سید مهدی برقعی
بررسی وقایع دیماه ۱۳۳۱ در شهر قم توسط جناب آقای روحبخش سبب شد تا موضوع این مقاله را به زندگی و اعتقادات سید مظلوم آیتالله سید علیاکبر برقعی اختصاص دهم.
ابتدا به بخشهایی از مقاله میپردازم؛ آقای روحبخش در جهت ارائه نمونهای از کاردانی و تدبیر آیتاللهالعظمی بروجردی در رابطه با حزب توده در مقاله خود چنین آوردهاند: «یکی از وقایعی که در دوران زعامت و مرجعیت آیتالله بروجردی و نخستوزیری دکتر محمد مصدق در شهر قم به وقوع پیوست و اگر تدبیر و روشنبینی آیتالله نبود، چهبسا بحرانی در رابطه نیروهای مذهبی با دولت میانجامید ماجرای فردی بهنام برقعی بود.»
موضوع از این قرار بود که یک روحانی واعظ از قم به نام سید علیاکبر برقعی بهعنوان نماینده حزب توده به همراه هیئتی که آنان نیز نمایندگی برخی رجال و گروهها بودند، برای شرکت در کنفرانس صلح وین که احزاب و کشورهای کمونیستی تشکیل داده بودند عازم اتریش شدند… با پایان گرفتن کنگره و مراجعت هیئت مذکور به کشور، حزب توده در قم برنامه مفصلی برای استقبال از برقعی ترتیب داد. گویا در خلال هیجانات و احساسات مراسم، برخی نسبت به مقدسات دینی اهانت روا داشتند و…» جالب اینجاست که خود ایشان در خلال مطلب خود میگویند: «… پیام آیتالله کاشانی توسط آقای محسن اراکی در این کنگره قرائت شد و همچنین آیتالله کمرهای که به مناسبت موفقیت کنگره روزه گرفته بود سخنرانی کرد و در پایان سید علیاکبر برقعی طی نطقی همه روحانیون مذاهب و مسلمانان جهان را به صلح فراخواند.» موضوع کنفرانس هم درباره قطع جنگهای کره، ویتنام و مالایا و تقبیح برتری نژادی و حرص و ولع دول امپریالیستی بود.متأسفانه برادر عزیز جناب روحبخش بدون دقت و تأمل کافی در صدر و ذیل گفتارشان به تناقضگویی پرداختهاند. از یکسو تشکیل کنفرانس را تصمیم دولتهای کمونیستی و مرحوم آیتالله برقعی را نماینده حزب توده معرفی میکنند و از سویی خود اذعان دارند که نماینده آیتالله کاشانی و آیتالله کمرهای هم در این کنفرانس به ایراد سخنرانی پرداختند و… جالب اینکه آیتالله برقعی بدون کوچکترین اشارهای به حزب توده یا نمایندگی از آن حزب، صرفاً بهعنوان یک روحانی اندیشمند و طرفدار صلح از روحانیون مسلمان و روحانیون ادیان دیگر میخواهد که برای برقراری صلح اقدام کنند.
از سویی جناب روحبخش به استناد گزارش وزیر خارجه وقت، مرحوم دکتر فاطمی آوردهاند: «این کنفرانس از تاریخ ۳۰/۱۰/۱۳۳۱ با حضور ۱۸۵۷ نماینده از ۸۵ کشور جهان برای دفاع از صلح طی ۱۵ روز تشکیل گردید.» که دقیقاً مشخص میکند کنفرانس صلح وین با ابتکار ۸۵ کشور آزاد تشکیل گردید و ربطی به کشورهای کمونیستی نداشت. البته سخنرانیهای کنفرانس در محکومیت امپریالیسم و جنگافروزیهای آن در سطح جهان بود.
در تحلیل وقایع دیماه ۱۳۳۱ قم نیز ایشان مبنای اطلاعات خود را جهت توضیح واقعه عمدتاً به نظرات یکطرف دعوا (دعوی) و خاطرات مرحوم شیخ فضلالله محلاتی مستند نمودهاند، فردی که در آن زمان طلبهای جوان و پرشور و متعصب بوده و در حق آیتالله برقعی و طرفداران ایشان بیانصافی و بیعدالتی نمودهاند. بدون آنکه بخواهم به جزئیات مطالب ایشان وارد شوم، ضمن تشکر از اینکه در پایان مقاله خود تقریباً اذعان نمودهاند که مستند گفتارشان بیشتر از یکطرف ماجرا بوده است. بدیهی است وقتی ارائه وقایع و اتفاقات تاریخی مبتنی بر اطلاعات یک طرف ماجرا باشد این گزارش تا چه حد میتواند ناقص و غلط باشد.
شرکت مرحوم آیتالله برقعی در کنفرانس مزبور نهتنها به نمایندگی از حزب توده (که در آن زمان البته حزبی قانونی بوده و اعضا و هواداران فراوانی داشته است) نبود، بلکه نماینده اقشار آزادیخواه، دانشگاهیان عدالتطلب و تحصیلکردگان زمان خود بود و رفاقت و مراودات ایشان با فرهیختگان و بزرگانی چون ملکالشعرای بهار، استاد سعید نفیسی و امثال ایشان خود مبین طرز فکر و اندیشه وی بوده است. افزون بر اینکه ایشان اندیشمندی روحانی، متدین به اسلام پیشرو، ادیب و شاعر و مورخ بود که البته از جنگ و نابرابری و پایمالشدن حقوق بشر رنج میبرد و عمران، آبادانی، پیشرفت و توسعه مملکت و برکندن جهل و بیسوادی برایش بسیار مهم بود و کنفرانس صلح وین را محل مناسبی برای ابراز نظرات صلحجویانه و مترقیانه خود و تنفر از خشونت مغتنم شمرده بود. باید افزود که جمعیت استقبالکنندگان در تهران و قم از ایشان منحصر به حزب توده نبوده، بلکه بسیاری از تحصیلکردگان، روشنفکران، فرهنگیان و حتی بازاریان به استقبال ایشان اهتمام کردند که با مقابله متعصبان و تندروان، این استقبال به آشوب کشیده شد.
مرحوم سید علیاکبر برقعی را که از شاگردان درجه اول و از مشاوران مرحوم آیتالله حاج شیخ عبدالکریم یزدی بود از نظر شیوه تفکر و رفتار میتوان با آقای سید محمد خاتمی مقایسه کرد که متأسفانه هر دو سید بزرگوار با وجود آزادیخواهی، اصلاحطلبی و نظرات ترقیخواهانه مورد اتهام جزماندیشان و دلواپسان زمانه خود واقع شدند. مرحوم برقعی به اتهام طرفداری از حزب توده و خاتمی به طرفداری از فتنه. واقعیت آن است که در جریان آشوب دیماه ۱۳۳۱ قم، گروه فدائیان اسلام و طلاب جوان و برخی کسبه بهتبع آنها علیه آیتالله برقعی موضع گرفتند و شهر را متشنج کردند. آنان، علما و شخص آیتالله بروجردی را تحریک میکردند که علیه آیتالله برقعی و جمعیت هواداران صلح موضعگیری کنند و خوشبختانه آیتالله بروجردی هم چندان روی خوشی به آنان نشان نمیدادند. اگرچه تندروان کار را بهجایی رسانیدند که نیروهای انتظامی مجبور شدند برای برقراری نظم دست به تیراندازی بزنند که موجب کشته شدن یک نفر و زخمی شدن تعدادی دیگر شد. در این جریانها چند نفر از نیروهای شهربانی نیز بهسختی مجروح شدند. در این غائله آیتالله برقعی با وجود مشی اخلاقمدارانه و صلحجویانه خود، بدون آنکه نقشی در ایجاد بلوا و آشوب داشته باشد، مظلومانه مورد هجوم و تعرض قرار گرفت و متعصبان، چندین مغازه و ازجمله مغازه کتابفروشی فرزند ایشان را غارت و تخریب نمودند و قصد داشتند خانهاش را آتش بزنند و وی را از بین ببرند.
نهایتاً در اثر فشار تندروان به مرحوم آیتالله بروجردی، ایشان باوجود میل خود برای ختم غائله، به تبعید و دوری مرحوم برقعی از شهر قم رضایت داد.نکتهای که یادآوری آن لازم به نظر میرسد اینکه در آن زمان بسیاری از روشنفکران و تحصیلکردگان و ترقیخواهان در مخالفت با امپریالیسم امریکا و انگلیس، گرایشهای چپگرایانه داشتند و به همین جهت بهطور عام از سوی متدینان به آنان برچسب تودهای وارد میشد. چنانکه همین موضوع تا حدود زیادی بین آیتالله کاشانی و مرحوم دکتر مصدق فاصله ایجاد کرد و کودتای ۲۸ مرداد به خاطر همین جدایی و اختلاف به نفع شاه با موفقیت به وقوع پیوست.
در زیر شمهای از ویژگیهای مرحوم برقعی برای آشنایی بیشتر خواننده عزیز با این روحانی روشناندیش نقل میشود: آیتالله سید علیاکبر برقعی که از شاگردان خاص و نزدیک و از مشاوران مرحوم آیتالله حاج شیخ عبدالکریم یزدی بود برای اخلاق، انسانیت و زندگی شرافتمندانه اهمیت بسیار قائل بود و میگفت دین برای یک زندگی سعادتمندانه است و نه زندگی برای دین. او به شیوههای رایج در حوزههای علمیه که بیشتر به نقد و مناسک شرعی اهمیت میدهند ایراد داشت و اخلاق را مهمتر از فقه و آداب آن میدانست و تأکید وی بیشتر بر جنبههای انسانی شرع بود.
اصرار بر آن داشت که جامعه باید پیشرفت کند و بیسوادی ریشهکن گردد و همه بدبختیها از جهل و نادانی است. نگارنده که با ایشان خویشاوندی نسبتاً دوری هم داشتم به یاد دارم که حدود ۴۵ سال پیش که چند بار در زمان دانشجویی خود خدمتشان رسیدم، به تحصیلات جدید بسیار اهمیت میداد و برای تشویق، مرا که دانشجوی سال دوم بودم «آقای مهندس» خطاب میکرد. برخورد او با جوانان بسیار مؤدبانه، سازنده و تشویقانگیز بود.
وی در مورد طلاب روحانی نیز عقیده داشت که باید تحصیلاتشان با برنامه پیش رود و از آنان امتحان به عمل آید. همچنین معتقد بود که طلاب باید با علوم جدید آشنا شوند و با زمان پیش روند.
مرحوم سید علیاکبر برقعی در سال ۱۳۱۳ شمسی، دبستان حیات و در سال ۱۳۱۵ دبیرستان حیات را در قم تأسیس نمود که بعدها به سنایی تغییر نام یافت. این دبستان یا دبستان «باقریه» که توسط مرحوم حجتالاسلام حاج سیدرضا برقعی تأسیس شد که نخستین دبستان سبک جدید در شهر قم است.
«مرحوم برقعی در زمان جنگ بینالملل دوم که آذوقه نایاب شد و مردم در تنگنا و سختی بهسر میبردند و فقرا و بینوایان از گرسنگی رنج میکشیدند به تشکیل انجمنی خیریه همت گماشت و از متمکنان تهران و قم کمک گرفت و به احداث نانوایی که در آن مقطع زمانی وجودش بسیار ضرورت داشت، اقدام کرد.خانهاش پناهگاه بینوایان و فقیران بود و با کمال بردباری و بلندنظری، مشکلاتشان را حل میکرد. او از کسانی بود که عمیقاً با جنگ و خونریزی مخالف بود و دولتهای بزرگ را مسبب جنگها میشمرد و جنگودعوا را ناشی از جهالت و توحش انسانی میدانست. در جریان جنگ دوم جهانی که امریکا از سلاح اتمی استفاده کرد و دو شهر هیروشیما و ناکازاکی ژاپن را با مردمش به کام مرگ کشاند و نیز در جنگ کره که امریکا فجایع بزرگی را مرتکب شد، به انتقاد شدید از دولت امریکا پرداخت و آن هنگام که «نهضت جهانی صلح» علیه جنگ در اروپا بهوجود آمد و فرانسه پایگاه آن گردید و شاخه این نهضت بینالمللی در سال ۱۳۲۹ در ایران با ریاست «ملکالشعرای بهار» و همراهی برخی اندیشمندان آگاه چون دکتر سعید نفیسی و… ایجاد شد، به پشتیبانی از آنان همت گماشت و نخستین سخنرانی بزرگ خود را در مسجد شاه (امام خمینی) تهران با عنوان «صلح و نیروی نگهبان آن» ایراد کرد که جمع بسیاری از روحانیون و نمایندگان مجلس و مقامات عالیرتبه دولتی نیز در آن شرکت کردند.
شعار معروف «به عدل سوگند! که صلح پیروز است» از آنِ او بود و پس از این سخنرانی، آیتالله برقعی دو بار به کنگره جهانی صلح دعوت شد و به وین پایتخت اتریش و همچنین پاریس سفر کرد و بهعنوان یک پیشوای روحانی مسلمان، ندای صلح سر داد. همانطور که در سطرهای پیش آمد، پس از بازگشت آیتالله برقعی به علت مخالفتها و اعتراضهای افراد و گروههای تندرو که به درگیریهایی انجامید، سرانجام حکومت شاه به بهانه پایانبخشیدن به ناآرامیها، ایشان را ابتدا به شیراز و سپس به یزد تبعید نمود و این تبعید مدت ۱۴ سال به طول انجامید.
آیتالله سید علیاکبر برقعی پس از آزادی از تبعید به تهران آمد و در مدت باقیمانده عمر به افاضه علم و دانش و خدمت به ارادتمندان و علاقهمندان خویش و نشر حقایق اصیل دین اسلام پرداخت و مردم را از خرافات بهنام دین بر حذر میداشت. ایشان در ادبیات فارسی هم علاوه بر عربی، اطلاعات وسیعی داشت. برخلاف بیشتر روحانیون که به ادبیات فارسی کمتر از عربی التفات دارند، آیتالله برقعی عالمی بود آگاه به زمان و روشنفکر، انسانی وارسته و الهی و متخلق به آداب اجتماعی و ادیبی توانمند که اشعار باقیمانده ایشان، نزدیک به دو هزار بیت با عنوان «گزیده دیوان شعر» توسط مرحوم سید محمدباقر برقعی فرزند ایشان به چاپ رسیده است و دارای اشعار بسیار زیبا و وزینی است.
از آثار و تألیفات چاپشده آیتالله سید علیاکبر برقعی، «راهنمایی دانشوران» در سه جلد در ضبط نامها و نسبها، «کانون احساسات» پیرامون زندگانی امام حسین (ع)، «مهر تابان» درباره شخصیت امام علی (ع)، «جلوه حق» و «بامداد روشن» در اسرار صلح امام حسن (ع)، «کاخ دلآویز» درباره زندگانی و آثار شریف رضی، در جهانشناسی و «راهنمای قم» درباره شهر قم و «چرا از مرگ بترسم؟» و چندین اثر دیگر باقیمانده است.
آیتالله سید علیاکبر برقعی در سال ۱۳۶۶ شمسی و در سن ۸۸ سالگی در یک زندگی پرفرازونشیب اما مفید و مثمر، چشم از جهان فروبست و به دیار باقی شتافت.
در عکس بالا بخشی از متن سخنرانی ایشان در کنفرانس صلح وین تقدیم خوانندگان عزیز میشود.۱■
پینوشت:
- برگرفته از کتاب «سخنورانِ نامی ایران»، تألیف سید محمدباقر برقعی، انتشارات دارالعلم (قم).