بدون دیدگاه

جوشش دیگ ناسیونالیسم عرب

 

از تجربه ۲۰۰۶ تا تجربه ۲۰۱۹

لطف‌الله میثمی

 

زنده‌یاد جمال عبدالناصر در کتاب انقلاب مصر می‌نویسد انقلاب در سه مرحله قابل استمرار است: مرحله اول با ناسیونالیسم عرب؛ مرحله دوم ناسیونالیسم افریقا؛ و در مرحله سوم که این دو ناسیونالیسم تاب و توان نیاوردند باید به اسلام و نیروی مسلمانان متوسل شد.

پس از جنگ شش‌روزه ژوئن ۱۹۶۷ و حمله برق‌آسای اسرائیل به مصر و اردن و سوریه، عده‌ای از متفکران تحلیل کردند دوران ناسیونالیسم عرب به پایان رسیده است. در اکتبر ۱۹۷۳، اسرائیل از مصر شکست محدودی خورد ولی از آنجا که در پی آن پیروزی، مذاکراتی با اسرائیل شروع شد و به پیمان کمپ دیوید منجر شد آن را پایان ناسیونالیسم عرب تلقی کردند.

فرازونشیب‌های بسیاری در ناسیونالیسم عرب بوده است که فرصت مستقلی می‌طلبد، اما در این مختصر سعی بر این است که جنگ سی‌وسه‌ روزه ۲۰۰۶ بین حزب‌الله لبنان و اسرائیل را بررسی کنیم. هرچند این جنگ ابعاد زیادی داشت، ولی در این مقاله به یک عنصر آن یعنی ناسیونالیسم عرب (در برابر اشغالگری اسرائیل با حمایت امریکا) توجه می‌شود. بر اساس اطلاعاتی که در مقالات مختلف منتشر شد پیش از درگیری اسرائیل و حزب‌الله لبنان حاکمیت‌های عربستان، امارات و مصر متحد شدند و در اتحاد پنهان با اسرائیل و امریکا بر آن شدند مقاومت حزب‌الله لبنان را پایان داده و آن را سرکوب کنند. خانم کاندولیزا رایس، وزیر خارجه بوش پسر، در کشاکش این جنگ گفت هدف امریکا زایش خاورمیانه جدید است، هرچند با درد زایمان مواجه هستیم. جان بولتون که از زمره نئوکان‌هاست هم گفت ارزش یک شهروند اسرائیل برابر ده شهروند فلسطینی است و نیت تبعیض‌آمیز و آپارتاید گونه خود را بیان کرد. مردم کشورهای عرب از تلویزیون‌های قهوه‌خانه‌ها داستان مقاومت‌های حزب‌الله برابر اسرائیل را دنبال می‌کردند. هرچه این مقاومت ادامه پیدا می‌کرد اسرائیل ضربات کاری‌تری می‌خورد. در همین جنگ، تانک‌های مرکابای اسرائیل مورد اصابت موشک‌هایی که از سوریه به لبنان منتقل شده بود قرار می‌گرفت و از کار می‌افتاد. نقش استراتژیک این تانک‌ها در ارتش اسرائیل به‌گونه‌ای بود که هر تانک مستقیماً با ستاد جنگ ارتباط داشت. از طرف دیگر حسن نصرالله در یک سخنرانی، هم‌زمان سرنگونی یکی از کشتی‌های مجهز جنگی اسرائیل را اعلام کرد؛ همچنین چند ناو جنگی دیگر. به‌دلیل آن ایستادگی و مقاومت از آن به بعد کشتی‌ها و ناوچه‌های جنگی اسرائیل به سواحل لبنان نزدیک نشدند. افسانه شکست‌ناپذیری ارتش اسرائیل به‌شدت خدشه‌دار شد. سران عربستان و امارت که در ابتدای جنگ نیت نابودی حزب‌الله لبنان را داشتند، هرچه جنگ ادامه پیدا می‌کرد و مقاومت افزایش می‌یافت، به نقطه عطف جدید رسیدند و آن جوشش ناسیونالیسم عرب بود که سران خود را به خیانت متهم می‌کردند که چرا در رویارویی حزب‌الله و اسرائیل از اسرائیل حمایت می‌کنند. مطبوعات راهبردی نوشتند در این مقطع و در این نقطه عطف، دیگ ناسیونالیسم عرب به‌حدی جوشید و برافروخته شد که به سران کشورهای عرب فشار آورد و این فشار به‌نوبه خود به امریکا و اسرائیل منتقل شد که اگر جنگ پایان نیابد تظاهرات مردمی علیه سران این کشورها شکل خواهد گرفت. در این رهگذر بود که جنگ پایان یافت. در این جنگ، اسرائیل هزار نفر از شهروندان بی‌گناه لبنان را در بمباران کشت و در بعضی موارد بمباران به‌قدری شنیع بود که صدای کاندولیزا رایس را هم درآورد. با وجود اینکه برخی از صاحب‌نظران پایانی برای ناسیونالیسم عرب قائل‌اند، اتفاقات سال ۲۰۰۶ نشان داد توده‌های عرب در ظاهر ساکت هستند، اما در لایه‌های زیرین جامعه علیه اسرائیل حرکت دارند. جنگ سی‌وسه روزه این مسئله را به‌خوبی نشان داد. به‌تدریج ناسیونالیسم عرب ابعاد مذهبی هم پیدا کرد. تکوین حزب‌الله لبنان هم در پروسه دفع تجاوز اسرائیل به لبنان شکل گرفت. بدین معنا که اسرائیل در ۱۹۸۲ تجاوز خود را تا قلب بیروت گسترش داد. وقتی ناوهای فرانسه و امریکا به کمک اسرائیل آمدند این دفع تجاوز به یک مبارزه ضد امپریالیستی ارتقا یافت.

بوش پسر که از خاورمیانه بزرگ و دموکراتیک دم می‌زد درواقع هدفش اسرائیل بزرگ بود، در عمل با دو تجربه جانکاه روبه‌رو شد. در مصر اخوان ‌المسلمین با شعار آزادی ۸۵ کرسی پارلمان را به‌دست آوردند. حسنی مبارک به امریکا گفت نتیجه فضای باز چیزی جز پیروزی تندروها و رادیکالیسم نیست. تجربه دوم انتخابات فلسطین بود که گرچه فکر می‌کردند جریان محمود عباس رأی چشمگیر می‌آورد، اما عملاً حماس ۷۰ درصد آرای فلسطینی‌ها را به‌دست آورد و در پی تشکیل کابینه، اسرائیل به غزه تهاجم کرد و برخی از وزرا را ربود. در این تجربه هم که آخرین باری است که اسرائیل اجازه انتخابات آزاد داد فضای دموکراتیک علیه اسرائیل و امریکا عمل کرد. این دو تجربه و نظرسنجی‌های مختلف نشان داد لایه‌های جامعه اشغالگری و تبعیض نژادی اسرائیل را برنمی‌تابد. در جریان بهار عربی اسرائیل و عربستان در برابر انتخابات ریاست‌جمهوری مصر که برای اولین بار انتخابی و دموکراتیک بود به‌شدت موضع گرفتند و در نهایت هم با کودتا آن را سرنگون کردند. تونس با تدبیرهایی سعی کرد اشتباهات مرسی را تکرار نکند و دموکراسی خود را تاکنون حفظ کرده. در جریان اعتراضات بحرین مردم کاخ سلطنتی را محاصره کردند و عربستان به‌سرعت بحرین را به اشغال نظامی خود درآورد. این‌ها همه نشان می‌دهد ناسیونالیسم عرب در پیوند با اسلام از بین نرفته است.

مطلب دیگر معامله قرن، یک پروژه‌ای امریکایی – اسرائیلی است که می‌خواهد به ظاهر عمران و آبادی را به جای صلح بنشاند. بدین معنا که فلسطینی‌ها را با پول بخرند و آن‌ها را از سرزمین‌شان کوچ دهند، فلسطینی‌های مهاجر حق برگشت نداشته باشند و پروژه دو دولت کنار هم منتفی شود. به تدریج هم شهروندان عرب‌تبار و فلسطینی‌تبار اسرائیل که جمعیتی یک و نیم میلیون نفری هستند از اسرائیل بیرون بروند. در نهایت هویت اسرائیل که ابتدا تظاهر می‌کردند دموکراتیک است صد در صد یهودی می‌شود و شتابان به سمت تبعیض نژادی و آپارتاید می‌رود. انتقال سفارت امریکا از تل‌آویو به قدس، منضم کردن جولان به اسرائیل و قطع کردن کمک‌هایی که به فلسطینی‌ها می‌شد در برنامه معامله قرن می‌گنجد. محمود عباس در یک نطق چهارساعته که در نشریه چشم‌انداز ایران شماره ۱۱۰ هم منتشر شد این روند منحوس را سیلی قرن نامید که باعث خوشبختی است. از یک سو اتحاد حکومت‌های عربستان و امارات و بحرین با اسرائیل هر روز شفاف‌تر و عمیق‌تر و تشکیلاتی‌تر می‌شود. این چیزی است که توده‌های عرب و مسلمان برنمی‌تابند. به نظر می‌آید حرکت مردم الجزایر و حرکت مردم سودان چشمه‌هایی از این نهر خروشان باشند. تا جایی که مصر یعنی یک نظام کودتاگر اعلام کرد در ائتلاف عربی علیه یمن نیست و از روسیه تقاضای خرید سوخوی ۳۵ کرد. هم زمان اعلام کرد معامله قرن قابل اجرا نیست چرا که فلسطینی‌ها آن را نمی‌خواهند. به نظر می‌رسد السیسی از آتش زیر خاکستری که در مصر وجود دارد نگران است. چرا که ۵۰ نفر از سران اخوان را اعدام کرده و سازمانها و خانواده‌های آنها را هم عمیقاً سرکوب کرد. اخوان در سرزمین مصر و عربستان و امارات که شانه به شانه حکومت‌ها بودند هم اکنون خانه نشین، منزوی و در زندان هستند. هر عضو اخوان المسلمین از هفت سال تا چهارده سال حکم زندان گرفتند. با توجه به این واقعیت‌ها طبیعی است دیگ ناسیونالیسم عرب به تدریج به جوش آید. زمان آن دقیقاً معلوم نیست ولی ائتلاف «عربستان – امارت – اسرائیل – امریکا» سعی دارد قبل از جوشش این ناسیونالیسم حرکت نظامی انجام دهد. آن حرکت نیز تبعاً باعث تقویت این ناسیونالیسم می‌گردد، چرا که در خط مشی عمل صالح زمان نیست و اصلی‌ترین مشکل عربستان و امارات رشد توده‌ها و افول حکومت آن‌هاست که به‌جای تصحیح خط مشی سعی دارند با عمل نظامی آن را جبران کنند. ما در ایران اگر پروسه مقاومت در برابر زورگویی‌های اسرائیل را با تعمیق دموکراسی در داخل ایران پیوند کرده تکمیل کنیم نیروی عظیمی خواهیم شد که هیچ توپ و تانک و هواپیمای اف ۳۵ در آن اثر نخواهد کرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط