بدون دیدگاه

ناترازی گاز؛ سوء مدیریت یا مشکلات فنی

گفت‌وگو با سید محمدحسین عادلی

ناترازی انرژی یکی از معضلات سالهای اخیر کشور است و یکی از مهمترین این ناترازیها، علی‏رغم اینکه دومین کشور دارای منبع ذخایر آن در جهان هستیم حوزه گاز است که هر سال در فصل سرما مشکلات زیادی را برای مردم و صنایع و واحدهای تولیدی ایجاد میکند. برای بررسی علل و عوامل ناترازی در این حوزه با آقای دکتر سید محمدحسین عادلی اقتصاددان، سیاستمدار، دیپلمات و همچنین دبیرکل پیشین مجمع کشورهای صادرکننده گاز و صاحبنظر در حوزه اقتصاد انرژی به گفت‌وگو نشستهایم.

***

  در آستانه پاییز هستیم و میدانیم یکی از مشکلات زمستان پیشرو مسئله گاز مصرفی کشور است. همواره با شدت سرما شاهد بودیم گاز برخی نیروگاهها و صنایع قطع یا با سوختهای دیگر جایگزین میشود که علاوه بر عوارض اقتصادی، آلودگی هوا را هم در پی دارد. این در حالی است که گفته میشود ایران دومین منبع ذخایر گازی دنیا را دارد. واقعاً منابع گازی ما چقدر است و تا چه زمانی میتوان به این منبع وابسته بود؟

ایران ذخایر بسیار عظیم گازی دارد. طبق برآوردهای منابع بین‌المللی در اوایل دهه ۲۰۱۰ میلادی، ایران اولین ذخایر گاز را داشت و روسیه در جایگاه دوم قرار داشت، ولی امروز به‌واسطه اکتشافات جدید در روسیه و بر اساس آمارهای معتبر جهانی ایران با حدود ۳۲ تریلیون مترمکعب حدود ۱۸ درصد ذخایر جهان را بعد از روسیه در سرزمین خود دارد، ولی مسئله ذخایر با توانایی بهره‌برداری از آن متفاوت است. به دلیل عدم سرمایه‌گذاری کافی و بهره کم از تکنولوژی روز، تولید گاز نتوانسته است میزان مصرف و صادرات کشور را تأمین کند. مشکلات ناشی از عدم سرمایه‌گذاری، هم برای نگهداری چاه‌های گاز فعلی و جبران افت فشار و کاهش تولید ناشی از آن و هم برای توسعه میادین جدید موجب کاهش تولید شده است؛ البته از طرف دیگر مصرف بیش از اندازه و افزایش شدت مصرف انرژی در کشور چالش دیگری است که گریبان گاز را گرفته و موجب کمبود آن شده است. در این میان اما چالش مهم‌تر در آینده نزدیک اتفاق خواهد افتاد. اینکه اگر به‌صورت عاجل به یک‌سری سرمایه‌گذاری‌ها اقدام نکنیم ایران با وجود چنین ذخایر ارزشمندی به واردکننده گاز تبدیل خواهد شد. تولید از پارس جنوبی طبق برآورد کارشناسان در حال حاضر حدود ۷۰۰ میلیون مترمکعب در روز است که ۷۰ درصد تولید گاز کشور را تشکیل می‌دهد. فشار چاه‌های پارس جنوبی از سال ۱۴۰۴ رو به کاهش می‌گذارد و تا دو الی سه سال بعد؛ یعنی در سال ۱۴۰۷ به لحاظ افت فشار تولید آن میدان به نصف، یعنی ۳۵۰ میلیون مترمکعب در روز می‌رسد. اگر این اتفاق بیفتد، برای اقتصاد و امنیت اجتماعی و سیاسی فاجعه‌بار خواهد بود. امید داریم وزیر جدید بتواند جلوی این اتفاق را بگیرد؛ البته هر مدیری باشد بدون داشتن سرمایه و تکنولوژی روزآمد، موفقیت قابل قبولی نخواهد داشت.

