مهدی فخرزاده
ویروس کرونا این روزها بسیاری از کشورها ازجمله ایران را تهدید میکند. ویروسی که هم نوع و زمان ورود و هم کیفیت حضورش در ایران پر از ابهام است. برای درک این ابهام کافی است سری به دعوای نماینده مردم قم و استاندار این استان بزنید. آمار تلفات ناشی از کرونا و توان دولت در کنترل آن مبهم است. شاید بسیاری از مشکلات امروز را بتوان ناشی از کرونا دانست، اما به نظر میرسد بسیاری از پیامدهای امروزین ویروس کرونا، نمیتوانست بهتنهایی کار این ویروس خطرناک باشد، بلکه در همکاری با ویروسهایی دیگر رقم خورده است؛ ویروسهایی که شاید مدت زیادی است جسم و جان جامعه را آسیب زده است.
ویروس شایعه
از میان بازارهای سرد و خاموش این روزها، بازار رادیو سلامت گرم است. نگرانی در چشمان جامعه موج میزند و اهتمام رسانههای عمومی، زدودن همزمان این نگرانی در کنار ویروس کروناست. کرونا بیش از آنکه جان مردم را گرفته باشد، گویی روان جامعه را پریشان کرده است. راننده به سنت بسیاری از رانندگان در این روزها، رادیو سلامت را روشن کرده و سرنشینان درحالیکه سعی میکنند فاصله خود از یکدیگر را بیشتر کنند، به رادیو گوش میدهند.
کارشناس رادیو سلامت از مردم میخواهد به شایعات گوش ندهند. خانم کارشناس خطر کرونا را هم گوشزد میکند، مجری برنامه نگران ایجاد خطر برای سلامت روان جامعه از طریق شایعات است. حرف کارشناس و مجری درست است؛ نباید به شایعات دامن زد. شاید بهتر بود این توصیه به جای اینکه به مردم شود به تصمیمگیران حوزه رسانه میشد. شاید اگر رسانه ملی در خدمت یک جریان خاص نبود، شاید اگر رسانهها آزاد بودند، شاید اگر رفتار بهتری در ماجرای سقوط هواپیما میشد، اتفاق دیگری میافتاد. شایدها را که کنار بگذاریم، پژوهشهای بسیاری نشان میدهد که آزادی رسانه و اعتماد مردم به رسانههای رسمی، تأثیر بسیار زیادی بر کاهش حجم شایعات دارند. امروز بازار شایعات داغ است. کسی به رسانههای رسمی که بیشتر شبیه ارگان یک جریان خاص عمل میکنند و رسانههای غیررسمی که نه به اخبار دسترسی دارند و نه آزادی عمل دارند اعتماد زیادی ندارد و فضای مجازی هم نتوانسته سیاستگذاران را مجاب کند که رویکردی متفاوت نسبت به رسانه داشته باشند. شاید بتوان گفت ویروس شایعه برگرفته از سیاستگذاریهای نادرست، بسیار پیشتر از ویروس کرونا بر جان جامعه نشسته است.
ویروس فساد
لابهلای خبرها، هشدارها و گفتوگو با کارشناسان، خبری حاکی از احتکار ماسک و خبری دیگر حاکی از کشف دو مرکز ساخت ماسک غیربهداشتی توسط خانم گوینده رادیو سلامت اعلام میشود. زبان بدن مسافران، نشان از توجه آنها به این خبر دارد، اما حضور ماسک روی صورت دو نفر از مسافران، یادآور هشدار سکوت در بیمارستانهاست و این هشدارهای زنده حتی گفتوگوهای داخل تاکسی را تعطیل کرده است. راننده زیر لب حرف میزند: از ماست که بر ماست.
شتاب ناشی از سبز شدن چراغ، سرم را ناخودآگاه به صفحه موبایل سرنشینی که کنار من نشسته میکشاند. در کشاکش ماجرای کرونا هم چهرههای شناختهشده و سلبریتی بیکار نیستند و تولید خبر میکنند. خبر کشف داروی کرونا توسط بهنوش بختیاری فضای مجازی را متأثر کرده است. صفحه موبایل سرنشین کنار دستی من تیتری درباره شیلا خداداد و خودروی لاکچری جدیدش زده است. چشمم را که بیاختیار روی صفحه موبایل دویده بود به بیرون میکشانم و تیتر اعدام فاضل خداداد از جلو چشمم رد میشود.
شاید اولین تیتری که مطبوعات پس از انقلاب از فساد زدند، مربوط به تیمی بود که با نام مرتضی رفیقدوست پیوند خورده بودند. آن روزها صفرهای ۱۲۳ میلیارد تومان برای بسیاری تعجبآور و درکناپذیر بود. فاضل خداداد سرمایهداری که گمان میکرد بدهی خود را به سیستم بانکی پرداخت کرده است به ایران کشانده شد و پس از محاکمه بهسرعت اعدام شد. مرتضی رفیقدوست که دوستی خانوادگی با فاضل داشت و گویا ارتباط خداداد با سیستم بانکی کشور را ایجاد میکرد، محکوم به زندان شد؛ هرچند گفته میشد چندان در محیط زندان به سر نبرد.
فشارهای اقتصادی ناشی از سیاستهای جراحی اقتصادی در دولت هاشمی برای شانههای جامعهای که تازه از فضای جنگ رها شده بود، بسیار سنگین بود. چند سالی از جنگ گذشته بود و انتظار مردم بهتر شدن اوضاع بود، اما گویا نیشتر سیاستهای تعدیل، بهجای اینکه به جامعه جان بخشد، التهاب را بیشتر کرده بود. حالا انتشار اولین خبر از اختلاس، فضای جامعه را بسیار ملتهب میکرد.
شاید آن روزها قرار گرفتن آن اعداد در کنار هم شوکآور بود، اما تکرار این اتفاق در دهه ۹۰ شمسی، خداداد را از ذهن مردم خارج کرد و بهمرور اعداد بزرگی چون ۳ یا ۱۲ هزار میلیارد تومان، دستمایه شوخیهای روزمره در فضای مجازی شد.
از دوران قاجار تا امروز موارد بسیاری از فساد در تاریخ ایران مستند شده، اما امروز این فساد تا حدودی قابلاندازهگیری شده و حضور رسانه توانسته بخشی از اتاقهای پوشیده در ساختمان قدرت را شیشهای کند. سازمان شفافیت بینالملل، از سال ۱۹۹۳ کشورهای مختلف را با شاخصهایی چون فساد اداری، مبارزه با قاچاق، اختلاس و رشوه مقایسه میکند. برای سال ۲۰۱۹ ایران جایگاه ۱۴۶ را در میان ۱۸۰ کشور دنیا، به خود اختصاص داده است. در چند سال گذشته معمولاً ایران روند نزولی در این شاخص را داشته است. انتشار اخبار فساد، وقتی به هر دلیلی نمیتواند مانع از فساد شود، بهویژه در شرایطی که جامعه ساختار نهادمند و متشکل نداشته باشد، میتواند به تعمیم فساد در جامعه بینجامد.
ویروس بیاعتمادی
هنوز چیزی از خانم متصدی داروخانه نپرسیدهام که با انگشت به کاغذی که روی شیشه کانتر چسبانده اشارهام میدهد:. «ماسک نداریم، الکل نداریم، ضدعفونیکننده نداریم! لطفاً سؤال نفرمایید». شاید این چند روز گذشته، گذر بسیاری از مردم به داروخانهها افتاده باشد. ماسک فیلتردار که حدود یک ماه پیش قیمتی در حدود ۲۵۰۰ تومان داشت، با شتابی عجیب به حدود ۲۵ هزار تومان و حتی بیشتر رسید. قیمت انواع ماسکها، الکل، ضدعفونیکنندهها و دیگر ابزارهایی که مردم فکر میکنند برای این روزها نیاز است، تقریباً رقابتی شده و دست طبقات فرودست از این کالاها کوتاه است. بحران حتی روی قیمت کالاهایی که معلوم نیست تأثیری روی بیماری داشته باشند یا نه، مانند شلغم، لیموترش و زنجبیل هم اثر گذاشته و بازار اینها هم با جهش همراه شده است؛ البته بدون حضور کرونا هم چنین وضعیتی در بازار ایران، امری پرتکرار است. از سکه و دلار گرفته تا رب گوجهفرنگی و پیاز و کاهو، بارها دستخوش شوک قیمتی شدهاند.
اما نمیتوان در این معادله فقط مسئله را فرهنگی دید. هراس، عامل بسیار مهمی در ایجاد چنین بحرانهایی است. هراس از آنجا ناشی شده است که نهادهای حافظ حقوق افراد در جامعه غایباند و ساختار قدرت هم نتوانسته است امنیت مورد نیاز افراد جامعه را تأمین کند. در غیاب نهادهای امنیتبخش و قدرت قابلاعتماد، گویی بناست هرکس گلیم خود را از آب بیرون کشد، حتی اگر گلیم مملکت را آب ببرد. در چنین فضایی احتکار ماسک در موقع شیوع کرونا هم میتواند توجیه پیدا کند و در غیاب همان نهادها و البته اعتماد، شایعات میتوانند جای واقعیت را بگیرند.
التیامبخش چنین روندی طبیعتاً شفافیت و مردمی شدن ساختار است که یکی از مکانیسمهای این روند ایجاد مجلسی دموکراتیک و آزاد است.
با اینکه چند روزی از انتخابات گذشته، هنوز نام بسیاری از برندگان انتخابات روی دیوارهای شهر هست. زیر پل چمران در میدان توحید، عکسهای قالیباف و میرسلیم در کنار عکس روحالامینی قرار دارد. برای بخش بزرگی از جامعه، این سه نام همراه با خاطراتی است. قالیباف، بنزهای نیروی انتظامی، مجوز بلندمرتبهسازی و پل صدر را در ذهن تداعی میکند، نام میرسلیم نیز با دورهای ویژه از وزارت ارشاد پیوند خورده و روحالامینی، با نام فرزندش در ماجرای ۸۸ بیشتر بر سر زبانها افتاد. اگر حلقه کسانی که حق قانونگذاری دارند اینقدر تنگ نمیبود، حضور نمایندگان جریانهای مختلف جامعه در مجلس میتوانست به بازسازی فضای فعلی کمک کند. طبیعی است که کنترل بحران، در شرایطی که ذینفعان اعتماد کافی به هم ندارند، بسیار دشوار است و هزینههای بسیاری بر ملت بار میکند.
*****
قصد داشتیم از این شماره به نهادهای مدنی و جنبشهای اجتماعی بپردازیم. از جنبش کارگران، معلمان و دانشجویان آغاز کردیم و سررشته کلام را به دست فعالان این جنبشها سپردیم و پای گفتوگوی آنها نشسته بودیم که هواپیمای مسافربری سقوط کرد. سقوط هواپیمای مسافربری و نوع رفتاری که پس از آن شد پدیده مهمی بود که به اعتقاد متخصصان سلامت روان، پیامدهای بسیار ناگواری خواهد داشت. بیانیه این متخصصان بیارتباط با موضوع جنبشهای اجتماعی نیست. فضای باز بیشتر برای فعالیت مدنی میتواند از پیامدهای منفی چنین پدیدههایی بکاهد. پیش از پرداختن به وضعیت جنبشهای اجتماعی، وضعیت سلامت روان جامعه را در گفتوگو با متخصصان این حوزه رصد کردیم.■