بدون دیدگاه

سکوتی که در میان هیاهوی شهر گم می‌شود

طیبه سلمانی

 

پای درددل رانندگان تاکسی‌های اینترنتی

طیبه سلمانی

 

در شهر بزرگ تهران کمتر کسی هست که برای یک بار هم از تاکسی‌های اینترنتی استفاده نکرده باشد، حتی ضعیف‌ترین قشرهای جامعه هم که عادت به دربست سواری نداشته‌اند، حالا گاهی مشتری تاکسی‌های اینترنتی هستند. افراد زیادی در طول روز به‌عنوان مسافر و راننده با شرکت‌های حمل‌ونقل اینترنتی ارتباط دارند، بنابراین موضوع تاکسی‌های اینترنتی در ایران به‌عنوان یکی از استارت‌آپ‌های بزرگ و چالش‌های پیش‌روی آن اهمیت زیادی پیدا کرده است.

خیلی از افراد جامعه در رکود اقتصادی فعلی نرم‌افزار رانندگان تاکسی‌های اینترنتی را در گوشی خود دارند و در زمان‌های کم‌کار برای کسب درآمد به سفرهای درون‌شهری می‌روند. راننده‌های زیادی در دو شرکت بزرگ تاکسی‌های اینترنتی مشغول به کار هستند که می‌توان آن‌ها را به دو دسته تقسیم کرد؛ عده‌ای که به‌صورت پاره‌وقت مشغول هستند و گروهی که شغل ثابتشان رانندگی است، اما به‌طور قطع انگیزه آن‌ها یکی است؛ کسب درآمد. همه آن‌ها با وجود مشکلات عدیده‌ای که دارند شرایط خاص این شغل را تاب می‌آورند تا بیکار نباشند.

شرایط کاری رانندگان با هم متفاوت است؛ گاهی فرد از سر استیصال مجبور به کار در این حوزه شده و گاهی این حرفه انتخابی است که از سال‌ها پیش برگزیده، با این تفاوت که حالا فناوری روز را هم در کار خود به خدمت گرفته است. غلام جوانی سی‌ساله است. او زمانی برای خودش کسب‌وکاری داشته و به دلیل اوضاع اقتصادی نامناسب سرمایه خود را از دست داده است. او قریب یک سال به این در و آن در زده تا کاری پیدا کند، از رو زدن به دوست و آشنا گرفته تا زیرورو کردن نیازمندی‌های همشهری، ولی درنهایت شغلی پیدا نکرده و او هم رانده از همه‌جا ناگزیر تصمیم گرفته برای گذران زندگی با ماشینش کار کند. او می‌گوید «این اوضاع اقتصادی، ۹۰ درصد از مردم تهران را راننده کرده است. تعداد زیاد رانندگان باعث می‌شود در رقابت هم‌زمان برای تائید درخواست سفر، گاهی مسیرهای خوب را از دست ‌بدهم و مجبور ‌شوم بدون درنظرگرفتن شرایط سفر، درخواست‌ها را بپذیرم.»

گاهی از آدم‌هایی که سن و سالی ازشان گذشته انتظار داریم بیشتر وقتشان را به استراحت بگذرانند. کامران حدوداً شصت‌ساله است و روزی دست‌کم هشت ساعت کار می‌کند، تازه این کار شغل دوم او است. دو دختر دانشجو و یک پسر فارغ‌التحصیل بیکار دارد. در کارگاهی سرایدار است، اما به دلیل هزینه‌های بالای زندگی و با وجود بچه‌های بزرگش مجبور است بیشتر کار کند تا خرج زندگی را برساند. تازه همسرش هم با خیاطی به او در تأمین مخارج زندگی کمک می‌کند. از مخارج سرسام‌آور ماشین می‌گوید و کرایه‌هایی که با وجود افزایش سرسام‌آور هزینه‌ها تغییر چندانی نکرده است. کامران لبخند تلخی می‌زند و آخرین جمله‌اش را پیش از اینکه سراغ مسافر بعدی برود می‌گوید: «ناچارم… با هر قیمت و هر شرایطی هم شده باید کار کنم.»

هدف برخی از رانندگان از این کار تأمین هزینه‌های خودروشان است یا چون از مسیرهای دور به محل کارشان می‌آیند مسافر می‌زنند تا هزینه بنزین و ماشینشان دربیاید. رضا می‌گوید محل زندگی‌اش کرج است و محل کارش میدان امام حسین تهران. صبح‌ها برنامه را روشن می‌کند تا از کرج خالی نیاید و عصرها هم با سفرهای کوتاه از شرق تهران به غرب می‌آید تا در برگشت هم درآمدی کسب کند و برای همین برگشت به خانه ساعت‌ها طول می‌کشد. گاهی زمان زیادی صرف می‌شود تا مسافر نزدیک مسیرش پیدا کند و هر از چندگاهی به خاطر همین معطلی‌ها و کرایه‌های کم قید کار کردن را می‌زند، تااینکه دوباره از سر ناچاری سراغ مسافرکشی می‌آید.

تاکسی‌های اینترنتی هر قشری را به کار گرفته‌اند. حُسن کار مسافرکشی این است که هرگاه بخواهند مشغول می‌شوند و هرگاه وقت نداشته باشند سراغ کار و زندگی‌شان می‌روند. در این صنف از دکتر و مهندس هست تا تاجر ورشکسته و معلم. محراب دانشجو است. می‌گوید برای تأمین هزینه‌های زندگی پدر و مادر ازکارافتاده‌اش باید از غروب تا نیمه‌های شب کار کند. به دلیل شرایط جسمانی والدینش مجبور است در محدوده محل زندگی‌شان کار کند و به‌جاهای دور نرود. چهره‌ای آرام اما خسته دارد. می‌گوید دلش لک زده برای یک قرار شبانه پارک و سینما. «وقتی می‌رسم خانه از درد بدن دراز می‌افتم و نمی‌فهمم کی خوابم برده. آخرش هم چیزی نمی‌ماند. همین هفته یک میلیون و دویست هزار تومان دادم بابت تعویض صفحه کلاچ. یک میلیون و دویست هزار تومان می‌شود چند تا ده هزار تومان؟»

روایت آن‌ها که به این کار به‌عنوان شغل دائم نگاه می‌کنند متفاوت است. آن‌ها برای گذران زندگی روزانه دست‌کم ده ساعت کار می‌کنند، مسیرهای طولانی را در ساعت اوج ترافیک می‌روند و برایشان شرق و غرب و شمال و جنوب فرقی ندارد. گاهی اوضاع این‌قدر پیچیده است که عده‌ای با امید به کسب درآمد بیشتر کاسبی‌های خود را رها کرده و از شهرهای دور و نزدیک به پایتخت می‌آیند، بعضاً چند نفری زیرپله‌ای برای خواب شب اجاره می‌کنند یا حتی در ماشین می‌خوابند تا ساعت‌های بیشتری کار و درآمد بیشتری کسب کنند و برای خانواده خود بفرستند.

جالب است با تمام مشکلاتی که وجود دارد میزان تقاضای ورود به این شغل بالاست درحالی‌که اکثر رانندگان رضایت شغلی ندارند و از بالا بودن هزینه‌های ماشین و پایین بودن کرایه‌ها گله دارند. کریم مردی میان‌سال است. سال‌هاست مسافرکشی می‌کند و یک سال است در دو شرکت تاکسی اینترنتی کار می‌کند. روزی دوازده ساعت کار می‌کند و بااین‌حال نه شامل قانون کار می‌شود و نه بیمه است. با همه این‌ها گله اصلی او از آینده‌ای نیست که به هزار و یک دلیل ممکن است دیگر نتواند پشت فرمان بنشیند و مستمری بازنشستگی نخواهد داشت. شکایت او از امروز است که با داشتن سه فرزند دخل و خرجش با هم نمی‌خواند. می‌گوید: «کرایه‌ها ۲۰ یا ۳۰ درصد نسبت به پارسال افزایش داشته، اما هزینه قطعات و لوازم جانبی ماشین رشد بیش از ۱۰۰ درصد داشته است. پارسال هزینه تعویض روغن ماشین ۵۰ هزار تومان می‌شد و امسال ۱۵۰ هزار تومان یا تسمه تایم ماشین سمند پارسال ۶۰ هزار تومان بود و امسال ۲۸۰ هزار تومان، با این کرایه‌های پایین و هزینه‌های بالا، تازه باید ۱۵ درصد هم کارمزد پرداخت کنیم.»

مشکل جدیدی که این راننده‌ها با آن مواجه هستند طرحی است که به‌تازگی از سوی پلیس امنیت اخلاقی به اجرا گذاشته شده که بر اساس آن به مالکان خودرویی‌هایی که سرنشین آن بدحجاب بوده باشد پیامک ارسال می‌شود. این پیامکها فارغ از اینکه اقدام به کشف حجاب از سوی چه کسی در خودرو انجام شده باشد برای مالک خودرو ارسال می‌شود، ممکن است کسی که کشف حجاب کرده مسافر باشد اما پلیس امنیت اخلاقی در این زمینه راننده خودرو را می‌شناسد. برای کسی که رانندگی شغل ثابت اوست، این اتفاق باعث می‌شود ده روز ماشین در پارکینگ بماند و برای ترخیص هم باید جرائم، عوارض و خلافی‌ها پرداخت شود. ده روز بیکاری برای فردی که تنها راه درآمدش از رانندگی است بسیار زیاد است و تمام ابعاد زندگی او را تحت تأثیر قرار می‌دهد. مردی موسپید از ماجرای پیامک گشت ارشاد می‌گوید و پرده‌ای را که برای عقب خودرو گرفته نشان می‌دهد. «شما فکر می‌کنید این پرده برای زیبایی است؟ چاره‌ای نداشتم. مسافری ممکن است در لحظه‌ای به هر دلیل حجاب کامل نداشته باشد، آیا من باید تاوانش را بدهم؟»

مردی درشت‌اندام و موقر که خودش را سیروان معرفی می‌کند از کردستان به تهران آمده و تنها راه درآمدش از رانندگی برای این شرکت‌هاست. تازه دارد خیابان‌ها تهران را یاد می‌گیرد. از کارش راضی است و شب‌ها در خانه یکی از نزدیکانش استراحت می‌کند. دغدغه اصلی او آتیه فرزندانش است. می‌گوید «اگر تصادفی باعث جرح شود با هزینه‌های گزاف درمانی چه باید کرد؟ اگر تصادف باعث معلولیت و ناتوانی شود با ازکارافتادگی بدون پشتوانه مالی چه می‌توان کرد و حتی اگر در تصادفی بمیرم خانواده من بدون سرپرست چه‌کار می‌کنند؟»

ساعت هشت شب است. هوا رو به تاریکی است. درخواست‌های سفر کم شده و رانندگان حالا فرصت بیشتری برای حرف زدن دارند. باقی حرف‌ها همان همیشگی است؛ درآمد کم، هزینه زیاد ماشین، مشکلات عدیده زندگی و برخورد ناشایست برخی مسافران. جالب است که کمتر کسی به مشکل نداشتن بیمه فکر می‌کند. فردایی که در شلوغی و تلخی امروز فرصت فکر کردن به آن نیست. هوا تاریک می‌شود و حرف‌های زیادی باقی مانده است. سخن اصلی اما سکوت است. سکوتی که صدای کم‌ادعاترین کارگران این شهر است. سکوتی که در هیاهوی این‌همه شلوغی گم شده است.■

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط