بدون دیدگاه

کاوشی در مفهوم نام الله

کتاب گذر از دفاعیه‌گرایی؛ به‌سوی پدیدارشناسی متن در سال ۱۳۹۱ به کوشش فرامرز معتمد را انتشارات نقد فرهنگ منتشر کرده است. گفتنی است بنا بود نام این کتاب الله و دنیای مدرن باشد که به نام فعلی تغییر یافت. این کتاب مجموعه مصاحبه‌های آقای معتمد با اندیشمندانی چون عبدالعلی بازرگان، تقی رحمانی، حبیب‌الله پیمان، مقصود فراستخواه، محمد مجتهد شبستری، حسن یوسفی اشکوری، احسان و سارا شریعتی و … است که این گفت‌وگوها از سال ۱۳۸۱ شروع شده است. در این شماره گزیده‌ای از گفت‌وگو با علی طهماسبی را می‌خوانید.

استاد علی طهماسبی در پاسخ آقای معتمد دزفولی که «جایگاه الله در دنیای امروز چیست؟» توضیح می‌دهد تورات از الله شروع کرده و بعد از مراحل آفرینش، به انسان می‌رسد که انسان تورات هم جنبه اسطوره‌ای دارد. ولی در قرآن این طور نیست؛ در اولین آیه که به پیامبر وحی می‌شود: «اقرا بسم ربک الذی خلق» با این که ما از محمد (ص) و تاریخ بعثت دور هستیم همین حالا هم می‌تواند راهنمای ما باشد. به طوری که اگر انسان را خوب بشناسیم چنین انسانی می‌خواهد به صفات یا نام‌های خدا نزدیک شده و نام‌هایی چون قدرت، علم، کریم بودن و مهربان بودن را در خود نهادینه کند.

ویژگی بارز استاد این است که مطلبشان کاری به مذهبی بودن و غیرمذهبی بودن ندارد، بلکه راهنمای بشریت است. این در حالی است که بشریت با نام‌های خدا آشنا بوده و هست. می‌توان آرمان‌ها و مطلوبیت‌های بشری را نام‌های خداوند نامید که بشر می‌خواهد خود را با این آرمان‌ها تعالی بدهد. ایشان معتقدند همه نام‌های زیرمجموعه خداوند مانند رحمن، رحیم، کریم، قادر و … همه این‌ها برای انسان قابل تجربه است و آرزوی انسان این است که این‌ها را در خود محقق کند.

الله و رب

حوزه معنایی الفاظ الله= الوهیم، خدا، God در متن قرآن، تورات و متون فارسی برای معطوف کردن ذهن مخاطب به فراسوی هستی است. حوزه معنایی الفاظ رب= یهوه، خداوند، lord در همان متون، برای معطوف کردن ذهن مخاطب به سامان دهنده‌ای است که در این هستی حضور دارد و حضورش را می‌توان تجربه کرد. به‌نظر می‌رسد قبل از بعثت هم لفظ الله برای اعراب لفظی شناخته شده بوده است. دقت کنید که می‌گویم لفظی شناخته‌شده، نه معنایی مشخص و شناخته‌شده… حتی در اشعار به‌جای مانده‌ای که به معلقات سبع مشهور شده است و مربوط به روزگار پیش از بعثت است، باز هم نام الله را می‌بینیم به‌ویژه در اشعار منسوب به زهیر.

لفظ (الله) با قرار گرفتن در متن آیات قرآن، تحول معنایی تازه‌ای پیدا می‌کند، به‌اندازه‌ای که انگار در درون این پوسته لفظ، تولد تازه‌ای اتفاق افتاده است. در این تولد تازه معنا است که لفظ الله، از حاشیه به متن می‌آید و نقطه کانونی متن می‌شود.

در اولین گروه از آیاتی که بر پیامبر نازل شد هیچ نشانی از لفظ الله دیده نمی‌شود، بلکه در آن آیات مدام از واژه «رب» استفاده شده است. در آیات بعدی هم به همین ترتیب، باز هم از لفظ «رب» استفاده شده است. لفظ «رب» دارای معنایی نسبتاً ملموس و قابل‌درک بود… هنگامی که واژه «رب» در اولین آیه از «سوره علق» بر محمد نازل می‌شود، هم خود پیامبر و هم دیگران می‌توانند معنای آموختن و تعلیم و تعلم را از این لفظ دریافت کنند.

چیزی که معنای این لفظ را از ربی‌های یهود یا از هر آموزنده دیگری جدا می‌کند این است که در این آیه «اقرأ باسم ربک الذی خلق» تنها یک آموزش ساده یا انتقال دانش از معلم به شاگرد نیست، بلکه موضوع سامان‌دهی هستی و گرداننده این جهان هم به همان رب نسبت داده شده است.۱

در اولین آیه که از آفرینش سخن به میان می‌آید، یک نکته دیگر هم هست و آن اینکه در این آیه سخن از آفرینش آسمان‌ها و زمین نیست، بلکه بلافاصله بعد از آیه اول که موضوع آفرینش را در یک کلمه «خلق» مطرح می‌کند، آمده است که «خلق الانسان من علق» یعنی از آفرینش انسان شروع می‌کند، آن هم نه آدمی که در قصه‌های آفرینش و اسطوره‌ها آمده، بلکه همین آدم‌هایی که مدام از هماغوشی زنی و مردی تولد پیدا می‌کنند. همین انسانی که الآن هست و همه مردم هم تجربه‌ای از این نوع آفریده شدن را دارند؛ یعنی لازم نیست ذهن مخاطب به قصه‌های دور و مبهمِ باغ‌های اسطوره (مانند تورات) کشیده شود.

شروع اولین آیات قرآن از این منظر، کاملاً بر عکس شروع تورات است. در اولین باب و اولین آیه تورات، ابتدا نام «الوهیم» (الله) عنوان می‌شود و بعد هم از آفرینش آسمان‌ها و زمین و جانوران می‌گوید و در آخر کار به آفرینش آدم می‌رسد، آن هم آدم نخستین که در حوزه مفاهیم اسطوره‌ای قابل طرح است، اما بعد از آنکه کار آفرینش به سامان رسید و هر چیزی سر جای خودش قرار گرفت، آن گاه واژه «یهوه» ظاهر می‌شود و بعد هم اندک اندک لفظ «الوهیم» کاملاً به حاشیه می‌رود و یهوه (هستن) نقطه کانونی متن تورات می‌شود.

سیر نزول آیات قرآن کاملاً برعکس است. بعد از دو آیه اول، می‌گوید: «اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ؛ بخوان و رب تو گرامی‌تر است»، اما به جای اینکه بگوید از چه و از که گرامی‌تر است، می‌گوید: «الَّذی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ*عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یعْلَمْ»، شاید به این معنی که این رب گرامی‌تر از آن است که آدم را در جهل و نادانی رها کند. او انسان را به قلم تعلیم داد و آموخت انسان را، آنچه نمی‌دانست. این تمامی آیاتی است که در نخستین مواجهه، محمد (ص) با وحی دریافت می‌کند.

این آیات مخاطب را به شکل‌گیری و تولد خودِ مخاطب توجه می‌دهد، به دانش و آگاهی که هر انسانی می‌تواند داشته باشد، نه به آن آدم اسطوره‌ای که تورات می‌گوید… فراموش نکنیم که یادگیری و آموختن به عنوان یک نیاز انسانی چیزی است که آدمی را از دایره بسته غریزه که خاص حیوانات است بیرون می‌آورد و در صیرورتی به سوی تعالی یافتن چراغ راهش می‌شود. به تعبیر دیگر، سیر نزول آیات قرآن نشان می‌دهد که برای فهمیدن، ابتدا باید از خود انسان شروع کنیم. به جای آسمان باید از زمین آغاز کنیم، به جای هستی بیرون از خود، باید از هستی خویش شروع کنیم. یادگیری و آموختن از نزدیک‌ترین و خودی‌ترین هستی آغاز می‌شود، حتی در گروه آیاتی که در آغاز سوره مزمل آمده و نزول آن مربوط به قبل از سوره اخلاص می‌باشد، به‌گونه‌ای است که محمد (ص) را به نوعی آماده قولی سنگین می‌کند و به نظر من این قول سنگین (إِنَّا سَنُلْقی عَلَیکَ قَوْلاً ثَقیلاً) مقدمه‌ای است برای بیان همان نام الله که بعداً در سوره اخلاص نازل می‌شود.

اگر به این پیش‌فرض‌ها وفادار باشیم و سیر نزول آیات را در نظر داشته باشیم، می‌بینیم که فهم کلمه «الله» در زمان بعثت هم، چندان آسان نبوده است؛ یعنی تمهیداتی لازم بوده و نوعی آمادگی باطنی از سوی مخاطب لازم بوده تا بتواند این کلام سنگین را درک کند.

تجربه کردن نام‌های خدا

همه نام‌های خدا (غیر از نام «الله») دارای معنایی قابل تجربه برای هر آدمی هستند. دقت کنید که می‌گویم قابل تجربه، یعنی همه ما می‌توانیم عزت داشتن را در زندگی خودمان و در ارتباط با دیگران تجربه کنیم، همه ما می‌توانیم دانش را و عالم شدن را تجربه کنیم. قدرت را می‌توانیم در خود تجربه کنیم و همه نام‌های دیگر نیز به همین نحو قابل تجربه است، اما به‌گونه‌ای نسبی.

همه این نام‌ها، قابل تجربه و توسعه‌یابنده هستند؛ یعنی تجربه معنایی از یک نام مثلاً «علم» در هر مرحله‌ای از عمر یک فرد و همچنین در هر مرحله‌ای از تاریخ بشری، دارای فرایندی رو به توسعه است. کلمه آزادی در امروز که ما زندگی می‌کنیم نسبت به پانصد سال پیش توسعه معنایی بسیار بیشتری یافته است.

هر آدمی، در هر مرحله‌ای که از تجربه این نام‌ها باشد، باز هم مراحل ناگشوده‌ای را در افق اندیشگی پیدا می‌کند و تلاش می‌کند تا خود را به آن برساند… هرگاه انسان خود را به افق بالاتری می‌رساند، باز آن مفهومی که تحقق آن از آرزوهای او بوده و تا این مرحله به تجربه او درآمده، به افق بالاتری می‌ایستد. به تعبیر دیگر، گویا این نام‌ها را نهایت و سقف مشخصی نیست و درک ما از این نام‌ها در هر مرحله‌ای که باشیم، نسبی است.

هر انسانی، تصوری ایده‌آل از خودش دارد که آن تصور ایده‌آل، با واقعیت اکنونش فاصله دارد. در این تصور ایده‌آل همه آن نام‌ها که یاد کردم یا بخشی از آن نام‌ها، کانون توجه انسان قرار می‌گیرد تا خود را به آن برساند و آن نام‌ها را درونی خود کند؛ بنابراین، چنان نیست که معنای نام‌های خداوند برای ما قابل درک نباشد. حتی این مهم نیست که ما مذهبی بیندیشیم یا غیرمذهبی، پیرو این دین باشیم یا فلان آیین دیگر، مهم این است که به جای بحث خداشناسی اول از خودشناسی شروع کنیم.

ارتباط الله با عقلانیت مدرن و برهان‌های متافیزیکی

در متن قرآن تعقل نوعی کنش است، نه یک گوهر ویژه‌ای که مثلاً در جایی از عالم بالا وجود داشته باشد. همچنین این کنش فقط در مورد انسان آمده و یک کنش انسانی است، نه در مورد الله… اما در قرن‌های دوم و سوم به بعد که نهضت ترجمه آثار یونانی آغاز می‌شود و فلسفه شکل می‌گیرد، می‌بینیم عقل به‌صورت اسم و به عنوان یک گوهر آسمانی مطرح می‌شود و خدا هم به‌عنوان عقل کل معرفی می‌شود.

راهی که باقی می‌ماند این است که این نیروها (چون شهوت و غضب) به نحوی مهار شوند تا هم وجود داشته باشند و هم ویرانگر نشوند. در اینجا تعقل، دقیقاً به معنای مهار کردنِ همین نیروهاست. … در متن قرآن عقلانیتی مطرح است که هر کسی باید خودش خویشتن را کنترل کند، اما در متن آموزش‌های جاری، عقلانیت ربطی به این چیزها ندارد. … در سنت تاریخی ما هم چنان بوده که فقیهان و عالمان معمولاً در کنار حاکمان بوده‌اند؛ بنابراین طرح «الله» در یک سیستم عقلانی در آموزش‌های جاری، می‌تواند ترفندی برای مقاصد سلطه‌گرانه هم بوده باشد.

من به عقل خودبنیاد باور دارم. در اینجا باز هم باید اشاره کنم که در فرهنگ و زبان کنونی ما عقل نه صرفاً آن مفهوم قرآنی را دارد و نه آن مفهوم سنتی را. عقلانیت امروز بیشتر به نوعی خردورزی راه می‌برد که ویژگی‌های روزگار خودمان را پیدا می‌کند.

باید تعریفی مشخص از خود انسان داشته باشیم. به‌گمان من بدون این تعریف، هر نوع تلاشی برای فهم نام‌های خداوند و فهم کلمه «الله» بی‌ثمر و بی‌بیهوده خواهد بود. امروز طبقه متوسطی در همه جوامع بشری پدید آمده است که نه مثل گذشته رعیت است و نه ارباب. این طبقه متوسط می‌خواهد تلقی دیگری از خودش پیدا کند که با تلقی پیشینیان متفاوت است. اصطلاح «پیشرفت» برای انسان، چیز بدیع و تازه‌ای است که در سنت تاریخی کمتر می‌توان دید… یک چیزهای دیگری هم باید باشد تا آن بهشت سامان واقعی بگیرد، آن‌هم معنویتی است که همه جوامع بشری و همه آدم‌ها را که معمولاً با هم سر جنگ و خصومت دارند، به هم نزدیک کند و عواملِ روانی خصومت‌های ویرانگر را شناسایی و روزبه‌روز کمرنگ‌تر کند تا زمین زیستگاهی مطلوب برای انسان شود. این هم چیزی است که زمزمه‌های آن را از گوشه و کنار این جهان می‌بینیم و من فکر می‌کنم نام‌های خداوند که تعالی بخش روان انسان است در این زمان بیشتر از همیشه می‌تواند این مهم را برآورده کند.

پذیرش نام‌های خدا برای بشریت

وقتی نام‌هایی مانند علم، قدرت، عزت، رحمت و یا هرکدام از نام‌ها را مطرح می‌کنیم برای همه ملت‌ها قابل فهم و مطلوب هستند. تنها این نکته را باید در نظر داشته‌باشیم که خداوند و نام‌های او ویژه ملتی و قوم خاصی نیست. در آموزه‌های دینی هم بر این نکته تأکید شده است که خدا، خدای همه جهانیان است، نه خدای گروهی خاص.

یکی از مشکلات ما این است که دائم می‌خواهیم مشروعیت خودمان را از گذشته بگیریم و کمتر جرئت و جسارت این را پیدا می‌کنیم که به بازخوانی و نوسازی مفاهیم بپردازیم. من در بسیاری از نوشته‌ها و سخنرانی‌هایم بارها نوشته و گفته‌ام که اسلام و قرآن مبدأ است و نه مقصد. به تعبیر دیگر، لازم نیست که ما به زمان رسول و به هزار و چهارصد سال پیش برگردیم، ما می‌توانیم نقطه عزیمت خودمان را (راهنمایی) قرآن قرار دهیم، اما با توجه به توسعه‌پذیر بودنِ نام‌های خداوند و تحول انسان در طول تاریخ، بازخوانی تازه‌ای متناسب با شرایط انسان امروز از آن نام‌ها داشته‌باشیم.

لفظ «الله» با نوعی غیبت معنا همراه است؛ یعنی ما لفظی را داریم که معنایش را نمی‌فهمیم… این هم از ویژگی‌های انسان است که می‌تواند به چیزی بیندیشد که نمی‌داند چیست… می‌بینیم ذهن ما مدام در جدال با چیزی است که چیستی خود آن چیز را نمی‌تواند درک کند. حالا می‌توانم بگویم این چیزها که نمی‌دانیم چیست، با لفظ «الله» سنخیتی غیر قابل انکار دارد… از همین‌جا است که به یک واژه متناقض‌نمای دیگر به‌نام «مطلق» می‌رسیم. معنای این واژه، به ویژه به‌عنوان توصیفی برای معنای امر متعالی نیز چندان برای ذهن ما روشن نیست. در واقع ما نمی‌دانیم «مطلق» دقیقاً یعنی چه؟…این درست است که ما نمی‌توانیم معنایی برتر از زمان و مکان را در ذهن خود تصور کنیم، اما این را هم نمی‌توانیم انکار کنیم که ذهن ما با چیزی که نمی‌دانیم چیست درگیر است. این‌چیزی که نمی‌دانیم معنای آن چیست، سبب می‌شود تا به نوعی، غیبتِ «معنا» را در نام‌هایی مانند الله یا الوهیم، بپذیریم… درهرحال این ذهن ما است که دائم تلاش می‌کند تا معنایی را درباره فراسوی زمان و مکان، به کمند فهم خویش درآورد و اگر چه معمولاً توفیقی در این باره پیدا نمی‌کنیم و هم‌چنان با غیبتِ این معنا مواجه هستیم، اما هیچ‌گاه از این تلاش فرو ننشسته‌ایم؛ یعنی ما این استعداد را داریم که به فراسوی آنچه هست بیاندیشیم. یا می‌توانیم این پرسش کودکانه اما بنیادی را طرح کنیم که پیش از آفرینشِ این هستی، چه بوده است؟ و همین می‌تواند نشانه‌ای از «غیبتِ معنا» برای امری باشد که ذهن ما را به وادی حیرت نیز می‌کشاند.

کاربرد ضمیرهای دوم شخصِ مفرد «تو» برای «رب» خداوندِ حاضر در ذهن و ضمیر سوم شخصِ «او» (هو) برای «الله» تا حدود زیادی می‌تواند نشانگرِ همین حضور و غیابِ معناهای نام خداوند باشد. منظورم حضور و غیابی است که در ذهن ما برای معناها اتفاق می‌افتد… متناسب با همین زندگی در این دنیا، نام‌هایی از خداوند را هم در اختیار داریم (مثل عزت، علم، رحمان و…) که می‌توانیم معنای آن را در خویش تجربه کنیم و هویت خود را با آن نام‌ها اعتلا ببخشیم. همچنین می‌توانیم همین نام‌ها را در زندگی اجتماعی به‌کار گیریم و جامعه را به سوی معناهای متعالی دگرگون کنیم. این سهم ما از نام‌های خداوند در زندگی دنیا است. هم دنیا برای ما حضور دارد هم معنای این نام‌ها. حالا این پرسش مطرح می‌شود که این تعالی یافتن تا کجاست؟… همه این نام‌های قابل فهم و قابل حس،‌ نام‌هایی هستند که اگر درست و به موقع فهم شود و در ما فعال شود، ما را به سوی آن نامی که معنایش غیب است می‌کشانند. به همین جهت می‌گویم که رشته‌هایی معنایی میان دنیا و آخرت پدید می‌آید. لفظ الله در حوزه معنایی آخرت و معاد قرار می‌گیرد، اما بدون توجه به نام‌های مربوط به این دنیا نمی‌توانیم به آن سو متوجه شویم.

این روش به‌جز در متن اصلی، یعنی قرآن، در متون دیگر دینی رعایت نشده است. به تعبیر دیگر، بسیار اتفاق افتاده است که نه‌تنها ما آدم‌های معمولی، حتی عالمان دینی نامِ «الله» را به‌گونه‌ای در گفتار ونوشتار خود آورده‌اند که انگار پرده غیب را به‌یکسو زده و رویاروی با او هم کلام شده‌اند.

من اکنون و من ایده آل

همیشه میان منِ اکنون و من ایده‌آل فاصله‌ای را حس می‌کنیم. هم‌چنین میان جامعه اکنون و جامعه ایده‌آل هم فاصله‌ای را حس می‌کنیم. همین حسِ فاصله سبب می‌شود تا ما از آنجا که اکنون هستیم گامی فراپیش بگذاریم و خودمان را به آنچه فکر می‌کنیم ایده‌آل است، برسانیم. هنگامی که به آن ایده‌آل رسیدیم، آن وضعیتی که قبلاً ایده‌آل محسوب می‌شد به منِ اکنون تبدیل می‌شود و باز به‌سرعت منِ‌ایده‌آل، با توسعه معنایی بیشتری در افق اندیشگی ما می‌ایستد و ما را به سوی خود می‌خواند.

علی‌رغم اینکه از یک مواجهه عقلانی با لفظ الله چندان برخوردار نیستیم، اما چیزی به‌ نام فراسوی هستی ذهن را به چالش می‌گیرد؛ همین کافی است، این دغدغه را گرامی بداریم، از همه امکانات عقل هم استفاده کنیم؛ اما توجه داشته باشیم، چیزی که بودنش را می‌فهمیم اما چیستی او را نمی‌فهمیم، نفی نکنیم. با نفی کردن ما این دغدغه از میان نمی‌رود.

تکمله

استاد علی طهماسبی توضیحات تکمیلی زیر را نیز به متن اضافه کرده که تقدیم خوانندگان می‌شود:

در داستان آفرینش نکته‌ای بسیار اساسی دیده می‌شود: آفرینش غایتمند است و خدا هم صرفاً مبدأ نیست، بلکه مقصد است. برای توضیح بیشتر می‌توان از سوره نور در قران استفاده کرد. در این آیه «الله» نور آسمان‌ها و زمین توصیف شده. این توصیف در نگاه اول این گمانه را به ذهن می‌آورد که انگار همه‌چیز از پرتو نور او روشن است؛ اعم از آنچه در آسمان‌ها و زمین است، اما در ادامه با آوردن تمثیلی این گمانه را پس می‌راند. در این تمثیل او چراغی را می‌ماند که چون ستاره‌ای از دور می‌درخشد. برای مردم آن روزگار و کاروان‌هایی که در شب سفر می‌کردند تا از تابش آفتاب داغ صحرا در امان باشند، این تمثیل بسیار آشنا و قابل تجربه بود. می‌دانیم که در شبه‌جزیره به علت گرمای طاقت‌فرسای روز شب‌ها به سفر ادامه می‌دادند. راه‌ها هم مثل حالا جاده و آماده و تابلوگذاری‌شده نبود. قافله‌سالارها با شناختی که از جایگاه ستاره‌ها در آسمان داشتند راه خود را پیدا می‌کردند. در مورد دریانوردی هم همین‌گونه بود. به تعبیر دیگر این‌گونه نبود که ستاره‌ها همه‌جا را روشن کرده باشند بلکه قافله‌ها جهت حرکت خود را از طریق همین ستاره‌ها مشخص می‌کردند. در آیه نور هم تمثیل ستاره درخشان را برای خدا می‌آورد تا جهت حرکت انسان را به‌سوی آینده‌ای توأم با تعالی و رشد مشخص کند؛ بنابراین نور در این آیه نوری نیست که همه‌جا را روشن کرده باشد بلکه نور هدایت‌گر است که جهت حرکت همه هستی را به‌سوی آینده مشخص می‌کند. با استفاده از همین شواهد عینی می‌توان گفت تمثیلی که در آیه نور آمده، «بودن» را به «شدن» و «ماندن» را به «رفتن» می‌کشاند. در سفرهای معمولی از شهری به شهری و از دیاری به دیاری، وقتی به مقصد برسیم بازهم خودمان همان هستیم که بودیم؛ اما در اصطلاح قرآنی، انسان مسافری به‌سوی خداست و دارای صیرورت به سمت خداوند است. مسافر کسی است که از نقطه‌ای به نقطه دیگر سفر می‌کند و فقط موقعیت جغرافیایی‌اش تغییر می‌کند و هنگامی‌که وارد دروازه شهر مقصد بشود به مقصد رسیده، اما در صیرورت و شدن، اتفاق دیگری می‌افتد. خود راه بخشی از مقصد هم می‌شود. هر گامی که انسان در صیرورت به‌سوی او برمی‌دارد بخشی از اخلاق خدایی را در خود محقق کرده است؛ اما این شرط واقعاً هست که تا وقتی نام‌های زیرمجموعه درک نشود و به عمل درنیاید، نمی‌توان از لفظ «الله» سخن گفت. در «إِلَی اللَّهِ الْمَصِیرُ» (آیه ۴۲ سوره نور) در مفهوم مصیر نوعی دگرگونی و صیرورت لحاظ شده است. معلم و سالار این سفر معنوی همان نام‌های زیرمجموعه «الله» است؛ به‌ویژه نام رب. بدین‌گونه است که می‌گوییم مفهوم «الله» اگرچه مبدأ آفرینش نخستین دانسته شده، اما در این تعبیرها مقصد آفرینش و معاد خواهد بود.▪

پی‌نوشت:

  1. به‌ویژه که خداوند وقتی به پیامبر اکرم می‌گوید بخوان یا بفهم منظور این است که از منظر اسم خدا، هر «ربی» که در جامعه معروف شده باید به خالق ارتقا و تعالی پیدا کند. چون در متن قرآن همه مشرکین و بشریت خدای خالق را قبول دارند

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط