میزگردی با حضور علی هاشمی و حسن رفیعی
احمد هاشمی: طرح موضوع چالشبرانگیز قانونیسازی مصرف مواد مخدر بحثهای زیادی را در سطح جامعه برانگیخت. طرحی که هنوز جزئیاتی از آن ارائه نشده است و هم همین مسئله باعث شده تا هرکسی به رأی خود آن را تفسیر کند. برای بررسی ابعاد این طرح نشستی با حضور دکتر علی هاشمی، رئیس کمیته مستقل مبارزه با مواد مخدر مجمع تشخیص مصلحت و دکتر حسن رفیعی، روانپزشک و عضو هیئتعلمی گروه رفاه اجتماعی دانشگاه علوم بهزیستی و مدیر اسبق دفتر اعتیاد سازمان بهزیستی، برگزار کردیم.
میثمی: برحسب آمار موجود حدود ۴ میلیون نفر معتاد دائمی و تفننی در کشور داریم. برخی گمانهزنیها این رقم را تا ۶ میلیون نفر تخمین میزند؛ یعنی حدود ۲۵ میلیون نفر از افراد جامعه مستقیم و غیرمستقیم با این معضل دست به گریبان هستند. از طرفی گفته میشود دستکم در هر ساعت ۱ میلیارد تومان صرف مصرف مواد میشود و بیش از ۴۰ درصد زندانیان در ارتباط با مواد مخدر دستگیر شدهاند. آیا اینها نشانههایی از شکست در مبارزه با مواد مخدر نیست؟ از سوی دیگر شاهد هستیم جوانان ما همچون برگ خزان براثر اعتیاد زمین میریزند، با این حال در سالهای اخیر هیچ دولتی چه اصلاحطلب و چه اصولگرا مسئولیت معضل اعتیاد را نپذیرفتهاند و به نظر میرسد دولتها تمام مسئولیت را بر گردن خانوادهها انداختهاند. با توجه به اینکه شما در سالهای اخیر در متن برنامهریزیهای مقابله با اعتیاد بودهاید، لطفاً خلاصهای از اقدامات انجامشده در این زمینه را بفرمایید.
هاشمی: پیش از انقلاب حوالی سالهای ۱۳۳۲ و ۱۳۳۳ از جمعیت ۱۶ میلیونی ایران ۱.۵ میلیون نفر معتاد بودند. در رژیم پهلوی از سال ۴۸ تا ۵۷ حدوداً ۱۱۲ تن مواد مخدر کشف شده است و در این حدود ده سال، ۱۲۰ الی ۱۳۰ هزار نفر هم دستگیر شدهاند. متأسفانه در جمهوری اسلامی، این رقم بازداشتیهای سه ماه گذشته ماست؛ یعنی در سه ماه گذشته حدوداً همین مقدار مواد کشف شده و همین تعداد افراد دستگیر شدهاند. در رژیم شاه در زمینه عرضه مواد مخدر محدودیت بود، البته این امر ارزش تبلیغاتی و همچنین تشویقهای سازمان ملل را هم در پی داشت، با این حال ترانزیت مواد را داشتیم که باندهای اشرف پهلوی انجام می داد که بعضی از آنها لو میرفت. در اروپا چند بار این مافیا ضربه خورد. اسناد ساواک هم هست، یک بخش آن هم چاپ شده است. تحلیل بدبینانه این است که رژیم شاه خودخواسته ترانزیت مواد میکرد که البته من برای این مستند علمی قطعی ندارم.
این در زمینه عرضه بود؛ اما در باب تقاضا ماجرا جالبتر است. اینها هزینه-منفعت کرده بودند. ما با هزینههای سنگینی به این نتیجه رسیدیم؛ اما آن زمان تقاضا را خودشان مدیریت میکردند. همانطور که مستحضرید ایران در رژیم گذشته جزو هفت یا هشت کشوری بود که مجوز رسمی سازمان ملل برای کاشت خشخاش را داشت، چون ما بهطور سنتی در ایران مصرف مواد مخدر داشتیم. متولی این کار هم تعاونی روستایی بود. ۳۵ هزار هکتار کشت میکردند و کوپن تریاک آریامهری را رسماً به مردم میدادند. مکانیسم ارائه آن از طریق داروخانهها بود. البته نهاینکه در این روش فساد و سوءاستفاده نباشد، اینجا هم پرتی وجود داشت. قاچاق هم میشد، ولی بهطور کلان که نگاه میکنیم و با این تجربه چهلساله جمهوری اسلامی، برداشت من این است که آن کار، کاری عقلانی بود و بر مبنای هزینه منفعت کار درستی بوده است. بههرحال آن موقع درمانگاههای ترک اعتیاد هم در کنار این عرضه بود، اما برآورد این است که کارشان در مدیریت مصرف درست بود.
پس از انقلاب ما تا شهریور ۵۹ همان مسیر رژیم شاه را ادامه دادیم و کوپن برای مصرف هم بود. از شهریور ۵۹ بر مبنای تشدید مجازات و نگاه سختافزاری به این پدیده، شورای انقلاب مصوب میکند که کشت خشخاش باید نابود شود. این کشت در ظرف زمانی محدود منهدم شد. این کار در آن مقطع با رویکرد آرمانگرایانه بهعنوان کاری راهبردی و ریشهکنکننده اعتیاد تلقی میشد. در کنار این، برخوردهای تند با معتادان هم انجام میشد. برخوردهایی مانند شلاقزدن و اردوگاههای بسیار سختی که بعداً احداث شد. از طرفی با شروع جنگ اولویت نظام جنگ شد؛ بنابراین باید درباره اعتیاد چند مقطع را شناسایی کرد: مقطع انقلاب تا جنگ؛ دوران جنگ؛ دوران ریاستجمهوری مرحوم هاشمی رفسنجانی؛ دوران ریاستجمهوری آقای خاتمی؛ دوران ریاستجمهوری دکتر احمدینژاد؛ و دوران آقای دکتر حسن روحانی.
من در دوره دوم آقای خاتمی دبیرکل سازمان مبارزه با مواد مخدر و جانشین رئیسجمهور در ستاد بودم. اگر بخواهم خیلی صریح به پرسش شما بپردازم باید بگویم پس از انقلاب بهجز این دهپانزده سال اخیر متأسفانه راهبرد اساسی و غالب ما مقابله با عرضه بوده است.
یک تبصره هم به منع کاشت خشخاش بزنم. خدا رحمت کند آقای هاشمی رفسنجانی را، نگاه ایشان به اعتیاد و مواد مخدر خیلی انسانی بود و دیدگاههای ایشان در تغییر راهبرد خیلی مؤثر بود و پشتوانه ما بودند؛ یعنی چرخش از مقابله سختافزاری به مقابله نرمافزاری. یادم هست یکبار مطلبی را به ایشان گفتم، ایشان سکوت کردند، سکوتی که تأیید مطلب من بود. من گفته بودم الآن که نگاه میکنم میبینم کاری که در سال ۵۹ شد و با افتخار ۳۵ هزار هکتار کشت خشخاش را نابود کردیم، کاری از روی غفلت یا جهالت بود. شاید هم ناخواسته کاری کردیم که خواسته مافیای بزرگ مواد مخدر بود و به دست ما انجام شد. البته این حرف خیلی سنگینی است. اگر ناآگاهانه این کار را کردیم، عملاً آگاهانه به نفع مافیای مواد مخدر شد. آقای هاشمی گفت چطور؟ گفتم آن موقع افغانستان تولیدش ۲۸۰ -۲۷۰ تن بود. الآن تولید افغانستان به سالی ۶ هزار تن در سال رسیده است. این آمار رسمی سازمان ملل بود. آمار غیررسمی سازمان ملل ۱۰ هزار تن است. من این مطلب را دو سه سال پیش گفتم و ایشان با سکوتشان این را تأیید کرد. شورای انقلاب بر اساس یکسری هیجانات یا شاید القائات تصمیم گرفت و مسائل بسیار بدتر شد. کارهایی کردیم و کار را خرابتر کرد و نباید میکردیم. همه را هم با نگاه توطئه نمیشود دید که مافیا و سرویسهای بیگانه این کار را کردند یا خط دادند، بلکه آنها از آن استفاده کردند. بیتدبیری و ناآگاهی ما در بهرهبرداری آنها خیلی مؤثر بود. حالا چند سال است میخواهیم مجوز مجدد کشت خشخاش بگیریم، قبول نمیکنند. آنموقع میتوانستیم با اصلاح کشت خشخاش به شقایق اولیفرا، از آن مرفین استحصال کنیم و داروهای ارزانقیمتِ جایگزین تهیه کنیم و به معتادها بدهیم.
کار دیگری که کردیم و نباید میکردیم آن اردوگاههای عجیبوغریب بود که اگر چهار نفر دچار ایدز بودند، آنجا شدند چهارصد نفر. قاچاقچی خردهپا رفت و آنجا شد قاچاقچی بزرگ. کار غلط دیگر این بود که ما با نگاه اینکه معتاد مجرم است، معتادان را دستگیر میکردیم و به زندان میانداختیم، اما عملاً تفاسیر قانونی ما بهمرور طوری شد که معتادان را بیمار دیدیم. درمانگاهها را تعطیل کردیم و این کار بسیار غلطی بود. درحالیکه ما باید آنها را نگه میداشتیم و گسترش میدادیم. بههرحال به پدیده اعتیاد نگاه آرمانگرایانه ریشهکنی داشتیم که اصل این کار غلط و محال بود. اعتیاد پدیدهای اجتماعی است که در ساخت جامعه ما عجین شده و راهحل آن هم اجتماعی است.
سال ۵۸ وقتی مسئولان پیش امام رفتند، امام جملهای راهبردی گفت که عمق نگاه انسانی ایشان را نشان میدهد؛ فرمودند: نجات معتاد نجات یک فرد نیست، نجات یک جامعه است، نجات اسلام است. این نگاهی انسانی و راهبردی است. امام خمینی با این نگاه راهبردی در سال ۶۷ سران سه قوه را احضار میکنند. این مطلب در خاطرات مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی آمده است. امام آنجا به سران ابلاغ میکند که پس از ختم جنگ، باید اولویت اول کشور مهار اعتیاد و حل معضل اعتیاد باشد. این بیان نگاه راهبردی امام بود. البته در ایام جنگ نمیشد به این کار پرداخت. بعدها آقایان در مجمع تشخیص مصلحت نظام قانون را اصلاح کردند. آن موقع قانون را به مجلس ندادند بلکه به مجمع دادند تا کار با ضربالاجل و سریعتر انجام شود
میثمی: خود مرحوم امام ارجاع دادند به مجمع؟
هاشمی: بله خود مرحوم امام (ره) دستور دادند. از همانجا مسئله اعتیاد به مجمع رفت. در آنجا قانون اعتیاد با نگاه کاهش تقاضا تدوین شد و از نگاه سختافزاری به نگاه نرمافزاری حرکت کردیم و به سمت کاهش تقاضا و کار فرهنگی رفتیم. این قانون مواد مخدر هنوز حاکم است، منتها یکسری اصلاحات از مهر ۱۳۸۵ بر آن خورده است. شاهبیت این قانون را که یک سالی است مجلس روی آن دارد کار میکند، ماده ۳۳ این قانون ۴۵ مادهای است. این ماده نخ دانههای تسبیح است. ماده ۳۳ میگوید این قانون باید توسط ستادی مدیریت بشود چون این قانون پدیدهای فرابخشی و چندبعدی و فراتر از قوه مجریه است. در این پدیده مسائل فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و بینالمللی و قضایی نقش دارند. این قانون میگوید ستادی باید درست بشود که روسای همه دستگاهها در آن حضور داشته باشند. در مرحله اول ۱۲ دستگاه اصلی بود؛ از منظر پیشگیری و تبلیغات رئیس صداوسیما و رئیس قوه قضائیه در آن عضویت دارد و رئیس سازمان زندانها که با دستگاههای فرعی حدود سیوچند دستگاه شده است.
در مجمع تشخیص مصلحت نظام با تأیید مقام معظم رهبری به این نتیجه رسیدیم که اصلاحات قانون مواد مخدر به مجلس برود. دکتر لاریجانی هم مدافعش بود و در مجمع تصویب شد و به مجلس رفت. در سال ۱۳۸۹ این اتفاق افتاد ولی دو سه سال است که این امر عملیاتی شده است.
- حالا جلسات این ستاد برگزار میشود و اجرایی شده است؟
هاشمی: رسیدیم به این سؤال کلیدی، ما چند وقت پیش یک تحلیل محتوا کردیم و چند سال پیش گزارش جامعی به مجمع تشخیص مصلحت نظام دادیم که احتمالاً برای مقام معظم رهبری فرستادهاند. ما دوران مدیریت آقای مهندس موسوی و دوران آقای هاشمی و آقای خاتمی و دکتر احمدینژاد را (بهجز دوره آقای دکتر روحانی که تازه شروع شده بود) در این ستاد بررسی کردیم. نتیجه آن شد که بهترین زمان مدیریت ستاد در زمان مهندس موسوی بود. بعد دوره آقای خاتمی بوده و بعد دوره هاشمی و بدترین وضعیت در دوران دکتر احمدینژاد بوده است. البته دوران مهندس موسوی خیلی کوتاه بوده چون در سال ۶۷ که تصویب میشود، یک سال بعد ریاستجمهوری هاشمی رفسنجانی شروع شده است. ریز این مسائل در خاطرات آقای مختار کلانتری، دبیر وقت ستاد مبارزه با مواد مخدر، آمده است. متأسفانه به دلیل همین رویکردهای اشتباه، نتیجه کار بهطوری بوده که هزینههای سنگین کردهایم و نتایج کمی گرفتهایم.
فکر میکنم پس از انقلاب نزدیک به ۱۵ میلیون نفر را در رابطه با مواد مخدر دستگیر کردهایم. البته بعضی از معتادان را بیش از ده بار دستگیر کردهایم؛ یعنی نظام ده بار هزینه داده است. ۲۰ تا ۲۵ درصد از آمار مربوط به ۱۵ میلیون نفری بودهاند که بارها دستگیر شدهاند. سازمان زندانها اخیراً اعلام کرده است که حدوداً ۴۰ تا ۴۵ درصد از زندانیان مستقیماً و ۱۸ تا ۲۰ درصد بهطور غیرمستقیم درگیر آن هستند؛ یعنی، جمعاً حدود ۶۰ الی ۷۰ درصد زندانیان ایران مستقیم و غیرمستقیم در جرائم مواد مخدر دخیل هستند. برای نمونه واقعه دلخراش آن کودک هفتماهه که در ماشین پراید فوت کرد و در شبکههای مجازی سروصدا کرد، مربوط به دو نفر معتاد بود که رفتند ماشین را بدزدند تا مواد بخرند یا بفروشند و این جنایت اتفاق افتاد. لذا هزینهها از نظر مادی و معنوی بسیار سنگین است. در مبارزه با قاچاقچیهای مواد مخدر در مرزها نزدیک چهار هزار شهید دادهایم. من طی این دو سال اخیر دارم میگویم که اعدام فایده ندارد. این نظر کارشناسی من طی بیست سال است و نظرات کارشناسان در سطح ملی و جهانی هم همین است. خوشبختانه با تصویب مجلس در هفته قبل اعدام خردهپاها حذف شد؛ یعنی اعدام ۵ هزار نفر که زیر حکم اعدام بودند متوقف شد و این یعنی ۵۰۰ هزار نفر که خانواده این افراد بودند، دیگر درگیر نمیشوند. چون مافیای اصلی مواد مخدر سر جایشان بودند و روزبهروز هم بزرگتر میشدند.
میثمی: بیشتر این افراد حملکننده مواد مخدر بودند نه قاچاقچی، حتی سال ۵۲ مرحوم امام اطلاعیهای دادند که بر اساس آن به اعدام قاچاقچیان اعتراض میکردند و ما خودمان این را پخش میکردیم. اعتراض ایشان به تعداد زیاد اعدام بود.
هاشمی: بله. کشفیات سال ۵۸، ۵۹ و ۶۰ حدود ۲۰ الی ۲۵ تن بود. کشفیات پارسال ۷۵۰ تن بود. سال قبل ۶۵۰ تن بود. هر روز که دارد میگذرد، کشفیات ما بیشتر میشود، یعنی واردات ما بیشتر میشود و به همین ترتیب مصرف ما بیشتر میشود. دستگیریهای ما در سال ۵۸، ۵۹ و ۶۰، شش هزار نفر، هفت هزار نفر و هشت هزار نفر بوده است که در این سالها به بالای ۳۵۰ هزار رسیده است. توجه بفرمایید ما الآن چند سال است معتادان را دستگیر نمیکنیم، آن موقع معتادان را دستگیر میکردیم. الآن خردهفروشها دستگیر میشوند. همهچیز در این مدت بیست برابر شد؛ یعنی نتیجهای از تشدید مجازات نگرفتهایم. پس دولت به رویکرد کاهش تقاضا رسید. این رویکرد را دولت دکتر احمدینژاد هم قبول داشت، اما یک اتفاق بزرگ در این دوران افتاد.
من در دولت آقای احمدینژاد هم سه ماه جانشین ایشان در ستاد بودم. با رفتن آقای خاتمی شرایطی در کشور پیش آمده بود که من هم تصمیم گرفتم خودم را با ۲۵ سال کار بازنشسته کنم. جناب آقای خاتمی فرمودند آقای دکتر احمدینژاد کاری با شما ندارد، مواد مخدر یک بحث فرااجرایی و فراجناحی و حاکمیتی است و منتسب به رهبری و دستگاههای انتظامی، نظامی، صداوسیما، دستگاه قضایی و بقیه دستگاههاست؛ بنابراین با شما کاری ندارد و شما بمانید. حرفشان را گوش کردم و ماندم، اما ماه سوم وسط یک اجلاس بینالمللی که در تهران برگزار کرده بودم عزل شدم.
در دوران مسئولیتم در سال ۸۳ نقطهعطفی رخ داد. به پیشنهاد دکتر پزشکیان، وزیر بهداشت و با پیگیری ستاد، کشت نوعی خشخاش به نام شقایق اولیفرا را مجمع تشخیص تصویب کرد. از این نوع خشخاش تریاک استحصال نمیشود، بلکه مرفین استحصال میشود که مردم عادی نتوانند از آن سوءاستفاده کنند. برای اینکه به این نوع خشخاش برسیم گروهی را ایجاد کردم که ارگانهای درگیر در آن عضو بودند. تجربه چند کشور را بررسی کردیم و در نهایت تصویب کردیم که این نوع خشخاش را بکاریم، چون پیشبینی کردیم مواد مخدر صنعتی دارد به کشور ما میرسد. ما فکر کردیم با این کار و با تولید داروهای نگهدارنده و درمانکننده، حداقل معتادان به سمت مواد مخدر صنعتی نمیروند. آن موقع تعداد معتادان صنعتی ما بین ۷ تا ۱۰ هزار نفر بود؛ با میانگین قیمت کیلویی ۱۷۰ هزار تومان، اما سال ۹۲ آمار رسمی رسید به ۳۳۵ هزار نفر. آمار غیررسمی بهزیستی تا ۴۵۰ هزار نفر بود. قیمت هم به کیلویی ۹ تا ۱۰ میلیون رسیده است. در این اتفاق بسیار مخرب جوانانمان را بهاندازه جنگ از دست دادهایم.
سال ۱۳۹۱ جلسهای داشتیم و تمام دستگاههایی که در این امر درگیر بودند دعوت شده بودند تا گزارشی به رهبری بدهیم. نمایندگان وزارت اطلاعات، وزارت جهاد و وزارت خارجه و وزارت کشور و نیروی انتظامی هم بودند، آنجا گفتم چرا این مصوبه کلیدی اینهمه سال اینجا مانده و اجرایی نشده و الگوی مصرف باید به سمتی برود که مافیا ما را بچرخاند؟ هرکسی چیزی گفت، یک نفر گفت ستاد آییننامه را ننوشته است، یک نفر گفت وزارت خارجه مجوز را از سازمان ملل نگرفته است و خلاصه هیچکس پاسخگو نبود. من حرف تندی زدم، گفتم خداوکیلی این جلسه را من دارم برای مقام معظم رهبری ضبط میکنم که دغدغه روزانه ایشان است. گفتم یا همه شما را مافیا دارد میچرخاند یا ناکارآمدید، یا هم ناکارآمدید و هم مافیا میچرخاند.
یک خسارت دیگر اعتیاد، هزینه اقتصادی است که دولت و نظام و مردم میدهند. برای اولین بار در سال ۸۳ گروهی از دوستان سازمان برنامه و مدیریت پروژهای تدوین کردند که پول زیادی هم خرج آن نشد، فکر نمیکنم ۱۰ میلیون تومان بیشتر شده باشد. آن گروه اقتصاد خسارتهای مواد مخدر را برآورد کردند. خسارتی که مواد مخدر در سال ۱۳۸۳ به اقتصاد ما زده بود در آن مقطع ۱۲ میلیارد دلار بود. اگر با قیمت دلار دیروز این رقم را حساب کنیم میشود نزدیک ۵۵ هزار میلیارد تومان. ۴۷ درصد این پول از جیب معتادان به جیب قاچاقچیان میرود. فساد قاچاقچیان بهحدی است که سه درصد از دستگیریها از عوامل آلوده دستگاههای خودمان از سرباز و بسیجی و سپاهی و اداری و وکیل و قاضی است. ۳۴ درصد از این افراد سربازان وظیفه بودند. بعضی از این سربازان در مناطق مرزی کارهایی میکنند که بهجای دو سال ۵ سال بمانند، معلوم است که اینها یک کار دیگری دارند میکنند و با قاچاقچیها همکاری میکنند. حتی دو تا روحانی غافل شده بودند و محموله بزرگی در ماشین آنها جاسازی شده بود و دستگیر هم شدند.
من در دوران مسئولیتم در ستاد، بهطور مصداقی تحقیق کردم و برآورد کردم که از سال ۷۸ تا سال ۸۲ از این ۲ میلیون نفری که دستگیر شده بودند، ۶۷ هزار نفر از افراد داخل نظام بودند؛ یعنی این شیوه مبارزه این فسادها را در پی دارد. چون برای افراد ارزشافزوده دارد. الآن که وضع اقتصادی بهقدری بد شده است که غیرحرفهایها و آماتورها هم جذب خردهفروشی شدهاند. تحقیق جدیدی هم درباره اقتصاد مواد مخدر توسط محققان دانشگاه شهید بهشتی انجام شده که چندی بعد در مجمع نشستی برگزار شده و نتایج آن اعلام خواهد شد. ما این مطالب را فهرست کردیم و برای مقام معظم رهبری هم فرستادیم که مشخص کنیم این شیوه مبارزه چه مشکلاتی و مفاسد و پیامدهای سنگینی برای کشور دارد.
سال ۸۲، ۵ هزار و ۲۰۰ نفر از دستگیریهای ما جوانانی بودند که مواد مخدر را بلعیده بودند و ۹۰۰ گرم تا یک کیلو مواد مخدر را در شکمشان جاسازی کرده بودند و از زابل و زاهدان به تهران آورده بودند. یک بار گزارشی آوردند که من به گریه افتادم. یک زوج جوان دانشجوی پزشکی زاهدان را در فرودگاه دستگیر کرده بودند. هر دو در شکمشان این مواد را نگه داشته بودند. فکر کنید چقدر خطر میکنند. اگر این بسته در شکم پاره شود آنها میمیرند، ولی به خاطر مشکلات مالی که دارند حاضرند آن را جابهجا کنند؛ حتی به قیمت جانشان!
صریح بگویم نه دولت ما و نه هیچ دولتی در دنیا نمیتواند از پس این پدیده برآید. مگر هدف کنترل و کاهش آسیبها باشد. من تقریباً با ۴۰ -۵۰ کشور تعامل و یادداشت تفاهم امضا کردهام. در آخرین بازدیدم از یکی از کشورهای توسعهیافته و مدرن دنیا مسئول مبارزه با مواد مخدر آن کشور به من گفت صادقانه بگویم که بیش از ۱۰ – ۱۵ درصد نمیتوانیم بر اوضاع مسلط بشویم.
از اول انقلاب تا امروز در افغانستان حدود ۸۷ هزار تن تریاک خالص تولید شده است. کشفیات ما به وزن تریاک ۱۰.۵ درصد است. مرفین و هروئین که ۱۰ برابر تریاک است را اگر از آن کم کنیم میشود ۸.۵ درصد. جلسهای در مجمع تشخیص مصلحت بود و درباره این درصدها صحبت میکردیم، مرحوم آقای عسگراولادی با خنده به من گفت آقای هاشمی حالا خیلی مهم نیست، هیچ معتادی در خماری نمانده است، شما مقادیر اضافه بر مصرف را کشف کردهاید!
من نگاه توطئهای ندارم ولی میدانم کار مبارزه با مواد مخدر خیلی سخت است. ما در مسیر ترانزیت مواد مخدر هستیم، ولی مجموعه سیستم اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ما این وضعیت را ایجاد کرده است. چرا سیاستهای فرهنگیمان بیشترش محدودسازی است تا مصونسازی؟ درحالیکه باید ۵ درصد محدودسازی باشد. در پدیدههای فرهنگی باید نگاه مداراگونه داشته باشیم. ما این حدیث پیامبر را کم گفتهایم که میگوید: «انّی بعثْتُ لِمُدارات الناس»؛ یعنی من آمدهام که با شما مردم مدارا کنم. اگر فضای نشاط اجتماعی را در بین جوانان گسترش دهیم، این امید در دور شدن جوانان از فضای بزهکاری تأثیر خواهد داشت.
- خیلی ممنون از توضیحات شما. همانطور که اطلاع دارید دکتر رفیعی مخالف طرح توزیع دولتی مواد مخدر است؛ اما پیش از شنیدن نظرات ایشان لطفاً بهصورت خلاصه توضیحاتی درباره نحوه اجرای طرح بفرمایید. همانطور که اطلاع دارید برداشتهای متفاوتی از این موضوع شده است. برخی آن را توزیع تریاک بین معتادان میدانند ولی برخی این طرح را چیزی مشابه آنچه در حال اجراست؛ یعنی توزیع متادون میدانند.
هاشمی: این طرح سه سند بالادستی دارد، کشت شقایق که سال ۸۴ ابلاغ شده و متأسفانه تاکنون اجرایی نشده است. طبق ماده ۴۱ قانون در چارچوب مدیریت مصرف، فروش و توزیع مواد ممنوع است مگر برای اهداف پزشکی، تحقیقاتی و صنعتی؛ یعنی پزشکها و کلینیکها میتوانند به فرد معتاد در کلینیک هرویین بدهند و این قانونی است. این آزادسازی مصرف نیست که هرکسی سر چهارراه برود مواد استفاده کند. بلکه به این معناست که برخی مصارف قانونی شود آن هم با هدف درمان و کاهش آسیب.
البته شاید یک زمانی نظام در آینده به شکل هدفمند و کنترلشده به این مرحله هم برسد که کوپن دولتی تریاک هم بدهد. نظام به این نتیجه رسیده است که روشی که تا به حال پیش گرفته ۹۰ درصد پرتی داشته و ۱۰ درصد جواب داده است، اما آن روش که شربت تریاک بوده، ۹۰ درصد فایده داشته و ۱۰ درصد پرتی داشته است. با همین نگاه سیاست برنامه ششم توسعه با نگاهی نوین پیش خواهد رفت. رهبری دستور دادهاند که ضمن مبارزه با عرضه، مصرف را مدیریت و کنترل کنیم. طبق آخرین آمار، ۲ میلیون و ۸۰۸ هزار معتاد قطعی و حدود ۴ میلیون نفر تفننی در کشور داریم.
رفیعی: اولاً طرح مسئله اعتیاد به این صورت که ۴ یا ۶ میلیون معتاد داریم، به نظرم غلط است. حتی این هم که اخیراً برخی گفتهاند ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر معتاد داریم، دقیق نیست. سؤال پرسشنامهای که بر اساس آن این تعداد بیان شده، این است: آیا در هفته اخیر مواد مصرف کردهای یا نه؟ مشخص شده که ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر در هفته اخیر مواد مصرف کردهاند. اینکه به معنی معتاد بودن نیست! کما اینکه اگر من دمی به خمره زده باشم، معتاد به الکل نیستم یا اگر پکی به سیگار زده باشم، سیگاری تلقی نمیشوم. پس شمار معتادان ما هنوز بر اساس این تحقیق مشخص نشده و من فکر میکنم تعداد معتادان حدود ۱ تا ۱.۵ میلیون نفر است. البته تعداد مصرفکنندگان مواد همیشه بیش از تعداد معتادان است، ولی به هر حال بین مصرف و اعتیاد تفاوت مهمی وجود دارد که نباید نادیده گرفت. این موضوع از این نظر مهم است که وقتی میگوییم ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر معتاد در کشور وجود دارد، وحشت ما را میگیرد و فکر میکنیم که هر چه زودتر باید کاری کنیم. نتیجه این وحشتزدگی هم یکی از این دو افراط است: یا میگوییم همهشان را اعدام کنیم یا بفرستیم جزیره فارو، یا میگوییم اصلاً مواد را آزاد کنیم، یعنی صورتمسئله را پاک کنیم.
هاشمی: یعنی شما میگویید منشأ این کار توهم و وحشت ناشی از آمار غلط است؟ بههیچ وجه ما چارهای نداریم جز اینکه فعلاً آمار رسمی ستاد مواد مخدر را در نظر بگیریم که ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر هستند. چون خیلیها اعلام صادقانه نمیکنند. پس این عدد کف است.
رفیعی: نه. من مخالفم. این تعداد کسانی است که در هفته قبل از تحقیق، مواد مصرف کردهاند. بهعبارت دیگر این تعداد «مصرفکنندگان فعلی» یا Current User است. کسری از اینها معتادند، ولی از اولین مصرف تا مصرف تفننی تا مصرف مشکلدار Problem Use تا اختلال مصرف مواد Substance Use Disorder همه را دربر میگیرد.
هاشمی: شما با تسلط و شناختی که از رفتار مردم دارید، بفرمایید که به نظرتان اگر از مردم ما بپرسند شما خودت این هفته مواد مصرف کردهای یا نه و در خانهتان آیا کشیدهاند یا نه به نظرتان چند درصد جامعه ما صادقانه جواب میدهند؟
رفیعی: ۱۰۰ درصد نمیگویند. قطعاً ممکن است غلط در آن باشد. بهعبارت دیگر این روش پرسشگری یک اشکال دیگر هم داشته و آن همین بوده که شما اشاره کردید. این روش قطعاً موجب برآورد کمتر از واقع Underestimation میشود. بهعبارتدیگر مصرف مواد در هفته اخیر احتمالاً از ۲ میلیون و ۸۰۰ نفر بیشتر است. ولی توجه دارید که همه این صحبتها درباره مصرف است، نه اعتیاد.
هاشمی: پس آمار درست است.
رفیعی: نه نه. این تعداد معتاد رسمی را نشان نمیدهد، بلکه صرفاً مصرف در هفته اخیر را نشان میدهد. اگر این تحقیق دچار این دو خدشه است، بهتر است اصلاً به آن استناد نکنیم. بر اساس تحقیقهای دیگر و با لحاظ یک رشد قابل انتظار، برآورد من حدود ۱.۵ تا ۲ میلیون معتاد است. منظورم این است که وحشتزده برنامهریزی نکنیم.
یک مطلب دیگر اینکه شما فرمودید کار زمان شاه، یعنی توزیع کوپنی تریاک عاقلانه بود. سال ۱۳۵۵ کنفرانسی در رامسر برگزار شد. وزیر بهداشت وقت گفت از وقتی کوپنها آمده است مصرف ۶ برابر شده است. همچنین یکی دیگر از سخنرانان میگوید از وقتی این کوپنها آمده، ما دست جوان بیستساله هم اینها را میبینیم. جزئیات این مطالب در تحقیق بسیار ارزشمند آقای دکتر سعید مدنی قهفرخی آمده است و اتفاقاً این گزارش بهصورت کتاب هم منتشر شده است.
هاشمی: من چنین آماری را ندارم. تا به حال تحقیق معتبر هم در این زمینه نداشتیم.
رفیعی: خب ممکن است آن اطلاعات را زیر سؤال ببریم، ولی هر چه بود، قطعاً نمیتوانیم بگوییم آن اقدامات، اعتیاد را آن زمان کنترل کرد. ما شاهد بودیم که شیفت مصرف تریاک به مصرف هروئین در همان دوران، یعنی درست وسط گرماگرم توزیع کوپنهای تریاک اتفاق افتاد. این را که دیگر همه شاهد بودهایم. اساساً این ادعا که ما مواد سبکتر بدهیم تا مردم دنبال مواد سنگین نروند، غلط است. میل فزونخواهانه مصرف هیچوقت سیراب نمیشود و مدام لذت بیشتر میطلبد. فرمودید که سال ۵۹ که ما با کشت خشخاش مخالفت کردیم، کار غلطی بود و ای بسا کار مافیای مواد مخدر بود. برای اینکه بفهمیم درست بود یا غلط نیاز است بدانیم آن زمان چه قدر زمین زیر کشت خشخاش بود.
هاشمی: گفتهاند ۳۵ هزار هکتار.
رفیعی: و این مقدار زمین، چه قدر تریاک تولید میکرد؟
هاشمی: فکر کنم ۵۵۰ تن.
رفیعی: خب چه قدر از این مقدار مصرف میشد و الآن چه قدر مصرف میشود؟ آنوقت شاید بشود فهمید که کشت خشخاش آزاد باشد بهتر است یا نه. البته همه این مقایسهها با فرض ثبات شرایط است که این ثبات وجود ندارد. یک عامل بسیار خطرناک که امروز وجود دارد، نئولیبرالیسم است. آن زمان، یعنی اوایل پیروزی انقلاب، چه قدر نئولیبرالیسم حاکم بود؟ الآن چه قدر حاکم است؟
فرمودید هزینههای زیادی کردیم، اما تمام این هزینهها تأکید دارد با ناموفقی مبارزه با عرضه. من با شما همعقیدهام که ما نباید اینهمه متمرکز میشدیم بر عرضه. شاید باید ۱۰ درصد کارمان را روی این موضوع میگذاشتیم، اما من از این موارد نتیجه نمیگیرم که باید کشت خشخاش را آزاد کرد یا کوپن تریاک پخش کرد یا … من نتیجه میگیرم که مبارزه باید به قاچاقچیان بزرگ محدود شود.
هاشمی: قاچاقچیان بزرگ که در دسترس نیستند.
رفیعی: خب حالا چون آنها در دسترس نیستند، باید با خردهفروشها مبارزه کرد!
هاشمی: من هم قبول دارم. ولی باید بپذیریم که متأسفانه عمله آنها همین خردهپاها هستند.
رفیعی: اما اینکه با قاچاقچی بزرگ چه کنیم، من نه میگویم اعدامش کنید، نه میگویم زندانش کنید، نه هیچ مجازات دیگری برایم اصالت دارد. مجازات فقط و فقط یک هدف میتواند داشته باشد و آن کنترل جرم است. حتی حذف مطلق هم نه کنترل! من میگویم هر کاری که به کنترل قاچاق منجر شود، انجام شود. اگر فرضاً یک سیلی بزنیم به قاچاقچی و این موجب کنترل قاچاق میشود، همین سیلی کافی است. ما باید ببینیم شواهد تجربی به ما چه میگوید و چگونه میتوان این را کنترل کرد.
مطلب دیگر اینکه فرمودید اگر کشت خشخاش اولیفرا آزاد میشد، دیگر شاهد مصرف مواد سنگین نبودیم.
هاشمی: بله اگر ما میتوانستیم داروهای ارزان را تولید کنیم ۷۰ تا ۸۰ درصد جلو مشکل را میگرفتیم. همان نوعی که مرفین از آن استحصال میشود. از ۱۵۲ نوع خشخاش این یک نوع فرق دارد.
رفیعی: ولی الآن که الحمدالله کشت خشخاش آزاد نشده، مگر ما کسی پشت نوبت داریم؟ با توسعه مراکز دیگر هیچ معتادی از درمان محروم نمیماند. به هر دلیلی اگر فرد معتاد نخواهد برای درمان با متادون به این مراکز برود، در بازار آزاد میتواند متادون را تهیه کند. البته تهیه از بازار آزاد بههیچ وجه قابل دفاع نیست، ولی مجموع این وضع باعث افزایش دسترسی به متادون و بوپرنورفین شده، یعنی الآن اگر کسی به این دو نیاز داشته باشد، از این دو محروم نمیماند. ناصرخسرو هم کسی نمیرود بگیرد؛ از عطاری هم میشود گرفت؛ یعنی مخالفت ما با کشت خشخاش هیچ محدودیتی برای درمان ایجاد نکرد؛ اما توجه داشته باشیم که با وجود اینهمه وفور نعمت، شیشه آمد! یعنی شما میفرمودید اگر خشخاش میکاشتیم، داروهای متادون و بوپرنورفین زیاد میشد و دیگر مواد صنعتی نمیآمد؛ اما این داروها زیاد هم بود و باز شیشه آمد.
متأسفانه کسانی که طرحهای آزادسازی مواد، اعم از کشت خشخاش یا توزیع کوپن تریاک را ارائه میکنند، سابقه و تبحرشان عمدتاً در عرضه است و غالباً هم کسانیاند که بهشدت بر مبارزه با عرضه تأکید داشتهاند، ولی بعد که احساس میکنند شکستخوردهاند، میخواهند تغییر دیدمان Paradigm Shift بدهند، ولی بازهم روی عرضه دارند فکر میکنند. این دفعه مبارزه با عرضه را بهکلی رها میکنند! بهنوعی تسلیم میشوند. درحالیکه این تغییر دیدمان باید بهصورت تأکید بر کاهش تقاضا و کاهش زیان یا آسیب باشد، یعنی باید روی پیشگیری و درمان و کاهش زیان سرمایهگذاری کرد. هزینه پیشگیری در کشور ما نیم دلار است، درحالیکه در کشورهای توسعهیافته این رقم ۲۰ دلار است. صداوسیما که موقع انتخابات میتواند چهل میلیون مردم را ببرد پای صندوق رأی، میتواند در زمینه اعتیاد هم بهتر کار کند. اگر امکان مشارکت مردم در پیشگیری را فراهم کنیم، هم نیروی فعال در پیشگیری را افزایش دادهایم، هم پیشگیری را بر اطلاعات میدانی دقیق مبتنی کردهایم. الآن حدود ۵ هزار تیم پیشگیری از اعتیاد در محلات دارند کار میکنند و توفیقهای بسیاری هم داشتهاند. ولی هنوز پوشش برنامه کافی نیست چون بهقدر کافی از آن حمایت نمیشود. این رقم اقلاً باید ۱۰ برابر شود تا اثر مشهودی بگذارد.
برگردیم به آزادسازی. در کشورهای مختلف تجربیات خوبی وجود دارد. خدا را شکر که این تحقیقات منتشر میشود و ما میتوانیم با استفاده از آنها بهتر عمل کنیم و خطاهای آنها را مرتکب نشویم. مثلاً در امریکا فقط مصرف طبی حشیش، مصرف با نسخه پزشک که موارد بسیار نادری است، آزاد شد و این باعث شد که مصرف غیرقانونی حشیش هم یک و نیم برابر بشود. توجه دارید دیگر! فقط مصرف طبی آزاد شد، اما مصرف غیرقانونی هم بالا رفت. پس اینکه در دفاع از توزیع دولتی تریاک میگویند میخواهیم ارتباط قاچاقچی با معتاد را قطع کنیم، اتفاقاً اثر عکس دارد. تقاضای مواد بالا میرود و بهعبارتدیگر ما با این کار عدهای را به سراغ قاچاقچیها میفرستیم. علاوه بر این، مصرف حشیش در جوانان و مرگومیر ناشی از تصادفات مرتبط با حشیش هم افزایش یافت. باز در دفاع از انواع و اقسام طرحهای آزادسازی میگویند خب درست که مصرف میرود بالا، ولی شدت مصرف کم میشود. در ایالتهایی که حشیش را آزاد کردهاند، مرگومیر ناشی از حشیش ۴۸ درصد افزایش پیدا کرده و در جاهای دیگر ۱۱ درصد؛ و این تفاوت بسیار معنیداری است. ۱ درصد و ۲ درصد نیست. ۴ برابر تفاوت وجود دارد. مصرف حشیش در بین نوجوانان در همه آن ایالتهایی که ممنوع است، چهار درصد کاهش یافته است، ولی در ایالتهایی که این قانون را گذراندهاند، ۲۰ درصد افزایش یافته است. تازه یک بار دیگر تأکید میکنم که در این ایالتها فقط مصرف طبی حشیش آزاد شد و اینهمه آثار سوء داشت. در کانادا هم تحقیقاتی انجام شده است. در بعضی ایالتهای کانادا مصرف تفریحی هم آزاد شده است. باز شاخص مرگ در رانندگی افزایش یافته است؛ یعنی درمجموع با آزادسازی دسترسی به مواد، چه بهصورت کوپن و چه بهصورتهای دیگر، هم مصرف و هم اعتیاد بالا میرود و هم شدت مصرف و اعتیاد و عوارض آنها افزایش مییابد.
اما این کار ممکن است دو حسن داشته باشد. قبلاً تریاکی که استفاده میکردند سرب داشت و برای سلامت مصرفکنندگان ضرر داشت، با آزادسازی ممکن است این عوارض کم شود؛ اما در آن صورت هم حتی باید بررسی کنیم که چقدر مصرفکنندههایی که ممکن است دچار مصرف سرب شوند، با آزادسازی از عوارض سرب نجات یافتهاند و چقدر با آزادسازی بر مصرفکنندگان افزوده میشود.
حسن دوم آزادسازی آن است که میگویند با آزاد شدن حشیش ممکن است افراد سراغ مواد صنعتی سنگینتر نروند؛ اما در این مورد شواهد چیز دیگری به ما میگویند. پیش از انقلاب که کوپن تریاک میدادند، هروئین هم آمد. بعد از انقلاب هم افزایش دسترسی به متادون و بوپرنورفین و حتی ترامادول مانع از توسعه مصرف شیشه نشد. طبق نظریه دروازهای Gateway Theory افراد در حشیش یا تریاک یا سایر مواد قابل دسترس متوقف نمیشوند و میروند یک پله بالاتر سراغ موادی که دسترسی به آنها سختتر است؛ بنابراین اگر با دادن کوپن یا به هر شکل دیگری آزادسازی اتفاق بیفتد، ما در آینده شاهد تشدید مصرف و اعتیاد خواهیم بود. من اینها را بر اساس شواهد گفتم و وظیفه اخلاقی و ملیام بود که بگویم. تو خواه از سخنم پند گیر، خواه ملال!
هاشمی: خسته نباشید دکتر، ما اولویت را باید بدهیم به کاهش عرضه با تمرکز بر پیشگیری و درمان؛ اما باید بگویم آزادسازی دقیق نیست بلکه قانونیسازی بهتر است بگوییم. بالاخره نظام در بالاترین سطح یعنی رهبری گفته است مدیریت مصرف. از ارکان اصلی مدیریت مصرف یکی کاهش مصرف و دیگری پیشگیری است. هر آماری هم که باشد. چه آنکه شما میگویید، چه آنکه ستاد میگوید، مسئله این است که این مصرفکنندگان مواد میخواهند. حالا ما یا باید مدیریت مصرف را به قاچاقچیها بدهیم یا به دولت. همچنین باید این تعداد آدم را درمان کنیم. مکانیسم درمان هم دو بخش دارد، یک بخش دادن دارو است و یک بخش دادن مواد مخدر. من حتی معتقدم نیروی انتظامی باید از این کار بیاید بیرون و وزارت اطلاعات وارد کار شود، چون ما با مافیا سروکار داریم. باید بدانیم در بهترین حالت ۱۰ درصد میشود در دنیا با مواد مخدر مقابله کرد. اگر بنیان فرهنگی ما درست بشود، مبارزه با اعتیاد کار راحتتری خواهد بود. چرا ما روزانه بروز اعتیاد داریم؟
- برخی مخالفان طرح روی منافع مالی که از این کار عاید دولت میشود تأکید میکنند، در این باب چه میفرمایید؟
هاشمی: قطعاً برای دولت سودی ندارد. بلکه دولت باید برای این کار یارانه بگذارد؛ یعنی به تمام مراحل کار از کشت تا آخر باید یارانه بدهد. هزینهای که اینجا میکنیم اگر بهطور کلان ببینیم و خوب پیش برود یکدهم هزینهای است که جای دیگر ما میدهیم. مثلاً حساب کنید که سازمان زندانها چقدر بودجه گرفته است وقتی این حل بشود ۶۰ درصد الی ۷۰ درصد همه این هزینه میآید پایین. همچنین آمار قتلها سرقتها پایین میآید. امنیت روانی جامعه که در اثر حرکت آن دو معتاد و قتل آن نوزاد آسیب خورد جبرانناپذیر است و آسیبهای فراوان دیگر سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دارد.