استقلال اقلیم؛ پیشبینی اسارتی جدید
لطفالله میثمی
مدتی است بین کردهای اقلیم عراق با دولت مرکزی عراق اختلافاتی به وجود آمده است. شنیده شده که کردهای اقلیم قصد دارند استقلال خود را اعلام کنند و نظرخواهیهایی هم در این باره انجام شده است و شنیدهایم که مانع اصلی و تعیینکننده این اقدام در شرایط فعلی امریکاست که به این امر رضایت نداده است. به نظر من در صورتی که این استقلال اعلام شود اقلیم کردستان عراق با سه ناسیونالیسم مواجه خواهد شد: الف) ناسیونالیسم عرب؛ ب) ناسیونالیسم ترک و ج) ناسیونالیسم ایرانی.
میدانیم که ناسیونالیسم عرب و ترک تاکنون نسلکشیهایی نسبت به کردها روا داشته و بنابراین کردهای اقلیم برای حفظ استقلال خود به اسارت جدیدی تن خواهند داد و آن همان اسارتی است که ملت ایران در صدسال اخیر داشته است. زندانی که ملت ایران در صدسال اخیر داشته است مثلث «نفت، اسلحه، جنگ و سرکوب» بوده است. به این معنا که نفت خام را بفروشیم و با پول آن اسلحه خریده و جنگی راه انداخته یا دفاعی در برابر جنگ تحمیلی ایجاد کنیم. حال با توجه به مواجهه اقلیم با این سه ناسیونالیسم آیا به فرض درآمدهای نفت و گاز و به فرض راهیابی به دریا -که فعلاً چنین راهی را ندارند و با روندی که پیش میرود احتمال آن ضعیف خواهد شد -راه برونرفتی را میتوان از چنین زندان و اسارتی تصور کنند؟ توجه شود که در جریان دفاع هشتساله در جنگ تحمیلی به ملت ایران خسارتی معادل ۱۰۰۰ میلیارد دلار وارد شد که تا سال ۱۳۶۷ که قطعنامه ۵۹۸ پذیرفته شد مجموعه درآمدهای نفتی ما این مقدار نبود. ما هماکنون پس از این همه سال به این نتیجه رسیدهایم که سعی کنیم اقتصاد خود را به نفت و نفت را به جنگ گره نزنیم که هنوز اقدام جدی روی آن نشده است. حال این پرسش مطرح میشود که چطور با این دستاوردهای آشکار و بیّن میتوان در راهی گام نهاد که ملت ما سالهاست به برونرفت از این اسارت میاندیشد. این تنها نظر من نیست، بلکه تا آنجا که میدانم نظر جامعه روشنفکران ایرانی است که از سر دلسوزی به چنین پیشنهادی رسیدهاند. بهویژه که در درون اقلیم بین حزب دموکرات کردستان، اتحادیه میهنی و جریان گوران اختلافات چشمگیری وجود دارد.
برای توضیح بیشتر لازم میدانم نکاتی را عرض کرده و نظری به گذشته بیندازم. چراکه گذشته چراغ راه آینده است؛ من چه در دوران دانشجویی (۴۲ ـ ۱۳۳۸)، زندان اول (۴۳ ـ ۱۳۴۲)، زندان دوم (۵۲ ـ ۱۳۵۰) و چه زندان سوم (۱۳۵۷ ـ ۱۳۵۳) و در فواصل بین این زندانها با هموطنان کردمان مأنوس بودهام و از ستم مضاعف آنها بیاطلاع نیستم و در سه شماره ویژهنامه «کردستان قابل کشف» دیدگاههای خود را مطرح کردهام.
ملت ایران در سیر تکامل اجتماعی خود در بیش از صدسال اخیر (و به عبارت بهتر از جنبش تنباکو به اینسو) از چهار یا پنج قله چشمگیر و نفسگیر عبور کرده که اگر بخواهیم به روش مهندسی این قلهها را به هم ربط دهیم و بهاصطلاح نمودار یا منحنی آن را رسم کنیم، به ویژگی پایداری از هویت ایرانی دست پیدا میکنیم که شاید بتواند راهنمای توسعه برای ملتی چندقومیتی چون ایران باشد، هزینههای اجتماعی را بکاهد و حتی به صفر برساند. این پنج قله که بعضاً یک و بلکه چند سر و گردن از حرکتهای اجتماعی منطقهـ در زمان خودـ بالاتر بوده، عبارتاند از:
- جنبش تنباکو؛ ۲. انقلاب مشروطیت ایران؛ ۳. نهضت ملی ایران؛ ۴. انقلاب اسلامی ایران و ۵. دوم خرداد ۱۳۷۶.
همانطور که میدانیم تکامل اجتماعی دربرگیرنده تکامل زبان، قومیت، فرهنگ و روابط است. سه محور نهضتهای صدسال اخیر ایران نیز: «استقلال»، «آزادی»، «عدالت، توسعه و پیشرفت» بوده است بهطوریکه آزادی را نباید به بهانه استقلال فدا کرد و استقلال و تمامیت ارضی را به بهانه آزادی.
ـ رشد قانونگرایی و پایداری قانون به آنجا انجامید که پس از پیروزی دوم خرداد ۱۳۷۶ مرحوم آیتالله آذری قمی طی رسالهای نوشتند که دوم خرداد، پیروزی قانونگرایی بر فقه سنتی بود، به این معنا که دموکراسی از قانونگرایی جداناپذیر بوده و آرای ملت و حق شهروندی را مقام رهبری تنفیذکرد، در حالیکه اجماع فقها چیز دیگری بود؛ و میدانیم که حق شهروندی لازمه قانونگرایی است و تا آنجا پیش رفتیم که حقالناس بالاتر از حقالله قلمداد شد هرچند نهادینهشدن آن زمانبر است.
ـ به یقین اهداف مستتر در جنبشهای پنجگانه بالا، دربردارنده اهداف تکتک قومیتهای ایرانی نیز بوده است و تمامی این اقوام بهویژه کردها در نقاط عطف تاریخی در کنار بقیه مردم ایران بودهاند. مرحوم طالقانی در ابتدای انقلاب گفتند اگر جنگ کردستان ادامه یابد هیچ چیز از انقلاب باقی نمیماند. منظور ایشان این بود که ادامه این درگیریهای نظامی باعث میشود که آزادیهای مصرح در قانون اساسی کمرنگ شده و فضای امنیتیـنظامی بر فضای سیاسیـقانونی غلبه کند. باز هم تأکید میکنم اجماع تاریخنگاران بر این است که طی حکومت ۲۸ ماهه نهضت ملی، ایران و ایرانیان در اوج استقلال، آزادی و عدالت بودهاند و اقوام نیز آرمانهای خود را در همین سه محور یافتند، بنابراین باید همه دست به دست هم داده و در راستای قانون اساسی، احیای آن و حق شهروندی گام برداریم و تا آنجاییکه امکان دارد هزینههای اجتماعی را کاهش داده و به صفر برسانیم.
برای تقریب به ذهن درباره پیشنهاد من پیرامون اقلیم کردستان جا دارد به مصاحبه آقای عثمان اوجالان (برادر عبدالله اوجالان، رهبر زندانی حزب کارگران کردستان پ.ک.ک) که در روزنامه ترکیهای «اورتادوعو» در تاریخ ۱۸ آبان ۱۳۸۶ به نقل از خبرنگار روزنامه «صباح» ترکیه در اربیل عراق، درج شده بود و درس مهمی در آن نهفته است بپردازم:
آیا شمال عراق تهدیدی برای ترکیه است؟
کردها اگر چند سالی بتوانند در استقرار به سر برند، از نظر قدرت نظامی، سیاسی و اقتصادی، همطراز دولتهای همسایه خواهند گردید و از این منظر است که ترکیه، حکومت فدرال کرد را برای خود مهمترین خطر تلقی میکند و درصدد است آن را سرکوب و تضعیف کند؛ البته امریکا اجازه چنین امری را نمیدهد و ترکیه در این خصوص موفق نخواهد شد.
آیا حزب کارگران کردستان، خواهان کشاندن ترکیه به این منطقه (شمال عراق) است؟
بله احتمال دارد، اما در اینجا نیروهایی بهمراتب مؤثرتر از پ.ک.ک وجود دارند و از همه مهمتر، ایران است که ترکیه را به خطا سوق میدهد، عربها نیز ترکیه را به اشتباه میکشانند. البته نقش اسرائیل را نیز نباید در این منطقه فراموش کرد. اینک در عراق اتحاد ایران ـ کرد جاری است. شیعیان عراق بهمنزله دست ایران هستند و بهنوعی اتحاد شیعی ـکرد را تداوم بخشیدهاند. البته نیروهایی هستند که از این اتحاد، نگران و ناخشنودند که در رأس آنها اسراییل قرار دارد.
پژاک چیست؟
پژاک در سال ۲۰۰۳ میلادی (۱۳۸۲ شمسی) تشکیل شد و طی سال جاری با ایران در حال درگیری و جنگ است. طی سه سال اخیر در منطقه کردستان ایران، رغبت محسوسی به حزب کارگران کردستان به وجود آمده است. ۴۰ درصد اعضای حزب کارگران کردستان را ترکتبار، ۲۰ درصد آن را کردهای سوریه و ۳۰ درصد آن را نیز کردهای ایران تشکیل میدهند. البته در این اواخر تعداد اعضای کردهای ایرانی از ترکها بیشتر شده، چنانکه میتوان گفت حزب کارگران کردستان از ترکیبودن رهاشده و بیشتر به ایرانی شدن روی آورده است.
مسلماً چنین روندی در تاکتیکها و راهبردهای حزب کارگران کردستان مؤثر خواهد بود. البته ایران مانند ترکیه از حمایتهای کشورهای خارجی برخوردار نیست، ضمن آنکه سازماندهی ارتش ایران بهاندازه ارتش ترکیه منسجم نیست، از این رو حزب کارگران کردستان، نتایجی را که نتوانست در ترکیه به دست آورد در ایران کسب خواهد کرد.
پژاک شاخه ایرانی حزب کارگران کردستان است که از دیگر گروههای کرد ایرانی پیشی گرفته است. پژاک، ایالاتمتحده امریکا و اسرائیل خواهان آن هستند که نیروهای ترکیه در شمال عراق به تنگنا کشانده شده و به نواحی مرزی ایران روانه شوند تا در آنجا جنگی بین ایران و حزب کارگران کردستان اتفاق افتد. به نظر من، اسرائیل تحت نظارت و حمایت ایالاتمتحده امریکا به پژاک کمک میکند.
***
به نظر میرسد کانون و گرانیگاه این گفتوگو، مقوله سادهاندیشانهای است که در نقاط عطف مبارزات احزاب کرد به چشم میخورد. آقای عثمان اوجالان در این گفتوگو بر این باور است، از آنجا که ترکیه نخست از حمایت خارجی برخوردار بود و دوم ارتش منظمی دارد، بنابراین حزب کارگران کردستان، موفقیتی در ترکیه به دست نیاورده و نخواهد آورد. عثمان اوجالان میافزاید: از آنجا که ایران مانند ترکیه از حمایت کشورهای خارجی برخوردار نیست و ارتش ایران، انسجام ارتش ترکیه را ندارد، بنابراین حملهها متوجه ایران میشود. ملاحظه میشود در این گفتوگو، روی حمایت اسرائیل، امریکا و حتی ارتش ترکیه، در حمله به ایران حساب باز شده است.
به نظر میرسد این سادهاندیشی در تفکر آقای عثمان اوجالان ناشی از تفکر صرفاً نظامی و بدون دوراندیشی سیاسی و مکتبی باشد. این سادهاندیشی در گذشته هم رخ داده و عوارض منفی بسیار زیادی به بار آورده که هرگاه کردها از تبعیضهای واقعی صحبت کنند، اینچنین تلقی میشود که خواهان تجزیه و جنگ داخلی هستند. در این باره به نمونههای زیر میپردازیم:
نمونه اول: پس از جنگ جهانی دوم، فرار رضاخان، ازهمپاشیدگی ارتش و اشغال ایران توسط روسیه، انگلیس و امریکا، حزب دموکرات کردستان تحت حمایت مستقیم روسها و حمایت تلویحی انگلیس به وجود آمد. رهبری مبارزان کردها بدون مخالفتی با اشغال ایران فرصت را مناسب دانسته و با کمک اشغالگران و بدون توجه به هویت آزادیخواهی و استقلالطلبی مردم ایران، خواهان احراز هویت شد که عوارض آن را دیدیم، این موضوع در اسناد منتشر شده و ویژهنامه شماره یک و دو کردستان «چشمانداز ایران» بهتفصیل آمده است.
نمونه دوم: همانطور که میدانیم در سال ۱۳۳۷ با الهام از نهضت ملی ایران و مبارزات ضد سلطنتیـضد استعماری آن، مردم عراق به رهبری عبدالکریم قاسم، رژیم سلطنتی عراق را سرنگون کردند. قاسم تا سال ۱۳۴۲ موفق شد ۹۵ درصد نفت عراق را ملی کند و در این راستا قانون شماره ۸۰ را به تصویب رساند و اصلاحات زیادی ازجمله اصلاحات ارضی را در عراق شروع کرد، ولی رهبری مبارزان کرد عراقی با این تحلیل که اگر اصلاحات ارضی در مناطق کردنشین عراق عملی شود، قدرت نظامیـفئودالی کرد ضعیف خواهد شد، با عبدالکریم قاسم رئیسجمهور مردمی عراق به مخالفت برخاست و درنهایت در یک اتحاد بین امریکا، انگلیس، ملامصطفی بارزانی و حزب بعث عراق، کودتای بیرحمانهای علیه قاسم صورت گرفت و حکومت وی را سرنگون کرد و فجایع زیادی به بار آورد که در نهایت به حکومت مطلقه حزب بعث منجر شد. این بار نیز رهبری مبارزان کرد، به دام یک راهبرد نظامی بدون برخورداری از تفکر سیاسی و مکتبی افتاد. اگر تعریف سیاست را «علم اولویتها» بدانیم، در اولویتبندی اشتباه کردند و کاری به «حق و باطل» و «درست و نادرست» نداشتند و صرفاً احراز هویت نژادمحور کرد را دنبال میکردند. آنها بر این باور بودند که اگر با نیروهای مترقی درگیر شوند، از حمایت امریکا و انگلیس برخوردار خواهند شد و در پرتو این حمایت میتوانند هویت کردی خود را حفظ کنند.
آیا نسلکشی کردهای عراق توسط حزب بعث عراق، نتیجه این نامعادله نبود؟
نمونه سوم درگیری ایران و عراق بر سر اروندرود بود که در نهایت به قرارداد ۱۹۷۵ (۱۳۵۴) انجامید. در این درگیری ایران و عراق، کردهای عراق به رهبری ملامصطفی بارزانی، فرصت را مناسب دیدند که با حکومت عراق درگیر شوند؛ با این استدلال که رژیم شاهنشاهی ایران با حامیان امریکاییـاسرائیلیاش او را حمایت خواهند کرد. استدلال به ظاهر درست بود و این حمایت همهجانبه تا آنجا پیش رفت که حتی بیسیمچیهای کردهای عراق از گروهبانهای ارتش ایران بودند و تکنیک، تاکتیک و استراتژی آنها را شاه تعیین میکرد. وقتی در کشور الجزایر قرارداد ۱۳۵۴ بین ایران و عراق امضا شد، شاه ایران پشت کردها را خالی کرد و پس از آن ملامصطفی، عراق را ترک کرد و به شهر کرج منتقل شد. باید درباره فجایع و عوارض ناشی از آن کتابها نوشت که فرصت مستقلی را میطلبد. این بار نیز سادهاندیشی مبتنی بر تفکر نظامی صرف و بدون دوراندیشی سیاسی، نتایج وخیمی به بار آورد و کردهای عراق و ایران ضرر زیادی دیدند.
نمونه چهارم: به دنبال انقلاب ۱۳۵۷ ایران و واژگونی نظام سلطنتی و انحلال ساواک (این ارگان سرکوب) و فروپاشی نسبی ارتش، بهجای اینکه کردهای ایران در کنار انقلاب قرار گیرند و با حزب بعث عراق مبارزه کنند که نهتنها از کردها نسلکشی کرده بود، بلکه مردم عراق بهویژه شیعیان را آزار و اذیت میکرد، این بار نیز بهجای انتخاب یک معادله، در بستر یک نامعادله صرفاً نظامی قرار گرفتند که عوارض آن بر کسی پوشیده نیست و در ویژهنامه اول و دوم کردستان نشریه چشمانداز ایران به این مقطع اشاره زیادی شده است.
نمونه پنجم: همانطور که میدانیم، پیروزی حزب عدالت و توسعه در ترکیه، یک زلزله سیاسی در راستای احیای دموکراسی و تضعیف ژنرالهای کودتاچی تلقی شد. این حزب با نیروهای مسلح امریکا در جریان اشغال عراق همکاری نکرد و اجازه نداد نیروهای آنها از خاک ترکیه عبور کنند. بهطوریکه پل ولفوویتز، از رهبران محافظهکار جدید امریکا در جلسهای به ژنرالهای ترکیه گفته بود شما بایستی به پارلمان ترکیه فشار میآوردید. حتی آقای اردوغان بهعنوان نخستوزیر، از اسرائیل با عنوان تروریسم دولتی یاد کرد. ولی حزب کارگران کردستان حملههای خود را متوجه حزب عدالت و توسعه کرد. شاید مضمون صحبتهای جلال طالبانی، رئیسجمهور عراق خطاب به حزب کارگران کردستان را بتوان بهترین و منطقیترین بیان دانست. وی خطاب به آنها گفت: «حزب عدالت و توسعه در ترکیه راه را برای گفتمان دموکراتیک باز کرده، دیگر کردها را «ترک کوهی» خطاب نمیکند و هویت کرد بودن را قبول کرده و اصلاحاتی را در این راستا انجام داده بهطوریکه تعدادی چشمگیری از نمایندگان حزب کارگران کردستان در مناطق کردنشین به پارلمان ترکیه راه یافتهاند. این حزب موفق شده است در راه توسعه مناطق کردنشین گامهای بسیاری بردارد؛ بنابراین توصیه من به شما این است که اسلحه را زمین گذاشته و به یک حزب سیاسی تبدیل شوید. اگر میخواهید به مبارزه مسلحانه ادامه دهید بهتر است خاک کردستان عراق را ترک کرده و به کوههای ترکیه که بلندتر نیز هست بروید.»
ملاحظه میشود عثمان اوجالان نیز دیگر در آن زمان سیاستهای رهبری جدید چپگرای مراد قاریلان و جمیل بایک را قبول نداشت. او عملیات ۲۱ اکتبر را که به کشتهشدن دوازده سرباز ترکیه انجامید «دام گسترده ژنرالهای ترکیه» دانست و خود موافق راهحل صلحآمیز و مذاکره شد. او معتقد بود: «ارتش ترکیه میخواهد وضع بحرانی موجود را حفظ کند و با عمیقکردن شکاف خطرناک بین آنها و امریکا دولت منتخب عدالت و توسعه را بیاعتبار سازد.»(۱)
آنچه در این خلاصه آمد، برخاسته از دل است و امید دارم که بر دل نشیند. نمونههای عبدالکریم قاسم، حزب دموکرات کردستان و آنچه به دنبال قرارداد ۱۳۵۴ بر سر کردها آمد نمونههایی است حاصل کار جمعی ستمدیدگانی که در شرایط دهشتناک رژیم شاه به سر میبردند و به سعادت مردم ایران بهویژه کردها میاندیشیدند. شاید نیاز باشد که بیشتر بر سر اولویتها و مبانی تئوریک هر عملی اندیشهورزی شود تا مبادا یک حزب مدعی کارگران در کنار تروریسم دولتی اسرائیل و محافظهکاران جدید امریکا، این سرمایهداران وحشی، ائتلافی تشکیل دهند. کما اینکه رهبران این حزب باید متوجه وضعیت اجتماعی و فرهنگی کردهای ایران باشند. به دلیل پیوستگی تاریخی ایرانیان، پیوندهای اجتماعی و فرهنگی عمیق و گستردهای میان همه ایرانیان و بهویژه مردم کرد با دیگر نقاط ایران وجود دارد. کشاندن پای حزب پ.ک.ک به مسائل ایران، ضمن آنکه یک خطای استراتژیک است، زمینه رودررو قرارگرفتن مردم ایران بهویژه گروه زیادی از مردم کرد ایران را با حزب یادشده فراهم میآورد. اگر در کشورهای مجاور علیه کردها نسلکشی یا جنگ نژادی صورت گرفته، اما ایران همواره همراه این مردم بوده و حتی در اوج درگیریهای منطقهای، مردم ایران پذیرای آوارگان کرد بودهاند.
* سرمقاله نشریه چشمانداز ایران، شماره ۴۷.
پینوشت:
- لوموند (ششم نوامبر ۲۰۰۷).