بدون دیدگاه

خشم ۲۰۱۶

 

نویسنده: راجر کوهن[۱]

برگردان‌: آزاده دشتی

 

راجر کوهن[۲] معتقد است مردم تنها قربانی جنگ‌های بسیاری بودند که جوامع غربی راه انداختند. حمله نادرست به عراق بدون مکافات مانده و هیچ مسئول امریکایی در امریکا مجازات نشد. حمله به لیبی، ویرانه‌کردن و تحویل آن به تروریست‌ها نیز در امریکا بی‌مکافات ماند. در سوریه نیز امریکا به‌سرعت پشت شورشیان را خالی کرد. نتیجه این جنگ‌ها مهاجرت‌های بسیار به اروپا و غرب بود. در واکنش به این حجم مهاجرت‌ها فریاد فرد  پوپولیستی مانند ترامپ بلند شد و مکافات آن بر سر امریکا خالی شد. اروپا بر فاشیسم پیروز شد و اتحادیه اروپا را به وجود آورد و  اکنون ساز مخالف در آن آشکار شده است. می‌توان گفت از مکافات عمل نباید غافل شویم.

نیویورک: پرچم بزرگ سرانجام به حرکت درآمد. جای تعجب نیست که امریکا و بریتانیا (دو قطب سرمایه‌داری و امور مالی جهانی‌شدن) دو کشوری بودند که این موج خشم را حس کردند. اکنون یک دهه است که پس از بحران مالی سال ۲۰۰۸، ترس و نارضایتی از خودکامگی طبقه حاکم و سرمایه‌داران نظام، اختلال گیج‌کننده فناوری، هجوم مهاجران و اضطراب ناشی از مدرنیته شدت گرفته است.

در این برهه در جوامع غربی، برای مدت طولانی، هیچ پیروزی و افتخاری وجود نداشته و سطح اعتماد اجتماعی کاهش یافته است. جنگ‌های زیادی به راه انداختند که هیچ‌کس نمی‌دانست چطور خاتمه خواهند یافت. این جنگ‌ها باعث بعضی زخم‌های اجتماعی شدند، فاصله بین شهر و روستا به یک شکاف فرهنگی تبدیل شد. موارد ناگفتنی بسیار شد و حتی جنسیت زن و مرد قابل بحث شد. در جنجال فریادهای اینترنتی حقیقت محو شد و بعد به حاشیه رانده شد.

اشتغال از بین رفت. نابرابری اجتماعی افزایش بسیار یافت. آنچه صاحبان قدرت به مردم می‌گفتند با زندگی واقعی مردم تفاوت داشته و سیاست به‌طور فزاینده همانند یک روایت از یک سرقت بزرگ به نظر می‌رسید. شکست به دنبال شکست رخ داد -‌مسئله یورو، جنگ عراق، رکود بزرگ- و عاملان آن‌ها مجازات نشدند. سوریه چکیده ناتوانی و بی‌اخلاقی چرک‌آلود غرب بود که به فرستادن موج عظیمی از مهاجران به اروپا منجر شد.

مردم بریتانیا به ترک از اتحادیه اروپا (که نماد پیروزی یک قاره بر فاشیسم و ناسیونالیسم مخرب بود) رأی دادند. از طرف دیگر، امریکایی‌ها در ۸ نوامبر سال ۲۰۱۶ به دونالد ترامپ رأی دادند. او از زبان بیگانه‌هراسی، همانند گفتمان حاکم وحشت (نازیسم) در دهه ۱۹۳۰ اروپا، برای گردآوری مردم خشمگین استفاده کرد تا پیروزی‌اش مقابل هیلاری کلینتون را تضمین کند. رئیس‌جمهور منتخب جمهوریخواه ناآرامی‌های بسیاری را حس کرد و با زبانی بدون ابهام درباره آن‌ها صحبت کرد.

یک ربع قرن پس از اوج جنگ سرد و اوج سپهر دموکراسی لیبرال همراه با اقتصاد نئولیبرال، اکنون گرایش ضدلیبرالی و اقتدارگرا پیشی گرفتند. این دوره، فصل تازه‌ای برای تعصب درونی هر فرد است. خشونت در فضا، در انتظار یک جرقه است. امروزه عامل پیروزی سیاسی، همان‌طور که آقای ترامپ نشان داد و ممکن است مارین لوپن[۳]

در انتخابات ریاست‌جمهوری فرانسه در سال آینده نشان دهد این است که «مردم» را در مقابل یک رشته توهم توطئه همچون «تقلب در سیستم» یا مهاجرت مسلمانان و درآمد نامتعارف و بالای طبقه متخصصان رهبری کرد. نظم جهانی نیمه دوم قرن بیستم -با پیمان‌های نظامی، معاهدات تجاری، یکپارچگی سیاسی و چارچوب حقوقی- بی‌ثبات به نظر می‌رسد و ماهیت قدرت امریکایی پشت آن نیز، به‌طور ناگهانی سست و نااستوار تعبیر می‌شود. نظر ترامپ به دموکراسی مانند ولادیمیر پوتین در روسیه، تخریبی است که همانند یک پتک به یک گلدان چینی دوره امپراتوری مینگ[۴] است. قدرتمندان و اقتدارگرایان در همه جا، نه حتی مصر بلکه کشورها و شیخ‌نشین‌های خلیج‌فارس، از پیروزی ترامپ به وجد آمدند.

خیلی زود است بتوان گفت که ترامپ چه خواهد کرد و او چه تعداد از قول‌ها و موارد کمپین انتخاباتی خود را نگه خواهد داشت، اما می‌توان فهمید که اوضاع متلاطم است. مشخصات بارز وی تندی، بی‌پروایی و بی‌توجهی است.

پیمان ناتو ضعیف‌تر خواهد شد. کشورهای بالتیک (استونی، لیتوانی و لاتویا) حساس‌تر خواهند شد. بشار اسد به پشتیبانی ترامپ قوی‌تر خواهد شد. فشار و حساسیت بر روی تجارت میان چین و امریکا بیشتر خواهد شد که تقریباً همراه با حساسیت‌های نظامی در شرق و دریای جنوب چین است. توافق هسته‌ای ایران، نتیجه بحث‌های زمان‌بر و دقیق قدرت‌های ۱+۵ ممکن است از بین برود و در نتیجه خاورمیانه را در خطر قرار دهد. هر نوع حمله احتمالی جهادی و یورش‌هایی از نوع دیگر به امریکا با واکنش شدید و خطرناک روبه‌رو خواهند بود و ترامپ به‌احتمال زیاد نگاهی دیگر به استفاده از سلاح‌های هسته‌ای خواهد داشت.

سوخت‌های فسیلی (نفتی) بازخواهند گشت. تعهد و قرارداد محیط زیستی جهانی پاریس در مقابل تغییرات آب و هوایی در نظر گرفته نخواهد شد. حدود ۶۵ میلیون مهاجر که یک‌سوم آنان پناهنده هستند سرپناه و کرامت اندکی خواهند داشت؛ زیرا بیگانه‌هراسی ملی به جریان اصلی سیاسی در سراسر اروپا مرکزی و دیگر مناطق تبدیل شده است. پیشرفت سریع تکنولوژی و قدم‌های بزرگ هوش مصنوعی، آزمایش برای وعده‌های ترامپ خواهند بود که گفته است مشاغل صنعتی را به امریکا بازخواهد گرداند. در حقیقت، برخی اشکال مشاغل در حوزه صنعتی به‌کلی از بین رفته‌اند و حتی کسی که خود را ناجی می‌خواند نمی‌تواند آن‌ها را احیا کند. توافق ترانس-پسیفیک  [۵]به نظر از بین رفته است. دیگر توافقات تجاری، شامل توافق تجارت آزاد امریکا شمالی[۶]  که نماد نظام تجارت باز در دهه گذشته بوده است می‌تواند وتو شده یا به‌طور چشمگیری کمرنگ شود.

آیا از خشم مردم کاسته خواهد شد؟ ترامپ حتماً اقداماتی موقتی و صوری در ابتدا خواهد داشت. البته آن «مردم» بخشی از جمعیت بودند و میلیون‌ها نفر نوسانات اقتدارگرایی را نمی‌خواستند و مقاومت خواهند کرد. آن‌ها مقاومتشان را در خیابان‌ها، دادگاه‌ها، مطبوعات و از طریق نظارت و موازنه تدوین‌کنندگان قانون اساسی که دقیقاً برای مهار یک عوام‌فریب ایجاد شده‌اند نشان خواهند داد. ترامپ همچنان قدرت زیادی دارد، یک کنگره جمهوریخواه کنترل‌شده و یک هدف که امریکا را دوباره به هر وسیله و قدرتی به عظمت سابقش برساند.

مبارزه برای پاسداری از لیبرالیسم طولانی خواهد بود که اکنون افرادی چون آنجلا مرکل[۷]  در آلمان و جاستین ترودو[۸] در کانادا رهبری می‌کنند. نگهبانی از جهان آزاد برای ترامپ، که تنها به فکر معامله است، بی‌معنی است.

دموکراسی غربی در میان تحولات عظیم است و آن‌ها درک اندکی از آن دارند. دموکراسی مستقیم مجازی الکترونیکی از طریق شبکه‌های اجتماعی، دموکراسی اصلی را غرق کرده است. اثرات گوشی هوشمند در روح و روان مردم هنوز به‌درستی درک نشده است. اعتیاد به آن خطرناک است و می‌تواند دشمنی برای اندیشیدن باشد. آقای ترامپ حزب جمهوریخواه را تصرف کرد و ربود. کمپین انتخاباتی وی از طریق توئیتر جمعیتی را برانگیخت. دیگر نیازی به شبکه‌ها و کانال‌های سنتی سابق نبود. احزاب سیاسی سنتی عمده در بریتانیا و امریکا باید برای مطرح‌بودن و اثبات خود دوباره تلاش کنند.

این مشخص است که در این برهه پیشرفت تکنولوژی، لیبرال دموکراسی نتوانست که از اقشار محروم و به‌حاشیه رانده‌شده حمایت کند. در حال حاضر تفکر بسیاری لازم است تا راه‌های بازگرداندن اعتماد به لیبرالیسم را یافت تا نشان داد که جوامع لیبرال با بازار آزاد می‌توانند منصفانه‌تر و عادلانه‌تر باشند و فرصت‌های بیشتری در سراسر طیف اجتماعی ارائه کنند. جامعه آلمان با تعادل موفقیت‌آمیزی از سرمایه‌داری و همبستگی اجتماعی، محترم‌شمردن نیروی کارگر و تعهدات خود به آموزش‌های فنی و حرفه‌ای یک مدل بهینه را ارائه می‌دهد. خشم ۲۰۱۶ به‌ خودی‌ خود فروکش نخواهد شد.

تکبر و جهل نخبگان لیبرال حیرت‌انگیز بوده است. زمان، زمان گوش‌دادن به مردمی است که برای تغییر رأی داده‌اند، لیبرال‌ها باید فروتن باشند و دوباره فکر کنند؛ که البته به معنای تسلیم‌شدن در مقابل تعصب و نژادپرستی موجود در میان مردم نیست: آن‌ها باید برای پیمودن هر سانتیمتری از این راه مبارزه کنند. همچنین معنی آن تسلیم‌شدن به جامعه با باورهای اشتباه نیست: حقایق، محورهای پیشرفت هستند، اما پاسخ به آن نباید وحشیانه باشد. من بیشتر از آنچه بتوان تصور کرد، برای جهان کودکانمان می‌ترسم.

*متذکر می‌شود که آقای کوهن در این مقاله از واژه لیبرال در عین ‌حال هم برای حوزه فرهنگی استفاده کرده و هم برای حوزه اقتصادی، بازار آزاد کاپیتالیستی؛ اکثر جامعه‌شناسان برای حوزه اقتصادی واژه نئولیبرال را به‌کار می‌برند.

 

 

[۱] راجر کوهن یک یهودی صهیونیست رقیق و ستون نویس مجله نیویورک‌تایمز است.

[۲]. Roger Cohen

[۳]. Marine Le Pen

[۴]. امپراتوری مینگ (Ming) بزرگ دودمان پادشاهی چین از سال ۱۳۶۸ تا سال ۱۶۴۴ میلادی بود.

[۵]. TPP

[۶]. NAFTA

[۷]. Angela Merkel

[۸]. Justin Trudeau

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط