رسول اژئیان
مقدمه
یقیناً «حق مسلم» هر انسان در هر جامعهای، از پیشرفته تا بدوی، برخورداری از محیطی امن و آزاد و بانشاط برای تعالی مادی و معنوی اوست؛ یعنی داشتن هوایی پاک برای تنفس، آبی سالم برای شرب و کشاورزی، محیطی عاری از هرگونه آلودگی و خطرات ارضی و سماوی، امکان کار و تلاش آبرومندانه برای گذران زندگی همراه با توسعه رفاه مشروع و شرافتمندانه، دستیابی به غذایی سالم و مکفی و دمایی قابلتحمل در محیط کار و زندگی بدون آلایندهها است. این موارد را علمای قدیم در چهار اصل اساسی به نام عناصر اربعه حیات «آب، خاک، باد و آتش» خلاصه میدانستند و اگر با توجه به پیشرفتهای علمی و تکنولوژی عصر جدید به منشأ این «عناصر» توجه کنیم و اکسیژن را جایگزین باد و انرژی را جایگزین آتش بدانیم، شرط بقای حیات همه موجودات زنده در زمین بر روی این چهار ستون «آب، خاک، اکسیژن و انرژی» استوار است؛ لذا حق مسلم هر فرد یا موجود زنده در هر نقطهای از این کره خاکی برخورداری از این «عناصر اربعه (آب، خاک، اکسیژن و انرژی) -البته از نوع پاک آن- است. این جایگزینیها به این خاطر جایز است که باد از حرکت هوای دارای اکسیژن (مایه حیات) به وجود میآید و منشأ آتش یکی از انواع انرژیهای موجود در طبیعت است، که در حال حاضر انرژی فسیلی (زغالسنگ، نفت و گاز) بهعنوان یکی از انرژیها با حدود ۸۵ درصد نیاز بشر را تأمین میکند.
پس، یکی از آن حقوق مسلم ما برای بقا در هر نوع از جوامع برخورداری از این عناصر؛ البته منطبق با شرایط اقلیمی و آب و هوایی آنهاست. بهعنوان مثال برای کشور آتشفشانی ایسلند انرژی زمینگرمایی (ژئوترمال) و برای منطقه خشک و نیمهبیابانی و همچنین زلزلهخیز فلات قاره ایران آن نوع از انرژی (آتش) مطلوب و حق مسلم ماست که ضمن برآورده کردن نیاز جامعه ما ضامن سلامتی، رشد و تعالی جامعه هم باشد؛ حق مسلم ما -به نظر نگارنده- انرژی پاک و تجدیدپذیر و لایزال خورشیدی است.
اگر بر پاک بودن هوا و آب تأکید میشود، به خاطر این است که تنفس هوا و شرب آب آلوده مضر و گاه باعث هلاکت انسان میشوند و یقیناً کشاورزی و تولید مواد غذایی با آب آلوده نهتنها کمکی برای استمرار حیات نمیکند، بلکه شرط عقل است که انسان با وجود تشنگی و گرسنگی از تنفس هوای آلوده و از مصرف آب و خوردن غذای مسموم اجتناب کند و از پناه گرفتن در کنار دیوار شکسته و آتش گزنده هم بپرهیزد، چون اگر اکسیژن سالم چند دقیقه به موجودات زنده نرسد یا اگر به گاز خفهکنندهای مانند منوکسید کربن آغشته باشد، مرگ آن فرد حتمی است.
الف: آیا انرژی فسیلی حق مسلم ماست؟
یکی از این عناصر چهارگانه حیات انرژی است که عمدتاً بهصورت انرژی فسیلی (زغالسنگ، نفت و گاز) برای تنظیم دمای محیط زیست و در امان ماندن از گرمای تموز و سرمای سوزنده زمستان و توسعه رفاه اجتماعی استفاده میشود و عامل اصلی تحولات عظیم علمی و فنّاوری در قرن جدید محسوب میشود.
اما عوارض جانبی از سوزاندن هیدروکربنهای فسیلی، که بحق موتور پیشران انقلابهای صنعتی نام گرفتهاند، بهحدی گلوی جامعه بشری را میفشارد که نفس زمین را به تنگ آورده و دانشمندان در صورت استمرار این وضع بقای زمین را تیره و تار ترسیم میکنند. چون با سوزاندن این هیدروکربنهای فسیلی در بخاریها، مشعل کارخانهها و سیلندر ماشینهای درونسوز، آلایندههای فوقالعاده زیادی وارد هوا میشود که حاصل آن کاهش اکسیژن هوا، گرم شدن زمین در اثر افزایش دیاکسید کربن 2CO (گاز گلخانهای)، افزایش اکسیدهای ازت و اکسیدهای گوگرد، ذرات معلق در هوا، ذوب شدن یخهای قطبین و مناطق سردسیر و در نتیجه کاهش ذخایر ۷ درصد آب شیرین جهان، بروز انواع بیماریهای نوظهور و سرطانهاست. اگرچه با پیشرفتهای شگفتانگیز علوم جدید برخی از امراض و اپیدمیهای گذشته مانند آبله، طاعون، دیفتری و جذام تا حدود زیادی مهار شدهاند، اما امراض جدیدتری متأثر از آلودگی هوا جایگزین آنها شده و آرامآرام و بیصدا کشتار میکنند. اگر در یک دوره زمانی محدود، طاعون جان ۵۰۰ هزار نفر انسان را گرفت، بر اساس آمار امروزه روزانه بهطور مستمر حدود ۵۰ هزار نفر انسان بر اثر آلودگی محیط زیست بهتدریج با درد و رنج فراوان ذرهذره میمیرند و هیچ واکسنی برای مقابله با آن بهجز عقل سلیم و تأمل بشر در آداب زندگی و رسوم و با انتخاب نوع انرژی مناسب متصور نیست. اگر یک نوع انرژی، که انسان برای رفاه بیشتر خود مصرف میکند، عامل ضرر و زیان بیشتر یا کوری چشم کره زمین بشود، آیا این نوع انرژی هنوز میتواند حق مسلم ما تلقی شود؟
اگر هوا، آب وخاک پاک سالم نبود، یا دمای زمین بیش از حد قابلتحمل افزایش و یا (مانند عصر یخبندان) کاهش یابد، حیات در کره خاکی تمام میشود. پس امروزه هم عناصر اربعه (آب، خاک، اکسیژن و انرژی) از عوامل اصلی بقای حیات زمین هستند، اما انرژی، که عامل رفاه و توسعه جامعه است با مصرف غیراصولی به ضد حیات تبدیل میشود (از قضا سرکنگبین صفرا فزود).
بر اساس گزارشها در حال حاضر سالیانه حدود ۳۰ تا ۳۵ میلیارد تن دیاکسید کربن تولید میشود، که عامل گرم شدن زمین به سمت ۱.۵ درجه بیشتر از شروع انقلاب صنعتی اول پیش میرود. از تقسیم این مقدار دیاکسید کربن بر جمعیت زمین سهمیه سرانه روزانه ساکنین زمین از این دیاکسید کربن به حدود ۱۱.۲۵ کیلوگرم (۵۰ لیتر) برآورده میشود.
پس در هر نفسی که فرو میرود آغشته به حدود ۲.۹ میلیلیتر CO2 از سهمیه روزانه ۱۱.۲۵ کیلوگرمی دیاکسید کربن هر فرد متوسط است؛ یعنی در هر نفس از حجم ۵۰۰ میلیلیتری ریه انسان بهطور متوسط حدود ۳۰۰ میلیلیتر آن در هر نفس هر بار با هوا پر و خالی میشود، که در هوای پاک ۶۰ میلیلیتر آن را اکسیژن تشکیل میدهد؛ و در شرایط هوای سالم از حجم ۲۰۰ میلیلیتری ذخیره ریه ۴۰ میلیلیتر آن را اکسیژن و بقیه را ازت خنثی است. از حجم این اکسیژن در هر دم حدود ۵ تا ۷ میلیلیتر اکسیژن آن برای ادامه حیات وارد جریان خون شده و حدود ۴ تا ۶ میلیلیتر دیاکسید کربن حاصل از سوختوساز بدن از خون وارد ریه میشود. حال اگر در شرایط امروزی، که هوا خود حاوی CO2 از سهمیه ۱۱.۲۵ کیلوگرمی روزانه هر انسان در زمین میباشد، در هر دم ۲.۹ میلیلیتر CO2، که تقریباً ۱.۵ برابر سنگینتر از هواست، و معادل نیمی از CO2 خروجی از خون را هم همراه با خود وارد ریه میکند. در این صورت آیا تبادل اکسیژن با CO2 خون بهخوبی انجام میشود؟ چه مقدار از این CO2 در داخل حجم ۲۰۰ میلیلیتر ذخیره ریه رسوب کرده و جایگزین اکسیژن حیاتی خواهد شد؟ چه مقدار از این CO2 به خاطر سنگینتر بودن از ازت و اکسیژن بهتدریج در ریه باقی خواهد ماند و چه ترکیباتی را با رطوبت هوا در داخل ریه تشکیل خواهد داد؟ آیا فرد تنفسکننده به فقر اکسیژن خون گرفتار نخواهد شد؟ لازم است یادآوری شود فقر اکسیژن خون از عوامل اصلی مرگ قربانیان کرونا (کووید ۱۹) تشخیص داده شده است؛ و گازهای آلاینده از سوختهای فسیلی فقط در مناطق مصرف باقی نخواهد ماند و با عوامل جوی مانند باد به مناطق و کشورهای همجوار هم سرایت میکند و آنها را هم آلوده میکند؛ یعنی آلودگی با وزیدن باد پاک نخواهد شد، بلکه باعث آلوده کردن اطراف و آزار همسایهها میشود. بهترین راهحل اساسی آن است که به بهانه رفاه بیشتر هوا را آلوده نکنیم و باعث خاموشی حیات در زمین نشویم.
یادآوری میشود تا زمان انقلاب صنعتی اول میزان مصرف اکسیژن با انواع سوختوسازها در زمین و لذا تولید دیاکسید کربن آنقدر زیاد نبود، بهطوریکه با فتوسنتز روشنایی گیاهان و سبزینهها جبران میشد و با بازسازی اکسیژن بیلان اکسیژن و دیاکسید کربن هوا- با وجود نوساناتی- تقریباً ثابت و متعادل باقی میماند. از طرفی دیاکسید کربن تولیدشده توسط گیاهان جذب میشود و با تولید کربن هیدراتهای حیاتی، بیلان CO2 هم متعادل باقی میماند؛ یعنی تا پیش از انقلاب صنعتی چگالی یا تعداد مولکول دیاکسید کربن در هوا با حدود ۲۸۰ ذره در هر میلیون مولکول هوا (ppm) تقریباً ثابت بود، اما امروزه با افزایش بیش از ۴۳ درصد به ۴۰۰ ذره در میلیون (ppm) رسیده است، که از نظر وزنی %۰.۰۶ و از نظر حجمی %۰.۰۴ هوا را اشغال میکند.
برای تولید هر کیلووات ساعت برق از زغالسنگ ۶۵۰ تا ۱۲۵۰ گرم، از گاز ۴۵۰ تا ۶۵۰ گرم و از شکافت هستهای فقط ۲۵ گرم دیاکسید کربن تولید میشود و اما این مزیت در مقابل خطرات سنگین رادیواکتیویته قدار دارد. بر اساس گزارش دانشنامه آزاد موجودی دیاکسید کربن در اتمسفر زمین در سال ۲۰۰۸ به حدود ۳۰۰۰ گیگاتن (۱۰۱۵ 3 کیلوگرم) رسیده است، که ۸۱۸ گیگاتن آن را عنصر کربن تشکیل میدهد.
اگرچه زندگی مدرن همراه با توسعه رفاه و گسترش علم و فنّاوری در جامعه امروزی یقیناً بدون انرژی غیرقابلتصور است، اما مصرف بیش از حد آن عامل نابرابری میزان اکسیژن و دیاکسید کربن میشود که گلوی حیات بشر را میفشارد؛ و این آغاز فاجعه کشتار بیرحمانه در اثر آلودگی هواست که با وجود نبود آمار دقیق حتی تا ۵۰ هزار نفر در روز هم تخمین زده میشود، که به دلیل افزایش آلایندههای زیستمحیطی ناشی از مصرف زیاد سوختهای فسیلی تشخیص داده شده است. آمار مرگومیر در کشورهای پیشرفته با وجود بهبود کیفیت انواع سوختها، گسترش و تقویت شبکههای بهداشتی و درمانی، تغذیه مناسبتر و آب تصفیه شده کاهش داشته. با این وجود تبعات آلودگی هوا در مجامع پیشرفته تقریباً دو برابر کشورهای درحالتوسعه گزارش شده است که ناشی از مصرف بیشتر سوختهای فسیلی است. پس باید چشمان را دوباره شست و نگرشی عاقلانهتر به مقوله انرژی داشت. تا انرژی ضمن توسعه رفاه باعث ضرر و زیان کمتری به جامعه بشود.
از آنجا که مصرف بیش از حد سوختهای فسیلی همزمان با افزایش دیاکسید کربن باعث کاهش اکسیژن هوا میشود، خسارتهای هنگفتی به زندگی بشر وارد میکند، که برخی از آنها عبارتاند از:
- کاهش کیفیت هوا، افزایش فشارهای روانی و استرسها و افزایش بیماریهای قلبی عروقی و انواع سرطانها و اوتیسم؛
- مرگومیر ناشی از افزایش دمای محیط زیست، ذوب یخهای قطبی و مناطق سردسیر دنیا و کاهش از مقدار ۷ درصد ذخایر آب شیرین و افزایش آب شور اقیانوسها؛
- کاهش اکسیژن تنفسی، نفوذ آب شور دریاها به سواحل مستعد کشاورزی و لذا کاهش محصولات غذایی بشر.
با توجه به مطالب فوق و اینکه اغلب ۳۲۸ روز سال ۱۴۰۱ (تا ۲۲ بهمن) به دلیل آلودگی هوا برای بسیاری از اقشار مردم ناسالم یا خطرناک تشخیص داده شده و باعث تعطیلی بسیاری از فعالیتهای کشور شده است، که زیان اقتصادی آن به گفته آقای لطیفی، رئیس اداره امور استخدامی کشور، روزانه بالغ بر ۴۴۰۰ میلیارد تومان برآورد میشود و خسارت سرانه هر ایرانی با حدود ۵۴۰۰۰ تومان در روز به مراتب بیشتر از ۴۴۵۰۰ تومان یارانه ماهیانه معیشتی مردم از پول نفت است؛ و این خسارت علاوه بر رکود همه فعالیتهای آموزشی مدارس و دانشگاه است. آلودگی بهقدری زیاد بود که ما فقط دو روز را از ۳۲۸ روز سال، هوای سالم در تهران داشتیم، آیا مصرف این مقدار سوخت فسیلی عامل این وضعیت اسفناک، حق مسلم ماست؟
ب: آیا انرژی هستهای حق مسلم ماست؟
تولید انرژی از تبدیل جرم در شکافت و همجوشی هستهای یکی از شگفتانگیزترین دستاوردهای علمی بشر و سرآغاز انقلاب صنعتی دوم بود. انرژی حاصل از تبدیل جرم به انرژی مطابق با معادله آلبرت انشتین به مراتب زیادتر از انواع انرژیهای دیگر است، بهطوریکه انرژی آزادشده از تولید یک گرم هسته هلیوم در همجوشی هستهای (مثلاً در خورشید) برابر مصرف ۱.۵ تن معادل نفت برآورد شده و دیاکسید کربن آن هم به مراتب کمتر است. سهم نیروگاههای هستهای در تولید برق در سال ۲۰۱۲ به حدود ۱۳ درصد برآورد میشود.
اگرچه در پروسه تولید هر کیلووات ساعت برق از شکافت هستهای فقط ۲۵ گرم دیاکسید کربن در مقابل تولید از زغالسنگ ۶۵۰ تا ۱۲۵۰ گرم و از گاز ۴۵۰ تا ۶۵۰ گرم، که وارد اتمسفر میشوند کمتر است، اما خطرات احتمالی اخلال یا انفجار و همچنین پرتوهای خطرناک یونزا از پسماندهای نیروگاههای هستهای به مراتب زیاد و آثار تخریبی درازمدت وحشتناکتر دارد. نیروگاههای هستهای اگرچه فاقد دوده و ذرات معلق میکرونی بوده، فاقد خاکستر آغشته به عناصر سنگین و مواد مضر دیگر، ترکیبات منواکسید کربن، اکسیدهای ازت و گوگرد و گاز گلخانهای هستند، اما نشت مواد رادیواکتیو و پسماندهای فعال آنها با نیمهعمر طولانی پرتودهی خطرناکتر هستند، چون در اثر دما و فشار بالا در درون رآکتورهای شکافت هستهای (نیروگاههای اتمی موجود) استرس وارده بر انسان و مواد بسیار زیاد است، لذا اخلال در روند کار مرتبط با خطای انسانی یا خطای سیستمهای اندازهگیری و کنترل فرآیند این نیروگاهها بیشتر و خطرناکتر و با آثار مرتبط با آن درازمدتتر از دیگر نیروگاههای برق بوده و تبعات آن سختتر بروز کرده و میکند. برخی از موارد آن یا کتمان شده یا مانند نشت گسترده مواد رادیواکتیو از نیروگاه آمریکایی تری مایل آیلند اطلاعرسانی درستی برای جلوگیری از آسیب به ساکنان منطقه نشده است. ازجمله خطرناکترین اخلالهایی که قابل لاپوشانی نبود، عبارتاند از:
- انفجار نیروگاه آب سبک و دمای پایین چرنوبیل اوکراین در ۲۶ آوریل ۱۹۸۶ (۷. ۲. ۱۳۶۵)، که بادهای شرقی-غربی گازهای رادیواکتیو آن را به قسمت اعظم اروپای شرقی و مرکزی منتقل کرد و تبعات آن از ۳۶ سال پیش منطقه را آلوده کرده است. این انفجار در اثر بیمبالاتی در انجام یک آزمایش برای کنترل فرآیند رآکتور در صورت قطع ۳۰ ثانیهای آب خنککننده بروز کرد، که توسط پرسنل نیروگاه شروع شد، اما از کنترل آنها خارج شده و نیروگاه فوق بحرانی گردیده و بلافاصله منفجر میشود.
اگرچه آژانس بینالملل انرژی اتمی آمار کشتههای مستقیم این انفجار از سال ۱۹۸۶ تا ۲۰۰۷ را ۳۱ نفر اعلام کرده است، که این آمار احتمالاً مربوط به کشتههای افراد حاضر در نیروگاه در موقع انفجار بوده است؛ اما آمار غیررسمی مجامع محیط زیستی و تحقیقات میدانی رسانههای مستقل، تعداد کشتههای مستقیم یا مرگومیرهای زودرس در اثر تشعشعات رادیواکتیو از ۱۹۸۶ تا به حال را بین ۹۰۰۰۰ تا ۱۶۰۰۰۰ و حتی بیشتر هم تخمین زدهاند و این کشتار هنوز هم بهآرامی ادامه دارد. بهعنوان مثال میتوان به مرگ ۱۵ کودک این منطقه در سال ۲۰۱۱ (۲۵ سال بعد از انفجار) در اثر سرطان تیروئید اشاره کرد که نشان از هنوز فعال بودن مواد رادیواکتیو با نیمهعمر متوسط زیاد رسوبیافته از این رآکتور در زمینهای منطقه دارد و این آسیبها هنوز هم با وجود دفن لاشه نیروگاه در زیر میلیونها تن پوشش سنگ آهک ادامه دارد. بعد از این انفجار دولت شوروی سابق حدود ۸۰۰۰۰۰ نفر از سکنه اطراف نیروگاه را اجباراً به مناطق دیگری کوچ داده است.
- ۲. انفجار نیروگاه فوکوشیما در سال ۲۰۱۱ (۱۳۹۰) است، که با وجود پیشبینیهای مکفی زلزلهنگاری در منطقه زلزلهخیز ژاپن اتفاق افتاد، چون یک زلزله نادر ۹ ریشتری دریایی در ۱۱ مارس ۲۰۱۱ باعث نفوذ امواج سهمگین سونامی آب دریا به مخازن آب خنککننده نیروگاه شد و آن را که برای تنظیم دمای رآکتورها در نظر گرفته بودند، از کار انداخت. با وجود تلاش فراوان نیروهای کاربلد و متخصص دیگر کشورها و آبپاشی مداوم رآکتورها با آب دریا دما و فشار در درون رآکتورها افزایش یافته و باعث انفجار چهار واحد این نیروگاه فشار و دما بالا شد و آبهای رادیواکتیو زیادی از این رآکتورها وارد دریای بین ژاپن و سواحل شرقی آسیا شد، که از تبعات آن بر انسانهای منطقه و موجودات دریایی گزارش جامعی منتشر نشده است. قدرت انفجاری این نیروگاه حدود ۱۲۰۰ برابر بمب اتمی هیروشیما در پایان جنگ جهانی دوم تخمین زده میشود.
- در اثر یک اتصال کوتاه در شبکه برقرسانی به نیروگاه فوسمارک سوئد[۱] و قطع برق ابزار کنترل فرآیند و همچنین پمپهای آبخنککننده نیروگاه ۱۱۰۰ مگاواتی آب جوشان و زاینده فوسمارک در ۲۰۰۶ (۱۳۸۵) از کار میافتد. از طرفی با عدم جهش اتوماتیک و شروع به کار سریع ژنراتورهای برق اضطراری پمپهای آبخنککننده رآکتور برقرار نشده و دمای میلههای سوخت افزایش مییابد؛ و چون تمام سیستمهای اندازهگیری و کنترل فرآیندهای درون رآکتور هم بدون برق ازکار افتاده بودند، در حدود ۲۰ دقیقه حساس هیچگونه اطلاعی از وضعیت درون رآکتور و دمای میلههای سوخت در دست نبود. در نتیجه اگر از افزایش بیشتر دمای رآکتور جلوگیری نشده بود، دمای میلههای سوخت داخل رآکتور بهقدری افزایش مییافت که منجر به ذوب شدن میلههای سوخت و لذا انفجار کامل نیروگاه میشد؛ و اگر کارکنان نیروگاه فقط ۸ دقیقه قبل از زمان تخمینزدهشده مرحله فوق بحرانی و انفجار احتمالی رآکتور موفق به راهاندازی دستی ژنراتور برق اضطراری نشده بودند، مصیبتی وحشتناکتر از فاجعه چرنوبیل به وقوع میپیوست.
خسارتهای ناشی از اخلالها در تأسیسات هستهای فقط در منطقه وقوع باقی نخواهد ماند؛ و گازهای رادیواکتیو آن گستردهتر است. مثلاً نیروگاه چرنوبیل بیشتر از ۳۰۰ کیلومتر مناطق متراکم اطراف آن را آلوده میکرد.
- انفجار یک مخزن حاوی ۸۰ تن انواع پسماندهای داغ هستهای که در مرکز زیرزمینی و محرمانه فنّاوری و غنیسازی پلوتونیوم پایگاه مایاک (Mayak)، برای ساخت بمب اتمی در جنوب دریاچه اورال (Ural) منطقه کیشتیم (Kyshtym) ازبکستان (شوروی سابق) وجود داشت، در اثر بیمبالاتی و ازکارافتادن پمپ خنککننده مخزن مواد داغ رادیواکتیو در ۲۹ سپتامبر ۱۹۵۷ (۱۳۳۴) منفجر میشود، که به فاجعه کیشتیم(Kyshtym disaster) مشهور شده است . با اینکه ذرات رادیواکتیو تا ارتفاع ۱۰۰۰ متر صعود کرده و ۲۳ هزار کیلومترمربع را آلوده میکنند، اما مسئولان اتحاد جماهیر شوری آن را کتمان کرده و ۳۲ سال بعد در ۱۹۸۹ (۱۳۶۸) آن را به آژانس انرژی اتمی گزارش میکنند. طبق آمار رسمی تعداد مصدومان این فاجعه بین ۱۰۰۰۰ تا ۲۷۰۰۰ گزارش شده است که با توجه به اینکه شدت انفجار آن تا حدود ۱۰۰ برابر انفجار نیروگاه چرنوبیل و حتی بیشتر هم تخمین زده میشود، آمار کشتهها و مصدومان ناشی از تشعشعات درازمدت انواع مواد رادیواکتیو یقیناً بسیار بیشتر بوده است.
اگرچه دولت شوروی تعدادی از سکنه این مناطق آلوده را ظرف دو سال بعد از انفجار و بدون اعلام دلیل اجباراً کوچ داده و پزشکان منطقه هم از علت افزایش سریع سرطان ریه مردم منطقه بیخبر بودند، ولی حاکمان مسکو تا امروز هم غرامت کافی به قربانیان این فاجعه پرداخت نکردهاند. بیتوجهی به سرنوشت مردم منطقه توسط حاکمان مسکو به حد تصورناپذیری ناگوار بوده است. آنها پسماندهای زبالههای مایع مواد رادیواکتیو پایگاه را مستقیماً به رودخانه تشا (Tech Rriver) و دریاچه کاراچای (Karachay Lack) نزدیک پایگاه هستهای هدایت میکردند و کارکنان پایگاه و سکنه منطقه کشتیم از آب آن استفاده میکردند و گویا ذرات رادیواکتیو آن از طریق بادهای شمال شرقی-جنوب غربی آسیا و از روی دریای خزر به مناطق گرگان، مازندران و گیلان هم رسیده و این خطه از کشور ایران را هم آلوده کرده است. آمار سرطانها و سرطان تیروئید در منطقه شمال ایران زیاد گزارش میشود. یون تصویری از جریان باد از زمان واقعه در دسترس نبود، مسیر جریان باد تاریخ ۲۰ بهمن ۱۴۰۱ نشان داده شده است که از روی منطقه انفجار ۱۹۵۷ عبور کرده و از روی دریای خزر به سمت شمال ایران آورده شده است؛ لذا جا دارد ضمن بررسی دقیق مسیر باد زمان انفجار و مطالعه روند بروز و ادامه انواع سرطانها بهخصوص ریه و تیروئید در شمال کشور بشود و در صورت اثبات از دولت روسیه جانشین شوروی درخواست غرامت برای آن بشود.
نتیجهگیری منطقی:
با در نظر گرفتن این موارد و بقیه حوادث و اخلالهای گزارش شده و نشده، اما اتفاقافتاده در مجموع این سؤال جایز است که وقتی یک اتصال کوتاه و قطع برق در یک نیروگاه هستهای میتواند در مدت کوتاه چنددقیقهای یک فاجعه جهانی وحشتناکتر از انفجار چرنوبیل و به روایتی ۱۲۰۰ برابر سهمگینتر از بمب اتمی هیروشیما را به وجود آورد و یا بیمبالاتی کارکنان متخصص نیروگاه اتمی باعث انفجار نیروگاه چرنوبیل شده و یا انفجار مرکز فنّاوری هستهای مایا بزرگترین فاجعه را به وجود آورد و یا یک واشر مستهلکشده باعث نشت آب رادیواکتیو به محیط زیست انسانها میشود و یا یک زلزله غیرقابلتصور و پیشبینی فاجعه فوکوشیما را به وجود میآورد، آیا هنوز هم عقل سلیمی برق هستهای را برای منطقه زلزلهخیز فلات قاره ایران به صرفه اقتصادی نزدیک دانسته و آن را «حق مسلم ما» میپندارند؟
ج: آیا انرژی خورشیدی حق مسلم ماست؟
اگر زندگی در هیچ نقطهای از دنیا بدون انرژی متصور نیست، پس کدامیک از انرژیها حق مسلم هر انسان بر روی کره خاکی است. جواب این سؤال برای هر اقلیم و یا منطقه جغرافیائی متفاوت است. مثلاً برای کشور آتشفشانی ایسلند انرژی زمین گرمایی و برای ما با ۲۴۰۰ ساعت سالیانه آفتابی با شدت تابش ۵.۵ کیلووات ساعت بر مترمربع که ۲ برابر میانگین جهانی و در برخی مناطق کویری تا ۳ برابر است، انرژی خورشیدی حق مسلم ماست، چون اگر شدت میانگین تابش ۵.۵ کیلووات ساعت بر مترمربع خورشید بر مساحت ۱.۶۴۸ میلیون کیلومترمربع ایران ضرب کنیم، روزانه حدود ۹ میلیون مگاوات ساعت انرژی پاک و بدون هزینه بر ایران فرود میآورد، که در هر ثانیه حدود ۱.۱ میلیارد مگاژول انرژی پاک و مجانی برآورد میشود. این مقدار انرژی دهها هزار بار بیشتر از مصرف ایران است. این انرژی لایزال را میتوان برای گرم کردن محیط، ذخیرهسازی غیرفعال در بدنه سازهها و در آبگرمکنها جهت شستشو و با سلولهای فوتوولتائیکی برای تولید برق بر سقف خانهها نصب کرد. با استفاده از انرژی خورشیدی نه هیدروکربن فسیلی با ارزشافزوده بالا سوخته و نابود میشود، نه اکسیژن حیاتی از بین میرود، نه امراض گوناگون و خطرناک ناشی از آلودگی هوا توسعه پیدا میکند و نه به سهمالارث نسلهای آینده کشور از این هیدروکربنهای با ارزشافزوده بالا تجاوز میشود، نه گرفتار کابوس اخلال و نشت مواد رادیواکتیو شده و نه پسماند مؤثری در مرحله بهرهبرداری از انرژی خورشیدی بر جای میماند. پس مطلوبترین انتخاب در اقلیم آفتابخیز ایران استفاده از انرژی خورشیدی است؛ و با عدم تولید هرگونه آلایندگی و گاز گلخانهای هر نفسی که فرو خواهد رفت ممد حیات و چون بر خواهد آمد مفرح ذات خواهد شد؛ و انرژی تجدیدپذیر، فراوان و بدون هزینه استخراج و پسماند خورشیدی میشود حق مسلم ما از بین عناصر اربعه حیات.
مسیر باد از منطقه کشتیم (پایگاه اتمی مایاک) در جنوب دریاچه اورال شوروی، که از روی دریای خزر به سمت ایران میوزد (۲۰. ۱۱. ۱۳۴۱).
[۱] Forsmark نیروگاههای زاینده تولیدکننده پلوتونیوم ۲۳۶ قابلاستفاده در بمب اتمی هستند.