بدون دیدگاه

نکته‌هایی چند در یک یادداشت

 

قرآن: خدای‌نامه یا …؟

لطف الله میثمی

به‌دنبال گفت‌وگوی دکتر عبدالکریم سروش با رادیو زمانه و درج آن در سایت ایشان در بهمن ۱۳۸۶، گفت‌وگوی ایشان با روزنامه کارگزاران باعنوان «کلام محمد، اعجاز محمد» (۲۰/۱۱/۸۶، شماره ۴۲۵) بحث‌هایی در گرفت که به ترتیب زمان در زیر می‌آید.

۱ـ یادداشت عطاءالله مهاجرانی، روزنامه آفتاب‌یزد، باعنوان «قرآن، کلام خداوند»، (۱۶/۱۲/۸۶، شماره ۲۳۰۸)

۲ـ نقد آیت‌الله جعفر سبحانی به دکتر سروش، روزنامه کارگزاران باعنوان «شک‌گرایی جدید»، (۱۹/۱۲/۸۶، شماره ۴۵۱)

۳ـ متن کامل پاسخ دکتر سروش به آیت‌الله سبحانی، روزنامه کارگزاران، باعنوان «بشر و بشیر»، (۱۹/۱۲/۸۶، شماره ۴۵۱)

۴ـ نقد آیت‌الله جعفر سبحانی به سروش، روزنامه کارگزاران، باعنوان «تفکیک دو نوع الهام»، (۲۰/۱۲/۸۶، شماره ۴۵۲)

۵ـ متن کامل پاسخ دکتر عبدالکریم سروش به نقدهای آیت‌الله جعفر سبحانی، باعنوان «تقدم ناسازگاری‌ها و تأخر تفاسیر»، (۲۰/۱۲/۸۶، شماره ۴۵۲)

۶ـ نقد مصطفی حسینی طباطبایی، سایت تابناک (۲۲/۱۲/۸۶)

۷ـ متن کامل جوابیه آ‌یت‌الله سیدجعفر سبحانی به دکتر عبدالکریم سروش، روزنامه کارگزاران باعنوان «پیام ده، پیام‌آور نیست»، (۲۵/۱۲/۸۶، شماره ۴۵۶)

۸ـ تقی رحمانی، روزنامه کارگزاران، باعنوان «نگاه به متدلوژی‌های غربی و فهم قرآن»، (۲۵/۱۲/۸۶، شماره ۴۵۶)

۹ـ نقد عبدالعلی بازرگان به دکتر سروش، سایت: www.bazargan.com/abdolali (25/12/86)

۱۰ـ نقد  محمدتقی فاضل میبدی، روزنامه اعتماد، باعنوان «گفت‌وگوی مبارک»،(۲۵/۱۲/۸۶، شماره ۱۶۳۸)

۱۱ـ متن کامل جوابیه آیت‌الله سیدجعفر سبحانی به دکتر عبدالکریم سروش، کارگزاران، باعنوان «پیامبر؛ بال در بال ملائک»، (۲۶/۱۲/۸۶، شماره ۴۵۷)

۱۲ـ بخشی از نقد مصطفی حسینی طباطبایی به دکتر سروش، روزنامه کارگزاران، باعنوان «وحی و مکاشفه عرفانی»، (۲۶/۱۲/۸۶، شماره ۴۵۷)

۱۳ـ نوشته محمدرضا نیکفر، روزنامه کارگزاران، «تفسیر و تجربه ستم»، (۱۸/۱/۸۷، شماره ۴۶۱)

۱۴ـ نوشته محمدرضا نیکفر، روزنامه کارگزاران، «تفسیر متن کهن و معضل جهان‌شناسی جدید»، (۱۹/۱/۸۷، شماره ۴۶۲)

۱۵ـ نوشته محمدرضا نیکفر، روزنامه کارگزاران، «هرمنوتیک متن استراتژیک»، (۲۰/۱/۸۷، شماره ۴۶۳)

۱۶ـ نقد آیت‌الله مکارم شیرازی، روزنامه ایران، باعنوان «افکار صوفیانه و ناتوانی در تفسیر قرآن سرچشمه انحراف درباره پیامبر است.» (۲۵/۱/۸۷، شماره ۳۹۰۲)

۱۷ـ نقد حجت‌الاسلام عبدالمجید معادیخواه، روزنامه کاگزاران، باعنوان «درآمد‌گونه‌ای بر پرسش‌های زنجیره‌ای»، (۲۷/۱/۸۷، شماره ۴۶۹)

۱۸ـ مقاله بنی‌صدر، باعنوان «قرآن، کلام خدا، کلام محمد، یا آمیزه‌ای از هر دو؟»

ـ ضمن اولویت‌دادن و فراموش‌نکردن حرکت‌های قانونی مردم ایران که در پی جست‌وجوی دولتی پاسخگو و خواهان حراست از آرای خود هستند، نشریه بر آن است که چکیده استدلا‌ل‌های قرآنی مبادله شده را دنبال کند تا همگی از آزمایش و تازیانه تکامل جدیدی در پیشگاه آفریدگار دانا، شنوا و بینا، سربلند بیرون آییم.

ترکیه؛ محتوا یا شکل؟

همان‌طور که می‌دانیم در سال ۱۳۸۶ حزب عدالت و توسعه در یک سازوکار دموکراتیک با تکیه بر نیروهای مولد، در یک انتخابات رفراندوم‌گونه توانست ۸۰ درصد آرای مردم را به خود جذب کند. آنها رونق اقتصادی، تورم تک‌رقمی، رشد اقتصادی قابل ملاحظه‌ و دموکراسی بدون فیلتر و متکی بر آرای مستقیم مردم را به ارمغان آوردند و پاداش متناسب با آن را از ملت ترکیه دریافت کردند. معاون رجب طیب اردوغان، اصلی‌ترین تضاد موجود در جامعه ترکیه را تضاد بین دو نوع دموکراسی معرفی کرد؛ دموکراسی متکی به آرای مردم و دموکراسی‌ای که در بستر هویت ترکیه نوین، یعنی سکولاریسم باشد.

سعی حزب عدالت و توسعه بر آن است که در راستای محتوای اسلام گام برداشته و منطق قوی اسلام را در یک سازوکار دموکراتیک پیش ببرد تا پذیرش جهانی نیز پیدا کند. اما سعی ما، بویژه روزنامه کیهان در این است که تضاد اصلی ترکیه را رویارویی اسلام با سکولاریسم و پیروزی اولی بر دومی بدانیم. مقوله‌ای که خود حزب عدالت و توسعه راضی به آن نبوده و این قطب‌بندی را قبول ندارد. آنها معتقدند این قطب‌بندی و شیوه نگرش، سطحی و قشری بوده، ژنرال‌های ترکیه را حساس کرده تا در سنگر سکولاریسم علیه حزب عدالت و توسعه، پرونده‌سازی کنند. ژنرال‌های ترکیه هم دموکراسی را از فیلتر هویت سکولاریسم عبور می‌دهند، مگر ما در ایران چه می‌کنیم؛ به‌نام اسلام و امام‌زمان، تورم دو رقمی، گرانی ارزاق و مسکن را به ارمغان آورده‌ایم و دموکراسی را از هویت فقهی، عبور می‌دهیم.

در مورد تحصیل دختران، در پارلمان ترکیه این‌طور مطرح شد که درست نیست دختران ترکیه از تحصیل دانشگاهی محروم باشند که این دیدگاه رأی آورد و بدین‌سان دختران با روسری هم می‌توانند به دانشگاه بروند. روزنامه کیهان، این پدیده را هم پیروزی اسلام بر سکولاریسم نامید و این همان چیزی است که ژنرال‌ها را حساس کرده تا علیه حزب عدالت پرونده‌سازی کرده و در نهایت آن را غیرقانونی کنند. طرح این مسئله در پارلمان ترکیه، شکل فقهی حلال و حرام نداشت،‌ بلکه روح اسلام مطرح شد که دختران ما نباید از تحصیل دانشگاهی محروم شوند و وقتی آنها می‌توانند در سازوکارهای دموکراتیک به رشد و توسعه مناسب برسند، چرا خود را در قطب‌بندی‌ای قرار بدهند که در نهایت به جنگ داخلی بینجامد.

علت اصلی کودتا علیه مصدق

تا آنجا که می‌دانیم تاکنون علت‌های چندی برای کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ علیه حکومت ملی و قانونی دکترمصدق برشمرده شده است:(۱)

الف ـ حساسیت نسبت به کمونیسم در پروسه جنگ‌سرد و این‌که حزب توده وابسته به ابرقدرت شوروی، ممکن است قدرت را در ایران به دست گیرد.

ب ـ حساسیت شرکت‌های فراملیتی نفت نسبت به سود کلان و بادآورده که توسط قانون ملی‌شدن نفت به رهبری نهضت ملی ایران و مصدق به خطر افتاده بود؛ به عبارتی راست وحشی جهانی و داخلی براساس نازکی کار و کلفتی پول.

ج ـ حساسیت امریکا و انگلیس و در پی آن شرکت‌های فراملیتی نفت نسبت به الگوی «اقتصاد بدون نفت» مصدق و این‌که مبادا این الگو به دیگر کشورهای نفت‌خیزی که به درآمد نفت معتاد شده‌اند تسری و تعمیم یابد و این‌که کشورهای جهان سوم بدون وابستگی، رهایی یافته و آزاد و مستقل زیست کنند.

د ـ در کنار عوامل بالا، مقاله‌های مختلفی در چشم‌انداز ایران و در کتاب «همه مردان شاه» بررسی شده است، دکتر هوشنگ امیراحمدی طی گفت‌وگوی خود در اسفند ۱۳۸۶ و فروردین ۱۳۸۷ با روزنامه‌های کارگزاران، اعتماد و اعتماد ملی بدون توجه به عوامل بالا معتقد است علت اصلی کودتا علیه حکومت مصدق این بود که مصدق انتخابات آزاد و دموکراسی را در ایران مستقر کرده بود، در حالی‌که امریکا، دموکراسی منهای امریکا را برنمی‌تابد.

درواقع علت اصلی سرنگونی مصدق را دموکراسی منهای امریکا می‌داند و هم‌اکنون نیز برای جمهوری اسلامی این راهبرد را تجویز می‌کند. برای تقریب به ذهن، در سال ۱۳۲۷ نیز در حزب‌توده ایران انشعابی به رهبری خلیل ملکی، انور خامه‌ای، جلال آل‌احمد و… رخ داد. این انشعاب «سوسیالیزم منهای مسکو» نام گرفت که اصلی‌ترین دشمن، حزب‌توده و شوروی تلقی می‌شد، ضمن تأمل در این مقوله آیا هژمونی امریکا تا این حد با دموکراسی عجین شده که تمامی عوامل دیگری که در کتاب‌ها و تحقیقات مختلف برشمرده شده، یا نادیده گرفته شود؟!

ابرقدرت افکار عمومی

در عرف دیپلماسی جهانی این مطلب را آموزش داده و جا انداخته‌اند که ایالات‌متحده امریکا طراح مسائل و رویدادهای جهانی بوده و بقیه کشورها همراه و در نهایت حمال و مجری طرح‌های امریکا هستند. با یک نگاه اجمالی به رویدادهای چند دهه تاریخ معاصر ملاحظه می‌کنیم که این نتیجه‌گیری به‌ظاهر تقویت می‌شود، اما آیا این مطلب اصالت هم دارد؟ ما می‌بینیم امریکا ابرقدرتی است که باوجود افکارعمومی، با سازوکارهای تشکیلاتی، نظامی، امنیتی، اطلاعاتی و اقتصادی بسیار قوی به کار خود ادامه می‌دهد. ما دیدیم در مخالفت با حمله به عراق تنها در روز، ده‌میلیون نفر از مردم جهان به‌طور همزمان طی تظاهراتی با جنگ مخالفت کردند، همچنین در یک راهپیمایی بی‌سابقه یک میلیون و دویست هزار نفری، شهروندان لندن مخالفت خود را با جنگ اعلام کردند. در سراسر جهان، متفکران زیادی مخالف حمله به عراق بودند.

آقای خاتمی، رئیس‌جمهور وقت ایران پیش‌بینی قریب به یقینی کرد که در پی حمله به عراق نه‌تنها تروریسم از بین نخواهد رفت، بلکه تقویت هم خواهد شد.

این قلم بر آن نیست که به آنچه در عراق گذشت بپردازد، بلکه بر آن است تا یک نتیجه‌گیری راهبردی مهم را مطرح کند؛ باشد که در طراحی استراتژی به آن توجه داشته باشیم.

آری، افکارعمومی نیز مانند یک ابرقدرت عمل می‌کند. ما شاهد آن بودیم که دیری از حمله به عراق نگذشته بود که عوارض منفی جنگ بر انتخابات اسپانیا، استرالیا و ایتالیا اثر کرد. تونی‌بلر، نخست‌وزیر انگلستان مجبور شد در برابر افکارعمومی عقب‌نشینی کرده و استعفا دهد. در انتخابات میان‌دوره‌ای امریکا دیدیم مردم شدیداً ناسیونالیست آن سامان علیه رئیس‌جمهور و فرمانده کل قوایشان آن هم در گرماگرم جنگ، رأی داده و نشان دادند که نمی‌خواهند قربانی منافع مشترک محافظه‌کاران جدید و اسراییل باشند و سرنوشت خودشان را به این دو گره بزنند. برژینسکی در آخرین کتاب خود به‌نام فرصت دوم(Second Chance) مطرح می‌کند، امریکا در تاریخ خود به لحاظ تشکیلاتی تا این زمان، قوی‌تر از اکنون نبوده، ولی از نظر سیاسی هیچ موقعی خصومت مردم جهان نیز علیه امریکا تا به این حد نبوده است. او می‌افزاید حمله به عراق این پدیده ر ابسیار تقویت کرد و معتقد است تا دیر نشده باید طرحی نو در انداخت، وی بر این باور است که صدام بسیار ضعیف و مهار شده، نیاز به چنین حمله پرهزینه‌ای نداشت. در رسانه‌های عمومی امریکا وقتی از بوش صحبت می‌شود عباراتی مانند «غیرمحبوب‌ترین رئیس‌جمهور» و «غیرمحبوب‌ترین جنگ» (The Most Unpopular peresident-The most unPopular War) به کار برده می‌شود.

این است اهمیت ابرقدرت افکارعمومی که با فاصله زمانی چند سال نقش چشمگیر خود را نشان می‌دهد. بیاییم چه در مسائل جهانی و چه در داخل ایران جای والایی در معادلات خودمان به افکارعمومی بدهیم تا قدرت تشکیلاتی‌مان، ما را فریب ندهد.

بحران انرژی و بازار ۱۰۰۰ میلیارد دلاری اورانیوم

این روزها می‌شنویم که رقابت زیادی بین امریکا و فرانسه برای دادن و فروش نیروگاه اتمی به کشورهای ساحلی خلیج‌فارس مانند عربستان، امارات، بحرین و قطر آغاز شده است. این درحالی است که تبلیغات دنیای غرب بر این منطق استوار است  که ایران با دارا بودن نفت و گاز چه نیازی به انرژی اتمی دارد؟

اگر از منظر بحران انرژی و مالی که گریبان‌گیر امریکا و غرب است به این پدیده بنگریم خواهیم دید از یک‌سو این کشورها مبالغ هنگفتی در برابر واردات نفت گران‌قیمت به کشورهای نفت‌خیز می‌پردازند،‌ به‌طوری‌که در موازنه پرداخت‌ها نقش منفی دارد و از سوی دیگر سعی دارند با فروش این نیروگاه‌ها و بویژه با فروش مصرف سالیانه اورانیوم تا حدی موازنه پرداخت‌های خود را جبران کنند.

گفتنی است هم‌اکنون سالیانه یک بازار ۱۰۰۰ میلیارد دلاری فروش اورانیوم وجود دارد که بر سر تصاحب و یا حفظ آن رقابت‌‌های زیادی وجود دارد. فایده دیگر فروش نیروگاه‌های اتمی در این است که ذخایر نفت و گاز این منطقه دست نخورده باقی می‌ماند تا کشورهای غرب بویژه امریکا بتوانند در درازمدت از آن استفاده کنند که این از لوازم بحران انرژی است.

لطف‌الله میثمی

پی‌نوشت:

۱ـ ‌چشم‌انداز ایران، شماره ۳۲، کتاب «همه مردان شاه» نوشته استیون کینزر، نشر صمدیه، ترجمه لطف‌الله میثمی.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط