بدون دیدگاه

نقد حزب دموکرات‌ها؛چگونه دموکرات‌ها دوباره اگر می‌خواستند، برنده می‌شدند؟

 

نویسنده: توماس فرانک

برگردان: آزاده دشتی

در سال ۲۰۱۶ فاجعه برای دموکرات‌ها نبرد در زمینی بود که باید به نفع آن‌ها تمام می‌شد. نتیجه انتخابات در واقع نشانه نارضایتی طبقه متوسط بود. من عقیده دارم مانند انتخابات گذشته، دموکرات‌ها با دلیل‌تراشی اقدامات اصلاحی مناسب را انجام ندادند.

ترامپ اجماع بین دو حزب را از بین برد. او هسته مرکزی دکترین کلینتون را نابود کرد. کلینتون دوبرابر ترامپ هزینه کرد و بازهم شکست خورد.

دموکرات‌ها از هر روشی استفاده کردند. با افراد وال‌استریت در کنوانسیون فیلادلفیا همراه شدند، با مجمع امنیت ملی دوست شدند و به جمهوریخواهان متأثرنشده از ترامپ نزدیک شدند، بودجه متوازن در دوران کلینتون را متذکر شدند با همه این‌ها و حتی طرفداری شدید حرفه‌ای‌هایی مانند افراد سیلیکون، دموکرات‌ها در انتخابات پیروز نشدند.

این نکته مهم است که گمان می‌رفت دموکرات‌ها به علت وجود سانتریسم‌ها پیروز می‌شوند، ولی سانتریسم‌ها در طی سال‌ها به حزب لیبرال دموکرات از چند طریق خیانت کرده‌اند: حذف نظارت دولت بر بانک‌ها؛ تأمین امنیت معاملات تجارت آزاد؛ امضا طرح کمک مالی برای نجات وال‌استریت؛ و جنگ عراق. به سانتریسم‌ها دستور سکوت داده شد تا هیلاری و تیم او در انتخابات پیروز شوند.

جمهوریخواهان کاندید صادق ترسناکی انتخاب کردند که واقعاً باید خارج از کاخ سفید نگه‌داری شود و اعضای سانتریسم سکوت کردند. به‌جای برد، پراگامتیست‌ها (صلح‌گراها)، دموکرات‌ها را به بدترین شرایط در چند دهه اخیر فرستادند که این کار را با عدم کنترل شاخه‌های دولت فدرال و با تعداد انگشت‌شماری از قانونگذاران ایالتی انجام دادند.

موضوع دیگر رأی‌های سرگردان هستند که با وجود اینکه طرفدار حزب خاصی نیستند رأیشان اهمیت بسیار دارد. این رأی‌دهندگان درباره مسائل اجتماعی، لیبرال و درباره مسائل اقتصادی، محافظه‌کار هستند. وجود این دسته رأی‌دهنده تصویر غلطی به سانتریسم‌های دموکرات می‌دهد.

رأی‌دهندگان سرگردان واقعیمردم کارگری هستند که طی سال‌ها وفاداری‌شان را به حزب دموکرات از دست‌ دادند و به ترامپ روی آوردند. آن‌ها پذیرای وعده محافظه‌کاران در مسائل اقتصادی هستند. آن‌ها از وعده‌های سانتریسم‌ها درباره تجارت آزاد و بودجه متعادل متنفر هستند. اگر دموکرات‌ها رأی آن‌ها را می‌خواهند، باید به مسائل اقتصادی توجه کنند.

نشانه‌هایی وجود دارد که دموکرات‌ها این مسئله را بالاخره فهمیده‌اند. برنی سندرز (Bernie Sanders) به سراسر کشور سفر کرد و به مردم متذکر شد که طبقه سیاسی برگشته است، چه خوشمان بیاید یا نه. کیت الیسون (Keith Ellison) قرار است رئیس کمیته ملی حزب دموکرات شود.

اما به گمان من، مؤسسات رسانه‌ای و سیاسی هیچ‌یک از آن‌ها را ندارند. آن‌ها ممکن است از دونالد ترامپ متنفر باشند، اما نفرت آن‌ها از پوپولیسم اقتصادی خیلی بیشتر است؛ مانند گذشته، آن‌ها هر سفسطه‌ای می‌کنند تا اطمینان بدهند که دموکرات‌ها اقدامات موردنیاز برای جلب نظر رأی‌دهندگان طبقه کارگر را انجام ندادند. آن‌ها یادآوری خواهند کرد که کلینتون واقعاً بازنده نبوده است و همچنین آن‌ها سندرز  را برای باخت او سرزنش خواهند کرد. آن‌ها تصمیم خواهند گرفت که مردم طبقه کارگر با استدلال راضی نمی‌شوند، پس تلاش برای آن بی‌نتیجه است. آن‌ها اعلام می‌کنند که هرگونه تلاش دموکرات‌ها در به‌دست آوردن رأی طبقه کارگر مسئله وفاداری به نژادپرستی بوده است. بهتر بود انتخابات آینده را از دست داد تا برای رأی کسانی که کلینتون محبوب خود را رد کردند رقابت کرد.

ازنظر من این اتفاق پدیده تازه‌ای نیست؛ دموکرات‌ها با بی‌توجهی به قشر کارگر در این سال‌ها این اتفاق را رقم زدند. نمونه بارز آن در سال ۲۰۰۴ است که تیم بوش جنگ فرهنگی هوشمندانه‌ای علیه دموکرات‌های میانه‌رو راه انداخت. ماه‌ها پس از شکست دموکرات‌ها در انتخابات آن‌ها به دنبال دلایل آن بودند که چرا رأی مردم طبقه کارگر سفید را از دست داده بودند. ولی آن‌ها تحقیقاتشان را متوقف کردند و توسط دوستانشان در علم سیاست، یقین حاصل کردند که نباید نگران طبقه کارگر باشند. با تردستی‌های آماری و عوام‌فریبی دانشگاهیان بحث در این باره را خاتمه دادند.

دوباره امسال همان اتفاق رخ داد و دموکرات‌ها متعجب‌اند که چه مسیری را اشتباه رفته‌اند؛ ولی باز هم با هزینه بسیار و نمودارهای علمی دیر یا زود مانند گذشته، آن‌ها به این نتیجه می‌رسند که نباید نگران باشند. در واقع مشکل طبقه کارگر نیستند لیبرال‌هایی‌اند که نمی‌توانند واقعیت را درک کنند.

اجازه دهید این‌طور لیبرال‌ها توضیح دهم: فرض کنید یک گروه از سرمایه‌گذاران در یک جمع خصوصی درباره دلایل این شکست انتخاباتی بحث می‌کنند. آن‌ها مسائلی چون نژادپرستی و جنسیتی‌بودن رأی‌دهندگان ترامپ، بیگانه‌ستیزی، مشکلات ناشی از مواجهه با پروتستان‌ها را مدنظر می‌گیرند. بعد به برخی فعالان در این زمینه، هدایایی داده و سپس به اتاق‌هایشان برمی‌گردند و می‌خوابند. مردم می‌دانند که لیبرالیسم شامل چه مواردی می‌شود ولی  شامل کار و شغل و برابری اقتصادی نمی‌شود که مورد دوم نگرانی‌ای است که طی دهه‌ها درباره لیبرال‌ها وجود داشته است. اگر لیبرال‌ها به طبقه کارگر توجه کرده بودند، ترامپ نمی‌توانست میلیون‌ها نفر از طبقه کارگر را فریب داده و رأیشان را به دست آورد.

لیبرالیسم امروز بیان یک طبقه حرفه‌ای آگاه است و منافع اقتصادی هسته‌ای خود را به‌سادگی با کسانی از افراد طبقه کارگر هم‌تراز نمی‌کند. چیزی که ما درباره حرفه‌ای می‌دانیم این است که برای پاسخگویی به افکار عمومی وجود دارد. اگر در آینده لیبرال‌ها مجبور به گوش‌دادن به افرادی که منافعی برای آن‌ها ندارند، باشند، لیبرال‌ها ترجیح می‌دهند که ببازند تا آن کار را انجام دهند.

اگر حزب دموکرات بازسازی‌‌نشده بخواهد دوام بیاورد، که من شک دارم بتواند، آن چیز که می‌تواند و به دوام آن همیشه کمک کرده است، بی‌کفایتی بزرگ جمهوریخواهان است. این را ما می‌توانید در حال حاضر ببینید. دونالد ترامپ افراد نالایق و مخربی را دورهم گردآورده و طولی نمی‌کشد کشور در حسرت پیروز‌نشدن هیلاری کلینتون می‌ماند.

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط