بدون دیدگاه

مرد ملت و فرزند زمانه خود

 

سخنرانی جان اف کندی در دانشگاه امریکن۱ واشنگتن دی سی، ۱۰ ژانویه ۱۹۶۳

برگردان: محمد عریضی

سخنرانی کندی در دانشگاه امریکن به این سبب به فارسی برگردانده شد که کندی می‌خواست در راستای منافع ملی امریکا هزینه‌های نگین نظامی و هسته‌ای را کاهش داده و مملکت را به‌سوی صنایع داخلی (Domestic Industry) سوق دهد تا عقب‌ماندگی در این موارد را از ژاپن و اروپا جبران کند. همان‌طور که می‌دانیم یکی از ویژگی‌های دولت پنهان (Deep State) در امریکا دامن زدن به جنگ سرد و تقویت مجموعه نظامی-صنعتی است که آیزنهاور آن را (military Industry Complex) یا MIC می‌نامید. گفته می‌شود از آنجا که کندی در این امر جدیت داشت او را ترور کردند.

دهه ۶۰ شمسی و دهه ۶۰ میلادی

بین دهه ۶۰ میلادی و دهه ۶۰ شمسی دهه فاصله است؛ این دهه ۶۰ در امریکا و هم در ایران ادبیات خاص خود را دارد. دهه ۶۰ امریکا دوره کندی و دهه ۶۰ ایران دوره انقلاب است. هر دو دوره طوفانی بود و این جمله معروف شاه که در مقابل طوفان باید سر خود را خم کنیم تا طوفان بگذرد و بعد از طوفان سر خود را مجدداً راست بگیریم، اشاره به دوره کندی دارد. شاه و کندی متقابلاً از هم متنفر بودند. اصولی که شاه بعداً آن‌ها را انقلاب سفید نامید تا حدی تحمیلی از ناحیه کندی و علی امینی نخست‌وزیری بود که با حمایت او سرکار آمد. این اصول تلفیقی از سوسیالیسم ملایم اصلاحات ارضی تا فدرالیسم کاملاً امریکایی را شامل می‌شد. برخلاف دو مداخله امریکا به نفع شاه در ۱۹۴۸ (غائله آذربایجان) و ۱۹۵۳ (کودتا) کندی آشکارا در مقابل او قرار داشت. چهره‌های جدیدی مانند حسن ارسنجانی و محمد درخشش الهام‌دهنده این موج جدید بودند. بدبینی شدیدی که نسبت به امریکا پس از کودتا به وجود آمده بود سبب شد که جبهه ملی آزادی رهبران خود را از زندان که نخست‌وزیر جدید ترتیب آن را داده بود بی‌اهمیت تلقی کرده و با آن همراه نشود. نقش منفی امینی در کنسرسیوم در این محاسبات جبهه ملی بی‌تأثیر نبود. مصدق، خود اما تا حدی با امینی همدلی داشت و قبل از کودتا نیز با او در موارد سیاسی مهمی مشورت می‌کرد. این نقل‌قول امینی از مصدق که سه بدشانسی خود از سقوط ترومن واتلی در امریکا و انگلیس و مرگ استالین برمی‌شمارد، بسیار مشهور است. به قدرت رسیدن کندی با نیروی جوانی و خلاقیت سیاسی در ایران در آغاز با واکنش سر خم کردن شاه در مقابل طوفان و بی‌اعتنایی جبهه ملی روبه‌رو شد. سخت‌ترین تصمیم در تاکتیک سر خم کردن شاه، اما تقسیم اراضی خود بود. به همین دلیل در خاطرات علم، خوشحالی شاه از مرگ کندی را می‌خوانیم. «پدرسوخته عجیبی که اگر زنده می‌ماند، سلطنت ما را بر باد می‌داد». نهضت آزادی اما دچار اشتباه محاسباتی نشد و با نوشتن نامه‌ای به جان اف کندی سعی کرد در معادلات سیاسی ایران تأثیر گذارد. این نامه در میانه سال ۱۹۶۳ نوشته شد و کندی در زمستان همان سال ترور شد. والدین کندی ایرلندی بودند و کندی پس از سخنرانی معروف ۲۳ ژوئیه خود در میدان برلین و نزدیک دیوار آن، درحالی‌که مردمی که در سمت دیگر برلین و در بخش شرقی آن برای او هورا می‌کشیدند (علی‌رغم ممانعت پلیس آلمان شرقی) بلافاصله به ایرلند سرزمین واقعی خود رفت و در گفت‌وگو با مردم در دوبلین به تبار ایرلندی خود اشاره کرد.

اسکورسیزی در فیلم مرد ایرلندی به‌طور صریح به فرانک شیرن (با بازی رابرت دنیرو) اشاره می‌کند که تبار ایرلندی دارد و به‌طور ضمنی و از طریق جملات بوفالینو (با بازی جو پشی) به کندی اشاره می‌کند که او نیز تبار ایرلندی دارد. شاه با موج‌سواری، اصلاحات امریکایی را به نام خود رقم زد و بر جان پرنفرت و ضد امریکایی ایرانیان روح تازه‌ای دمید. در دهه ۶۰ شمسی و از همان آغاز به‌صورت مارپیچی این نفرت به اوج رسید. واژه تحریم برای اولین بار پس از اعدام حبیب القانیان صاحب دو ساختمان پلاسکو و آلومینیم شنیده شد که در ۲۰ اردیبهشت ۱۳۶۰ انجام شد. دو چهره معروف انقلاب طالقانی و منتظری و هانی الحسن، نماینده سازمان آزادیبخش، تلاش زیادی کردند که این اعدام که تبعات سیاسی وخیمی داشت صورت نگیرد، اما موفق نشدند. اینکه آیا تحریم نتایج مثبت یا منفی برای ایران داشته است با دو پاسخ متضاد و از دو منظر متفاوت روبه‌رو شده است، اما در اینکه دیوار بین ایران و امریکا را بلندترکرده است هر دو گروه اتفاق‌نظر دارند، هرچند احساس نسبت به این دیوار هم در دو گروه بسیار متفاوت است. واکنش تحریم ایران، اما منجر به آن شد که تسخیر سفارت امریکا در آبان همان سال برخلاف دفعات قبلی تسخیر سفارت مورد پذیرش مقامات بلندپایه ایران قرار گیرد.

سخنرانی جان اف کندی در دانشگاه امریکن

(با اجازه) ریاست محترم دانشگاه جناب آقای اندرسون، اعضای محترم هیئت‌مدیره و هیئت‌امنا و همکار قدیمی سناتور باب بیرد که مدرک دانشگاهی خودش را طی سال‌ها تلاش در دانشکده حقوق کسب کرده است. این در حالی است که من {مدرک افتخاری خود} را در طول این ۳۰ دقیقه سخنرانی برای شما خانم‌ها و آقایان محترم کسب می‌کنم.

جای بسی خوشحالی است که افتخار شرکت در مراسم دانشگاه امریکن را پیدا کرده‌ام، مراسمی که کلیسای متودیست که توسط اسقف جان فلجرهورست۲ بنیانش گذاشته شده، ترتیب داده است. این دانشگاه ابتدا در سال ۱۹۱۴ توسط ودرو ویلسون۳ افتتاح شد. با اینکه این دانشگاه، دانشگاهی نوپا و جوان است، اما تاکنون توانسته به اهدافی که اسقف هورست مدنظر داشته  برسد، اهدافی که عموماً مرتبط با مطالعه تاریخ و امور عمومی وابسته به مسائل شهری، مانند راه‌اندازی کسب و کار و تاریخ‌سازی است؛ کلیسای متودیست به دلیل حمایت از این مؤسسه آموزش عالی که هدفش ارائه خدمات آموزش به همه کسانی است که علاقه به یادگیری دارند –مستقل از اینکه دارای چه رنگ پوست و کیش و آئینی هستند- شایسته تقدیری ملی است و من در اینجا از تمام کسانی که امروز در این مراسم فارغ‌التحصیل می‌شوند صمیمانه تقدیر می‌کنم.

زمانی آقای پروفسور وودرو ویلسون۴ گفت هر کسی که از این دانشگاه فارغ‌التحصیل می‌شود می‌بایست هم مرد ملت خود و هم فرزند زمانه خویش باشد. من مطمئن هستم که مردان و زنانی که افتخار فارغ‌التحصیلی از این مؤسسه را پیدا می‌کنند، با تمام وجود از استعدادهایشان برای افزایش سطح خدمات عمومی و پشتیبانی عمومی بهره خواهند گرفت.

جان ماسفیلد۵ در تقدیر از دانشگاه‌های انگلیسی نوشته بود «تنها تعداد اندکی از مکان‌های زمینی را می‌توان یافت که زیباتر از دانشگاه باشند». من فکر می‌کنم که این جمله امروزه نیز همچنان درست است. منظور او از مکان‌های زمینی، مناره‌ها و برج‌ها و یا محوطه‌های سرسبز و دیوارهای پوشیده از پیچک نبوده درواقع اشاره او به شکوه و جلال دانشگاه بوده است، جایی که به‌قول او تنفر از جهل و ندانستن به محرکی برای دانستن تبدیل می‌شود و کسانی که به ادراک حقیقت نائل آمده‌اند، تلاش می‌کنند تا دیگران هم این حقیقت را ببینند.

بنابراین من این زمان و این مکان را برای بحث در باب این موضوع که «اغلب نادانی و جهل فراوان است و حقیقت بسیار به‌ندرت درک می‌شود۶» انتخاب کرده‌ام. در زمانی که همچنان مهم‌ترین موضوع روی کره زمین «صلح جهانی» است.

اما به‌راستی از چه نوع صلحی سخن می‌گویم؟ و ما به دنبال چه نوع صلحی هستیم؟ قطعاً منظور صلحی امریکایی نیست که توسط تسلیحات نظامی امریکا به جهان دیکته شود و قطعاً منظور صلح در قبرستان یا صلحی برای امنیت برده‌ها نیست.

در اینجا من از صلحی سخن می‌گویم که اصالت دارد، صلحی که زندگی روی این کره خاکی را ارزشمند می‌کند، صلحی که ضامنی برای امید بیشتر و پیشرفت انسان‌ها و ملت‌ها به‌منظور ساخت زندگی بهتر برای فرزندان ما باشد. این صلحی که من از آن سخن به میان می‌آورم، محدود به امریکا نمی‌شود، بلکه صلحی است برای تمام زنان و مردان و همچنین محدود به زمان حال نمی‌شود بلکه صلحی است برای تمام زمان‌ها.

از صلح سخن می‌گویم، چرا؟ زیرا شکل جدیدی از جنگ به وجود آمده است. به‌طور کلی سخن گفتن از جنگ در عصری که نیروی عظیم هسته‌ای توسط قدرت‌های جهانی مهار شده است و هیچ‌کس حاضر نیست این تسلیحات را کنار بگذارد سخنی نامعقول است. سخن گفتن از جنگ در عصری که قدرت انفجار یک بمب هسته‌ای معادل با قدرت تمام بمب‌هایی است که متحدین در جنگ جهانی دوم استفاده کرده بودند، به‌کلی بی‌معناست. سخن گفتن از جنگ در عصری که سموم کشنده تولید شده توسط واکنش‌های اتمی می‌تواند از طریق باد، آب، خاک و بذرها به سرتاسر جهان و همچنین به نسل‌های آینده منتقل شود، به‌کلی نامعقول و بی‌معناست.

امروزه به‌منظور حفظ صلح، سالیانه بیلیون‌ها دلار صرف تسلیحات می‌شود، با این هدف و توجیه که از این طریق می‌توانیم تضمین کنیم که ما هیچ‌گاه نیاز به استفاده از این تسلیحات پیدا نخواهیم کرد؛ اما این روش بسیار ناکارآمدی برای تضمین صلح است زیرا چیزی که خرابی به بار می‌آورد مانند تسلیحات جنگی، نمی‌تواند سازندگی به دنبال داشته باشد؛ بنابراین من از صلح سخن می‌گویم به‌عنوان غایت عقلانی گزینه‌ای که انسان خردمند در پیش‌رو دارد. من به این نتیجه رسیده‌ام که دنبال کردن صلح، اساساً مخاطرات کمتری از دنبال کردنِ جنگ دارد و هرچند این کلام را گوش‌هایی ناشنوا نمی‌شنوند، ولی ما هیچ کاری اضطراری‌تر از این کار در پیش‌رو نداریم.

برخی می‌گویند تا زمانی که رهبران شوروی نگرش روشنگرانه‌ای در قبال صلح جهانی اتخاذ نکنند، هرگونه سخن گفتن از صلح جهانی، حقوق جهانی و خلع سلاح جهانی بی‌فایده خواهد بود. امیدوارم که آن‌ها چنین کنند. من باور دارم که می‌توانیم به آن‌ها کمک کنیم چنین کاری را انجام دهند. با این وجود باور دارم که نگرش ما نیز به‌اندازه نگرش آن‌ها اساسی است و اهمیت دارد و هم به‌عنوان افراد جامعه و هم به‌عنوان ملت باید آن را بازبینی کنیم. هر دانشجویی که از این مؤسسه فارغ‌التحصیل می‌شود و هر شهروند خردمندی که از جنگ خسته و ناامید شده است و آرزوی صلح را در سر می‌پروراند باید ابتدا خودنگری۷ کند به این معنی که ابتدا رویکرد خود را به امکان‌های موجود برای صلح، آزادی و امکان‌هایی که در ارتباط با صلح با شوروی و جنگ سرد وجود دارد را بررسی کند سپس به صلح در امریکا فکر کند.

نخست اجازه دهید که رویکرد خودمان را به صلح بررسی کنیم. خیلی از امریکایی‌ها بر این باور هستند که چنین صلحی غیرممکن است. خیلی‌های دیگر نیز فکر می‌کنند که صلح امری غیرواقعی است، اما این‌گونه باورها خطرناک هستند، زیرا ما را به این نگاه می‌رسانند که جنگ پدیده‌ای اجتناب‌ناپذیری است که گویی بشریت محکوم به تجربه آن است.

نیازی نیست که چنین طرز تفکری را بپذیریم. از آنجایی که این مسئله زاده دست خود انسان‌هاست، پس قاعدتاً راه‌حل این مسئله نیز به دست خودشان است. انسان‌ها می‌توانند به‌اندازه خواست‌هایشان بزرگ باشند. راه‌حل مشکلاتی که گاهی تقدیر بشر در نظر گرفته می‌شوند در خارج از حوزه توانایی او قرار ندارند. عقل و روح انسان اغلب ناگزیر به حل چیزهایی شده که در ابتدا غیرقابل‌حل به نظر می‌رسیدند. ما بر این باوریم که این فرآیند را می‌توان دوباره تکرار کرد.

در اینجا منظور من از صلح، تلقی مطلق و جهان‌شمول از مفهوم صلح و اراده نیک۸ نیست که رؤیایی، آرمانی و خیالی باشد؛ البته من ارزش امید و رویاها را انکار نمی‌کنم، اما اگر به صلح به‌صورت مطلق بیندیشیم، درواقع به‌نوعی دلسردی و بی‌اعتقادی دامن زده‌ایم.

اجازه دهید که به‌جای اینکه تمرکز خود را بر جهش انقلابی ماهیت انسان قرار دهیم و تصور کنیم همه انسان‌ها ناگهان صلح‌دوست می‌شوند، تمرکز خود را بر تکامل تدریجی نهادهای بشری قرار دهیم که بسیار عملی‌تر و قابل‌دستیابی است. چنین تلقی‌ای بر شالوده دنباله‌ای از کنش‌های واقعی و ملموس و توافق‌هایی کارآمد که نفع همه را در نظر می‌گیرد، سوار شده است. برای پدیدآوردن صلح درکل جهان، هیچ‌گونه راه میان‌بر یا فرمولی جادویی که بتوان با اتخاذ آن بین دو قدرت جهانی صلح ایجاد کرد، وجود ندارد. یک صلح اصیل و پایدار حاصل کنش‌های بسیاری از ملت‌ها است. برای روبرو شدن با چالش‌های هر نسل باید به‌جای رویکردی ایستا، رویکردی پویا اتخاذ کرد؛ زیرا صلح یک روند است، درواقع راهی است که از طریق آن راه‌حلی برای مشکلات دست‌وپا می‌کنیم.

همان‌طور که در یک خانواده و حتی بین یک ملت اختلاف‌ها و کشمکش‌هایی وجود دارد، با چنین صلحی نیز همچنان در باب منافع کشمکش و نزاع وجود خواهد داشت. درواقع صلح جهانی نیز همانند صلح در یک جامعه کوچک مستلزم این نیست که حتماً هرکسی همسایه خود را دوست بدارد بلکه مستلزم نوعی زندگی توأم با رواداری (تحمل) متقابل است که تمام مشکلات را به‌صورت منصفانه و صلح‌جویانه حل‌وفصل می‌کند و درسی که از تاریخ می‌توان گرفت این است که خصومتِ بین ملت‌ها نیز همانند خصومت بین افراد دیری نمی‌پاید. هرچقدر هم این اختلافات سخت و غیرقابل‌حل به نظر بیایند، باز هم گذر زمان و رخدادها اغلب اوقات شرایط و روابط بین ملت‌ها و همسایه‌ها را به طرز شگفت‌آوری تغییر می‌دهد.

پس بگذارید در این راه ثابت‌قدم باشیم. لزومی ندارد که صلح را غیرعملی بپنداریم و جنگ را متقابلاً اجتناب‌ناپذیر. درواقع با تعریفِ روشن هدف‌هایمان و تبدیلشان به امری قابل‌کنترل و مدیریت و همچنین چیزی در دسترس، می‌توان مردم را مجاب به دیدنش کرد و از این طریق می‌توان آن‌ها را به هدف امیدوار کرد و حرکت به‌سوی این مهم را تسهیل کرد.

دوم بگذارید که رویکردمان نسبت به شوروی مورد بازبینی قرار گیرد. این طرز تفکر که رهبران اتحاد شوروی همانند تبلیغات‌چی‌هایشان فکر می‌کنند، کاملاً ناامیدکننده و بیهوده است۹. اینکه برویم سراغ متن‌هایی که در مجله‌ای در شوروی تحت عنوان استراتژی نظامی۱۰ منتشر شده است و با خواندن و بررسی صفحه به صفحه آن‌ها تصمیم بگیریم، کاملاً ناامیدکننده خواهد بود؛ زیرا در این متن‌ها ادعاهای بی‌اساس و غیرقابل‌باوری مطرح شده است. ادعاهایی همچون: این امپریالیست‌های امریکایی در حال آماده شدن برای جنگی جدید هستند. یا خطر جنگی اجتناب‌ناپذیری بین امپریالیست‌های امریکایی و اتحاد شوروی وجود دارد و اینکه هدف سیاسی امپریالیسم امریکایی درنهایت به بردگی کشیدن اقتصادی و سیاسی ِکشورهای اروپایی و کشورهای کاپیتالیست است و هدف امریکا نوعی تسلط نظامی است که قرار است توسط جنگی تجاوزکارانه محقق شود.

سال‌ها پیش جملاتی به زبان روسی مکتوب شد که بعداً به‌صورت ضرب‌المثل درآمد: «اگر هیچ‌کسی به دنبال شر نباشد، شرور می‌گریزد»۱۱. هنوز خواندن این جملات که نشان‌دهنده وسعت شکاف بین ما و آن‌هاست غم‌انگیز است. با این وجود می‌توان این جملات را به‌عنوان یک زنگ خطر تلقی کرد، زنگ خطری که به مردم امریکا هشدار می‌دهد که در چاه ویلی که اتحاد شوروی افتاده است نیفتند و از چشم‌انداز تحریف شده و ناامید آن‌ها به مسائل نگاه نکنند و کشمکش و جنگ را اجتناب‌ناپذیر تلقی نکنند و سازش را امری محال ندانند و ارتباط و گفت‌وگو را فقط برای مبادله تهدید انجام ندهند.

هیچ دولتی یا نظام اجتماعی را نمی‌توان تا آن حد مظهر شر دانست که مردم آن دولت یا نظام اجتماعی را کاملاً بی‌بهره ازهر نوع فضیلتی تلقی کرد. ما امریکایی‌ها، کمونیسم را عمیقاً متناقض و منحط می‌دانیم؛ زیرا کمونیسم نفی آزادی فردی و کرامت انسانی است. با این وجود ما همچنان به مردم روسیه، به خاطر تمام دستاوردهایشان در علم، علوم فضایی، اقتصاد و رشد صنعتی، فرهنگ و کنش‌های شجاعانه، درود می‌فرستیم.۱۲

در میان تمام نقاط اشتراکی که بین این دو کشور وجود دارد، هیچ‌کدام قوی‌تر از تنفر متقابل این دو ملت از جنگ نیست. برخلاف قدرت‌های دیگر جهانی هیچ‌گاه این دو کشور با هم به جنگ نپرداختند و تا به حال هیج ملتی در تاریخ میدان‌های نبرد آن صدمه و رنجی که اتحاد شوروی در جنگ جهانی دوم دید را به چشم ندیده است. دست‌کم ۲۰ میلیون انسان جان خود را از دست دادند. میلیون‌ها خانه و مزرعه در آتش سوخت و پودر شد. یک‌سوم از قلمرو ملت‌ها که شامل تقریباً دوسوم از زیرساخت‌های صنعتی می‌شد به طرفه‌العینی تبدیل به خرابه شد که میزان خرابی آن را می‌توان معادل شیکاگوی شرقی در نظر گرفت.

امروزه اگر جنگی همه‌جانبه بین این دو کشور دربگیرد – جدای از چندوچون این درگیری- صرفاً هر دو کشور تبدیل به هدف برای همدیگر می‌شوند. این حرف ممکن است طعنه‌آمیز به نظر آید اما حقیقت این است که در چنین شرایطی این دو قدرت جهانی در آستانه خطری ویران‌کننده قرار دارند؛ زیرا تمام آن چیزی که برای آن زحمت کشیدیم و ساختیم در طول ۲۴ ساعت با خاک یکسان خواهد شد. حتی در دوران جنگ سرد که تعداد کثیری از کشورها متحمل خطرها و هزینه‌های شدید شدند – مخصوصاً ملت‌هایی که متحد ما بودند – باز هم این دو کشور امریکا و شوروی بودند که هزینه‌های سنگینی را تجربه کردند. دلیل این امر اختصاصِ حجم عظیمی از بودجه کشور برای تولید سلاح بود، بودجه‌هایی که باید صرف مبارزه با جهل، فقر و بیماری می‌شدند. هردوی ما در چرخه‌ای خطرناک و معیوب گیر افتاده بودند که هرکدام از طرف‌های درگیر دیگری را متهم می‌کرد و هر سلاحی به تولید سلاحی برای مقابله منجر می‌شد.

خلاصه اینکه هر دو طرف از یک‎سو امریکا و متحدانش و سوی دیگر شوروی و متحدانش، نفعشان در دوری از رقابت تسلیحاتی و صلح پایدار است. چنین توافقی نه‌تنها مورد تائید اتحاد شوروی و امریکا خواهد بود بلکه متخاصم‌ترین ملت‌ها را هم مجاب به قبول و حفظ این‌گونه تعهدات می‌کند. درواقع نفع و صلاح ما منوط به همین تعهدات الزام‌آور است.

بنابراین، بگذارید نسبت به تفاوت‌هایمان کور نباشیم و همچنین بگذارید که توجه خود را به منافع مشترک خودمان و راه‌هایی که می‌توان از طریق آن اختلافات را حل‌وفصل کرد، معطوف کنیم و اگر ما نمی‌توانیم تفاوت‌هایمان را حل‌وفصل کنیم، دست‌کم کمک کنیم که جهان، مکان امن‌تری برای تحمل تفاوت‌ها باشد؛ زیرا درنهایت در تحلیل‌هایمان باید متوجه باشیم که آنچه ما را به هم مرتبط می‌کند، زندگی در این سیاره بسیار کوچک و گذراست چراکه همه ما از یک هوا برای تنفس استفاده می‌کنیم و همه ما میرا و فناپذیر هستیم.

سوم: بگذارید رویکرد خود را نسبت به جنگ سرد مورد بازبینی قرار دهیم و به خاطر بیاورید که ما درگیر یک جدل نیستیم که بخواهیم دست بالاتر را داشته باشیم. در اینجا هدف ما سرزنش‌پراکنی یا انگشت اتهام به‌سوی همدیگر دراز‌کردن نیست. ما باید با جهان همان‌گونه که هست، روبه‌رو شویم نه آن‌طور که خیال می‌کنیم باید در هجده ‌سال گذشته سپری می‌شد؛ بنابراین ما باید مدام به امید رسیدن به تغییری سازنده در کمونیست‌های بلوک شرق در جست‌وجوی راهی برای حفظ صلح باشیم گرچه چنین راه‌حلی ممکن است چیزی خارج از دسترس به نظر بیاید. ما باید اقداماتمان را طوری تغییر دهیم که منافع کمونیست‌ها نیز برآورده شود تا بتوانیم به صلحی اصیل و پایدار دست پیدا کنیم و بالاتر از همه، درحالی‌که از منافع حیاتی خود دفاع می‌کنیم، در نظر داشته باشیم که قدرت‌های هسته‌ای باید از رویارویی‌هایی که منجر به آوردن دو گزینه جنگ یا عقب‌نشینی تحقیرآمیز روی میز مذاکرات می‌شود دوری کنند. اگر در عصر اتم چنین موضعی را اتخاذ کنیم (که منجر به دو گزینه فوق شود)، آنگاه این خود گواهی بر ورشکستگی سیاسی یا نوعی آرزوی مرگ جمعی برای جهان است.

به‌منظور پیشگیری از چنین پایانی، تسلیحات امریکا به‌گونه‌ای طراحی می‌شوند که محرک جنگ نباشند، بلکه با داشتن قابلیت استفاده انتخابی، قدرت بازدارندگی داشته باشند. نیروی‌های نظامی ما التزام به صلح دارند و در جهت خویشتن‌داری سازمان دیده‌اند. دیپلمات‌های ما نیز دستور دارند از تحریک‌ها و لفاظی‌های غیرضروری که همراه با خشونت است، خودداری کند،۱۳ زیرا ما به دنبال کاهش تنش‌ها هستیم البته بدون از دست دادن قدرت بازدارندگی. ما به سهم خود نیازی به استفاده از تهدید برای اثبات اینکه مصمم هستیم نداریم. ما نیازی نداریم به خاطر ترسِ از بین رفتن ایمان و باور شهروندانمان، پخش برنامه‌ها و خبرهای خارجی را متوقف کنیم. ما هیچ علاقه‌ای به تحمیل نظام خود به کسانی که تمایلی به آن ندارند نداریم۱۴. با این وجود ما تمایل داریم که به‌نوعی رقابت صلح‌جویانه با مردم جهان وارد شویم. در این میان، ما به دنبال تقویت سازمان ملل متحد هستیم تا مشکلات مالی این سازمان را حل‌وفصل کنیم که این سازمان بتواند نقشی مؤثر در صلح جهانی بازی کند تا از این طریق شاهد نوعی پیشرفت در امنیت جهان باشیم. درواقع از طریق این نظام جهانی قادر خواهیم بود که مشکلات را بر مبنای قانون حل فصل کنیم و از این طریق امنیت کشورهای کوچک و بزرگ جهان را تأمین کنیم تا اینکه روزی بتوانیم درنهایت، شرایطی ایجاد کنیم که جنگ‌افزارها را به‌کلی حذف کنیم.

به‌طور هم‌زمان ما به دنبال حفظ صلح درونی جهان غیرکمونیسم هم هستیم که متشکل از ملت‌هایی زیادی است که همه دوستان ما هستند، کشورهایی که به خاطر تقسیم‌بندی‌ها، به دلیل ضعیف شدن اتحاد غربی‌ها، کمونیست‌ها را دعوت به دخالت می‌کنند یا تهدید به جنگ. با وجود نقدهایی که هر دو طرف به ما وارد کرده‌اند، تلاش‌ها و اقدامات ما در گینه‌نو، کنگو، خاورمیانه و شبه‌قاره هند صبورانه و مداوم بوده است. ما با وفق دادنِ خود با تفاوت‌های کوچک اما مهمی که با کشورهای همسایه خود نظیر مکزیک و کانادا داشتیم، سعی کردیم نمونه‌ای مثال‌زدنی از رفتار خود برای دیگران ایجاد کنیم.

وقتی از ملت‌های دیگر سخن رانده می‌شود، باید یک نکته را روشن کرد و آن این است که ما با ملت‌های زیادی اتحاد و همبستگی داریم. دلیل این اتحاد، در دغدغه‌های مشترک و اساسی ما نهفته است. به‌عنوان مثال تعهد ما برای دفاع از اروپای غربی و برلین غربی همچنان پابرجاست، زیرا منافع مشترک ما با هم یکسان است. ایالات‌متحده امریکا زیر بار هیچ معامله‌ای با اتحاد جماهیر شوروی نمی‌رود که آن معامله هزینه‌ای بر دولت‌ها و مردم دیگر داشته باشد. دلیل این امر، دوستی ما با این کشورها نیست، بلکه منافع مشترک بین ماست. با این وجود منافع ما، هم در دفاع از آنانی که در خط اول دفاع آزادی هستند مشترک است و هم در دنبال کردنِ راه رسیدن به صلح. ما امیدواریم که بتوانیم اتحاد جماهیر شوروی را مجاب کنیم که او نیز با به‌کارگیری خط‌مشی متحدان ما، بگذارد که هر ملتی آینده خود را انتخاب کند البته تا آنجایی که آن انتخاب با انتخاب‌های دیگران تداخل نداشته باشد. یکی از دلایل تنش‌های جهانی موجود، ریشه در این نکته دارد که کمونیست‌ها نظام سیاسی و اقتصادی خود را به دیگران تحمیل می‌کنند؛ زیرا بدون شک اگر تمام ملت‌ها بتوانند از دخالت در امور دیگران خودداری کنند، آنگاه قطعاً صلح تضمین قوی‌تری خواهد داشت.

این مهم مستلزمِ دستیابی به قانونی جهانی است، به‌طوری‌که تمام گفت‌وگوها در زمینه این قانون جهانی مطرح شود. دستیابی به چنین چیزی قطعاً مستلزم افزایش فهمی مشترک بین اتحاد جماهیر شوروی و امریکاست. افزایش فهم نیز به نوبه خود مستلزم افزایش تماس و ارتباط است. اولین قدم برای رسیدن به چنین هدفی ایجاد یک خط ارتباطی مستقیم بین مسکو و واشنگتن است تا از هرگونه تأخیر خطرناک، بدفهمی و سوءبرداشت که ممکن است در طول زمان پیش بیاید جلوگیری شود.

ما همچنین در جنوا۱۵، در قدم اولی که می‌توان در باب کنترل و محدود کردن جنگ‌افزارها و رقابت تسلیحاتی برداشت گفت‌وگو کرده‌ایم تا از خطر جنگ‌های تصادفی یا غیرمترقبه جلوگیری شود؛ البته هدف بلندمدتی که در جنوا دنبال می‌کنیم خلع سلاح کامل و همه‌جانبه است که به‌صورت مرحله به مرحله اتفاق می‌افتد و هم‌زمان به‌طور موازی یک نهاد بین‌المللی برای صلح تشکیل می‌دهیم که بتواند جایگزین جنگ‌افزارها شود. درواقع هدف اصلی این حکومت از همان دهه ۱۹۲۰، تلاش در جهت خلع سلاح بوده است؛ البته به‌طورجدی توسط هر سه مسئول قبلی دنبال شده است. با وجود اینکه چشم‌انداز چنین طرحی هنوز تیره و تار است، ما همچنان به تلاش خود ادامه خواهیم داد. به این امید که همه کشورها و همچنین کشور خودمان، بتوانند امکان‌ها و مسائل مربوط به خلع سلاح را بهتر درک کنند.

یکی از حوزه‌های اصلی مذاکرات که پایان آن هم‌اکنون در معرض دید است و نیاز به شروعی دوباره دارد، بحثِ رسیدن به معاهده‌ای برای غیرقانونی اعلام کردنِ آزمایش‌های هسته‌ای است. نتیجه چنین معاهده‌ای که نه به آن نزدیک هستیم و نه از آن دور، می‌تواند رقابت تسلیحاتی را در یکی از خطرناک‌ترین حوزه‌ها -هسته ای- کنترل کند. این امر باعث می‌شود که قدرت‌های هسته‌ای در موقعیتی قرار بگیرند که بتوانند با این خطر جهانی که ما در ۱۹۶۳ با آن مواجه هستیم –که همان گسترش جنگ‌افزارهای هسته‌ای است – کنار بیایند. این امر باعث افزایش امنیت جهانی و کاهش خطر جنگ خواهد شد. مطمئناً این هدف آن‌قدر مهم است که دنبال کردن بی‌وقفه آن بر تمام وسوسه‌هایی که به رها کردنِ تلاش‌ها و استقامت در این راه منجر بشود فائق می‌آید. من از این فرصت استفاده می‌کنم و دو تصمیم مهم را در این باب اعلام می‌کنم.

نخست: جناب رئیس خروشچف، نخست‌وزیر مک‌میلان۱۶ و این‌جانب به توافقی دست یافتیم که طبق آن به‌زودی مذاکراتی در سطح سران در مسکو برگزار خواهد شد تا بتوانیم در نهایت به توافقی جامع در باب ممنوعیت آزمایش‌های هسته‌ای برسیم. امیدهای ما می‌بایست مخاطرات تاریخ را تعدیل کنند، چرا که امیدهای ما، امیدهای بشریت است.۱۷

دوم: به‌منظور نشان دادن نیت خیرخواهانه ایالات‌متحده در این مورد، من در اینجا اعلام می‌کنم مادامی‌که کشورهای دیگر به آزمایش‌های هسته‌ای روی زمین مبادرت نکنند، ایالات‌متحده نیز به دنبال این‌گونه آزمایش‌ها نخواهد رفت. ما اولین کشوری نخواهیم بود که چنین کاری را از سر می‌گیرد؛ البته چنین بیانیه‌ای قطعاً جای یک معاهده رسمی را نمی‌گیرد، با این‌ وجود امیدوارم که به دستیابی این مهم کمک کند. از طرفی یک معاهده هم نمی‌تواند جایگزینی برای خلع سلاح باشد، اما امیدوارم که این معاهده ما را در رسیدن به هدفمان -خلع سلاح- یاری کند.

در پایان باید اذعان کنم که بیایید رویکردی که در کشورمان در باب صلح و آزادی در پیش گرفتیم را مورد بازبینی و ارزیابی قرار دهیم. روحیه و کیفیت جامعه ما می‌بایست تلاش‌های ما را در خارج از مرزها توجیه و پشتیبانی کند. ما باید این روحیه را در وقف زندگی خود برای چنین هدفی نشان دهیم. هرکدام از شما که امروز قرار است فارغ‌التحصیل شوید این فرصت منحصربه‌فرد را دارید که بدون چشم‌داشت برای ایجاد به صلح خارج و داخل تلاش کنید. بااین‌وجود ما هرکجا که باشیم، همه ما می‌بایست در زندگی روزمره خود، در جهت آزادی و صلح قدم برداریم. امروزه در خیلی از شهرهای ما هنوز صلح به‌طور کامل تأمین نشده است زیرا آزادی همچنان ناقص و ناکامل است

فراهم کردن آزادی برای شهروندانمان و پاسداری از آن، مسئولیت بخش‌های مختلف اجرایی است که شامل سه بخش محلی، ایالتی و ملی می‌شود این بخش‌ها می‌بایست با هر وسیله‌ای که شده اقتدار خود را حفظ کنند. مسئولیت بخش قانون‌گذاری این است که هر جا که احساس کرد به‌اندازه کافی اقتدار وجود ندارد وارد عمل شود و اقتدار کافی را ایجاد کند و متقابلاً مسئولیت شهروندان در اقصی نقاط این کشور، احترام گذاشتن به حقوق دیگر شهروندان و محترم شمردنِ قوانین این کشوراست.

همه نکات فوق بی‌ارتباط با صلح جهانی نمی‌باشد. هنگامی‌که آدمی بخواهد راه خشنودی خداوند را دنبال کند باید به کلام الهی گوش کند، «او حتی باید دشمنان خود را به صلح با خود دعوت کند»؛ البته منظور صلح نیست، بلکه اساساً نوعی حقوق بشر است. درواقع حق زندگی بدون ترس از نابودی، حق نفس کشیدن در هوایی که موهبت طبیعت است، حق نسل آینده برای داشتنِ حیاتی سالم است.۱۸

بگذارید در راه پاسداری از منافع ملی، به منافع انسانی نیز معطوف شویم؛ زیرا نابودی جنگ‌افزارها و جنگ به‌وضوح در حوزه منافع هر دو قرار دارد. هیچ معاهده‌ای هر چقدر هم که منافع همه را در نظر گرفته باشد و هرقدر هم که دقیق نوشته شده باشد، نمی‌تواند به‌صورت مطلق خطر فریب و تجاهل را از میان بردارد. با این وجود اگر چنین معاهده‌ای به‌اندازه کافی تقویت شود و به‌اندازه کافی منافع امضاکننده‌های آن را تأمین کند، امنیتی به‌مراتب بیشتر و خطری به‌مراتب کمتر از یک رقابت تسلیحاتی غیرقابل کنترل و پیش‌بینی برای ما به همراه خواهد داشت.

ایالات‌متحده همان‌طور که جهان می‌داند هیچ‌گاه شروع‌کننده جنگ نخواهد بود. ما در حال حاضر انتظار هیچ جنگی را نداریم. نسل کنونی به‌اندازه کافی جنگ، نفرت و ظلم را از سرگذرانده است. اگر کسی هوای جنگ به سرش بزند، ما می‌باید برای مقابله با آن آماده باشیم تا هشیارانه بتوانیم آن‌ها را متوقف کنیم. با این وجود ما باید در ساختن یک صلح جهانی شریک و همسو باشیم، صلحی که از یک طرف ضامن امنیت ضعیفان باشد و از طرف دیگر ضامن عدالتِ کشورهای قدرتمند باشد. ما پیش از این درمانده نبودیم و بعد از این هم برای نائل شدن به موفقیت ناامید نخواهیم بود. ما استوار و بدون ترس در جهت خط‌مشی صلح‌جویانه حرکت می‌کنیم نه در جهت خط‌مشی نابودکننده.۱۹

پی‌نوشت:

  1. دانشگاهامریکنیکیازمهم‌تریندانشگاه‌هایخصوصیامریکادرزمینهپرورشدانشمندانعلومسیاسیووابستهبهکلیسایمتودیستاست.

نگاه کنید به:

program in Top 10. American weekly,8 march 2007 Foreign policys survy rank sis masters

  1. Bishop john Fletcher(1834-1903) اولین رئیس دانشگاه امریکن در واشنگتن دی‌سی است که این دانشگاه را برای توسعه خدمت به عموم راه‌اندازی کرد.
  2. Woodrow Wilson در زمان جنگ جهانی اول رئیس‌جمهور امریکا بود که بیست‌وهشتمین رئیس‌جمهور امریکا شمرده می‌شد و زمان ریاست‌جمهوری او از ۱۹۱۳ آغاز ودر ۱۹۲۱ خاتمه یافت.
  3. اوقبلازریاست‌جمهوریرئیسدانشگاهپرینستوناستادعلومسیاسیبود. دراینجاکندیبه‌عنواندانشگاهیاواشارهمی‌کند.
  4. شاعربزرگانگلیسیوتقریباًمعاصرباجانافکندی
  5. Ignorance too often abounds and the truth is too rarely perceived
  6. looking inward
  7. good will
  8. ازنظرکندیجملاتتبلیغاتیدرمجلاتشورویمصرفتبلیغاتیدارد،امارهبرانآن‌هابه‌گونه‌ایدیگرمی‌اندیشند.
  9. Military strategy
  10. The wicked flee when no man pursueth
  11. اینجملاتکندیکهبااحترامبهدستاوردهایعملیدرشورویانجامشدبه‌خصوصدرعلومفضائیخودرانشانداد. عصرکندیبهعصرآپولوهامشهورشدهاست. عصریکهتبعاتآنمنجربهفرودانساندرکرهماهشد. اینعصرراعصراسپوتنیکهمخوانده‌اند. عصریکهامریکادریافتدرشورویپیشرفت‌هایعلمیچشمگیریصورتگرفتهاستوثمرهآنحتیدراصلاحنظامآموزشیمدرسه‌ایدرامریکاخودرانشانداد. درجملاتبعدیکندی،بازهماحترامعمیقخودرابهمردمشورویوحتیحکومتآنکشوربهدلیلصدماتزیاددرجنگجهانیدومابرازمی‌دارد.
  12. کندیدراینموردراستمی‌گفت:۱ اودرزمانبالاگرفتنتنشبرسرکوبا،ازمکناماراخواست،نظامیانامریکاازهرنوعاظهارنظریکهسببتشدیدموقعیتجنگشود،خودداریکنندوامورسیاسیترابهسیاستمدارانواگذارند.
  13. کمی قبل از سخنرانی خود در دانشگاه در ۷ مه ۱۹۶۳ در ملاقات با مک‌نامارا از او خواست جدول زمانی برای خروج نیروی نظامی امریکا از ویتنام ارائه دهد. او اخطار کرد که در غیر این صورت ویتنام تبدیل به کره دیگری خواهد شد.
  14. Geneva
  15. هارولدمک‌میلانرهبرمحافظه‌کارانگلیساز ۱۹۵۷ تا ۱۹۶۳ بود.
  16. در ۸ ژوئن ۱۹۶۳ واندکیبعدازاینسخنرانیخروشچفنامهمفصلیبهکندینوشتوازاینمذاکراتمشروطبهشرایطیکهدرآننامههستاستقبالکرد. نگاهکنیدبه:

Letter from chairman khrushcher to president kennedy.foreign relation of USA, volume VI, Department of stste, correspondence presidiant, lot 66 D 204.

  1. Right of future generating to a healthy existence.
  2. اینسخنرانیدرموردسلاحهسته‌ایاهمیتزیادیداشتتاحدیکهبعداًبسیاریرؤسایجمهوریامریکاهموارهباعنایتبهآنسعیدرحفظصلححتیدردورانجنگسردداشتند. دارایلجیکمبل Dary L G.Kimball درمقاله‌ایطنینآنرادرسخنانرؤسایجمهوربعدییافتهاستازمشهورترینآن‌ها؛جیمیکارتردر inaugural Addres (20 ژانویه ۱۹۹۷)،باراکاوباما،سخنرانیپراگ (۵ آوریل ۲۰۰۹) ازآنجملهاست،حتیریگاندر ۲۵ ژانویه ۱۹۸۴ گفت: جنگهسته‌ایبرندهنداردوهرگزنبایددرجنگبهآناندیشیدهشودارزشآنبرایکشورهاییکهازآنبهره‌مندنداطمنیانازعدماستفادهازآنبه‌طورکلیاست. آیابهترنیستکهآن‌هارابهطورکلیدوربیندازیم؟

** این مقاله با عنوان JFK’S American University Speech Echoes Through time در اینترنت در دسترس است.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط