زندهیاد مهندس مهدی بازرگان در عمر بابرکت خود شاگردان زیادی را تربیت کرد؛ من نیز افتخار دارم یکی از شاگردان او تلقی شوم. در شماره ۲۴ نشریه چشمانداز ایران مطلبی به نام «ملی کردن دین» نوشتم تا بهطور نسبی دین خودم را نسبت به استاد ادا کنم. در شرایطی که دینداری رایج آن زمان حدیث و روایتهایی بود که بخشی از آنها با قرآن هماهنگی نداشت وی ما را به سرچشمه دین وحیانی؛ یعنی قرآن هدایت کرد. در کتاب راه طیشده و چند سال بعد در کتاب ذره بیانتها، جان مطلب را ارائه داد. در آن مقاله نوشتم مصدق میخواست نفت را از انحصارات بینالمللی درآورد و ملی کند و بازرگان به همین روش دین را از انحصار کسانی که آن را در احکام فردی و فرعی میدیدند درآورد و جوانان را به توحید، نبوت و معاد رهنمون کرد.
در سال ۱۳۳۹ انجمنهای اسلامی دانشجویان دانشگاههای کشور سراسری شد و طی یک انتخابات حنیفنژاد مسئول انجمنها شد. از او پرسیدم آیا درست است ما تشکلی جدا از روحانیت داشته باشیم. او در پاسخ گفت امتیاز ما در این است که نخست میخواهیم آموزش اصلی ما قرآن باشد و دوم اینکه روی احکام اجتماعی قرآن کار کنیم. درحالیکه این دو مؤلفه در آموزشهای رسمی حوزه علمیه نبوده است.
در همین رابطه مقالهای در چشمانداز ایران شماره ۳۷ با عنوان «یادی از یادآوران عرصه روشمندی» منتشر شد که سیر این حرکت را در تاریخ معاصر ایران نشان میداد. حرکتی که با قرآن و نهجالبلاغه شروع شد و تداوم آن به تشکیل نهضت آزادی ایران در سال ۱۳۴۰ و سازمان مجاهدین خلق ایران در سال ۱۳۴۴ و درنهایت به پیروزی انقلاب منجر شد.
شاگردان مهندس در شرایطی که او و یارانش در زندان بودند روی آثاری مانند راه طیشده، ذره بیانتها، اسلام مکتب مبارز و مولد، خودجوشی، مسئله وحی و سایر تألیفات مهندس بازرگان کار شگرفی انجام دادند. بهطوریکه در سال ۱۳۴۷ که ملاقاتی بین بنیانگذاران سازمان و زندهیاد مهندس بازرگان رخ داد او با مشاهده دستاوردها گفته بود شما شاگردانی بودید که حالا استاد شدید. جوهر حرکت مجاهدین این بود که میخواستند از طریق قرآن و نهجالبلاغه به رهایی از سلطنت کودتایی و موروثی وابسته به امریکا و انگلیس دست یابند. در این راه توفیقات زیادی به دست آوردند ولی در سالهای ۵۲، ۵۳ و ۵۴ به مشکلاتی برخورد کردند؛ مانند نداشتن درک درستی از ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه در قرآن و اینکه آیا قرآن کلام محمد(ص) است یا کلام خدا. میپرسیدیم اگر ارسطو معتقد است تمام گزارههای عالم باید به اصل عدم اجتماع نقیضین ارجاع شوند تا اعتبار پیدا کنند و اگر مارکس معتقد است تمام گزارههای عالم تا به ماده ازلی- ابدی ارجاع نشود اعتبار پیدا نمیکند بنابراین ما که مسلمانیم و خدا قرآن را در دسترس ما قرار داده چگونه میتوانیم همه گزارههای عالم را به خدای خالق این جهان ارجاع بدهیم تا اعتبار پیدا کند؟ اینها و مسائل دیگری چون نقش خدا، معاد و امام زمان در خطمشی مسائل بودند که جای کار داشت.
یک نظر این بود که سازمان منحل شده و برای دستیابی به پاسخ این سؤالها نهضتی در سطح وسیعتری راه بیفتد و در دور جدیدتری حرکت سازمان ادامه یابد. نظر دیگری این بود که مارکسیسم با ۱۲۰ سال تجربه مکتب حاضر و آمادهای است که میتوان با آن مشکلات را حل کرد. نظر سوم این بود که سازمان در همین راهی که دارد ادامه یافته و با کسب صلاحیت بیشتری به سؤالها پاسخ دهیم. متأسفانه محمدتقی شهرام با مصادره سازمان و تصفیه بیش از ۵۰ درصد افراد مذهبی و برادرکشی سازمان را قبضه کرد که نتایج و عوارض دردناک آن، مطلب مستقلی میطلبد.
هدف از نوشتن این مختصر این بود که در سالگرد درگذشت زندهیاد استاد مهندس بازرگان ضمن تجلیل از ایشان و خدمات بیشمارش، نهضت اسلامی ایران را به پاسخ دادن این سؤالات دعوت کنم. هنوز که هنوز است برخی از متفکران ما قرآن را کلام خدا و برخی دیگر کلام محمد(ص) میدانند و در صورت دوم که قرآن کلام محمد باشد طبیعی است که بگویند محمد در یک برهه از تاریخ زندگی میکرده و شرایط هم عوض شده؛ بنابراین به مطالب جدیدی احتیاج داریم.
در جنبش اسلامی سه مرحله را میتوان یافت: مرحله اول این بود که فهم قرآن از طریق روایات است. تشخیص روایت مجعول از غیرمجعول هم کار مشکلی بود؛ مرحله دوم این بود که قرآن محور باشد و حدیث و روایتهایی که با قرآن هماهنگی ندارد را به کار نبریم؛ و مرحله سوم این بود که اگر قرآن خداینامه است ما بایستی حضور خداوند را در هر آیه مشاهده کنیم، وگرنه قرآن به کلام محمد(ص) تبدیل میشود که عوارض خاص خود را دارد. مرحوم طالقانی در تفسیر سوره آلعمران گامهایی در جهت پاسخ به سؤالات بنیادین برداشتند؛ چه در زمینه محکم و متشابه و چه در زمینه ناسخ و منسوخ. ایشان معتقد است قرآن کلام خداست و خداوند قرآن را بهصورت زبان و لفظ در دسترس ما قرار داده؛ بنابراین ما نباید اسیر لفظ یا زبان شویم. زبان روزنهای است که ما را به جهان خارج وصل میکند؛ بنابراین ایشان میگوید هر آیه را باید به خدای خالق آیه تأویل کنیم. ایشان اضافه میکند که مصدر ثلاثی مجرد تأویل عبارت است از «أول» به معنی بازگشت و نه بازگرداندن. به این معنا که کلیه آیات قرآن و طبیعت به سمت خداوند صیرورت و رجوع داشته (و الی الله المصیر انا لله و انا الیه راجعون)؛ بنابراین کار مفسر این نیست که اسیر لفظ شده، بلکه کار درست آن پردهبرداری و انکشاف از این حرکت پدیدهها و بازگشت آنها بهسوی خداوند است. در ذیل آیه ۷ و ۸ آلعمران مطالب نویی مطرح کردهاند که محکمات نمیتواند از متشابهات قرآن جدا باشد و بحثهای مهمی که در کتاب زمان در متن دین بهتفصیل آورده شده. در ذیل آیه ۱۰۶ بقره بحثی درباره ناسخ و منسوخ در قرآن دارند که در این باره هم مقالهای با عنوان «شکوفایی جوهر نسخ» در شماره ۳ نشریه آمده است.
همانطور که گفته شد این گامها برداشته شده، ولی در این زمینه به تلاش بیشتری نیاز است. روح مهندس بازرگان و آیتالله طالقانی شاد و راهشان پررهرو باد.■