 

  بخشی از این ذخایر گازی در منابع مشترک با کشورهای دیگر مثل قطر و دیگران است، درحالیکه طرف قطری سهم بیشتری از این منبع مشترک را استخراج میکند. آیا برنامهای برای جبران این خسارت داریم؟

میدان پارس جنوبی یا گنبد شمالی که نام قطری آن است، بزرگ‌ترین میدان واحد گازی جهان است. حدود ۴۰ درصد آن در داخل آب‌های سرزمینی ما قرار دارد و بقیه آن در قطر قرار گرفته است. قطری‌ها از اوایل دهه ۲۰۰۰ میلادی شروع به توسعه این میادین کردند و با شرکت‌های بین‌المللی امریکایی، انگلیسی، فرانسوی، ژاپنی و کره‌ای و غیره شریک شدند و به استخراج گاز و تهیه ال‎ان‌جی یا گاز مایع مبادرت ورزیدند. قطری‌ها از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۳ سالانه با حدود ۱۸ الی ۲۰ درصد رشد اقدام به تولید ال‌ان‌جی‎ کردند و تولید خود را به سالی ۷۷ میلیون تن رسانیدند. در اثر این تولید مقام اول صادرکننده ال‌ان‌جی‎ جهان را به خود اختصاص دادند و این مقام را تا حدود یکی دو سال پیش داشتند. در مقابل قطری‌ها و هم‌زمان با آن‌ها ایران نیز طرح‌هایی برای توسعه میادین و فازهای پارس جنوبی تهیه کرد و قراردادهایی نیز در شرف انعقاد بود، ولی به نتیجه نرسیدن مذاکرات هسته‌ای به‌ویژه از سال ۱۳۸۵ به بعد و تحریم‌های شورای امنیت مانع از مشارکت شرکت‌های خارجی شد و تولید ما با سرعت بسیار کمی پیش رفت. به این ترتیب تولید قطر از ایران برای سال‌ها پیش گرفت و قطر از این میدان عظیم برداشت بسیار زیادی کرد. از سال‌های ۱۳۹۶ به بعد در دوره رئیس‌جمهور روحانی مهندس زنگنه، وزیر نفت وقت، توانست با اولویت دادن به تولید از این میدان برداشت گاز را به‌اندازه قطر بگرداند و حتی برخی مواقع چند میلیون مترمکعبی بیشتر از قطر برداشت می‌شد، ولی مجدداً موازنه در حال به هم خوردن است و شدیداً به هم خواهد خورد. قطر در دو مرحله اعلام طرح‌های افزایش تولید گاز کرده است: در مرحله اول، قصد دارد تولید خود را از ۷۷ میلیون تن به ۱۲۶ میلیون تن برساند که اقدامات و قراردادها برای آن چند سال منعقد شد و سال آینده میلادی تولید قطر را به ۱۲۶ میلیون تن می‌رساند؛ و در مرحله دوم برای افزایش تولید تا ۱۴۲ میلیون تن برنامه‌ریزی کرده است و همه طرح‌های آن به مرحله اجرا درآمده در سال ۲۰۲۷ تا حداکثر ۲۰۳۰ کامل می‌شود. در مقابل، شرایط ایران بسیار ناگوار است. از یک‌سو با افت سرمایه‌گذاری در پارس جنوبی در سال‌های گذشته و از سوی دیگر با افت فشاری که در پارس جنوبی از سال آینده شروع می‌شود وضع کشور طوری است که برداشت قطر می‌تواند به‌شدت با ایران نابرابر شود؛ لذا باید برای این چالش مهم برنامه‌ریزی کرد.

 

  یکی دیگر از منابع مشترک میدان گازی آرش است که در گذشته بر سر تملک آن بین سه کشور ایران عربستان و کویت مناقشهای پیش آمد. در این مورد ما چه باید بکنیم؟ اصولاً برای بهرهبرداری از سایر منابع دستنخورده خود چه امکانات و پیشزمینههایی لازم داریم؟

بخشی از میدان آرش بر اساس خط مرز آبی که ایران دارد متعلق به ایران است و این میدان از نظر ایران یک میدان مشترک بین ایران، کویت و عربستان تلقی می‌شود. ایران در سال‌های گذشته و در زمان آقای مهندس زنگنه اقدام به حفر چاه آزمایشی کرد و کویت نسبت به آن اعتراض کرد و ایران مجبور شد آن را متوقف کند. در زمان رئیس‌جمهوری خاتمی با کویت مذاکره شد تا به‌صورت مشترک از این میدان بهره‌برداری شود؛ البته در همان زمان کویتی‌ها خواستار آن بودند که ابتدا تکلیف خط مرزی آبی بین دو کشور معلوم شود سپس به این کار مبادرت ورزند. آن زمان من مذاکره برای خط لوله آب و گاز به کویت و کار مشترک روی آرش با کویت و عربستان را انجام می‌دادم، ولی آن مذاکرات با شدت گرفتن مسئله هسته‌ای با غرب فروکش کرد و با تغییر دولت رئیس‌جمهور خاتمی متروک ماند. در سال گذشته بعد از توافق بین کویت و عربستان بر سر مرزهای خود آن دو کشور اعلام کردند که این میدان متعلق به ایران نیست و مشترکاً اقداماتی برای توسعه آن میدان شروع کردند. آقای اوجی وزیر نفت هم تهدید کرد که ایران اقدام به حفر چاه خواهد، ولی از قرار معلوم فعلاً موضوع از طرف ایران مسکوت مانده است. به گمانم سه عامل در این خصوص تأثیرگذار بوده است: اول موضوع هسته‌ای و فشار غرب؛ دوم عدم حصول توافق بین متخصصان مرزی ایران با کویت بر سر مرز دو کشور؛ و سوم افزایش قدرت اقتصادی طرف مقابل و کاهش قدرت اقتصادی کشورمان.

 

  در مناظرات انتخابات اخیر ریاستجمهوری مجدداً پرونده قرارداد کرسنت مطرح شد. به نظر شما این قرارداد در صورت تحقق چه منافعی برای ایران داشت و چرا به نتیجه نرسید؟

به نظر من، به‌عنوان یک کارشناس اقتصاد انرژی بین‌المللی خیلی حیف شد این قرارداد اجرایی نشد. هم از نظر یک پیوند خوب با یک کشور همسایه، آن هم همسایه‌ای که ما از نظر خدمات تجاری روی آن حساب می‌کنیم. امارات یکی از سه شریک تجاری اول ایران به شمار می‌آید. ای‌ کاش ما هم می‌توانستیم به امارات گاز بفروشیم. دوم از نظر درآمد گاز بود و می‎توانستیم تاکنون چند ده میلیارد دلار درآمد کسب کنیم، هم از طریق فروش گاز به شارجه و هم از نظر جلوگیری از فلر شدن یا سوختن گاز در هوا. به نظر من ادعای سوءاستفاده احتمالی مالی برخی افراد در سطوح پایین به هیج وجه نمی‌تواند لغو قرارداد به‌صورت یک‌طرفه از جانب ایران در زمان آقای احمدی‌نژاد و جلیلی را توجیه کند. توجه داشته باشید اینکه ادعا می‌شود قیمت گاز پایین بود یک مطلب گمراه‌کننده است، چون قراردادهای گازی با قیمت فیکس منعقد نمی‌شوند، بلکه بر اساس یک فرمول است که در آن متغیری به نام قیمت نفت وجود دارد و قیمت گاز با افزایش یا کاهش قیمت نفت کم و زیاد می‌شود. نکته بعدی در مورد قیمت گاز این است که اساساً قیمت گاز مانند قیمت نفت یک قیمت واحد جهانی ندارد. قیمت گاز در امریکا مثلاً در حال حاضر حدود ۲ دلار در هر بی‎تی ‎یو (واحد گاز) است، درحالی‎که در اروپا ۱۰ الی ۱۲ دلار و در ژاپن کمی بالاتر از ۱۲ دلار و در خلیج فارس متفاوت است، حتی در یک کشور نیز قیمت می‌تواند بین مناطق متفاوت مختلف باشد، کما اینکه در استرالیا این‌چنین است. مثلاً قیمت گاز ما در ترکیه با قیمت در ارمنستان و قیمت در مرز ترکمنستان متفاوت است. وانگهی نکته دیگر در مورد قراردادهای گاز این است که در همه قراردادها بین سه سال تا پنج سال بعد از شروع قرارداد طرفین اختیار دارند برای تغییر فرمول قیمت توافق جدید بکنند؛ لذا اگر قیمتی مناسب نباشد، معمولاً طرفین مذاکره می‌کنند تا آن را با رضایت طرفین حل کنند. نکته دیگر اینکه به جای آنکه به‌صورت یک‌طرفه به تعهدات قراردادی خود عمل نکنیم می‌توانستیم با طرف مقابل به مذاکره بنشینیم و تحت عنوان اینکه دولت تغییر کرده و شرایط مهمی تغییر کرده درخواست تجدیدنظر کنیم. به هر حال هیچ‌یک از این اتفاقات نیفتاد و ما گاز را همچنان می‌سوزانیم و حالا باید خسارت چند ده میلیارد دلاری به طرف مقابل بدهیم. طرف مقابل بر این اساس حکم گرفته و ساختمان شرکت نفت را که بیش از پنجاه سال است به ایران تعلق دارد با حکم دادگاه مصادره کرده است.

قصه پرغصه‌ای است. عقلا باید بنشینند و برای آن راه‌حل پیدا کنند. شاید از دیگر غصه‌های غم‌انگیز این قرارداد این است که به یکی از خدوم‎ترین خدمتگزاران جمهوری اسلامی که با هوش و ذکاوت و تعهد و میهن‌پرستی مثال‌زدنی‌اش یعنی آقای مهندس زنگنه که شیخ الوزرای این نظام است بسیار در این باره بی‌حرمتی شد. همچنین به تعدادی از مدیران ارشد نفتی که عضو هیئت‌مدیره نفت بودند توهین‌های فراوان شد و غم‌انگیزترین بخش داستان کرسنت همین بی‌حرمتی‌هاست که بر چهره‌های برجسته کشور رفته است. به هر حال حیف شد!

 

  یکی از چالشهای مهم پیشروی دولت جدید چالش ناترازی انرژی ازجمله ناترازی گازی است. به نظر شما علت این ناترازی چیست و برای رفع آن چه راهی باید در پیش گیریم؟

تولید فعلی گاز ما حدود ۱۰۰۰ میلیون مترمکعب در روز است. در حال حاضر حدود ۳۰۰ میلیون مترمکعب ناترازی برآورد شده است. به همین دلیل میزان نیاز نیروگاه‌ها که حدود ۳۰۰ میلیون مترمکعب است به آن‌ها داده نمی‌شود و تولید برق ما کاهش می‌یابد. همین‌طور نیاز بخش فولاد، سیمان و نیز پتروشیمی‌ها هیچ‌یک به‌طور کامل تأمین نمی‌شود. به نظر می‌رسد بخش مصارف خانگی اولویت ویژه پیدا کرده‌اند؛ لذا سعی می‌شود که بخش خانگی به ‌اندازه کافی گاز دریافت کنند، ولی همین خانه‌ها به علت کاهش عرضه گاز به نیروگاه‌ها مشمول قطعی برق قرار می‌گیرند. به گمان من، علت این ناترازی در مجموعه از عوامل نهفته است. مشکل تک‎عاملی نیست. مشکل اولاً مزمن و ثانیاً چندعاملی است که به برخی از این عوامل اشاره می‎کنم:

اول: میزان نامتعارف مصرف است. هم مصرف خانگی و هم مصارف دیگر. به‌طور کلی شدت انرژی در ایران بسیار بیشتر از استاندارد جهانی است. چند برابر از چین و ژاپن بیشتر و حتی ۲ برابر ترکیه است. برای اینکه بدانید مصرف انرژی ایران چقدر نامتعارف است، کافی است بدانید مصرف انرژی در ایران روزانه معادل ۶ میلیون بشکه نفت است؛ یعنی حدود ۲ برابر تولید نفت در سال‌های اخیر.

دوم: عدم سرمایه‌گذاری و توسعه میادین و تولید است. میزان نیاز سرمایه‌گذاری لازم در گاز بر اساس برآورد آقای اوجی وزیر نفت بالغ بر ۷۰ میلیارد دلار است؛ البته طرح‌های فوری این بخش ممکن است فقط نصف این مقدار نیاز داشته باشد.

سوم: بهینه‌سازی و صرفه‌جویی است. اروپا بعد از افزایش قیمت نقت در سال ۱۹۷۳ و سپس در سال ۱۹۸۰ عزم خود را جزم کرد تا در مصرف نفت و گاز و به‌طورکلی انرژی، فرهنگ صرفه‌جویی و استانداردهای اجباری صرفه‌جویی را به‌تدریج اعمال کند و برای اجرای آن از وسایل و ابزارهای اقتصادی، فرهنگی و تکنولوژی حداکثر استفاده را کرد. در ایران ما هنوز در آغاز راه هستیم و برای بهینه‌سازی مصرف انرژی باید بیش از گذشته کار کنیم. برای اینکه بدانید چرا ما هنوز بهینه‌سازی مصرف سوخت را جدی نگرفته‌ایم توجه کنید به مونتاژ خودروهای چینی جدید که مصرف سوخت آن‌ها در شهر حدود ۱۵ لیتر در ۱۰۰ کیلومتر است. این در حالی است که در دنیا این میزان کمتر از ۵ لیتر است. استانداردهای بسیار زیادی وجود دارد که در تولیدات صنعتی باید رعایت شود؛ بنابراین ما در ایران باید برنامه و طرحی جدی‌تر از گذشته برای صرفه‌جویی در مصرف انرژی و کاهش شدت انرژی اجرا کنیم.

چهارم: یارانه‌های انرژی در کشورمان از حد گذشته است و کشور و مردم و اقتصاد را به یارانه‌های گزاف عادت داده‌ایم. طبق برآوردهای مختلف بین ۶۵ تا ۱۲۰ میلیارد دلار یارانه انرژی در نفت و گاز و برق صرف می‌شود. دست زدن به هریک از آن‌ها کاری بسیار سخت، پرریسک و پرچالش است، هم چالش سیاسی و اجتماعی و هم چالش اقتصادی دارد. سؤال این است که تا کی باید یارانه‌ای را که نداریم و وسعمان نمی‌رسد ادامه بدهیم. شاید بپرسید اگر نداریم پس از کجا می‌دهیم. پاسخ این است که از جیب مردم داده می‌شود. این تورمی که بر مردم تحمیل می‌شود بخشی ناشی از همین یارانه‌ای است که نداریم و از طریق تحمیل تورم به مردم داده می‌شود، چون اینجا مجال بحث در این مورد نیست فقط بسنده می‌کنم به اینکه بسیار بسیار ضروری است که برای یارانه‌ها طرحی اندیشیده شود که به‌تدریج کاهش یابد و به شیوه‌ای انجام شود که هم عملی باشد و هم انتظارات را منفی نکند.

پنجم: گازهای فلر است که می‌سوزد، در عین حال که ما از ناترازی می‌سوزیم! طبق برخی برآوردهای بین‌المللی ایران بعد از روسیه و عراق سومین کشور در هدر دادن گاز از طریق سوزاندن یا فلر آن‌هاست؛ بنابراین برای کاهش ناترازی گاز باید برای چالش‌های شمرده‌شده بالا چاره‌اندیشی اساسی کنیم.

 

  برخی از صاحبنظران معتقدند جنگ اوکراین فرصت مناسبی برای ایران پیش آورد تا کمبود گاز روسیه در بازارهای جهانی علیالخصوص بازار اروپا را جبران کند و از این طریق هم کسب درآمد کند و هم روابط سیاسی خود با اروپا را هم بهبود ببخشد، ولی با حمایت ایران از روسیه این فرصت طلایی از دست رفت. از منظر کارشناسی این مسئله را چگونه میتوان ارزیابی کرد؟

جنگ اوکراین موجب شد اروپا که سال‌ها به فکر کاهش وابستگی خود به روسیه بود مصمم شود کار را یک‏‎‎سره کرده و خود را از نفت و گاز روسیه برهاند. اروپا حدود ۳۵ درصد از گاز خود را از روسیه تأمین می‌کرد. بلافاصله بعد از جنگ اوکراین که نوعی تهدید برای امنیت اروپا تلقی می‌شد در صدد برآمد به‌سرعت واردات گاز را از روسیه کاهش دهد. ازجمله راه‌های کاهش وابستگی متنوع کردن واردات گاز از منابع مختلف بود. اروپا بلافاصله واردات گاز را از الجزایر و نروژ افزایش داد و با آذربایجان، قطر، نیجریه وارد مذاکره شد و از آن‌ کشورها گاز وارد کرد. آلمان با استفاده از ترمینال ال‌ان‌جی‎ شناور زمینه واردات ال‌ان‌جی‎ را فراهم کرد. امریکا که علاقه‌مند بود اروپا را به گاز خود وابسته کند شروع به صادرات گاز به اروپا کرد. در این میان اتحادیه اروپا در تدوین سیاست‌هایی برای سال ۲۰۲۲ و در بیانیه سیاست انرژی خود درباره ایران برنامه‌ریزی کرد تا در چارچوب حمایت از برجام، تجارت انرژی با ایران را شروع کند و با ایران همکاری‌های انرژی داشته باشد. (رجوع شود به سخنرانی نویسنده در کنگره نفت و گاز در آذرماه ۱۴۰۱). این نشان می‌دهد اروپا علاقه‌مند و آماده بوده است تا در چارچوب حل مسائل هسته‌ای مبادرت به واردات نفت و گاز از ایران بکند. وقتی واردات گاز از روسیه کاهش یافت و روسیه تحریم شد ایران گزینه مناسب و مطمئن بود تا اروپا بالاخره رو به‌ سوی ایران بیاورد و با سرمایه‌گذاری روی گاز ایران منبع مطمئنی برای تأمین امنیت انرژی خود به وجود بیاورد. در این میان دو عامل باعث شد که چنین برنامه‌ای تحقق نیابد: اول اینکه مذاکرات برجام علی‏رغم اینکه در دولت جدید سیزدهم دنبال شد و با اینکه به مرز توافق رسید ولی به هر دلیلی نهایی نشد؛ و دومین عامل ادعای اروپا مبنی بر حمایت ایران از جنگ روسیه بر علیه اوکراین بود. اخبار پهپادهای ایران که برای اولین بار توسط رسانه‌های روسیه علنی شد به‌سرعت باعث شد اروپا اقدام ایران را در اتحاد با روسیه بر علیه اوکراین علیه امنیت اروپا تلقی کند؛ البته از اظهارنظرهای رسانه‌ای مقامات به نظر می‌رسد در ایران هم چندان علاقه‌ای به موضوع صادرات گاز به اروپا که امری بسیار مهم و استراتژیک است، نشان ندهند یا نیاز اروپا را به‌عنوان اهرمی در مذاکرات خود به کار ببرند. به هر حال اروپا ثابت کرد در خلال حدود یک سال توانایی کاهش و به صفر رساندن واردات گاز از روسیه را دارد و توانست نیازهای خود را از منابع دیگر دریافت کند. در عین حال مصرف گاز خود را با متنوع کردن حامل‌های انرژی نیز کاهش داد و به‌سوی تجدیدپذیرها با شدت بیشتری روی آورد. ایران می‌توانست سهمی مهم در این چرخش اروپا از روسیه به سمت منابع جدید داشته باشد و از این مقطع تاریخی استفاده بهینه کند، ولی نتوانست این کار را بکند. حتی ترکیه توانست سهمی از این بابت بگیرد. امروز ترکیه با ایجاد هاب گازی به بلغارستان و رومانی گاز صادر می‌کند؛ به هر حال امید است این تحولات درسی برای آینده باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط