سخنرانی لطفالله میثمی در مراسم خاکسپاری مرحوم ناصر اشکیانی
هر شب ستارهای به زمین میکشند و باز
این آسمان غمزده غرق ستارههاست[۱]
هر دانه در درون خاک، مژده رویش درخت سایهگستری است. من در حضور فرهیختگانی که در مشهد هستند، صلاحیت ندارم درباره مرحوم ناصر اشکیانی صحبت کنم. همسر و فرزندان ایشان بهتر میتوانستند درباره ایشان صحبت کنند. ایشان مصداق این کلام خداست که «إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَهُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ»[۲]
گروهی از مردان و زنان هستند که میگویند رب ما، پرورشدهنده ما و خالق ما پروردگار آسمان و زمین است. ایشان در راه خدا استقامت میورزند و در اثر این استقامت ملائکه الله بهطور مستمر بر اینها وارد میشوند و پیام خدا را به ایشان ابلاغ میکنند که ترسی از آینده نداشته باشید و هیچ اندوهی هم از گذشته نداشته باشید. آیا ناصر ما از مصادیق این آیه نبود؟ او از غیرخدا نمیترسید و همیشه شاد بود و همیشه تلاش میکرد و به دیگران انرژی میداد. او نخ تسبیح ارتباط مؤمنین بود، چه در مشهد، چه در تهران، چه در قم و اصفهان. اشکیانی همیشه در فکر کار خیر بود. همسر ایشان نقل میکردند که تا آخرین لحظه زندگی شاد و پرانرژی بود.
جای ایشان همیشه خالی است. من امیدوارم شما فرهیختگان مشهد، جای ایشان را پر کنید. راه ایشان را ادامه دهید تا یک نفر به هزاران نفر تبدیل شود. آقا ناصر به میهن و هموطنانش عشق میورزید. از خدا میخواهم به حق نیکفرجامی آقا ناصر، ایران ایران بماند و ایرانیان پاینده و سربلند باشند. از خداوند میخواهم سایه همسر ایشان بر خانواده مستدام باشد و فرزندان ایشان سرفراز باشند. از خداوند میخواهم همه تازه درگذشتگان ازجمله آقایان شانهچی، یزدی، بستهنگار و اشکیانی را قرین رحمت الهی قرار دهد.
[۱] سیاوش کسرایی
[۲] در حقیقت کسانى که گفتند پروردگار ما خداست سپس ایستادگى کردند فرشتگان بر آنان فرود میآیند [و میگویند] هان بیم مدارید و غمین مباشید و به بهشتى که وعده یافته بودید شاد باشید