به بهانه اسفند ۲۱ فوریه ۲ اسفند روز جهانی زبان مادری
سعید مدنی
حفظ، بقا، اعتلا و توسعه همهجانبه ایران در تمامیت ویژگیهای قومی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسیاش از بزرگترین دغدغههای نیروهای ملی و مذهبی در فکر و عمل بوده است. هویت ملی به معنای احساس تعلق و وفاداری به عناصر و نمادهای مشترک در اجتماع ملی است. هویت ملی فرآیند پاسخگویی آگاهانه یک ملت به پرسشهای پیرامون خود است و بر این اساس میتوان از ابعاد مختلف اجتماعی، تاریخی، جغرافیایی، سیاسی، دینی، فرهنگی و زبانی – ادبی هویت ملی- سخن گفت. به قول دکتر شریعتی هویت ملی ایرانیان مثل هویت دیگر ملتها یک «شخصیت» جمعی است که در طول تاریخ تکوین یافته، رشد پیدا کرده و اکنون در رفتار و اندیشه و آفرینش و زندگی و خلق و خوی وی چنان آشکار است که آن را از دیگر وجودهای جمعی در جامعه بزرگ بشری مشخص و ممتاز میسازد و بدان شناخته میشود. شریعتی در نامه به احسان تأکید میکند: «ملیت مجموعه صفات و خصوصیاتی است که با من زاده میشود و با من میپرورد و مرا با گروهی، جبراً خویشاوند میسازد و با دیگر گروهها بیگانه. گفته شده هویت به دیروز، امروز و آینده مربوط است. بر این اساس هویت ملی در طول تاریخ یک ملت نو به نو میشود، بخشی از آن از بهتدریج محو و فراموش میشود و بخشی دیگر پدید میآید.»
تعاریف متعددی از مفهوم هویت ملی ارائه شده است. برخی بر ابعاد فرهنگی و روانشناختی تأکید کرده و بعضی ابعاد جغرافیایی، تاریخ، زبان و آن را عامل پیوند و تعلق فرد به گروه یا جامعهای میدانند که عضو آن است. در یک جمعبندی کلی میتوان هویت ملی را بر پایه اصول و بنیادهای مشترک دیرپای مردم یک سرزمین که بر گرد آن وحدت پیدا میکنند تعریف کرد که بنیان و اساس همبستگی ملی و توسعه اقتصادی و سیاسی در جوامع امروز هستند. برآیند اساس تقلیل هویت ملی به یک مؤلفه مثل سرزمین، زبان و دین خطاست.
چرا تقویت هویت ملی ضرورت دارد؟
یکی از مهمترین آثار تقویت هویت ملی، وحدت ملی است. وحدت ملی به معنای هماهنگی و همبستگی میان اجزای تشکیلدهنده یک نظام سیاسی و اجتماعی، یکی از مؤلفههای منافع و امنیت ملی است. تقویت وحدت و همبستگی ملی زمینه کاهش تهدیدات داخلی و خارجی را فراهم میآورد و راه ملتها را برای توسعه و پیشرفت فراهم میسازد. از اینرو یکی از مهمترین علل توسعهنیافتگی در بسیاری از کشورهای توسعهیافته یا درحالتوسعه را وجود اختلافات وسیع و عمیق قومی، مذهبی و فرهنگی و سوءمدیریت بحرانهای تهدیدکننده همبستگی ملی دانستهاند. بررسی ترکیب جمعیتی کشورهای مختلف نشان میدهد اغلب آنها چند قومیتی هستند از اینرو اغلب با چگونگی حفظ وحدت و یکپارچگی ملی مواجهاند؛ یکی از اساسیترین عناصر و پیششرطهای ضروری دستیابی به وحدت و همبستگی ملی، هویت ملی است. هویت ملی نوعی احساس تعلق و تعهد اعضای یک جامعه به رموز و نمادهای فرهنگی شامل هنجارها، ارزشها، زبان، دین، ادبیات و تاریخ مشترک است که موجب تمایز آن جامعه از دیگر جوامع و تقویت انسجام ملی میشود.
جامعه ایران با لایههای فرهنگی مختلف و متشکل از خردهفرهنگهای قومی، مذهبی و دینی گوناگون در مقاطعی با تضعیف وحدت ملی مواجه بوده است. تا آنجا که بخشهایی از حوزه سرزمینی خود را به همین دلیل از دست داده است. در شرایط کنونی نیز به دلایل مختلفی همچون بحرانها در فضای جهانی، تشدید رقابتهای قومی، افزایش تهدیدهای خارجی، تغییر در ارزشها و نگرشهای جامعه حفظ و تقویت وحدت و همبستگی ملی از اهمیت بسیار برخوردار است.
هویت ایرانی و هویت تاریخی
گروهی از صاحبنظران معتقدند هویت ملی در ایران پدیدهای متأخر و متأثر از دنیای غرب است که در نهضت مشروطه نمود عینی پیدا کرد. بر این اساس ظهور دولت-ملتها در اروپای قرون هجدهم و نوزدهم میلادی مبنایی برای شکلگیری دولتهای مطلقه شد و این دولتهای مطلقه تازه تأسیس اروپایی با تفکیک از سایر دولت-ملتها و در مسیر تحکیم وحدت و انسجام درونی خود از ناسیونالیسم و هویت ملی بهرهبرداری کردند و راه را برای ساختار یکپارچه دولتهای ملی و دستگاههای اداری و نظامی فراهم ساختند. بر این اساس هویت ملی محصول تلاش آگاهانه یک طبقه سیاسی برای ایجاد ابزاری است که ابقای قدرت و اعمال حاکمیت را تسهیل میکند. این گروه صاحبنظران معتقدند هویت ملی ایران پس از دوران مشروطه پدید آمده است. گروه دیگر صاحبنظران معتقدند اگرچه مفهوم هویت ملی در غرب پس از پیدایش دولت ملتهای اروپایی پدید آمد، اما این موضوع در خصوص کشورهایی همچون ایران، چین، هند که از قدمت تاریخی گستردهای برخوردارند، صحت ندارد. درواقع مفهوم هویت ملی ضرورتاً با رواج و پیدایش دولتهای مطلقه اروپایی شکل نگرفت، بلکه نشانههایی از وجود مفهوم ملت و هویت ملی را میتوان در امپراتوریهای گذشته نیز سراغ گرفت. تمدنهای مورد اشاره از ابتدا بر یک آگاهی ذهنی از خود و دیگران قوام یافته و موجودیت خویش را بر اساس این خودآگاهی ذهنی شکل دادهاند و از همین رو است که یونانیان غیریونانیان را بربر و ایرانیان نیز غیرایرانیان را اَنیران مینامیدند. از این دیدگاه هویت ایرانی قرنها پیش از پیدایش مفهوم هویت ملی در مغرب زمین، وجود داشته و به ادوار پیشین تاریخ ایران تعلق داشته است.
هویت ایرانی: وحدت در عین کثرت
مهمترین نمادها یا مؤلفههای هویت ملی، عبارتاند از سرزمین، دین و آیین، آداب و مناسک، تاریخ، زبان و ادبیات و مردم و دولت. در درون یک اجتماع ملی، میزان تعلق و وفاداری اعضای به هریک از عناصر و نمادهای مذکور، هویت آنها را شکل میدهد. بهاختصار برخی از مهمترین مؤلفههای هویت ملی توضیح داده میشود:
سرزمین: حراست و نگهبانی از سرزمین مشترک همواره بهعنوان یک عامل اساسی در همبستگی مردمان درون یک سرزمین نقش ایفا کرده است. آیا عدم موفقیت ملتها در حفظ حوزه سرزمینی و از دست دادن بخشی از آن موجب تضعیف هویت ملی میشود؟ پاسخ منفی است. برعکس از دست رفتن بخشهایی از سرزمین ملی همواره موجب افزایش حساسیت نسبت به سرزمین شده است. بعد جغرافیایی هویت ملی بر قلمرو یک سرزمین مشخص نظر دارد.
دولت: نظام سیاسی و دستگاه حکومت نقش عمدهای در ایجاد و حفظ همبستگی ملی در سطوح مختلف دارد. همبستگی ملی درواقع خود محصول ساختار قدرت سیاسی است. آیا دموکراتیک یا غیردموکراتیک بودن، عادلانه یا ناعادلانه بودن نظامها تأثیری بر تقویت یا تضعیف هویت ملی دارد؟ نظامهایی که از مقبولیت و مشروعیت بیشتری برخوردار بودهاند در تقویت هویت ملی سهم و نقش بسزایی داشتهاند. بهویژه در میان ملتهای برخوردار از تنوع قومی و فرهنگی میزان تساهل در روابط بین گروههای مختلف و قومیتها و به رسمیت شناختن اقلیتها نقش مهم و بسزایی در تقویت هویت ملی داشته است. بعد سیاسی هویت ملی ناظر بر دانش سیاسی، مشارکت و نظارت، علاقه به ملت، تمایل به انجام فعالیت سیاسی، اعتماد و اطمینان به نظام سیاسی و …است.
دین و مذهب: دین و مذهب بهمثابه یکی از بنیادیترین عناصر فرهنگی در اکثر جوامع تضمینکننده قوام هویت ملی است. وجود دین مشترک در درون یک سرزمین مشترک همواره بهعنوان یکی از مبانی شکلگیری همبستگی ملی در جوامع مطرح بوده و نقشی اساسی را در پیدایش وفاق و انسجام اجتماعی ایفا کرده است. در مقابل، تنوع مذهبی نیز میتواند نقش تهدیدکننده و تضعیفکننده در هویت ملی سرزمینهایی با تمایلات دینی و مذهبی متفاوت داشته باشد. میزان این تهدید با میزان تساهل دینی و مذهبی در درون جوامع بهویژه مذهب یا دین اکثریت مرتبط است. بعد دینی هویت ملی معطوف به پایبندی به جوهر دین و ارزشهای بنیادین دینی، دلبستگی جمعی و عمومی به شعائر و مشارکت عملی به ظواهر و آیینهای مذهبی است.
زبان مشترک: اغلب کسانی که در مورد فرهنگ و ملیت و همبستگی و انسجام اجتماعی اندیشیدهاند، زبان را جز و یکی از عناصر مهم و تشکیلدهنده وفاق و همبستگی ملی برشمردهاند. وجود زبان رسمی مشترک همواره بهعنوان عامل ارتباطی بین مردمان درون یک سرزمین مورد توجه بوده است؛ هرچند ممکن است در کنار یک زبان مشترک، زبانها و گویشهای غیررسمی مختلفی نیز وجود داشته باشد. در تجربه کشورها برای حل نسبت بین زبان رسمی و زبانها و گویشهای دیگر الگوهای متفاوت و متنوعی از همنشینی و وفاق طراحی شده است تا آنجا که بدون نفی زبانهای مادری اقوام مختلف درون سرزمین واحد تلاش شده زبان مشترک بهعنوان یکی از الزامات توسعه نیز موردنظر قرار گیرد. بعد زبانی و ادبی هویت ملی نیز ناظر بر ادبیات علمی فلسفی و سیاسی، آثار منظوم ادبی و داستانی، ادبیات عامه، زیان رایج و موسیقی ملی است.
آداب و رسوم: آیینهای مشترک، نظیر اعیاد و جشنها و احترام به این آداب و رسوم نقش بسزایی در شکلگیری هویت ملی مردم درون یک سرزمین دارد. برای مثال در ایران آیین نوروزی یکی از فراگیرترین رسوم محسوب میشود که تقریباً همه گروههای قومی و دینی و مذهبی آن را گرامی میدارند. بعد فرهنگی هویت ملی نیز شامل آیینها و سنتهای عام، معماری بناها و مکانها، جشنها و اعیاد فرهنگ عامه، لباس و طرز پوشش، رسوم، عرف و هنرهای ملی است.
تبار مشترک: سابقه و تجربه تاریخی مشترک یکی از عوامل اساسی ایجاد همبستگی ملی در درون یک جامعه است. همچنان که پیش از این نیز گفته شد تاریخ مشترک یکی از مهمترین سازندگان هویت ملی است. ابعاد تاریخی هویت ملی بر مواردی نظیر دانش تاریخی، تعلقخاطر تاریخی و اهتمام تاریخی اشاره دارد.
دیدگاهها درباره میزان اهمیت هریک از مؤلفهها و عناصر وحدت و همبستگی ملی متفاوت است و البته متناسب با سیر تکوین هویت ملی جوامع نیز ممکن است یک یا چند مؤلفه در مقایسه با مابقی نقش و اهمیت بیشتر یا کمتر داشته باشد. بر این اساس نمیتوان هویت ملی بهویژه هویت ایرانی را تنها با یک بعد مثلاً زبان، دین یا سرزمین توضیح داد و البته این به معنای انکار تضعیف یک یا چند مؤلفه در یک دوره تاریخی یا تقویت ابعاد یا مؤلفهها در ادوار دیگر نیست.
الگوهای برخورد با تنوع و تکثر در هویت ملی
بهطورکلی دو الگوی کلان برای حفظ و تقویت هویت ملی وجود دارد:
همانندسازی یا یکسانسازی: در این الگو تلاش میشود برای تحکیم همبستگی ملی، ویژگیها و عادات و رسوم فرهنگی گروههای دینی و مذهبی، قومی، زبانی اقلیت در فرهنگ حاکم اکثریت حل یا نادیده گرفته و انکار شود. در سیاستهای همانندساز، دولت برای استحاله ارزشها و وجوه ممیزه گروههای قومی مختلف در جریان اصلی ارزشها و خصایصی که در انحصار یک گروه قومی است، تلاش میکند. بر این اساس اقلیتهای قومی و زبانی نیز در برابر مشابهسازی و ادغام در جریان اصلی فرهنگ از خود مقاومت نشان میدهند؛ به همین دلیل جامعه دائماً دستخوش ناآرامیهای- سیاسی و اجتماعی است. اتخاذ سیاست همانندسازی با اجبار و یا اکراه آتش منازعه را افزایش و هویت ملی را مورد تهدید قرار میدهد. در چنین شرایطی ممکن است حتی آن بخش از مؤلفهها که درباره آنها توافق یا حتی اجماع وجود دارد مثل تمامیت ارضی متزلزل شود. الگوی همانندسازی اغلب به اقدامات غیرانسانی مثل جداسازی، نسلکشی، اخراج، کوچ اجباری و درهمآمیزی از طریق مهندسی اجتماعی منجر شود. علاوه بر این نظریهپردازیهایی که به هر نحو ممکن اصل وجود اقوام یا جنبشهای قومی را نفی کرده یا بر طبل اعمال خشونت علیه اقلیتها میکوبد نیز عموماً به تقویت سیاست همانندسازی کمک میکند.
همگرایی: در این الگو حکومت، حقوق همه اقلیتهای قومی و حفظ و پرورش ممیزههای هویتی آنان نظیر زبان، سنتها و مناسک را به رسمیت میشناسد و از تحمیل قوانین و مقررات مغایر با علایق فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی گروههای اقلیت اجتناب میشود. به این منظور ترتیبات حقوقی و نهادی که ضمن حفظ و تقویت هویت ملی، حقوق اقلیت و اکثریت را تضمین میکند، در نظر گرفته میشود؛ بنابراین همزیستی مبتنی بر صیانت و حفظ حقوق اقلیت و نه استحاله فرهنگی در فرهنگ اکثریت موردنظر قرار میگیرد.
وجه تمایز این دو الگو در موضوع حلوفصل درازمدت و صلحآمیز اختلافات و مدارا با تنوعات فرهنگی است. الگوی همانندسازی، وحدت ملی را در کوتاهمدت حفظ میکند، اما در بلندمدت باعث تشدید منازعات، تضعیف همبستگی ملی و زمینهسازی برای تجزیه ملی میشود؛ اما الگوی همگرایی، همبستگی و وحدت ملی را در بلندمدت تحکیم میبخشد. مطابق اصل ۱۹ قانون اساسی مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود. بر این اساس میتوان نتیجه گرفت که مطابق قوانین جاری سیاست رسمی در نظام باید همگرایی باشد و اگر اقدامی خلاف آن انجام شود با نص قانون اساسی مغایرت دارد.
هویت قومی و هویت ایرانی
اغلب بهاشتباه نژاد (Race) معادل قومیت (Ethnic) در نظر گرفته میشود، درحالیکه نژاد مفهومی اجتماعی به معنای قشری از مردم است که از خصوصیات بیولوژیکی موروثی خاصی برخوردارند، اما قومیت موضوعی فرهنگی است. قومیت میراث مشترکی است که معمولاً شامل نسب، زبان و دین مشترک است. خطای بزرگی است اگر قومیتگرایی معادل نژادپرستی در نظر گرفته شود. نژادپرستی بر برتری خصوصیات ذاتی گروهی از انسانها نسبت به دیگران اشاره دارد، از اینرو قومیتگرایی به معنای احساس تعلق به هویت مشخصی است. این تعلق لزوماً متضمن هیچگونه برتری ذاتی نسبت به دیگر قومیتها و نژادها نیست. هویت قومی یکی از انواع هویت جمعی است که به ویژگیهای فرهنگی اطلاق میشود که یک قوم را از اقوام دیگر متمایز میکند و بین اعضای یک قوم یک احساس تعلق به همدیگر ایجاد کرده و آنها را منسجم میکند. از سوی دیگر هویت ملی به معنای احساس وفاداری به عناصر و نمادهای مشترک در اجتماع ملی و در میان مرزهای تعریفشده سیاسی است. این تعریف، میزان تعلق و وفاداری افراد درون یک اجتماع ملی به هریک از عناصر و نمادهای ملی؛ سرزمین، دین و آیین، آداب و مناسک، تاریخ، زبان و ادبیات و مردم و دولت، شدت احساس هویت ملی افراد آن اجتماع ملی را مشخص میسازد. هویت ملی باید چنان فراگیر باشد که تعارضی بین هویت اولیه (فردی، قومی، مذهبی و دینی) و هویت فراگیر (ملی) ایجاد نکند. هویت قومی نیز بخشی از هویت اجتماعی افراد است که در ارتباط با هویتهای محلهای، منطقهای، نژادی، فرهنگی و جز آن قرار میگیرد. بااینحال هویت قومی عنصر بارزی در میان هویتهاست؛ چنانکه هریک از انسانها ممکن است خود را به قوم و تباری وابسته بدانند. هویت قومی از ترکیب متنوع مؤلفههای قومیت به وجود میآید و حتی در بسیاری از موارد تنها یک مؤلفه متفاوت باعث ایجاد نوعی هویت قومی میشود؛ بنابراین در بین اقوام مختلف مؤلفههای قومیت متفاوت بوده و در هر گروه قومی، هر یک از مؤلفهها دارای درجات اهمیت متفاوتی هستند. هویت قومی، لزوماً در تعارض با هویت ملی نیست، اگرچه این دو بر هم اثرگذارند بهگونهای که تقویت یکی موجب قوام و دوام دیگری و ضعف و رخوت در یکی موجبات تضعیف دیگری را فراهم میکند.
در کشوری همچون ایران که به لحاظ قومی متکثر است اگر دولت، اقوام را به شهروندان درجه یک و درجه دو تقسیم کند و تابع سیستم اقتدارگرایانه مرکزی بداند عملاً موجبات افتراق اقوام و تقویت رویکردهای مرکزگریز خواهد شد. شکلگیری هویت ایرانی حاصل یک فرآیند تصنعی نبوده، بلکه حاصل یک کشاکش تاریخی چندین هزارساله است. هویت ملی فراگیر ایرانی با تکیه بر بنیادهای فرهنگی و سیاسی در طول تاریخ با مشارکت تمامی اقوام، ادیان و مذاهب حاضر در جامعه ایرانی شکل گرفته است. از اینرو این هویت ملی دربرگیرنده عناصر و اجزای مختلفی است. هویت قومی و تشدید و برجستگی آن، یکی از مسائل اجتماعی مهم کشورهای چندقومیتی است. اهمیت این مسئله، بهویژه در کشورهای توسعهنیافته بیشتر است. در این کشورها که هنوز جامعه مدنی با مکانیسمهای آن نهادینه نشده است، تشدید هویت قومی میتواند اثرات مخربی در سرنوشت آنها بگذارد؛ و البته تنها راه پیشگیری از شکافهای قومیتی به رسمیت شناختن آنها در چارچوب هویت ملی است.
مسئله زبان مادری و تداوم هویت ملی
رابطه قومیتها و زبان ملی اغلب ضد و نقیض است. اقوام به دنبال تقویت زبان قومی خود هستند زیرا به این ترتیب هویت قومی خود را تقویت میکنند و از این رو هر تلاشی بهمنظور به رسمیت شناختن یک زبان ملی را عموماً بهمنزله سرکوب قومی خودشان محسوب کرده و در برابر آن مقاومت میکنند. از سوی دیگر برای فهم سخن حکومت و پوشش هویتی فراگیر ملی و بسیار گستردهتر از هویت یک یا دو قوم ملتها نیازمند زبان ملی هستند. این تناقض موجب شده در کشورهای دارای زبانهای مختلف نیز دولتها درگیر دو قطب زبان ملی و قومی شوند. بر این اساس نظامهای سیاسی برای دوام قدرت و جلوگیری از شورش اقلیتها ناچارند خطمشی ظریفی را دنبال کنند و به سیاست زبانی مشخصی رو آورند که در آن تعادل این دو سوی منازعه ایجاد شود. مطابق اصل ۱۵ قانون اساسی زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد، ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است. در این چارچوب سیاستهایی که امکان همنشینی زبان ملی و زبانهای قومی را فراهم کند نقش بسیاری در تحکیم هویت ملی دارد.
هویت ملی ایرانی ریشه در تاریخ کهن این سرزمین دارد. هویت ملی ایرانی هویتی متکثر است که منعکسکننده بافت اجتماعی و فرهنگی موزاییکی در این سرزمین است. تکثر و تنوع فرهنگی از بطن پیدایش آن تاکنون جزئی از هویت و فرهنگ ایرانی بوده و در طول تاریخ بهواسطه آمدوشدهای گوناگون در این سرزمین بر این کثرت افزوده شده است. دولت نقشی اساسی در سیاستگذاریهای معطوف به هویت ملی و بهتبع آن میزان وحدت و انسجام ملی دارد. نوع نگرش و بینش حاکمان و صورتبندی و اجرای سیاستهای هویتی در وحدت و همبستگی ملی نقش مؤثری ایفا میکند. شواهد تاریخی نیز نشان میدهد در بطن جامعه بین لایههای هویتی و خردهفرهنگهای اجتماعی جامعه ایرانی نوعی همسازی وجود دارد و اقوام و خردهفرهنگهای جامعه بهطور معمول با یکدیگر احساس تعارض نمیکنند اما هرگاه حکومتهای ایرانی از توجه به همسازی لایههای مختلف هویتی جامعه و احترام به خردهفرهنگهای قومی، زبانی، دینی و مذهبی جامعه ایرانی عدول کرده و در طراحی سیاستها و اجرای برنامهها بخشی از آن را نادیده گرفتهاند یا نفی کردهاند، به وحدت ملی ایران خدشه وارد شده است.■