلبان با سه نوع کدگذاری باز، محوری و گزینشی، دو عامل اصلی مشخص شدند. اول: اعتراض به نظارت استصوابی و دوم: بازی کردن در زمین نیروهای ضد دموکراسی. نظارت استصوابی نخستین بار توسط غلامرضا رضوانی در سال ۱۳۷۰ مطرح شد که از اعضای شورای نگهبان و رئیس هیئت مرکزی نظارت شورای نگهبان بود و دبیر وقت شورای نگهبان محمد محمدی گیلانی واژه نظارت استصوابی برای اصل ۹۹ را ساخت که همه مراحل اجرایی انتخابات و به خصوص تأیید و رد صلاحیت کاندیداها را شامل میشد. در قانون اساسی ذکری از آن نشده است و حسینعلی منتظری که رئیس مجلس خبرگان برای قانون اساسی بود نهتنها آن را مورد نظر تدوینکنندگان قانون اساسی نمیدانست، بلکه آن را توهین به مردم قلمداد میکرد. در سال ۱۳۷۴ با مصوبه مجلس پنجم این اصل قانونی شد و تلاش رئیس مجلس ششم مهدی کروبی که از مخالفان جدی آن است هرگز به نتیجه نرسید. واقعیت این است که رأی مردم در فهم شریعتمداران از دین جایگاهی ندارد و دکتر غلامرضا کاشی با نقل جمله آیتالله مکارم شیرازی که گفتند ما از روی ناچاری بیان میکنیم که با رأی مردم باید امور کشور اداره شود ؛ مینویسد که آن کلام صریحترین و صادقانهترین روایت از نقش مردم در نظریه حکومت دینی در ایران امروز است. واقع امر این است که مردم در منظومه فهم شریعتمدارانه از حکومت، جایگاهی ندارند و باید تنها تبعیت کنند. چنانکه در امور روزمره خود باید از شریعت تبعیت کنند. در مورد دومین کد گزینشی یعنی بازی در زمین دشمن تقریباً همه افراد نمونه پژوهشی سخن یکی از وزرای دولت روحانی که مردم خود انتخاب کردهاند را که در فضای مجازی با فیلم روزهای آخر جنگ جهانی دوم دیده بودند که در فضای مجازی به کمک اصل تداعی و همنشینی القا میکرد که این دو سخن همارز هستند. در بخش کمّی پژوهش این سؤال از شرکتکنندگان پرسیده شده بود که چرا به همتی رأی نمیدهند. بسیاری پاسخ داده بودند که به دلیل اینکه بسیاری از مشکلات پولی دولت روحانی به او مربوط است. در آن صورت با روش IRT (سؤال پاسخ) پرسیده میشد که آیا به جهانگیری رأی میدادند، درصورتیکه از نظارت استصوابی عبور میکرد. پاسخ مثبت، آنها را در مقابل این گزینه قرار میداد که آیا تصمیمگیری در مورد ارز ۴۲۰۰ را نمیتوان به مشکلات پولی دولت روحانی ربط داد که طراح آن جهانگیری بود. جالب بود که بیشتر افراد با این موافق بودند و در برابر این سؤال که چرا به جهانگیری رأی میدادند اما به همتی حاضر نیستند رأی دهند پاسخی نداشتند. مشکل بزرگ اصلاحطلبان، تصمیمگیری نادرست است. محمدجواد مظفر یکی از تبعات انتخابات ۱۴۰۰ را فروپاشی اصلاحطلبان دانسته است و زیباکلام در روزنامه آرمان ملی یک روز قبل از انتخابات نوشت: « واقعیت امر بر آن است که اگر مشاهدهگری از کره مریخ میآمد و میخواست گزارشی از وضعیت اصلاحطلبان تهیه کند، نمیتوانست حتی در ابتداییترین پرسشها هم به پاسخ برسد. پرسشهایی از این دست که آیا اصلاحطلبان میبایستی در این انتخابات شرکت فعالی داشته باشند؟ معلوم نیست، ایا نمیخواهند در این انتخابات شرکت کنند؟ معلوم نیست، آیا میخواهند از همتی حمایت کنند؟ معلوم نیست، اگر علی لاریجانی تأیید صلاحیت میشد، میخواستند از او حمایت کنند؟ معلوم نیست، آیا ضرورت وحدت ملی میطلبد که اصلاحطلبان در این انتخابات شرکت کنند؟ معلوم نیست، اگر بپذیریم که کشور با بحران مواجه شده آیا ورود و حضور قوی و پرشور اصلاح طلبان در این انتخابات این بحران را کاهش میدهد؟ معلوم نیست»؛ لذا اساساً هدف اصلاحطلبان از بودنشان ظرف ۲۴ سال گذشته خیلی معلوم نیست که چه اهداف، استراتژی، چه برنامه برای کشور یافتهاند و این انتخابات بهخوبی بیبرنامگی که بر جریان اصلاحات سایه افکنده را نشان داد،رحتی تا آخرین لحظات هم که اصلاحطلبان دورهم جمع شده بودند نمیتوانستند به یک فکر و تصمیم واحدی برای انتخابات برسند درحالیکه از ماهها قبل میدانستند که ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ انتخابات است، از سالها قبل میدانستند که شورای نگهبان برخی را رد صلاحیت خواهد کرد، از سالها قبل میدانستند که وقتی فردی مانند مرحوم آیتالله هاشمی را رد صلاحیت میکنند، تکلیف سایر چهرهها مشخص خواهد بود. همه اینها میداستند اما بهرغم این، نه تکلیفی و نه دستورالعملی و نه هیچ چیز اصلاحطلبان مشخص نبود. واقعاً اگر بنا باشد مردم به جریان اصلاحات توجه و بخواهند از آنها پیروی کنند، از کدام سیاست، از کدام دستورالعمل و از کدام اهداف باید پیروی کنند.
آیا تحریم موفق شد؟
حاتم قادری از مدافعان تحریم، آن را موفق و شکست به لحاظ اخلاقی و دینی برای طراحان انتخابات کنونی میداند. به نظر نگارنده این سطور درصورتیکه انتخابات رفراندوم تعریف شود که حضور و عدم حضور در آن به معنی توافق با حکومت است تحریم موفق بوده است، زیرا بیش از نیمی از مردم در انتخابات شرکت نکردند، اما اگر همانطور که در همه جای دنیا مرسوم است انتخابات را نوعی مشق دموکراسی تعریف کنیم تحریم موفق نبود زیرا درصد شرکتکنندگان بیش از ۴۸ درصد بود که نزدیک به بسیاری از انتخابهای قبلی در ایران و منجمله حدود ۵۰ درصد در دور دوم ریاستجمهوری آیتالله خامنهای و آیتالله رفسنجانی است، اما در اینکه شکست اصلاحطلبان از این نظر بود که در هر سه مناظره نه موضع دفاع و نه مخالفت با همتی نداشتند، تردید ندارم. تصور رهبران اصلاحات از این نظر که با ورود ناگهانی به صحنه انتخابات مردم از آنها تبعیت خواهند کرد کاملاً نادرست بود. آنها میتوانستند از همان آغاز در صحنه شرکت جسته و بر نتیجه تأثیر جدی داشته باشند. اینها، همان گروهی هستند که آن دریغ بزرگ را کردند و به همین دلیل بسیاری از هواداران آنها از اصلاحطلبی عبور خواهند کرد و خودشان هم به دلیل بیتصمیمی که در روانشناسی به آن درماندگی آموختهشده میگویند دچار انشعاب خواهند شد.
سازوکار تحریم توسط چه کسانی دنبال میشود؟
سازوکار تحریم توسط رهبران سیاسی معمولاً به تقویت دموکراسی منجر نمیشود (پولیو و هاید، ۲۰۰۹). رهبران سیاسی دیدگاه سادهای را دنبال میکنند و شکست خود را نه به دلیل ناتوانی خود در رهبری که به دشمن نسبت میدهند. رهبران موفق سعی میکنند با وجود پیچیدگیهای موقعیتی و محدودیتهای موجود بهترین راهبرد را انتخاب کنند.
تحریم گاهی پیروزی را به شکست تبدیل میکند
بدترین خطا در تحریم هنگامی است که پیروزی در اختیار تحریمکننده است اما آن را از دست میدهد. قدرت حاکم با استفاده از تنشهایی که پس از تحریم رخ میدهد توان درهم شکستن اپوزیسیون را پیدا میکند و اپوزیسیون در چاهی که خود کنده سقوط میکند. مثال مشهور آن مبارزه مورگان تسواگارای رهبر جنبش دموکراتیک تغییر بر علیه رابرت موگابه رئیسجمهور مستقر زیمباوه بود که به مخالفت با مجلس سنا و انتخابات آن پرداخت که تصور میکرد برای مساعدت به موگابه تأسیس شده است، این امر سبب شد که گروهی از اعضای جنبش دموکراتیک تغییر از او روگردان شوند زیرا مخالفت او با مجلس را نمیپذیرفتند. با کاهش قدرت رهبری تسواگارای قدرت حاکم یعنی موگابه در مجلس پیروز شد. در جنبش ملی شدن نفت در ایران هم موقعیتهای مشابهی پیش آمد و برخی از یاران مصدق در تضادهایی که بین او و مجلس پیش آمد از او گسستند.
تحریم در موقعیت مبهم
شاید معروفترین مثال در مورد این نوع از تحریم، همین انتخابات ریاستجمهوری ایران باشد. درصد مشارکت را نباید با انتخابات ۱۳۹۶ مقایسه کرد هرچند میزان آن از همیشه کمتر است اما تفاوت معنیداری با انتخابهایی که کمینه رأیدهندگان را داشته ندارد بخصوص با دومین دوره ریاستجمهوری رفسنجانی که تنها تفاوت چند درصد است. تفاوت خیلی آشکار در آراء باطله است که چندین برابر دفعات قبل است، اما معلوم نیست این آراء باطله متعلق به طرفداران لاریجانی باشد. فائزه هاشمی در مصاحبه با ایندیپندنت آن را متعلق به طرفداران لاریجانی و مطهری و احمدینژاد (به احتمال زیاد) دانست اینکه مربوط به کسانی باشد که نگران تبعات رأی ندادن با توجه به مسائل زندگی روزمره خود باشند را هم محتمل دانست. اصلاحطلبان گفتند که چون نمایندهای ندارند در انتخابات نمیتوانند شرکت کنند، درحالیکه آنها میتوانستند کنش سیاسی خود را حول همتی یا مهرعلیزاده انجام دهند. از نظر گودرزی که با علی علیزاده مصاحبه میکرد. موقعیت مبهم تحریم آن را تا حدی مشابه واکنش سوگ در نظریه الیزابت کوبلر رأس در روانشناسی میکند که شامل چهار مرحله انکار، خشم، چانهزنی و افسردگی است. حاکمیت با توجه به ادبیات غیرصریح اصلاحطلبان، اصولاً تحریم را انکار کرد و کاهش درصد مشارکتکنندگان را به عوامل دیگری مثل کرونا ربط داد. مثلاً ابراهیم رئیسی عیناً چنین موضعی گرفت. خشم را هم میتوان در برخورد خبرگزاری تسنیم با وحید حقانیان از اصولگرایان دید که هنگامیکه پرده انکار را کنار زد با خشم خبرگزاری با این نیروی خودی منجر شد. خاتمی در پیام خود صریحاً اشاره کرد که اصلاحطلبان باید در کار خود بازنگری کنند و ضعفهایی را که بخصوص در دو انتخابات اخیر آشکار شد بشناسند و مرتفع کنند.
آیا میتوان نتیجه پژوهش فرانکل را به تاریخ قبل از جنگ سرد و بهویژه بعد از کودتای ۳۲ تا پیروزی انقلاب ارتباط داد؟
قبل از جنگ سرد معادلات دیگری بر جهان حاکم بود قطب شوروی با پذیرش دیکتاتوری پرولتاریا اصولاً دموکراسی و انتخابات را یک پدیده سرمایهداری میدانست و با آن مخالفت میکرد نمونه دخالتهای شوروی در بوداپست و پراگ نشان میدهد که آنها اصولاً برای انتخابات هیچ ارزشی قائل نبودند. در بلوک غرب نیز با توجه به معادلات جنگ سرد دموکراسی و انتخابات هیچ ارزشی نداشت حمایت این بلوک از کودتا در ایران و گواتمالا در ۱۹۵۳ و ۱۹۵۴ و حمایت از فرانکو و پینوشه این موضوع را بهخوبی نشان میدهد. در سطوح ذیل نشان داده میشود که این معادلات در ایران در دوره قبل از انقلاب اعتباری ندارد.
فرانکل یک دوره تاریخی را از ۱۹۹۰ (۱۳۶۹ شمسی) به بعد در نظر گرفته است. این دوره تاریخی یک ویژگی مهمی دارد که بلافاصله بعد از جنگ سرد است. دورانی که گفتمان جدیدی به وجود آمد که دموکراسی که مربوط به لیبرالیسم غرب است مانند یک راهنمای عمل برای تحریم کنندگان عمل میکرد که مداخله سازمانهای جهانی مورد انتظار تحریم کنندگان بود. انتظاری که هیچگاه برآورده نشد. در دوره جنگ سرد اتفاقاً نظام سرمایهداری از انتخابات نهتنها حمایت نمیکرد بلکه در مقابل انتخابات قرار داشت. نمونه آن کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بود که نظام لیبرال کشورهای غربی از آن حمایت میکرد. در آن زمان تحریم نه برای بازگشت به قدرت بلکه برای زیر سؤال بردن مشروعیت کودتا بود که به تعبیر پرکینز ۱۶ درواقع جنگی بود که به شکل کودتا انجام شد. بحثی در نهضت مقاومت ملی انجام شد که در انتخابات دوره هجدهم شرکت کرده و آن را تحریم نکنیم. شرکت آنها در انتخابات دوره هجدهم با این شرط بود که اسمی از شاه و مصدق برده نشود و این به معنی مشروعیت دادن به کودتا بود. به همین دلیل این رویکرد به نهضت کاذب معروف شد و بنابراین اشاره به اینکه تحریم مؤثر نیست را نمیتوان با نوعی تصمیم افراطی به دورهای تاریخی مختلف نسبت داد و این گزاره کلی را نتیجهگیری کرد که تحریم مؤثر نیست.
در ادامه بحث تاریخی باید توجه داشت که گاهی عدم تحریم انتخابات هم ممکن است به حاشیه راندن گروه مخالف از طریق حذف انتخابات منجر شود. در دوره بیستم مجلس قبل از انقلاب اللهیار صالح از کاشان شرکت کرد (انتخابات را تحریم نکرد) و به عضویت مجلس هم درآمد، اما علی امینی از شاه خواست مجلس منحل شود و امور اجرایی با مصوبات هیئت دولت انجام شود. او سعی میکرد اصلاحات دیکتهشده جان اف کندی را اجرا کند و تصور میکرد که مجلس بهصورت مانعی بر سر اجرای آنها باشد. مثلاً اصلاحات ارضی به دلیل اینکه بسیاری از وکلا زمینداران بزرگ بودند احتمالاً با مخالفت مجلس روبهرو میشد.
مشارکت در انتخابات بهشرط آن است که امکان آن وجود داشته باشد. همین الان ممکن است در ایران در دورهای آتی ریاستجمهوری حذف شود. قبل از انقلاب در دوره امینی و علم هیچ انتخابی برگزار نشد. پس از سرکوب پانزدهم خرداد احمد نفیسی۱۷ که شهردار تهران بود در کنگره آزادمردان و آزادزنان گفت: کسانی که اصلاحات شاه را قبول ندارند نمیتوانند در انتخابات شرکت کنند و به همین دلیل آیتالله میلانی و شریعتمداری انتخابات دوره بیست و یکم را تحریم کردند. این اولین باری است که علمای شیعه در مقابل دستاورد مشروطیت قرار گرفتند و تحریم اتفاقاً خیلی هم مؤثر بود (بهعنوان نمونه ناقض تحقیق بروکینگز) زیرا پس از آن شاه دریافت که نمیتواند راه انتخابات را ادامه دهد و حزب فراگیر رستاخیز را تعریف کرد که همه افراد باید عضو آن باشند یا از ایران بیرون بروند یا به زندان. هفتهنامه فکاهی توفیق کاریکاتوری با استعاره وقتی علی میمانند و حوضش از خلیج فارس کشید که ملت را سوار بر کشتی نشان میداد که از ایران بیرون میروند.
یادداشت (۱): فرانکل (۲۰۱۰) مثالهایی از تحریم در زامبیا (کنت کواندا) در کنیا (کنت ماتیبا) و افغانستان (عبدالستار سیرت) را میآورد که در هر سه مورد تحریم شکست خورد.
یادداشت (۲): فرانکل (۲۰۱۰) در این مورد مثال تحریم انتخابات پارلمانی ۲۰۰۲ را میآورد.
یادداشت (۳): حزبی که در سال ۱۹۸۰ قانونگذاری در زیمبابوه را انجام میدهد و رئیس آن حکومت یعنی رابرت موگابه آن را پدید آورد و بعد قدرت را به رهبر MDC یعنی تسونگاری واگذار کرد، اما همانطور که در متن اشاره شد، به دلیل استفاده نادرست از حربه تحریم، انتخابات ۲۰۱۳ را مجدداً به موگابه واگذار نمود؛ و درنهایت موگابه بعد از ۳۷ سال در سال ۲۰۱۷ از قدرت کنار رفت.■
پینوشت:
- The National Dialogue Front
- lindberg
- Mangosuthu Buthelezi
- African National Congress
- Marginalizing The opposition
- Empowering Incumbents
- Unexpected electorial Implications
- Vocal opposition
- Sali Berisha
- Controversial new election law
- Tsvangarai
- Movment For Democratic Change
- Zimbambwe African National Union Patriotic Front
- نگارنده این سطور در دوران انقلاب با سعید مدنی همکلاس بود و اینک با او نسبت فامیلی هم دارد.
- نگارنده این سطور راهنمای پایاننامه عبدالله مؤمنی در کارشناسی ارشد در دانشگاه علامه طباطبایی بود.
- perkins
- او پدر آذر نفیسی استاد دانشگاه جان هاپکینز است. با نگارنده این سطور نسبت فامیلی دارد. با مهندس لطفالله میثمی در دورهای بهعنوان مخالف شاه در زندان بوده است. با دست شستن از مبارزه با شاه بهعنوان پاداش، سمت شهردار تهران را دریافت کرد. همچنین پزشک خوشنام اصفهان مرحوم دکتر ابوتراب نفیسی برادر او بود.
منابع:
– Ghana: A Tale of Two Elections، ” Africa News، ۸ February ۲۰۰۸.
– Militant Hezbollah Now Works Within The Lebanese System، ” Los Angeles Times، ۲۲ February ۱۹۹۳، p. A7.
– Zimbabwe Teachers Now Targets، ” Christian Science Monitor، ۱۱ May ۲۰۰۰.
– Lindberg، Staffan. “When Do Opposition Parties Boycott Elections?” April ۲۰۰۴. p.6.
– Venezuela opposition parties pull out of congressional elections، ” Associated Press، ۲۹ Nov. ۲۰۰۵.
– Beaulieu، Emily and Susan Hyde، ۲۰۰۹، “In the Shadow of Democracy Promotion”، Comparative Political Studies، Vol. ۴۲، March
– Matthew Frankel (2010) Threaten but participate: why election Boycotts are a bad idea Foreign policy، pp 1-12.