مهدی بهلولی
آموزگار و کنشگر صنفی
واژههایی همچون ملا، آخوند، آشیخ، آملا، ملاباجی، آخوند باجی و واژههای دیگری از این دست نشان از حضور دیرینه روحانیون یا مبلغان مذهبی در دستگاه آموزش ما میدهند. در آموزش قدیم یا همان مکتبخانه، بخش بزرگی از آن چیزی که به دانشآموزان آموزش داده میشد روخوانی قرآن و آموزههای دینی و فقهی ساده بود، اما پس از ورود آموزش نوین نیز روحانیون همواره و با فرازونشیبی چند، در سیستم آموزش و پرورش ما حضور داشتهاند. بخشی از آموزش و پرورش نوین ما از آغاز تاکنون، آموزش دینی بهمنظور تبلیغ دین بهویژه دین اسلام بوده است؛ یعنی در آموزش و پرورش ما هیچگاه دین را بهمنظور آشنایی صرف با دین یا تاریخ آن آموزش ندادهاند و همواره هدف اصلی، آموزش برای تبلیغ و دفاع از آن بوده است. آموزش دین، البته در سطح جهان و در بیشتر نظامهای آموزشی انجامگرفته و میگیرد، بهجز در اتحاد جماهیر شوروی و برخی دیگر از کشورهای کمونیستی. اندیشهوران آموزشی زیادی از آموزش آن بهمنظور آشنایی دانشآموزان با فرهنگهای گوناگون و آموزش مدارا و شکیبایی در برابر فرهنگها و باورهای دینی متفاوت دیگران دفاع میکنند، ولی آموزش بهمنظور تبلیغ و دفاع از دین یا دینهای خاص، هماکنون در بخش بزرگی از آموزش و پرورش جهان، بیشتر در مدرسههایی انجام میگیرد که به مدرسههای دینی معروفاند و افزون بر اجرای برنامه درسی رسمی کشور به آموزش آموزههای دینی هم میپردازند. بیشتر مدرسههای خصوصی در غرب، مدرسههای دینیاند و خانوادههایی که مایلاند بچههایشان آموزشهای دینی، بیشتر کلیسایی، ببینند از این مدرسهها استفاده و استقبال میکنند.
در ایران و با پیروزی انقلاب ۵۷، وزن و سهم آموزشهای دینی در مدرسهها رشد روزافزون یافت و افزون بر درسهایی همچون آموزش قرآن و تعلیمات دینی، تأکید فراوانی بر برگزاری اجباری نماز جماعت در مدرسهها شد و بخش بزرگی از کارهای پرورشی صرف امور دینی شد. بیشتر اردوهای دانشآموزی با هدف آشنایی بچهها با مسائل دینی و ارزشهای انقلابی انجام گرفت و حضور دین و بهویژه مسائل فقهی در مدرسه بسیار پرنمود شد و بهدنبال آن حضور پیوسته و ناپیوسته روحانیون نیز افزایش یافت. برخی از دبیران دینی مدرسهها، دانشآموختگان حوزوی شدند و افزون بر این روحانیون برای برگزاری نماز جماعت مدرسهها و ایراد سخنرانی به مدرسهها فرستاده شدند و البته این جریان تاکنون ادامه داشته است؛ اما نقطه عطف حضور روحانیون در مدرسهها به سال ۸۵ برمیگردد که محمود فرشیدی، وزیر آموزشوپرورش وقت، بهگفتهای سنگبنای همکاری حوزه و مدرسه را گذاشت. از آن سال تاکنون، بر پیوند میان حوزه و مدرسه افزوده شده است و روحانیون و طلبهها و مبلغان مذهبی بیشتری در قالب طرحهای گوناگونی همچون طرح مدرسههای مبین، بهطور پیوسته در برخی مدرسهها حضور دارند. به گفته مجتبی ملکی، دبیر ستاد همکاری حوزههای علمیه و آموزش و پرورش «هماکنون روحانیون در بخشهای زیادی از مدارس حضور فعال دارند. گروهی از آنان در تدوین کتابهای درسی فعالیت میکنند. گروهی دیگر، تشکیلدهندگان ۱۰ هزار مدرسه قرآنی در کشور هستند و گروهی دیگر نیز مستقیماً با تأسیس مدارس امین که با همکاری آموزش و پرورش و زیر نظر ستاد همکاریهای حوزه و آموزش و پرورش فعالیت میکنند، در نظام آموزش عمومی کشور نقش دارند. برخی دیگر از روحانیون نیز در قالب ائمه جماعات فعالیت میکنند.» لازم به یادآوری است که طرح امین، از حدود سال ۹۱ -۹۰ و با حدود پنجاه مدرسه، راهنمایی و دبیرستان، در سراسر کشور راهاندازی شد و در سال ۹۵ به حدود ۲ هزار و ۲۰۰ مدرسه گسترش پیدا کرد؛ چیزی حدود ۴۴ برابر در عرض چهار سال. به گفته شهریار فولادوند، مدیرکل آموزشوپرورش استان مرکزی، «در این طرح روحانیان و مبلغان در مدارس خاص و مدارس با جمعیت بالای سیصد نفر مستقر و به فعالیتهای دینی، تبلیغی و آموزشی میپردازند.» طرح مدرسههای امین، چهارده وظیفه را برای روحانیان طرح معین کرده است که از میان آنها میتوان به این موارد اشاره کرد: «حضور در همه ایام هفته (شنبه تا چهارشنبه) و فعالیت در مدرسه حداقل هشتاد ساعت در ماه؛ معرفی آرمانها و دستاوردهای انقلاب اسلامی به معلمان، والدین و دانش آموزان؛ پرهیز از ورود به جریانهای سیاسی؛ اولویت دادن به برنامههای تبلیغی که مستلزم تأثیرگذاری و حضور بالای دانشآموزان است.» اقامه نماز جماعت، حضور در صبحگاه و مشاوره مذهبی و تبلیغ چهرهبهچهره نیز از کارهایی است که روحانیان طرح امین در مدرسهها باید انجام دهند. دستمزد روحانیان طرح امین را حوزه علمیه میپردازد و این نگارنده رقم دقیقی از آن در دست ندارد، اما مجتبی ملکی در یکی از گفتوگوهای خود و درباره حقوق روحانیون اعزامی به مدرسهها میگوید: «۹۰ هزار روز مبلغ به مدارس در سال ۱۳۹۴ اعزام شدند و اعتبار ۱ میلیارد و ۸۲۵ میلیون برای آنان در نظر گرفته شد.
بحث دیگری که از یکی دو سال پیش از آن سخن میرود این است که طلبههای حوزه علمیه، دوره سربازی خود را در آموزش و پرورش سپری کنند. در شهریور سال ۹۵ مجتبی ملکی در گفتوگویی با خبرگزاری ایسنا میگوید: «بررسی وضعیت فعلی آموزش و پرورش نشان میدهد این نهاد ساختهوپرداخته فکر و فلسفه ما نیست و آنچه به دنبال آن بودیم هنوز در این مجموعه محقق نشده است. تعامل و همکاری خوبی با حوزههای علمیه و اندیشههای ناب اسلامی داریم بهطوریکه در بخشهای مختلف از برنامههای پرورشی گرفته تا فرهنگی و تربیتی سعی میکنیم بر مبنای سند تحول بنیادین از ظرفیت حوزههای علمیه استفاده کنیم. در کنار این امر، با استفاده از ظرفیت آموزش و پرورش تلاشمان بر این است طلاب و روحانیون دوران خدمت و نظاموظیفه خود را در آموزش و پرورش سپری کنند که برای اولین بار با این امر موافقت شده؛ لذا برای گذراندن دوران وظیفه خدمت سربازی طلاب در آموزش و پرورش برنامهریزیها انجامشده است.» ایشان همچنین در ۲۲ آبان ۹۵ و در دهمین نشست سالانه ستاد همکاریهای میان حوزه و آموزشوپرورش میگوید: «بالغبر ۴۳ درصد از راهکارهای سند تحول [بنیادین آموزشوپرورش]، ظرفیت تعامل و همکاری با حوزههای علمیه را دارد که باید در میدان عمل شاهد اجرای آن باشیم.»
بنابراین همهچیز نشان از این دارد که در سالهای آینده، شاهد حضور بیشتر روحانیان در مدرسهها خواهیم بود؛ اما پرسش بنیادین این است که این حضور تا چه اندازه کامیاب و اثرگذار بوده و خواهد بود؟ متأسفانه در این زمینه، اطلاعات دقیق و درستی در دست نیست و بعید است که پژوهش علمی همهجانبهای در این باره انجامگرفته باشد و اگر هم انجام گرفته، دیده نشده که بهطور گستردهای در اختیار عموم و پژوهشگران گستره آموزش، گذاشته شده باشد. آنچه بهنظر میرسد این است که فرادستان سیاسی کشور از آموزش و پرورش و آنچه در زمینه تربیت دینی دانشآموزان باید انجام دهد راضی نیستند و به جد به دنبال این میباشند که به هر روشی شده پای روحانیان را به مدرسهها بیشتر بگشایند تا وضعیت را بهبود بخشند، اما این نگارنده از سر تجربه عینی خود -که سالهاست با حضور روحانیان در مدرسه، بیش یا کم برخورد دارم- ادامه این روند را مفید نمیبینم و بعید میدانم اگر پژوهشی علمی در این زمینه انجام گیرد، این روند و طرحها بتوانند نمره بالا و حتی قبولی بگیرند. آنچه در مدرسههای ما دیده میشود شکاف روزافزون میان فرهنگ رسمی و غیررسمی است. هماکنون و پس از گذشت نزدیک به چهل سال از انقلاب، به دلیل ضعف عملکرد در زمینههای گوناگون اقتصادی، فرهنگی، آموزشی و سیاسی و نیز به دلیل گسترش فضای مجازی و دستیابی مردم به اطلاعات، ذهن بسیاری از دانشآموزان و فرهنگیان با پرسشهایی درگیر است که پاسخگویی به آنها برای مبلغان مذهبی مدرسه به هیچ روی آسان نیست. حضور بیشتر روحانیان در مدرسه بعید است که با استقبال کادر آموزشی مدرسهها روبهرو شود و بهویژه این پرسش مطرح میشود که پس زمان رسمی تعلیمات دینی و وجود دبیران مربوطه که برخی از آنها نیز روحانی هستند برای چیست؟ نباید فراموش کرد که یکی از ویژگیهای بهسازیهای کامیاب آموزشی، حفظ استقلال مدرسه است و طرحهایی همچون حضور روحانیان در مدرسه با این اصل بهسازی آموزشی ناسازگار است. اگر در همین چارچوب بخواهم پیشنهاد و سخنی داشته باشم، این است که نخستین کاری که فرادستان سیاسی در این زمینه باید انجام دهند توجه جدی به بهسازی آموزش و پرورش در حالت کلی و عدالت آموزشی است. بهسازی کلی آموزشوپرورش میتواند اثربخشی آموزش را بر دانشآموزان و از آن میان بر رعایت اخلاق و توجه به مسائل دینی ارتقا بخشد. آموزش و پرورش ایران از یک ناکارآمدی کلی رنج میبرد و آموزشی کیفی بهشمار نمیآید. در آموزش و پرورش ما فرقی نمیکند بخواهیم زبان عربی درس بدهیم یا زبان انگلیسی، در هر دو با دشواریهای بسیار روبهرو خواهیم بود و اغلب اوقات، کیفیت کار چیزی نیست که انتظارش را داریم. مسائل اخلاقی و دینی هم همین است؛ و بهویژه نباید فراموش کرد که در آموزش اخلاق، بیش از نصیحت و گفتار، بایستی به کردار و امکان تجربه عمل اخلاقی توجه کنیم. اگر دانشآموزانی اخلاقی میخواهیم، باید شرایط بروز منش و اخلاق انسانی، همچون دلسوزی و همدلی و رعایت حقوق دیگران را برای او فراهم سازیم. در آموزش جهانی، موضوع مهمی وجود دارد به نام آموزش حقوق بشر در مدرسه که بیشترین تأکید در آن بر فراهم ساختن شرایطی است که دانشآموزان، رعایت حقوق بشر را تجربه کنند. در برخی کشورهای پیشرفته، در سطح آموزش متوسطه و آموزش عالی، بهعنوان یکی دو واحد درسی، دانشآموزان برای پرستاری و مراقبت از افراد سالخورده فرستاده میشوند. بهگفته یکی از اندیشهوران گستره آموزش حقوق بشر بچهها نصیحتهای اخلاقی را از یک گوش میشنوند و از گوش دیگر بهدر میکنند!
اما پیشنهاد اصلی این نگارنده در این زمینه، بهرهگیری از تجربههای جهانی آموزش است. در مسئله مدرسه و دین، سه دیدگاه کلی را میتوان برشمرد. یکی حذف آموزش دین از مدرسه، دیگری آموزش دین بهمنظور تبلیغ دین یا دینهایی خاص و سوم آموزش دین بهمنظور آشنایی با دین و دینهای متفاوت. همانگونه در آغاز این یادداشت آمد هماکنون بسیاری از نظامهای آموزشی بهسوی دینشناسی و نه تبلیغ دین رفتهاند و اندیشمندان آموزشی بسیاری بر درستی این روند تأکید میکنند. حذف کلی آموزش دین، دانشآموزان را از فرصت اندیشیدن به بخش بزرگی از فرهنگ بشری محروم میسازد و باعث بیگانگی بیشتر آنها با همدیگر و بیگانگی بیشتر مدرسه از جامعه میشود. دانشآموزان در مدرسه باید با دینهای گوناگون آشنایی نسبی بیابند و مدارای دینی را تجربه کنند. این راهکاری است که هماکنون در سطح جهان، در باب مسئله مدرسه و آموزش دین دیده میشود.