بدون دیدگاه

سرنوشت مذاکرات بین‌الافغانی

گفت‌وگو با پیرمحمد ملازهی

سرویس خارجی: در صحبت‌های قبلی گفتید هدف ترامپ از صلح بین طالبان و دولت افغانستان و مذاکرات بین‌‌الافغانی بیشتر تبلیغاتی برای انتخابات خودش است و گفتید این پروژه را قبلاً اوباما شروع کرده بود. هدف راهبردی اوباما چه بود؟

واقعیت این است که امریکایی‌ها بر سر اینکه در افغانستان دچار مشکل شدند و به ‌لحاظ نظامی نتوانستند مشکل را حل بکنند می‌خواستند یک‌جوری آبرومندانه از جنگ در افغانستان خودشان را کنار بکشند، به‌خصوص که تجربه اتحاد شوروی سابق را داشتند، چون آن‌ها هم زمانی شکست خوردند که گروه‌های جهادی توانستند از حمایت کشورهای مختلف به‌خصوص خود امریکایی‌ها برخوردار باشند؛ بنابراین اگر آن تجربه را در نظر گرفته باشند این احتمال را داشت که طالبان بتوانند از منابع خارجی قدرت هم استفاده بکنند و امکاناتی به دست بیاورند که ارتش امریکا را درگیر جنگی مثل ویتنام بکنند و سرانجام هم با شکست مواجه شوند؛ بنابراین امریکایی‌ها در اواخر دوره اوباما استراتژی‌شان را به‌طور کلی مورد بازنگری قرار دادند و بر اساس استراتژی جدید مذاکره با طالبان را در دستور کار قرار دادند و ابتدا شروع کردند تماس گرفتن با ژنرال‌های ارشد ارتش پاکستان که از طریق آن‌ها بتوانند مذاکره با طالبان را آغاز کنند، بعد هم آقای زلمای خلیل‌زاد که جامعه افغانستان را به‌خوبی می‌شناسد به‌عنوان نماینده ویژه تعیین کردند و دیدیم که در زمان آقای ترامپ به نتایجی رسیدند، اما قطعی نبود و هم طالبان و هم امریکایی‌ها می‌دانستند اگر دولت در امریکا تغییر بکند شرایط هم تغییر می‌کند، اما هدف چه در دولت اوباما و چه در دولت ترامپ خروج امریکا از جنگ است، ولی الزاماً نباید به این معنی دانست که افغانستان را به‌طورکلی تخلیه می‌کنند و بیرون می‌روند، چون این به معنی شکست همه‌جانبه سیاسی و نظامی است، به نظر من افغانستان را تخلیه نمی‌کنند و الآن هم که جو بایدن قرار است سرکار بیاید، سیاست‌ها همان سیاست راهبردی امریکا خواهد بود در رابطه با چین و روسیه و ایران و کشورهایی که با آن‌ها مشکل دارند و در افغانستان صاحب نفوذ هستند با آن‌ها بیشتر هدف‌گیری کردند تا اینکه بخواهند به‌طور کامل از افغانستان خارج شوند.

دولت افغانستان با طالبان چند دور مذاکره در قطر داشتند که به ریاست عبدالله عبدالله بود و ایشان وسط مذاکرات اول به پاکستان سفر کرد و بعد به ایران و هندوستان رفت. می‌خواستم بدانم نتیجه این مذاکرات چه بود و اختلاف سر چه بود. تا آنجا که می‌دانیم یک اختلاف بر سر فقه حنفی بود که طالبان اصرار بر فقه حنفی داشتند ولی دولت افغانستان قبول نمی‌کرد، اختلافات دیگر بر سر چه بود؟

ببینید دو مسئله اصلی که مذاکرات را به بن‌بست کشانده: یکی همین موضوع فقه حنفی و احیای امارت اسلامی است که فقه حنفی برای حکومت اسلامی لازم است و قبلاً هم بر اساس فقه حنفی حکومت می‌کردند و مذهب شیعه که در قانون اساسی به رسمیت شناخته شده هم برای طالبان قابل‌قبول نیست؛ و دیگری که شاید مهم‌تر بود این است که وسط مذاکرات، یک‌باره طالبان مطرح کرد که ما این دولت را قبول نداریم و باید یک دولت موقت روی کار بیاید آن‌هم دولت موقتی که ما در آن نقش داشته باشیم و ما هم با آن دولت مذاکره کنیم که این هم طبیعتاً برای دولت کنونی پذیرفته نیست؛ بنابراین این دو مشکل در کنار دیگر مشکلاتی که وجود داشت مذاکرات را به بن‌بست کشانده است. به هر صورت طالبان فکر می‌کنند از لحاظ نظامی در قدرت هستند و بیش از ۵۰ درصد خاک افغانستان را در اختیار دارند، از لحاظ سیاسی نسبت به دولت یکپارچگی بیشتری دارند. دولت افغانستان همچنان نتوانسته است اختلافات عبدالله عبدالله و اشرف غنی را بر سر تقسیم قدرت حل بکند و در کل طالبان فکر می‌کند انسجام بیشتری دارد و از موضع قدرت مذاکره می‌کند؛ بنابراین مجموعه شرایط به صورتی بود که طالبان تصمیم گرفت صبر کند ببیند نتیجه انتخابات امریکا چه می‌شود. به هر صورت طالبان به‌تنهایی تصمیم‌گیرنده نیست و باید ببینند پاکستانی‌ها چه می‌گویند و پاکستانی‌ها هم محاسبات خاص خود را دارند و این‌طور نیست که بخواهند دربست مشکلات پاکستان را حل بکنند. آن‌ها می‌خواهند نفوذ هند را کاهش بدهند و همچنین بخشی از مشکل هم در افغانستان رقابت ایران و عربستان است؛ بنابراین پیچیدگی مسئله افغانستان طالبان را امیدوار کرده که گذشت زمان به نفع آن‌هاست و عجله‌ای برای به نتیجه رسیدن مذاکرات ندارند.

در گفت‌وگوی قبلی مطرح شد حامد کرزای گفته امریکایی‌ها با هواپیما دارند افراد داعش را از سوریه به افغانستان می‌آورند، در خاورمیانه این‌ها زمین را از دست دادند و حالا می‌خواهند در افغانستان این زمین را به دست آورند و گفتید داعش چون شعار امارت اسلامی می‌دهد در طالبان ریزش ایجاد می‌کند و به‌تدریج طالبان و القاعده را هم جذب می‌کند، خط امریکا هم این است که داعش را در افغانستان حاکم بکند و در کنار این یک تأیید دیگر این است که ما می‌بینیم ترکیه نیروهایش را از سوریه و لیبی در منطقه قفقاز می‌آورد که در جنگ هم حضور داشتند و ارمنستان چند اسیر از این‌ها گرفت، هم روسیه هم ایران هم امریکا هم فرانسه به‌شدت اخطار دادند که نیروهای خارجی باید از این منطقه بروند، حتی ایران اخطار داده که ممکن است دخالت کند و نیروهای زیادی هم شمال رفتند، همه این‌ها بر این امر دلالت دارد که داعش می‌خواهد حضورش را در افغانستان گسترش دهد، این درست است؟ از طرفی گفتید که آنجا قرار است فدرالیسم شود این تناقض چگونه حل می‌شود؟

اینکه داعش در افغانستان هست اصلاً تردیدی نیست، این عملیاتی که در کابل انجام می‌شود هرچند نیروهای عرب نیستند نیروهای محلی هستند، چون داعش یک گروه‌هایی دارد مثل چچنی‌ها، نهضت اسلامی اویغور، نهضت اسلامی ترکستان شرقی، نهضت اسلامی تاجیکستان، نهضت اسلامی ازبکستان و حزب التحریر و لشکر طیبه و جیش المحمد همه این‌ها با داعش همکاری می‌کنند.

یعنی غیرعرب و غیرافغان هستند؟

این‌ها در افغانستان حضور دارند و در منطقه بدخشان و کوه‌های هندوکش و پامیر حضور دارند. نیروهایی مربوط به شبکه حقانی هم هستند که خیلی نیروی‌های جدی، کارکشته و جنگنده دارند که این‌ها الآن جزو طالبان هستند و معاونت شورای کویته طالبان دست شبکه حقانی است و رهبرشان معاون رهبر طالبان است ولی این‌ها نزدیک‌ترین گروه به آ اس آی پاکستان هستند و معمولاً کارهایشان را با آن‌ها هماهنگ می‌کنند. الآن بحث‌هایی وجود دارد که نمی‌دانیم تا چه اندازه صحت دارد، اما می‌گویند در افغانستان داعش در حال تقویت است برای تنش‌هایی که در آسیای مرکزی در رابطه با چین و ایران مطرح است و امریکایی‌ها هم در این مسئله دخیل هستند. در مذاکرات طالبان با امریکا یک‌سری توافقات پنهانی شده که کسی نمی‌داند آن توافقات چیست، اما می‌شود حدس زد این توافقات بدون هماهنگی با عربستان و پاکستان نیست؛ یعنی می‌توان حدس زد که امریکایی‌ها، طالبان، پاکستان و عربستان و توافقاتی در خصوص یک‌سری مسائل راهبردی برای آینده منطقه و اینکه منطقه چه شکلی پیدا بکند و نیروها چه شکلی داشته باشند به‌صورت پنهانی انجام‌ شده و نشانه‌هایش را می‌بینیم که نیروها به چه شکلی حرکت می‌کنند. هرچند طالبان این موضوع را رد می‌کنند و به‌هیچ‌وجه زیر بار نمی‌روند که عملیات در کابل انجام دادیم، اما داعش می‌پذیرد این داعش آن داعش عراق نیست، داعش بومی است که تجربه جنگیدن دارد در عراق بوده، اما نیروی منطقه‌ای است و به دنبال خلافت اسلامی خراسان بزرگ است؛ یعنی بحثی که داعشی‌ها دارند دو تا خلافت است؛ یکی خلافت خاورمیانه‌ای بوده و به لحاظ تاریخی پایانش بنی‌عباس است و یکی خلافت شرقی که خلافت خراسان بزرگ بوده و این‌ها الآن به دنبال خلافت خراسان هستند و همه این نیروها به یک نوعی دارند بازسازی می‌شوند؛ یعنی طالبان، سازمان القاعده و داعش پشت پرده با هم هماهنگ به نظر می‌رسند و این‌طور نیست که طالبان به‌طور کامل از این‌ها بریده باشند و آن موضوعی که امریکایی‌ها روی آن مانور می‌دادند که طالبان تعهد کرده است با القاعده و داعش همکاری نکند بیشتر یک کار تبلیغاتی بود؛ البته این‌ها همه حدس و گمان است و هیچ اطلاعات موثقی وجود ندارد که بر اساس آن ما بتوانیم تحلیل بکنیم.

اگر این تحلیل درست باشد، تضادی که با فدرالیسم دارد به کجا می‌رسد؟

فدرالیسم تنها راه ممکن برای جلوگیری از تجزیه افغانستان است، چون واقعیت این است که در آن توافق امریکایی‌ها بخش پشتون‌نشین افغانستان برای طالبان در نظر گرفته شده و آن‌ها آنجا ساکن هستند، بقیه قومیت‌ها یعنی سه قومیت هزاره‌های شیعه مذهب، تاجیک‌ها و ازبک‌ها حاضر نیستند این ساختار قدرت را بپذیرند که طالبان مسلط باشد و مناطق شرقی کاملاً به دست طالبان باشد. آن‌ها معتقدند اگر طالبان قرار است در یک منطقه گسترده مستقر باشد و در قدرت هم سهیم باشد، راه‌حل این است که افغانستان به شکل گسترده دربیاید و همان امتیازی که طالبان در مناطق پشتون‌نشین دارد ما در مناطق قومیتی خودمان داشته باشیم و این بحث جدی است؛ یعنی درواقع، هم تاجیک‌ها هم هزاره‌ها و هم ازبک‌ها دنبال این قضیه هستند؛ بنابراین به نظر می‌رسد خود امریکایی‌ها هم بدشان نمی‌آید که یک نظام فدرالی به وجود بیاید که هر چهار قومیت احساس کنند که سهمشان تأمین است و یک سهمی هم طبق قانون اساسی در قدرت مرکزی پیدا بکنند. این یک راه‌حلی است که می‌تواند از جنگ داخلی مجدد بین شمالی‌ها و طالبان جلوگیری کند و مانع تجزیه افغانستان هم بشود. این گروه‌هایی که الآن اشاره کردند آمادگی این را دارند که اگر طالبان زیاده‌روی کند، دست به اسلحه ببرند و با طالبان وارد جنگ بشوند و در منطقه هم یک‌سری از کشورها وارد می‌شوند و هر کدام از یکی از طرفین جنگ حمایت می‌کنند و در سطح بین‌المللی همین اتفاق خواهد افتاد و تجربه افغانستان این را نشان می‌دهد که ایران، روسیه و هند از شمالی‌ها حمایت خواهند کرد و پاکستان و کشورهای عربی از طالبان.

این حرکات بی‌رحمانه داعش چرا به مراکز آموزشی و دانشگاه و مؤسسات آموزشی صورت می‌گیرد؟ می‌خواهند دولت افغانستان در آینده توان کادرسازی نداشته باشد؟

به احتمال قوی همین‌طور است، چون این‌ها با دانشگاه و آموزش به شکل مدرن به‌طورکلی مخالف هستند؛ یعنی درواقع بحث سنت و مدرنیسم هم در این مورد مطرح است؛ یعنی آن‌ها نمی‌توانند این روندی را بپذیرند که افغانستان طی می‌کند و آزادی مطبوعات و تلویزیون و شبکه‌های اینترنت را نمی‌توانند تحمل کنند و به همین دلیل این مراکز را تخریب می‌کنند و می‌خواهند نظام آموزشی نظام اسلامی مدنظر خودشان باشد نه این نظام مدرن.▪

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط