دهمین گفتوگوی مطالعات مرز با احسان هوشمند
در دهمین بخش از گفتوگوهای چشمانداز ایران با عنوان «امنیت و مرز» با احسان هوشمند، پژوهشگر مطالعات قومی، با جمعبندی مباحث مرتبط با کشور ترکیه به مباحث مربوط به کشور عراق پرداخته شده است. تحولات ماههای گذشته کشور عراق بیش از هر دوره دیگری حساسیت اوضاع این کشور را پیچیده کرده و تأثیر این تحولات بر منافع ملی ایرانیان را یادآور میشود.
به نظر شما چه چشماندازی از روابط ایران و ترکیه پیشروی ما قرار دارد؟
ترکیه شاهد دگرگونی گستردهای در حوزههای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی بوده است. حضور حزب اسلامگرای عدالت و توسعه به رهبری آقای رجب طیب اردوغان اثرات مشهودی بر ساختار سیاسی و اقتصادی ترکیه بر جای گذارد. در حوزه داخلی، فعالیت روایتی از اسلامگرایی جدید در حوزههای اجتماعی و فرهنگی و دینی کارکردهایی داشت. در حوزه اقتصاد نیز اقتصاد بحرانزده ترکیه با جهش چشمگیری روبهرو شد و تقویت توان تولیدی و صنعتی و خدماتی ترکیه موجب ثبات نسبی و حتی رونق اقتصاد ترکیه و رشد اقتصاد این کشور شد و بازارهای جهانی و منطقهای زیادی به تسخیر ترکیه درآمد. در صنایع نظامی نیز ترکیه تحول ملموسی را تجربه کرد. یکی از نمونههای این وضعیت تولید پهپادهای نظامی است که در جنگ قرهباغ میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان ایفاگر نقش راهبردی بود و در جنگ اخیر روسیه نیز ارتش اوکراین از آن استفاده کرد. همزمان با این تحول در حوزه اقتصادی، در بخش فرهنگی نیز در خارج از مرزهای سرزمینی ترکیه برنامههای مختلفی با هدف نفوذ فرهنگی صورت گرفت. ترکیه در این دوره توانست با نفوذ در منطقه جایگاه خود را تقویت کند. حضور نظامی در کشورهای دیگر را هم باید بر این سیاهه افزود. درنتیجه این شرایط بر هزینههای سیاسی و اقتصادی دولت ترکیه هم افزوده شد. تشدید رقابت سیاسی در داخل کشور و تشدید رقابتهای منطقهای در خارج از کشور یکی از پیامدهای این تحولات است.
درباره ایران این تحولات تفسیرپذیر است؟
این تحولات از چند منظر نمیتوانست بر ایران بیتأثیر باشد. دولت ترکیه بهخوبی میداند که یکی از معدود مرزهای کممسئله ترکیه مرزهای طولانی ۵۰۰ کیلومتری با ایران است. ترکیه در برخی از مرزها ازجمله عراق بهواسطه حضور پ.ک.ک و با مرزهای ارمنستان، یونان و سوریه با موجی از نگرانی دست به گریبان است. مرز ایران در صد سال گذشته یک تکیهگاه مطمئن برای ترکیه بوده است.
تحولات ترکیه درباره ایران از چند جهت به تشدید رقابت و همزمان افزایش مراودات اقتصادی منجر شده است. از سویی به دلیل تحریمهای گسترده اقتصاد ایران و محاسبات طرف ترکیهای برای کسب انتفاع از این وضعیت، روابط ایران و ترکیه از نظر اقتصادی رشد یافته و حتی در برخی موارد در دور زدن تحریمها هم این روابط موجب خشم طرف امریکایی شده است. مثل ماجرای رضا ضراب بازرگان ایرانی و روابط با بانک خلق و طرفهای ترکیهای که به یک پرونده بحثانگیز در امریکا مبدل شد.
روابط ایران و ترکیه در عراق و سوریه و قفقاز وجوه دیگری نیز داشت که به تشدید رقابت منطقهای دو قدرت منطقهای منجر شد. در سوریه طرف ترکیه قصد سرنگونی نظام بشار اسد و جانشینی گروهی وابسته به ترکیه را داشت که علیرغم هزینههای زیادی که برای ترکیه دربر داشت تاکنون به نتیجه نرسیده است. تحولات خونبار و پرهزینه سوریه موجب شد زیرساختهای سوریه بهصورت وصفناپذیری منهدم شود؛ میلیونها تن آواره و دهها هزار تن کشته و زخمی شوند و جریانهای مسلح گوناگونی در درگیریهای درازدامن سوریه وارد شوند. طرف ترکیهای هم سعی کرد با حمایت از برخی از جریانها بر موازنه نیروها در سوریه اثر بگذارد، اما نهتنها در این زمینه نتوانست به نتایج مورد نظر خود که طبق سخنان رئیسجمهوری ترکیه سرنگونی بشار اسد بود دست یابد، بلکه استمرار بیثباتی در ترکیه موجب تقویت شاخه سوری پ.ک.ک شد و درنتیجه ترکیه با چالش تازهای دست به گریبان شد.
در عراق نیز ترکیه از گروههای مخالف حمایت کرد، اما در آنجا نیز نتوانست به نتایج مدنظر دست پیدا کند. این وضعیت موجب تعارض منافع دولت ترکیه و دولت ایران شد و بر تشدید رقابتهای منطقهای افزود. در قفقاز البته ترکیه با حمایت از جمهوری آذربایجان و پیروزی باکو در منازعه قرهباغ توانست بر عمق راهبردی خود در قفقاز بیفزاید. بیعملی ایران در این زمینه اثرگذار بود. تشدید رقابت ترکیه و ایران در منطقه هزینههای فراوانی برای دو کشور داشته است. نبود یک راهبرد روشن از سوی طرفین برای تقویت دیپلماسی منطقهای بر تشدید این رقابتها مؤثر بود. طرف ترکیه در سالهای اخیر به حمایت از بخشی از تجزیهطلبان پان ترک ایرانی نیز پرداخته است و حضور این گروه در ترکیه موجب بروز نارضایتی از سوی ایران شده است.
درمجموع این تحولات موجب شد در سالهای اخیر از میزان نفوذ حزب عدالت و توسعه کاسته شود. پیشبینی میشود در انتخابات سال ۲۰۲۳ ترکیه یعنی حدود ده ماه آینده، برای حزب عدالت و توسعه و شخص آقای اردوغان شرایط پیشرو شرایط دشواری برای کسب اعتماد اقشار مختلف بهویژه رأی اولیها باشد. برخی نظرسنجیها نشانگر نارضایتی بخش زیادی از جوانان از عملکرد دولت آک پارتی و متحدان دولت است. گسترش بیکاری، تورم کمسابقه و دیگر مشکلات اقتصادی بخشی از دلایل نارضایتیهای موجود را توجیه میکند؛ البته آقای اردوغان نشان داده در وضعیت ویژه با رو کردن برگههای تازه توان تغییر نسبی موازنه نیروهای سیاسی را دارد.
با تشکر فکر میکنم بهتر است وارد بحث عراق شویم. عراق یکی از مهمترین همسایههای ماست که در سده گذشته روابط پرفرازونشیبی با ایران داشته است. از نظر تاریخی عراق را چطور میبینید؟
عراق یکی از همسایههای پانزدهگانه ایران است که بیشترین میزان خطوط مرزی را در میان همسایگان ایران به طول بیش از ۱۶۰۰ کیلومتر با کشورمان دارد. برآورد میشود کشور عراق حدود ۴۰ میلیون نفر جمعیت دارد و وسعت این کشور هم حدود ۴۳۷ هزار کیلومترمربع است. در کشور عراق گروه بزرگی از شهروندان شیعهمذهب هستند. گروه دوم از جمعیت عراق، سنیها هستند. از نظر زبانی اعراب بزرگترین گروه زبانی عراق هستند و سپس کردها در مرتبه بعدی قرار دارند. گروه کمی از ترکمنها و آشوریها نیز در عراق زندگی میکنند. بخش زیادی از عربهای عراق شیعهمذهب هستند. جمعیت زیادی از شیعیان کرد نیز در عراق در بخشهای شرقی و حتی بغداد مستقر هستند. سنیهای عراق نیز بهصورت عمده عرب هستند و بخشی از آنان نیز کردهای شمال عراق هستند. گروهی از کردهای ایزدی و شبکها نیز در عراق حضور دارند.
در جایی که امروزه کشور عراق قرار دارد؛ یعنی در میان رودهای دجله و فرات یا میانرودان (بینالنهرین) تمدنهای باستانی چندی شناسایی شده که ازجمله قدیمیترین تمدنهای شناختهشده بشری است. بابل، آکد، سومر و آشوریها در این منطقه تمدنهایی بنیان نهادند و سپس به هخامنشیان و سلوکیان و اشکانیها و ساسانیان پیوستند. رومیها هم بر بخشی از عراق امروز تسلط یافتند. یکی از شهرهای تاریخی ساسانی یعنی پایتخت ساسانیان، تیسفون، در نزدیکی بغداد قرار دارد. بغداد در دوره عباسیان بنیاد نهاده شد و پایتخت عباسیان شد. پس از حمله مغول و سپس تشکیل حکومت عثمانی، بخشهای وسیعی از عراق به تسلط عثمانی درآمد. بخش زیادی از عراق نیز تحت حاکمیت ایران بود. این مناطق بارها دستبهدست میشد. با شکست عثمانی در جنگ نخست بینالملل، عراق تحت قیمومیت انگلستان درآمد. سپس پادشاهی عراق به خاندان هاشمی داده شد و عراق بهصورت نیمهمستقل تحت نظر پادشاهی انگلستان قرار گرفت. هاشمیها نسب خود را به خاندان پیامبر اسلام (ص) میرساندند. این خاندان بر اردن نیز حکمروایی دارند. هاشمیها حکمرانان حجاز بودند. در ابتدا طبق پیمان سور که کشورهای پیروز جنگ نخست بینالملل برای تعیین تکلیف سرزمینهای عثمانی اقدام کردند قرار بود بخشی از عراق یعنی حوزه کردی عراق و نیز ترکیه بتوانند استقلال به دست آورند، اما پس از بررسی و بازبینی شرایط منطقه این اتفاق روی نداد و دولت انگلستان با اضافه کردن کردها به عراق بهصورت عملی برای رفع نگرانی خود در عراق اقدام کرد. به این معنا که در عراق عرب، اکثریت جمعیت با عربهای شیعه عراقی بود که با توجه به مخالفت شیعیان عراق با تحتالحمایگی انگلستان، نگرانیهای انگلستان منجر به این تصمیم شد که شمال عراق نیز به عراق اضافه شود تا بخشی از این نسبت بزرگتر شیعیان جبران شود و با حضور کردهای سنیمذهب توازن تازهای در عراق شکل گیرد. بر این اساس خاندان سنی مذهب هاشمی به شاهی عراق رسیدند.
ملک فیصل اول، نخستین پادشاه عراق، از خاندان هاشمی است. سپس غازی اول فرزند ملک فیصل، شاه عراق شد. با توجه به تحولات پس از جنگ اول بینالملل، وی رویهای ضد انگلیسی داشت و به هیتلر تمایل داشت. با دولت ایران در دوره رضاشاه نیز روابط خوبی داشت. وی یکی از امضاکنندگان پیمان سعدآباد بود؛ یعنی بر اساس پیمان سعدآباد یا عهدنامه عدم تعرض، کشورهای عضو یعنی ایران، ترکیه و عراق و افغانستان تعهد کردند در امور داخلی یکدیگر دخالت نکنند. یکی از نکات مشهود این پیمان منطقهای اجازه ندادن به ورود و دخالت کشورهای بزرگ جهانی در روابط منطقهای میان کشورهای همسایه ازجمله ترکیه و عراق با ایران بود. در این سالها، رضاشاه بهصورت مشهودی از دخالت قدرتهایی چون انگلستان یا شوروی سابق در روابط منطقهای ایران و کشورهای همسایه نگران بود. نکته بعدی درباره عراق این است که در ابتدای دهه ۳۰ میلادی سده بیستم (۱۹۳۱ مسیحی) در عراق نفت کشف شد و این اکتشاف نیز موجب وسوسه بیشتر انگلستان برای حضور و دخالت در عراق شد.
غازی اول در سال ۱۹۳۹ بهصورت مشکوکی در تصادف کشته شد و سپس فیصل دوم در چهارسالگی به شاهی عراق رسید. وی تا بیستوسهسالگی در تخت شاهی عراق باقی ماند و در ۱۹۵۸ پس از کودتای گروهی از فرماندهان ارتش ازجمله عبدالسلام عارف که متمایل به چپ بودند از قدرت خلع و سپس به طرز فجیعی کشته شد. این کودتا در ادبیات سیاسی عراق بهعنوان انقلاب ۱۴ ژوئیه (ثوره تموز یا انقلاب ۱۴ تموز) شناخته میشود. در ماههای آخر زندگی ملک فیصل دوم عراق شاهد دو اقدام منطقهای بود: یکی اتحاد با اردن در تلاش برای مقابله با اتحاد مصر و سوریه و دیگر انعقاد پیمان بغداد که بعدها به سنتو تغییر نام داد که عراق از پیشگامان آن بود و همراه ترکیه نقش محوری در انعقاد این پیمان داشتند که ایران نیز در دهه ۳۰ خورشیدی بدان پیوست. هر دو پیمان با وقوع کودتای عبدالکریم قاسم سرنوشت یکسانی یافتند؛ اتحاد با اردن به جایی نرسید و سنتو بدون عراق به کار خود ادامه داد و عراق از سنتو خارج شد.[۱] ظهور قاسم نقش مهمی در دگرگونی در ساختار سیاسی عراق داشت و با توجه به ظهور ناصر و نیز ملی شدن صنعت نفت در ایران به رهبری دکتر مصدق، بر رویکردهای قاسم اثرگذار بود.
از دوره حاکمیت عبدالکریم قاسم در عراق تا وقوع انقلاب اسلامی روابط ایران با عراق دستخوش فرازوفرودهای بسیاری شد و این روند در سال ۱۳۵۹ یعنی یک سال و نیم پس از پیروزی انقلاب اسلامی به آغاز جنگ میان عراق و ایران منجر شد. در دوره غازی دوم یا ملک فیصل دوم تحولات بزرگی در دنیای عرب روی داد: اعلام موجودیت اسرائیل؛ ظهور جمال عبدالناصر در مصر؛ و نظام گفتاری تازهای از عربگرایی نزدیک به ناصریسم. تحولات حوزه عربی بر عراق و ایران اثراتی در پی داشت. در برخی کشورهای عرب نیز رویکرد ناصر و ناصریسم مورد استقبال قرار گرفت. لیبی، تونس، سوریه، عراق و سودان ازجمله کشورهایی بودند که ناصریسم در آن نفوذی یافت.
به دنبال تشکیل دولت اسرائیل و واکنشهای کشورهای عربی به این واقعه عربگرایی در میان کشورهای عرب ظهور و بروز پیدا کرد. در عراق ظهور عربگرایی چپ و سپس حزب بعث یکی از پیامدهای تحولات جدید بود. با ظهور عربگرایی ناصری و دیگر شاخههای عربگرایی اقداماتی برای نزدیکی یا اتحاد میان کشورهای عربی آغاز شد. تلاشهای بیثمری که نتوانست ره به جایی ببرد. همچنین علیه اسرائیل نیز اقدامات نظامی صورت گرفت. عراق در جنگ ۱۹۴۸ همراه نظامیان مصر و سوریه و اردن شرکت داشت.
با کودتای قاسم دوره پادشاهی در عراق به پایان رسید و حکومت جمهوری اعلام شد. قاسم تا سال ۱۹۶۳ یعنی درمجموع پنج سال قدرت را در دست داشت. وی با گرایش شدید ناسیونالیستی-عربی علیه ایران نیز ادعاهای سرزمینی داشت و بر بخشهایی از جنوب غربی ایران ادعاهایی داشت. با وقوع کودتای نظامی عبدالکریم قاسم زمینه برای نفوذ شوروی در خاورمیانه بیش از گذشته مهیا شد. عبدالکریم قاسم در نزدیکی با ناصر راه احتیاط را در پیش گرفت و در مقابل بخشی از نیروهای حزب کمونیست عراق را به درون حکومت خود وارد کرد. این وضعیت ضمن آنکه موجب نارضایتی عربگراهای کشورهای عربی شد موجب واکنش حزب بعث عراق به این وضعیت شد. قاسم بهسرعت با عبدالسلام عارف دچار اختلاف شد و وی را از وزارت کشور برکنار کرد و در اوایل دهه ۶۰ مسیحی ادعاهایی علیه کویت طرح کرد و سپس با طرح ملی کردن نفت عراق موسوم به قانون ۸۰ واگذاری هرگونه امتیاز را به هر شرکت خارجی ممنوع میکرد و کنترل تمامی حوزهها و عرصههای مربوط به نفت عراق را به شرکت ملی نفت عراق واگذار کرد.
حزب بعث عراق چگونه شکل گرفت؟
حزب بعث در سال ۱۹۴۷؛ یعنی کمتر از دو سال پس از پایان جنگ دوم بینالملل تأسیس شد. این جریان در کشورهای سوریه و عراق توانست در میان بخشی از جامعه بهویژه نظامیان نفوذی پیدا کند. بنیان حزب بعث یا بعثیسم یعنی ایدئولوژی حزب بعث بر ایجاد کشوری عربی واحدی است که شامل تمام کشورهای عربی شود. بعثیسم یعنی پانعربیسم آمیختهای از ناسیونالیسم عربی و سوسیالیسم است. بسیاری از حکومتهای وابسته عربی پس از جنگ نخست بینالملل بر نقشه سیاسی جهان هویدا شده بودند. این حکومتها اغلب مستبد بودند و بهویژه به انگلستان وابسته بودند؛ امریکا و شوروی نیز نفوذی در برخی از این کشور پیدا کردند. وحدت کشورهای عربی، خلاصی از دست حکومتهای وابسته و سوسیالیسم وجوه اصلی گفتار بعث را سامان میدهد.
یکی از بنیانگذاران شناختهشده حزب بعث «میشل عفلق» بود که شهروند مسیحی اهل دمشق بود. پس از وحدت سوریه و مصر در سالهای ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۱ این اتحاد از هم گسیخت و بهتدریج حزب بعث توانست در سوریه قدرت را به دست گیرد. در سال ۱۹۶۶ شاخه حافظ اسد، پدر آقای بشار اسد که یکی از بعثیهای قدیمی بود، توانست حکومت را به دست گیرد. بعدها در ساختار حزب بعث نیز اختلافاتی روی داد و شاخه عراقی حزب بعث راه خود را از حزب بعث سوریه جدا کرد. حزب بعث عراق که در حال یارگیری بود در سال ۱۹۵۹ علیه عبدالکریم قاسم طرح تروری را اجرا کرد که موجب زخمی شدن عبدالکریم قاسم شد، اما این اقدام موجب دستگیری گروهی از بعثیهای عراق شد. در سال ۱۹۶۳ گروهی از نظامیان و نیز بعثیهای عراق علیه قاسم کودتایی را طراحی کردند که موفق به سرنگونی قاسم و سپس کشتن وی شدند. این تحول نیز در ادبیات سیاسی گروهی از جریانهای سیاسی در عراق انقلاب رمضان یا انقلاب فوریه خوانده میشود. قاسم چهرهای ملی بود و رویکرد نظامی داشت. عبدالسلام عارف رهبری کودتا را در کنار حسن البکر بعثی بر عهده داشت. عبدالسلام عارف پس از این کودتا به ریاستجمهوری عراق و حسن البکر به نخستوزیری رسیدند. اتحاد عبدالسلام عارف با بعثیهای عراق طولی نکشید و پس از چند ماه آنها از دولت اخراج شدند. عبدالسلام عارف نیز در سال ۱۹۶۶ در جریان یک حادثه هوایی کشته شد و پس از وی عبدالرحمن برادر بزرگتر عبدالسلام به قدرت رسید.
در سال ۱۹۶۸ حزب بعث به رهبری حسن البکر و صدام حسین کودتایی علیه عبدالرحمن عارف انجام داد و بدون خونریزی وی را از قدرت خلع کرد. پس از قاسم و برادران عارف، حسن البکر بهعنوان چهارمین رئیسجمهوری عراق قدرت را در دست گرفت. وی اگرچه تا سال ۱۹۷۹ یعنی دوره پیروزی انقلاب در رأس قدرت قرار داشت، اما در عمل معاون وی یعنی صدام حسین نقش اساسی در اداره عراق داشت.
روابط ایران با عراق در دوره حضور قاسم و برادران عارف و بعثیها باثبات نبود. ساواک در این دوره تلاش زیادی برای ایجاد بیثباتی در عراق داشت. این دوره را میتوان یکی از دورههای اثرگذار در تاریخ مباحث امنیتی ایران دانست. ساواک برای مقابله با افراطیگری عربی در عراق طراح ایجاد فاصله میان احزاب کرد عراق با دولتهای عراق بود؛ یعنی از حدود ۱۳۳۷ و پس از بازگشت ملامصطفی بارزانی از شوروی ساواک این خط را دنبال کرد. حمایت از شیعیان لبنانی هم در این چارچوب قابل بررسی است. به سخن آقای آرش رئیسینژاد استاد دانشگاه تهران حمایت ایران از سازمانهای غیردولتی مسلح برای جبران تنهایی راهبردی ایران از این دوره رقم میخورد و تا دهههای بعد حتی پس از انقلاب به شکلی دیگر استمرار مییابد.
پس از آن میرسیم به دوران صدام حسین.
صدام حسین پنجمین رئیسجمهوری عراق است که پس از حسن البکر به قدرت رسید. وی در دورهای بیستوچهارساله یعنی تا سال ۲۰۰۳ ریاستجمهوری عراق را بر عهده داشت. صدام حسین یکی از اعضای حزب بعث در عراق است که از اواخر دهه ۵۰ میلادی یعنی در دورهای که ۲۲ سال داشت با حزب بعث در ارتباط بود. حتی برخی گزارشها از نقش صدام حسین در ترور ژنرال عبدالکریم قاسم خبر میدهند. تروری که به زخمی شدن قاسم منجر شد، اما قاسم از آن جان سالم به در برد. صدام در کودتای ۱۹۶۸ علیه عبدالرحمن عارف به همراه حسن البکر شرکت داشت. حسن البکر یکی از نزدیکان و خویشاوندان صدام حسین بود. با وقوع کودتا و برکناری عبدالرحمن عارف، حسن البکر به قدرت رسید، اما در عمل قدرت در اختیار صدام حسین بود.
در این دوره افزون بر مسئله فلسطین و چالشهای کشورهای عربی با اسرائیل، شاهد تشدید ناسیونالیسم عربی با مشخصات متفاوت در میان کشورهای عربی هستیم. یکی از این انواع ملیگرایی عربی، نوعی ناسیونالیسم خاص شیخنشینهای خلیج فارس ازجمله عربستان و کویت و سپس امارات متحده عربی است که در عمل در سال ۱۹۷۱ با همراهی شش بهعلاوه یک شیخنشین کشور امارت را تشکیل دادند. هفتمین امارت رأس الخیمه است که در سال ۱۹۷۲ به امارت پیوست. تلاش این کشورها برای تشکیل شورای همکاری خلیج فارس پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران با حضور کشورهای عربستان، بحرین، امارات، قطر، عمان و کویت افزون بر نگرانی از سرایت انقلاب ایران، پیش از انقلاب ایران پیگیری شده بود و نوعی جانشین عربگرایی ناصری و بعثیسم نیز بود. در گفتار این کشورها نوعی نگاه تحریککننده درباره جنوب ایران، جزایر سهگانه ایرانی خلیج فارس و حتی موضوع اهل سنت ایران وجود داشته و دارد.
ناصریسم هم نوع دیگری از ناسیونالیسم عربی بود. بعثیسم هم نوع سوم عربگرایی است. به سخن دیگر اگرچه کشورهای عربی در رقابت دشواری با یکدیگر به سر میبردند و قذافی و حافظ اسد و عراق و یمن و مصر دوره ناصر، خطی مخالف دولتهای حاشیه خلیج فارس داشتند، اما علیرغم رقابت و دشمنی همه در یک موضوع یعنی پیشبرد ناسیونالیسم عربی همراه بودند. احتمالاً خاطرات تراب حقشناس از اعضای سازمان مجاهدین خلق که بعدها به پیکار پیوست را خواندهاید. دو خاطره حقشناس از این منظر مؤید ناسیونالیسم عربگرای جریانهای مختلف عربی در منطقه است. یکی از اینها پس از ربودن هواپیما از امارات به عراق است که تراب حقشناس گویا از لبنان عازم عراق میشود و با نیروهای امنیتی عراقی ملاقات میکند. پس از آشنایی و گفتوگو با آنها حقشناس نقل میکند که آنها پرسیدهاند شما یعنی سازمانتان خلیج فارس را به چه نامی میخوانید؟ یعنی برای عراق و بعث عراق موضوع نام خلیج فارس که نامی تاریخی است یکی از ملاکها برقراری رابطه است. تراب حقشناس هم از خلیج سرخ حرف میزند! تراب حقشناس از ملاقات دیگری که بعدها با محمود عباس، رئیس فعلی منطقه خودگران فلسطین و جانشین عرفات در کرانه باختری داشت هم شبیه این خاطره را نقل میکند. محمود عباس پرسیده از نظر سازمان شما نام این خلیج یعنی خلیج فارس چیست؟
در این دوره حتی در رسانههای کشور کویت علیه تمامیت ارضی و سرزمینی ایران ازجمله در خوزستان هم مطالبی منتشر میشد که گاه با واکنش تهران هم روبهرو میشد. به سخن دیگر وجوهی هرچند متفاوت از ناسیونالیسم عرب در میان کشورهای عربی در حال رشد بود؛ خواه جمهوری باشند یا نظامی یا شیخنشین! هرچند این نوع دیدگاههای الحاقگرایانه عربی که ماهیتی ضد ایرانی و نهفقط ضد حکومت پهلوی داشت در ایران بازتاب چندانی در میان نیروهای سیاسی نداشت. آقای دکتر یزدی هم نقل میکرد که در دورهای که همراه گروهی از اعضای نهضت آزادی در مصر در حال آموزش بودند، از زمانی جمال عبدالناصر به رؤیاهای خود علیه تمامیت ارضی ایران شدت بخشید و از الفاظی نادرست برای خلیج فارس و برخی مناطق دیگر ایرانی در جنوب کشور استفاده میکرد. این وضعیت و یک عامل دیگر منجر به آن شد که تصمیم به ترک مصر بگیرند.
درمجموع میتوان تأکید کرد که دولتهای عربی در این دوره اگرچه بهواسطه مواجهه با استعمار انگلستان و سپس چالش بزرگ و جدی با اسرائیل بر سر فلسطین و دیگر مناطق اشغالی به ایدئولوژی پانعربی یا عروبیت روی آورده بودند، اما بخشی از این ایدئولوژی تمرکز خود را بر روی ایران گذاشته بود؛ البته رابطه دولت وقت ایران با اسرائیل هم از عواملی بود که برخی کشورهای عربی ازجمله مصر و عراق و سوریه را وادار به حمایت از برخی از گروههای ناراضی ایرانی کرده بود. یکی از ابعاد تأملبرانگیز این وضعیت خود را در ماجرای ظفار نشان میدهد؛ یعنی درحالیکه دولت وقت ایران به حمایت نظامی از دولت عمان در برابر شورشیان چپگرای ظفار پرداخته بود، بخشی از نیروهای اپوزیسیون ایرانی ازجمله چریکهای فدایی خلق و سازمان مجاهدین خلق با اعزام تعدادی نیرو بهصورت سمبلیک به حمایت از چریکهای چپ ظفاری پرداختند. خاطرات آقای تقی شامخی با محوریت حضورشان در منطقه ظفار تأملبرانگیز است. در خاطرات تراب حقشناس نیز به این موضوع اشاره شده است.
به ادامه گفتوگو درباره صدام حسین بازگردیم. صدام در چه زمانی زمام کامل قدرت را در عراق به دست گرفت؟
پیش از ادامه بحث درباره صدام اشاره کنم که در زمان حاکمیت نظامیها بر عراق چه چپها و چه ناسیونالیستها و سپس بعثیها روابط عراق و ایران با چالشهایی روبهرو شد. ساواک بهصورت ویژه بر روی عراق تمرکز داشت. تقویت روزافزون ارتش عراق و مسئله بازگشت ملامصطفی بارزانی از شوروی به عراق ازجمله مسائلی بود که ساواک را بر آن داشت تا برای مقابله با این وضعیت اقدام کند. فراموش نکنیم در این دوره رئیس سابق ساواک که فعالیتهایی علیه شاه سامان داده بود در لبنان بازداشت شد و دولت لبنان از تحویل وی به تهران خودداری کرد و درنهایت با دعوت دولت بعث عراق وی عازم عراق شد و در سال ۱۳۴۸ وارد بغداد شد. بختیار با برخی از جریانها و شخصیتهای ناراضی ایرانی که علیه حکومت پهلوی فعالیت میکردند دیدارهایی داشت؛ البته حدود چهارده ماه پس از ورود تیمسار بختیار به عراق وی در حادثه مشکوکی جانش را از دست داد. گفته میشود تیمی از ساواک وی را ترور کرده است.
تشدید تنشهای دولت عراق با جریانهای سیاسی کرد به رهبری ملامصصفی بارزانی و البته در بخشی از مقاطع با حضور افرادی مانند ابراهیم احمد و جلال طالبانی موجب شد تا بهتدریج ساواک و سپس نیروهای نظامی ایران به حمایت از «برادران آریایی» بپردازند و بخش زیادی از تسلیحات و نیروهای لجستیک و امکانات تدارکاتی را برای حزب دموکرات کردستان عراق مهیا کنند. این اقدامات و نزدیکی روزافزون دولت ایران و ارتش ایران و بهویژه ساواک به راهبران سیاسی احزاب کرد عراقی موجب شده بود تا روابط ایران و عراق با تنشهای بیشتری روبهرو شود. همزمانی این اقدامات با افزایش قوای نظامی و توان نظامی ایران موجب واکنش دولت عراق شده بود. حمایت متقابل عرق از برخی جریانهای کمشمار سیاسی کُرد ایرانی و حتی تأسیس یک جریانهای قومگرای عربی و نیز یک جریان بسیار کوچک بلوچ از همین زاویه میتواند بررسی و تحلیل شود؛ البته بخش منشعب حزب دموکرات کردستان ایران چندان در عراق نتوانست منشأ اثر باشد و بعدها توسط حزب دموکرات کردستان عراق حذف شدند.
منظورتان جریان ملاآواره و معینی است؟
آری. هرچند تاکنون اسناد این اتفاقات منتشر نشده است، اما نمایانگر تشدید رقابتهای سازمانهای جاسوسی ایران و عراق است که به حذف کامل این جریان منجر میشود. همین اتفاقات موجب شد تا پس از پیروزی انقلاب برخی از احزاب سیاسی کرد ایرانی علیه بارزانیها مواضع بسیار تندی بگیرند که در جای خود به آنها اشاره میکنم. این وضعیت هزینههایی برای دو طرف یعنی عراق و ایران در پی داشت و درنهایت در سال ۱۹۷۵ به قرارداد الجزایر منجر شد. بر مبنای شرایط جدید، دولت عراق بهصورت رسمی حق کشتیرانی ایران در آبراهه اروندرود را پذیرفت و خط مرزی نقطه عمیق رودخانه تعیین شد. طرفین همچنین نسبت به کنترل هر نوع «رخنه اخلالگرانه» متعهد شدند؛ یعنی هر دو طرف توافق کردند تا نسبت به کنترل مرزها اقدام کنند و از حضور مخالفین ممانعت یا از هر نوع اقدام علیه یکدیگر اجتناب کنند. این معاهده در زمانی روی داد که نیروهای کرد عراقی در میدان با چالشهای زیادی روبهرو بودند، به نحوی که بخشی از اقدامات رزمی آنها توسط نیروهای نظامی ایرانی صورت میگرفت و حتی به چند تنش نظامی مرزی میان عراق و ایران نیز منجر شد. پس از قرارداد الجزایر در سال ۱۹۷۵ (۱۳۵۴) ارتش عراق فرصتی به دست آورد تا به تجهیز قابلتوجه خود اقدام کند. این در حالی بود که ایران در سالهای بعد دچار بحران انقلابی شد و در سال ۱۳۵۷ محمدرضا شاه نتوانست برای مهار انقلاب در حال وقوع اقدام عملی مهمی صورت دهد و بدین ترتیب پس از پیروزی انقلاب فصل تازهای از روابط ایران و عراق آغاز شد. در همین دوره یعنی در سال ۱۹۷۹ صدام حسین دهها تن از رهبران حزب بعث را کشت. بنا بر برخی گزارشها از این دوره به بعد بسیاری از خویشاوندان و عشایر و قبایل را از روستاها و مناطقی که در آنجا متولد شده بود، یعنی منطقه تکریت جانشین کادر حذفشده حزب بعث کرد و درنهایت صدام حسین جانشین حسن البکر شد.
اگر موافق باشید بررسی تحولات تاریخی عراق را بگذاریم برای شمارههای بعد چشمانداز، چون در این روزها، عراق شاهد تنشهای میان نیروهای رقیب شیعی بود. شما این تحولات را چگونه ارزیابی میکنید؟
نتایج انتخابات ۱۸ مهرماه ۱۴۰۰ نهتنها به ختم موقت رقابتهای سیاسی در عراق منجر نشد، بلکه به تشدید رقابتهای سیاسی و حتی بروز بنبست در روندهای سیاسی عراق منجر شد. بر اساس نتایج انتخابات جریان صدر توانست بیش از دو برابر جریان قانون و نیز چهار برابر ائتلاف فتح به رهبری آقای هادی العامری کسب کند؛ یعنی بر اساس نتایج انتخابات از سویی گروههای نزدیک به دولت ایران با ریزش آرای بسیاری روبهرو شدند. بهگونهای که حتی تعداد کرسیهای کسبشده حزب دمکرات کردستان عراق در شمال عراق بیش از تعداد کرسی کسبشده ائتلاف قانون است. البته بخشی از ریزش آرای انتخاباتی نیز ناشی از تغییر قانون انتخابات در عراق است.
در ابتدای گروهای معترض چون ائتلاف قانون و ائتلاف الفتح حاضر به پذیرش نتایج انتخابات عراق نبودند و تا بازشماری دستی آرا عراق التهاب بزرگی بر فضای سیاسی عراق حاکم بود. سپس با اعلام نتایج ائتلافهای قانون و فتح نتایج را پذیرفتند. بر اساس نتایج انتخابات ائتلاف صدر بهتنهایی نمیتوانست به تشکیل دولت در عراق اقدام کند چون اکثریت نسبی نه مطلق را به دست آورده بود و مجبور بود برای در اختیار گرفتن قدرت به ائتلاف با سایر گروههای سیاسی روی آورد. گفتوگو با حزب دمکرات کردستان عراق به رهبری آقای مسعود بارزانی و ائتلاف اهل سنت یا ائتلاف السیاده منجر به تشکیل ائتلاف تازهای شد بهعنوان ائتلاف نجات میهن که میتوانست با همکاری یکی دو گروه کوچکتر به قدرت برسد. این اتفاق روی نداد و سپس گروههای مقابل شیعی یعنی ائتلاف شورای هماهنگی با ائتلاف دولت قانون و ائتلاف فتح و اتحادیه میهنی و چند گروه کوچکتر اقدام به رایزنی برای تشکیل دولت جدید عراق کرد. در این شرایط جریان صدر در اعتراض به وضعیت جدید اعلام کرد مجلس را ترک میکند و نمایندگان صدر ضمن ترک مجلس استعفای خود از نمایندگی مجلس را اعلام کردند. هواداران آقای صدر نیز به خیابانها ریخته و ضمن تظاهرات به منطقه سبز بغداد وارد شدند. مجلس عراق را نیز اشغال کردند. در این شرایط مقتدی صدر خواهان دخالت قوه قضاییه در این فرایند و انحلال مجلس و اعلام انتخابات زودرس در عراق شد. قوه قضاییه با اعلام انحلال مجلس مخالفت و اعلام کرد از نظر قانونی مجوزی برای چنین حکمی ندارد. اوضاع با التهاب به وجود آمده هر لحظه خطیرتر میشد. در این شرایط اقدام آیتالله حائری در اعلام استعفای از مقام مرجعیت و انتقادهای ضمنی وی از مقتدی صدر موجب عصبانیت هواداران وی شد و با حضور مسلحانه هواداران مقتدی صدر در منطقه سبز و حمله به مقر رئیسجمهوری عراق شرایط بسیار دشواری بروز کرد. مقتدی صدر از سالهای گذشته بر چند نکته تأکید داشته است. یکی گسترش فساد در میان دولتمردان و نیروهای سیاسی عراقی و لزوم مقابله با فساد در عراق، دوم اداره عراق به عراقیها واگذار و عراق از دخالت نیروهای سیاسی وابسته به کشورهای رقیب خلاص شود. جریان صدر بر این باور هستند که نیروهای سیاسی عراقی که دورهای در زمان صدام حسین و حاکمیت بعثیها مجبور به خروج از عراق بودهاند به کشورهای منطقه وابسته شده و منافع عراق را قربانی کردهاند. در این گفتار صدر نوعی ملیگرایی عراقی مشاهده میشود. این مواضع موجب واکنش رقبا شده و برخی جریانها، صدریها را به وابستگی به خارجیها و حتی فساد در اداره برخی اماکن مذهبی متهم میکنند. در حال حاضر رقابت گروههای مختلف شیعی موجب بروز چنددستگی و بحران بزرگی برای عراق شده است و صدر زیر بار حضور آقای نوری مالکی در صحنه سیاسی عراق نمیرود. البته میان کردها نیز بر سر منصب رئیسجمهوری اختلاف بزرگی بروز کرده است و حزب دمکرات کردستان عراق با ادامه فعالیت آقای برهم صالح بهعنوان رئیسجمهوری عراق مخالف است و ابتدا آقای هوشیار زیباری و سپس آقای ریبر (ریبهر) احمد را نامزد خود اعلام کرد. اتحادیه میهنی نیز اگرچه در شرایط شکنندهای قرار دارد و اختلافات درونی موجب تضعیف جایگاه این جریان شده همچنان بر نامزدی آقای برهم صالح اصرار دارد. شرایط عراق در این روزها در موقعیت شکنندهای قرار دارد و عدم توانایی احزاب و تشکلهای مختلف برای جلب اعتماد حداکثری افکار عمومی بر پیچیدگی اوضاع افزوده است. برخلاف دهه گذشته شرایط برای ایران هم دشوار شده است. در گذشته ایران روابط متوازنی با جریانهای متنوع عراقی داشت و بهتدریج این وضعیت دگرگون شده و درنتیجه بخشی از افکار عمومی عراقی هم نسبت به جایگاه ایران در عراق حساس شده است. ایران باید برای تثبیت وضعیت در عراق سیاستهای خود در عراق را مورد بازبینی و نقادی قرار دهد و تلاش کند روابط پایدارتر و متوازنتری با مجموعه جریانهای سیاسی عراقی اعم از شیعه و سنی و کرد برقرار کند. در غیر این ممکن است روند دگرگونیها در عراق منجر به تشدید شکافها در عراق شود.
[۱] سازمان پیمان مرکزی Central Treaty Organization)) سنتو در دوران جنگ سرد و با هدف مبارزه با شوروی و نفوذ مارکسیسم تشکیل شد.