بدون دیدگاه

چهل‌سالگی کتاب انقلاب؛ دردودل با ناشران

 

در چهل‌سالگی انقلاب بر آنیم به سیر تحول در کتاب اعم از نشر، ناشران و فروشگاه‌های کتاب و وزارت ارشاد نگاهی بیندازیم. گفتنی است پیش از انقلاب، وقتی برای کتابی از وزارت فرهنگ و بعدها وزارت اطلاعات، مجوز صادر می‌شد این کتاب پس از صفحه‌آرایی به لیتوگرافی می‌رفت و مأمور دولت زینک لیتوگرافی را بررسی می‌کرد. همین ‌که مجوز کتاب بود مهم نبود کتاب را شخص منتشر می‌کند یا شرکت و با نام ناشر هم کاری نداشتند و ناشران هم مجوز نمی‌خواستند. مجوز ناشر پس از پیروزی انقلاب باب شد، اما پس از انقلاب اگر مشکلی پیش می‌آمد یا خطایی رخ می‌داد، چندین نفر گرفتار می‌شدند به‌جز کسی که مجوز چاپ داده و نه کسی که خطا کرده است، ممکن است حتی کتابی پس از انتشار توقیف شده است. پیش از انقلاب اگر مشکلی پیدا می‌شد، با کسی که خطا کرده و آیین‌نامه را رعایت نکرده برخورد می‌شد. وقتی وزارت اطلاعات و فرهنگ مجوز کتاب را می‌داد، دیگر در جزئیات و مراحل بعدی وارد نمی‌شد و خود را درگیر نمی‌کرد و بوروکراسی حداقل بود. امروز یکی از مسائلی که ناشران با آن مواجه‌اند ممیزی کتاب و ممیزهای وزارت ارشاد هستند. معمولاً ناشران نمی‌دانند آیین‌نامه سانسور یا حساسیت‌های وزارتخانه چیست. هر دوره با هر وزیر این حساسیت‌ها تغییر می‌کند.

فرض کنیم ناشری تشخیص می‌دهد کتابی برای جامعه مناسب است. پس از تألیف یا ترجمه آن کتاب را حروف‌چینی، ویراستاری و صفحه‌آرایی می‌کند و پس از صفحه‌آرایی شماره شابک از کتابخانه ملی دریافت می‌کند. آنگاه برای مجوز کتاب، کاغذی به وزارت ارشاد می‌دهد. برای اطمینان از کیفیت کار شاید این پروسه دو یا سه سال طول بکشد. پس از دو سال نمی‌داند اوضاع سانسور و حساسیت‌ها چگونه است و ممکن است سرمایه‌گذاری‌اش به نتیجه نرسد؛‌ البته برخی ناشران به‌علت ممارست در نشر در تجربه می‌فهمند حساسیت‌ها چیست. وقتی وزیر و معاون و مدیرکل کتاب عوض می‌شود ناشر باز حساسیت‌های جدید را نمی‌داند. برخی ناشران معتقدند نباید از آیین‌نامه سانسور صحبت کنیم، چراکه سانسور را به رسمیت شناخته‌ایم. دیدگاه دیگری نیز وجود دارد که هر حکومتی حساسیت‌هایی دارد که نمی‌توان آن را نادیده گرفت. اگر در این مورد آیین‌نامه بود، پس از گذشت چهل سال از انقلاب با توجه به تجربه‌ها و خطاها به تعادل می‌رسیدیم و ناشران و ارشاد تکلیف خود را بهتر می‌دانستند و ناشر پیش از ارسال کتاب به ارشاد ترتیبی می‌داد تا با مشکل روبه‌رو نشود و مجوز هم سریع‌تر داده ‌می‌شد. یکی از مشکلات ناشران این است که ممیزها را نمی‌شناسند و برخی مشکلات ممکن است با جابه‌جایی کلمات یا یک پانویس حل شوند و به‌لحاظ زمانی میان‌بر زده شود. متأسفانه ناشران در فقدان آیین‌نامه سانسور عملاً به آن تن داده‌اند. گاهی دخالت ممیزها تا جایی پیش می‌رود که در یک رمان می‌گویند شخصیت‌های قهرمان داستان باید به هم برسند، درحالی‌که دخالت در رمان کار سختی است. گاهی متن عربی به فارسی ترجمه می‌شود و شخصیت‌های قرن اول و دوم هجری القابی داشته‌اند که آن القاب با فرهنگ ممیز امروز یا فرهنگ ارشاد هماهنگی ندارد. پس وفاداری به ترجمه چه می‌شود؟! این لقبی است که در آن زمان به کار برده می‌شده است. اگر این سندیت‌های تاریخی از بین برود، خواننده حساس می‌شود و کتاب را زمین می‌گذارد. یک روز اسم قره‌العین در کتاب حساسیت‌برانگیز بود و امروز درباره او کتاب هم منتشر می‌شود. به‌نظر می‌رسد در این باره ظرایف به‌قدری است که برای داوری به دادگاه نشر نیاز است؛ البته نه در حد دخالت قوه قضائیه. این بدان منظور است که شاید ممیز اشتباه برداشت کند و زیر بار نرود. ممیز هم همیشه مخفی است تا تحت ‌فشار نباشد؛ البته وقتی کار نهایی و ابلاغ شود باز هم می‌توان مذاکره کرد، اما این امکان در سال‌های اخیر ایجاد شده و بیشتر در اختیار ناشران قدیمی و باتجربه‌ای است که روابط نزدیک با ارشاد دارند و مسائل را به‌صورت طبیعی و ارگانیک می‌دانند؛ البته کار ممیزی کار سختی است و مقداری هم سلیقه در آن دخالت دارد، اما اگر آیین‌نامه وجود داشت در بستر زمان یا سخت‌گیرانه‌تر می‌شد یا آسان‌گیرانه‌تر، اما در هر صورت روی این مبنا پیشرفت‌هایی به‌وجود می‌آمد.

تفاوت دیگر قبل و بعد از انقلاب، این است که قبلاً ناشر تنها یک نسخه به وزارت اطلاعات و وزارت فرهنگ می‌داد، اما اکنون علاوه بر این نسخه، پس از انتشار کتاب هم چند نسخه برای موافقت اصولی باید به ارشاد داده شود. دیگر اینکه همان‌طور که گفته شد، قبلاً کتاب مجوز می‌گرفت و ناشر اسم کتاب و نام ناشر را خود انتخاب می‌کرد و کتاب با یک شماره‌ در کتابخانه ملی ثبت می‌شد. حال اگر روی شخصیتی حساس بودند، مجوز را با نام دیگری گرفته و چاپ می‌کردند، اما اگر متوجه می‌شدند برخورد می‌کردند. بعد از انقلاب گفتند هر ناشری باید مجوز داشته باشد. گفتند این کار برای جلوگیری از کارهایی مانند زیرمیزی و رشوه است. بعد از آن بود که بیشتر کارمندان ارشاد مجوز نشر گرفتند و در زمانی که کاغذ گران و سهمیه‌ای شد شروع کردند به چاپ مثنوی و شاهنامه و کتاب‌های پرحجم در تیراژ بالا که کاغذ را می‌گرفتند و بعضاً فروختند. اول گفتند هرکسی خودش کتاب را چاپ کند؛ بعد ترتیبی دادند مأموری باشد که در چاپخانه کتاب را بازرسی کرده و ببیند تعداد کاغذ کتاب با تعداد کاغذ سهمیه‌ای هماهنگ بوده یا نه. گاهی هم آمدن بازرس آ‌ن‌قدر طول می‌کشید که کتاب در چاپخانه می‌ماند و چاپخانه آن را ترخیص نمی‌کرد و به توزیع نمی‌رسید تا نماینده ارشاد بیاید. شاید در این مرحله بتوان به یک مسئله اساسی بعد از انقلاب اشاره کرد که به‌جای اینکه سوبسید را به تولید بدهیم، به مصرف می‌دهیم. برای نمونه در مسئله شکر و گندم که به‌جای اینکه به دهقان و کارخانه نیشکر سوبسید بدهیم به وارد کردن گندم و شکر سوبسید دادیم. بهتر است به‌جای کاغذ به تولید کتاب سوبسید بدهند. منظور کتاب آماده ‌شده و کاغذ حروف‌چینی شده است. یکی از این موارد اختصاص سوبسید، خرید کتاب از طرف وزارت ارشاد است؛ اما در این مورد هم ناشر مطمئن نیست که خرید کتاب او تصویب می‌شود یا خیر. کمیسیون خرید هم وجود دارد که آن هم اعضایی دارد و باید کتاب را ارزیابی کنند و به بوروکراسی اضافه می‌شود. متأسفانه در شرایط فعلی که چاپ دیجیتال هم رایج شده است بعضی ناشران چند نسخه چاپ می‌کنند و به ارشاد می‌دهند و در صورت تصویب خرید روی تیراژ کتاب تصمیم می‌گیرند. اگر ارشاد موظف باشد از هر نسخه مجوزدار و تازه ‌چاپ شده تعداد مشخصی را بخرد، ناشر همیشه از تیراژ جلوتر است و می‌تواند تیراژ را بیشتر کند و قیمت را پایین بیاورد. با وجود این بوروکراسی یادشده برای خرید کتاب، اشکالی دیگری هم هست که کمیسیون خرید نمی‌داند یک کتاب مثنوی برای کتابخانه کودک خوب نیست. یا کتاب کودک برای کتابخانه بزرگسال مناسب نیست. اینجا بهتر است سوبسید خرید به کتابخانه داده شود و آمار کتاب چاپ‌شده در اختیار کتابخانه قرار گیرد تا متناسب با نیاز و تقاضا کتاب را از ناشر یا کتابفروش‌ها بخرند.

وقتی کتاب یک بار قبل از چاپ و یک بار بعد از چاپ کنترل شود و بعد از آن همه مسئولیت باز به عهده ناشر یا مؤلف است، مجوز ناشر چه معنایی دارد؟ وقتی کتاب به تأیید رسیده چه فرقی دارد ناشر چه دیدگاهی دارد؟ کتاب مجوز دارد، پس چاپ شود. وقتی کتاب به تأیید مرجع رسمی رسیده و آن را برای انتشار مفید دانسته است چه اشکالی دارد که فرد به فرض نامطلوبی روی کتاب خوب و مفیدی سرمایه‌گذاری کند؟ مسئولیت وزارت ارشاد مبارزه با منکرات نیست. مجوز ناشر گاهی یک‌ساله و دوساله و گاهی دائم است که به درجه اعتبار ناشران بستگی دارد.

طبیعی است بگوییم وظیفه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی این است که بررسی کند در سطح جهان چه کتاب‌های مفیدی منتشر شده و چه موضوعاتی باید تحقیق شود. آنگاه به ناشران معرفی شوند و روی آن سرمایه‌گذاری کند که کار خوبی است و ناشران عموماً چنین اطلاعات وسیعی ندارند. پیش از انقلاب مؤسسه فرانکلین کتاب‌هایی را تشخیص می‌داد، تألیف و ترجمه و ویراست می‌کرد و بعد به ناشران برای چاپ واگذار می‌کرد، قرارداد می‌بست و حق‌التألیف می‌گرفت. این مؤسسه امروز تبدیل به انتشارات علمی و فرهنگی شده و یک ناشر مستقل است. پس از انقلاب مؤسسه میراث مکتوب هم به این نیت ایجاد شد. بعداً به سمتی رفت که حالت ایستا پیدا کرد و خودش ناشر و خصولتی شد. یکی از تحولات مثبت پس از انقلاب توسعه اتحادیه ناشران بود. اتحادیه ناشران قبل از انقلاب وجود داشت، اما فراگیر نبود. ورود به اتحادیه مشکل بود و تعداد اعضا کم بودند. از زمانی که آقای کیائیان رئیس اتحادیه شد درها به روی همه ناشران باز شد و همه توانستند عضو شوند.

تحول دیگر بعد از انقلاب تخصصی شدن نشر بود. بدین معنا که ناشرانی فقط کتاب کودک و ناشر دیگر فقط کتاب فلسفی یا تاریخی و راهبردی منتشر می‌کنند. قبل از انقلاب بعد از مجوز و چاپ یک شماره می‌دادند که ثبت کتابخانه ملی می‌شد اما حالا قبل از ارائه کتاب صفحه‌آرایی‌شده، کتابخانه ملی یک شماره شابک می‌دهد که شناسنامه کتاب را در بین کتاب‌های دنیا نشان می‌دهد. کتابخانه ملی وظیفه دارد خلاصه کتاب را بنویسد و گاهی در این باره اشتباه می‌کند. ناشر اگر بخواهد اشتباه را تصحیح کند، مدت ‌زمانی عقب می‌افتد؛ بنابراین از تصحیح صرف‌نظر می‌کند.

ناشران معتقدند دوره وزارت مهندس میرسلیم دوران سختی بود که سخت‌گیری زیاد می‌شد و پرسنلی غیرحرفه‌ای کارشان را انجام می‌دادند. یا اینکه در زمان عطاالله مهاجرانی اندکی در حوزه رمان آسان‌گیری شد که این آسان‌گیری در حوزه‌های دیگر مانند فلسفه اتفاق نیفتاد. در دوران وزارت آقای حسینی اگر کتابی به ارشاد می‌رفت که از نظر آن‌ها ایراد داشت ناشر نمره منفی می‌گرفت. به‌نظر می‌رسد این روزها هم اگر چند کتاب ارائه دهیم که مجوز نگیرد، اعتبار ناشر کمرنگ می‌شود. گاهی ارشاد به‌طور نانوشته به کسانی که در خارج از کشور حضور دارند و اسامی آن‌ها در امضای بیانیه‌هایی است که از نظر ارشاد با منافع نظام جمهوری اسلامی هماهنگی ندارد، مجوز نمی‌دهد. البته اشتباه نشود که اگر کتابی مجوز نگرفت امکان اعتراض وجود ندارد. بلکه کتاب به ممیز دیگری سپرده می‌شود و گاهی تا سه ممیز روی یک کتاب نظر می‌دهند آنگاه مدیرکل کتاب با بررسی نظرات ممیزها کتاب را تأیید یا رد می‌کند. گاهی هم موضوع کتاب موضوعی است که نهادهای امنیتی باید روی آن نظر دهند و ممیز ارشاد نقشی ندارد. به‌ هر حال دیده شده پیگیری‌ها مفید افتاده است.

قبل از انقلاب به کتاب‌های مارکسیستی مجوز نمی‌دادند، بر اساس قانونی که در زمان رضاشاه در ۱۳۱۰ تصویب شده بود تبلیغ مرام اشتراکی سه تا ده سال زندان داشت. پس از انقلاب این ممنوعیت از بین رفت و سه جلد کتاب زندگی مارکس چاپ و منتشر شده است. کتاب‌های لنین و آلتوسر هم چاپ شده‌اند. از مائو فقط کتاب سرخ چاپ نشده است. نوعاً ترجمه‌های بهتری هم نسبت به قبل از انقلاب هستند. روند رو به جلو در ترجمه به‌علت همتی است که بعد از انقلاب شده یا به‌علت لوازم مدرنی است که آمده و سیر طبیعی که به اینجا رسیده است. در صنعت ترجمه برخی معتقدند یک ترجمه کافی است اما به‌نظر می‌رسد بهتر است خواننده چند ترجمه ببیند تا بتواند انتخاب کند. برای نمونه کتاب احیای فکر دینی تألیف اقبال لاهوری یا کتاب هستی و زمان هایدگر وقتی چند ترجمه داشته باشند خواننده در مقام مقایسه بهتر می‌تواند کتاب را درک کند. از کتاب شازده کوچولو نزدیک هفت ترجمه در بازار هست که چهار یا پنج ترجمه بسیار قوی و بدون تکرار و غیرتقلیدی هستند. تعدد ترجمه به خواننده بسط ید و حق انتخاب می‌دهد.

یک اشکال این است که رادیو و تلویزیون و مطبوعات مانند قبل از انقلاب به‌طور جدی به بحث کتاب نمی‌پردازند. یک کتاب یا تقدیس می‌شود یا تقبیح. برای نمونه مرحوم استاد فرزان نسبت به ترجمه قرآن مرحوم پاینده نهصد اشکال گرفت و در عین حال آن ترجمه را بهترین ترجمه در آن زمان می‌دانست. این یعنی نقد؛ نه مرده‌باد و زنده‌باد. بعد از پیدایش فضای مجازی نقد کتاب به‌گونه‌ای دیگر اتفاق می‌افتد. از آنجا که در مورد رمان و شعر در ده سال اول انقلاب سختگیری شد روند ترجمه کتاب‌ها بیشتر بود. امروز برخی اساتید دانشگاه یک بخش از کتاب را که مطلوب دانشجویانشان است به‌دلیل ارزانی تکثیر در دانشگاه کپی می‌کنند و به آن‌ها می‌دهند و این باعث می‌شود کتابی از فروشگاه کتاب خریده نشود.

دیده می‌شد در نمایشگاه کتاب برخی کردهای کردستان، تاجیک‌ها، افغان‌ها و ترک‌های ترکیه می‌گویند کانون فرهنگی‌شان جلوی دانشگاه تهران است و برای خرید کتاب جدید به آنجا رفت‌وآمد دارند. بهتر است وزارت ارشاد فهرست کتب جدید با خلاصه آن‌ها را در اینترنت منتشر کند که این افراد ابتدا انتخاب خود را بکنند و بعد برای خرید به ایران بیایند. نه اینکه از این کتاب‌فروشی به کتاب‌فروشی دیگر بروند.

یکی از مشوق‌های انتشار کتاب، سوبسید دادن به تولید کتاب است. برای نمونه برای فرستادن کتاب به شهرستان هزینه پست زیاد است. درحالی‌که همه جای دنیا پست برای مطبوعات و کتاب تقریباً رایگان یا با قیمت خیلی پایین است. مثلاً ۱۰ درصد هزینه پست را می‌گیرند، درحالی‌که در ایران ۱۰ درصد هزینه پست را تخفیف می‌دهند. اگر ارسال سفارشی نباشد ممکن است کتاب به مقصد نرسد که سبب افزایش هزینه پست می‌شود.

مسئله کپی‌رایت یکی دیگر از مشکلات ناشران کتاب است. اگر کپی‌رایت باشد، درصورت مخالفت ارشاد با ترجمه بخشی از کتاب مخالف، کلاً کتاب چاپ نمی‌شود. مؤلف کتاب هم راضی نمی‌شود بخشی از نوشته‌اش حذف شود. در این صورت روند ترجمه کتاب رو به کاهش می‌رود. اگر کپی‌رایت نباشد، در وضعیتی که بخشی از کتاب ترجمه نشود بالاخره کتاب در دسترس فارسی‌زبانان قرار می‌گیرد. ضمن اینکه ارشاد اجازه نمی‌دهد برای بخش‌های سانسورشده نقطه‌چین بگذارند. می‌گویند برای خواننده معلوم می‌شود که از کتاب کم شده است. اگر هم درجایی نقطه‌چین است، باید اصل کتاب به ارشاد ارائه شود تا معلوم شود مؤلف نقطه‌چین گذاشته است.

در آسیب‌شناسی ناشران باید گفت یک ‌طرف خیابان انقلاب ناشرانی هستند که با صرف هزینه‌های بسیار کتابی را منتشر کرده‌اند که در آن سیاست‌های جمهوری اسلامی و ارشاد رعایت شده و درست در مقابل هم دست‌فروشان هستند که آزادی مطلق دارند و همه‌چیز می‌فروشند. فقط هم کتاب‌های فاقد مجوز نمی‌فروشند، بلکه همه کتاب‌ها را دیجیتالی چاپ کرده‌اند و با نصف قیمت می‌فروشند. مؤسساتی از اینترنت به‌صورت نامحدود ماهانه استفاده کرده و کتاب را اسکن و برای دوستانی که بخواهند روی کتاب تحقیق کنند می‌فرستند که ارزان‌تر از خرید کتاب درمی‌آید. گاهی از همین طریق کتاب‌های داخل را به خارج از ایران می‌فرستند که به ضرر فروشگاه‌های کتاب است.

یکی از کارهای خوب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزاری نمایشگاه بین‌المللی کتاب است که تاکنون ۳۱ دوره آن برگزار شده است. مشتاقان کتاب از سراسر ایران در یک محل جمع می‌شوند و کتاب‌های مورد نیازشان را انتخاب می‌کنند و می‌خرند. آن‌هایی هم که وقت کافی ندارند ده روز نمایشگاه فرصت خوبی است؛ البته ناشران کوچک به‌علت هزینه آوردن و بردن کتاب‌ها، کرایه محل، دکوراسیون و پرسنلی که برای این کار می‌گمارند سودی نمی‌کنند. به‌اضافه اینکه در این ده روز از تولید نشر هم محروم می‌شوند. نمایشگاه برای ناشران بزرگ خوب است و فروش خوبی دارند؛ البته برای همه کتاب‌های یک ناشر امکان عرضه در نمایشگاه نیست؛ چراکه فقط کتاب‌های چند سال آخر در نمایشگاه ‌عرضه می‌شوند. برای ارزیابی نمایشگاه کتاب باید گفت آیا طالبان کتاب باید طی ده روز کتاب بخرند و چرا در طول سال کتاب نخرند؟ طبیعی است کتابفروشی‌های شهرستان‌ها ضرر می‌کنند. چراکه ناشر بی‌واسطه از مخاطب پول نقد می‌کرد و دست‌اندرکاران توزیع کتاب متضرر اصلی هستند. البته یکی از کارهای وزارت ارشاد اعطای بن کتاب به اساتید، دانشجویان و ارگان‌هاست تا بتوانند از نمایشگاه با تخفیف کتاب بخرند. دیده شده در توزیع این بن‌ها عدالت برقرار نیست. در این سال‌ها بهترین کاری که وزارت ارشاد انجام داده این است که هر شهروند ایرانی با ارائه کارت ملی خود می‌تواند برای هر کتابی ۱۵ درصد تخفیف بگیرد و جمع این تخفیف‌ها نباید بیش از ۱۰۰ هزار تومان بشود. ارشاد این میزان تخفیف را به کتابفروش می‌دهد. برخی از ناشرین ایده دیگری دارند که میزان تخفیف نمایشگاه کتاب را طی ده روز در سراسر ایران بدون برگزاری نمایشگاه به خریداران بدهند و به‌نوعی نمایشگاه در کتابفروشی‌ها برگزار شود. برخی هم می‌گویند نمایشگاه باید فقط نمایشگاه باشد و نه فروشگاه، به‌گونه‌ای که در نمایشگاه کتاب را انتخاب کنند و بعداً از کتابفروشی‌ها آن را تهیه کنند. در این باره در شماره آینده با ناشران مختلف و کتابفروشی‌ها گفت‌وگوی بیشتری خواهیم داشت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط