نویسنده: جف دایر و هبا صالح
برگردان: آزاده دشتی
با نزدیکشدن به سالگرد انقلاب مصر در این مقاله مروری بر دیدگاههای متفاوت مسئولان امریکا درباره وضعیت مصر در زمان بهار عربی داریم. جالب توجه است که هدف امریکا از تغییر و انتقال حکومت مصر به اصلاحات سیاسی در حکومت تغییر کرد. اخیراً شاهد حوادث مشابه در سوریه بودیم که نشان میدهد سیاست امریکا در منطقه خاورمیانه تغییر کرده است.
«آن کافی نیست. این اقدامات در این سطح مؤثر و کافی نخواهند بود»، باراک اوباما این سخنان را با نگاهی غضبآلود به صفحه تلویزیون بزرگ در اتاق وضعیت (اتاق کنفرانس و مرکز مدیریت اطلاعات) کاخ سفید گفت.
بعدازظهر اول فوریه ۲۰۱۱ بود و رئیسجمهور امریکا را مشاوران سیاست خارجی اصلیاش احاط کرده بود تا درباره بازگشایی سریع بحران سیاسی در مصر بحث کنند و-بسیار مهمتر- اینکه چه اقدامی درباره حسنی مبارک، رهبر تحت فشار این کشور، انجام دهند.
هفته بعد از زمان آغاز تظاهرات در میدان تحریر قاهره شکاف مناظرهای شدیداللحنی در کابینه دولت اوباما بهوجود آمد، در حقیقت این اختلافنظرها بر اساس شکاف دو نسل متفاوت در کابینه دولت بود. هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه، از اوباما خواست بهدقت برخورد کند، او هشدار داد که ایجاد یک دموکراسی پایدار میتواند دو دهه زمان ببرد. با این حال، مشاوران جوان آقای اوباما به او گفتند که تاریخ بهسرعت در حال عبور است و او باید به سمت صحیح و درستی حرکت کند.
پس از یک ساعت جلسه ناگهان متوقف شد؛ وقتی دستیار رئیسجمهور گفت آقای مبارک میخواهد یک اعلان عمومی کند. یکی از مقامات در جلسه میگوید: «من هیچوقت چنین اتفاقی در اتاق کنفرانس ندیده بودم که همه ما ناگهان ساکت شدیم تا تلویزیون را نگاه کنیم». آقای مبارک اعلام کرد که به دنبال انتخابات مجدد مصر در آن سال نیست، اما او هیچچیزی درباره انتقال قدرت پیش از آخر سال نگفت.
مدت کوتاهی پس از این سخنرانی، آقای اوباما از دفتر ریاستجمهوری با رهبر مصر تماس گرفت تا بگوید که آقای مبارک بهاندازه کافی برای پایاندادن به بحران اقدامی انجام نداده است. سپس آقای اوباما با وجود شک و تردید برخی از مشاوران ارشد خود، بیانیه عمومی منتشر کرد که یکی از بیانیههای بااهمیت وی هم در دوره ریاستجمهوریاش و هم تصدی خانم کلینتون در وزارت امور خارجه بود.
رئیسجمهور اعلام کرد: «انتقال منظم قدرت باید معنادار باشد، باید صلحآمیز باشد و باید در حال حاضر شروع شود.» پس از سی سال درنظر گرفتن آقای مبارک، بهعنوان یک رکن اصلی سیاست خارجی امریکا، کاخ سفید تصمیم گرفته بود حمایت خود را از او بردارد.
دو هفته تظاهرات در میدان تحریر که به استعفای آقای مبارک منجر شد یکی از اولین بحرانهای عمده بین اوباما-کلینتون بود و یک آزمایش با سرعت برای اختلاف دیدگاههای جهانی آنها ارائه کرد. آنها همچنین دیدگاههایی را آشکار کردند که چگونه دولت کلینتون از دولت آقای اوباما متفاوت اداره خواهد شد.
در مبارزات انتخاباتی کلینتون برای رئیسجمهور شدن، خانم کلینتون القا کرده که او بیشتر از آقای اوباما از دیدگاههای سنتی امریکایی در سیاست خارجی ایالاتمتحده استفاده خواهد کرد که شامل اهمیت بیشتر به متحدان سنتی و اعتمادبهنفس بیشتر درباره توانایی امریکا برای شکلدادن به روند تحولات خارج از کشور خواهد بود. بسیاری از پایهگذاران سیاست خارجی در واشنگتن با چشمانداز یک رویکرد فعالتر (خانم کلینتون) نسبت به خاورمیانه هیجانزده بودند.
بحران مصر بخشی از بحث بوده است، خانم کلینتون تأکید کرد که هشدارهای اولیه وی درباره جهت انقلاب _که برخی در آن زمان نامفهوم در نظر گرفتند – درست بوده است.
پاسخ دولت به بحران سهم خود را از لحظات پرتنش با توجه به موضعگیری رقبا (در داخل دولت) در بحث با مقامات درگیر داشت. با این حال، ظهور تفاوتهایی بین آقای اوباما و خانم کلینتون تا حد زیادی بیش از لحن و پیام بود -ازجمله چگونه بقیه منطقه به مواضع واشنگتن واکنش نشان میدهند – نهتنها درباره اجتنابناپذیری از تغییراتی که در مصر پدید آمده بود.
خانم کلینتون به دلیل حمایت اولیه وی برای جنگ عراق بیشتر شهرت به جنگطلبی دارد تا ریاستجمهوری. این تصور در سال ۲۰۱۱ پس از آن واکنشهای او به بحران در لیبی و سوریه، محکم شد.
برای مقاماتی که با آنها درباره مسئله مصر کار میکرد، با این حال، نکته مهم این بود که چگونه بسیاری از پاسخهای اوباما و کلینتون مشترک بودند. یکی از مقامات ارشد دولت میگوید: «هر دو سیاستمدار بسیار فرهیخته بودند که فهمیدند که زمینبازی در خاورمیانه عوض شده است و رئیسجمهور امریکا نمیتواند کنار بایستد و اجازه دهد رهبر مصر به مردم خود در میدان تحریر شلیک کند.»
درک چولت (Derek Chollet) که در هر دو وزارت خارجه و کاخ سفید در دوره اول آقای اوباما کار میکرد، حتی فراتر میرود. او میگوید: «وقتی که هیلاری کلینتون به مقام وزیر امور خارجه انتخاب شد، مردم فکر کردند که آنها از یکدیگر متنفر میشوند و کلینتون، [معاون سابق رئیسجمهور] دیک چنی (Dick Cheney) را مانند یک آماتور نشان میدهد تا یک مرکز قدرت رقابتی/موازی ایجاد کند. هنوز هیچیک از آنها اتفاق نیفتاده است.»
ظهور شکاف بین اوباما و کلینتون
در ۲۸ ژانویه، یک روز جمعه، پلیس مصر با معترضان در سراسر کشور پس از نماز درگیر شد که جرقه «روز خشم» شد. در واشنگتن آن لحظهای بود که شکاف در درون دولت درباره ظهور انقلاب در حال آشکارشدن بود.
در اتاق کنفرانس در یک طرف گروهی از کارکنان دفتر «شورای امنیت ملی» بودند که از اول با اوباما در مبارزات انتخاباتی همراهش بودند، ازجمله مشاور معاون امنیت ملی، دنیس مک دونا (Denis McDonough) و بن رودز (Ben Rhodes) که سخنرانی ۲۰۰۹ قاهره رئیسجمهور را نوشته بود و دیدگاه باز جدیدی به جهان عرب ارائه کرده بود. تحولات و انقلابهای سال ۱۹۸۹ در اروپا شرقی، بهعنوان مرجع این مشاوران جوان، حوادث میدان تحریر را از دید آنها فرصتی برای ایجاد یک رابطه جدید با جامعه مصر تبدیل میکرد.
در یک مرحله در بحثهای دولت در طول تظاهرات، سوزان رایس، سفیر امریکا در سازمان ملل متحد در آن مقطع، از باراک اوباما پرسید که او میخواهد بهعنوان رئیسجمهوری بهیاد آورده شودکه با آقای مبارک همراه بوده یا با مردم مصر. گروه جوانتر بهاتفاق جان برنان (John Brennan)، مقام اطلاعاتی قدیمی که در حال حاضر سازمان سیا را اداره میکند، معتقد بودند که زمان آقای مبارک تمام شده است.
یکی از مقامات درگیر در بحث میگوید: «ما میخواستیم باور کنیم که این مانند لحظه ۱۹۸۹ اروپای شرقی بود.» این پیشنهاد مطرحشده را برخی دیگر مورد تمسخر قرار دادند.
در مقابل، خانم کلینتون پیشنهاد کرد که ایران قیاس مناسبتری است. با پشتیبانی مایک مالن (Mike Mullen)، رئیس ستاد مشترک ارتش و جو بایدن (Joe Biden)، معاون رئیسجمهور، او اشاره کرد که از انقلاب سال ۱۹۷۹ در تهران بهعنوان یک پروژه لیبرال استقبال شده بود که در انتها فرآیند دیگری از آب درآمد.
باراک اوباما هنوز مردد بود. اولین واکنش غریزی رئیسجمهور معمولاً محافظهکارانه بود، اما برخلاف برخی از مشاوران ارشد او، وی ارتباطی با دیکتاتور مصر یا خانواده او نداشت، در مقابل، دو سال پیش، خانم کلینتون با سوزان مبارک تماس گرفته بود تا مرگ نوه جوانش را تسلیت بگوید.
پس از این دیدار، آقای اوباما با آقای مبارک تماس گرفت تا او را برای دیدار با برخی از خواستههای معترضان مجبور کند. رهبر مصر نگرانیهای اوباما را جدی نگرفت و پافشاری کرد که شورش بهوجود آمده طی چند روز خاتمه مییابد. یکی از مقامات میگوید: «او با اوباما با شیوهای عاقل اندر سفیه برخورد کرد.»
با پیشنهاد خانم کلینتون، آقای اوباما تلاش کرد با یک تاکتیک دیگر با آقای مبارک به نتیجه برسد. در ۳۱ ژانویه، فرانک ویزنر (Frank Wisner)، سفیر سابق امریکا در مصر، برای دیدار خصوصی با آقای مبارک به قاهره پرواز کرد. آقای ویزنر به رهبر مصر گفت که او میباید برنامهریزی یک انتقال سیاسی را شروع کند. او همچنین در مقابل استفاده از خشونت در سرکوب تظاهرات به دیکتاتور مصر هشدار داد. رئیسجمهور مصر هیچ توجهی نکرد. او باز هم گفت که تنها به زمان بیشتری نیاز دارد.
دولت همچنین در تلاش یک کانال دیگر بود. مایکل مورل (Michael Morell)، معاون سازمان سیا، با تماس با یک مصری مدعی نمایندگی از عمر سلیمان، رئیس سازمان اطلاعات که آقای مبارک در آن هفته معاون رئیسجمهور نامیده بود، وارد مذاکره شد. بهنظر میرسد از او پرسیده بود مصر نیاز به انجام چهکاری برای نگهداشتن امریکا در کنار خود دارد. پس از بحث درباره مذاکره وی در کاخ سفید، آقای مورل بهطرف مصری خود، دراول فوریه، با برخی از تعهدات خاص درباره کنارهگیری آقای مبارک بازگشت.
به او گفته شد که آقای سلیمان با ایدهها موافقت کرده است و آقای مبارک را متقاعد کرده آنها را در آن روز اعلام کند، اما زمانی که رهبر مصر در تلویزیون ظاهر شد به مورد توافقشده اشاره نکرد. در عوض، او خود را همچنان بهعنوان تنها راهحل معرفی کرد. آقای مبارک گفت: «حوادث چند روز گذشته که بر ما تحمیلشده … انتخاب بین هرج و مرج و ثبات است.» مقامات ایالاتمتحده گفتند چنین سخنرانیای دو هفته زودتر ممکن بود دفع بحران کند، اما با رشد روزبهروز تظاهرات این عملکرد خیلی کم و خیلی دیر بود.
در تماس تلفنی ۳۰ دقیقهای پس از سخنرانی، آقای اوباما تمام آنچه را میتوانست انجام داد تا رهبر مصر را به اعلام خروج سریعتر متقاعد کند، اما فایدهای نداشت. آقای مبارک با خشم به رئیسجمهور امریکا گفت که او جامعه مصر را درک نمیکند. یکی از مقامات، گفتوگو را توضیح داد: «شما امریکاییهای بیتجربه، شما متوجه نیستید اگر من بروم چگونه این جامعه میتواند از هم بپاشد.»
وقتی اوباما پس از تماسش با مبارک به تیم خود در اتاق کنفرانس گفت که او در نظر دارد بیانیهای درباره مصر بدهد دوباره در اتاق کنفرانس اختلافنظر بهوجود آمد. باب گیتس (Bob Gates)، وزیر دفاع، که در نشست ۲۸ ژانویه حاضر نبود، قویترین صدای مخالف بود، او هشدار داد امریکا نباید یک جایگزینی سریع را تشویق کند، زمانی که هیچ ایدهای ندارد که چه چیزی به دنبال خواهد داشت.
نگرانیهای منطقهای
خانم کلینتون بهطور غریزی رویهای زیرکانهتر داشت. درحالیکه ایالاتمتحده باید پیام خصوصی سخت و مهمی را میداد خانم کلینتون نگران بود که اگر بهنظر برسد دولت امریکا مشتاق است بهزور آقای مبارک را برکنار کند متحدان امریکا در خلیج فارس چه واکنشی خواهند داشت.
رئیسجمهور به اعتراضات گوش داد اما تصمیم گرفت به جلو برود. او با خانم کلینتون توافق کرد که امریکا باید «انتقال و جایگزینی منظم قدرت» را تشویق کند، اما گفت اگر خشونت ادامه یابد مصر بیثباتتر میشود. زمان آن بود که فشار عمومی بیشتری در ملأعام به آقای مبارک وارد شود.
بیانیه آقای اوباما برخی ابهامات را درباره چگونگی انجام انتقال باقی گذاشت، اما رابرت گیبس (Robert Gibbs)، سخنگوی مطبوعاتی کاخ سفید، روز بعد قاطعانهتر بود. در پاسخ به این پرسش که انتقال چه زمانی باید شروع شود، او گفت: «از دیروز آغاز شده است.»
متحدان واشنگتن در منطقه خلیج فارس با انتقاد از آقای مبارک ناراحت شده بودند، اما پس از اظهارنظر گیبس تلفنها شروع شد.
سعودیها، ازجمله پادشاه آخر ملک عبدالله، اصرار داشت که ایالاتمتحده باید در قاهره حامی مبارک بماند، بنابراین، مبارک نباید تغییر کند، اسرائیل همچنین عمیقاً درباره اینکه چه کسی پس از مبارک خواهد آمد نگران بود. شیخ محمد بن زائد، ولیعهد ابوظبی، هشدار داد که مصر میتواند به «یک نسخه سنی از ایران» تبدیل شود.
آنچه مبارک را در درون دایره نگه داشت سرزنش مستقیم آقای اوباما برای ناآرامی در حال رشد بود. یکی از مقامات ارشد مصری میگوید: «این وضعیت را او [خانم کلینتون] درک کرد، اما او و دیگران از اوباما دستور میگرفتند. تصور کنید رئیسجمهور از این عوامل قدرتمند مانند خانم کلینتون و مشاورانش مشاوره میگرفت و مخالف آنها عمل میکرد.»
برای معترضان در میدان التحریر، دخالت آقای اوباما اهمیت کمتری داشت. محمود سالم، یک وبلاگ نویس شناختهشده بهعنوان Sandmonkey که در تظاهرات میدان التحریر شرکت داشت میگوید: «این تظاهرات زمانی آغاز شد که اوباما میخواست مبارک بماند و صرفنظر از موقعیتش، به حکومت ادامه دهد.»
خانم کلینتون تلاش کرد جو منطقه را آرام کند، تأکید بر انتقال منظم قدرت میتوانست زمانبر باشد، اما بهزودی مشخص شد که او باید تضادها در مرکز را محدود کند. یک هفته پس از مأموریت وی به قاهره، آقای ویزنر با ویدئو لینک در کنفرانس امنیتی مونیخ ظاهر شد. سخنان وی بهنظر میرسید برای تضعیف آقای اوباما باشد، او گفت آقای مبارک باید در انتقال قدرت به یک رهبر جدید نظارت داشته باشد (به نظر میرسد عمر سلیمان).
رئیسجمهور امریکا خشمگین بود از آنجا که بسیاری از مشاوران او هنوز سوءظن داشتند که آیا وزارت امور خارجه کلینتون سعی خواهد کرد سیاست خارجی خود را اجرا کند؟ خانم کلینتون بلافاصله یک بیانیه صادر کرد و اظهارات ویزنر را متفاوت از موضع دولت امریکا تلقی کرد، اما این بیانیه او را از یک تماس تلفنی دردناک با آقای اوباما نجات نداد. کلینتون در خاطرات خود نوشته است: «اوباما مرا تنبیه کرد.»
حساسیتها هر دو روش را متوقف کرد. خانم کلینتون ممکن بود در آن زمان کاخ سفید را مجبور کند نظرات خود را متعادل کند، اما تیم کلینتون نمیخواست او بهعنوان مدافع وضع موجود در مصر دیده شود. وقتی تظاهرات به فاز نهایی خود رسید، خانم آن ماری اسلاتر (Anne-Marie Slaughter) کسی که چند روز قبل، از عنوان رئیس برنامهریزی سیاست در وزارت خارجه امریکا، استعفا داده بود، ایمیلی به وزیر امور خارجه فرستاد تا او را مجبور کند موج تغییر در خاورمیانه را در آغوش بگیرد.
خانم اسلاتر با اشاره به سخنرانی خانم کلینتون در دوحه، چند روز قبل از تظاهرات مصر که درباره نبود اصلاحات سیاسی در منطقه هشدار میداد، نوشت: «من فکر میکنم زمان، زمان دکترین کلینتون است، اگر آنچه در مصر میگذرد جزر و مد تاریخ است، پس شما کاملاً در موقعیت سوارشدن بر موج هستید.»
لحظهای اجتنابناپذیر در یازدهم فوریه سال ۲۰۱۱ پیش آمد، هنگامیکه با صدها نفر که در درگیری میان پلیس و تظاهرکنندگان کشته شدند حسنی مبارک اعلام کرد که استعفا کرده و قدرت را به ارتش داده است.
در آن زمان، رئیسجمهور امریکا و وزیر امور خارجه او در دو مورد به ارزیابی مشابهی از وضعیت رسیده بودند؛ سرسختی بینتیجه آقای مبارک و راه سخت پیش رو.
اوایل آن هفته، خانم کلینتون در دفتر خود با همکارانش صحنههایی از قاهره را تماشا میکرد که حامیان مبارک با چماق، سوار بر اسب و شتر به میدان التحریر یورش بردند، کلینتون گفت: «در حال حاضر هیچ راه بازگشتی وجود ندارد.»
با حذف آقای مبارک، دستیاران آقای اوباما از او پرسیدند فکر میکند با حذف مبارک در مصر چه اتفاقی خواهد افتاد. او گفت که امیدوار است لیبرالها در میدان التحریر کنترل را به دست بگیرند، اما گفت انتقال و تغییر قدرت به شکل دیگری از دولت موجود «طولانی و سخت» مینمود.
چگونگی واکنش کلینتون به قیامهای عربی
تونس
واقعیت این است که آنقدر که آغاز بهار عربی با اختلاف در خرید یک سبد میوه، در شهری کوچک در تونس، هیلاری کلینتون را شگفتزده کرد فشارهای پشت تظاهرات نکرد. در سیزدهم ژانویه سال ۲۰۱۱ در دوحه، هیلاری مخاطبان از وزرای خارجه منطقه را حیرتزده کرد، زمانی که هشدار داد که شالوده خاورمیانه رو به وخامت گذاشته است. وی افزود: «کسانی که به وضع موجود چسبیدهاند ممکن است قادر به وقفهانداختن تأثیرات کامل بر مشکلات کشورشان برای زمان کوتاهی باشند، اما نه برای همیشه.» روز بعد زینالعابدین بن علی که کشور را برای ۲۳ سال اداره کرده بود، تونس را در برابر توده تظاهرات رها کرد- و شورش، سراسر منطقه را برانگیخت.
لیبی
هیلاری کلینتون یکی از طرفداران پیشرو برای مداخله نظامی در لیبی بود. در مارس سال ۲۰۱۱ زمانی که نیروهای معمر قذافی صد مایل دورتر از بنغازی بودند، او اظهار کرد که اگر امریکا واکنش نشان ندهد، یک فاجعه انسانی میتواند بهوجود بیاید. شش ماه بعد، او از طرابلس بازدید کرد تا دولت جدید را حمایت کند در حالی که قذافی هنوز هم در حال فرار از مخالفانش بود. برخلاف باراک اوباما که در حال تصمیمگیری برای وارد قضیه شدن بود، خانم کلینتون بسیار سریع درگیر شده بود؛ اما هرج و مرج در لیبی رخ داد و هیلاری را گیر انداخت. حمله به کنسولگری امریکا در بنغازی که به کشته شدن چهار امریکایی منجر شد، سؤالات پیدرپی کنگره را بهوجود آورده است و از آن زمان بهعنوان یک راه برای انتقاد از قضاوت هیلاری استفاده شده است.
سوریه
باز هم هیلاری کلینتون معتقد به اقدام بیشتر ایالاتمتحده بود. با ضعف رئیسجمهور بشار اسد، در ماه آگوست سال ۲۰۱۱، هیلاری همراه با دیوید پترائوس (David Petraeus)، رئیس سازمان سیا، از سیاستی دفاع کرد که امریکا مخالفان اسد را مسلح کرده تا به آنها یک برتری قطعی بدهد. باراک اوباما درباره کشیده شدن به یک جنگ داخلی فرقهای نگران بود. پس از آنکه هیلاری وزارت خارجه را ترک کرد، رئیسجمهور پیشنهاد مشابهای را تصویب کرد که شامل یک برنامه مخفی سازمان سیا برای کار با تعدادی از گروههای شورشی بود. دولت هنوز در این باره که آیا باید کار بیشتری برای حمایت از شورشیان انجام دادتفرقه دارد، هرچند هدف از سرنگونی رژیم اسد به مجبورکردن وی برای نشستن سر میز مذاکره تغییر کرده است.