نقش مهندس بازرگان بر زندگی شخصی، اجتماعی و سیاسی من
مطالب زیر بخشی از گفتوگوی صمیمانه زهرا بازرگان با زندهیاد محمد بستهنگار، از رهبران شورای فعالان ملی مذهبی، عضو قدیمی نهضت آزادی ایران و داماد مرحوم آیتالله طالقانی در سال ۱۳۹۶ انجام شده است. محمد بستهنگار، از مبارزان باسابقه راه آزادی و دموکراسی در ایران و دارای تألیفات و پژوهشهای متعددی در حیطههای اجتماعی، اقتصادی، اعتقادی و سیاسی است.
«من پس از کودتای ۲۸ مرداد در سال ۱۳۳۲ وارد دبیرستان شدم. در آن زمان و در آن فضای سیاسی که هرگونه بحث سیاسی در مدرسه ممنوع بود، افکار و مشغولیت دیگری بر مدرسه حاکم بود؛ بهطور مثال نوشتهها و افکار نویسندگانی همچون صادق هدایت و متون یا نوشتههای ادبی بیشتر مورد توجه دانشآموزان قرار داشت.
در سال پنجم دبیرستان، دبیر ادبیات ما کتاب راه طیشده مهندس بازرگان را به ما معرفی کرد و درباره آن مدتی صحبت کرد. در آن زمان دستفروشها کتابهای دستدوم میفروختند. من در یکی از این دستفروشیها کتاب راه طیشده را به مبلغ ۲ تومان خریداری کردم. با اینکه هر کتاب را یکمرتبه میخواندم، این کتاب بهحدی برایم تازگی داشت که دو سه بار آن را خواندم. در این دوره با مسجد هدایت آشنا شدم که در آنجا هر هفته آیتالله طالقانی صحبت میکرد و فضای مذهبی خاصی بر آنجا حکمفرما بود. پس از آن کمکم به جلسات سخنرانی مهندس بازرگان در کوی دانشگاه راه یافتم، مخصوصاً در شبها و روزهای مبعث۱ یا در روزهای عید فطر که معمولاً مراسمی در کرج یا نقاط دیگر برگزار میشد. سخنرانیهای بازرگان برایم بسیار جالب بود و با شور و اشتیاق زیادی پای صحبت او مینشستم. از آن پس با مطالعه کتابهای بازرگان و طالقانی، اوقاتم را میگذراندم تا دست روزگار مرا به زندان افکند. از افتخارات زندگی من این است که به مدت سه سال و نیم با مهندس بازرگان ابتدا در زندان قصر و سپس در زندان برازجان هماتاقی بودم. زندان محیطی است که هرکس بهناچار خصوصیات شخصی خود را آشکار میکند. زندگی با بازرگان در زندان و توجه به خصوصیات وی، زندگی شخصی، اجتماعی و سیاسی مرا دگرگون کرد که به برخی از آنها اشاره میکنم:
- مدیریت زمان: آنچه بیش از همهچیز در زندان از مهندس بازرگان آموختم و زندگیام را تحتتأثیر آن قرار داد، نظم و دیسیپلین خاص او بود. برنامه زندگی ما در زندان تحت تأثیر تفکر مهندس بازرگان با نظم خاصی بهصورت زیر برنامهریزیشده بود:
ساعت ۷ تا ۸ صبح صبحانه، ۸ تا ۱۰ مطالعه و سکوت اجباری، ساعت ۱۰ پذیرایی مختصر و سپس آغاز کلاسهای درس؛ ساعت ۱۲ اذان و نماز، ساعت ۱ ناهار، ۲ تا ۴ سکوت اجباری،۴ تا ۶ پذیرایی مختصر و کلاسهای درس، ساعت ۶ به بعد ورزش (والیبال و غیره)، غروب، نماز، پس از آن جلسات سخنرانی آغاز میشد.
در هفته، دو شب برنامه تفسیر قرآن آقای طالقانی بود. یک شب سخنرانی آقای مهندس بازرگان، یک شب سخنرانی دکتر سحابی و یک شب هم سخنرانی عمومی همبندیها که هرکدام مایل بودند مطلبی را عنوان میکردند و درباره آن صحبت میکردند. پس از سخنرانی زمان صرف شام فرامیرسید و ساعت ۳۰:۱۰ هم برنامه خواب پیشبینیشده بود؛ البته اگر کسی کار خاصی داشت، جدا از دیگران آن را انجام میداد. روزهای پنجشنبه و جمعه برنامه خاصی نبود و با مطالعه، ورزش و کارهای دیگر میگذشت.
این نظم و دیسیپلین در کارهای نوشتاری ایشان نیز محسوس بود. او مطلب و کتابهای خود را ابتدا فصلبندی میکرد و برای هر فصل سوتیتر میگذاشت. مثلاً در باب انسان و خدا برای هر عنوان انتخابشده، پنج شش خطی مینوشت و بعد مطالب مرتبط با تیترهای خود را کامل میکرد؛ بنابراین نوشتن ایشان هم نظم خاصی داشت. بهطور مثال مهندس بازرگان از ساعت ۸ صبح نوشتن کتاب پدیدههای جوی را شروع میکردند و یک یا دو ساعت بعد یا بعدازظهر را صرف نوشتن مقاله دیگری میکردند، درحالیکه ما عادت داشتیم تا مطلبی را تمام نکنیم به مطلب دیگری نپردازیم. از کسانی که بهشدت این روش را دنبال میکرد، دکتر شریعتی بود که به هنگام نوشتن مطلب مورد نظر خود وقت و زمان را نمیشناخت و سراپا در بحر همان مطلب خاص فرومیرفت.
گاه در زندان، جلساتی با مباحثی داغ ترتیب میدادیم. تأثیر این مباحث به حدی بود که وقتی جلسه را ترک میکردیم همچنان صحبت درباره آن را ادامه میدادیم، اما مهندس بحث را در همان جلسه رها میکرد و وقتی بیرون میآمد به موضوعهای دیگری میپرداخت.
- توجه به نظرات جمع: زندهیاد مهندس بازرگان تابع نظرات شورا بود. در جلسات نهضت آزادی همواره نظر جمع را میپذیرفت. با اینکه از نظر عقیدتی سرسخت و جدی بود، اما به نظر جمع اهمیت بسیاری میداد. اگر از کسی یا فردی بدگویی یا تعریف میشد، مهندس کمتر تحت تأثیر قرار میگرفت، مگر اینکه خودش بررسی و تحقیق کرده و به همان نتیجه رسیده باشد. دهانبین و تحت تأثیر بدگویی دیگران نبود. یکی از خصوصیات ایشان این بود که نهتنها گفتهها یا اعمال درست دوستان و یاران خود را برجسته میکرد، بلکه حتی اگر از مخالفان خود هم سخن مثبت و تأملبرانگیزی میشنید، آن را هم تأیید و برجسته میکرد.
- ایدئولوژی: یک روز بعدازظهر در سال ۱۳۴۴ با بازرگان در زندان قصر قدم میزدیم. ایشان قرار بود چند شب بعد سخنرانی کند. از من پرسید به نظر شما درباره چه موضوعی صحبت کنم؟ گفتم: ایدئولوژی. چیزی نگفت. دو سه روز بعد با اینکه به نظر میآمد از این پیشنهاد خوشش نیامده، اما به من گفت درباره ایدئولوژی صحبت خواهم کرد. این سخنرانی به علت تبعید ما به زندان برازجان انجام نگرفت. بعدها در سیزده رجب شب میلاد حضرت علی (ع) در زندان برازجان، سخنرانی خود را تحت عنوان بعثت و ایدئولوژی آغاز کرد. ما در زندان به موضوع دموکراسی و آزادی علاقه زیادی داشتیم؛ چیزی که در آن زمان موضوع پذیرفتهشده و مطرحی نبود و تازه منابع زیادی هم برای مطالعه نداشتیم، اما با بحثهایی که هنگام غذا خوردن یا در حیاط هنگام راه رفتن و در اتاق با مهندس بازرگان میکردیم، بهخصوص از صحبتهایی که درباره نهجالبلاغه انجام میگرفت به مفهوم دموکراسی پی بردیم. ایشان هم در کتاب بعثت و ایدئولوژی نوشتهاند «این کتاب محصول یک کار دستهجمعی است.» کتاب فوق در سال ۱۳۴۷ منتشر شد. در این کتاب سه محور دموکراسی، عدم احتساب حق ویژه برای روحانیت و موضوع حقوق زنان مطرح شده است. بازرگان اعتقاد داشت روحانیان نباید وارد سیاست شوند و یا حق ویژهای برای خود قائل شوند. در مورد حقوق زنان، بازرگان دومین شخصیت سیاسی و اجتماعی در ایران است که از حقوق زنان دفاع میکند (بعد از راشد). او عقیده داشت زنان باید حق رأی داشته باشند.
- احترام به مبارزان همبند: زمانی که به برازجان تبعید شدیم و با اتوبوس به راه افتادیم، هنگام حرکت نزدیکیهای ساوه، اتوبوس ما را یک جیپ متوقف کرد. سرنشین جیپ با ژاندارمهایی که در اتوبوس بودند صحبت کرد و دستور داد که به دست ما حتی زمانی که در اتوبوس نشستهایم دستبند بزنند. وقتی بهسوی اصفهان حرکت میکردیم، بین اصفهان و شیراز در ژاندارمری بین راه پیاده شدیم تا نماز صبح را در ساختمانی قدیمی بخوانیم. نماز جماعت را برپا کردیم. مهندس بازرگان پیشنمازی آن را به عهده داشت. او به هنگام قنوت آیهای را خواند که قوت قلبی عظیم برای همه ما بود و نگرانی و ناراحتی ناشی از فکر تبعید به برازجان را از بین برد. آن آیه آیه ۷۴ سوره فرقان بود: «رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّهَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا»۲. این آیه و اعتمادبهنفسی که بازرگان با خواندن آن نماز و این آیه به ما داد باعث شد با روحیهای قویتری وارد برازجان شویم و دوره سخت و طولانی زندان را تحمل کنیم.
پس از انقلاب در سال ۱۳۷۹ در زمان آقای هاشمی رفسنجانی، وقتی من به دلیل امضای نامه معروف به «نامه نود امضایی مهندس بازرگان به رئیسجمهور» به زندان انفرادی منتقل شدم، در آنجا سعی کردم همان نظم و ترتیبی را رعایت کنم که مهندس بازرگان به ما آموخته بود. اول صبح نماز میخواندم، بعد صبحانه میخوردم، سپس برنامه خواندن قرآن یا نهجالبلاغه، پس از آن هواخوری، ناهار، نماز، ظرفشویی و بعد باز به قرآن و نهجالبلاغه روی میآوردم. به این ترتیب طوری برنامهام را تنظیم میکردم که سختیها و تنهاییهای آن را کمتر حس کنم. تابستان بود و روزها بلند. با اینکه در زندان انفرادی هر روز نزدیک غروب دلتنگ میشدم اما درمجموع، آن نظم و برنامهریزی مهندس بازرگان کمکم کرد بتوانم سختیها را تحمل کنم. من مجموعاً شش ماه در زندان انفرادی بودم.
در زندان برازجان از مهندس بازرگان خواستیم که برایمان قرآن را تفسیر کند. اولین سورهای که ایشان شروع کردند سوره عنکبوت بود. معمولاً وقتی خواندن قرآن را شروع میکنیم یا از اول یا از سورههای آخر میخوانیم. عنکبوت جزء سورههای وسط است. موضوع جالبی که در تفسیر شروع کردند این آیه بود: «أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ… وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَلَیَعْلَمَنَّ الْکَاذِبِینَ»۳.
در زندان برازجان مانند دیگر زندانها بندهای مختلفی بود که افراد را بر اساس جرمهای کمابیش مشترک در یک جا قرار میدادند. یکی از بندها شامل گروههای چپ و عمدتاً تودهای بود که به حبسهای طویلالمدت محکوم شده بودند. این افراد اغلب روحیهای منزوی و چهرهای غمگین داشتند و با دیگران هم ارتباط نمیگرفتند. مثلاً در سخنرانیها و مراسمی که بهمناسبت اعیاد یا روزهای خاص که در بند ترتیب میدادیم هیچوقت شرکت نمیکردند. یک روز هنگام هواخوری در حیاط زندان بازرگان با چند نفر از آنها روبهرو شد. مهندس بازرگان با آنها به صحبت پرداخت و درباره علت و شرایط زندانی شدن آنان سؤالاتی کرد. بازرگان در دلداری به آنها گفت «فکر نکنید با مبارزهای که با استبداد کردهاید عمرتان را به هدر دادهاید. این را بدانید که ما و گروههای مثل ما، روش مبارزه را از شما یاد گرفتهایم؛ بنابراین تلاشهای شما به هدر نرفته است.» صحبت با بازرگان در آن روز و در دیدارهای بعدی که به مناسبتهای مختلف انجام میگرفت روحیه جدیدی به آنها بخشید. از این پس میدیدیم با بشاشیت و رغبت بیشتری با ما روبهرو میشدند و حتی برخی از آنان در مجالس مذهبی و اجتماعی ما شرکت میکردند.
من کلاً چهار بار به زندان افتادم: سال ۱۳۴۰، قبل از قیام سی تیر، زندان قزلقلعه؛ پس از ۲۵ خرداد، زندان شهربانی؛ پس از سه ماه، زندان قزلقلعه و بعد زندان قصر. سال ۱۳۵۱ در کمیته ضد خرابکاری، چهل روز در انفرادی گذراندم و بعد با مهندس بازرگان و یاران به زندان قصر منتقل شدیم، مجموعاً پنج سال. تفاوت زندانهای پیش از انقلاب بهخصوص از نظر محیط و اتمسفر زندان با پس از انقلاب بسیار زیاد است. در زندان پس از انقلاب انسان احساس میکند تنها و ایزوله شده است. در آن روزها کتاب یا منابعی در اختیار آدم قرار نمیدادند. پس از چند روز تنها ممکن است یک قرآن بدون ترجمه بدهند. در زندانهای پیش از انقلاب هم کتاب آوردن ظاهراً ممنوع بود، ولی یک نیمچه کتابخانهای مثلاً در زندان قزلقلعه بود که به هر نحوی از آنجا کتاب میگرفتیم. پس از انقلاب در زندان تقاضای نهجالبلاغه کردم، یک ماه و نیم طول کشید! در آخرین ماه زندان بهزحمت کتاب پرتوی از قرآن را به دست آوردم.
مهندس بازرگان در اولین جشن مبعث وقتی شروع به سخنرانی کرد سه آیه: از «اوایل مبعث، اواسط مبعث و سالهای آخر مبعث» را در جدول قرار داد و بقیه آیات را بر اساس این سه بخش و شأن نزول آیات تنظیم کرد. اولین آیه «اقرأ بسم ربک الذی خلق» را برای سال سوم گذاشت.
- شجاعت: هنگامیکه در سخنرانیها یا مراسم مختلفی که به ابتکار نهضت برگزار میشد به خاطر حمله مهاجمین و عوامل مختلف، گاه افراد نهضت مورد حمله دشمنان و ضرب و شتم قرار میگرفتند، طبعاً مهندس بازرگان ناراحت میشد و قیافهشان درهم میرفت، اما خود را نمیباخت و پرخاشگری نمیکرد، حتی روزی که به دفتر نهضت در طبقه زیرین ساختمان محل کار ایشان حمله شد و عوامل خودسر به تیراندازی پرداختند ایشان پشت میز کارشان نشسته بودند. یکی از آن افراد با جسارت خطاب به بازرگان گفت: بلند شو بیا اینجا. ایشان فقط به او نگاه کردند، نه رنگشان تغییر کرد و نه علائم ترس در ایشان پدید آمد. تنها زمانی که ایشان را بسیار ناراحت دیدم وقتی بود که پس از ارسال نامه معروف به نود امضا به رئیسجمهور وقت – آقای هاشمی رفسنجانی- اکثر یاران و امضاکنندگان نامه دستگیر شدند. بازرگان در این دوران گاهی اظهار میکرد: «خودم را مانند درختی احساس میکنم که همه شاخ و برگ آن را زده باشند.» من در آن روزها خیلی به ایشان نزدیک بودم. در تمام دوران نخستوزیری، بازرگان را بهاندازه آن زمان ناراحت ندیده بودم. ایشان با چنان غصهای درباره یاران گرفتار خود صحبت میکردند که انسان تحت تأثیر احساس عمیق ایشان قرار میگرفت.
شوخی با بازرگان
در زندان بهرغم سختیها و محدودیتها، سعی میکردیم لحظات خوبی را هم فراهم کنیم. یکی از تفریحات ما ورزش بهخصوص والیبال بود. در این بازی افراد را به دو دسته مبتدیها و ماهرها تقسیم میکردیم. بازرگان در گروه مبتدیها بود. ما گاهی عمداً توپ را به طرف ایشان میزدیم که نتوانند بگیرند و این موضوع باعث خنده همگی میشد.
مکتب بازرگان، نه درس حقوق
من سه سال و نیم در زندان با بازرگان و یارانش بودم. میتوانم بگویم حتی یک دقیقه آن تلف نشد. دائم بحث و گفتوگو و صحبت داشتیم. آن چهار سالی که در زندان بودم، اگر بیرون بودم و دکترا میگرفتم، هرگز اینهمه پربار نمیشدم و اینقدر چیز یاد نمیگرفتم. سال ۱۳۴۲ وقتی به زندان افتادم، دانشجوی دانشکده حقوق بودم. سال ۱۳۶۴ که بیرون آمدم، جلو ادامه تحصیلم را گرفتند. باید از نهضت آزادی تنفرنامه مینوشتم که این کار را نکردم و بنابراین تا سالها نتوانستم ادامه تحصیل دهم. پس از انقلاب درس را ادامه دادم، ولی وارد مشاغل دولتی نشدم. یک بار مقالهای نوشتم که خیلی مورد توجه قرار گرفت. دوستی گفت شما رشتهات حقوق است، من فکر میکنم به همین جهت مقاله را آنقدر مستدل و منظم نوشتهای. گفتم: نه من در این زمینه بیشتر تحت تأثیر رفتار و روش مهندس بازگان بودهام نه درس حقوق.
در آستانه انقلاب، در شروع ناآرامیها و اعتراضهای مردمی در جلسه هیئت اجرایی نهضت آزادی حضور داشتم. در آن جمع دکتر یزدی به مهندس بازرگان اطلاع دادند که به آقای دکتر صدیقی پیشنهاد نخستوزیری شده و دکتر صدیقی از ما خواسته است که در کابینه ایشان حضور داشته باشیم. مهندس بازرگان مخالفت کردند و گفتند عضو کابینه نخواهیم شد، ولی برای هرگونه همکاری با ایشان آمادگی داریم. دکتر صدیقی درباره پذیرش این پست مدتی فکر کرد و سرانجام پس از یک هفته اطلاع پیدا کردیم که این پیشنهاد را نپذیرفته است.
بازرگان و موضوع خدا و آخرت
بارها از من سؤال شده است که آیا بازرگان در اواخر زندگیاش در افکار خود تجدیدنظر کرد. من فکر نمیکنم. مدتی پیش در مصاحبهای با مجله چشمانداز گفتم که بازرگان موضوع «خدا و آخرت» را در سال ۱۳۴۰-۱۳۴۱ مطرح کرد و عقیده داشت که انبیا برای حکومت نیامدهاند، برای هشدار درباره آخرت آمدهاند. درست است بعضی از آنها حکومت تشکیل دادهاند، اما حکومت آنها به علت وحی نبود. من دیدگاه بازرگان را بهخوبی میفهمیدم و ایشان به آقای مهندس محققی گفتند تنها کسی که بحث مرا فهمید بستهنگار بود.
بازرگان به مسئله استعمار توجه داشت. نهفقط استعمار سیاسی، بلکه استعمار فکری. بسیاری از کتابهایی که تألیف کردند مانند آزادی هند و جنگ شکر در کوبا که برخی نقطهنظریات دیگران را مورد توجه قرار داد، نظریات آنها را تکمیل کرد. ایشان به آزادیهای دموکراتیک معتقد بود. به آزادی بیان، نه آزادی لیبرالیستی.
مهندس بازرگان در کتاب ذره بیانتها دو عنصر ماده و انرژی را مطرح است. او عنصر سوم را هم وارد میکند که بسیار مهم است و آن انسان است. به انسان که میرسد مسئله آزادی و اختیار مطرح میشود (روحیه، اراده، اختیار). بعضیها اعتقاد داشتند او غربزده بود، ولی اینطور نیست. او پیش از فرانسه رفتن تحت تأثیر میرزاابوالحسن فروغی قرار گرفته بود. آیه مهمی که به آن تأکید میکرد و تحت تأثیر آن بود: «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ»»۴ بود. این آیه در نواندیشی دینی بسیار تأثیرگذار بود. او با این تفکر وارد اروپا شده و متوجه شده بود که مذهب در اروپا اهمیت دارد؛ لذا کتاب راه طیشده را نوشت. بازرگان زمانی که کسی جرئت نمیکرد اسم خدا را به زبان بیاورد، خدا را وارد دانشگاه کرد. وقتی رئیس دانشکده فنی شد، نمازخانه ایجاد کرد.
***
مرحوم بستهنگار سخنرانیها و مصاحبههای بسیاری درباره بازرگان و خطمشی فکری او انجام داده است. وی بازرگان را انسان و سیاستمداری متمایز توصیف میکند. این تمایز را میتوان در گفتوگویی که در مجله اندیشه پویا (احتمالاً سال ۱۳۹۷، شماره ۵۶، صفحه ۱۶۸) به شرح زیر بیان کرده است، ملاحظه کنید:
«به نظر من مهندس بازرگان چند ویژگی دارد که هرکدام از این ویژگیها در هر فردی باشد، او را انسان متمایزی میکند.
اولین ویژگی ایشان، پایبندی به قراردادها و میثاقهایی بود که چه با افراد و چه با جامعه منعقد میکرد. تمام تلاشش این بود که در چارچوب این تعهدها و این میثاقهای اجتماعی حرکت کند و ذرهای تخلف نکند.
ویژگی دوم، شجاعت بینظیر وی بود. شجاعت مهندس بازرگان تنها در برابر مخالفان یا مستبدان داخلی و خارجی نبود، بلکه این شجاعت در برابر دوستان و آشنایان و جامعه نیز محسوس بود. بهطوریکه اگر نظر خود را مخالف نظر دیگران میدانست، واهمهای از بیان آن نداشت و تحت تأثیر جو قرار نمیگرفت.
ویژگی سوم، عدم تحمیل نظراتش به دیگران و پیروی از رأی اکثریت بود. بهطوریکه اگر ایشان در جمعی بودند، چه جمع نهضت آزادی ایران و چه جمع انجمن مهندسین و چه جمعهای دیگر، تمام تلاشش این بود که نقطهنظرات خود را بیان کند و از دیگران بخواهد نظراتش را بپذیرند، اما اگر نظر جمع خلاف این بود، تابع نظرات جمع میشد و سعی میکرد که نظر جمع را در بیرون منعکس کند.
اینها هم اخلاق فردی هستند و هم اخلاق سیاسی.اخلاق فردی و سیاسی مهندس بازرگان هیچ دوگانگی با هم نداشت. در خانواده و در میان جمع دوستان، همانگونه بود که در اجتماع بود. ما هیچ تمایزی در زندگی اجتماعی با زندگی شخصی و خصوصی ایشان نمیدیدیم.»■
پینوشت:
- شبهای عید مبعث انجمن اسلامی مهندسین مراسم داشت که معمولاً مهندس بازرگان سخنران آن بود و روزهای عید مبعث انجمن اسلامی دانشجویان در کوی دانشگاه امیرآباد مراسم میگرفت که عمدتاً مهندس بازرگان و دیگران سخنرانان آن اعیاد بودند.
- این آیه شرححال ما بود. ما هم از خداوند میخواستیم که به همسر و فرزندانمان ایمان و استقامتی عطا فرماید که بتوانند سختیهای این دوران را تحمل کنند، باعث آرامش دل ما شوند و ما هم برای آنها پیشوا و الگویی شایسته باشیم.
- آیا میپندارید که مورد آزمایش قرار نمیگیرید؟ قرار میگیرید، همانطور که گذشتگان گرفتند. تا اینکه خداوند بداند چه کسانی راست یا دروغ میگویند. این دعای عبدالرحمان است. آیا فکر میکنید همینکه ایمان آوردهاید تمام شد؟ شرط ایمان آغاز چالشهاست.
بازرگان در آنجا اشاره کرد که علم خدا تدریجی است. این را تا آن موقع کمتر کسی گفته بود. مهندس از همان زمان مطالعه عمیقی در قرآن داشت. تاریخ قرآن را بهدقت مطالعه میکرد تا بالاخره کتاب سیر تحول قرآن را شروع کرد. - خداوندحالقومیراتغییرنمیدهدمگرآنانحالخودراتغییردهند. (سورهرعد،آیه ۱۱)