بدون دیدگاه

فلسطین سرزمین خون و قیام

 

وحدت رویه دو سازمان شیعه و سنی، حزب‌الله لبنان و حماس در مقاومت علیه اشغال و تبعیض نژادی

محمد احمدی

اشاره: در این شماره محمد احمدی در گفت‌وگو با چشم‌انداز ایران، به چند مسئله مهم درباره اسرائیل پرداخته است، نخست حمله اسرائیل به جنوب لبنان که به قول اربابان بزرگ‌ترین شکست اسرائیل در طول تاریخ یهود بود. دوم، اخراج ۴۱۵ نفر از فلسطینی‌های غزه به جنوب لبنان که حزب‌الله لبنان آن‌ها را آموزش داد و پیروزمندانه به سرزمین خود بازگشتند. سوم، سیاست وحشتناک آب اسرائیل برای محرومیت فلسطین از دستیابی به توسعه. چهارم، سرگذشت جنبش تحریم اسرائیل که با موفقیت‌های زیادی روبه‌رو شد و اسرائیل سعی دارد این جنبش را تخریب و اقدامات ضد آپارتایدی آن را ضد یهود جلوه دهد، و محور پنجم و نهایی این گفت‌وگو ارزیابی بیداری روشنفکران غرب و پیوستن به جنبش رویه گسترش تحریم است.

باشد که خوانندگان عزیز به ناگفته‌های مبارزات فلسطینی‌ها علیه اشغال، ظلم و آپارتاید توجه کنند.

 

رابطه گروه‌های شیعه و سنی که در مبارزه با اسرائیل هستند،‌ چه فراز و نشیب‌هایی داشته است؟

در دهه‌های اخیر، شیعیان لبنان نه‌تنها خطری دائمی برای اسرائیل شده‌اند، بلکه برای حماس به‌عنوان نیرویی از اهل سنت الهام‌بخش شده‌اند و حتی روش‌های مبارزه سیاسی و جنگ چریکی را به تبعیدی‌های حماس آموزش دادند. دو سازمان شیعه و سنی در دهه ۱۹۸۰ به‌عنوان مقاومت اسلامی در واکنش به خروج ساف از عرصه مبارزه با اسرائیل پدید آمدند. با وجود اختلاف ایدئولوژیک بین حزب‌الله و حماس، هر دو به اجتهاد بر اساس شرایط سیاسی زمان باور دارند، هر دو حول مقاومت علیه اسرائیل شکل گرفته‌اند و هر دو شاخه‌های نظامی، سیاسی، اجتماعی و خدماتی دارند.

تاریخ روابط سیاسی و نظامی این دو گروه به دهه ۱۹۹۰ می‌رسد. حزب‌الله خود در دهه ۱۹۸۰ از طریق پاسداران ایرانی آموزش ‌دیدند و تجربه مبارزه با اسرائیل در زمان اشغال جنوب لبنان را نیز در اختیار داشت؛ بنابراین حزب‌الله در تعامل با حماس در دهه ۱۹۹۰ و پس از آن، دست بالا را داشت و به اعضای حماس آموزش نظامی، سازمان‌دهی، مشاوره سیاسی و رسانه‌ای می‌داد، حتی برخی مقامات حماس تحت پوشش امنیتی حزب‌الله در لبنان زندگی می‌کردند.

درواقع، اشتباه راهبردی اسرائیل در اوایل دهه ۱۹۸۰ اشغال جنوب لبنان بود که به باز شدن پای ایران به لبنان و تشکیل حزب‌الله منجر شد، اما اشتباه راهبردی دیگر اسرائیل در ماجرایی در اوایل دهه ۱۹۹۰ روی داد که سبب تعامل عمیق دو گروه و انتقال تجربیات حزب‌الله به حماس شد. روایت رسانه‌های فلسطینی از این ماجرا قابل توجه است:[۱]

در دسامبر ۱۹۹۲ که هنوز حماس و جهاد اسلامی سازمان‌هایی کم‌تجربه با توانایی‌های محدود بودند، اسرائیل ۴۱۵ عضو آن‌ها را از کرانه باختری و غزه ربود و بدون هیچ محاکمه یا اثبات جرمی، به جنوب لبنان تبعید کرد، اما دولت لبنان حاضر به پذیرش آنان نشد، چون این مسئله‌ای بین اسرائیل و فلسطینی‌ها بود. درنتیجه،‌ این تبعیدی‌ها در سرمای زمستان، در منطقه‌ای خالی از سکنه در جنوب لبنان در نزدیکی مرز اسرائیل رها شدند. این بزرگ‌ترین اخراج دسته‌جمعی و یک‌باره فلسطینی‌ها پس از جنگ ۱۹۶۷ بود. قطعنامه ۷۹۹ شورای امنیت سازمان ملل این اخراج را محکوم کرد و آن را تخلف از کنوانسیون ژنو درباره عدم اخراج ساکنان سرزمین‌های اشغالی دانست. کابینه وقت امریکا که در آن زمان، در پایان عمر خود بود، این قطعنامه را وتو نکرد. اقدام اسرائیل سبب قطع مذاکرات صلح با ساف شد و چهره اسرائیل را نزد دوستانش در جهان لکه‌دار کرد.

این آواره‌های فلسطینی چه کسانی بودند و چه اهمیتی برای سازمان‌های خود داشتند؟

به‌قول نیویورک‌تایمز، تقریباً همه این افراد، نظریه‌پرداز، عوامل جمع‌آوری کمک مالی و مقامات مؤسسات اسلامی بودند، نه چریک یا عوامل مسلح.[۲]

اما افرادی در بین این تبعیدی‌ها بودند که به قهرمانان حماس و جهاد اسلامی تبدیل شدند: مثلاً عبدالعزیز رنتیسی، رهبر حماس که بعداً در سال ۲۰۰۴ به دست اسرائیل ترور شد؛ اسماعیل هنیه، نخست‌وزیر بعدی فلسطین و رهبر کنونی حماس؛ محمود الزهار، از رهبران دیگر حماس و نزدیک به ایران. در بین آن‌ها رنتیسی و الزهار پزشک بودند، اما در این ماجرا، شیعیان لبنان بدترین خسارت به اسرائیل را وارد کردند؛ زیرا آن‌ها تنها کسانی بودند که به کمک این تبعیدی‌ها شتافتند، اردوگاه آموزشی سیاسی و نظامی برای آنان برپا کردند و رابطه‌ای عمیق با حماس و جهاد اسلامی شکل دادند که تأثیر آن تاکنون دیده می‌شود. اسرائیل که در آن زمان، اهمیت این رابطه را درک نکرده بود، برای تجدید روند مذاکرات صلح، یک سال بعد در ۱۹۹۳ مجبور به دادن امتیاز شد و تبعیدی‌ها به‌مرور به سرزمین‌های اشغالی بازگشتند. بازگشت پیروزمند این گروه، نه‌تنها مهم‌ترین بازگشت آوارگان فلسطینی به وطن بود، بلکه پایه‌گذار نهضتی متفاوت، با اعتماد به نفس و دارای روابط بین‌المللی به‌حساب می‌آمد. به‌قول محمود الزهار، کمپ آن‌ها هم آخرین اردوگاه آوارگان فلسطینی بود که پس از جنگ‌های اسرائیل و اعراب برپا می‌شد هم اولین اردوگاهی بود که جمع می‌شد و ساکنانش به فلسطین بازمی‌گشتند.

الگوهای مشترک بین حزب‌الله و حماس شامل چه مواردی می‌شود؟

مرکز خاورمیانه‌ای بنیاد کارنگی، روابط این دو سازمان و اشتراکات آن‌ها را تحلیل می‌کند:[۳]

حزب‌الله از سال ۲۰۰۵ رسماً وارد کابینه لبنان شد و حماس نیز از ۲۰۰۶ با پیروزی در انتخابات فلسطین کابینه تشکیل داد. اهداف حزب‌الله در ابتدای تشکیل در دهه ۱۹۸۰ محدود به بیرون راندن اسرائیل از جنوب لبنان بود، اما پس از تحقق این امر، به بازدارندگی و تأمین امنیت کشور در مقابل تجاوزات اسرائیل گسترش یافت. در جریان جنگ سوریه، اهداف حزب‌الله شامل تأمین منافع و ثبات لبنان در مناقشات منطقه ازجمله سرکوب تکفیری‌ها نیز شد. اهداف حماس نیز در طی زمان از مقاومت در برابر اشغال، به تشکیل دولت و تأمین منافع و ثبات فلسطین در مقابل تهدید اسرائیل و تکفیری‌ها توسعه ‌یافته، گرچه فعلاً قلمرو حکومت آن فقط غزه است. حماس از یک‌سو، در طراحی تظاهرات و اعتراض مدنی علیه اشغال و محاصره فعالیت می‌کند و از سوی دیگر، در دفاع مسلحانه در زمان جنگ. آموزش‌های حزب‌الله به حماس، زیربنایی برای دفاع از غزه در سال‌های پس از قدرت گرفتن حماس شد. به‌نظر می‌رسد همه این‌ها با تأیید و حمایت ایران صورت گرفته است؛ زیرا محوری که این گروه‌ها تشکیل می‌دهند، فرقه‌گرایی بین شیعه و سنی را نفی می‌کند و بر مقاومت در برابر اسرائیل و حامی‌اش امریکا تأکید دارد.

اما در دهه اخیر، اتفاقات زیادی در کل منطقه روی داد. نقش این وقایع در رابطه دو گروه چیست؟

ایران و سوریه تا پیش از انقلاب‌های موسم به بهار عربی در سال ۲۰۱۱ حامی هر دو سازمان بودند. در دوره کوتاه حکومت اخوان‌المسلمین در مصر، حماس که چشم امید به حمایت از زادگاه ایدئولوژیک خود مصر داشت، روابطش را با حزب‌الله، ایران و سوریه کاهش داد، اما پس از سقوط محمد مرسی در مصر و قطع امید حماس از حمایت اخوان‌المسلمین، تغییراتی در رهبری حماس پدید آمد، ازجمله اسماعیل هنیه، رهبر سیاسی و جانشین خالد مشعل شد. درنتیجه، روابط حماس با حزب‌الله لبنان و ایران دوباره بهبود یافت. به‌موازات این تحولات، در ژوئن ۲۰۱۷ دومین حامی حماس یعنی قطر به اتهام حمایت از تروریسم، رابطه با ایران و هدایت شبکه الجزیره، زیر فشار عربستان و متحدانش قرار گرفت. مصر، امارات، سعودی‌ها و چند کشور عربی دیگر رابطه خود را با قطر قطع کردند و آن کشور را تحریم کردند. عربستان که خود را رهبر جهان عرب می‌داند، پیش از این هم از سیاست‌های نسبتاً مستقل قطر ازجمله حمایت از حماس، شاکی بود؛ اما تمرکز ترامپ بر اتحاد با عربستان علیه ایران، سبب جرئت یافتن سعودی‌ها برای تنبیه قطر شد تا درسی به سایر دولت‌های عرب برای حساب بردن از «رئیس» خود داده شود. ترامپ حامی این رفتار عربستان است، اما خود حاضر به تحریم قطر نیست، چون امریکا پایگاه نظامی بزرگی در آنجا دارد. اسرائیل نیز از فشار بر قطر برای قطع حمایت از حماس و شبکه الجزیره استقبال کرد. قطر پشتیبانی خود از حماس را کاهش داد، اما این منجر به نزدیک شدن بیشتر حماس به حزب‌الله لبنان و ایران شد. سود حماس از این رابطه، ابعاد سیاسی، نظامی و اقتصادی دارد. سود حزب‌الله لبنان از این رابطه، افزایش محبوبیت خود، نزد اهل تسنن در جهان عرب است که در جریان جنگ سوریه کاهش یافته بود. حزب‌الله لبنان از این طریق، اسرائیل را از شمال و جنوب تحت فشار می‌گذارد و نیز نشان می‌دهد که با وجود تنش در سوریه، همچنان به جبهه مقاومت در برابر اسرائیل اولویت می‌دهد. برای مطالعه رابطه این دو سازمان شیعه و سنی، می‌توان به این کتاب مراجعه کرد:[۴]

در تابستان ۱۳۹۷ به‌دنبال مشکل کم‌آبی در ایران، اسرائیل کانالی فارسی به راه انداخت که لحن آن تعریف از رویکرد اسرائیل به مسئله آب و پیشنهاد کمک به ایران در این زمینه بود. رابطه اسرائیل با فلسطینی‌ها در مسئله کم‌آبی چگونه است؟

اسرائیل همواره درباره مدیریت منابع آب خود تبلیغ می‌کند. شکی نیست مدیریت آب و تصفیه فاضلاب برای همه کشورهای جهان مهم است، اما ببینیم اسرائیل با چه روش‌هایی چنین کاری می‌کند. سازمان‌های مردم‌نهاد و حقوق بشر، سازمان ملل، بانک جهانی و پارلمان اروپا بارها در این باره گزارش داده‌اند. مثلاً به خلاصه‌ای از گزارش یک مرکز مردم‌نهاد در اسرائیل که درباره حقوق بشر در سرزمین‌های اشغالی فعالیت می‌کند، توجه کنید:[۵]

اسرائیل در پنجاه سال اخیر، کنترل انحصاری بر منابع آب از رود اردن تا دریای مدیترانه را داشته و منافع فلسطینی‌ها در این آب‌ها را نادیده گرفته، به‌طوری‌که آن‌ها در کمبود شدید آب به‌سر می‌برند. درحالی‌که حق دسترسی به آب و بهداشت آب از حقوق اساسی بشر است که در معاهدات بین‌المللی آمده است.

طبق پیمان صلح اسلو در ۱۹۹۵، اسرائیل رسماً ۸۰ درصد آب در منابع زیرزمینی کرانه باختری را به خود اختصاص داد؛ درحالی‌که اکثریت قاطع مردم کرانه باختری فلسطینی هستند. اسرائیل به همین نیز اکتفا نکرد و در عمل، برای اجرای پروژه‌های آبرسانی فلسطینی‌ها در همان ۲۰ درصد باقیمانده هم موانعی گذاشت به‌طوری‌که دسترسی آن‌ها فقط به ۱۵ درصد آب‌های خودشان برقرار است، درحالی‌که جمعیت آن‌ها نسبت به سال ۱۹۹۵، تقریباً دو برابر شده است. از سوی دیگر، اسرائیل اجازه تعمیر و نوسازی شبکه آب و لوله‌های موجود را به فلسطینی‌ها نمی‌دهد و درنتیجه ثلث این آب‌ها به هدر می‌رود. پس به‌دلیل سیاست‌های اسرائیل، کمبود دائمی آب برای فلسطینی‌های کرانه باختری وجود دارد، به‌ویژه در تابستان که شرکت آب اسرائیل، درصد بیشتری از آب را به شهرک‌نشین‌ها اختصاص می‌دهد. درنتیجه، بسیاری از فلسطینی‌ها از قطع آب چندروزه یا هفتگی رنج می‌برند.

ده‌ها آبادی فلسطینی حتی اجازه اتصال به شبکه آب را ندارند و مجبورند آب را در تمام سال به قیمت بسیار بالا از تانکرها بخرند. یک دلیل گرانی قیمت، مجوز ندادن اسرائیل برای جاده‌سازی به این آبادی‌هاست که درنتیجه، قیمت حمل آب را افزایش می‌دهد. از طرف دیگر، حملات شهرک‌نشین‌ها و نیروهای اسرائیلی به منابع آب فلسطینی‌ها، منجر به تصرف بسیاری از آن‌ها یا تخریب آب‌انبارها و چشمه‌ها شده است. هدف از این سیاست درازمدت، بیرون راندن فلسطینی‌ها از خانه‌هایشان است. هر یک از این فلسطینی‌ها فقط به ۲۰ لیتر آب در روز دسترسی دارند درحالی‌که سازمان بهداشت جهانی، حداقل آب روزانه لازم برای استفاده شخصی را ۱۰۰ لیتر می‌داند.

نوار غزه که از ۲۰۰۷ تحت محاصره است، اجازه ورود مواد و مصالح ساختمانی نظیر سیمان و آهن را ندارد؛ اما این مواد برای تعمیر شبکه آب و فاضلاب ‌که هدف بمباران‌های اسرائیل بوده، لازم است. طبق آمار منتشرشده در پایان سال ۲۰۱۵ بیش از ۱۰۰ هزار نفر از اهالی غزه دسترسی به شبکه آب ندارند. هم‌چنین منابع آب زیرزمینی غزه، به‌شدت آلوده است به‌طوری‌که ۹۶ درصد آن قابل نوشیدن نیست.

غربی‌ها درباره سیاست آب در اسرائیل چه نظری دارند؟

رود اردن که مهم‌ترین منبع آب فلسطین است، در مرز اردن با کرانه باختری جاری است. گزارش پارلمان اروپا درباره دست‌اندازی اسرائیل به این رود، قابل توجه است:[۶]

بنابراین گزارش،‌ اسرائیل یک کانال بزرگ آبی دارد که ۲۵ درصد آب رود اردن و ۵۰ درصد از کل حوضه آبی آن را به داخل اسرائیل منحرف می‌کند. به قول سازمان دیده‌بان حقوق بشر، این موضوع به آسیب رودخانه و افت شدید بحرالمیت و تخریب محیط زیست منطقه منجر شده است.

منابع آب زیرزمینی در نوار ساحلی اسرائیل و غزه به‌خاطر استفاده زیاد و آلودگی با سموم شیمیایی و فاضلاب و مخلوط شدن با آب شور دچار مشکلات بسیار است، به‌طوری‌که بیش از ۹۰ درصد آن غیرقابل استفاده است. بر اساس این گزارش ۶۰ درصد آب اسرائیل از منابع مربوط به فلسطینی‌ها در حوضه رود اردن و کرانه باختری تأمین می‌شود و ۴۰ درصد دیگر، از نمک‌زدایی آب‌های شور و تصفیه فاضلاب به‌دست می‌آید. فلسطینی‌هایی که مجبورند از تانکرها آب بخرند ۴۰۰ درصد بیشتر از هزینه عادی برای آب می‌پردازند. به‌دلیل سخت‌گیری اسرائیل، فقط ۷ درصد زمین‌های کشاورزی فلسطینی‌ها آبیاری می‌شوند درحالی‌که مصرف آب شهرک‌نشین‌های یهودی برای کشاورزی در حال افزایش است.

بانک جهانی می‌گوید تسلط اسرائیل بر کمیته تخصیص آب در قرارداد اسلو باعث شده توسعه زیرساخت‌های آب در غزه و کرانه باختری بسیار سخت گردد. اسرائیل با فشار بر سرمایه‌گذاران محلی و بین‌المللی، این کار را بی‌جهت هزینه‌بر و زمان‌بر کرده است.

حملات اسرائیل به زیرساخت‌های آب، فاضلاب و بهداشت غزه، بسیاری از این تأسیسات را نابود کرده است و کمبود سوخت و برق سبب شده تصفیه فاضلاب غیرممکن شود. دیوان بین‌المللی دادگستری، دیوار حائل را نیز مانع دسترسی فلسطینی‌ها به چاه‌های آب خود می‌داند؛ درحالی‌که هر اسرائیلی ۲۵۰ لیتر آب در روز مصرف می‌کند، فلسطینی‌ها اجازه ندارند شبکه آب خود را تعمیر کنند یا چاه جدید حفر نمایند. اسرائیل تنها کشور منطقه است که به معاهده آب سازمان ملل نپیوسته است، زیرا در صورت عضویت در آن باید با همسایگان خود ازجمله فلسطینی‌ها برای تقسیم آب به‌طور عادلانه رفتار کند.

 آیا می‌توان گفت اسرائیل عامل یک جنگ فرسایشی با فلسطینی‌ها بر سر آب است؟

متأسفانه اکثر مردم جهان از این مسئله زیربنایی و راهبردی، آگاهی ندارند و ابعاد سیاست‌های اسرائیل برای محروم کردن فلسطینی‌ها از توسعه را نمی‌شناسند. روزنامه اسرائیلی هاآرتص رابطه توافق صلح اسلو با سیاست آب در اسرائیل را نشان می‌دهد:[۷]

به قول این روزنامه،‌ اسرائیل سهم آب فلسطینی‌ها از منابع متعلق به آن‌ها را نمی‌دهد بلکه آن را به خودشان می‌فروشد. اسرائیل در توافق اسلو طوری عمل کرد که فلسطینی‌ها فریب خوردند و منابع آب کرانه باختری به شکلی مفتضحانه تقسیم شد؛ یعنی اسرائیل صاحب ۴ برابر سهم آب فلسطینی‌ها از منابع متعلق به آن‌ها شد. به‌علاوه سهم فلسطینی‌ها قابل استفاده کامل نیست درحالی‌که بهره‌برداری اسرائیلی‌ها در طی زمان افزایش یافته است.

علاوه بر آن، فلسطینی‌ها باید کمبود آب خود را با پرداخت پول به اسرائیل بخرند و حق ندارند چاه حفر کنند. امروزه فلسطینی‌ها حتی کمتر از سهم آب خود در قرارداد اسلو را به دست می‌آورند درحالی‌که جمعیتی دو برابر آن موقع دارند. پس وابستگی‌شان به اسرائیل بیشتر شده است.

هاآرتص می‌گوید اسرائیل تنها اجازه استفاده از لوله باریک آبرسانی را به فلسطینی‌ها می‌دهد و در بسیاری از مناطق، اصلا اجازه اتصال آن‌ها به شبکه آب را نمی‌دهد، همچنین در تعمیر لوله‌های پوسیده کارشکنی می‌کند به‌طوری‌که ۳۰ درصد آب موجود فلسطینی‌ها به هدر می‌رود. اسرائیل در مناطقی از کرانه باختری حتی اجازه حفر آب‌انبار برای ذخیره آب باران را نمی‌دهد.

درحالی‌که شهرک‌نشینان از لوله‌های پهن، حمام و استخر برخوردارند، همسایگان فلسطینی آن‌ها باید قطع آب دوره‌ای را تحمل کنند و یا برای خرید آب از تانکرهای زنگ‌زده صف بکشند. در تابستان‌ها آب شهر الخلیل مرتباً قطع می‌شود، اما شهرک‌های یهودی همسایه آن همیشه آب دارند.

چرا اسرائیل پیشنهاد همکاری به ایران در زمینه آب را داده است؟

اسرائیل مشکل کم‌آبی خود را از طریق فشار و غصب حقوق فلسطینی‌ها حل کرده و کمتر به روش‌های فنی سالم متکی بوده است. پیشنهاد کمک به حل مسئله آب در ایران، بیشتر نشانه نیاز اسرائیل برای نزدیک شدن به ایران و باز کردن راهی برای مراوده است، حتی اگر این مراوده در حد بازی با افکار عمومی ایرانیان باشد. ده‌ها کتاب درباره تصفیه فاضلاب و مدیریت منابع آب به فارسی یا به انگلیسی (حتی روی اینترنت) پیدا می‌شود و کارشناسان ایرانی از آن‌ها بهره می‌برند. اینکه برخی از کشورها نظیر ایران هنوز این روش‌ها را به‌طور کامل اجرا نکرده‌اند، از روی ناآگاهی نیست بلکه بیشتر به خاطر نیاز این پروژه‌ها به بودجه متناسب با جمعیت فراوان و پراکنده، ملاحظات زیست‌محیطی و جغرافیای پیچیده این کشورهاست.

کل آنچه کانال فارسی اسرائیل درباره مدیریت آب خود می‌تواند بگوید، در یک جزوه جای می‌گیرد و هر کشوری می‌تواند آن را از منابع بهتری تهیه کند؛ اما آنچه این کانال درباره سیاست آبی اسرائیل نمی‌گوید، برای شناخت واقعیت از دروغ و تبلیغات، مهم‌تر است. داریوش پادشاه ایران در عهد هخامنشی در کتیبه باستانی خود می‌گوید: خداوند این کشور را از دشمن، از خشکسالی و از دروغ محفوظ دارد.

افکار عمومی منفی در بین مردم دنیا چه اثری بر اسرائیل دارد؟

اسرائیل عادت دارد به قوانین بین‌المللی و افکار عمومی جهان بی‌اعتنایی کند؛ اما راست‌گرایی افراطی اسرائیل و همرنگی آن با جنبش‌های فاشیستی اروپا و ترامپ که در افکار عمومی جهان، منفور است، عواقب خطرناکی برای اسرائیل خواهد داشت. یکی از این عواقب، پا گرفتن جنبش تحریم اسرائیل است. اکثر جهانیان، کنترل اسرائیل بر کرانه غربی، شهرک‌سازی در آن و نقض حقوق فلسطینی‌ها را غیرقانونی می‌دانند و برخی از آن‌ها در تحریم اسرائیل نیز شرکت دارند. جنبش تحریم تحت شعار «بایکوت، خروج سرمایه، تحریم»[۸] بر اثر خشم مخالفان اسرائیل نسبت به این موضوعات از سال ۲۰۰۵، شکل گرفت تا هزینه قانون‌شکنی را برای اسرائیل سنگین کند. محکومیت ساخت دیوار حائل اسرائیل در دیوان بین‌المللی دادگستری در ۲۰۰۴ به تشکیل جنبش تحریم کمک کرد.

هدف این جنبش، آزادی، عدالت و مساوات به‌عنوان اصولی است که فلسطینی‌ها باید همانند بقیه انسان‌ها از آن بهره‌مند باشند:[۹]

این جنبش، تلاش دارد حمایت کشورها از ستم اسرائیل بر فلسطینی‌ها را پایان دهد و اسرائیل را وادار به پذیرش قوانین بین‌المللی وادر کند از جمله: عقب‌نشینی از سرزمین‌های اشغالی؛ برچیدن دیوار حائل؛ مساوات کامل بین اعراب و یهودیان مقیم اسرائیل؛ و احترام به حق بازگشت آوارگان فلسطینی به خانه و اموال خود بر اساس قطعنامه ۱۹۴ سازمان ملل.

این جنبش بر تحریم کالاها و نهادهای اسرائیلی، تحریم فرهنگی و دانشگاهی و فشار برای خروج سرمایه‌ها از اسرائیل متمرکز است و تاکنون عده زیادی از مردم و نخبگان در بسیاری از کشورها ازجمله در اروپا را با خود همراه کرده است. مثلاً در سال ۲۰۱۴ جنبش تحریم، عامل اصلی کاهش ۴۶ درصد سرمایه‌گذاری خارجی در اسرائیل بود. صادرکنندگان اسرائیلی بارها شکایت کرده‌اند که صدور کالا به اروپا برای آن‌ها سخت‌تر شده است.

این جنبش کارنامه خود در سال ۲۰۱۸ را چنین توصیف می‌کند: یک شرکت فرانسوی چندملیتی در زمینه آب و برق بنام «ویولیا»[۱۰] که در سرزمین‌های اشغالی کار می‌کرد، با شکایت جنبش تحریم، قراردادهای چند میلیارد دلاری خود را از دست داد. شرکت چندملیتی انگلیسی موسوم به «جی ۴ آس»[۱۱] که خدمات و تجهیزات امنیتی برای پست‌های بازرسی، شهرک‌های یهودی‌نشین و زندان‌های اسرائیل فراهم می‌کرد، مجبور به خروج از اسرائیل شد. کمپانی بزرگ مخابراتی فرانسه بنام «اورانژ»[۱۲] به خاطر نقش شعبه اسرائیلی آن در تجهیز ارتش برای حمله به غزه و توسعه شهرک‌نشینی، مجبور به قطع پروژه‌های خود در اسرائیل شد.

علاوه بر این، هزاران چهره هنری و فرهنگی غربی و عربی از تحریم اسرائیل حمایت کردند یا برنامه‌های خود در اسرائیل را به درخواست جنبش تحریم لغو نمودند. تعدادی از انجمن‌های دانشگاهی و علمی در آمریکا، کانادا، انگلیس،‌ ایرلند، آفریقای جنوبی و قطر از جنبش تحریم حمایت کردند. برخی از مسیحیان آمریکا مانند «کلیسای پرزبیترین»[۱۳] و «کلیسای متحد مسیح»[۱۴] و «کلیسای متحد متودیست»[۱۵] و برخی از مؤسسات «کویکر»[۱۶] با جنبش تحریم همکاری می‌کنند. برخی نهادهای دولتی سوئد، نروژ، نیوزیلند و لوگزامبورگ و برخی از بنیادهای سرمایه‌داران آمریکایی نیز به همکاری با تحریم اسرائیل پیوستند.

دولت‌های مسلمان تا چه حد در تحریم اسرائیل شرکت دارند؟

درحالی‌که نقش سازمان‌های مردم‌نهاد در کل جهان رو به افزایش است، نقش دولت‌های عربی و مسلمان در مقایسه با گذشته ضعیف شده است. جامعه عرب از ۱۹۴۵ به بعد، تحریم علیه نهادهای اقتصادی صهیونیست را دنبال کرد و مردم ایران نیز از این تحریم حمایت کردند؛ اما به علت مقابله حامیان غربی اسرائیل و همکاری برخی سران عرب با غرب، اکثر این تحریم‌ها آن‌طور که انتظار می‌رفت، مؤثر نبود. گرچه یک استثنای مهم وجود دارد و آن تحریم نفتی اعراب علیه آمریکا، اسرائیل، انگلیس، کانادا، هلند و ژاپن است که از زمان جنگ اکتبر ۱۹۷۳ تا سال بعد ادامه یافت و ضربه شدیدی به اقتصاد غرب وارد آورد.

علاوه بر این، نهادها و کمپانی‌های همکار با اسرائیل در کشورهای دیگر نیز مدت‌ها در لیست تحریم اکثر کشورهای مسلمان قرار داشتند:[۱۷]

مثلاً تعدادی از مهم‌ترین کمپانی‌های غربی در برخی زمان‌ها مشمول این تحریم شدند: کوکاکولا، نستله، مکدانل داگلاس، جنرال الکتریک، فورد، مرسدس بنز، آی بی ام، هیولت پاکارد، مارکس و اسپنسر، هتل هیلتون و سیتی بانک؛ اما اکثر شرکت‌های بزرگ ژاپنی، برای حفظ روابط تجاری خود با کشورهای مسلمان، تحریم اسرائیل را رعایت می‌کردند. از سوی دیگر، اسرائیل برای دور زدن تحریم‌ها، برخی کالاهای خود را در کشور دیگری با برچسب جعلی بسته‌بندی و به کشورهای مسلمان صادر می‌کرد، یا از کمپانی‌های غربی برای فروش آن‌ها به‌عنوان اجزای محصولات بزرگ‌تر استفاده می‌کرد. حتی کشتی‌های تجاری اسرائیلی با پرچم کشورهای دیگر و مدارک جعلی به حمل کالاهای خود به کشورهای مسلمان می‌پرداختند.

اما قراردادهای صلح با اسرائیل سبب شد برخی از دولت‌های عربی تحریم‌ها را لغو کنند. مصر در ۱۹۷۹ و ساف در ۱۹۹۳ و اردن در ۱۹۹۴ بر اساس قراردادهای جداگانه، دست از تحریم کشیدند، گرچه اکثر مردم در این کشورها همچنان حاضر به پذیرش کالاهای اسرائیل در بازارهای خود نبودند. اسرائیل که اهمیت زیادی به نفوذ در بازارهای منطقه می‌دهد، از زمان صلح با مصر، از آن کشور برای قاچاق کالاهای خود با برچسب مصری به سایر کشورهای عرب استفاده کرده است.

از اواسط دهه ۱۹۹۰ اعضای شورای همکاری خلیج‌فارس و برخی از دولت‌های مسلمان آفریقایی مانند موریتانی، الجزایر، مراکش و تونس، تحریم اقتصادی اسرائیل را رها کردند. امروزه کشورهای محور مقاومت شامل ایران و متحدان عرب آن، به تحریم کامل اسرائیل ادامه می‌دهند. بیشتر کشورهای دیگر اسلامی و عربی در سایر تحریم‌ها، مثل تحریم دیپلماتیک (عدم شناسایی اسرائیل)، کنسولی، فرهنگی و ورزشی تا حدودی همکاری دارند. البته برخی فقط ظاهر را رعایت می‌کنند چون بر اساس آمارها اکثر مردم مسلمان با این روابط مخالف‌اند و اگر دموکراسی در این کشورها برقرار باشد، طرفداران رابطه با اسرائیل کنار زده می‌شوند.

جنبش تحریم[۱۸] اکنون چه جایگاهی در جهان دارد؟

این جنبش شباهت به نهضت تحریم آفریقای جنوبی در دوران آپارتاید دارد که در دهه ۱۹۹۰ با سقوط حکومت نژادپرست آن پایان یافت. حامیان این جنبش، اسرائیل را نمونه دیگری از آپارتاید معرفی می‌کنند که باید مانند آفریقای جنوبی تغییر اساسی کند؛ اما اسرائیل میلیون‌ها دلار برای تخریب چهره این جنبش و ممنوع کردن آن در غرب هزینه می‌کند. اسرائیل و حامیانش به هر کس که مخالف صهیونیسم باشد، اتهام یهودستیزی می‌زنند. آنان جنبش تحریم را با آلمان نازی مقایسه می‌کنند که کسب‌وکار یهودیان را تحریم می‌کرد. البته اسرائیل در این زمینه با دو تناقض روبه‌روست: اولاً بسیاری از یهودیان آزادی‌خواه نیز با این جنبش همکاری می‌کنند. ثانیاً این تحریم‌ها شامل یهودیان غیرصهیونیست نمی‌شود، پس برچسب یهودستیزی و شباهت به نازیسم به آن نمی‌چسبد.

بیشترین موفقیت تبلیغی برای جنبش تحریم در دانشگاه‌های غرب بوده، زیرا اسرائیل را در معرض افکار عمومی، روشنفکران و منتقدان قرار داده و تظاهرات علیه کمپانی‌های همکار با ارتش اسرائیل و شهرک‌نشینان را سازمان داده است. مقالات، رسانه‌های اجتماعی، طومارنویسی و گردهمایی‌های اعتراضی سبب شده بسیاری از شخصیت‌ها، از همکاری با اسرائیل، حضور در همایش‌های آن یا دیدار از شهرک‌های یهودی‌نشین آن صرف‌نظر کنند.

اکنون اسرائیلی‌ها نیز تحت فشار هستند که در گردهمایی‌ها و مناسبت‌های خارجی شرکت نکنند، مگر اینکه همدردی خود را با فلسطینی‌ها اعلام کنند. هر سال، در برخی از شهرهای جهان، هفته آپارتاید اسرائیلی در ماه فوریه یا مارس برگزار می‌شود. این کار ابتدا در سال ۲۰۰۵ در تورنتو در کانادا شروع شد و اکنون در حداقل ۵۵ شهر جهان پیگیری می‌شود.

با وجود موفقیت‌های جنبش تحریم در بین روشنفکران، گفته می‌شود که یهودیان تأثیر بزرگی بر مسیرهای فکری نوین در غرب داشته‌اند و صهیونیسم از این تأثیر سود می‌برد. ارزیابی شما از این تصور چیست؟

صهیونیسم پدیده‌ای از قرن نوزدهم و بیستم است که ابعاد فکری آن در جهان امروز، بسیار گسترش یافته و فرهنگ سنتی و مسیحی، ازجمله فرهنگ مبارزه علیه ستم و انحراف را در غرب زیرورو کرده است. بگذارید بر اساس یک مثال کلیدی و مشهور در حوزه ادبیات و روشنفکری بحث کنم. رمان «در جستجوی زمان از دست رفته»[۱۹] از ۱۹۱۳ تا ۱۹۲۷ نوشته و منتشر شد و داستان زندگی نویسنده یهودی آن، مارسل پروست[۲۰] را به شکلی استعاری بیان می‌کند. گوینده داستان، خاطرات کودکی تا جوانی خود را از اواخر قرن نوزدهم تا اوایل قرن بیستم در میان اشراف فرانسه شرح می‌دهد. این رمانِ هفت‌جلدی مهم‌ترین کار پروست و از تأثیرگذارترین کتب در ادبیات قرن بیستم و معاصر است. عناصر این داستان، از دست دادن زمان، فقدان معنا در زندگی، حسادت بیمارگونه، خاطرات تصادفی و به‌ویژه تمایلات جنسی است. بسیاری از افکار پروست شبیه افکار مؤسس روانکاوی، زیگموند فروید، است که هم‌زمان با او می‌زیست و همچون او یهودی مدرنیست و علاقه‌مند به انگیزه‌های جنسی در زندگی بود. در سراسر رمان به‌ویژه در اواخر آن، هم‌جنس‌گرایی زنانه و مردانه نهفته بودکه به‌شکلی استعاری است. آندره ژید،[۲۱] نویسنده و ادیب معروف فرانسه، مکاتبات خود با پروست را پس از مرگ او منتشر کرد که نشان می‌داد پروست هم‌جنس‌گراست. برخی کاراکترهای زن در رمان پروست را می‌توان مردان جوانی دانست که مورد علاقه نویسنده بوده‌اند، ولی به آخر نامشان، حروف تأنیث فرانسوی اضافه شده تا نامی شبیه زنان داشته باشند؛ مثل آلبرتین، ژیلبرت و آندره[۲۲] (با املای مؤنث).

از دهه ۱۹۹۰ میلادی به این‌سو که هم‌جنس‌گرایان در غرب قدرت زیادی پیدا کردند، ترجمه‌های جدیدی از رمان پروست و نیز بیوگرافی‌هایی از او منتشر و در کنفرانس‌ها،‌ مجامع و رسانه‌ها معرفی شد که با تأخیر به ایران هم راه یافت. این نمونه شاخصی از تغییر تفکر مدرن از نگرش اجتماعی و جهانی، به نگرش محدود فردی و شهوانی است.

رابطه این رمان با حوزه سیاست چیست؟

روزنامه اسرائیلی هاآرتص در ۲۷ دسامبر ۲۰۱۳ مقاله جالبی درباره پروست و رمانش دارد که به‌مناسبت صدمین سال آغاز انتشار این کتاب چاپ شده است:[۲۳] این مقاله می‌گوید مادر پروست، دختر یک بانکدار یهودی بود که همراه با موج قدرت‌گیری یهودیان فرانسه در نیمه دوم قرن نوزدهم، خانواده‌اش به ثروت و نفوذ زیادی در حوزه بانکی رسید. در زمینه سیاست هم یهودیان فرانسه در این دوره رشد زیادی کردند. مثلاً چهره پرنفوذ فرانسه، آدولف کرمیو[۲۴] از خویشاوندان پروست، موفق شد یهودیان الجزایر را شهروند فرانسه کند؛ اما واکنش ضدیهودی نیز در این زمان بالا گرفت که ماجرای جنجالی محاکمه دریفوس[۲۵] افسر یهودی فرانسوی در اواخر قرن از آن جمله است. پروست در رمانش از دو اقلیت مظلوم نام می‌برد: یهودیان و همجنس‌گرایان. جمع این دو صفت را در خود او و در یکی از کاراکترهای اصلی رمانش یعنی سوان[۲۶] می‌توان دید. نام این کاراکتر روی دو بخش اول رمان هم گذاشته شده بود: راه سوان و عشق سوان. سوان اوج موفقیت یهودیان فرانسه را نشان می‌دهد که با اشراف رفت‌وآمد داشتند. به‌قول هاآرتص، کاراکتر سوان بر اساس شخصیت یهودیان مهم آن زمان شکل گرفته است که بانکدار بودند و به جمع‌آوری کلکسیون آثار هنری نیز علاقه داشتند، اما شخصیت خود پروست هم شبیه سوان بود: گذران اوقات در کاباره‌ها و علاقه به هنر نقاشی و موسیقی و تئاتر و عشق‌های بیمارگونه و آزاردهنده با افراد.

کابوس پروست گم کردن معنا در زندگی بود، زیرا حس می‌کرد سبک زندگی‌اش او را از آرزوهای هنری‌اش محروم کرده بود. پروست نیز همچون «سوان» کاراکتر رمان، از دریفوس یهودی دفاع می‌کرد، گرچه در آن زمان، اکثریت فرانسوی‌ها دریفوس را افسری خائن می‌دانستند. هاآرتص نتیجه می‌گیرد این دفاع درواقع، بازگشت سوان به آرمان‌های قوم یهود محسوب می‌شد. در دوران ما، صهیونیسم تبلور همین آرمان‌ها تلقی می‌شود و همان چیزی است که اسرائیل تلاش دارد نسل جوان یهودی در سراسر جهان را متوجه آن کند.

 آیا فرهنگ روشنفکران این دوره از نظرات فروید تأثیر گرفته بود؟

کتاب شهوت‌نگاری نوگرا: ادبیات اروپا پس از نهضت سکس‌شناسی در سال ۲۰۱۲ به این موضوع اشاره می‌کند:[۲۷] مارسل پروست که در دهه ۱۸۹۰ کار ادبی خود را شروع کرد، شاهد دو نهضت موازی در غرب بود: یکی مکتب سکس‌شناسی (سکسولوژی)؛ و دیگری مکاتب نوین هنری که انحراف جنسی را تحسین می‌‌کردند. از این‌رو، رمان مشهور او دایره‌المعارفی از انحرافات جنسی مانند هم‌جنس‌گرایی، زنا با محارم، سادیسم (دیگرآزاری جنسی)، مازوخیسم (خودآزاری جنسی)، وویریسم (چشم‌چرانی) و فتیشیسم (تمایل جنسی به اشیا) است و در همه این‌ها سیر می‌کند.

علم سکس‌شناسی به‌ویژه چهره شاخص آن زیگموند فروید در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن بیستم، انحرافات جنسی را مباحثی بیولوژیک و روان‌شناختی معرفی می‌کرد که نباید به آن‌ها نگاه اخلاقی یا مذهبی داشت. میشل فوکو می‌گوید: سکس‌شناسان با نام‌گذاری‌های خود بر این انحرافات، آن‌ها را به هویت‌های جنسی تبدیل کردند که هر کسی ممکن است داشته باشد. به این ترتیب، انواع انحرافات، در کتاب‌های علمی و ادبی به شکل پدیده‌های عادی مورد بحث قرار گرفت.

فروید تئوری‌هایی درباره انحرافات جنسی عرضه کرد که کودکان را محور خود قرار می‌داد و ریشه انحرافات را در تمایلات دوران کودکی می‌دانست. فروید همچنین اصرار داشت که بین این انحرافات و دستاوردهای فرهنگی مانند هنر و ادبیات، رابطه مستقیمی وجود دارد. او در نوشته خود موسوم به نویسندگان خلاق و رؤیابینی[۲۸] در سال ۱۹۰۸ می‌گوید هنرمند کسی است که امیال منحرف مورد علاقه خود را که منشأ لذات شهوانی است، به دیگران منتقل کند.

تأثیر نظرات فروید درباره انحرافات بر ادبیات مدرن را نمی‌توان دست‌کم گرفت. او شهوت را قلب تجربه انسانی می‌داند که قدرت تمدن از آن به وجود می‌آید و نویسندگان اوایل قرن بیستم به این نظرات درباره مسائل جنسی توجه زیادی داشتند. به این ترتیب، از آن زمان تاکنون شکل‌های منحرف امیال جنسی، محور بسیاری از جنبش‌های نوگرا قرار گرفته‌اند و افرادی همچون مارسل پروست، آندره ژید، جیمز جویس،‌ فرانتس کافکا، دی. اچ. لارنس، توماسمان، آرتور اشنیتسلر و بسیاری دیگر، از این طریق پایه‌گذار ادبیات امروز غرب محسوب می‌شوند. آن‌ها در ادبیات نوگرای کشورهای دیگر مانند ایران نیز تأثیر عمیقی گذاشتند. در زمینه هنر نیز سینما، تئاتر و نقاشی مدرن تحت نفوذ این نظریات هستند؛ اما فرهنگ فردگرا و لذت‌جو در عصر مدرن، تضاد عمیقی با فرهنگ عدالت‌خواه دارد که به‌عنوان مثال، برای حقوق بشر و محو نژادپرستی و آپارتاید در فلسطین، مبارزه می‌کند. با این حال، عدالت‌خواهی در فطرت انسان جای دارد و اگر احیا شود، تهدید بزرگی برای نظم جهانی مورد نظر اسرائیل و متحدانش خواهد بود. جا انداختن رابطه بین اسرائیل با مفاهیمی مانند نژادپرستی و آپارتاید تا چند سال پیش در بین نسل جوان و روشنفکر غرب، کار سختی بود اما اکنون به مدد رسانه‌های جدید و نهضت تحریم، در حال پیشرفت است. بیدار شدن این نسل به‌عنوان رهبران آینده، می‌تواند رابطه غرب با اسرائیل را به خطر اندازد. از این‌رو اسرائیل جنبش تحریم را یک تهدید راهبردی برای خود می‌داند.

تظاهرات طرفداران جنبش تحریم اسرائیل در اروپا

 

برچسب جنبش تحریم روی پرتقال‌های اسرائیلی در بازارهای اروپا

 

[۱] http://www.maannews.com/Content.aspx?id=214068

[۲] https://www.nytimes.com/1992/12/18/world/israel-expels-400-occupied-lands-lebanese-deploy-bar-entry-palestinians.html

 

[۳]

https://carnegie-mec.org/2018/07/11/flexible-resistance-how-hezbollah-and-hamas-are-mending-ties-pub-76782

 

[۴] Maren Koss: Resistance, Power, and Conceptions of Political Order in Islamist Organizations: Comparing Hezbollah and Hamas, Routledge 2018

 

[۵]https://www.btselem.org/water

[۶] http://www.europarl.europa.eu/RegData/etudes/BRIE/2016/573916/EPRS_BRI%282016%29573916_EN.pdf

 

[۷]

https://www.haaretz.com/the-israeli-water-gate-scandal-1.5322925

 

[۸] BDS (Boycott, Divestment, Sanctions)

[۹] https://bdsmovement.net/

[۱۰] Veolia

[۱۱] G4S

[۱۲] Orange

[۱۳] Presbyterian Church

[۱۴] United Church of Christ

[۱۵] United Methodist Church

[۱۶] Quaker

[۱۷] United Church of Christ

https://en.m.wikipedia.org/wiki/Arab_League_boycott_of_Israel

 

[۱۸] BDS

[۱۹] In Search of Lost Time

[۲۰] Marcel Proust

[۲۱] André Gide

[۲۲] Albertine, Gilberte, Andrée

[۲۳] http://www.haaretz.com/israel-news/.premium-1.565579

 

[۲۴] Adolphe Crémieux

[۲۵] Dreyfus

[۲۶] Swann

[۲۷] Modernist Eroticisms: European Literature After Sexology, Palgrave, 2012

 

[۲۸] Creative Writers and Day-Dreaming

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط