گفتوگو با حمیدرضا جلاییپور
به نظر میرسد پروژه نرمالیزاسیون یا بهبودخواهی که اصلاحطلبان با آمدن روحانی دنبال میکردند به شکست منجر شده است. با عملکرد دولت روحانی و با رد صلاحیتهای گسترده که از آن به مهندسی انتخابات هم تعبیر میشود کشور تا حدی به سمت انسداد کامل فضای سیاسی حرکت میکند. آیا انسداد سیاسی را قبول دارید یا نه و در ادامه مسیر حرکت اصلاحطلبان را به کدام سمت میبینید؟
اولاً اشتباه نکنید، نرمالیزاسیون با بهبودخواهی یکی نیست. «نرمالیزاسیون» یعنی کوشش برای عبور از وضع نیمه امنیتی ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۲ به یک وضعیت عادیتر که تا حدودی اتفاق افتاد. غیر از انجام برجام، گسترش زیرساختهای 3G و 4G که در دوره روحانی اتفاق افتاد، آزادی در فضای آنلاین و حوزه عمومی ر ا تقویت کرد. همین سینمای اعتراض و خروج که در جشنواره ۹۸ دیده شد، نشاندهنده عبور جامعه از وضعیت نیمهامنیتی است؛ اما «بهبودخواهی» یعنی اصلاحجویان از طریق انتخابات بتوانند دولت، مجلس و شوراها را به دست بگیرند و سیاستهای داخلی و خارجی را عوض کنند. این فرآیندی است که وارد آن نشدیم و اصلاحطلبان هم قول تحقق آن را ندادند؛ لذا واژه «شکست» که به کار بردید اولاً ارزیابی خطایی است؛ ثانیاً واژه «انسداد» دقیق نیست. اصلاحطلبان با دفاع از دولت روحانی و کاندیداهای لیست امید در مجلس دهم در راه پیشروی اقتدارگرایی (که زیر نام تشکیل دولت اسلامی انجام میشد) مانع ایجاد کردند و نگذاشتند مجلس با اکثریت تندرو شکل بگیرد. این کار قابل دفاعی بود. ضمناً پس از آن دو اتفاق افتاد نه یک اتفاق. یکی ترامپ نامتعادل از برجام بیرون رفت و بزرگترین تحریم تاریخ جهان را طی یک جنگ اقتصادی و روانی بر ایران تحمیل کرد: این تحریم که کار روحانی یا اصلاحطلبان نبود. اتفاق دوم هم این بود که دولت روحانی در دور دوم حضورش در دولت پاسخ درخوری به ۲۴ میلیون رأی مردم نداد و در برابر جامعه ایران با کارشکنی دولت موازی و اعتراضات دیماه ۹۶ و آبانماه ۹۸ روبهرو شد.
با انتخابات مجلس در اسفند ۹۸ دولت موازی فرصت را غنیمت شمرد و دست به «مهندسی ویژه انتخابات» زد و تکلیف کرسیهای بسیاری را از قبل معلوم کرده؛ لذا در این انتخابات اصلاحطلبان در مجلس امکان اثرگذاری ندارند و فعالیت خود را در حوزه جامعه مدنی ادامه میدهند.
در شش سال گذشته اصلاحطلبان، هم با مانعتراشی دولت موازی در بالا روبهرو بودند و هم با حمله سرنگونیطلبان در پایین در جامعه روبهرو بودند. من برخلاف نظر شما معتقدم پس از تشکیل مجلس یازدهم اصلاحطلبان موقعیتشان در حکومت ضعیفتر میشود، ولی موقعیتشان در افکار عمومی و جامعه مدنی بهتر میشود و دولت موازی بهطور مستقیم زیر فشار کوبنده انتظارات قرار خواهد گرفت. به این وضعیتی که توضیح دادم چالش «دموکراسیخواهان و اقتدارگرایان» میگویند، نه وضعیت «انسداد سیاسی». اساساً در وضعیت جامعه ارتباطی و اطلاعاتی و موبایلی ایران واژه انسداد کاربرد ندارد!
اصلاحطلبان با ریزش جدی در بدنه اجتماعی خود مواجه شدند، فکر میکنید علل اصلی این ریزش چه بوده؟ و اصلاحطلبان با چه رویکردی میتوانند بدنه اجتماعی خود را بازیابی کنند؟
در جامعه ارتباطی و موبایلی ایران (که در معرض چالشهای بزرگ اقتصادی و تحریمها هم هست) همه نیروهای سیاسی از اصولگرا، اصلاحطلب، تحولطلب و سرنگونیطلب ریزش داشتند. ببینید از سال ۱۳۹۶ عدهای میگویند «دیگه تمومه ماجرا» ولی بعد چه شد؟! چقدر جامعه را جلو بردند؟ یا اگر اصولگراها پایگاه داشتند که اینقدر در انتخابات ۱۳۹۸ دست به «مهندسی ویژه» نمیزدند؛ لذا قصه فقط ریزش اصلاحطلبان نیست.
رویکرد اصلاحطلبان هم با بدنه جامعه روشن است. دیدید آنها به مردم گفتند اولاً، بهعنوان اعتراض به مهندسی ویژه در این انتخابات در تهران لیست نمیدهند؛ ثانیاً اصلاحطلبان انتظارات خود را (خواستهای ششگانه) از مجلس یازدهم نشر میدهند و به ایستادگی مدنی خود در برابر اقتدارگرایی دولت موازی ادامه میدهند و از هر برنامهای که به بهبود سیاست خارجی، اقتصادی و تأمین اجتماعی کمک کند دفاع میکنند. آن خواستهای ششگانه اینها بودند: دفاع از پاسخگو کردن هسته قدرت و نهادهای انتصابی و ایجاد تناسب بین اختیارات و مسئولیتها؛ بازگشت نظامیان به جایگاه تخصصی خود؛ خروج صدا و سیما از تکصدایی؛ استقلال قاضی و دستگاه قضا؛ آزادی اندیشه و گفتوگو در مسائل عمومی، آزادی بیان، قلم، اطلاعرسانی و رسانه و انتخابات آزاد با حضور تمام گروهها و جناحهای مختلف سیاسی؛ از جبهه پایداری تا جبهه ملی.
خلاصه رویکرد اصلاحطلبان روشن است: نقد و ایستاد مدنی در برابر پیشروی اقتدارگرایی در بالا و فاصلهگذاری انتقادی با سرنگونیطلبان و طرفداران بیگبنگ و دلباخته کمک خارجی و گروه بی (ترامپ، نتانیاهو و بن سلمان).
وقایع آبانماه و اعتراضاتی که پس از سقوط هواپیما شکل گرفت نشان داد معترضان راه خیابان را برای اعتراض پیش گرفتند، شما نسبت اصلاحطلبی را با خیابان چطور ارزیابی میکنید؟ آیا خیابان میتواند در امتداد جنبش اصلاحطلبی باشد یا همچنان بر اصلاحطلبی پارلمانتاریستی تأکید دارید؟
من همچنان بر «سیاست اصلاحی و انتخاباتی» تأکید میکنم؛ این سیاست کُند و حوصلهسربر است، ولی برای ایران ریسکی نیست. دنبالکردن «سیاست خیابانی» در شرایط کنونی ایران و خاورمیانه اصلاً قابل اجرا و بهداشتی و خشونتپرهیزانه نیست. تجربه بهار عربی در ده سال گذشته در لیبی، مصر و سوریه پیش چشم ماست. هر حرکت جمعی و اقدام نسنجیدهای که کوچکترین خطری برای تمامیت سرزمین ایران داشته باشد قابل دفاع نیست.
رئیسجمهور در سخنرانی روز ۲۲ بهمن گفت اگر رژیم گذشته انتخابات آزاد برگزار میکرد، انقلاب نمیشد. به نظر شما شرایط امروز جامعه ایران با توجه به فضای حاکم بر انتخابات قابل قیاس با شرایط رژیم گذشته است؟
حرف حسن روحانی درست است. اگر در رژیم پهلوی ساز و کار انتخابات کار میکرد، نیاز نبود مردم انقلاب کنند. شرایط کنونی جامعه ایران هم مطالباتی و جنبشی است، ولی شرایط هنوز انقلابی نیست. مثلاً در جامعه فعلی ایران «گفتمان انقلابی» گفتمان هژمون و مسلط نیست؛ البته هرچه مهندسیهای انتخابات بیشتر بشود، به بیثباتی سیاسی جامعه کمک میکند.
عدهای معتقدند حتی اگر رد صلاحیتها تا این حد هم گسترده نبود، باز هم مردم اقبالی به اصلاحطلبان نداشتند و اساساً مردم دیگر رأی سلبی نمیدهند. به نظر شما گفتمان اصلاحطلبی امروز توانایی ایجاد انگیزه و شور و شوق حضور در انتخابات را (در صورت برگزاری انتخابات نیمه آزاد) دارد؟
اتفاقاً اگر انتخابات در اسفند ۱۳۹۸ سالم، آزاد و رقابتی برگزار میشد، مشکل مشارکت مردم هم حل میشد.
حزب اتحاد ملت چندی پیش در خصوص نظارت استصوابی شورای نگهبان از رئیسجمهور درخواست برگزاری رفراندوم کرد، خود رئیسجمهور نیز در سخنرانیهای مختلف به مسئله رفراندوم اشاره کرده است. این درخواست رفراندوم از سوی حزب اتحاد در این مقطع با واکنشهای مختلفی از سوی فعالان سیاسی مواجه شد. فارغ از تمام اظهارنظرها، شما بهعنوان عضو شورای مرکزی حزب اتحاد، بحث برگزاری رفراندوم را در شرایط فعلی راهحل عملی برای برونرفت از وضع موجود میدانید یا صرفاً این حرکت را اقدامی نمادین برای نشان دادن ظرفیتهای قانون اساسی میدانید؟
روشن است که بحث رفراندوم الآن یک بحث نمادی است. یکی از شروط تحقق رفراندوم (مثل رفراندوم بازنگری قانون اساسی که در سال ۶۸ انجام شد) این است که نیروهای پرقدرت در جامعه سیاسی قبل از انجام رفراندوم روی محورهای اصلی موضوع رفراندوم اجماع داشته باشند. بهعنوان مثال پارهای از اصول قانون اساسی با هم تعارض دارند و اصل تناسب مسئولیت و اختیار در آنها رعایت نشده، ولی هنوز بین نیروهای اصلی جامعه زمینه اجماع روی این مباحث فراهم نشده. در مجموع اصلاح حقوقی یکی از لوازم اصلاح ساختاری جامعه است. شایسته است روزی از سوی حاکمیت و جامعه مدنی هیئتی از کارشناسان برجسته و مورد احترام مردم روی این موضوعات کار و گفتوگو کنند تا زمینه اجماع فراهم شود.
در شرایط فعلی اولویت را در اجرای قانون اساسی میدانید یا تغییر آن؟ اگر شرایط برای اصلاح قانون اساسی مساعد باشد، شما کدام اصول را واجد تغییر میدانید؟
الآن «اجرای» قانون اساسی مهم است. ببینید الآن سینمای ایران که افتخار ایران است در دهه فجر امکان ندارد بهصورت آزاد جشنش را در یک شبکه اصلی تلویزیون بدون سانسور ببیند. این عدم اجرای قانون اساسی است. صدا و سیما صدای مردم نیست.
اگر روزی شرایط برای اصلاح قانون اساسی فراهم شود، شایسته است اولاً منابع متعدد مشروعیت نظام سیاسی درمان شود و ثانیاً همان اصل تناسب اختیارات و مسئولیتها تصحیح شود. هر فرد و نهادی که در جامعه ایران قدرت دارد و بر منابع عمومی مسلط است باید به مردم و نمایندگان آنها پاسخگو باشد و فرآیند حکمرانی شفاف باشد.
برخی از فعالان سیاسی میگویند در هیچ شرایطی صندوق رأی را نباید از دست داد؛ برخی هم کنشگری جمعی را در عدم رأی دادن میدانند، به نظر شما کدام رویکرد در شرایط فعلی صحیح است؟ آیا کنشگری جمعی در رأی ندادن را تکمیلکننده حرکت مدنی میدانید؟
اصل بر تکریم و تقویت نهاد انتخابات است و اگر انتخابات سالم و رقابتی باشد، حتماً باید مشارکت کرد. مثلاً در انتخابات ۱۳۹۸ جریان اصلی اصلاحات برای دفاع از نهاد انتخابات و به اعتراض از مهندسی ویژه انتخابات در تهران لیست نداد. به نظر من این کار درستی بود.■