بدون دیدگاه

 اشتغال زنان؛ حق یا امتیاز؟

 

مینو مرتاضی

 

جهان توسعه‌یافته با ارزیابی انتقادی تاریخ هزاره نخست و هزاره دوم تمدن بشری، با اهدافی روشن برای دستیابی به صلح و امنیت و توسعه پایدار قدم به هزاره سوم نهاد. در دوران جدید، محو نابرابری و آثار خشونت‌بار تبعیض‌های به‌جامانده که ریشه در نگرش تمدن دوران کشاورزی و الزامات و اقتصاد سیاسی اشرافیت سپری‌شده دارد، در دفاع از ملت‌ها و حمایت از بی‌قدرتان و طردشدگان عمدی به بهانه رعایت کلیشه‌های جنسیتی در دستور کار انسان در جهان توسعه‌یافته قرار گرفت. اهداف هشت‌گانه هزاره سوم شامل موارد زیر است: ۱. کاهش فقر و گرسنگی شدید به نصف؛ ۲. دستیابی همگانی به آموزش ابتدایی؛ ۳. توانمندسازی زنان و منع تبعیض‌های جنسیتی؛ ۴. کاهش مرگ‌ومیر کودکان؛ ۵. کاهش مرگ‌ومیر زنان در هنگام زایمان؛ ۶. جلوگیری از گسترش بیماری‌ها خصوصاً ایدز و مالاریا؛ ۷. تضمین سلامت محیط زیست؛ و ۸.. مشارکت جهانی برای توسعه.

تغییر وضعیت زنان از وضعیت موجود به وضعیت نسبتاً مطلوب‌تر چنان اهمیتی برای جهان دارد که پنج هدف از هشت هدف جهانی هزاره سوم به بهبود وضعیت سلامت، بهداشت، اقتصاد و توانمندسازی زنان اختصاص یافته است؛ زیرا زنان همچنان بزرگ‌ترین جمعیت فقیر، بی‌سواد، بیمار، خشونت‌دیده، مورد تجاوز قرار گرفته، بیکار، آواره و در معرض مرگ را تشکیل می‌دهند. ۸۰ درصد از جمعیت ۱/۲ میلیارد گرسنه و فقیر را زنان تشکیل می‌دهند؛ یعنی یک‌پنجم جمعیت کنونی جهان توانایی کافی برای دستیابی به نیازهای اولیه انسانی خویش را ندارند. همچنین دوسوم از کل جمعیت بزرگسالان بی‌سواد جهان زنان فقیرند. نکته قابل‌توجه این است که بسیاری از مردان فقیر نیز به‌دلیل فقر امکان یادگیری سواد و بهره‌مندی از آموزش را پیدا نمی‌کنند، اما شاخص نابرابری حتی بیش از فقر به‌ویژه در مناطق روستایی در تعیین جایگاه و پایگاه اجتماعی افراد نقش ایفا می‌کند، از این‌رو پیداست در جوامع بیشترتوسعه‌یافته که به برابری انسانی کم‌وبیش توجه و تأکید می‌شود، امکان مبارزه مؤثر با فقر و عوارض آن همچون بی‌سوادی و بیکاری بیشتر مهیا می‌شود.

اینکه پنج هدف از هشت هدف جهانی برای بهبود وضعیت انسان در هزاره سوم معطوف به وضعیت نابه‌سامان زنان در جهان است بدین معناست که زنان همچنان در مرکز انواع تبعیض‌های جنسیتی، قومیتی، مذهبی و طبقاتی قرار دارند که ساخته دست انسان بوده و وابسته به فرهنگ و جغرافیای انسانی است. ازدیاد جمعیت جهان و تخریب فزآینده محیط زیست و کاهش منابع و محدودیت‌های اقتصادی ناشی از مصرف بی‌رویه و غارت‌گونه طبیعت، انسان‌های متفکر را به این نتیجه رسانده که پافشاری بر نابرابری و تبعیض و نادیده انگاری عمدی زنان و رفتار کور جنسیتی در حیات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی انسان، حاصلی جز تشدید نابه‌سامانی و فقر و عقب‌ماندگی و نهایتاً نابودی سرمایه‌های بشری ندارد. از این‌رو به فکر یافتن راهکارهایی برای خروج از بن‌بست‌های فرهنگی برآمدند که نابرابری‌ها و خشونت‌های جنسیتی بر آن‌ها استوار شده‌اند؛ ازجمله آن، فن‌های دستیابی به برابری جنسیتی و طراحی استانداردها و شاخص‌های برخورد برابر با زنان است. برای نمونه شاخص ایزو ۵۲۱۸ استانداردهای برابری جنسیتی در سطح جهان را مطرح می‌کند یا ایزو ۲۶۰۰۰ که شاخص‌های سامانمند مسئولیت‌های اجتماعی را برای مشارکت جهانی در امر توسعه، امنیت و صلح پایدار و همچنین رهایی از فقر، بی‌سوادی، مرگ‌ومیر و  برقراری عدالت جنسیتی در بهره‌مندی از فرصت بیان می‌کند. این استاندارد بین‌المللی با استفاده از رویکرد تعدد ذی‌نفعان و با کمک کارشناسانی از ۹۰ کشور و ۴۰ سازمان بین‌المللی یا منطقه‌ای وسیع که در جنبه‌های مختلف مسئولیت اجتماعی نقش داشتند طراحی شده است. این کارشناسان از شش گروه مختلف ذی‌نفعان بودند: مصرف‌کنندگان؛ دولت؛ صنعت؛ نیروی کار؛ سازمان‌های مردم‌نهاد و بخش خدمات؛ پشتیبانی؛ تحقیقات؛ و دانشگاهیان. افزون بر این، نظارت ویژه‌ای برای دستیابی به تعادل بین کشورهای توسعه‌یافته و درحال‌توسعه و همچنین دستیابی به تعادل جنسیتی هم‌عرض و دستیابی به تعادل بین کشورهای غنی و فقیر در طراحی گروه‌ها اعمال شده است. هدف این استاندارد تشویق سازمان‌ها به درک مشترک از مسئولیت اجتماعی خود و مشارکت در توسعه و صلح و امنیت پایداراست. مهم‌ترین فایده این استاندارد این است که بنگاه‌های اقتصادی در سرتاسر جهان موظف‌اند تا ذی‌نفعان را نسبت به حقوق خودآگاه کنند و نیازهای آنان را به رسمیت بشناسند. بنگاه‌هایی در اولویت معامله قرار می‌گیرند که استانداردهای مسئولیت اجتماعی و برابری جنسیتی را رعایت کرده باشند.

برای نمونه شرکت BRS در راستای بسط و گسترش فرهنگ مسئولیت اجتماعی و ترغیب سازمان‌ها به استفاده از یک الگوی بین‌المللی اقدام به ترجمه استاندارد ایزو ۲۶۰۰۰ کرده و استانداردهای تازه‌ای برای تبلیغات بدون کلیشه‌های جنسیتی در بریتانیا به جامعه ارائه کرده است. طبق این برداشت نو از استاندارد مسئولیت اجتماعی (ایزو ۲۶۰۰۰ و ایزو ۵۲۱۸) شرکت‌های تبلیغاتی موظف شده‌اند آگهی‌های تبلیغاتی بسازند که در آن‌ها زنان همواره مشغول شست‌وشو و نظافت خانه نشان داده نشوند؛ آن ‌هم درحالی‌که مردان حتی ساده‌ترین وظایف روزمره را انجام نمی‌دهند. این برداشت نو از شاخص مسئولیت اجتماعی معطوف به پژوهش‌های مرکز استاندارد تبلیغات انگلیس است که نتیجه گرفته کلیشه‌های جنسیتی در تبلیغات این ظرفیت را دارند که انتظارات افراد را بر اساس جنسیت خود در گروه‌ها یا به شکل فردی تقویت کنند. این مسئله به‌طورکلی تأثیر مخربی بر برداشت افراد از خود و همچنین انتظارات دیگران دارد.» از این‌رو این کلیشه‌ها موجب گسترش بی‌عدالتی و نابرابری در نسل جوان جامعه می‌شود.

بدین ترتیب استاندارد مسئولیت اجتماعی به یکی از اهدافش که برقراری تعادل جنسیتی است نائل می‌آید و اجازه نمی‌دهد بنگاه‌های مالی تبلیغاتی برای سود بیشتر کلیشه‌های جنسیتی را بازتولید و تبلیغ کنند. درباره موضوع اشتغال نیز همین رویه به‌کار گرفته می‌شود. بنگاه‌هایی پیشرفته محسوب می‌شوند و از حق اولویت معامله در سطح محلی، ملی و جهانی برخوردار می‌شوند که کلیشه‌های جنسیتی و تبعیض‌ها را ترویج نکنند. بنگاه‌هایی که ایزو مسئولیت اجتماعی و برابری جنسیتی را رعایت می‌کنند هنگام استخدام نیروی انسانی با توجه به مصائب پیش‌روی زنان سرپرست خانوار یا خودسرپرست در شرایط مساوی زنان را در اولویت قرار می‌دهند تا به سهم خود گامی در جهت مشارکت در امر توسعه پایدار بردارند. این کنش داوطلبانه هنوز به‌صورت قانون درنیامده و رفتاری فراقانونی است، اما در عین‌ حال اعتبار جهانی دارد. اعتبار روزافزون بین‌المللی این استانداردها در جهان توسعه‌یافته سبب ترویج اخلاق مراقبت و اهداف مسئولیت اجتماعی بین بنگاه‌های مالی و هم‌چنین ذی‌نفعان شده است.

با توجه به آمار چشمگیر زنان تحصیلکرده در مقاطع کارشناسی ارشد و دکترا و این نکته که سطح شایستگی و کارآمدی علمی دانش‌آموختگان زن و مرد در فرآیند آموزش را اساتید دانشگاهی می‌سنجند، موقعیت زنان ایرانی در جامعه در حال گذار به‌سوی توسعه‌یافتگی به‌رغم فاصله‌ای که با کشورهای توسعه‌یافته دارد، موقعیتی مقبول است، اما رفتار حاکمان با زنان رفتاری شایسته و بایسته نیست.

پس از انقلاب صنعتی و از آغاز دوران نوین زندگی بشری شایستگی احراز موقعیت اجتماعی و آکادمی در همه حوزه‌های حیات بشری بر اساس شاخص علم و تخصص سنجیده می‌شود و مانند دوران کشاورزی نیست که مشاغل و حتی حکومت بر جامعه به شیوه آبا و اجدادی تقسیم می‌شد و حرفه از پدر به پسر و کار خانگی از مادر به دختر منتقل می‌شد، بلکه هر کس بر اساس استعدادها و دانش و توان کاربست آموخته‌ها و تجاربش شغل دلخواهش را انتخاب می‌کند. حال در جهانی که در آن آموزش رسمی و غیررسمی سیاست، اقتصاد، روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، فنّاوری، هنر، ورزش و حتی خانه‌داری و آشپزی تفاوتی بین دختران و پسران نمی‌گذارد و همه را یکسان آموزش می‌دهد و در دورانی که پسران جوان پروایی ندارند از اینکه ابرو بردارند و گوشواره به گوش بیندازند و رفتارهایی از خود نشان دهند که تا بیست سال پیش رفتارهایی غیرمردانه محسوب می‌شدند و اساساً نقش‌ها و کلیشه‌های جنسیتی در متن و بطن جامعه کارکرد سابق را ندارند آیا می‌توان بین میزان توسعه‌یافتگی و توسعه‌نایافتگی زن و مرد ایرانی تفاوت معناداری قائل شد؟ در شرایطی که وزیر و وکیل از سوءمدیریت مردانه و ناکارآمدی ساختاری در ایران آشکارا انتقاد می‌کنند آیا مطالبه حضور حداقل ۳۰ ‌درصدی زنان در عرصه‌های سیاسی، اجتماعی، مدیریتی مطالبه‌ای نادرست است؟ آیا مطالبه به‌حق رعایت ایزو ۲۶۰۰۰ و ایزو ۵۲۱۸ مربوط به رعایت عدالت جنسیتی و استاندارد پیشرفته مسئولیت‌های اجتماعی برای مشارکت در امر توسعه پایدار را می‌توان به‌منزله امتیازی خاص برای زنان ایرانی در نظر گرفت؟ قطعاً اگر امتیازی هم باشد، امتیاز به نفع جنسیت مردانه است که بتواند به‌تدریج و به‌آرامی خود را حضور دوشادوش زنان و مردان در عرصه‌های گوناگون حیات اجتماعی هماهنگ سازد و به‌جای تحقیر زنان، در صحنه کار و عمل و رقابت با حریف زن شایستگی‌ها و بایستگی‌های خود را اثبات کند.

استراتژی سهمیه‌بندی (فعلاً) ۳۰ ‌درصدی جنسیتی به نفع حضور زنان در حیات و هستی اجتماعی امتیازی برای جهان مردانه است تا اشتباهات تاریخی خود در محروم کردن جوامع و جهان از خلاقیت‌ها و تجارب و نظریات زنانه را جبران کنند. این قاعده برای زنان ایرانی چهل سال پس از انقلاب که با حضور شایسته و با زحمت بسیار در تمامی عرصه‌های انقلاب و جنگ و مقاومت و آموزش و کارآفرینی، شایستگی و قابلیت حضور خود را در عرصه مدیریت، وزارت، وکالت و موقعیت‌های کلیدی تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری ثابت کرده‌اند نیز صدق می‌کند و رعایت آن عین عدالت اجتماعی و رعایت اخلاق و حقوق بشری است.

زنان ایرانی در باور جامعه در مقام معلم، پرستار، طبیب و مدیر، کارآمد و پاکدست پذیرفته شده‌اند و جایگاه تثبیت‌شده‌ای دارند و در قیاس با زنان کشورهای توسعه‌یافته کم نمی‌آورند، از این‌رو در ایران امروز نمی‌توان به‌بهانه شایسته‌سالاری مردانه، زنان سخت‌کوش و مقاوم ایرانی را با استدلال عدم شایستگی به‌واسطه بی‌تجربگی از متن حیات و هستی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه به حاشیه راند و امکان برخورداری برابر از فرصت‌ها و منابع مادی و معنوی را از آن‌ها دریغ کرد. شایسته‌سالاری در تفکر و فرهنگ کور جنسیت‌زده که چشم بر شایستگی زنان می‌بندد حکایت طنزآمیز کشتی‌گیری است که با تجهیزات کامل در میدانی بدون حریف و رقیب تنها ایستاده و با خودش کشتی می‌گیرد و چون کسی را شایسته رقابت با خود نمی‌یابد در توهم کامل خود را پیروز شایسته و بایسته میدان خالی می‌پندارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط