محمد بستهنگار
بهیاد دارم در سالهای نوجوانی، که در دبیرستان مشغول تحصیل بودم، فضای آن زمان تحت تأثیر فضای پس از کودتای ۲۸ مرداد بود. فضایی که بیشتر به افکار مادی آن هم در قالب تفکرات غربی میدان داده میشد و آنچه در آن موقع مظلوم بود دین و تمایل به دینداری بود. در آن روزها، هرکسی که سعی میکرد افکار و اندیشههای خود را به پیروی از مد روز بیان کند، بهنحوی از انحاء نسبت به مسئله دین نظر ندهند و سعی میکردند با نگاه حقارتآمیزی از کنار آن بگذرند و اگر به دانشآموز دینداری برخورد میکردند او را فردی اُمّل و خرافاتی مینامیدند و میگفتند عصر دین دیگر سپری شده و مطالب و مسائل علمی جایگزین آن شده است. گفته میشد مسائلی مثل دعا مربوط به زمانی بود که بشر علل حوادث را نمیدانست، لذا برای رفع مشکلات دست به دعا و جادو برمیداشت و به رمل و اسطرلاب میپرداخت. دعا حالت رخوت، سستی و رکود در انسان ایجاد میکند و او را از کار و تلاش و کوشش بازمیدارد.
در آن زمان با توجه به سن خود که به کتابهای مذهبی موجود روی میآوردم و از بزرگان دینی آن زمان در قالب موعظه و اندیشه به وعظ میپرداختند استفاده میکردم، اما پاسخ پرسشهایم را که در آن ایام بیان میشد نمیتوانستم آنچنان که باید و شاید بگیرم. بالاخره دست روزگار در آن سالها (سالهای ۳۷ به بعد) مرا با مسجد هدایت و زندهیادان آیتالله طالقانی و مهندس بازرگان آشنا کرد. مرحوم طالقانی در یکی از سخنرانیهای خود درباره مسئله دعا چنین میگوید:
«در صدر اسلام هنگام وقوع جنگ بدر که در سال بعد از مهاجرت مسلمانان به مدینه روی داد، خبر حمله قریش به مدینه رسید. قریش مجهز به تمام تجهیزات سپاهی آن روز با یک عده بیشمار بود، در حالی که یاران پیامبر از افراد محدودی تشکیل میشد که کل تجهیزات آنها از چند شتر و اسب و چند اسلحه تجاوز نمیکرد.»
آیتالله طالقانی در وصف آن حالت که در بین مسلمانان به وجود آمده بود، میگوید: پیامبر بهجای اینکه در مسجد بنشیند و دعا بکند و چند بار ختم «اَمَن یُجیب» برگزار کند و از خدا بخواهد که شر دشمنان و مشرکان را به خودشان بازگرداند و مسلمین را از این بلیّه نجاب بدهد، به مقابله میایستد، افراد خودش را با همان تجهیزات کم آماده میکند و سپاه کوچکی تشکیل میدهد، آنها را سان میبیند که مرتب در کنار یکدیگر ایستادهاند و حتی یک نفر از آنها که قدری جلوتر آمده است را با شمشیر در کنار دیگران مرتب میکند که همه منظم باشند و خود را آماده پیکار با دشمنان میکند. در این موقع و بعد از آماده شدن برای دفاع و قدم پیش گذاشتن است که دست به دعا برمیدارد و از خدا میخواهد که اگر میخواهی بندگان تو در روی زمین باقی بمانند، این لشکر کوچک ولی باایمان را در مقابل مخالفان موفق و منصور بدار.
آن روز پس از بیان این سخن آیتالله طالقانی جواب خود را گرفتم که مدتها دنبالش بودم که دعا نهتنها لازمه دوران عقبماندگی و جهل بشریت نیست، بلکه اولاً دعا در رابطه با عمل مشخص میشود؛ و ثانیاً اینکه دعا نیاز درونی انسان و یک امر کاملاً طبیعی و فطری بشری است. هر بشری که عملی انجام میدهد میخواهد از کوچک تا بزرگترین کارها، از فردیترین تا اجتماعیترین امورش موفقیتآمیز باشد. برای نمونه: اگر به علت بیماری پیش دکتر میرود؛ برای موفق شدن در کاری؛ برای به سلامت رسیدن مسافر عزیزی؛ اگر و اگر و… آرزویش این است که این اقدامات او به نتیجه برسد و توأم با موفقیت باشد. این آرزو وقتی در قالب کلمات بیان میشود همان چیزی است که ما به آن دعا میگوییم که بهصورت نیایش و درخواست گفته میشود.
این سخنان طالقانی دریچهای بود که مرا در آن ایام با جهان دعا و فلسفه نیایش آشنا کرد. باز هم در همان دوران از ایشان شنیدم که در جامعه کمونیستی شوروی که سالها خداستیزی و مطالب ضد مذهبی را در جامعه ترویج کرده بودند و رسماً میگفتند:
باید بهطور منظم تبلیغات علمی گستردهای راه انداخت، باید پوچی اعتقادات دینی را که در گذشته زائیده انقیاد انسانها در مقابل نیروهای طبیعت، تعدی اجتماعی و همچنین عدم شناخت علل حقیقی پدیدههای طبیعی و اجتماعی بود با بردباری توضیح داد.[۱]
و قبل از آن کارل مارکس درباره دین چنین گفته بود:
فلاکت دینی در عین حال بیانگر فلاکت واقعی و اعتراض به این فلاکت است، دین بهمنزله آه یک موجود مستأصل، قلب یک جهان سنگدل و نیز روح یک هستی بیروح است. دین تریاک مردم است.[۲]
آنها که چنین تفکری را سالیان دراز ترویج کرده بودند، وقتی رهبر و پیشوای ایشان در بستر بیماری میافتد از مردم میخواهند که مسلمانها به مسجد بروند، مسیحیها به کلیسا و دیگران به معابد خود بروند و برای سلامتی استالین دعا کنند.
این سخنان را بارها از مرحوم طالقانی شنیدم و بعد هم منبع آن را در یکی از روزنامههای آن زمان پیدا کردم.[۳] باز از طالقانی شنیدم و در نوشتههای ایشان خواندم که در رابطه دعا با عمل، به راز و نیاز ابراهیم و فرزندش اسماعیل توجه داشت که آنها پس از اینکه خانه کعبه را ساختند و خواستند که این خانه، خانه توحید باشد و بهجای اینکه رنگ و لعاب اشرافی و طبقاتی داشته باشد و وابسته به سلاطین و قدرتمندان جهان باشد، باید متعلق به همه مردم باشد. همچنان که قرآن میگوید:
به تحقیق نخستین خانهای که برای مردم نهاده شده همان است که در مکه قرار دارد و برای جهانیان مبارک و هدایت است. (آلعمران: ۹۶)
بعد هنگامیکه پایههای خانه را دیوارهای آن را بالا میبردند چنین زمزمه میکردند و از خداوند میخواستند بعد از پایان و اتمام ساختمان همانطوری که نیات آنها برای مردم بود؛ خانهای که برای خدا ساختهاند که در حقیقت برای مردم و استفاده آنها از این مکان است، جایی باشد برای آموزش و پرورش و هدایت آنان که خداوند این زمزمه را در سوره بقره آیات ۱۲۷ الی ۱۲۹ چنین بیان میکند:
- آنگاهکه ابراهیم و اسماعیل پایههای خانه (کعبه) را {مرمت کرده} بالا بردند، {گفتند}
- پروردگارا، {این خدمت را} از ما بپذیر که تو شنوا و آگاهی؛ ای پروردگار ما، ما را تسلیم خود گردان و از نسل ما امتی که در برابر تو تسلیم باشند پدید آور و مراسم عبادتمان را به ما بیاموز {و به رحمت خود} بر ما ببخشای که تویی توبهپذیر مهربان.
- پروردگارا، در میان آنها پیامبری از خودشان برانگیز که آیات تو را بر آنها بخواند و به آنها کتاب و فرزانگی بیاموزد و {از پلیدی جهل و شرک} پاکشان بسازد که تو عزیز و حکیمی.
در آیه دوم سوره جمعه، خداوند به این ندای ابراهیم چنین پاسخ میدهد:
اوست که در میان مردم اُمّی (آموزشندیده) پیامبری از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها بخواند و {از پلیدی جهل و شرک} پاکشان سازد و به آنها کتاب و فرزانگی بیاموزد، در حالی که بیتردید قبل از آن در گمراهی آشکاری بودند.
آیات دیگری که باز از زبان ابراهیم در همین رابطه با خانه خدا و شهر مکه نقلشده آیات ۳۵ الی ۳۷ سوره ابراهیم است، که میفرماید:
- {بهیاد آر} هنگامیکه ابراهیم گفت: پروردگارا، این شهر را {سرزمینی} امن قرار بده و من و فرزندانم را از بندگی {طاغوتها} و بتان برکنار دار.
- پروردگارا، این بتان بسیاری از مردم را گمراه ساختهاند. پس هر که مرا {در بندگی تو} پیروی کند، از {یاران} من است و هر که در برابر {دعوت} من نافرمان باشد، {امر او با توست که} به یقین تو آمرزنده و مهربان هستی.
- پروردگارا، من {همسر و یکی از} فرزندانم را به درهای غیرقابل کشت در کنار خانه حرمتیافتهات جای دادهام تا {برای عبادت تو} به نماز بایستند؛ دلهای مردم را متوجه آنان ساز و از محصولات روزیشان بده، بسا که سپاس دارند.
این آیات که از زبان ابراهیم و اسماعیل و بهصورت راز و نیاز، هنگام ساختن کعبه و چگونگی بودن در آن سرزمین بیان میشود؛ رابطه دعا با عمل را بهخوبی بیان میکند و نیازی به توضیح اضافی ندارد.
بعدها که من با قرآن و نهجالبلاغه آشنایی بیشتری پیدا کردم رابطه دعا و عمل را در آیات قرآن، نهجالبلاغه و دعاهای اصیلی که از معصومین نقل شده است کاملاً دریافتم و همانطوری که گفتم دعا یک نیاز طبیعی و فطری انسان است که بهصورت کلمات و واژگان مشخصی در رابطه بنده با پروردگارش بیان میشود. ازجمله در نهجالبلاغه، امیرالمؤمنین در آخرین وصیت خود که لحظهای پیش از شهادت بیان کرد؛ ضمن بیان مسائل مبتلا به جامعه، سرانجام چنین فرمود:
«بر شما باد به یکدیگر پیوستن و به هم بخشیدن، مبادا از هم رو بگردانید، و پیوند هم را بگسلانید.»
امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید، در غیر این صورت بدترین و شریرترین حکمرانان و صاحبان قدرت بر شما استیلا پیدا خواهند کرد و آنگاه هر چه دست به دعا بردارید {که از خدا بخواهید که شر او را از سر شما کم کند} از شما پذیرفته نشود {و این دعای شما مورد استجابت قرار نگیرد}.»(نامه شماره ۴۷ نهجالبلاغه، دکتر شهیدی، ص ۳۲۱)
در این سخنان بهخوبی رابطه دعا و عمل را مشاهده میکنیم.
مرحوم طالقانی بهعنوان مصداق چنین سخنانی مردم زمان رضاشاه را مثال میزد؛ ازجمله در مقدمه «تنبیه الامه و تنزیه المله» مرحوم نائینی چنین میگوید:
«و از سوی دیگر میدیدم مردمی در لباس دین، مرد خودخواهی را با خواندن آیات و احادیث بر گردن مردم سوار میکنند و برایش رکاب میگیرند؛ دسته دیگر با سکوت و احتیاطکاری، کار را امضا میکنند تا آنگاهکه بر خر مراد مستقر شد و افسار (زمام) را به دست گرفت و رکاب کشید و همهچیز مردم را زیر پای خود پایمال کرد، به دعا و توسل میپردازند و از خداوند فرج امام زمان (ع) را میطلبند!»[۴]
و نیز در سخنرانی کاخ سعدآباد، یک ماه پیش از رحلتش در تفسیر این سخنان چنین میگوید:
همه شما مسئولید و باید امر به معروف کنید، از منکر باز دارید. … این مسئولیت عمومی است، نه یک طبقهای، نه یک قشری، حتی یک فرد عادی میتواند نسبت به کسی که در رأس مملکت واقع است امر به معروف و نهی از منکر کند …
… امر به معروف و نهی از منکر، این سرمایه عظیم اسلام که این اسمهای معمولی دموکراسی و اینها هیچ نمیتواند که چنین جامعهای درست کند. جامعهای که همه باید مسئولیت داشته باشند. … اگر یک عده را انتخاب کردید برای مجلس خبرگان، خیال نکنید از شما رفع مسئولیت شده، اگر عدهای را انتخاب کردید برای مجلس شورا، خیال نکنید مسئولیت از شما رفع شده. فرد فرد شما مسئولید و باید با تمام شعور و چشم و گوشتان مراقب اعمال اینها باشید. این جامعه آزاد است. این جامعهای است که در آن رشد افراد ناصالح از بین خواهد رفت. علی (ع) هم همین را میگوید، در ادامه طالقانی از امام (ع) نقل میکند:
اگر ترک کردید «یُوَلَّی عَلَیکُم شِرارَکُم» پستترین و رذلترین مردم بر شما مسلط میشوند. این مسئولیت اجتماعی را وقتی شما کنار گذاردید، خواهناخواه در جامعه بیمسئولیت، اشرار بر شما مسلط میشوند. علی میگوید «شرار»؛ قرآن میگوید «الهالحضام» یعنی مستبد، یعنی کسی که محکوم شهوت و خودخواهی و غرایز پست و هوی و عقدههای روحی و نفس خودش است. «یُوَلَّی عَلَیکُم شِرارَکُم، ثُم تَدعُون»
آنوقت هی بنشینید توی مساجد، ختم «امن یُجیب» بگیرید. من یادم هست همانهایی که پله شدند برای اینکه رضاخان را بر مردم مسلط کردند، وقتی مسلط شد آنوقت در گل و گوشهها و مساجد مینشستند ختم «امن یُجیب» میگرفتند که خدایا شر این را از سر ما کم کن، ولی هیچ هم مستجاب نشد.
بعد بنشینید بعد از آنکه اشرار و اوباش بر تودههای مردم مظلوم مسلط شدند، هی دعا کنید. «فلا یستجاب لکم» اینهمه دعا کردیم مستجاب نشد.
آنوقتی که قیام کردید، سینه سپر کردید، مشت گره کردید، خیابانها و پشتبامها پر از فریاد شد، در مقابل منکر، جرثومه منکر یعنی دربار، یعنی هیئتحاکمه؛ دیدید چطور ضایعش کردید؟ ولی با دعا میتوانستید زایل کنید؟
اگر امر به معروف و نهی از منکر را ترک کردید «یُوَلَّی عَلَیکُم شِرارَکُم»، شرار بر شما مسلط خواهند شد؛ و هر چه دعا کنید مستجاب نمیشود.[۵]
همچنان که گفته شد با مطالعه و بررسی دعاهای قرآنی و احادیث صحیح، علاوه بر رابطه دعا با عمل انسان، رابطه آن با فضای بیکران هستی نیز مورد بررسی قرار میگیرد و او را که ذرهای بینهایت کوچک در مقابل آفرینش و خلقت میباشد، در این ارتباط تعالی پیدا کرده و با بینهایت بزرگ پیوند جاودانی برقرار میکند.
او دیگر یک انسان ازخودبیگانه و الینهشده در جهان نیست، بلکه انسان آگاه، مختار و صاحب ارادهای است که متصل به جهان هستی است و در مسیر تکامل و تعالی گام برداشته و با گذشته تاریخ و آینده آن پیوند ناگسستنی برقرار میکند و میان مرگ و زندگی برای او حائلی وجود ندارد و مرگ و زندگی برای او دو مسئله جداگانهای نیست. به قول الکسیس کارل:
«نیایش پرواز روح آدمی است بهطرف آن کانون روحانی عظیم و مرموز کائنات»[۶]
ازجمله آیاتی که با نیایش و تدبر در آنها ضمن پی بردن به عظمت هستی و بزرگی خداوند در این آفرینش به انسان تعالی و عظمت میدهد، آیات ۱۹۰ الی ۱۹۴ سوره آلعمران است. به قول طالقانی:
«آدمی را با خدا و خلق و خود و جهان پیوند میدهد»[۷]
- بهراستی در آفرینش آسمانها و زمین و گردش پیاپی شب و روز برای خردمندان نشانههایی {از توان و تدبیر خدا} است.
- همانها که {در همه حال} ایستاده و نشسته و بر پهلو آرمیده، خدای را یاد میکنند و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند؛ {و میگویند:} پروردگارا، این {نظام با عظمت} را بهگزاف و بیهوده نیافریدهای؛ تو را تقدیس میکنیم، ما را از عذاب آتش باز دار.
- پروردگارا، هر که را {به کیفر رفتارش} به آتش افکنی؛ بهراستی رسوایش کردهای و ستمگران یاوری نخواهند داشت.
- پروردگارا، ما {صدای پیامبر} منادی {توحید} را که به ایمان فرامیخواند، شنیدیم؛ {به ما ابلاغ کرد} به پروردگار خود ایمان آورید و ایمان آوردیم. پروردگارا، گناهان ما را بیامرز و بدیهای ما را بزدای و همراه نیکوکاران جان ما را بگیر.
- پروردگارا، آنچه بهوسیله پیامبرانت ما را وعده دادهای، به ما ارزانی دار و در روز رستاخیز رسوایمان نگردان، که یقیناً خلف وعده نخواهی کرد.
بلافاصله بعد از این نداها که پروردگارش را با این کلمات یاد مینماید، خداوند پاسخ میدهد که عمل هیچ کوششکننده و مجاهدی را فراموش نخواهد کرد و به این ترتیب رابطه دعا و عمل در این پرسش و پاسخی که در آیه ۱۹۵ سوره آلعمران در ادامه آیات قبل آمده، مشخص میشود:
ترجمه: پروردگارشان به آنها {چنین} پاسخ داد که من تلاشهای شایسته هیچیک از شما را چه مرد و چه زن- که هم نوع یکدیگرند- تباه نخواهم کرد؛ پس آنها که {از وطن خود} هجرت کردند و {یا} از خانههای خویش رانده شدند و در راه من آزار دیدند و جنگیدند و کشته شدند، قطعاً بدیهای آنها را میزدایم؛ و بهعنوان پاداشی از جانب خود، آنها را به باغ عایی از بهشت درآورم که نهرها در دامن آن جاری است، و خداست که پاداش نیکو تنها در اختیار اوست.
در دعاهای معتبری که در این رابطه نقل شده، انسان را متوجه عظمت هستی و پروردگارش میکند که هیچچیزی قابل مقایسه با آن نیست. ازجمله آنها در دعاهای روزانه ماه رمضان است، که میخوانیم:
ای بالا و ای بزرگ، ای پوزشپذیر و ای مهربان، تو پروردگار بزرگ هستی که هیچ مثل و مانندی ندارد و او به گفتار و کردار خلق شنوا و بیناست.
در «دعای افتتاح» نیز که در شبهای ماه رمضان خوانده میشود، قسمتی از آن چنین است:
- سپاس برای خدای آفریننده، گسترنده روزی، شکافنده بامدادان، صاحب جلال و بزرگداشت.
- آنکسی که دور است و دیده نمیشود و نزدیک است و در آهستگی گویی ها حضور دارد، فزاینده و برتر است.
- سپاس برای خدایی که ترسیدهها را پناه میدهد و شایستگان درستکردار را نجات میدهد، زیردستشدگان ناتوان را بلند میکند و برتریجویان خودخواه را خوار و ذلیل میکند، پادشاهان را هلاک میکند و دیگران را به جایشان مینشاند.
از این بهتر نمیشود پیوند انسان را با جهان هستی بیان نمود که در این نیایش بیان شده است. همچنین در دعای کمیل نیز که پیوند و رابطه انسان با پروردگارش را نشان میدهد، چنین میخوانیم:
ای خدا و آقا و مولا و پروردگارم، بر فرض که بر عذابت شکیبایی ورزم، ولی بر فراقت چگونه صبر کنم و گیرم ای خدای من بر سوزندگی آتشت صبر کنم، اما چگونه چشمپوشی از کرمت را تاب آورم یا چگونه در آتش، سکونت گزینم و حال آنکه امید من گذشت و عفو توست.
میبینیم که در این دعا رابطه انسان با خدا و هستی چگونه پیوند میخورد و او را که جزئی بینهایت کوچک است در مجموعه جهان هستی جای میدهد و او را به بینهایت بزرگی میرساند.
باز در دعایی که انسان را با کل تاریخ پیوند میدهد و مرز بین مرگ و زندگی را برمیدارد و همه را در یک نظام مرتبط به هم قرار میدهد، همانطوری که گفته شد این دعا است:
خدایا مردهای مؤمن و زنهای مؤمن را بیامرز، هر مرد و زن مسلمان را چه زنده آنها و چه مرده و بین آنها به خیرات پیروی ساز.
درست برخلاف دعاهای ما که وقتی میخواهیم طلب آمرزش کنیم، فقط مردگان را در نظر داریم؛ ولی در این دعا زنده یا مرده در یک ردیف و بیآنکه احساس شود فاصلهای بین آنها موجود است قرار میگیرد.
در دعای قرآنی مضامین شبیه این دعا زیاد است، ازجمله در آیه ۱۰ سوره حشر:
پروردگارا، ما و برادران ما را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند، بیامرز و حسادت و کینهای نسبت به مؤمنان در دلهای ما مگذار؛ که پروردگارا تو رئوف و مهربانی.
اینچنین قرآن بین انسانها محیط سلم و صلح و دوستی بهوجود میآورد که با نیایش او غبار کدورت از انسانها زدوده میشود؛ همچنین در سوره ابراهیم آیه ۴۱ میخوانیم:
پروردگارا، من و پدر و مادرم و دیگر مؤمنان را در روزی که حساب بر پا میشود بیامرز.
موقعی که وارد زندان شدم، قرآنی در آنجا بود که فردای آن روز، وقتی عینکم را دادند؛ تفألی به قرآن زدم و آیه ۷۴ سوره فرقان آمد:
و آنان که گویند: پروردگارا، از ناحیه همسران و فرزندانمان روشنی چشم به ما ارزانی دار و ما را پیشاهنگ پرهیزکاران قرار بده.
باز در دعای دیگری به همین مضمون در آیه ۱۵ سوره احقاف اشاره مینماید:
پروردگارا، به من توفیق ده تا نعمتت را که بر من و پدر و مادرم ارزانی داشتهای سپاس دارم؛ و به عمل شایستهای که از آن خشنود گردی دست زنم و برای من در میان فرزندانم شایستگی پدید آر. به درگاه تو بازگشتهام و تسلیم {فرمان} تو هستم.
همچنین دعا برای یک انسان، مبارز یا مجاهدی که تلاشی در نجات خلق و رهایی از اسارت میکند، باعث قوت قلب و اطمینان خاطر است. چنین انسانی کوچکترین ملال خاطری ندارد و مصائب جهان برای او شیرینتر از هر شیرینی میباشد.
(احقاف/ ۱۳)
کسانی که گفتند صاحباختیار ما خداست، آنگاه {از بندگی غیر خدا سر باز زدند و بر اعتقاد خود} پای فشردند؛ ترس و اندوهی نخواهند داشت.
وصف این افراد در هنگام دعا چنین است:
پروردگارا، بر ما شکیبایی و پایداری ببار و گامهای ما را ثبات بخش و ما را بر انکارورزان پیروز گردان. (بقره/ ۲۵۰)
ملاحظه میشود که صبر در اینجا به معنی مقاومت و پایداری است، نه به مفهوم سکوت و تمکین در برابر ستمکاران و صاحبان زر و زور و تزویر؛ آیه دیگر در همین زمینه آیه ۱۴۷ سوره آلعمران میباشد:
پروردگارا، گناهان و زیادهرویهای ما را در امورمان ببخش و گامهای ما را ثباتبخش و ما را بر انکار ورزان پیروز گردان.
عالیترین جلوه چنین نیایشی از یک مجاهد بزرگ، در سخنان سیدالشهدا نمایان میشود؛ که در شب عاشورا هنگامی که از طرف دشمن در محاصره کامل، با عده اندک خود قرار گرفته بود ضمن صحبت با یاران خود چنین به نیایش پروردگارش میپردازد. اینچنین دعایی جز از یک روح بزرگ که حجابهای دنیوی از جلوی دیدش کنار رفته است، برنمیآید:
خدایا تو را به بهترین وجه ستایش کرده، چه در سختیها و رنجها و مصیبتها؛ و چه در رفاه و آسایش. در مقابل نعمتهایت تو را سپاسگزاری مینمایم.
خدایا تو را میستایم که بر ما کرامت نبوت بخشیدی و قرآن را به ما آموختی و ما را در دین و آئین خود فقیه ساختی؛ و به ما گوش شنوا و چشم بینا و قلب روشن عطا نمودی.
فردای آن شب، یعنی روز عاشورا، بعد از آن همه جانبازی و شهادت یاران و خانواده و فرزندانش در حالی که در گودال قتلگاه افتاده و بر روی او انواع و اقسام تیر، نیزه و سنگ میبارید و زیر آنها پوشیده شده بود با پروردگارش چنین راز و نیاز میکند: «الهی رضا برضائک صبرا علی بلائک تسلیما لامرک لامعبود سوائک یا غیاث المستغیثین»
یکی دیگر از محورهای دعاهای قرآنی و احادیث صحیح، نفی تنگنظری و برخوردهای سطحی با مسائل و امور شخصی و اجتماعی است؛ درست برخلاف ما که همیشه خواستهها و تمایلات ما در حد سلامتی خودمان، طلب حوائج شخصی، رفع ظلم و تعدی که به ما شده است. قرآن با افق باز به جهان هستی مینگرد و بینش تنگنظرانه را محکوم میکند؛ برای مثال آیات ۲۰۰ الی ۲۰۲ سوره بقره چنین است:
بعضی از مردم میگویند که پروردگارا در دنیا به ما عطا کن و آنان در آخرت بهرهای نخواهند داشت.
و بعضی دیگر از آنها میگویند پروردگارا در دنیا و آخرت به ما نیکویی عطا کن و از عذاب آتش {دوزخ} نگاه دار.
آنها از دستاوردهای خویش بهرهای دارند، خدا سریعالحساب است.
همچنین در دعاهای وارده ازجمله در دعایی که هر روز ماه رمضان بعد از نماز میبایستی بخوانیم، بهجای طلبکردن حاجات شخصی دعا برای همه مردم است و نهفقط برای مسلمانان، بلکه ضمیر جمع متوجه همه مردم میباشد.
- خداوندا سرور بر ساکنین گورستان داخل نما.
- خدایا هر تهیدستی را بینیاز گردان، خداوندا هر گرسنهای را سیر کن، خداوندا هر برهنهای را صاحب جامه کن، خدایا هر وامداری را از دام بیرون بیاور. {جامعهای که خدا میخواهد، جامعهای است که در آن فقیر، گرسنه، وامدار و … نباشد}
- خدایا دین هر مدیونی را ادا فرما، خدایا هر غمگینی را دلشاد ساز، خدایا هر غریبی را به وطن باز رسان {یعنی وطندوستی}، خدایا هر اسیری را آزاد گردان {یعنی نفی بردگی و بندگی}.
- خداوندا هرگونه خرابی و تباهی در کار مسلمانان را درست و چاره کن.
- خداوندا بدی حال ما را بهخوبی حال خودت تبدیل کن.
- خدایا دین ما را ادا فرما و فقر ما را به غنا و بینیازی مبدل نما.
این دعاها تنها لقلقه زبان نیست. مردم باید به دنبال این دعا، عملاً به مبارزه با فقر، فساد، گرسنگی بوده و در اصلاح جامعه بکوشند؛ که: «انّ الله لایغیِر ما بقومٍ حتّی یُغیروا ما بِاَنفسِهم»
ازجمله خواستههای مؤمنان در شبهای ماه رمضان که باید عملاً هم دنبال آن باشند و مصداق کاملش در دولت کریمه تحقق مییابد که در آخر دعای افتتاح میخوانیم:
خدایا ما بهسوی تو رغبت و درخواست دولت بزرگواری را داریم که بهوسیله آن اسلام و مؤمنین عزت یابند و نفاق و مردم منافق خوار گردند.
آنچه در ابتدای سخن گفتم که دعا در رابطه با عمل مفهوم پیدا میکند و آیات و احادیثی در این زمینه بیان نمودم؛ و دیدگاه مرحوم طالقانی را نیز شرح دادم؛ مهندس بازرگان نیز در این مورد میگوید:
ما وظیفه داریم آرزو داشته باشیم، آرزوی خوب داشته باشیم، پس دعا برخلاف تصور اولیه ما تکلیف کردن بر خدا نیست؛ تکلیف کردن بر خود ماست. تربیت و تعالی خودمان است. منتها با توسل و تمنای از خدا، دشوارترین کارها و آنچه به نظر محال میآید آسان میشود.
خلاصه آنکه دعا نه هوس است، نه ورد؛ مخالف جانشینی عمل نیز نیست و عامل آن است، خود عمل است … و بهترین اعمال است؛ پس «حی علی خیر العمل».[۸]
دکتر شریعتی نیز درباره دعا چنین میگوید:
چه کسی دعا میکند؟ دعا کردن، مطالبه آنچه باید به لیاقت و کار و اندیشه به دست آید؛ به زور دعا نیست. دعاکردن یعنی خواستن و تکرار خواستها و نیازها، همچون شعار است، همچون تلقین اصول اعتقادی است و همچون با تازیانه نیایش زنده نگهداشتن درخواستها و ایدهآلهای مقدس انسانی است.
برای اینکه روح در بند عینیت مادی پست و روزمرگی و ابتذال نماند. نیایش، تنها خواستن مایحتاج زندگی که «هست» نیست؛ بلکه نیایش متعالی، خواستن نیازهای بالاتر از «زندگی هست» است.[۹]
در پایان سخن خود را با این دعا به پایان میرسانم که پیامبر همیشه آن را تکرار میکرد و مرحوم طالقانی بیشتر اوقات پس از پایان نماز آن را میخواند:
بارالها، از ترس خودت به ما آنقدر عطا کن که میان ما و نافرمانیت حائل شود و از فرمانبریات تا آنجا که بهوسیله آن ما را به خشنودی تو برساند و از یقین در ایمان، آنچه مصیبتهای دنیا را آسان کند.
خدایا ما را چنان بهرهمند از چشمها و گوشها و نیرویمان بگردان که زنده شویم و خون ما را بر کسانی که به ما ستم میکنند، قرار بده و ما را بر کسانی که با ما دشمنی کردهاند پیروز گردان و مصیبت ما را در دینمان قرار مده؛ و دنیا را خواسته بزرگ ما یا منتهیالیه علم ما قرار مده و کسی را که بر ما رحم نمیکند مسلط منما.
- مارکس و مارکسیسم، آندره پییتر، ترجمه شجاعالدین ضیائیان، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ ۱۳۵۲، ص ۳۲۳؛ به نقل از «بهسوی جامعه اشتراکی مسکو» ۱۹۶۱.
- همان، ص ۲۳۹؛ به نقل از نقد فلسفه حقوق هگل.
- قبل از مرگ استالین کمیته مرکزی حزب کمونیست از مردم شوروی خواست که برای بهبود حال استالین به کلیسا و مساجد رفته و دعا کنند. (نقل از هفتهنامه مردم ایران، ارگان جمعیت آزادی مردم ایران، شماره ۱۶، یکشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۳۱، ص ۱)
- تنبیه الامه و تنزیه المله، انتشارات شرکت سهامی انتشار، چاپ ششم، صص ۵ و ۶.
- وحدت و آزادی، سخنرانیهای آیتالله طالقانی در کاخ سعدآباد، صص ۷۲ الی ۷۴.
- نیایش (مجموعه آثار ۸)، دکتر علی شریعتی، ص ۶۵.
- پرتوی از قرآن، جلد پنجم، ص ۴۶۴.
- مجموعه آثار ۹، مهندس مهدی بازرگان، انتشارات شرکت سهامی انتشار، مبحث دعا، ص ۴۰۲.
- مجموعه آثار ۸، نیایش، دکتر علی شریعتی، ص ۶۵.