مشکل خوزستان راهحل کوتاهمدت ندارد
گفتوگو با داودرضا عرب
مسئله کمآبی در کشور به بحرانی ملی تبدیل شده است. این معضل در خوزستان به شکلی فراگیر مناسبات منطقه را تحت تأثیر خود قرار داده است، بهنحویکه چندی پیش شاهد اعتراضهای گستردهای در آن استان بودیم. داودرضا عرب معتقد است بحران آب یک مسئله سیستمی است، بهطوری که مصرف برق در تهران ارتباط مستقیمی با کمآبی در خوزستان دارد. برای بررسی ابعاد مختلف این موضوع با وی به گفتوگو نشستیم.
داودرضا عرب، دانشآموخته رشته مهندسی عمران، گرایش منابع آب، در مقطع دکترا از دانشگاه صنعتی شریف در سال ۱۳۸۱ است. ایشان عضو کمیته علمی و سخنگوی ستاد احیای دریاچه ارومیه در سال ۱۳۹۳ بوده است. علاوه بر آن، از سوابق آموزشی و دانشگاهی وی میتوان به تدریس موضوعات مختلف در مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری و راهبری پروژههای کارشناسی ارشد و چند رساله دکتری در دانشگاههای صنعتی شریف، تهران و تربیت مدرس اشاره کرد. همچنین وی فعالیتهای چشمگیری در زمینه تدوین کتاب، نشریات و مقالات داشته است. داودرضا عرب همچنین پایهگذار و سردبیر مجله عمران شریف دانشگاه صنعتی شریف است.
عموم سوابق حرفهای وی در قالب راهبری و مدیریت استراتژیک در حوزه منابع آب و محیط زیست است. همچنین مدرس و برگزارکننده دورهها و کارگاههای تخصصی بهویژه در زمینه مدیریت بحران، مدیریت منابع آب و مهندسی ارزش است. عضویت در کمیتههای فنی و تخصصی مختلف در این حوزه از دیگر سوابق او بوده است، از مهمترین آنها میتوان به دبیری دفتر برنامهریزی و تلفیق ستاد احیای دریاچه ارومیه اشاره کرد.
داودرضا عرب با بیش از سی سال سابقه حرفهای در حوزه منابع آب و محیط زیست، مؤسس و مدیر «مؤسسه پژوهشی مهندسی راهبرد دانش پویا» هستند. زمینه اصلی فعالیت این مؤسسه، مباحث راهبردی در حوزه منابع آب و محیط زیست است و همچنین این مجموعه نقش کلیدی در مسئله احیای دریاچه ارومیه داشته است.
***
ضمن سپاس از فرصتی که در اختیار نشریه چشمانداز ایران قرار دادید، در ابتدا به بررسی مسائل و چالشهای بخش آب و محیط زیست بهویژه در استان خوزستان خواهیم پرداخت. لطفاً مختصری درباره تاریخچه برنامههای توسعه در جلگه خوزستان توضیح دهید.
به نظر میرسد احتمالاً اولین برنامه توسعه کشور در محدوده جلگه خوزستان ارائه و تدوین شده باشد. با تأسیس سازمان برنامه و بودجه کشور، مرحوم ابوالحسن ابتهاج، اولین رئیس سازمان برنامه و بودجه کشور، اولین بار در سال ۱۳۲۷ به مسئله برنامهریزی اشاره کرده و با اهداف توسعه این منطقه، مقدمات ورود این رویکرد را به کشور فراهم کرد و با اشاره به اینکه جلگه خوزستان همانند یک گنج ارزشمند است از پتانسیل کارشناسان خارجی نظیر یک گروه امریکایی از دانشگاه هاروارد که مسئولیت توسعه دره تنسی را بر عهده داشتند، بهره جستند. علیرغم پیشنهادها و درخواست تیم توسعهدهنده امریکایی برای تأمین مالی و نظارت کامل بر جزئیات مطالعات و اجرای برنامه، مرحوم ابوالحسن ابتهاج به علت روحیه ملیگرایانه خود، این مسئله را نپذیرفتند و اعضای تیم دعوتشده را بهعنوان ناظر طرح انتخاب کردند و اختیارات کامل برنامه را در اختیار آنها قرار ندادند. در ادامه این مسیر، از شخصی به نام دیوید لیلینتال، بهعنوان مشاور دعوت شد تا برای ارائه برنامههای توسعهای در خوزستان به تهیه اسناد این طرح بپردازد. نتیجه این کار ارائه برنامههای خوب و کارآمدی بوده است که تا حدودی اجرایی شده است. در حقیقت، این برنامه از اولین برنامههای جدی توسعه در این مناطق بوده و احداث سد دز و نیشکر هفتتپه از نتایج این طرح است.
ویژگیها و مسائل اصلی شرایط اقلیمی و هیدرولوژیکی استان خوزستان چیست؟
پنج رودخانه خوزستان عبارتاند از: کارون، دز، کرخه، مارون یا جراحی، شاوور و زهره. حوضههای آبریز آن از لحاظ وسعت به ترتیب شامل کارون بزرگ، زهره-جراحی و کرخه است. تقریباً نیمی از استان خوزستان در حوضه کارون بزرگ واقع شده است. حوضه آبریز کارون بزرگ از لحاظ تقسیمبندی هیدرولوژیکی، بخشی از حوضه آبریز خلیج فارس و دریای عمان است. حوضه آبریز کرخه در غرب کشور از ارتفاعات زاگرس تا محل مرز ایران و عراق ادامه دارد و از سمت شرق همجوار با حوضه آبریز دز و کارون بزرگ است. حوضه آبریز زهره-جراحی از دو رودخانه اصلی به نام جراحی و زهره (هندیجان) تشکیل میشود. حوضه کارون بزرگ مشمول استانهای چهارمحال و بختیاری، خوزستان، کهگیلویه و بویراحمد، اصفهان، فارس، لرستان، مرکزی و همدان است. سرشاخههای اصلی حوضه کارون بزرگ، رودخانههای کوهرنگ، خرسان، دز و کارون است.
اقلیم این استان به علت شرایط بالادست و پاییندست آن که از سازند کوهستانی به سمت دشت و جلگه و در انتها به خلیج فارس منتهی میشود متفاوت است که البته از جهاتی نقطه قوت این محدوده و از جهاتی نیز نقطه ضعف به شمار میآید. در محدوده شمال و شمال شرق استان، موقعیت کوهستانی آب و هوای سرد و معتدل و در میانه و پاییندست استان آب و هوای گرم و مرطوب حاکم است. بارندگی درازمدت در این استان ۳۵۲ میلیمتر بوده است که در ده سال اخیر به ۲۹۴ میلیمتر رسیده، همچنین میزان تبخیر و تعرق پتانسیل در بیست سال اخیر از ۲۹۱۰ به ۲۳۵۱ میلیمتر در سال در دهه گذشته رسیده است.
آیا بحرانهای اجتماعی اخیر در خوزستان ارتباطی به مسئله انتقال آب از سرشاخههای کارون به استانهای اصفهان و یزد داشته است؟ با توجه به اینکه به نظر میرسد در حوضه کرخه بحران جدیتر بوده است.
در حقیقت بحران اخیر هم در حوضه کارون بزرگ و هم در حوضه کرخه گریبانگیر مردم بوده است. مسائل تأمین آب در هر دو حوضه جدی است. مسئله انتقال آب از سرشاخههای رودخانه کارون بزرگ به استانهای بالادست استان خوزستان، موجب متأثر شدن منابع آب و بهویژه چشمهها در استان چهارمحال و بختیاری شده است. این مسئله موجب نارضایتی مردم و بهویژه کشاورزان ساکن در روستاها شده است، اما مسئله تنش اجتماعی در پاییندست استان که متأثر از برداشتهای آب در بالادست است در این دو حوضه پررنگتر بوده است. در خشکسالی جاری، علیرغم اینکه حوضه زهره جراحی کمتر از دو حوضه دیگر متأثر شده است، با این حال بهتر است استفاده از تجارب مدیریت خشکسالی در این حوضه نیز مورد توجه قرار گیرد.
لطفاً عمده مسائل و چالشهای استان خوزستان را بیان کنید.
درمجموع در استان خوزستان مسائل تأمین آب در سه بخش دستهبندی میشود: کشاورزی، شرب و صنعت. چالشهای هریک از این سه بخش نیز جنس متفاوتی دارد، اما پیش از مصارف در بخش آوردهای حوضه نیز چالشهایی وجود دارد.
یکی از چالشهای این استان، نوسانات شدید اقلیمی تجربهشده، آورد بین ۱۱ تا ۴۹ میلیارد مترمکعب در دو سال آبی پیدرپی، سال آبی ۹۷-۱۳۹۶ و ۹۸-۱۳۹۷، است. علاوه بر این،۹۰ درصد منابع آب این استان سطحی و تنها ۱۰ درصد آن زیرزمینی است و این توزیع باعث میشود این استان به منابع آب سطحی و تغییرات آن بسیار وابسته بوده و بازتاب نوسانات بلافاصله در بخش مصارف مشهود باشد. این وضعیت، نیاز به یک مدیریت منعطف را بیش از پیش نمایان میسازد، بهنحویکه انواع عدم قطعیتها در بازههای زمانی کوتاهمدت مدنظر قرار گیرد. مسئله انتقال آب بینحوضهای در بالادست به شکل مقدار مصوب ثابت، استانی با این نوسان آورد را در وقایع جدی و بهخصوص خشکسالی تحت تأثیر قرار میدهد، بهعبارتی توصیه میشود میزان آب انتقالی نیز با توجه به شرایط نوسانی آوردهای استان، انعطافپذیر بوده و قابلیت تغییر در شرایط متفاوت را داشته باشد.
همچنین شرایط طبیعی و جغرافیایی استان خوزستان، شبکهای از رودخانههای فراوان و پیچیده در آن به وجود آورده است. طول شبکه رودخانهای واقع در استان خوزستان در سه حوضه کارون بزرگ، کرخه و زهره-جراحی، (تنها رودخانههای اصلی) حدود ۲۰۰۰ کیلومتر و شیب متوسط رودخانه در هر سه حوضه کمتر از ۱۵ درصد است. طول بسیار زیاد، شیب اندک و وضعیت رقومی شبکهها، ملاحظات فنی ویژهای را برای سهولت دسترسی شبکههای پاییندست به آب میطلبد. همچنین شرایط فیزیوگرافی شبکه رودخانهای در استان سبب هدررفت چشمگیر آب، از طریق تبخیر، برداشت غیرمجاز و نفوذ و درمجموع کاهش راندمان انتقال خواهد شد. گستردگی شبکه رودخانهای در استان زمانی اهمیت بیشتری مییابد که به این نکته توجه شود؛ تالابهای مهم استان و هفت کانون اصلی گرد و غبار در مسیر و انتهای شبکه رودخانهای واقع شده و عدم آبرسانی به آنها تبعات جدی زیستمحیطی دربر خواهد داشت. در جنوب خوزستان گاومیش به دلیل گرما باید درون آب باشد. این مسئله برای مردم محلی اهمیت زیادی دارد. اگر تالابها خشک شوند یا آب کم شود مردم از آب شربشان برای احشام استفاده میکنند. در برخی از روستاها سرانه آب که باید کمتر از ۲۰۰ لیتر بهازای هر نفر در روز باشد گاهی به ۸۰۰-۹۰۰ لیتر میرسد که مشخصاً اینها را برای احشام استفاده میکنند.
مسئله دیگر وابستگی کشور به تولیدات کشاورزی این استان است. در این استان حدود ۱.۲ میلیون هکتار اراضی تحت کشت آبی وجود دارد که بخشی از این مساحت دو یا سهباره زیر کشت میرود. استان خوزستان مقام اول را در تولید انواع محصولات کشاورزی دارد و همچنین حدود ۱۳.۵ درصد کل تولیدات کشاورزی کشور مربوط به خوزستان است. عمده شهرهای این استان یعنی آبادان، خرمشهر و اهواز مشکل آب شرب دارند. هنوز هم برای تأمین بخشی از آب شرب شهرهای اهواز، خرمشهر، حمیدیه و آبادان از آب رودخانه، ایستگاه پمپاژ و تصفیهخانهها استفاده میشود که شرایط کمآبی و افت تراز رودخانه میتواند ایستگاههای پمپاژ را تحت تأثیر قرار دهد. در برخی موارد نیز شوری ناشی از کاهش جریان رودخانه تصفیهخانه را متأثر ساخته و در شوریهای بالا کارکرد آن را مختل میکند.
لطفاً در زمینه چالشها و مسائل کیفیت آب خصوصاً در بخش شرب توضیح دهید.
با توجه به اینکه در شرایط کمآبی و خشکسالیها، عموماً کیفیت آب رودخانه با مشکل مواجه میشود، بنابراین تأمین آب شرب با کیفیت مناسب و مطمئن با چالش مواجه میشود. بهعبارتی وقتی کمّیت آب کاهش پیدا میکند غلظت املاح موجود در آن بالا میرود و مسئله کیفیت پررنگ میشود. مثلاً شاخص1EC که شوری آب را نشان میدهد در اهواز نباید بیشتر از ۲۵۰۰ میکروموس بر سانتیمتر شود، ولی گاهی این شاخص به ۳۵۰۰ تا ۳۷۰۰ میکروموس بر سانتیمتر هم میرسد که منجر به از کار افتادن تصفیهخانههای آب شرب میشود؛ بنابراین در سالهای خشک مشکل تأمین کیفیت آب شرب از اهواز شروع شده و هرچه به سمت پاییندست رودخانه میرویم با توجه به تخلیه زهاب و فاضلاب این موضوع شدت میگیرد. موضوع دیگر پسزدگی آب دریاست که وقتی جریان رودخانه کاهش مییابد، آب شور دریا در رودخانه پیشروی میکند و عملاً شوری رودخانه را در خرمشهر به شوری خلیج فارس میرساند که حدود ۳۹ تا ۴۰ هزار میکروموس بر سانتیمتر است.
آیا برای تأمین کیفیت آب با توجه به شرایطی که توضیح دادید در شرایط خشکسالی راهحلی وجود دارد؟
در خشکسالی سال ۱۳۸۷-۱۳۸۶ که به مدیریت آنجا کمک کردیم از بند خاکی مارد در انتهای رودخانه جهت جلوگیری از پسزدگی آب دریا استفاده شد. این کار بهصورت موقت در آن سال اثربخش بود و توانستیم تصفیهخانه خرمشهر را نجات دهیم؛ البته ناگفته نماند علاوه بر مد شبانهروزی، مد بزرگ هم رخ میدهد. مد بزرگ تا دارخوین پیشروی میکند و همه حوضچههای پرورش ماهی را میگیرد و همه زیرساختهای موجود در این بازه از رودخانه را از بین میبرد. در سالهای اخیر طرحی به نام طرح غدیر برای آبرسانی به شهرها و روستاهای استان اجرا شده است که آب را از دریاچه سد پمپاژ میکند و از طریق خط لوله به شهرها و روستاها میرساند. اگرچه این طرح هنوز تکمیل نشده و در برخی قسمتها مثل خود اهواز همچنان آب شرب بهصورت ترکیبی از آب تأمینشده از طرح غدیر و رودخانه کارون تأمین میشود، اما به هر حال، شهرها و روستاهای استان کمتر تحت تأثیر رودخانه بوده و طرح غدیر بخشی از شرایط نامطلوب کیفی را پوشش میدهد.
آیا این طرح، تأمین کیفیت و کمّیت آب شرب در استان را ضمانت میکند؟
تجربه مشابه جهانی در این زمینه رودخانه «راین» است. رودخانه راین پس از جنگ جهانی بهعنوان فاضلاب اروپا مطرح بود. دولتهای درگیر بسیار به هم بدبین بودند و فاجعه ساندوز در پاییندست هلند به از بین رفتن میلیونها قطعه ماهی رودخانه منجر شده بود. با وجود عدم تفاهم دولتها، با فشار مردمی و بردن مسئله به دادگاهها، تمامی فعالیتهای بالادست کنترل شد و در حال حاضر این رودخانه بهعنوان یکی از رودخانههای پاک دنیا مطرح است. درباره طرح غدیر و رودخانه کارون نیز دو نظر متفاوت درباره تأمین آب شرب از طریق لوله مطرح است. یک گروه که عمدتاً گروههای محیطزیستی هستند با این اقدام مخالفاند و معتقدند در صورت تکمیل و نهایی شدن این طرح، رودخانه کارون به فاضلاب تبدیل میشود، اما اگر همواره کارون بخشی از منابع تأمین آب شرب باشد، مطالبات مردم برای کیفیت آب تضمینی خواهد بود تا رودخانه کارون، رودخانهای زنده باقی بماند و حقابه آن حفظ شود؛ اما گروه دیگر معتقدند به هر حال کنترل آلایندههای ورودی به کارون بسیار دشوار است، حتی با فرض اینکه تصفیهخانه صنایع مجبور به تصفیه پساب خود شود، اما زهاب کشاورزی که حجم آن بسیار بیشتر است و بهصورت گسترده وارد رودخانه میشود قابل کنترل و مدیریت نیست بنابراین برای حفظ سلامت مردم خصوصاً در سالهای خشک، گریزی از اجرای طرح غدیر نیست.
طرح غدیر نیز با تمام مسائل مطرحشده اجرا شد، اما همین طرح نیز در طول اجرا با مشکلات جدی روبهرو شد. به دلیل ناکافی بودن منابع مالی در سالهای خشک گذشته، منبع تأمین آب این طرح بهجای دریاچه سد دز، با ایجاد یک مسیر انحرافی به پاییندست سد کرخه منتقل شد. این کار با احداث ایستگاه امالدبس، در امتداد کانالی با کاربری کشاورزی به ظرفیت ۲۲ مترمکعب بر ثانیه صورت پذیرفت. علاوه بر تأمین آب شهر اهواز، آب شهرهای آبادان و خرمشهر نیز از این ایستگاه تأمین میشوند. جابهجایی محل تأمین آب این پروژه موقتی بود که البته به دلیل تحریمها و مشکل تأمین مالی، این پروژه ادامه پیدا نکرد بنابراین این شرایط موقت، دائمی تلقی شد.
در حال حاضر مهمترین مشکل این است که این ایستگاه حدود ۱۰۰ کیلومتر پایینتر از بند پایپل کرخه قرار دارد و در این مسیر انواع شکستگی و انحراف وجود دارد. مشکل دوم اینکه حدود ۸ مترمکعب بر ثانیه از این آب برای کشاورزی استفاده میشود و کشاورزان میگویند این آب و شبکه برای ماست؛ بنابراین نارضایتی اجتماعی به شکلهای مختلف خودش را نشان میدهد، مثلاً فرض کنید برخی کشاورزان پوشال و خاشاک در کانال خالی میکنند و اینها میرود در آشغالگیر کانال و تراز آب بالا میرود و کشاورزان این آب را برای زمینهایشان میگیرند و خودشان را محق میدانند. مشکل سوم برداشت بینراهی است که بهصورت غیرمجاز برداشت میشود. مسئله چهارم این است که اگر برق قطع شود برق اضطراری موجود جواب همه پمپهای موجود را نمیدهد بنابراین مشکل قطع برق اثر خود را اینجا میگذارد و کاهش و افت آبدهی به دلیل قطعی برق به وجود میآید و درنتیجه تأمین آب شرب با مشکل مواجه میشود.
در زمان بروز مشکل در شهرهای پاییندست مانند خرمشهر و آبادان، از ایستگاه قیصریه برای تأمین آب شرب این دو شهر استفاده میشود، اما ۵۲۰ انشعاب غیرمجاز بالادست قیصریه وجود دارد که نشان از وجود مدعیانی است که خود را محق حقابه میدانند؛ بنابراین وابسته کردن آب شرب شهرهای بزرگ یک استان به یک شبکه کشاورزی که با مسائل پیچیده اجتماعی همراه است میتواند آب شرب مردم را به شکل مستقیم و غیرمستقیم تحتالشعاع قرار دهد.
تصفیهخانه اهواز هم مشکلاتی دارد؛ این تصفیهخانه قدیمی برای یک شهر سیصدهزارنفری طراحی شده و منبع ذخیره کمی دارد. اگر میتوانستیم برای دو یا سه روز ذخیره آب داشته باشیم، دستمان بازتر میبود؛ بنابراین هرگونه مشکلی در شبکه و همینطور در خطوط انتقال ایجاد شود، مردم با قطعی آب مواجه خواهند شد.
در زمینه تأمین آب کشاورزی چه مشکلاتی وجود دارد؟
اولین مسئله که در آب کشاورزی وجود دارد تفاوت بین زمان رهاسازی آب برای تأمین کشاورزی و تولید برق است. تعارضات موجود در پیک مصارف کشاورزی و پیک مصارف برق مسئله مدیریت منابع را در سالهای خشک با دشواری مواجه میکند. درواقع خوزستان از این وابستگی شبکه برق کشور به نیروگاههای برقآبی بهطور مزمن رنج میبرد.
ظاهراً وابستگی شبکه برق کشور به نیروگاههای برقآبی خوزستان کمتر از ۱۰ درصد است، با این حال همچنان برای تأمین آن مشکل وجود دارد؟
بله، حدود ۱۰ درصد است، ولیکن برقی که از نیروگاههای برقآبی تأمین میشود، در پیک مصرف میآید. مصرف برق کشور حدوداً ۶۲ هزار مگاوات است، همین حدود هم ظرفیت تولیدمان است، ولی به لحاظ فرسودگی تولیدمان کم شده که در حدود ۵۴ هزار مگاوات است. شما در چهار ساعت شبانهروز مصرف بالاتری دارید و آن هم در اوج گرماست. برقی که ما در پیک نیاز داریم از برقآبی استفاده میکنیم. درست است که ۱۰ درصد است، ولی ۱۰ درصد مهمی است؛ یعنی برای اینکه ما در این چهار ساعت برق داشته باشیم باید از نیروگاه حرارتی استفاده کنیم که به دلیل اینکه نمیتوان روزانه آن را از مدار خارج کرد، میبایست ۲۴ ساعته در مدار باشد؛ بنابراین تولید برق ناشی از نیروگاههای برقآبی ۴ تا ۱۲ برابر ارزشمندتر است. در کشورهای پیشرفته دنیا برای رفع نیاز پیک، علاوه بر نیروگاههای برقآبی، از مدیریت مصرف استفاده میشود، یعنی بهاصطلاح پیکسایی میکنند.
بنابراین آب هدر میرود تا برق تولید شود؟
بحث این است که آب را در زمانی رهاسازی میکنند که استفاده کشاورزی زیاد نیست. امسال مسائل دیگری رخ داد. زمستان آلودگی هوا در شهرهای بزرگ داشتیم و نیروگاههایمان را که در جوار شهرها بودند خاموش کردیم و بعد دریچه نیروگاههای سدهایمان را باز کردیم؛ یعنی در حقیقت میخواهم بگویم اینها سیستمی است. آب یک مسئله سیستمی است و هرکس بتواند مدیریت آب را انجام دهد مدیریت خیلی از جاها را میتواند انجام دهد. برخی از تصمیمات از اختیار وزارت نیرو خارج است و از مقامات بالادستی به آنها گفته میشود.
اگر بخواهیم برق را تولید کنیم، با نیروگاه خورشیدی هم میشود. امارات نیروگاه خورشیدی با ظرفیت ۱۱۰۰ مگاوات تأسیس کرده. شاید یک راه میانبر این باشد که برق را از طریق همان نیروگاههای خورشیدی تولید کنیم که پاک هم هست.
اینها پروژههایی است که زمانبر است و به زیرساخت نیاز دارد. آنچه ما به آن نیاز داریم، مدیریت ریسک است. ما در مدیریت جامع بحران، هم مدیریت ریسک داریم و هم مدیریت بحران. با مدیریت بحران در مدت کوتاه مشکلات ناشی از خشکسالی در تابستان را مدیریت میکنیم و با مدیریت ریسک از مشکلات آتی پیشگیری میکنیم که البته این مسائل به سرمایهگذاری و مدیریت نیاز دارد.
باید توجه داشت مسائل کشور همه سیستمی است. مسئله آلودگی تهران، مسئله تغییر اقلیم و مسائل فرسودگی نیروگاههای ما به اعتراضهای مردم در خوزستان ارتباط دارد. امسال که قطعی برق داشتیم و نیروگاههای ما پاسخگو نبود و گرما زیادتر شد، مشکل نیز حادتر شد و مسئله اصلی این بود که نیروگاهها کشش نداشت. سرمایهگذاری کافی انجام نشده بود و تأسیسات نیروگاهی دچار فرسودگی شدند. ما دچار قطعی برق شدیم که دستور آمد آب را رهاسازی کنیم؛ البته سد گتوند با همه حرف و حدیثهایی که درباره آن هست یک تنظیمکننده خوب برای جریان برق است. سدهای بالادست در زمانهایی که برق نیاز است آب را تا پشت گتوند رها میکنند. بهعبارتی دیگر سدهای بالایی بر اساس برق تنظیم میشوند و پایینیها بر اساس کشاورزی و این یک سیستم جالبی است، منتها اتفاقی که امسال افتاد سدهای بالادست رهاسازی را انجام دادند و بنابراین، سدهای پاییندست هم مجبور شدند بر اساس فرمان نیاز برق این کار را انجام دهند. در همین مردادماه، ۵۰۰ مترمکعب بر ثانیه از سد گتوند رهاسازی انجام شد، درحالیکه نیاز کشاورزی ۲۰۰ مترمکعب بر ثانیه بود.
تضاد بین دیسپچینگ برق کشور و نیاز برق کشور و نیاز کشاورزی یک مسئله چندبعدی است که کشاورزان بیشتر از آن ضربه میخورند؛ البته این مشکل بیشتر خودش را در حوضه کارون نشان داد.
مسئله بعدی الگوی کشت است. در خوزستان دو نوع کشاورزی داریم: یکی شبکههایی است که آب آنها کنترل میشود؛ یعنی آب را خود دولت بر اساس نیاز آبی و موارد دیگر میدهد که متولی آن سازمان آب و برق خوزستان است؛ و دوم کشاورزانی هستند که مستقیم از آب رهاسازی شده در رودخانهها استفاده میکنند. بهعبارتی بخشی از سطوح زیر کشت در شبکه هستند و بخشی بهصورت سنتی کشت میشود. سالهایی که آب زیاد باشد مردم به سراغ کشت شلتوک و برنج میروند که درآمد بیشتری دارد. برنج کشت تابستانه است و اوج مصرف آن و تبخیر از سطوح آبیاری در این فصل صورت میگیرد. بهطور معمول در خوزستان بین ۳۰-۴۰ هزار هکتار کشت سنتی شلتوک انجام میشد، اما در سالهایی که سیل آمد حدود ۲۱۰ هزار هکتار برنج کشت شد و امسال علیرغم وجود ممنوعیت کشت حدود ۱۰۰ هزار هکتار زیر کشت رفت.
یعنی میفرمایید که دیگر دولت اقتدار جلوگیری را ندارد؟
خیر. اقتدار جلوگیری به شکل درست را ندارد. راهحل اقتدار این نیست که بهصورت نظامی جلوگیری کنند. این تصمیمات باید با مشارکت خود مردم انجام شود. مثال خوبی از مشارکت اجتماعی در حل این مسئله، شبکه رامهرمز است که در پاییندست سد جره واقع شده و تشکلهای مردمی خوبی در آنجا وجود دارد و کار به خود مردم واگذار شده است. در این دشت دو طرف رودخانه زیر کشت میرود، کشاورزان برای اینکه کسی برنج کشت نکند آب را به شکل نوبتبندی به ساحل چپ و راست رودخانه تخصیص دادهاند؛ یعنی یک هفته ساحل چپ رودخانه آب دارد و هفته بعد ساحل راست. بهطوریکه امکان کشت برنج نباشد. چراکه کشت آن باعث ضرر جمعی است؛ البته نباید فقط از کشت برنج بگوییم. برای کشت نیشکر هم یک استراتژی وجود داشته که کامل اجرا نشده است. در الگوی کشت نیشکر حدوداً ۴ میلیارد مترمکعب مصرف آب داریم و چون کشت «مستمر» است باید در سال خشک و تر آب داده شود. وقتی کشت «فصلی» دارید سالی که خشک است کمتر میکارید و سالی که تر است بیشتر، مثل برنج و نخود و ذرت، اما کشتهای مستمر مثل نیشکر و یونجه بهطور مستمر آب میخواهد و کشتهای دائم نیز مانند باغات و نخیلات هستند که اگرچه دائماً مصرف آب دارند، اما آسیبپذیری آنها در مقابل کمآبی بیشتر از کشتهای فصلی و مستمر است؛ بنابراین اولویت را باید مدنظر قرار داد. خود مردم در دوران خشکسالی مثلاً کشت گندم را متوقف میکنند ولی اگر کاشتند هم با راهکارهایی جبران خسارت میکنند؛ البته ما مدیریتی داریم به نام مدیریت انعطافپذیر یا سازگار که خیلی تمایل دارد به سمت کشتهای فصلی برویم. کاشت دیم هم که بهترین است. شما وقتی دیم میکارید آنچنان درگیر کمآبی نخواهید بود، ولی ما با این شرایط نوسانی که ۱۰ تا ۵۰ میلیارد مترمکعب آورد داریم به سمت کشتهای مستمر و دائم رفتیم و این یک اشتباه استراتژیک بوده است. الآن ما نظر به این داریم که کشت نیشکر کم شود و برای کم نشدن شکر کشور از کشت پاییزه چغندر قند استفاده شود. چغندرقند پاییزه در خوزستان از آب باران هم استفاده میکند و از نظر اقتصادی تفاوت چندانی با نیشکر ندارد. خلاصه با کلاشینکف نمیشود جلو مردم را گرفت که چه بکارند و چه نکارند. این کار به سیاستگذاری درازمدت نیاز دارد. روشهایی مانند خرید تضمینی، احداث صنایع تبدیلی و تکمیلی در جهت ایجاد زنجیره ارزش و همچنین تنظیم سیاستهای واردات و صادرات و تعرفهگذاری از این جملهاند. درواقع، نمیتوان از مردمی که در فشار اقتصادی هستند گلایه کرد چرا کشت برنج انجام میدهند؛ چراکه در چنین شرایطی، تأمین معیشت در اولویت قرار میگیرد. در محیط زیست اصطلاحی وجود دارد که میگوید «حفظ محیط زیست به فرهنگ و اقتصاد آن جامعه وابسته است». اگر اقتصاد مشکل داشته باشد، به هر حال در سرما انسان تنه درخت را میبرد تا خود را گرم کند. با این حال کشت برنج به نفع همه مردم خوزستان هم نیست، عدهای در آن سود میبرند و عدهای متضرر میشوند. بهعنوان مثال در بالادست رودخانه کرخه، اراضی بزرگتر و مردمان متمولتر هستند و در پاییندست رودخانه، در اراضی خردهمالکی کسانی زندگی میکنند که معیشتشان به گاومیشهایشان وابسته است و متأثر از شرایط تالاب هورالعظیم هستند. در سالهای کمآب اهالی بالادست آب را برمیدارند و به ساکنین پاییندست آبی نمیرسد و شکلی از ضعیفکشی اتفاق میافتد. با توجه به قرارگیری گاومیشها عمدتاً در پایینترین قسمت حوضه اگر حتی یک مترمکعب بر ثانیه آب بخواهند، گاهی تا ۴۰ مترمکعب بر ثانیه هم آب رها میشود و گاهی ممکن است آب به آنها نرسد. در سال جاری درنهایت با اعتراضها و در پی آن باز کردن سد بهطور موقت این چالش حل شد و این اتفاق در حوضه کرخه افتاد و آب زیادی از سد کرخه رهاسازی شد و درواقع مشکل به فصل پاییز منتقل شد و مشکل فعلی تأمین آب کشت پاییزه است که در حوضه کارون این مشکل کمرنگتر است.
آیا به خاطر هدررفت در مسیر این اتفاق میافتد؟
به خاطر برداشتها، هدررفت در زمین و مانند اینهاست. روشی که در حوضه مارون استفاده میشود رها کردن موجی آب است. مثلاً میگویند چهارشنبه بعدازظهر آب با سرعت بهمدت ۵ ساعت بهمانند سیل رهاسازی میشود و این باعث میشود آب به منطقه گاومیشها و پاییندست برسد. در کرخه به دلیل طولانی بودن مسیر رودخانه و برداشت آب شرب از داخل شبکه کشاورزی، استفاده از این روش امکانپذیر نخواهد بود و مسئله تأمین آب گاومیشها در این حوضه نیز وجود دارد و برای اینکه آب آنها تأمین شود برداشت غیرمجاز زیاد میشود. تغذیه گاومیشها وابسته به تالاب است و بخشی از اقتصاد مردم منطقه به اینها وابسته است.
برای تأمین آب مورد نیاز گاومیشها راهحل دیگری وجود ندارد؟
طرحهایی مثل لولهگذاری یا درست کردن استخرهایی با بتن مطرح شده، حتی در صورت لزوم از آب شرب هم میشود در کوتاهمدت استفاده کرد. راهحل اصولی این است که ما بتوانیم آب را مدیریت کنیم. وقتی آب رها میشود، نمیتوان به ازای هر صد دهنه یک پلیس گذاشت، ولی وقتی مسئولیت به خود مردم و تشکلهای مردمی داده شود، آنها بهتر نظارت میکنند. مثلاً در رامهرمز اینگونه بوده است. این تشکلها قدیمی و مؤثرند. بهخصوص در منطقه سوسنگرد، بستان، دشت آزادگان که هموطنان عرب ما هستند یک حرفشنویهایی از بزرگترهایشان دارند، مثلاً رئیس قبیله حرفی بزند دیگران گوش میکنند، برای همین کار کردن با مردم راحت میشود. تجربه من میگوید اینها بسیار مردمان نجیب و سازگاری هستند. حاکمیت باید با این مردم گفتوگو کند. گفتوگو کلید مسئله است؛ بین کارشناسان، بین دولتیها، بین مردم و کارشناسان و دولتیها. ظرفیت گفتوگو را باید بالا ببریم تا این بحرانهای کلان حل شود، چراکه حاصل گفتوگو مشارکت است. بدون گفتوگو مشارکت صورت نمیگیرد؛ بنابراین راهحل این است که با وجود سخت بودن کار، واگذاری مدیریت آب به خود مردم انجام شود. مردم مشتاقاند و میگویند اگر آب را رها کنید، ما خودمان برنامهریزی میکنیم تا از بالا به پایین بیاید؛ البته در دنیا هم از ظرفیتهای تشکلهای مردمی برای این نوع کارها استفاده میشود.
مسئله آبزیپروری نیز از اشتباهات استراتژیکی است که اتفاق افتاده است. ما حدود ۲۷ هزار هکتار پروانه دست مردم دادیم که پرورش ماهی و میگو داشته باشند. حدوداً بین ۱.۶ تا ۲.۴ میلیارد مترمکعب مصرف آب آنهاست. یک میلیارد مترمکعب بهاندازه ۵ برابر سد کرج است؛ البته مصرف آب اینها یک طرف قضیه است، بحث کیفیت طرف دیگر است، یعنی یکی از مشکلاتی که ما امسال در کارون داریم این است که آب در پاییز کم میشود و اینها هم فصل برداشت ماهیهایشان است. برای برداشت حوضچههایشان را تخلیه میکنند، خیلیها به هور و برخی هم به رودخانه تخلیه میکنند، یعنی شوری آب را از ۴ هزار میکروموس بر سانتیمتر به ۷ هزار میرسانند؛ یعنی این آب در پاییندست عملاً برای شرب دیگر قابلاستفاده نیست. کمّیت وابسته به کیفیت است، وقتی مشکل کیفیت را دارید یا باید کمّیت را زیاد کنید یا کیفیت را بهبود ببخشید. یکی از مشکلات و معضلاتی که ما در خوزستان در آبانماه داریم مسئله کیفیت آب است که بخشی از آن مربوط میشود به آبزیپروریها و بخش دیگر مشکل خروجی نیشکرهاست که گفتم، نیشکرها هم آب زیاد مصرف میکنند، هم پساب آنها به رودخانه برمیگردد و کیفیت را خراب میکند. ما در خوزستان در بخش کشاورزی از این اشتباهات استراتژیک هفت هشت مورد داریم.
آیا ممکن است این مجوزهای صادرشده را کم کرد؟
سرمایهگذاری انجام شده است و اگر بخواهند مجوزها را باطل کنند، باید جبران خسارت انجام شود که خیلی مشکل است. از طرفی چون تعدادی از مردم مشغول شدهاند به این راحتی نمیشود این کار را انجام داد. در کوتاهمدت راهحلی پیدا کردیم. اینها ماهیها را به کشور عراق صادر میکنند؛ بنابراین هر وقت مرز باز بشود برداشت ماهی از مزارع شروع میشود؛ بنابراین اگر مرز در زمانی باز شود که فصل کشاورزی به پایان رسیده و بارندگیها شروع شده باشد، رودخانهها اوضاع بهتری خواهند داشت و از زهاب مزارع پرورش ماهی کمتر متأثر میشوند. درواقع، آب یک مسئله سیستمی است و راهحلهای آن هم خارج از خودش است، بهطوریکه مسئله آبزیپروری را میتوان با فرمان استانداری برای بازگشایی مرز، کنترل کرد و در عین حال صاحبان مزارع ماهی نیز متضرر نشوند.
حالا اگر کسانی هم خواستند زودتر برداشت را انجام دهند، در حوضههای بالاتر مثل گرگر و شوشتر، آنجا اشکالی ندارد. مشکل زمانی به وجود میآید که زهاب این ۲۷ هزار هکتار با هم تخلیه میشود. مرز را که دیر باز کنید خودبهخود این تخلیه هم با تأخیر اتفاق میافتد و وقوع بارندگیهای پاییز نیز مشکل را کمتر میکند. راهحلی که ما پیدا کردیم فعلاً اینگونه بود، ولی در کل مدیریت میلیمتری و مینیاتوری باید انجام شود و با درایت، دلسوزی و هوشمندی باید بالای سر کار بود.
یکی از کارهایی که میشود اینجا کرد این است که این پرورش ماهیها عمدتاً هوادهی نمیشوند و مشکل هوادهی را با آب اضافی حل میکنند، اما میتوانند بهجای این کار هوادهی کنند تا مصرف آب بهشدت کاهش پیدا کند. ما وقتی میگوییم چرا این کار را نمیکنید در پاسخ میگویند برق نداریم؛ یعنی مشکل تأمین آب و برق به هم وصل است و من تأکید میکنم مسئله سیستمی است.
راهحلی که در شرق خوزستان است با راهحلی که در غرب استان است متفاوت است. راهحلها یکی نیست و نمیشود در تهران نشست و برای خوزستان راهحل داد. باید برویم در دل جامعه تا راهحلها را از آنها بگیریم و به یک مدل علمی تبدیل بکنیم و اجرایی شود.
با توجه به رهاسازی فعلی و الگوی کشت که به آن اشاره کردید، ممکن است در پاییز دوباره اعتراضها اتفاق بیفتد؟
بله. بهشدت بیشتری ممکن است اتفاق بیفتد؛ البته بارشهای زودهنگام در صورت وقوع کمککننده خواهد بود، اما در حال حاضر بر اساس آخرین مستندات مؤسسه تحقیقات آب و بر اساس مدلهای پیشبینی نظیر ECMWF، Meteo France، NCEP و UK Met، بین ۱۰- تا ۵۰- درصد اختلاف بارش پاییز امسال با میانگین بلندمدت در خوزستان خواهد بود.
تأمین آب آینده و مسئله پیشبینی هواشناسی بسیار به یکدیگر مرتبط هستند؛ بنابراین فنّاوری ها و تجهیزاتی که به دقت سازمان هواشناسی کمک کنند و همچنین ارتباط تشکیلات سازمان هواشناسی با وزارت نیرو و جهاد کشاورزی و مدیریت دستهجمعی این نهادها به مدیریت بههمپیوسته و یکپارچه منابع آب در وضع موجود و شرایط آتی منجر میشود. بهعنوان مثال ما میدانیم که مهرماه یا بخشی از آبان خشک خواهد بود. ولی وقتی ایستگاههای زمینی باشد و همینطور تجهیزات بیشتر و با دقت بالاتر، میتوان پیشبینی دقیقتری انجام داد.
آیا امکان بارور کردن ابرها در سطح کلان وجود دارد؟
خیر. بارور کردن روشی نیست که بخواهیم روی آن فکر کنیم، یک جایی رطوبت هوا گرفته میشود و جای دیگر خشکتر میشود، ضمن اینکه در خوزستان، اصولاً خیلی کارآمد نخواهد بود آنهم در مقیاس یکمیلیون هکتار و از دید محیطزیستی هم خیلی کار مناسبی نیست.
درباره کیفیت سد گتوند صحبتهای زیادی مطرح است. شما جایگاه این سد را چگونه ارزیابی میکنید؟
سد گتوند میتواند نقش بسیار مثبتی در تنظیم برق کشور داشته باشد که البته امسال از آن میزان طبیعی خارج شد و از این به بعد نقشش کمتر میشود. یک نقش خطرناکی هم میتواند وجود داشته باشد و موجب نگرانی است، آن است که اگر تراز آب از حدی پایینتر بیاید وارد لایههای شور شود، کیفیت آب در زمان خشکسالی پایین میآید. البته امسال ممکن است این اتفاق نیفتد اما برای سالهای آینده این نگرانی وجود دارد.
آیا در اعتراضات اخیر، مسئله گتوند از موضوعات مورد اعتراض مردمی بوده است؟
خیر، این بار خیلی حساس نبودند و جزء اعتراضات مردمی نبود، ولی به هر صورت در بین نخبگان این اعتراض وجود دارد.
مسئله مدیریت منابع، آبیاری قطرهای و فنّاوری کشت و دامپروری، سالهاست مورد بیتوجهی واقع شده است. آیا اگر در کل کشور در این موارد تغییر جدی ایجاد شود، این مسائل بهصورت اساسی تحت تأثیر قرار میگیرند؟
بیل گیتس جملهای دارد که میگوید فنّاوری در سیستمهای ناکارآمد، ناکارآمدی را بیشتر میکند. ما اگر آبیاری تحت فشار داشته باشیم مصرف آب در واحد سطح کم میشود. ولی اگر سطح زیر کشت را کنترل نکنیم افزایش سطح زیر کشت خواهیم داشت. مثلاً اگر ۵ هکتار سطح زیر کشت داشتیم و پس از مکانیزه شدن آبیاری آن را به ۸ هکتار افزایش دهیم وضعیت منابع آب بدتر میشود چون برای مثال اگر ۵ هکتار را با شیوه غرقابی آبیاری کنیم ۳۰ الی ۳۵ درصد از آب دوباره به سفرههای آب زیرزمینی برمیگردد اما اگر ۸ هکتار را با آبیاری قطرهای آبیاری کنیم هیچ آبی به زیرزمین برنمیگردد و ضمناً نمک هم بالا میآید. راهحل این است که ما همان پنج هکتار را با شیوه تحت فشار و قطرهای آبیاری کنیم و سالی یکبار هم خاکشویی داشته باشیم.
در دهه ۵۰ خورشیدی، کارشناسان امریکایی میگفتند مشکل کشاورزی ایران فنّاوری است. کارشناسان سازمان برنامه که عمدتاً نگاههای جامعهمحور و سوسیالیستیتر داشتند، معتقد بودند مشکل کشاورزی ایران مسئله اجتماعی است. در گذشته پمپ وجود نداشت و پس از مدتی وارد ایران شد، چون کنترل و پایش و نظارت نبود، باعث شد سفرههای زیرزمینی ایران خالی شود یعنی یک پدیده خوب برای ما کارکرد بد داشت. در گذشته با بخشینگری گفتند تمام چاههای ما برقی شود تا مصرف سوخت کمتر شود. از طرفی هم نمایندههای مجلس گفتند برق کشاورزی باید یکسوم تعرفه واقعی باشد. اینها همه در جای خودش پدیدههای خوبی است اما وقتی سیستمی نگاه نکنیم باعث میشود نتیجه بدی بگیریم. با برق و انرژی ارزان کلاً در سالهای خشکسالی و ترسالی آب را تخلیه کردند و الآن ۱۴۶ میلیارد مترمکعب کسری در سفرههای آب زیرزمینی داریم. اگر مدیریت خوبی داشته باشیم این میزان آب بین ۳۰ تا ۵۰ سال زمان میبرد تا جبران شود. این کار هم در ۱۰ سال اول، سالی ۲۰ میلیارد دلار پول نیاز دارد یعنی میشود ۲۰۰ میلیارد دلار. لایههای زمین در اثر برداشت بیرویه از سفرههای آب زیرزمینی نشست میکند و خاک فشرده شده باعث میشود که دیگر برگشتپذیر هم نباشد.
منظور من این است که فنّاوری اگر بدون نظارت و مدیریت صحیح باشد آسیبزننده است. این ابزار باید در دست انسان خردمند و آموزشدیده که در جای خودش به کار گرفته میشود، باشد. فقط هم یک مدیر نیست بلکه سیستم مدیریتی خوب است وگرنه ما الآن هم مدیران خوبی داریم اما در سیستمهایی قرار دارند که نمیتوانند کارهایشان را پیش ببرند.
متأسفانه یکسری اعتراضات هم راه افتاد که میتوانستیم خیلی بهتر با آن برخورد کنیم، اما برخورد بدی شد به دلیل اینکه ما زبان مردم را نمیفهمیم و به تشکلهای مردمنهاد اهمیت نمیدهیم. اینها میتوانستند نهاد واسطه برای ما باشند. من در مورد چه باید کرد دارم با شما صحبت میکنم که اولینش ارتباط با نهادهای مردمنهاد و سمنهاست. سمنها هم ابتدا ممکن است زیادهروی کنند ولی اینها بغضهای فروخورده است. ماهیت سمنها حرف تند زدن است و باید ظرفیت حاکمیت بالاتر از این باشد و ظرفیت گفتوگو وجود داشته باشد. به هر صورت برخورد فیزیکی راهحل نیست. تعداد مدیرانی که بتوانند با مردم صحبت کنند و فحش بخورند و چیزی نگویند خیلی کم است.
راهحل دوم سرمایه اجتماعی است که ما الآن این را نداریم و حاکمیت در وضعیت ارتباط نامناسب با مردم است. اعتماد بین حاکمیت و مردم، مردم و حاکمیت، مردم با مردم و بخشهایی از دولت با دیگر بخشهای آن ضعیف است. بهعنوان مثال در ارتباط با انتقال آب از حوضه کارون بزرگ به فلات مرکزی در خشکسالی اخیر، بسیاری از مردم همه مشکلات را ارتباط میدهند به انتقال بینحوضهای. من بهطورکلی با انتقال بین حوضهای موافق نیستم اما واقعیت این است که در بحران اخیر خیلی انتقال بینحوضهای تأثیر نداشت. در درازمدت تأثیر دارد اما امسال خیلی تأثیر نداشت. به لحاظ اینکه سرمایه اجتماعی وجود ندارد مردم نسبت به هر چیزی معترض میشوند و در صورت عدم شفافیت و پاسخگویی صحیح، مشکلات در جاهای دیگر و با شدتهای مختلف ایجاد میشود.
پس میفرمایید در این شرایط انتقال بین حوضهای بهطور کلی نباید در این منطقه انجام شود؟
انتقال بینحوضهای در این منطقه از حوضه کارون به زایندهرود است که میشود انتقال درجهدو. راهحلش هم اینگونه است که پنج اصل دارد که باید رعایت شود: اول اینکه حوضه مقصد باید همه راههای مدیریت بهینه را رفته باشد؛ دوم اینکه حوضه مبدأ نباید در حال حاضر و سالهای آینده کمبود داشته باشد؛ سوم اینکه، اگر حوضه مبدأ آب زیاد داشته باشد و حوزه مقصد هم همه راهها را رفته باشد و کمبود داشته باشد بازهم برای انتقال آب باید همه مسائل اجتماعی دیده شود؛ چهارمین اصل هم این است که تمام مسائل محیطزیستی در این انتقال دیده شود؛ و مسئله آخر بحث اقتصادی است که باید لحاظ شود. اگر همه اینها هم مشکلی نداشت، حوضه مبدأ باید در منافع آبی حوضه مقصد شریک شود، مثلاً فرض کنید اگر آب برای فولاد مبارکه میرود، فولاد مبارکه باید در بهینهسازی کانالهای آب خوزستان سرمایهگذاری کند؛ یعنی پولش باید به مبدأ بیاید، مثلاً اگر مدارس فرسوده دارد باید به مدارس مقاوم تبدیل شوند. اینها به شرطی است که آن پنج اصل رعایت شده باشد. پیشنهاد خود من علاوه بر این پنج موردی که یونسکو تأکید کرده این است که یک شرکت بهرهبرداری مشترک بین مبدأ و مقصد ایجاد شود برای بهرهبرداری مشترک، تا سالهای پرآبی آب بیشتری برود و در سالهای کمآبی آب کمتری برود. مکانیسم کنترل این موضوع هم هزینه آب است، ولی خوب اینجا هیچکدام از این موارد اتفاق نیفتاد و تصمیمات در اتاقهای در بسته گرفته شد. مردم هم ناراحت هستند که چرا آنها را به حساب نیاوردند که به نظر من حق دارند.
سخن آخر اینکه مشکل آب در ایران راهحل کوتاهمدت ندارد. راهحل پیشنهادی من اول مشارکت مردم و دوم سرمایه اجتماعی است. راهحل سوم برنامهریزی بر اساس آمایش سرزمینی است، برنامهریزی در هر منطقه باید متناسب با ظرفیتهای محیطی، انسانی و اقلیمی هر منطقه، انجام شود و مأموریت ملی هر منطقه شفاف شود. دشت خوزستان مأموریت ملی دارد. ما باید در سطح کلان و ملی برنامهریزی کنیم. توسعه پایدار بر این موضوع تأکید دارد که باید مسائل اقتصادی، محیطزیستی و اجتماعی در سطح کلان، ملی و منطقهای با هم دیده شود؛ بنابراین در کویر نباید صنعت فولادی را ببریم که آببر است. اگر فولاد در کنار دریا باشد، میتواند رقابت بینالمللی هم بکند، چون هزینه انتقال تا دریا ندارد. اینها مسائلی هستند که ممکن است از خشکسالی امسال فراتر باشند، ولی بالاخره هستند.
در حقیقت مسئله شهر تهران، مسئله خشکسالی خوزستان، مسئله فرونشست زمین، مسئله انتقال بینحوضهای و مسئله شیرین کردن آب دریا و دیگر مسائل کلان کشور زمانی حل میشود که مسئله کشور حل شود. هر وقت مشکل کشور حل شد مشکل آلودگی هوای تهران هم حل میشود. یک مدیر تا یک جایی میتواند کمک کند و این مسائل همه به هم پیوسته است. مسئله فراتر از اینهاست و مسئله بغرنج در درون یک وزارتخانه حل نمیشود. مشکل آب در ایران یک مسئله بغرنج است و بالاتر از سطح یک وزارتخانه است. یک اراده ملی میخواهد و حاکمیت باید تصمیمات سختی بگیرد که تصمیمات سخت هم به یک سرمایه اجتماعی بالا نیاز دارد و توان اقتصادی بالا میخواهد. ما الآن در کشور هم وضعیت اقتصادی بدی داریم، هم از نظر سرمایه اجتماعی در وضعیت بدی هستیم و هم مشکلات بغرنجی داریم.■
پینوشت:
۱.ELECTERIC CONDUCTIVITY