به مناسبت بیستوپنجمین سالگرد تأسیس کانون صنفی معلمان
محمدرضا نیک نژاد
آذرماه گذشته، کانون صنفی معلمان ایران (تهران) در شرایطی ورود به بیستوپنجمین سال آغاز به کارِ خود را جشن گرفت که جایگاه صنفی-مدنیاش، چه در میان فرهنگیان و چه در میان دیگر نهادهای مدنی، اگر نگوییم بیهمتا، اما کممانند است. در سالهای آغازین دولت اصلاحات که فضای سیاسی-مدنی اندکی گشایش را نشان میداد گروهی از فرهنگیان که اغلب نیروهای ستادی آموزش و پرورش بودند گردهم آمدند و از وزارت کشور وقت درخواست مجوز برای راهاندازی یک تشکل صنفی در راستای پیشبرد هدفهای آشکار و پنهان اغلب سیاسی کردند. در همان نشستهای نخست بر سر تعیین و تعریف هدفها و البته تعیین جایگاه افراد دشواریهای کار گروهی خود را نشان داد و تشکل نوپای کانون با گروهی که بیشترینشان معلم بودند (یا با نامی که آن زمان فراوان شنیده میشد یعنی معلم گچ به دست) کنشهای مدنی خویش را در آذر ۱۳۷۸ آغاز کرد و از آن زمان تاکنون در گستره کنشهایش یکی از نامدارترین و اثرگذارترین نهادهای مدنی کشور است.
کانون صنفی معلمان در این بیستوپنج سال و در گستره فعالیتهایش شاهد فرازوفرودهای درونی و بیرونی فراوانی بوده است اما خوشبختانه این فرازوفرودها و به دنبال آن تجربههای مدنی تلخ و شیرین این سالها به بالندگی هر چه بیشتر این نهاد صنفی-مدنی کشور انجامیده و البته که در این مسیر در حین اثرگذاری همچنان در حال تجربهاندوزی فردی و تشکیلاتی است. از اینرو همچنان برای اثرگذاری و ماندگاری هرچه بیشتر در سپهر مدنی کشور نیازمند بررسیهای نظری و واکاوی و نقد موشکافانه درونی و بیرونی از کامیابیها و شکستهای کوتاهمدت و میانمدت است. در همین راستا، نگارنده بهعنوان یکی از اعضای این نهاد معلمی یکی از دگرگونیهای مهم کانون صنفی معلمان تهران که زمینه اثرگذاری بیشتر آن را فراهم کرده است به کوتاهی با خوانندگان چشمانداز ایران در میان میگذارد.
رویکرد و البته تعریف اغلب بنیانگذاران یا اعضای اولیه کانون از کارِ صنفی، پرداختن به خواستههای معیشتی و منزلتی معلمان و طرح این خواستهها در سطح جامعه و با بخش اجرایی حاکمیت بود. به باور آنها طرح این خواستهها و پیگیری آنها میتوانست و میتواند بر زندگی فردی و حرفهای صدها هزار معلم بینجامد و افزون بر بسامان کردن زیست فردی و خانوادگی آنها بر سرنوشت میلیونها دانشآموز تأثیرگذار باشد. بیگمان کنشگری در این مسیر و با این رویکرد بهخودیخود ارزشمند و اثرگذار است اما به دلایل گوناگون فرهنگی-اجتماعی اغلب شهروندان، گروههای مرجع و نهادهای مدنی با این خواستهها همدل و همراه نبوده و معلمان در طرح و پیگیری آنها تنها بوده و هستند. در سالهای نخست کنشهای صنفی -مدنی کانون تمرکز فعالیتها-که گستردهای از کنشهایی مانند نوشتنِ بیانیه، گفتوگو با رسانهها، دیدار با دستاندرکاران آموزشی-سیاسی، گردآوری امضا، تحصن در مدرسه و کلاس و تجمعهای خیابانی را دربر میگرفت- بر پیگیری خواستههایی مانند افزایش دستمزد، کارآمد کردن بیمهها و افزایش شرایط رفاهی معلمان بود. ناگفته نماند طرح و پیگیری این خواستهها به اعتبار کانون در میان معلمان و جذب نیروهای توانمند، مطالبهگر و خوشفکر از آنها انجامید و شمار شرکتکنندگان در کنشهای گوناگون کانون را بهخوبی افزایش داد، اما از سوی دیگر این نهاد را در میان کنشگران نهادهای مدنی دیگر همچنان ناشناخته و منزوی نگه میداشت و از اینرو چندان نمیتوانست صدای خواستههای درست و بحق خود را از حنجرههای مؤثر دیگر بشنود.
اما با گذشت سالها تجربه، گسترش گامبهگام فعالیتها، ورود نیروها و اندیشههای تازه، برقراری ارتباط با نهادهای معلمی در سطح جهان و آشنایی هرچند اندک با فعالیتهای اتحادیهای معلمان در دیگر کشورها، کانون صنفی معلمان سویههای کنشهای خود را آرامآرام اجتماعیتر کرد. طرح شعارهایی مانند عدالت آموزشی، پیگیری آموزش رایگان و کیفی و اصرار بر اجرای اصل ۳۰ قانون اساسی، خشونتپرهیزی در سطح مدرسهها و جامعه، پیگیری حقوق بشر و حقوق کودک (دانشآموز)، طرح رسانهای بافتهای فرسوده مدرسهها و خطرات نهفته در آنها، بازماندگان از آموزش بهویژه در مناطق نابرخوردار کشور و مخالفت با آموزشهای ایدئولوژیک در این راستا بوده و هست.
طرح این خواستهها، حضور گستردهتر زنان بهعنوان بخش بزرگی از معلمان، گسترش فضای مجازی و رسانهای، پیگیریهای مستمر و بهرهگیری از خیابان با وجود همه هزینههای تشکیلاتی و فردی اعضا، نزدیکی به نهادهای مدنی دیگر بهویژه در حوزه کودکی و اجتماعی توانست نام کانونهای صنفی معلمان را که اکنون زیر پوشش شورای هماهنگی تشکلهای صنفی معلمان فعالیت میکرد بیش از گذشته بر سر زبانها بیندازد و نهادهای مدنی و آکادمیک را به واکاوی بیشتر این نهاد معلمی وادارد. اجتماعیگرایی۱ در اتحادیههای برخی از کشورهای پیشرو در اتحادیهگرایی۲ رویکردی است که توانسته بر اعتبار این نهادها بیفزاید و آنها را با جامعه و سرنوشت دیگر شهروندان گره بزند. این پیوند در یک روند بالنده هم معلمان را از گرایشهای سیاسی-مدنی گوناگون جذب اتحادیهها کرده و هم جامعه را پیگیر این نهادها، در مواردی همراه و در برخی موارد دیگر با آنها همدل نموده است. ازاینرو به نظر میرسد نهادهای معلمی در ایران، بهویژه کانونها، انجمنها و شورای هماهنگی تشکلهای صنفی معلمان با ادامه این رویکرد، هم خواستههای عمومی جامعه را بهتر بشناسد و آنها را پیگیر کنند و هم تلاش کند که خواستههای اجتماعی در گستره شغلی، حرفهای بهویژه آموزشی خود را به جامعه بشناسانند. افزایش شناخت و آگاهی جامعه نسبت به خواستههای صنفی-مدنی معلمان، که بیگمان در نهایت به سود ذینفعان آموزش از آن میان دانشآموزان، خانوادهها و شهروندان کنونی و آینده است، و تأثیر پاسخدهی درست حاکمیت و جامعه به این خواسته میتواند زمینههای بحرانهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را کاهش دهد و جامعه را از گزند پیامدهای آسیبزای این بحرانها در امان بدارد.
پینوشتها
- Socialization
- unionism