بدون دیدگاه

واگویه‌ها ۱

غزه به ما چه مربوط است؟

مهدی غنی

یکی گفت: به ما چه مربوط است؟ فلسطین را می‌گفت.

آن دیگری حماس را محکوم کرد که به فکر مردم خود نیست.

برخی رسانه‌های غرب هم با شیطنت همیشگی‌شان مهر داعش را به عملیات حماس می‌زنند.

– حال من می‌مانم با این «قبای ژنده خود که به کجا بیاویزمش، در این شب سرد زمستان».۲

– خدایا این چیست که نصیب ما کرده‌ای؟ به کدامین گناه؟ چرا فلسطینی را چنین آواره۳ کرده‌ای و حاکمیت ما را در پی نخود سیاه بمب اتم فرستادی؟

– چرا با این «هوش و استعداد انسانی و سرزمینی»، و «با این تمدن تاریخی هزاران ساله»، با این سرهای پرشورِ «لبیک» گفته نتوانیم راه «بدون سلاح اتمی» را که اول انقلاب نوید آن داده شده بود در پیش بگیریم.

– چرا جوانان ما که روزی با آن سرهای پرشور با عبور از آتش و خون سر از پا نشناخته به فلسطین می‌رفتند، چنین بی‌تفاوت و سردرگم شده‌اند.

– خدایا این‌همه درماندگی و بیچارگی گناه کیست؟ به کدامین گناه ماست؟

– آیا همه از «بغض معاویه نیست» نیست؟

رفیقم گفت: آری از بغض معاویه است. از خشم و نفرت علیه خودمان، نارضایتی، ناکامی از استبداد طولانی تاریخی که منجر به فروپاشی هویت تاریخی‎مان شده است.

– گفتم: مگر در کتاب آسمانی‌مان نگفته «مبادا خشم شما بر علیه کسی، شما را از جاده عدل و انصاف دور کند».

گفت: آن برای دین‌باوران است.

راست می‌گفت ما باورمان را، همه چیزمان را از دست داده‌ایم.

آیا باید به حال خود مویه کنیم؟

گفت: از مویه کردن کاری برنیاید، باید کمی به خود آییم. مگر در همان کتاب آسمانی نگفته: «خداوند هیچ تغییری در وضع قومی به وجود نمی‌آورد، مگر آنکه به خود آیند».

پرسیدم چگونه وضع خود را تغییر دهیم؟

گفت: حقیقتش را بخواهی نمی‌دانم. باید در انتظار گشایشی بود.

گفتم: سال‌هاست که در انتظار گشایشی از درون هستیم. از چند قرن پیش، دست‌کم از یکصد سال پیش که اقبال لاهوری چنین سرود:

ای غنچه خوابیده چو نرگس نگران خیز

کاشانه ما رفت به تاراج غمان خیز

از ناله مرغ چمن از بانگ اذان خیز

از گرمی هنگامه آتش نفسان خیز

فریاد ز افرنگ و دلاویزی افرنگ

فریاد ز شیرینی و پرویزی افرنگ

عالم همه ویرانه ز چنگیزی افرنگ

معمار حرم باز به تعمیر جهان خیز

پرسید: چرا و از کی چنین ذلیل شدیم؟ چرا چنین گرفتار شده‌ایم؟

گفتم: تا جایی که من می‌دانم دست‌کم شخصیتی بزرگ و نویسنده‌ای سرشناس همچون «امین معلوف» معتقد است از هنگام شکست امپراطوری عثمانی از امپراطوری اتریش، مجارستان در جنگ جهانی اول۴ که با قتل آرشیدوک فرانتس فردینالد و همسرش در سارایوو به دست یک متعصب صِرب اتریشی در ۱۹۱۴ آتش آن افروخته شد.

پرسید: آیا می‌خواهی تقصیر تمام عقب‌افتادگی‌هایمان را گردن «دیگری» بیندازیم؟ آن دیگری که برای آلمانی‌ها، ترک‌ها، برای فرانسوی‌ها، الجزایری‌ها، و برای یهودی‌ها، مسلمان‌ها و متقابلاً برای مسلمانان یهود و فرنگیان‌اند.

گفتم: نه چنین است؛ اما نمی‌توان از علل خارجی که تسهیل‌کننده‌اند غافل شد. نمی‌توان گردش «چرخ گردون» با هزاران ترفند آن را نادیده گرفت. یاد ناله‌های باباطاهر عریان افتادم که گفت:

اگر دستم رسد بر چرخ گردون

از او پرسم که این چین است و آن چون

یکی را داده‌ای صد ناز و نعمت

یکی را نان جو آغشته در خون

گفت: اگر چنین است چرا دورتر نرویم؟

پرسیدم: چگونه؟

گفت: هنوز که هنوز است چوب توطئه شهادت علی و فاجعه کربلا را داریم می‌خوریم.

گفتم: راست می‌گویی و این خونی که هر ساله در عزای آن ریخته می‌شود. گرچه عقلانی و منطقی نیست اما در درون افق معنایی تکاملی۵ و در بستر تحولات تاریخی خود نه بیهوده است و نه بی علت درونی.

پرسید: چه افق معنایی؟

گفتم: حفظ هویت تاریخی.

پرسید: چه علت درونی؟

گفتم: «احساس مجرمیت، احساس گناه».۶

پرسید: از چه چیز؟

پاسخ دادم: از تنها گذاشتن آن جوانمردان دلیر و بخشنده در معرکه قابیلیان.

گفت: راست می‌گویی. اصلاً چرا یقه قابیلیان دشت نینوا را نگیریم؟

گفتم: آن ظلم هم از جای دیگری آب می‌خورد.

پرسید: از کجا؟

گفتم: از سربند داستان آفرینش از آزادی شیطان و مهلتی که خداوند به او داد.

با خشم گفت: چه سخن‌ها امروز از تو می‌شنوم، آیا کافر شده‌ای؟

گفتم: ابداً، از من دور باد. مگر آفریننده جهان و جهانیان آن هنگام که انسان را از گِل (آب و خاک) آفرید، شیطان، آن فرشته برگزیده در آن لحظه که خداوند به فرشتگان گفت بر انسان سجده کنید، سرپیچی نکرد؟

گفت: راست می‌گویی ولی چرا؟

پاسخ دادم: برای اینکه خود را از آتش فروزان «فراترازنده»۷ از جنس برتر و انسان را از خاک پستِ فروتر از هر چیز می‌دانست. پس به آفریننده انسان و جهان گفت به من مهلت بده تا او را از راه به در کنم. تا جهان برقرار باشد از چپ و راست و پس و پیش او در خواهم آمد، نمی‌گذارم لحظه‌ای روی آرامش ببیند.

گفت: مثل اینکه هم او راست گفته بود. هم‌اکنون می‌بینم که خودبرتربینی (بخوان نژادپرستی) دست‌اندرکار مدیریت سیاسی جهان است. بر پشت همه قدرت‌ها سوار است و می‌تازد. اکنون نه‌فقط فلسطین و فلسطینی‌ها بلکه دیر نیست که همه جهان در آتش حسرت و حسد او بسوزد. گویی دیر نیست که شعله جنگ آخرالزمانی همین‌جا آغاز شود.

گفتم: دور نیست. می‌دانی که محافظه‌کارانِ جدید امریکا (نئوکان‌ها) در هالیوود چه فیلم‌ها درباره جنگ آخرالزمان ساخته‌اند.۸ در میان مسلمانان نیز پاره‌ای از مردم تحت تأثیر اخبار و روایات آخرالزمانی قرار گرفته‌اند. از دو طرف طبل جنگ و کشتار به صدا در آمده است.

گفت: آری! گویی نزاع همزاد بشریت و همزاد نوع انسان است.

گفتم: آری این همان ناموس خلقت است. قانون آفرینش.

گفت: بیا تعبیری و نگاهی نمادین و اسطوره‌شناسانه به اخبار و روایات و ادیان داشته باشیم.

پرسیدم: یعنی چه؟

گفت: مگر همین شیطان از اول خداشناس نبود؟ مَلِکِ برتر خدا نبود و برای از راه به در کردن انسان از خدا مهلت نخواست و خدا تا زمان معین (اَجل مسمی) به او مهلت نداد؟

پرسیدم: معنی این چیست؟

گفت: اول اینکه جهان واحد است. خیر و شر دلادل‌اند، نیکی و بدی مرز جغرافیایی، قبیله‌ای، قاره‌ای میهنی، نژادی و درنهایت دینی و شرق و غرب ندارد.

پرسیدم: ولی چگونه چنین است؟

گفت: از همان سرِبندِ دِلادلی خاک و آتش، و اینکه جهان دوگانه نیست، اقلیم شر و اقلیم نیکی؟ اگر شیطان حاکم است به اجازه خداوند بود و اگر انسان رستگار خواهد شد باز هم بنا بر تفویض جانشینی خدا به انسان در روی زمین و مسخر کردن زمین و آسمان به امر خدا برای اوست.۹ دوم اینکه شیطان هم چند روزی وقت شیطنت دارد. دوران او هم به سر خواهد آمد. این همان ناموس واحد و ازلی خلقت است. قانونی که بر همه جای عالم حاکم است. من و تو ندارد، شرق و غرب، شمال و جنوب ندارد. مگر ما مسلمان‌ها مرتکب بدترین جنایات در حق خود و سرزمین‌های خودمان نشده‌ایم. هیچ مفهوم انتزاعی و کلی۱۰ هویت مکانی و زمانیِ ثابتی ندارد. فرشته خیر و نیکی هر دو در حال حرکت و نزاع دائمی‌اند از جایی به جایی و از قلبی به قلب دیگر می‌روند. هرکدام به شیوه خود و بنا بر طبیعت و حقیقت خود. هیچ‌کدام جا و مکان ثابتی ندارند، همه‌جا حضور دارند، آن‌ها در قلب همه ما هستند. به همه‌جا سرایت می‌کنند. خود را به همه‌جا برمی‌کشند.

گفتم: آری هیچ فرد و ملتی برای همیشه شر و برای همیشه خیر نیست. انسان همواره از حالی به حال دیگر در حرکت است.۱۱

    از ماست که برماست

گفت: راست می‌گویی شیطان بر نفس اماره همه ما سوار است. هر روز و در هر جا به رنگی و شکلی تازه درمی‌آید. یک روز اینجا، یک روز جای دیگر، مگر ما خود بدترین جنایات را در طول تاریخ خودمان نسبت به خودمان مرتکب نشده‌ایم؟ که هنوز هم می‌شویم. خیال می‌کنی هم‌اکنون دولت-ملت‌های مسلمان در این ستمی که بر فلسطینیان می‌رود شریک نیستند؟ هیچ محور دائمی خیر و شر نداریم. هر دو در حرکت دائمی‌اند. از قلبی به قلب دیگر از ملتی به ملت دیگر.

گفتم: آری! تنهایی و بی‌پناهی فلسطینی‌ها بیشتر از هر چیز از خودمان است. از دولت‌هایمان.

مصر هنوز مرز خود را حتی برای کمک‌رسانی به غزه باز نکرده.۱۲ آیا در رسانه‌ها ندیدی تصویر تریلی‌های کمک‌رسانی را در پشت پُست مرزی رفح. خدایا این حاکمان مگر دل از سنگ دارند. دستان همه این‌ها به خون آغشته است. خون هابیل که امروز بر تن فلسطینیان جاری است، خونی که دِگر روزی چند در بدن‌های دیگری جاری خواهد بود. همان خونی که روزی در اندام یهودیان آلمانی جاری بود!

پرسید: خوب دلیل این‌همه سخن‌سرایی تو چیست؟

پاسخ دادم: همان بی‌مرزی خیر و شر، روزی بود که شیطان بر ایدئولوژی نازیسم سوار بود و تا توانست تاخت‌وتاز کرد و امروز بر ایدئولوژی صهیونیستی سوار است.

گفت: آری، نیکی مرز ندارد. حال کمی از نیکی و انسان‌دوستی در دِلِ شر در درون حاکمیت صهیونیستی در اسرائیل. از موج روزافزون مهاجرت‌های معکوس بگو. از نرخ مهاجرت یهودیان به خارج که اکنون از نرخ مهاجرت کشورهای درحال‌توسعه ازجمله از ایران خودمان – که می‌دانم چقدر تمایل به گریز زیاد است- کمتر نیست. چیزی که تا دو دهه پیش سابقه نداشت. اسرائیل که روزی بهشت آمال و آرزوها بود. بهترین پزشکی، بالاترین سطح علمی و … اکنون به خاطر مهاجرت معکوس، هم کمبود پزشک دارد و هم کمبود خلبان.۱۳

گفتم: آری، از احساس ناامنی و بی‌آینده بودن در اسرائیل است. از فروریختن اسطوره شکست‌ناپذیری و امنیت خلل‌ناپذیر اسرائیل در دو دهه اخیر.

گفت: اما این هم به هر حال به معنی به بن‌بست رسیدن شر است. این‌ها یا خودشان یا والدینشان، روزی روزگاری از همه جای دنیا به‌سوی این «بهشت موعود» روی آوردند. حکومت‌های بعدی از روسیه گرفته تا اروپای غربی از این سیل مهاجرت به خارج از مرزهایشان استقبال و آن را تسهیل کردند. حالا با آن همه آرزوی خوشبختی، باآن‌همه تبلیغات برای جذب، در آنجا احساس آرامش و راحتی نمی‌کنند.

گفتم: آری درست است، نارضایتی پدیده‌ای تک‌علتی نیست. نتیجه مجموعه شرایط ناسالم ازجمله عدم تفاهم سیاسی با حاکمان است. آن‌ها می‌خواستند سرزمینی از آن خود داشته باشند. حالا می‌بینند این سرابی بیش نبوده. بلکه مورد بهره‌برداری و سوءاستفاده محافل ثروت و قدرت سیاسی لجام‌گسیخته جهانی واقع شده‌اند. در میان یهودیان جهان و حتی مهاجران سابق و در درون اردوی صهیونیسم افزون بر دانشجویان و روشنفکران، متفکران و آزادگانِ بسیاری وجود دارند. قوم یهود در طول تاریخ خود فقط رهبران عوام‌فریب و جنایتکار به جهان تحویل نداده. برخلاف این، در همه زمینه‌ها مخالف آن‌ها را نیز پرورش داده است. فهرست این آزادگان و انسان‌دوستان یهودی که آثاری پربار و عمیق از خود به‌جای گذاشته‌اند یکی دو تا نیست. چیزی که همواره این پرسش را پیش می‌آورد که چرا؟ علت این‌همه رشد و شکوفایی در خانه‌به‌دوشی و تحت ستم‌های همه‌جانبه در اینجا و آنجا چیست؟

خدایا این چه قومی است؟

گفت: این زیست‌جهان آنان است. آوارگی! که بخش مهمی از این زیست‌جهان را تشکیل می‌دهد. درواقع آن‌ها هم تا دوره‌ای جزو ستمدیدگان عالم بودند، به‌ویژه در اروپا و روسیه، در همه‌جا تحقیر می‌شدند. از همان ابتدای تکوین هویت قومی و سیاسی‌شان. برخی از پژوهشگران باور دارند که تشویق کتاب مقدس آن‌ها (عهد قدیم) به علم‌آموزی نیز در این زمینه بی‌تأثیر نبوده، همچنان که حکم شرعی آزادی دریافت ربا از غیریهود و توصیه‌های آن کتاب به ثروت‌اندوزی.

امپراطوری روم قدیم همه آثار تمدنی و باستانی آن‌ها را ویران کرد و از بین برد. کوروش، پادشاه هخامنشی بود که عزت و آزادی را به آن‌ها بازگرداند.

گفتم: آری برحسب تصادف و از شگرد تاریخ، یکی از دوره‌های همزیستی و آرامش قوم یهود در دوران حکومت‌های عرب آفریقا۱۴ بوده، دوره‌ای که مسلمانان، مسیحیان و یهود نه‌تنها در آنجا بلکه در آسیای صغیر در همین حدود جغرافیایی کنونی لبنان و سوریه و فلسطین به آرامش در کنار یکدیگر زندگی می‌کردند. آثار به‌جامانده از آن دوران در شهرهای جنوبی اسپانیا، غرناطه (گرونادا) طلیطله (تولدو)، کوردوبا (قرطبه) و … داستان «لئوی آفریقایی» امین معلوف و کتاب «اعراب هرگز اسپانیا را اشغال نکردند»۱۵ از یک نویسنده اسپانیایی روایتگر این دوره تمدنی درخشان است که در قرن پانزدهم میلادی با پیروزی مسیحیان صلیبی و هزیمت مسلمانان و یهود به پایان رسید.

گفت: اجازه بده به سخن تو اضافه کنم که مخالفت خود اسرائیلی‌ها با سیاست‌های راست افراطی تبعیض نژادی حاکمشان کمتر از جاهای دیگر دنیا نیست. چیزی که به چشم جهانیان نیامد؛ تظاهرات و اعتراضات درون اسرائیل بر علیه عملیات کشتار مسلمانان در آخرین نبردهای لبنان به‌ویژه در سال ۲۰۰۶ است. نبردی که به جنگ سی‌وسه روزه مشهور شد. درحالی‌که جهان درمجموع نظاره‌گر بود.

پرسیدم: می‌دانی چرا؟ برای اینکه فرمانروایی رسانه‌های بزرگ جهان در دست سرمایه‌داری بی‌اخلاق است.

پاسخ داد: ولی به نظر می‌رسد این بار داستان خیلی متفاوت است. این بار گسترش و پایداری تظاهرات مردمی در همه جای جهان خیلی بیش از دفعات گذشته است. این داستان سر دراز دارد و این نبرد هم نبرد آخر نیست.

گفتم: خیلی از داستان اصلی‌مان دور شدیم. شرح این روایت‌ها و شرح ماجراهای تاریخی آن پایان ندارد. برای نمونه‌ای از خروار به‌طور فهرست‌وار بخوانید:

۱- دفاع جانانه یانیس واروفاکیس مشهور به «سرخ» از اعضای گروه «مستندهای آموزش انقلابی اروپایی» و انتقاد جانانه او از اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها به‌عنوان جنایتکاران اصلی:

«رسانه‌هایی که مذبوحانه تلاش می‌کنند حمله‌ای را که توسط حماس یا هواداران آن انجام شده محکوم کنند، هرگز به این هدف نخواهند رسید. جنایتکار اصلی (در این سرزمین) حماس نیست. جنایتکار اصلی [آمریکایی‌ها] و اروپاییان‌اند که برای مدت زمانی طولانی این حقیقت را پنهان کرده‌اند که این فلسطینیان‌اند که (هر روزه) به قتل می‌رسند و نه اشغالگران». او از اروپایی‌ها خواست تا با انهدام حاکمیت تبعیض نژادی (در اسرائیل) و تقویت صلح گناهان گذشته خود را جبران کنند.۱۶

۲- افشاگری‌ها و سخنان یکی از یهودیان آزاده و تحلیلگر برجسته روزنامه معروف هاآرتص:

«می‌خواهم از سه اصل» سخن بگویم که باعث می‌شوند ما اسرائیلی‌ها بتوانیم با واقعیت‌های وحشیانه موجود، در آرامش زندگی کنیم.

– یک: اکثر ما اسرائیلی‌ها، اگر نه همه ما، از عمق وجودمان باور داریم که «قوم برگزیده» هستیم. پس حق داریم هر کار دلمان می‌خواهد انجام دهیم.

– دو: در تاریخ مصادیق وحشیانه‌تر و طولانی‌تری از اشغالگری وجود دارد. هرچند که اشغالگری اسرائیل هم دارد به رکورد بی‌نظیری می‌رسد؛ اما هرگز در طول تاریخ، اشغالگری وجود نداشته که خود را قربانی معرفی کند! نه‌فقط قربانی، بلکه تنها قربانی موجود در صحنه! این هم باعث می‌شود ما اسرائیلی‌ها [به‌رغم جنایات هر روزه (مان)] بتوانیم در آرامش زندگی کنیم، زیرا باور داریم که خودمان قربانی هستیم!

– سومین عاملی که باعث می‌شود ما اسرائیلی‌ها بتوانیم در عین اشغالگری با آرامش کامل زندگی کنیم، که شاید مهم‌ترین و بدترین عامل نیز باشد [سوءاستفاده از هولوکاست است].

از قربانی‌سازی گفتم، از ادعای قوم برگزیده «بودن» هم گفتیم اما باید بگویم که وقتی اشاره به قربانی سازی می‌شود باید کاری کنیم که از هولوکاست و از خانم گُلدا مایر فراموش‌نشدنی که یهودیان امریکایی به اسرائیل صادر کردند [نیز یاد کنم]! این زن فراموش‌نشدنی می‌گفت: «بعد از هولوکاست یهودیان حق هرکاری دارند».

بدیهی است که این سومین و خطرناک‌ترین عامل یعنی: انسانیت‌زدایی سازمان‌یافته از فلسطینی‌ها باعث شده ما اسرائیلی‌ها با هر جنایتی کنار بیاییم. چون وقتی آن‌ها بشر نباشند، حقوق بشر هم ندارند! اگر پوست هر اسرائیلی را خراش دهی، آن زیر خواهی دید چنین باوری وجود دارد. تقریباً هیچ‌کدام از ما رفتارمان با فلسطینی‌ها مانند یک انسان برابر مثل خودمان نیست.

    سخن پایانی

اسرائیل همواره تلاش می‌کرده با دو هدف، عملیات تهاجمی خود را در اسرع وقت به پایان برساند:

۱- غافلگیری نظامی-امنیتی فلسطینیان و سازمان‌های عرب درگیر در منازعه.

۲- بیدار نشدن وجدان به خواب رفته جهانیان (بلکه هیپنوتیزم‌شده تحت تأثیر جیغ و فریادهای رسانه‌ای غرب).

به نظر می‌رسد این بار و همین‌طور دوبار پیش و در دو دهه گذشته در حمله به لبنان و غزه به دلیل مقاومت جانانه فلسطینی‌های غزه و رزمندگان لبنان وضعیت دشواری برای اسرائیل پیش آمده ناشی از روندهای گذشته که دارای وجوه متناقضی است: از یک طرف شکست فاحش دولت‌های عرب متخاصم و هم‌جوار اسرائیل در جنگ‌های کلاسیک و همچنین قطع امید فلسطینی‌های خط مقدم در لبنان و غزه و کرانه باختری کشورهای عرب و مسلمان، نهادهای بین‌المللی، سازمان‌های انقلابیِ سنتی ازجمله الفتح، سازمان آزادی‌بخش فلسطین، مارکسیست‌ها و … و از طرف دیگر شکست. پیمان‌های اسلو و کمپ دیوید که تندروان و آشتی‌ناپذیران در هر دو جبهه متخاصم و به‌ویژه اسرائیلی‌ها با نقض تعهدات خود آن را به بن‌بست رسانیدند.

اسرائیل که سرمست از پیروزی در جنگ شش‌روزه توسعه شهرک‌ها و محصور کردن فلسطینی‌ها و این اواخر توسعه روابط با دولت‌های محافظه‌کار عرب، خود را آسیب‌ناپذیر می‌دانست، در این اواخر بهانه بسیار مؤثری هم پیدا کرده بود، بهانه مقابله با جمهوری اسلامی ایران که در پی نابودی اسرائیل با دسترسی به بمب اتمی است. ناگفته نماند تبلیغات و سیاست‌های ایران و اسرائیل به‌طور متقابل به یکدیگر در فرایازی (بخوانید هژمونی) جریان‌های راست افراطی و انحصارطلب در هر دو سو کمک می‌کردند.

نیروی بازدارندگی نظامی تنها در صورت برخورداری از انسجام درونی مؤثر است. انسجامی که با در پیش گرفتن راهبردها و رویکردهای مبتنی بر آزادی و صلح و همزیستی درونی و پذیرش تنوع و تکثر همه‌جانبه به وجود آمده باشد. در غیر این صورت نه‌تنها از نیروی مسلح تهاجمی یا تدافعی هیچ کاری ساخته نیست، بلکه یک دام گسترده و یک پرتگاه خوفناک و سرابی فریبنده بیش نیست.

همین چند روزه که برای قرار گرفتن در جریان نبرد غزه برای اولین بار برنامه‌های تلویزیونی کانال یک ایران را نگاه می‌کردم. به اهمیت این انگاره پی بردم. تظاهرات به نفع فلسطینی‌ها در ایران از همه کشورهای دیگر و نه‌فقط از کشورهای مسلمان، کم‌جمعیت‌تر، بی‌رمق‌تر، بی‌هیجان‌تر، فاقد شور و انگیزه و فاقد نیروی جوان و پرحرارت بود. واقعیتی که به‌طور مسلم از دید تحلیلگران و ناظران و رصدکنندگان و مسئولان کشورهای دیگر پنهان نخواهد ماند. حقیقت تلخی که فقط پس از یک دوران طولانی، جدی و پرزحمت اصلاحات از طرف حاکمیت ترمیم‌پذیر است. حالا حاکمیت با این انسان‌های سرخورده، فاقد همبستگی ملی، خصم حاکمیت و هویت تاریخی و ملی فروپاشیده چه می‌خواهد بکند، کجا را می‌خواهد فتح کند؟

پیروزی پیشکش، سیلی زدن به گوش دشمن صهیونیستی هم پیشکش. بزرگ‌ترین خدمتی که به اسرائیل و صهیونیسم کرده‌ایم ویران‌سازی هویت ملی‌مان است، با همه ته‌رنگ‌های مذهبی و تاریخی و رنگارنگی قومی و نژادی. در نوشتارهای پیشین نگرانی خود را از این نابرابری که در آن اسرائیل در خفا به برنامه‌ریزی و آماده‌سازی همه‌جانبه برای گسترش مرزهای خود و تسلط بیشتر بر منطقه می‌پردازد و اعراب نعره می‌کشند که آن‌ها را به دریا خواهیم ریخت، ابراز کرده‌ام.۱۷ دیدید در ۱۹۶۷ چه بر سر جمال عبدالناصر رهبر بزرگ ملی مصر و نماد وحدت و آزادی اعراب آمد، درحالی‌که مصری‌ها به‌درستی خوشحال و مغرور از کودتای موفق افسران آزاد به رهبری ناصر در به زیر آوردن حاکمیت اشراف سنتی و بیرون راندن انگلیسی‌ها از کانال سوئز در برابر ارتش‌های مشترک فرانسه، انگلیس و اسرائیل و تأسیس بلوک غیرمتعهدها با مشارکت سه رهبر بزرگ ملی و پرنفوذ احمد سوکارنو در اندونزی، ناصر در مصر و تیتو در یوگوسلاوی بودند و مصر با شعار آزادی «حرم شریف» ارتشی یک میلیونی با تجهیزات شوروی تدارک دیده بود. اسرائیل در حمله غافلگیرانه و برق‌آسا طی شش روز به آن طرف کانال سوئز رسید. مصر تسلیم شد. ناصر استعفا کرد، توده‌های میلیونی برسرزنان و شیون‌کنان وارد خیابان‌ها شدند و با گریه و زاری از ناصر خواستند که ترکشان نکند.

کار کارستان ما وحدت در داخل در پرتو رشد و توسعه و عدالت اجتماعی با مشارکت همه مردم، و همه جناح‌هاست که حاکمان ما در چهل و اندی سال گذشته به‌جز دوره‌های کوتاه در جهت مخالف آن حرکت کرده‌اند. با توجه به آنچه گذشت اکنون تنها می‌توان به افکار عمومی جهانی برای حل‌وفصل اگر نه عادلانه بلکه دست‌کم منصفانه مسئله فلسطین. راه‌حل تشکیل دولت مستقل فلسطین با مراجعه به آرای عمومی تمام فلسطینی‌ها امید داشت.

پی‌نوشت‌ها

۱ . با خود سخن گفتن، وام گرفته شده از محمود دولت‌آبادی.

۲ . وام‌گرفته از نیما یوشیج در حدود یکصد سال پیش.

۳ . اشاره به کتاب فلسطینی آواره، قابل نسخه‌برداری رایگان از سایت نگارنده: www.hamidnouhi.com

۴ . ر.ک امین معلوف، تمدن‌ها در حال غرق شدن، حمید نوحی، تهران،۱۳۹۹، نشر صمدیه.

۵ . اقتباس از نظریه بن سائق فیلسوف آرژانتینی فرانسوی در مورد فراکنش تکاملی مراسم و مناسک اقوام مختلف با اشاره به مراسم زیارت بومیان آمریکای لاتین در سلسله جبال آند» در آمریکای لاتین.

۶ . Sentihent De Culpabilite بحثی در روانکاوی.

۷ . بالارونده، صعودکننده فراتر رونده، سرایت‌کننده، تسخیر‌کننده.

۸ . مشهورترین این فیلم‌ها به نام «آرماگدون» به سال ۱۳۹۸ ساخته شده. نیز ر.ک. به: کورانی، علی، عصر ظهور و منابع اینترنتی.

۹ . اشاره به آیات قرآنی.

۱۰ . هیولا در مکتب فلاسفه و علمای منطق قدیم: افلاطون، ارسطو، فارابی و ابن‌سینا.

۱۱ . وام گرفته شده از آیه «کُلُّ یَوم هُوَ فِی شَأن».

۱۲ . تا هنگام نوشته شدن این سطور، شنبه ۲۹ مهرماه ۱۴۰۲.

۱۳ . چشم‌انداز ایران (در ماهنامه) شماره ۱۴۰، مقاله مستند پژوهشی محمد احمدی در بخش سیاست خارجی.

۱۴ . مورها (Maurs) در زبان فرانسه به مسلمانان شمال آفریقا گفته می‌شود که از قرن هفتم تا پانزدهم میلادی اسپانیا حکومت کردند و آثار تمدنی و علمی و ادبی عظیمی از خود به یادگار گذاشتند. هنوز پس از گذشت هفتصد سال از آخرین فرمانروایی مورها، اسپانیا از توریسم جهانی برای بازدید آثار شگرف معماری آن دوره در شهرهای جنوبی آندلس یا آندالوزیا پول پارو می‌کند.

۱۵ . Les Arabes non Jamais Envahient Le spaine Ignacio Olague 1970 Flamharion.

۱۶ . ر.ک. کانال تلگرامی نگارنده: T.me/nouhihamid

۱۷ . پدیدارشناسی «معامله قرن»، ماهنامه چشم‌انداز ایران ۱۱ خردادماه ۱۳۹۹ و سایت شخصی نگارنده: www.hamidnouhi.com

 

کتاب فلسطینی آواره نوشته ابویاد در سایت

www.hamidnouhi.com رایگان در دسترس است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط