مهدی فخرزاده
جنبش مشروطه بهنوعی سرآغاز عصر نوخواهی ایرانیان است. سرریز تحولات فکری غرب و انقلاب اکتبر روسیه در ایران خواستههایی نوین بر جای گذاشت و بهنوعی فصلی نوین در اندیشه ایرانیان بنیان نهاد. این نوخواهی و نوگرایی، قشر جدیدی را از پستوی خانهها به میان میدان کشاند. فضای پرالتهاب ایران و ناامنی همیشگی که در آن وجود داشت در کنار سنتهای قدرتمند، سالها زنان ایران را به دور از تحولات، تنها به دامانی برای پرورش مردان تبدیل کرده بود؛ البته در تمام این دوران، معدود زنانی تأثیرگذار وجود داشتهاند که ساختارهای سخت اجتماعی ایران را درمینوردیدند.
روایتهای تاریخی حاکی از آن است تا پیش از مشروطه، فضای ناعادلانه علیه زنان، بسیار بیش از آنی بود که امروز با آن مواجهیم، اما با مشروطه در میان واردات انبوه مفاهیم نو به ایران، به حقوق زنان نیز توجه بسیار میشود. خط مرزی شمالی کشور، در همسایگی یکی از بزرگترین انقلابهای جهان قرار گرفته بود و ایران بیش از دیگر مناطق تأثیر پذیرفت. زنان آنقدر پیش رفتند که حتی گزارشهایی از حضور نظامی زنان بهطور مستقل در ماجرای مشروطه وجود دارد (پاولویچ، ۱۳۵۷)؛ اما واردات این مفاهیم به حوزه زندگی ایرانیان دوسویه مختلف داشت: یکی آشنایی جامعه با حقوق اولیه زنان و تغییر مفهوم زنبودگی که تأثیر بسیاری نیز بر جامعه گذاشت؛ و در سوی دیگر به ایجاد یک دوقطبی منجر شد و مفاهیم مربوط به حقوق زنان را در برابر بسیاری از سنتهای قدرتمند، خانواده و مردان قرار داد.
ماشاالله آجودانی در کتاب مشروطه ایرانی معتقد است مفاهیمی که در مشروطه وارد ایران شد، فهم درستی نشد. اگر این گزاره مناقشهبرانگیز را در بسیاری از حوزهها دیگر اندیشمندان به چالش بکشند، شاید در حوزه مفاهیمی مانند حقوق زنان، در بخشی از جامعه این گزاره چندان بیراه نباشد و باید بپذیریم در بخشی از جامعه این فهم نادرست بهوجود آمد. برای نمونه رویکرد حزب کمونیست ایران که قدرت اصلی را در جمهوری گیلان داشت در مسئله زنان (همچون رویکرد این حزب در بسیاری از مسائل دیگر) تند و افراطی بود و همین موضوع غول سنت را متوجه جریان انقلابی جنگل کرد و یکی از عوامل پایان ماجرای جنگل شد.
مرتضی راوندی، بهخوبی وضعیت زنان در دوران قاجار و سپس گذار آنان را به دوران پهلوی به تصویر کشیده است. راوندی از فضایی صحبت میکند که زنان بیشترین محدودیت و محرومیت را در آن تجربه کردند، اما با ظهور جنبش مشروطهخواهی، گویی نیرویی نهفته در بطن جامعه خود را عیان میکند: «بعد از برقراری مشروطیت،… مدارس دخترانه بههمت عدهای از زنان پیشقدم باز شد. بانوان ایرانی به اروپا مسافرت کردند و فکر آزادی زن … توسعه پیدا کرد. … انجمنهای مختلف زنان برای این موضوع تشکیل شد که از آن جمله بود «شرکت خواتین اصفهان» (اصفهان، ۱۲۹۷ ه. ش.) و «شرکت آزمایش بانوان» (تهران ۱۲۹۹ ه. ش.) هر دو به رهبری صدیقه دولتآبادی؛ «پیک سعادت نسوان» (رشت، ۱۳۰۰ ه. ش.) که جمیله صدیقی و سکینه شبرنگ از مؤسسان آن بودند؛ «انجمن نسوان وطنخواه» (تهران ۱۳۰۰ ش. ق.) به رهبری محترم اسکندری؛ «بیداری نسوان» (تهران، ۱۳۰۵ ه.ش.) و انجمن ترقی نسوان (تهران، ۱۳۰۶ ه. ش.) از حدود ۱۳۰۰ ه. ش. عدهای از زنان و مردان روشنفکر دست به انتشار روزنامههایی زدند: روزنامه زبان زنان (اصفهان، ۱۲۹۸ ه.ش.) به مدیریت صدیقه دولتآبادی؛ مجله پیک سعادت (رشت)؛ مجله عالم نسوان (تهران، ۱۳۰۰ ه. ش.) به مدیریت ملوک اسکندری و سرپرستی محترم اسکندری؛ مجله دختران ایران (شیراز، ۱۳۰۶) به مدیریت زنددخت؛ و روزنامه شکوفه (تهران)، به مدیریت مریم عمید (مزین السلطنه).» (راوندی، ۱۳۴۰) همچنین بر اینها باید نمایشنامهها، شعرها و فعالیتهای بسیاری دیگر را نیز در ترسیم چهره زن اجتماعیشده افزود. درواقع جنبش زنان در ایران چیزی بدهکار چکمههای رضاشاه نبود، بلکه در آن دوران، فعالیت نهادهای زنان همچون بسیاری از نهادهای اجتماعی دیگر محدود شد. جمعیت نسوان وطنخواه که بههمت محترم اسکندری راهاندازی شده بود و شاید مهمترین انجمن زنان در آن دوران بود، در سال ۱۳۱۱، سه سال پیش از نمایش رضاشاه در کشف حجاب اجباری تعطیل شد. بهجز این انجمن، بسیاری از نشریات و نهادهای دیگر متعلق به زنان در دوران رضاشاه تعطیل شد و حتی فعالان زن زندانی یا تبعید شدند.
فعالیت زنان، در دوران مشروطه به روایت ژانت آفاری معطوف به حقوق عموم جامعه بوده است. آفاری معتقد است که زنان در آن دوره متوجه شده بودند نخست باید به مبارزه برای تحقق حکومت قانون و نفی استبداد تلاش کنند. (آفاری، ۱۳۷۷) اما در اواخر دوران مشروطه و آغاز سلطنت پهلوی، جریانهای متعددی از زنان وجود داشته است. سوسن باستانی و همکاران (۱۳۹۲) با بررسی مطبوعات دوره مشروطه، دو جریان در پیگیری حقوق زنان در آن دوره شناسایی میکنند: یکی خردهگفتمان رادیکال است که زنان ایران را عقبماندهتر از زنان اروپا میدانست، مردان را نیز عامل عقبماندگی زنان و مطالباتی در این راستا داشتند؛ و جریان دیگر خردهگفتمان میانهرو است که بیشتر بر آموزش زنان و تلاش عمومی برای رشد و ترقی جامعه تلاش داشت و مطالبات این جریان معطوف به تغییراتی در سازوکارهای موجود جامعه بود؛ مثلاً آنها خواستار تغییراتی در امر ازدواج بودند که زنان بتوانند رشد بیشتری کنند. باستانی و همکارانش درنهایت به این نتیجه میرسند که رویکرد رادیکال، چون با فضای سنتی موجود مواجهه مستقیم داشت، نتوانست با اقبال عمومی مواجه شود.
رضاشاه بهمرور و با دیدن وضع کشور ترکیه به فکر تغییر فضای زنان جامعه افتاد. هرچند آزادی پوشش از مطالبات زنان در بسیاری از ادوار تاریخی بوده است، اما کشف حجاب اجباری بیش از آنکه به آزادی زنان کمکی کند، فضای دوقطبی بین زنان فعال اجتماعی و فضای سنتی را افزایش داد.
اتفاق دیگری که با رضاشاه افتاد اسکان عشایر بود. در دوره قاجار، هرچند زنان شهری و روستایی با محدودیتهای فراوانی مواجه بودند، اما زنان عشایر آزادانهتر زندگی میکردند: «به روایت سیاحان در دورانی که زنان ایرانی برون خانه، در پس روبند و درون خانه، در اندرونی بودند و از هرگونه فعالیت اجتماعی محروم بودند زنان ایلات و عشایر بدون نقاب در جامعه ظاهر میشدند و از آزادی عمل بیشتر برخوردار بودند» (رحمانیان و همکاران، ۱۳۹۵). درواقع گویی خارج از فضای دوقطبی که رضاشاه در نیمه دوم حکومت خود با کشف اجباری حجاب در جامعه ایجاد کرده بود، در ایران نوعی از زیست آزاد زنان نیز وجود داشته است. رحمانیان و همکارانش (۱۳۹۵) از مالکیت زنان و ایجاد فرهنگ زنسالارانه در غرب کشور در آن دوره میگویند که البته با اصلاحات ارضی این فضا نیز از بین رفت.
با سقوط رضاشاه، فضای جامعه باز شد و جریانهای مختلفی سربرآوردند. همسایه شمالی، که هنوز خوشنام بود، با سازمان دادن به حزب توده توانست جریان اصلی آن دوران در جامعه شود. بسیاری از روشنفکران به این حزب پیوستند و ازجمله بسیاری از زنان فعال نیز همراه حزب توده شدند. اعضای حزب توده از حدود ۶ هزار نفر در سال ۱۳۲۱، در عرض چهار سال به حدود ۵۰ هزار نفر عضو و ۱۰۰ هزار نفر هوادار رسید. (فوران، ۱۳۷۷) پس از حوادث آذربایجان و شکست پیشهوری، حسننیت همسایه شمالی مورد تردید واقع شد و شعارهای مترقی ازجمله حق رأی زنان که پیشهوری داده بود، نیز با شکست پیشهوری گویی شکست خورد. تا پیش از کودتا، فعالان زن در کنار دیگر فعالان، در فضای سیاسی و اجتماعی ایران فعال بودند، اما بعد از کودتا، شاه مسیر پدر را پویید و فضای جامعه به سمت انسداد رفت. در این میان، جامعه زنان فعال، با سیاستهای عمومی پهلوی مخالف بود و مبارزه میکرد.
فضای انقلابی دهههای ۴۰ و ۵۰، بار دیگر زنان را در کنار مردان برای رهایی از فضای اختناق حاکم قرار داد. شاه حتی با دادن امتیازهای ارزشمند و بسیاری در قالب قوانین، نتوانست دل طبقه متوسط جامعه و بهتبع آن دل زنان تحصیلکرده را بهدست آورد. هرچند برخی از پژوهشگران معتقدند اصلاحات دوران پهلوی دوم بیشتر همسو با ارزشهای غرب بود تا داشتههای جامعه ایران. «برخلاف دوره پهلوی که حرکت زنان شدیداً زیر تأثیر فرهنگ غرب قرار داشت، حرکت زنان در این دوره بهسرعت در ارزشهای غرب ادغام نشد. زنان در این دوره بیش از تأکید بر کشف حجاب، به آزادی تحصیل و کسب دانش و حق رأی زنان تأکید داشتند.» (ستوده، ۱۳۷۳) میتوان گفت با دیدگاه نسرین ستوده، خردهگفتمان میانهرو در دوران مشروطه تفوق داشته و خردهگفتمان تندرو در دوره پهلوی توسط حکومت به ابزار تبدیل شد. هرچند نمیتوان از قوانین فراوان و مثبتی که در آن دوران به نفع زنان تصویب شد نیز چشم پوشید.
متأثر از فضای انقلاب با پیوند خوردن انقلاب و مذهب در سالهای منتهی به انقلاب، زنان محروم جامعه نیز که تحت تأثیر عامل مذهب بودند وارد میدان مبارزه شدند. گویی برای نخستین بار زنان با حمایت تمامقد سنت وارد میدان میشدند. هرچند این حمایت اندکی بیش نپایید اما به تغییر نگاه جامعه به زن منجر شد. با انقلاب، زنان و مردان در کنار هم برای تحقق آرمانهایی کوشیدند و از جانمایه گذاشتند. این حضور زنان در صحنه، بر انتظار جامعه از زنان تأثیرگذار بود. بازتاب انتظارات جامعه از زن، در رسانههای قبل و بعد از انقلاب قابلپیگیری است. در پژوهشی که بهمنظور مقایسه مطالب نشریات حوزه زنان در سالهای ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶ با ۱۳۶۳ تا ۱۳۶۸ انجام شده است، نتایج نشاندهنده تغییر کیفی جدی انتظار جامعه از زن در این سالهاست. این پژوهش نشان میدهد که حدود ۵۷.۳ درصد از مطالبی که پیش از انقلاب در نشریات حوزه زنان منتشر میشد، در راستای تقویت نقشهای بیولوژیک زنان بود و تنها ۴۲.۷ درصد به نقشهای اجتماعی آنها پرداخته میشد، درحالیکه این نسبت پس از انقلاب ۱۲.۶ درصد درباره جایگاه بیولوژیک زن و ۸۷.۴ درصد به نقشهای اجتماعی زنان پرداخته شده بود (نقیبالسادات، ۱۳۸۷). این اتفاق را در حوزه سینما نیز میتوان پیگیری است، با وجود فضای بازتر برای حضور زنان در عرصههای هنری پیش از انقلاب، نگاه غالب سینمای پیش از انقلاب به نقش زنان، جنس ضعیف و ناتوان و نگاه ترحمآمیزی بود. درحالیکه امروز این نگاه در فیلمهای سینمایی تغییر کرده است و زنان نقشی جدیتر و حضوری اجتماعیتر دارند. این تغییر نقش اجتماعی زنان، در ابتدای انقلاب حتی تا حدودی قانون اساسی را تحت تأثیر خود قرار داد؛ البته قوانین دیگر چنین تأثیری نپذیرفتند و تغییر نقش اجتماعی زنان هنوز موفق نشده است جایگاه زنان در بازار کار را بهبود جدی بخشد و برای آنان شأنی نظیر مردان ایجاد کند، هرچند این تغییر در حوزه آموزش ایجاد شده است.
در جمعبندی میتوان گفت اگر انقلاب مشروطه را فصل آشنایی زنان روستایی و شهری با حق و حقوق انسانی خود تلقی کنیم، انقلاب نیز تغییر نگرش جامعه و آشنا شدن جامعه با جایگاه انسانی زن بود. هرچند امروز مشکلات بسیاری بر سر راه زنان در ایران وجود دارد، اما جایگاه امروزین زنان، وضعیتی بازگشتناپذیر برای زنان ایجاد کرده است.
منابع:
راوندی، مرتضی، ۱۳۴۰، تاریخ اجتماعی ایران، جلد سوم، انتشارات امیرکبیر
پاولویچ، م و تریا، و و ایرانسکی، س، ۱۳۵۷، سه مقاله درباره انقلاب مشروطه ایران، ترجمه م. هوشیار، چاپ دوم، شرکت سهامی کتابهای جیبی با همکاری انتشارات امیرکبیر
آفاری، ژانت، ۱۳۷۷، انجمنهای نیمهسری زنان در نهضت مشروطه، ترجمه جواد یوسفیان، نشر بانو.
جان فوران، (۱۳۷۷)، مقاومت شکننده؛ تاریخ تحولات اجتماعی ایران، ترجمه احمد تدین، نشر رسا،
باستانی، سوسن، امیدی پور، ز، رجبلو، ع.، «تحلیل خردهگفتمانهای زنان در دوره مشروطیت»، دو فصلنامه جامعهشناسی تاریخی، دوره ۵ شماره ۱ بهار و تابستان ۱۳۹۲ ص ۷۳- ۱۰۸
رحمانیان، داریوش.، صوفی، ع.، طاهری مقدم، م.، کرمی، ش.، «ظهور اربابان زن در غرب ایران؛ از مشروطه تا پایان پهلوی اول (۱۳۲۰ ش- ۱۲۸۵ ش)»، پژوهشنامه زنان، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سال هفتم، شماره سوم، پاییز ۱۳۹۵، ص ۴۷-۶۵
ستوده، نسرین، ۱۳۷۳، «بیداری زنان در انقلاب مشروطیت»، کتاب توسعه، شماره ۷، ص ۱۱۶-۱۲۴
نقیبالسادات، سید رضا، بررسی انتظارات از نقش زن در ایران، کتاب ماه علوم اجتماعی، شماره ۱۱، ص ۷۴-۸۷